

مهار بیابان زایی
منبع:http://darvish100.blogfa.com/
اندیشگان کاستن از شتاب اُفت کارایی سرزمین و مهار جریان ویرانگر بیابانزایی در ایران
قصهي غمانگيز انقراض سمور آبي (Lutra lutra) يا شنگ در تالابهاي گيلان، تازهترين نشانزد نگاه توسعهگر و تماميتخواه آدمي به زيستبوم است. سمورها شكار ميشوند و ميميرند، زيرا همانند گرازها، گرگها، تشيها، پلنگها، راكونها و ... زيستگاهي براي زندگي ندارند و اين بار بهانهي مرگ سمورها، استخرها و حوضچههاي پرورش ماهي سردآبي در حاشيهي رودخانهها و تالابهاي استان گيلان است؛ حوضچههايي كه صاحبانش به سمور، همان نگاهي را دارند كه صاحبان مرغداريها و روستائيان به روباه!
سمورها، پستانداراني بسيار زيرك و در عين حال محافظهكار و محتاط به شمار ميروند كه ميليونها سال است بر روي اين كرهي خاك ميزيند، آنها يكي از دشمنان طبيعي جوندگاني نظير موش آبي بوده و در تنظيم شمار جمعيت اين جانداران نقش به سزايي برعهده دارند. اين پستاندار معمولاً در شب به شكار ميپردازد و به دليل همسطح بودن استخرهاي پرورش ماهي، اغلب براي صيد ماهي به درون آنها رفته و اسير ميشود. امّا اين مشكل چارهاي بسيار آسان دارد! به گفتهي كامران زلفينژاد، مدیركل محیط زیست استان گیلان: بيشتر استخرهای سردآبی در كنارههای رودخانهها و مماس بر زیستگاه این گونهي بینظیر ساخته شدهاند، درصورتي كه اگر در مهندسی سازههای شیلاتی ارتفاع سطح آب از لبهي حوضچهها افزایش یابد، حیوان به دلیل تشخیص این كه پس از پریدن در استخر، توانایی برگشتن از آن را نخواهد داشت، وارد حوضچهها نمیشود. كما این كه در كشور آلمان هم اكنون این امر اجرا میشود و به توصيهي پروفسور هایدمن، در ايران هم قابل اجراست.
خوب است جناب مجابي كه – اگر اشتباه نكنم - هماكنون مسئوليتي نيز در سازمان شيلات ايران برعهده دارند، به دليل پيشينه و دغدغههاي زيستمحيطيشان، اين موضوع را با جديت پيگيري كرده و از انقراض كامل اين حيوان زيبا و ارزشمند كه در چك ليست سرخ IUSN نيز قرار دارد، جلوگيري كنند.
يادمان باشد، همانگونه كه پيشتر هم اشاره كردهام، ناميدن زيستمندان عالم با صفتهايي از قبيل جاندار زيانكار يا علف هرز، نشانهي هيچ چيزي نيست، جز خودخواهي، آزمندي و حماقت بشر؛ بشري كه گمان ميكند بر ارابههاي پهنپيكر فناوري فرامدرن هزارهي سوّم نشسته و ميتواند مغرورانه اين اسب سركش آزمندي را به هر سو كه خواست، بي مهاباي فرداها بكشد.
و اين درست همان بلايي بود كه نسل كريستف كلمب بر سر سرخپوستهاي آمريكايي آورد و آنها را جاندار مضر تشخيص داد و صراحتاً اعلام داشت: .»«سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است ننگي كه تا ابد بر تاريخ كشف ينگه دنيا سنگيني خواهد كرد.
بياييم از تاريخ عبرت بگيريم و به خود اجازه ندهيم اگر مزيتي را براي يكي از زيستمندان اين عالم درنيافتيم، به راحتي فرمان مرگش را صادر كنيم.
به قول بايزيد بسطامي: اگر موجودي در درگاه خداوند به جان ارزد، در خانهي بايزيد حتماً كه به نان ارزد.
اين سخنان و شيوهي سلوك انديشمندان اين بوم و بر، پشتوانههاي فرهنگي و از افتخارات يك ملّت است كه به سادگي از آن ميگذريم و غناي فرهنگ زيستمحيطي نهفته در آن را فراموش ميكنيم.