بهارى شويم

مى‏خواهيم كمتر از گل و گياه و عقب‏تر از زمين و درخت نباشيم . مى‏خواهيم خود را برويانيم، جوانه زنيم، رشد كنيم، ثمر دهيم و كمتر از «بهار» نباشيم. ولى چگونه؟...بذرمان چيست؟ ريشه مان در كجاست؟ از كجا سيراب و تغذيه مى‏شويم؟از كدام منبع، نور و حرارت مى‏گيريم؟ در كدام زمين و زمينه قرار گرفته‏ايم؟ باغمان و ميرابمان كيست؟ رويش و پژمردگى، شكفتن و خشك شدن و حيات و مرگمان چيست و ثمر وجودمان براى جامعه كدام است؟ اين‏ها سؤالات ساده و كم اهميتى نيست.
پنجشنبه، 16 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهارى شويم
 بهارى شويم
بهارى شويم
نويسنده:جواد محدثی
منبع:مجله پرسمان
مى‏خواهيم كمتر از گل و گياه و عقب‏تر از زمين و درخت نباشيم . مى‏خواهيم خود را برويانيم، جوانه زنيم، رشد كنيم، ثمر دهيم و كمتر از «بهار» نباشيم. ولى چگونه؟...بذرمان چيست؟ ريشه مان در كجاست؟ از كجا سيراب و تغذيه مى‏شويم؟از كدام منبع، نور و حرارت مى‏گيريم؟ در كدام زمين و زمينه قرار گرفته‏ايم؟ باغمان و ميرابمان كيست؟ رويش و پژمردگى، شكفتن و خشك شدن و حيات و مرگمان چيست و ثمر وجودمان براى جامعه كدام است؟
اين‏ها سؤالات ساده و كم اهميتى نيست.
مى‏خواهيم مثل بهار، بروييم و شاداب شويم و سايه و ثمر داشته باشيم.
از طبيعت بايد درس بگيريم.
همان طور كه گاهى باغ و بوستان را خزان مى‏زند، ما هم ممكن است دچار خزان زدگى شويم.
آنگونه كه خرمنى آتش مى‏گيرد، يا بذرى فاسد مى‏شود، يا محصولى راآفت مى‏گيرد، يا ميوه‏اى دچار كرم زدگى و خرابى مى‏گردد، يا مزرعه‏اى را سيلاب مى‏برد، يا انبار غله‏اى در شعله‏هاى آتش مى‏سوزد و خاكستر مى‏شود يا محصولاتى مسموم و زيانبار مى‏شود، در «مزرعه وجود» و در «زراعت زندگى» ما نيز چنين آفات و سمومى ممكن است ديده شود.
در زراعت وجودى خود، نبايد از يافتن بستر و زمينه مناسب و بذر افشانى به موقع و حفاظت و حراست از عمر و روح و انديشه و عمل و اخلاق، غافل بود.
«اين جهان مزرعه آخرت است...» و ما باغبانى هستيم كه مسؤليت بارورسازى باغ زندگى مان را به ما سپرده‏اند و همه امكانات، تسهيلات و توانايى‏ها را هم در اختيارمان گذاشته‏اند.
«عملِ» ما بذرى است كه مى‏كاريم.
رابطه عمل و جزا، رابطه «كشت» و «برداشت» است.
«گندم ندهد بار، چو جو مى‏كارى»! و حديث شريف «الدنيا مزرعة الآخرة» نيز اشاره به همين بذر افشانى و زراعت وجودى است. خوبى و بدى‏هاى ما نيز، دير يا زود، در اين دنيا يا در سراى آخرت ثمر مى‏دهد.
آب و زمين دهر به دست تو داده‏اند
تخمى چنان بكار، كه بتوانى اش درود
مگر مى‏توان در بهار، از كشت و كار و زراعت و محصول، سخن نگفت؟
فرموده حضرت على عليه السلام در غررالحكم چنين است:
«مَنْ زَرَعَ شَيئاً حَصَدَه»، هر كس چيزى بكارد، همان را درو مى‏كند.
و حافظ چه زيبا سروده است:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاى نور چشم من، بجز از كشته، ندروى‏
رابطه عمل و جزا را فراموش نكنيم، آنكه «تخم بدى» مى‏كارد، نبايد چشم انتظار «رويش نيكى» باشد. خواجه عبدالله انصارى گويد: هر چه كارى در بهاران، تير مان بدروى.
به ما گفته‏اند: گندم از گندم برويد، جو ز جو. و اين را تمثيلى براى «مكافات عمل» آورده‏اند، تا بدانيم كه نمى‏توان از درخت بيد، ميوه خورد و از بوريا شكر. نه مى‏توان از سپيدار، كافور گرفت و نه از درخت خار، رطب آبدار و نه سنبل از شوره زار.
بارى...بهار است و فصل رويش و حيات مجدد طبيعت.
وقتى دانه مى‏رويد، چرا انسان نرويد؟
به برگ و بار نشستن نهال وجودمان با رسيدن به كمالات اخلاقى و رشد فضايل است. اگر در باغبانى، آبيارى و حراست لازم است. اينجا هم محاسبه و مراقبه ضرورى است. محاسبه نيّات و رفتار و كردار و مراقب از حالات روحى و درونى خويش و خدا را مراقب ديدن و از فرشتگانِ «رقيب» و «عتيد»، حساب بردن و از آفت گرفتگى جان هراسيدن.
به قول ناصر خسرو قباديانى:
جهان زمين و سخن شخم و جانت دهقان است
به كشت بايد مشغول بود، دهقان را
و از داس تيز مرگ هم نبايد غافل بود، كه گاهى اين كشتزار را درو مى‏كند، و كلام حضرت على عليه السلام است كه اجل، درو كننده آرزوهاست. و شما هم دروشده داس اجل‏ها هستيد:(الأجل حصارُ الأمل، اِنّكم حصائد الآجال).
پس فرصت زودگذر بذر افشانى در بهار زندگى را بايد غنيمت شمرد.
بايد بذر «عمل صالح» افشاند و نهال «صالحات» نشاند، تا «اجرالهى» پاداش دهد و زراعت زمستانى دنيا، ثمرات تابستانى آخرت به ما ارزانى دارد.
اگر بذر و آب وزمين، خوب و سالم نباشد، حاصلى به دست نمى‏آيد. «نيت» و «عمل» به منزله همان بذر و آب و زمين است. نشاندن خار خشك بر سر ديوار، هرگز به نهالى سرسبز تبديل نمى‏شود. همچنين نيت آلوده، ثمر مفيد و عمل صالح نمى‏آورد. «اصلاح نيّت»، شرط نخست در زراعتِ وجود و برداشت محصول از خرمن عمر است، و گرنه به قول سعدى:
خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم
ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم‏
باز گرديم به «زمين» و «زمينه» كه شرط اصلى «رشد انسان» و «رويش گياه» است.
دل آدمى، كشتگاه معارف و باورهاى ناب و فضايل و خوبى هاست. براى روييدن بذر خلوص، بايد «قلب خاشع» داشت و اشكى جارى!
آنگونه كه زمين نرم را شيار و شخم مى‏زنند و تخم مى‏پاشند و آب جارى مى‏سازند، دل‏هاى مستعد و متواضع مى‏تواند مزرعه رويش فضايل شود. نه زمين سفت و سخت و سنگلاخ، مزرعه مى‏شود، نه قلب بى خشوع و با قساوت، ظرف معارف!
از كلمات حكيمانه حضرت عيسى عليه السلام است كه:
«زراعت در دشت مى‏رويد، نه در صخره و سنگ خارا. حكمت نيز در قلب متواضع آباد مى‏شود، نه در دل متكبر و سركش.
فروتنى كن و بشنو ز من نصيحت و پندى‏
كه شاخه‏هاى فتاده، هميشه ميوه دهند
وجود كبر و غرور در دل و در سر، زمين جان را به شوره زار تبديل مى‏كند و «زمين شوره، سنبل بر نيارد!»
بهارى شدن و جلو افتادن از طبيعت در رويش و بالندگى، ممكن است، به شرط آنكه «فنون باغبانى» و روش «زراعت وجود» را بياموزيم و به كار بنديم.
نيز فراموشمان نشود كه «بهار عمر» هم خزانى در پى دارد.
پس، از دنيا بايد «استفاده ابزارى» كرد، تا ما را به آن سوى پل، يعنى به آخرت برساند.
بهره ورى از دنيا و مواهب آن، براى پاك شدن جان و انباشته شدنِ سيلوى آخرت از صالحات است و چه زيباست سروده صائب تبريزى:
آن قدر باتن مدارا كن كه جان صافى شود
گندمت را پاك كردى، پاى بر غربال زن‏
هميشه پيك خزان، آهنگ كوچ بيخ گوش دلباختگان بهار مى‏نوازد، تا باور كنند كه «گل همين پنج روز و شش باشد!» و به فكر آباد كردن مزرعه آخرت و سراى ماندگار باشند، نه جلا دادن و برق انداختن به چهره عجوزه دنيا كه بسى بى وفاست .
درباره عمر و زندگى هم مى‏توان تمثيلى از «چهار فصل» يافت.
اگر جوانى، بهار زندگى باشد، پاييز و زمستانى هم در پيش است.
آخرت، فصلى است بلند مدت كه كشاورزان زندگى و بذر افشانان ايمان و عمل، دستى پر از اجر و پاداش الهى خواهند داشت و در سايه سار درختان خرم بهشت، كه جلوه اخروى نيكوكارى‏ها و پاكى‏ها و خدا ترسى‏هاى اين دنياست، در لذتى ابدى خواهند آرميد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.