نویسنده: میرزا ملااحمد
شاهنامهی فردوسی در واقع آیینهی تمام نمای اخلاق مردمان ایرانی تبار در عهد قدیم و ابتدای قرون وسطی است که در آن در ردیف خصلتهای نجیب و حمیدهی انسانی خصلتهای بد و ناپسند نیز بازتاب یافتهاند. در این آیینه جنبههای مذکور اخلاقی در ارتباط و نبرد دائمی تجسم یافتهاند که تضاد و مبارزهی نیکی و بدی عامل و مبنی اساسی آن به شمار میرود.
همان گونه که ذکر شد، نیکی در شاهنامهی فردوسی مفهوم بسا وسیع و فراگیر داشته، تقریباً همهی خصلتهای زشت و ناپسند در مفهوم بدی تمرکز مییابند و با آن سخت مربوطند. بناراین قبل از آنکه به تحلیل بازتاب خصلتهای زشت در شاهنامه بپردازیم، نظر فردوسی را راجع به مفهوم بدی به طور کلی مورد بررسی کوتاه قرار میدهیم.
چنان که معلوم است، در اخلاق ایران باستان سه اصل نیکی جایگاه اساسی داشته و در اوستا با شعار «پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک» تأکید شده است. فردوسی هم این شعار را در شاهنامه با شیوههای مختلف شرح و توضیح داده است. او همچنین هر آنچه را که با این سه اصل مثبت مخالف است، به بدی منسوب میداند. یعنی رفتار و پندار زشت را او بدی میشمارد:
هر آن کس که اندیشهی بد کند *** به فرجام بد با تن خود کند
رخ مرد را تیره دارد دروغ *** بلندیش هرگز نگیرد فروغ
کسی کو بود پاک و یزدان پرست *** نیارد به کردار بد هیچ دست
خصلتهای بد انسان را فردوسی به دیوان که در اساطیر ایران باستان در اوستا و آثار زبان پهلوی و همچنین آثار شفاهی مردم رمز زشتی و ناپاکیاند، مانند کرده است. شاعر در ضمن صحبت انوشیروان با وزیرش بزرگمهر ده خصلت زشت را ده دیو میشمارد:
بدو گفت کسری که ده دیو چیست *** گز ایشان خرد را بباید گریست
چنین داد پاسخ که آز و نیاز *** دو دیوند با زور و گردن دراز
دگر خشم و رشک است و ننگ است و کین *** چو نمام و دوروی و ناپاک دین
دهم آنکه از کس ندارد سپاس *** به نیکی و هم نیست یزدان شناس
از ابیات فوق برمیآید که فردوسی از خصلتهای بد انسانی ده تا را جدا نموده از همه ناپسندتر دانسته است و به دیو مانند کرده است. این خصلتها از آز، نیاز، خشم، رشک، ننگ، کین، سخن چینی، دورویی، ناپاکی و بیدینی عبارتند که برای همهی گروههای مردم، چه شاه و وزیر و چه کشاورز و کاسب عمومیاند. از آن ده دیو شاعر آز یعنی حریصی را از همه بدتر و قویتر میشمارد:
بدو گفت: «از این شوم ده با گزند *** کدام است اهریمن زورمند؟»
چنین داد پاسخ به کسری که آز *** ستمکاره دیوی بود دیرساز
دانشمند هندوستانی جهانگیر کویاجی در این باره پژوهش نموده منبع فهرست دیوان بد را در شاهنامه، از آثار ایران باستان، به خصوص اوستا دانسته است، میتوان یادآوری کرد که فردوسی منابع معتبری از میان متنهای اوستایی و پهلوی، هر دو در اختیار داشته است. زیرا نام «آز» را همچون سالار دیوان ذکر میکند. (1) فردوسی همچنین خود آدمیان بد پکار را به دیو مانند کرده است:
تو مر دیو را مردم بد شناس *** کسی کو ندارد ز یزدان سپاس
کسی کو گذشت از ره مردمی *** ز دیوان شمر مشمر از آدمی
فردوسی بدی را در سراسر شاهنامه سخت مذمت نموده، آن را سبب کار بیقدری و بدنامی آدمیان میداند و به این راه نرفتن را همواره تلقین میکند:
نباید کشیدن گمان بدی *** ره ایزدی باید و بخردی
مکن بد که بینی به فرجام بد *** ز بد گردد اندر جهان نام بد
به نظر فردوسی بدی هیچ گاه نیکی به بار نخواهد آورد و بدکار به فرجام بدی میبیند. بنابراین انسان باید همیشه از بدی دوری جوید و نیکی و نکوکاری را پیش گیرد. شاعر تأکید میکند که از بدی هیچ کس آبرو به دست نیاورده است و آن فقط بدنامی میآورد:
ز کردار بد بر تنش بد رسید *** مجو، ای پسر بند بد را کلید
چه جویی بدانی که از کار بد *** به فرجام بر بد کنش بد رسد
مکن بد که بینی به فرجام بد *** ز بد گردد اندر جهان نام بد
از اینجاست که در شاهنامه به تکرار بدی نکردن تلقین و تشویق میشود:
چنین است کیهان ناپایدار *** در او تخم بد تا توانی مکار
بیا تا جهان را به بد نسپریم *** به کوشش همه دست نیکی بریم
فردوسی اندیشهی خود را راجع به پیشگیری بدی و از بین بردن بدی و بدکاری نه تنها با پند و اندرزهای مؤثر حکیمانه که چندی از آنها ذکر شدند، بلکه توسط سیماهای مشهور اساطیری و قهرمانی نیز ارائه نموده است. اهریمن و ضحاک، افراسیاب و کیکاووس، گشتاسب و سودابه و امثال آنها از سیماهای بدکار شاهنامه میباشند.
تحلیل و بررسی چهرههای مذکور که موضوع رسالهی جداگانهای است، مهارت شاعر را در آفریدن سیماهای مرکب نشان خواهد داد. اینجا با تأیید همین نکته اکتفا میشود که فردوسی این سیماها را یکسان تصویر نکرده در تحول نشان داده است (2)، و تأثیر محیط را در تشکل خصلتهای بد تأکید نموده است که در این بابت هم در موردش اشاره خواهد شد. (3)
این نکته را هم باید یادآور شد که تصویر ماهرانهی سیماهای منفی و مذمت سخت خصلتهای بد در شاهنامه به شخصیت خود فردوسی، اخلاق پسندیدهی او، آرمان و آرزوهای نجیب انسان و دوستیاش نیز رابطهی قوی دارند. در این خصوص دانشمند ایرانی محمدعلی فروغی درست فرموده است: «کلیتاً فردوسی مردی است به غایت اخلاقی با نظر بلند و قلب رقیق و حس لطیف و ذوق سلیم و طبع حکیم. همواره... خواننده را متوجه میسازد که کار بد نتیجهی بد میدهد و کجی انسان را به مقصد نمیرساند...» (4).
پینوشتها:
1. جهانگیر کویاجی، پژوهشهایی در شاهنامه، گزارش و ویرایش جلیل دوست خواه، اصفهان، 1371، ص 190.
2. در این باره در باب «هنر شخصیت آفرینی و بیان اندیشههای اخلاقی در شاهنامهی فردوسی، ...» سخن رفته است.
3. این مسئله در باب «حکمت و تربیت در شاهنامهی فردوسی» مورد بحث قرار گرفته است.
4. محمدعلی فروغی، مقام فردوسی و اهمیت شاهنامه، هزارهی فردوسی، تهران، 1322، ص 35.
ملااحمد، میرزا؛ (1388)، بیا تا جهان را به بد نسپریم (پیام اخلاقی حکیم ابوالقاسم فردوسی)، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول