

حجاب، حقیقتی است که با رفتار و پوشش خاص نمودار میشود. در حقیقت، حجاب پوششی است برای زن در جسم، رفتار، صدا و گفتار در برابر مردان.
الف - حدود پوشش
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ؛ (1) ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها [روسریهای بلند] خود را بر خویش فروافکنند».«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ؛ (2) و اطراف روسریهای خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود] و زینت خود را آشکار نسازند.»
معانی متفاوتی برای زینت گفته شده است. برخی آن را به معنای «محل زینت» گرفتهاند و بر این باورند که آشکار کردن خود زینت مثل دست بند و النگو حرام نیست، بلکه منظور محل این زینتها است، یعنی گوشها، گردن، دستها و بازوان. (3) بعضی دیگر نیز آن را به معنی «زینت آلات» گرفتهاند، و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی با آشکار کردن اندامی توأم است که زینت بر آن قرار دارد. (4) به هر حال، زینت در این آیه خواه به معنای محل زینت باشد یا خود زینت، استثنای «زینت ظاهر» دلیل روشنی است براینکه پوشاندن صورت و دو کف دست لازم نیست. البته در دستوری که خداوند در انداختن گوشهی مقنعه به روی گریبان میدهد، مفهومش پوشانیدن تمام سر و گردن و سینه است و سخنی از پوشاندن صورت در آن نیست. (5)
در هر صورت، مشهور نزد فقیهان آن است که زن باید بدن خود را به جز صورت و دو دست تا مچ از نامحرم بپوشاند. البته گروهی نیز به فراتر از این نظر داده و لازم دانستهاند که تمامی بدن حتی صورت را بپوشاند، چنان که تعداد اندکی نیز به کمتر از این نظر دادهاند.
ب - جواز آشکار کردن زینت ظاهری
در مسئلهی زینت در شریعت اسلامی، فطرت و خواستههای فطری زن در نظر گرفته شده و اندازهای از زینت را برای زنان مجاز دانسته، بلکه بدان ترغیب شده است.قرآن کریم زینت را به ظاهر و باطن تقسیم میکند و از آشکار کردن زینت باطن، در بیرون از منزل منع کرده است، اما زینت ظاهر را برای زن تجویز میکند: «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ؛ (6) و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننماید». از جمله مصادیقی که برای زینت آشکار بیان شده کردهاند، عبارت است از: سرمه، انگشتر، و خضاب دست؛ یعنی زینتهایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع میشود. (7) همچنین بلندنگه داشتن ناخن، (8) مصداق دیگری است که برای این آیه بیان شده است.
ج - منع چشم چرانی و بی عفتی
قرآن کریم، یکی از اوصاف مؤمنان را نگهداری از شرمگاه میداند و به پیامبر فرمان میدهد که مؤمنان زن و مرد را به کاهش دادن نگاه، مأمور سازد. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَوَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ؛ (9) به مردان مؤمن بگو که نگاه خود را کاهش دهند و شرمگاه خود را نگاه دارند. این برایشان پاکیزهتر است؛ زیرا خدا به کارهایی که میکنند آگاه است، و به زنان مؤمن بگو که نگاه خویش را کاهش دهند و شرمگاه خود را نگه دارند.»
غض، در این آیات به معنای کاهش در نگاه است نه فروبستن چشم. شهید مطهری این معنا را با شواهد بسیاری در کتاب مسئلهی حجاب به اثبات رسانده است. (10)
د - منع عوامل تحریک
«وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ؛ (11) آنها هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دانسته شود. [و صدای خلخال که برپا دارند، به گوش رسد]. »این امر بیانگر اهمیت عفت عمومی در مکتب اسلام است که حتی اجازهی چنین کاری را نمیدهد و چنین موشکافانه و سخت گیرانه رفتار میکند. با توجه به این مطلب، تکلیف هر گونه عواملی که آتش شهوت جوانان را شعله ور میسازد، به طریق اولی مشخص است.هـ. با نازسخن نگفتن
«فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً ؛ (12) با صدای نرم و هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، [بلکه] به خوبی و شایستگی، سخن بگویید».صدای نازک و نرم نیزاز جمله عوامل هوس انگیز است که برای جلوگیری از فساد فردی و گروهی به خصوص برای جلوگیری از انحراف بیماردلان منع شده است.
و - منع تبرج و خودنمایی
آنچه از دیدگاه قرآن، ناقض و شکنندهی عفاف زنان میباشد، «تبرّج» است. «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى ؛ (13) و در خانههای خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید.»مفسران معانی گوناگونی برای «تبرّج» در نظر گرفته اند؛ مانند راه رفتن میان مردان، گذاشتن گردن بند و گوشواره، با عشوه راه رفتن، آشکار ساختن زیباییها برای مردان، آشکار ساختن زینت و زیبایی که پوشش آن واجب است، آشکار ساختن زیباییهایی که سبب تحریک شهوت مردان است و.... (14)
البته همهی اینها به عنوان مصادیق تبرج پذیرفتنی است؛ زیرا تبرّج به معنای آشکار ساختن زیباییها است و هر یک از اینها مصداقی از آن است. به طور کلی آنچه در روابط زن و مرد سبب انحراف از زندگی طبیعی و مسیر رشد میشود، تبرج نامیده میشود و مذموم است. (15)
پینوشتها:
1. احزاب، آیهی 59.
2. نور، آیهی 31.
3. طباطبایی، سیدمحمدحسین ، المیزان، ج15، ص 159.
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج14، ص 439.
5. همان، ص 449 و 450.
6. نور، آیهی 31.
7. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7، ص 192.
8. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص 425، ح1.
9. نور، آیهی 30 و 31.
10. مطهری، مرتضی، مسئلهی حجاب، ص 136 - 141.
11. نور، آیهی 31.
12. احزاب، آیهی 32.
13. همان، آیهی 33.
14. زیدان، عبدالکریم، المفصل فی احکام المرأة و البیت المسلم، ج3، ص 413 و 414.
15. مهریزی، مهدی، زن، ص 149 و 150.
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعهی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسهی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول