داستانی از داستان های مثنوی معنوی

زاهد بی باک و مسجد دلهره آور

... در زمانهای نه چندان دور در نزدیکی شهر ری که اکنون نزدیک تهران بزرگ است و در آن مرقد مطهر شاه عبدالعظیم می‌باشد، مسجدی بود که بسیار قدیمی بود و همه جا شایع شده بود که هر کس در آن مسجد یک شب را بخوابد،
يکشنبه، 22 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زاهد بی باک و مسجد دلهره آور
 زاهد بی باک و مسجد دلهره آور

 

سروده ی مولوی
بازنویسی: مهرداد آهو



 

 داستانی از داستان های مثنوی معنوی

... در زمانهای نه چندان دور در نزدیکی شهر ری که اکنون نزدیک تهران بزرگ است و در آن مرقد مطهر شاه عبدالعظیم می‌باشد، مسجدی بود که بسیار قدیمی بود و همه جا شایع شده بود که هر کس در آن مسجد یک شب را بخوابد، فردای آن شب دیگر زنده نخواهد بود و به قولی، یک شب خوابیدن در آنجا مصادف بود با خوابیدن برای ابد و دیگر بیدار نشدن.
همه اهل شهر ری و اطراف آن می‌گفتند که هر کس در این مسجد بخوابد، دیگر بیدار نمی شود. از قضا روزی مرد زاهد و عابدی که میهمان مردم شهر ری بود، گذرش به آن مسجد افتاد و برای خواندن نماز مغرب و عشاء به آنجا رفت و چون شایعه مردم درباره این مسجد را شنیده بود از متولی آن مسجد سوال کرد و او گفت: آری، من به چشم خود چند نفر را دیدم که شب را اینجا خوابیدند و دیگر بیدار نشدند و همگی مردند.
پس مرد زاهد به داخل مسجد رفت و نماز مغرب و عشاء را خواند و رو به مردم کرد و گفت: ای مردم! من می‌خواهم امشب را در این مسجد بخوابم تا به همگان اثبات شود که این مسجد طلسم شده نیست و آنطوری که همه جا می‌گویند، این مسجد دلهره آور و کشنده نمی باشد.
من امشب در این مسجد می‌خوابم و هر خطری را به جان می‌خرم و با هر مصیبتی با جان و دل روبرو می‌شوم تا شاید طلسم این مسجد را بشکنم و ثابت کنم که مسجد خانه خداست و طلسم نمی شود.
بعد از صحبتهای مرد زاهد، اهل مسجد همگی او را نصیحت کرده و او را از این کار بازداشتند و به او گفتند: ای مرد عارف ! همه می‌دانند که هر کس در این مسجد بخوابد صبح را نخواهد دید و هیچ کس تا به حال نتوانسته از این مهلکه جان سالم بدر ببرد و همه مردم هم به این مسئله آگاهند. پس آنان هر چه گفتند به زاهد اثری نداشت و او می‌گفت: من دست از جان شسته ام و آماده پذیرایی از مرگ هستم. مرا از چه می‌ترسانید، از وصال محبوبم و دیدار معبودم، بدانید که مرگ آرزوی دیرینه من است و من نه تنها از آن هراسی ندارم بلکه به استقبال آن هم می‌روم، ولی همچنان اهالی شهر ری و نمازگزاران آن مسجد و آشنایان با آن مسجد، او را از این کار باز می‌داشتند و به او پند و اندرز می‌دادند و نصیحتش می‌کردند. و خلاصه هر چه که می‌دانستند گفتند تا او را از این کار منصرف کنند اما موفق نشدند.
پس مرد زاهد و عابد به سخنان هیچ کس گوش نداد و شب را در آن مسجد سپری کرد تا همه رفتند و مسجد خالی شد و او جای بسیار ساده ای برای خود درست کرد و رواندازی انداخت و آماده خوابیدن شد. ولی خوابش نمی برد. چون می‌خواست به راز این مسجد و طلسمش پی ببرد. او در زیر پتوی خود با خدا راز و نیاز می‌کرد و از او کمک و مساعدت می‌خواست ناگهان در همین حال صدایی ترسناک بلند شد که می‌گفت: ای آدم بی احتیاط! آماده باش که من می‌خواهم ترا بکشم. پس زاهد هیچ ترسی به خود راه نداد و به خدا توکل کرد.
اما آن صدا باز هم گفت: ای زاهد حرف گوش نکن! الان تو را به سزای عملت می‌رسانم. در این حال زاهد باز توجهی نکرد و با توکل به خدا از جایش برخاست و به صدا گفت: ای کسی که من ترا نمی بینم و تو مرا می‌بینی. بیا که من آماده ام و هر چه می‌خواهی بکن که من از هیچ چیز در عالم به جز خدای بزرگ و مهربان نمی ترسم. تو که سهلی. من از ترسناک ترین و مهیب ترین افراد و مخوفترین اجنه ها و دیوها و افریتها و شیطانها هم نمی ترسم و همه آنها از من هراسانند.
پس صدای عجیب و ترسناک، چند بار دیگر او را مورد خطاب قرار داده و هشدار داد. ولی زاهد هیچ ابایی نکرد. پس صدا قطع شد و از در و دیوار مسجد طلا و جواهر بر سر زاهد می‌بارید. پس زاهد بسیار متعجب شد که این چه حکمت است که خدا انجام داده است و فهمید که این سزای نیکی و کار خیر است که انجام داده و خواسته تا شری را از سر مردم کم کند. پس از در و دیوار زر و سیم باریدن گرفت و زاهد در طلا و جواهرات غرق شد. پس همه به ایمان و یقین زاهد پی بردند و او را مورد احترام و تکریم بسیار قرار دادند و زرها را خرج فقیران کردند.
منبع مقاله :
مهرداد، آهو؛ (1389)، 62 داستان از (کلیله و دمنه- سیاستنامه- مرزبان نامه- مثنوی معنوی- تحفةالمجالس- سندبادنامه- قابوسنامه- جوامع الحکایات- منطق الطیر)، تهران: انتشارات سما، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
روایت رهبر انقلاب از خدمت شهید رئیسی به آبرو و عزت ملی و اعتبار بین‌المللی ملت ایران
play_arrow
روایت رهبر انقلاب از خدمت شهید رئیسی به آبرو و عزت ملی و اعتبار بین‌المللی ملت ایران
خاطره رهبر انقلاب از توصیه به شهید رئیسی درخصوص مراعات در انجام فعالیت و کار مداوم
play_arrow
خاطره رهبر انقلاب از توصیه به شهید رئیسی درخصوص مراعات در انجام فعالیت و کار مداوم
انقلابی که میتواند آرمان علی‌وردی جوان را در همان خط شهدای کهنسال اول انقلاب بسیج کند، شکست خوردنی نیست
play_arrow
انقلابی که میتواند آرمان علی‌وردی جوان را در همان خط شهدای کهنسال اول انقلاب بسیج کند، شکست خوردنی نیست
شهدای خدمت همگی از پرورش‌یافتگان انقلاب اسلامی بودند
play_arrow
شهدای خدمت همگی از پرورش‌یافتگان انقلاب اسلامی بودند
روحیه و نورانیت در رفتار شهید رئیسی
play_arrow
روحیه و نورانیت در رفتار شهید رئیسی
تذکر رهبر انقلاب به طرف آمریکایی در مذاکرات اخیر
play_arrow
تذکر رهبر انقلاب به طرف آمریکایی در مذاکرات اخیر
هتل آرامیس پلاس کیش؛ یک راهنمای جامع برای رزرو سریع و مطمئن
هتل آرامیس پلاس کیش؛ یک راهنمای جامع برای رزرو سریع و مطمئن
چرا نان بربری دیگر مثل گذشته خوشمزه نیست؟
چرا نان بربری دیگر مثل گذشته خوشمزه نیست؟
آموزش ترید فیوچرز در سایت صرافی تپ بیت فارسی tapbit برای ایرانیان
آموزش ترید فیوچرز در سایت صرافی تپ بیت فارسی tapbit برای ایرانیان
آموزش صرافی ال‌بانک (LBank) از ورود و ثبت نام و دانلود و پشتیبانی تا ترید
آموزش صرافی ال‌بانک (LBank) از ورود و ثبت نام و دانلود و پشتیبانی تا ترید
از شوخی تا توقیف؛ کلاه‌ گیس اکبر عبدی که کار دست جوکر داد!
از شوخی تا توقیف؛ کلاه‌ گیس اکبر عبدی که کار دست جوکر داد!
شهید رئیسی در اولین مصاحبه با صراحت گفت با آمریکا مذاکره مستقیم نمی‌کنیم
play_arrow
شهید رئیسی در اولین مصاحبه با صراحت گفت با آمریکا مذاکره مستقیم نمی‌کنیم
شهید رئیسی دل خاشع و ذاکر، زبان صادق و صریح و عمل خستگی‌ناپذیر و دائم داشت
play_arrow
شهید رئیسی دل خاشع و ذاکر، زبان صادق و صریح و عمل خستگی‌ناپذیر و دائم داشت
شهید رئیسی خود را از مردم برتر نمی‌دانست
play_arrow
شهید رئیسی خود را از مردم برتر نمی‌دانست
شعرخوانی حاج محمدرضا بذری | خادم ملت یعنی...
play_arrow
شعرخوانی حاج محمدرضا بذری | خادم ملت یعنی...