نگاهي به تعريف و معيارهاي نظريه علمي؛ نظريه ها هيچ گاه به اثبات نمي رسند!
نويسنده:دكتر محمد هاتفي
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
تعريف، به معناي مورد نظر منطقيون، با دشواريهاي بسياري روبروست. همان طور كه ويتگنشتاين مطرح ساخته است، ارايه يك تعريف دقيق ممكن نيست و معناي يك واژه تنها از طريق كاربرد آن در يك چارچوب بيان مي شود، اما به هر حال مطابق رسم هميشه، قبل از آغاز هر مبحثي تعريفي از آن ارائه مي دهند تا ديدي عمومي نسبت به آن ايجاد شود و براي انجام اين كار، توضيحاتي چند در ارتباط با موضوع، روش، هدف، و مسايلي كه در آن علم مورد بررسي قرار مي گيرد، ارايه مي شود.
در ارتباط با نظريه و نظريه پردازي كه مطمح بحث حاضر است، همچنان با چنين وضعيتي روبرو هستيم. اما به نظر مي رسد از آنجا كه در اينجا خود رسيدن به تعريف، موضوع بحث است، ابتدا بايد لوازم ارائه تعريف از نظريه و مباحث مقدماتي آن طرح گردد و در نهايت بر اساس جمع بنديهاي ارائه شده، تعريف مورد نظر بر مبناي استنتاج از اين مباحث استخراج شود.
روش علمي:
روش علمي، فرايندي است كه طي آن دانشمندان، به طور جمعي يا طي زمان، تلاش مي كنند يك معرفي واقعي قابل اعتماد، سازگار و منطقي، از جهان ارائه دهند.
با توجه به تأثيرگذاري باورهاي شخصي و فرهنگي بر ادراكها و تفسيرهاي ما از پديده هاي طبيعي، محققان تلاش مي كنند با استفاده از رويه هاي استاندارد، تأثير اين مسائل را بر تلاششان براي دستيابي به نظريه و ايجاد آن، به حداقل برسانند. چنانكه يكي از دانشمندان مشهور گفته است:
«افراد زيرك، مي توانند همچون وكلاي زيرك، براي ديدگاه هاي غلط توجيهات بسيار خوب و زيبا ارائه دهند.» بنابراين، روش علمي تلاش مي كند تأثير گرايشها يا پيش قضاوتهاي تجربه گر را به هنگام سنجش فرضيه ها به حداقل برساند.
در علم گفته مي شود نظريه ها هيچ گاه به اثبات نمي رسند، بلكه آنها صرفا ابطال مي شوند يا اثبات ناپذير بودن آنها معلوم مي گردد؛ زيرا هميشه اين امكان وجود دارد كه يك مشاهده يا يك آزمايش جديد با نظريه اي كه مدتهاي طولاني در عرصه حضور داشته، تعارض و ناهمخواني داشته باشد.
تغييراتي كه در انديشه و نظريه هاي علمي رخ مي دهند، ديد و نگرش ما به جهان را منقلب مي سازند و نيروي اصلي براي اين تغيير، همانا روش علمي و تأكيد آن بر آزمايش و تجربه است.
روش علمي به شدتً با خود علم تنيده است. از اين رو، علم فرايندي از پژوهش بشري است كه حوزه دانش جديد را به سطوح زيادي تسري مي دهد. با اينكه روش علمي ساده و به لحاظ توصيف داراي وجه منطقي است، اما مي توان گفت هيچ سؤالي دشوارتر از اين نيست كه دانايي چگونه رخ مي دهد. آنچه تاكنون در اين راستا دستگير بشر شده، اين است كه مي تواند بنا به ضرورت آزمايش تجربي در روش علمي، با بهره گيري از اين روش، تبيين علمي پديده ها را از تبيين هاي ديگر جدا كند. در اين راستا، دانشمندان توانسته اند به روشها و پيشرفتهايي دست يابند تا امكان دخالت جهت گيري هاي فردي و جمعي را در اين آزمايشها و يافته هاي علمي، كاهش دهند.
نظريه هاي علمي را مي توان بر اساس مختصات مشترك آنها و نيز مختصاتي كه آنها را از نظريه هاي غيرعلمي جدا مي كنند، توضيح داد. به گونه اي غير رسمي، مي توان گفت نظريه هاي علمي بايد داراي چند اصل پايه زير باشند: سازگاري، امساك، اصلاح پذيري، قابليت آزمايش يا تأييد تجربي، مفيد بودن يا كارآمدي، پيشرو بودن.
از نظر دانشمندان، نظريه يك چارچوب مفهومي است كه براي تبيين حقايق موجود و پيشگويي حقايق جديد، به كار مي رود.چنانكه «روبرت روت برنشتين» در مقاله اش گفته است: نظريه بايد دربردارنده بيشترين معيارهاي منطقي، تجربي، اجتماعي و تاريخي باشد. اين گروه معيارها مهم هستند؛ چون بيشتر مردم صرفا به معيارهاي منطقي توجه و به راحتي فراموش مي كنند كه علم علاوه بر اين ها حاوي جاذبه هاي مهم اجتماعي و تاريخي نيز هست و اين معيارها و جاذبه هاي اجتماعي در نحوه ارزيابي نظريه ها ايفاي نقش مي كنند.
2- سازگاري منطقي
3- ابطال پذيري منطقي(يعني بايد مواردي وجود داشته باشند كه بتوان در صورت جواب ندادن نظريه در آن شرايط، آن را غير معتبر تلقي نمود؛ و گرنه نخواهيم توانست بگوييم آيا نظريه به ما حقيقت را مي گويد يا نه. از اين رو، ممكن نخواهد بود بتوانيم نظريه را از طريق آزمايش و تجربه اصلاح كنيم).
4- نظريه بايد به گونه اي صريح و روشن از حدود و يا مرزهاي مشخصي برخوردار باشد؛ دال بر اينكه آيا داده هاي مشخصي ما را به تأييد و يا ابطال آن رهنمون مي سازند يا نه؟
2- واقعا پيشگويي ها و يا پسگويي هايي تأييد شده در اختيار ما بگذارد؛ وگرنه حتي اگر در آينده با تأييد شدن، اين پيشگويي ها و پسگويي ها از فايده برخوردار شوند، در شرايط فعلي مفيد بودن آنها را نمي توان اثبات نمود.
3- نظريه بايد به گونه اي باشد كه بتوان نتايج مورد ادعاي آن را بازتوليد يا تكرار كرد؛ و گرنه نخواهيم توانست معلوم كنيم اين نتايج واقعا اعتبار دارند يا نه.
4- نهايت اينكه، يك نظريه علمي بايد ملاكهايي را در اختيار ما قرار دهد تا بتوانيم واقعي،غيرواقعي، غيرعادي و يا نامربوط بودن داده هاي موجود را تفسير كنيم. در واقع، نظريه بايد به ما كمك كند و اجازه دهد ماهيت داده هايي را كه در اختيار داريم، بهتر بشناسيم؛ زيرا تمامي داده هاي مرتبط با يك نظريه لزوماً معتبر نيستند.
1- مسائل، تضادها و يا امور خلاف قاعده و غير قابل تحليل را كه بر اساس نظريه از پيش موجود شناسايي شده اند، حل كند.
2- مجموعه مسائل علمي جديدي را مطرح كند كه لازم باشد دانشمندان روي آنها كار كنند.
3- يك «پارادايم» يا شيوه حل مسأله در اختيار بگذارد كه به حل مسائل مذكور ياري رساند.
4- تعاريفي از مفاهيم يا عملكردها در اختيار گذارد كه به ديگر دانشمندان در حل مسائل كمك كند.
البته، اين معيارها اغلب از سوي منتقدان نظريه علمي به عنوان مشكلات مبتلابه نظريه هاي علمي ارائه شده اند و نه از سوي حاميان آن به عنوان شاخصهاي نظريه علمي- و اين چندان قابل قبول نيست؛ زيرا اين مؤلفه ها نه تنها مشكل نيستند، بلكه بر اين حقيقت تأكيد مي كنند كه علم در كل چيزي است كه سرانجام توسط گروهي يا اجتماعي از محققان تحقق مي يابد و مشكلات و نواقص علمي نيز باز توسط فعاليت گروهي از خود دانشمندان و محققان علمي كشف و آشكار مي شوند.
بنابراين، نظريه علمي بايد حل مسائل و مشكلاتي را مورد توجه قرار دهد كه حل آنها مورد نياز جامعه علمي است.
2- قادر باشد تمامي داده هايي را كه توسط نظريه هاي مرتبط قبلي جمع و دسته بندي شده اند، تفسير و تبيين كند؛ مبني بر آنكه آيا اين داده ها واقعي هستند يا غير واقعي(هيچ داده اي نبايد غير عادي باشد).
3- با تمامي نظريه هايي كه از زمان قديم وجود داشته اند و تاكنون به عنوان نظريه هاي معتبر شناخته مي شوند، سازگار باشد.
