برزخ در آموزه هاي قرآني

برزخ از آن جا براي آدمي بااهميت شد كه مرگ را ديد كه او را از زندگي جدا مي سازد و هستي او را به نابودي مي كشاند. از اين رو در جست وجوي مفهوم مرگ برآمد و در آن انديشه و تأمل كرد تا به شناختي درباره مرگ دست يابد.تلاش براي شناخت مرگ در حقيقت تلاش براي شناخت زندگي است و اين كه اصولا زندگي چيست و چرا اين گونه به پايان مي رسد. اگر مرگ به همان معنا و مفهومي باشد كه انسان مي بيند شايد زندگي نيز معنا و مفهوم خود را براي انسان از دست بدهد.انسان برخلاف ديگر جانداراني كه با مرگ و نيستي دست و پنجه نرم مي كنند، از حساسيت بالا و ويژه اي نسبت به زندگي و مرگ برخوردار است.
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برزخ در آموزه هاي قرآني
برزخ در آموزه هاي قرآني
برزخ در آموزه هاي قرآني
نويسنده:علی پوریا
منبع:روزنامه کیهان

اهميت برزخ

برزخ از آن جا براي آدمي بااهميت شد كه مرگ را ديد كه او را از زندگي جدا مي سازد و هستي او را به نابودي مي كشاند. از اين رو در جست وجوي مفهوم مرگ برآمد و در آن انديشه و تأمل كرد تا به شناختي درباره مرگ دست يابد.تلاش براي شناخت مرگ در حقيقت تلاش براي شناخت زندگي است و اين كه اصولا زندگي چيست و چرا اين گونه به پايان مي رسد. اگر مرگ به همان معنا و مفهومي باشد كه انسان مي بيند شايد زندگي نيز معنا و مفهوم خود را براي انسان از دست بدهد.انسان برخلاف ديگر جانداراني كه با مرگ و نيستي دست و پنجه نرم مي كنند، از حساسيت بالا و ويژه اي نسبت به زندگي و مرگ برخوردار است. او نمي تواند زندگي را اين گونه كه به نظر مي رسد و در چشم او نمايان مي شود بپذيرد. مدتي كوتاه كه جان دارد و از متاع دنيا بهره مي برد و ناگهان پيش از آن كه از زندگي چيزي بفهمد سر به بالين ابديت مي گذارد و از دنيا مي رود. ديگر نه رشدي و بالندگي هست و نه شور حيات و زندگي در رگ هاي تنش جاري است. گويي هرگز از مادر نزاده است و هرگز در اين هستي گام نگذاشته است.اين مسئله زماني دشوارتر مي شود كه مرگ كودكاني را مي بيند كه گرامي ترين در نزد اوست و اين گونه پرپر شدن غنچه گل وجودش را مي بيند و چاره اي از پذيرش آن ندارد. از اين رو به زندگي به گونه ديگر مي نگرد و در خشم مي آيد و مي كوشد تا با طبيعتي كه مرگ را همراه و همزاد زندگي آفريده و قرار داده است مبارزه كند.تلاش هاي بي شمار او تاكنون نتيجه اي در بر نداشته و حتي نتوانسته است مرگ را زماني اندك از خود دور سازد و به ديرپايي او بيافزايد. از اين رو در انديشه فرو رفت تا چاره ديگري بيانديشد و اين گونه است كه براي معناداري زندگي و هدفمندي آن به تفكر و تأمل پرداخت.
هر چند تأملات او بيهوده نبوده است ولي چنگي هم به دل نمي زد؛ زيرا ابزارهاي انسان در اين حوزه بسيار محدود و معدود است. از اين رو متافيزيك و دانش و فلسفه هاي ماوراي طبيعي رونق يافت تا چرايي زندگي و مرگ را تفسير كند. تفسيري كه به ظاهر تفسير هستي است و درحقيقت شناخت درد بي درمان مرگ و اين كه از كجا و براي چه و تا چه زماني در اين هستي آمده است و پس از مرگ به كجا مي رود؟ اين پرسش ها وي را واداشت تا دست به دامن فلسفه شود.با اين همه عقل انساني هر چند كه ابزاري كارآمد است ولي در بسياري از عرصه ها از جمله در اين حوزه شناختي، لنگ مي زند و چون خري در گل مي ماند و دستش به جايي بند نمي شود. فلسفه تلاشي ديني از رنگ و لعاب انساني است. انسان مي كوشد تا ديني فلسفي براي خود بسازد و به كمك اين دين عقلاني، خود را بشناسد و چاره مرگ را بكند. اگر مرگ را بشناسد بهتر مي تواند از زندگي بهره برد و آن را چنان كه مي خواهد سامان دهد. ولي مشكل آن است كه فلسفه عقلاني و اين دين انساني، ناتوان از شناخت مرگ چنان كه بايد و شايد است.

نقش عقل ديني در هدايت و توجيه انسان

در اين ميانه است كه دين هاي آسماني با دلايلي وراي فلسفه عقلي نمايان مي شوند عقل ديني كمك مي كند تا عقل انساني خود را بشناسد و با شناساندن توان و ظرفيت خود، تفسيري جديد از زندگي و مرگ ارايه مي دهد. از اين روست كه پاي خدا به عنوان آفريدگار و نيز پروردگار و نيز بازخواستگر به زندگي بشر باز مي شود.خدا كسي است كه هستي را به هدفي آفريده است و همه را در يك فرآيند زماني، تربيت و پرورش مي دهد تا به كمال لايق خويش دست يابند و سپس آنان را كه در مسير قرار نگرفته و يا بيراهه رفته اند بازخواست مي كند و در زماني كه پس از مرگ است و زندگي مجدد خواهد بود آنان را به كاري كه كرده و يا نكرده اند مؤاخذه مي نمايد.اين گونه است كه تفسير جديدي از هستي و زندگي و مرگ به دست مي آيد كه برخلاف تفسير ديداري اوست. اين تفسير بيشتر از آن كه ديداري باشد شنيداري است. تفسيري است كه با ظاهر ديداري، آن چنان هم خواني ندارد ولي تفسير معناداري است كه مي توان به زندگي و مرگ مفهومي جديدي بخشيد. با اين تفسير ديگر مرگ كه همزاد زندگي است آن چنان وحشتناك به شمار نمي آيد و به معناي پايان زندگي و حيات نيست، بلكه آغاز راهي ديگر و زندگي و حياتي برتر است.

دين و برزخ

آدمي پس از مرگ به كجا مي رود؟ اگر چيزي به نام روح در انسان است كه با مرگ نمي ميرد و باقي و برقرار است و تنها اين جسم ها از هم مي پاشد و نيست مي شود و آن روح و جان هم چنان با انسجام و وحدت باقي است در كجاست؟
دين پاسخ مي دهد كه انسان پس از مرگ دوباره در روز رستاخيز به زندگي باز مي گردد و اين مدت كه به نظر بس دراز و بلند و ديرپاي است مدتي نيست كه بتوان ناديده گرفت. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه تا بازگشت دوباره انسان به زندگي ديگر كه در روز رستاخيز است انسان و آن روح جدا شده از تن به كجا مي رود و چه مي كند؟
اين جاست كه دوباره دين به ارايه تحليل شناختي ديگري مي پردازد و بيان مي دارد كه انسان در اين مدت و در طول اين فاصله زماني در عالمي ميان اين دنيا و آخرت به نام عالم برزخ است. حال عالم برزخ چيست؟ در اين نوشتار تلاش مي شود تا عالم برزخ بر پايه تفسير وحياني و آيات قرآني باز شناسايي و معرفي شود. اين بازخواني از آن رو صورت مي گيرد كه به زندگي پس از مرگ ما بلكه به زندگي كنوني ما نيز معنا و مفهوم تازه اي مي بخشد و ما را از نوعي دغدغه و ترس پنهان رهايي مي سازد.
نقشي كه عالم برزخ در زندگي امروز ما در اين كره خاكي بازي مي كند كم تر از نقش قيامت و بازخواست نيست. همان گونه كه دين و مسئله خدا و پروردگار و رستاخيز زندگي كنوني ما را آن چنان تحت تأثير قرار داده كه بدون آن مي بايست فهم ديگر و حتي دنياي ديگر مي داشتيم، مسئله برزخ نيز از چنين جايگاه مهم و اعتبار ارزشي والا برخوردار است. از اين رو مسئله برزخ نه مسئله فرداي ما بلكه همانند معاد و رستاخيز مسئله امروز ماست؛ زيرا نقش مهم و تأثيرگذاري نه تنها در شناخت ما نسبت به خود و هستي بلكه در رفتار و كردار ما دارد.

برزخ در قرآن

برزخ در لغت به معناي مانع ميان دو چيز است. از زمان مرگ تا زمان قيامت در اصطلاح قرآني برزخ ناميده مي شود.انسان هايي كه در اين دنيا زندگي مي كنند به جهت فقدان ابزارهاي شناختي در اين حوزه، نمي توانند از برزخ آگاه شوند و از اين رو چون بيرون از دايره شناخت عادي آنهاست به انكار آن روي مي آورند. (بقره آيه 154).
قرآن از مومنان مي خواهد كه به عالم برزخ به عنوان عالم غيب ايمان بياورند و با توجه به اين ايمان، رفتار و كردار خود را تنظيم كنند. (همان و نيز آل عمران آيه 169)
قرآن درباره آغاز و انجام برزخ مي فرمايد: حتي اذا جاء احدهم الموت... و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛ هرگاه زمان مرگ يكي فرا رسد.... و از پس مرگشان برزخ است تا روزي كه برانگيخته مي شوند. (يس آيه 26) قرآن در اين آيه هم آغاز برزخ را كه مرگ است و هم پايان آن را كه قيامت است مشخص كرده است.
در آيه 55 و 56 سوره روم نيز به آغاز و پايان برزخ و صراحت اشاره شده است كه نشان مي دهد اين فاصله زماني به گونه اي است كه در نگاه انساني بسيار كوتاه مي نمايد؛ زيرا برپايه گزارش آيه فوق هنگامي كه برانگيختگان روز رستاخيز برمي خيرند سوگند ياد مي كنند كه آنان زمان بسيار كوتاهي (ساعتي به مفهوم عام آن) بيش درنگ نكرده اند. اين درنگي كه درعالم برزخ است تا رستاخيز مي باشد و هر چند كه از نگاه ما بسيار طولاني است.

زندگي در برزخ

قرآن تبيين مي كند اهل برزخ وقتي به زندگي خود درعالم برزخ مي نگرند و از نظر زماني با زندگي دنيايي مي سنجد زندگي دنيايي را بسيار كوتاه مي يابند و زندگي در برزخ را طولاني بر مي شمارند (يونس آيه 45 و اسراء آيه 52 و مؤمنون آيه 112 و 114). به نظر آنان همه زندگي دنيايي ايشان به اندازه يك روز بيشتر نبوده است.
انسان درعالم برزخ زنده مي شود و تا زمان رستاخيز در آن زيست مي كند. (غافر آيه 11) مجمع البيان بر اين باور است كه مراد از دوباره زنده شدن، يكي زنده شدني است كه درعالم برزخ پس از مرگ رخ مي دهد و ديگري زنده شدن دوباره اي است كه در هنگام رستاخيز رخ مي دهد و از اين جهت مي توان گفت كه هر انساني به طور عام (البته ممكن است استثنايي هم وجود داشته باشد) دوباره زنده مي شود و دوباره مي ميرد. (مجمع البيان ج 7 و 8 ص 804) به اين معنا كه مرگ نخست در همين دنيا رخ مي دهد و درعالم برزخ زنده مي شود و دوباره در همان عالم برزخ مي ميرد و در قيامت زنده مي شود. دراين تفسير، به دنيا آمدن نخست مطرح نمي شود زيرا به معناي احيا و زنده كردن تلقي نمي شود؛ چون احيا و اماته براي موجودي مرده و زنده به كار مي رود نه براي دنيا آمدن و زنده شدن نخستين. به هرحال از آيه 11 غافر برمي آيد كه انسان درعالم برزخ دوباره دچار مرگ مي شود و از آن دنيا و عالم مياني نيز با مرگ به عالم قيامت و رستاخيز منتقل مي شود. (مجمع البيان همان و نيز الميزان ج 17ص 313 و تفسير الصافي ج6 ص295)

ويژگي هاي برزخ

زندگي در برزخ ويژگي هاي خاص خود را دارد. قرآن در آيات چند به اين ويژگي ها پرداخته است. يكي از ويژگي هاي عالم برزخ داشتن روز و شب است. هرچند كه قرآن به كيفيت آن نپرداخته است ولي مي توان دريافت كه شباهتي با روز و شب دنيايي دارد ولي ممكن است كه طول و زمان آن با زندگي دنيايي تفاوت داشته باشد. خداوند مي فرمايد: النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ هر بامدادان و شبانگاهان آتش دوزخ بر آنان عرضه مي شود و هنگامي كه قيامت برپا مي شود گفته مي شود كه آل فرعون را در عذابي دردناك وارد كنيد. (غافر آيه 46)
از ديگر ويژگي هاي برزخ پرسش و پاسخ از اعمال دنيايي انسان است (ابراهيم آيه 27)
از اين رو انسان براساس عملكرد خود، در آن جا به بهشت برزخي يا دوزخ برزخي درمي آيد. اگر عملكرد انسان بر پايه آموزه هاي وحياني باشد دربهشت برزخي از هرگونه آسايش و نعمت هاي مشابه دنيا و بهتر برخوردار مي گردد كه درآيات چندي به آن اشاره شده به عنوان نمونه از گروه هايي چون شهيدان (آل عمران 169 و 170)، مقربان به خدا (واقعه آيه 88 و 89) و يا اشخاص خاصي چون حبيب نجار (يس آيه20 و 26) ياد شده كه از بهشت برزخي بهره مند مي گردند. درمقابل بيان مي كند كه چگونه اصحاب شمال و كافران تكذيب گر و گمراه در عالم برزخ گرفتار دوزخ و آتش آن هستند (واقعه آيات 90 تا 93) و يا فرعون و آل او در دوزخ برزخي چگونه معذب مي باشند (غافر آيه 45 و 46)

خصوصيات بهشت برزخي و دوزخ برزخي

از ويژگي هاي بهشت برزخي مشابهت آن با بهشت رستاخيز است از اين رو ساكنان آن از امكاناتي برتر از زندگي دنيايي برخوردار مي باشند و هرگز گرفتار حزن و اندوه نمي شوند (آل عمران 169 و 170) آنان در بهشت برزخي خوشحال وشادمان و از عطايا و نعمت هاي الهي برخوردار مي باشند (همان) آنان همچنين در آن جا از آسودگي خاطر برخوردار بوده و از فضل الهي بهره مند هستند. (محمد آيه 4 و 5 و نيز همان)
درمقابل در دوزخ برزخي نيز شرايط سختي وجود دارد و افراد در آن، گرفتار انواع و اقسام عذاب هاي دردناك هستند.
عذاب هاي برزخي ويژه دوزخيان عبارتند از آب هاي داغ و جوشان (واقعه آيه 92 و 93) آتش (نوح آيه 25 و 26) اهانت و خفت (انعام آيه 93) ناخوشايندي و بدي آن (غافر آيه 45 و 46)
اهالي برزخ از وضعيت خودآگاهي كامل دارند و فرشتگان، مجرمان را از محروميت از رحمت الهي آگاه مي سازند (فرقان آيه 22)
غير ازكساني كه مي ميرند كسان ديگري نيز به عالم برزخ مي روند، از اين رو مي توان گفت كه برزخ عالمي است كه امكان ورود به آن حتي براي كساني كه نمرده اند نيز فراهم است. قرآن با آن كه به صراحت بيان مي كند كه حضرت عيسي(ع) نمرده يا كشته نشده است و تنها روح او به عالم بالا برده شده است با اين همه ازحضور آن حضرت درعالم برزخ سخن مي گويد. (مريم آيه 30 و 33)
به هرحال عالم برزخ عالمي است كه پس از مرگ براي بيشتر مردمان آغاز مي شود و انسان دوباره در آن زنده شده و به زندگي جديدي وارد مي گردد و گويا مدتي بيش از زمان دنيايي در آن عالم به سر خواهدبرد و اين كه برخي و يا بيشتر آنان دوباره مبتلا به مرگ ديگري خواهندشد كه با قيامت، دوباره زنده مي شوند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.