

جنگ وصلح/روایت چهارم: پیشروی در خاک عراق
در ابتدای تابستان 61 اول عملیات رمضان طراحی و به اجرا در آمد و به دنبال آن هم عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 كه در مجموع به موفقیت چندانی هم همراه نبودند. ولی همین نبردهای ابتدای كه در طول 6 ماه صورت گرفت تغییر شگرفی در مواضع كلیه بخشهای انقلاب اسلامی نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثیرگذاری سیاست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سیاسی و فرماندهان نظامی در این دوره كاملا آشكار است.
در بخش سیاسی كشور تأثیر مستقیم این نبردها این بود كه در تصور آسان بودن پیشروی سریع در خاك عراق تردیدهای جدی بوجود آورد و مسؤولین كشور كه تنها به انگیزه كسب پیروزیهای نظامی به منظور دریافت امتیازاتت سیاسی با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه كوتاهتر شدن جنگ و هر چه بیشتر شدن امتیازات دریافتی از عراق میاندیشیدند. در حالی كه عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلی خود تلقی میكرد در ایران نگها به جنگ به چشم واقعهای موقت و زودگذر بود و تأثیر مستقیم این نگاه این بودكه استراتژی بزرگ كشور استراتژی نظامی نبود بلكه دنبال كردن راهكارهای دیپلماتیك برای رسیدن به صلحی شرافتمندانه و در كنار آن دفاع از كشور در حد نیاز بود. طولی نكشید كه یكسری از شخصیتهای سیاسی شروع به بیان حرفهایی مبنی بر پایان دادن به جنگ كردند. برخی میگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را میپذیرفتیم و یكسری دیگری میگفتند هنوز هم دیر نشده و هم اكنون زمان مناسبتتر است. اما این اظهارنظرها در حالی بیان میشد كه عراق همانطور كه ذكر شد جنگ را در رأس مسایل كشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزی تا حد توان ، تجاوزات هوایی ، مقامات جدی در مناطق اشغال شده خاك ایران و اخبار موثق از تقویت منابع انسانی و تجهیزات نظامی همگی مؤید این موضوع بودند بنابراین مسلم بود كه پذیرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل برای ایران چند پیامد داشت:
در بخش سیاسی كشور تأثیر مستقیم این نبردها این بود كه در تصور آسان بودن پیشروی سریع در خاك عراق تردیدهای جدی بوجود آورد و مسؤولین كشور كه تنها به انگیزه كسب پیروزیهای نظامی به منظور دریافت امتیازاتت سیاسی با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه كوتاهتر شدن جنگ و هر چه بیشتر شدن امتیازات دریافتی از عراق میاندیشیدند. در حالی كه عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلی خود تلقی میكرد در ایران نگها به جنگ به چشم واقعهای موقت و زودگذر بود و تأثیر مستقیم این نگاه این بودكه استراتژی بزرگ كشور استراتژی نظامی نبود بلكه دنبال كردن راهكارهای دیپلماتیك برای رسیدن به صلحی شرافتمندانه و در كنار آن دفاع از كشور در حد نیاز بود. طولی نكشید كه یكسری از شخصیتهای سیاسی شروع به بیان حرفهایی مبنی بر پایان دادن به جنگ كردند. برخی میگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را میپذیرفتیم و یكسری دیگری میگفتند هنوز هم دیر نشده و هم اكنون زمان مناسبتتر است. اما این اظهارنظرها در حالی بیان میشد كه عراق همانطور كه ذكر شد جنگ را در رأس مسایل كشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزی تا حد توان ، تجاوزات هوایی ، مقامات جدی در مناطق اشغال شده خاك ایران و اخبار موثق از تقویت منابع انسانی و تجهیزات نظامی همگی مؤید این موضوع بودند بنابراین مسلم بود كه پذیرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل برای ایران چند پیامد داشت:
الف. از دست دادن مناطق اشغالی خاك ایران به بهانه ادعای عراق در مورد اروند.
ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانایی غرامت خواهی
ج. تجهیز ارتش عراق و حمله مجدد
بر این اساس بود كه برای مسؤولان كشور مشخص شدكه ادامه جنگ پیشرویهای بیشتر و تحت فشار گذاشتن عراق و بالطبع جوامع بینالملل از این طریق تنها راه دادخواهی در دنیای بیرحمی بود كه ایران مظلومترین كشور آن به حساب میآمد. ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانایی غرامت خواهی
ج. تجهیز ارتش عراق و حمله مجدد