با توجه به معيارهاي فوق، بايد گفت: براي يك نظريه كافي نيست كه صرفا مسأله اي را حل كند، بلكه بايد تفوق خود بر نظريه هاي موجود را به اثبات برساند و با نظريه هاي رقيبي كه در گذشته ارائه شده اند، به رقابت و چالش بپردازد. به علاوه، يك نظريه خوب، نظريه اي است كه داده هاي بيشتري را در مقايسه با نظريه هاي موجود در اختيار بگذارد و بيشتر از آنها قدرت تبيين و تفسير پديده ها را داشته باشد.دانشمندان نظريه هاي كم اما با توانايي تبيين گري بيشتر را بر نظريه هاي زياد اما با تبيين گري كم ترجيح مي دهند؛ و همه اين مسائل نشان مي دهد نظريه هاي علمي به واسطه قدرت توضيح و تبيين گري شان، افزايش مي يابند.
اما دستيابي به اين معيارها به اين صورت، شايد از رهگذر تبيين روش علمي به خوبي ميسر نباشد و ما اگر از رهگذر مقايسه نظريات وارد شويم، بهتر خواهد بود؛ يعني اگر دو نظريه شناخته شده در يك موضوع و ادعا را با هم مقايسه كنيم، در نهايت با توجه به چه مؤلفه هايي يكي را بر ديگري مرجح خواهيم دانست؟ همين مؤلفه ها مي توانند تاحدودي ارضا كننده خواسته كساني باشند كه مي خواهند نظريه در علوم انساني را از معيارهاي نظريه در علوم غير انساني جدا كنند.
در اين راستا «دبليو. اچ. مور»، تلاش شايان توجهي انجام داده كه جمع بندي آن به عنوان معيارهاي حداقلي يك نظريه ذكر خواهد شد و در صورت داشتن هر كدام از اين معيارها، ديگر نمي توان عنوان نظريه بر آن اطلاق نمود و بايد آن را بحث، نظر، چارچوب، ديدگاه و ... ناميد.
مطابق تعريف «مور» بايد گفت: نظريه به مجموعه اي از گزاره ها اطلاق مي شود كه تبيين علي از پديده ها را در اختيار مي گذارد و داراي سه ويژگي زير است:
1- سازگاري دروني؛ هدف يعني گزاره ها نبايد با يكديگر تعارض يا تناقض داشته باشند.2- كامل بودن منطقي؛ يعني فرضيه هايي كه از نظريه استنتاج مي شوند، بايد منطقا از دل پيشفرض ها نظريه استخراج شوند.3- مجموعه گزاره ها بايد از قابليت ابطال پذيري برخوردار باشند؛ يعني بايد ديد آيا فرضيه ها و آنچه تكاپو و كاوش بر اساس آنها در اختيار مي گذارد، ما را به جايي مي رسانند كه درباره جهان تجربي ادعاهايي خاصي داشته باشيم و اين ادعا ها را بتوانيم با پديده ها و رويدادهاي جهان بيرون تطبيق دهيم.
لازم به ذكر است، فرق بين تبيين توصيفي و تبيين علي در آن است كه تبيين توصيفي به توصيف جهان مي پردازد، اما تبيين علي به تشريح و آشكارسازي روابط بين پديده هاي اين جهان توجه دارد.
در ارتباط با نظريه و نظريه پردازي كه مطمح بحث حاضر است، همچنان با چنين وضعيتي روبرو هستيم. اما به نظر مي رسد از آنجا كه در اينجا خود رسيدن به تعريف، موضوع بحث است، ابتدا بايد لوازم ارائه تعريف از نظريه و مباحث مقدماتي آن طرح گردد و در نهايت بر اساس جمع بنديهاي ارائه شده، تعريف مورد نظر بر مبناي استنتاج از اين مباحث استخراج شود.
علم يا معرفت چيست؟
روش علمي:
روش علمي، فرايندي است كه طي آن دانشمندان، به طور جمعي يا طي زمان، تلاش مي كنند يك معرفي واقعي قابل اعتماد، سازگار و منطقي، از جهان ارائه دهند.
با توجه به تأثيرگذاري باورهاي شخصي و فرهنگي بر ادراكها و تفسيرهاي ما از پديده هاي طبيعي، محققان تلاش مي كنند با استفاده از رويه هاي استاندارد، تأثير اين مسائل را بر تلاششان براي دستيابي به نظريه و ايجاد آن، به حداقل برسانند. چنانكه يكي از دانشمندان مشهور گفته است:
«افراد زيرك، مي توانند همچون وكلاي زيرك، براي ديدگاه هاي غلط توجيهات بسيار خوب و زيبا ارائه دهند.» بنابراين، روش علمي تلاش مي كند تأثير گرايشها يا پيش قضاوتهاي تجربه گر را به هنگام سنجش فرضيه ها به حداقل برساند.
در علم گفته مي شود نظريه ها هيچ گاه به اثبات نمي رسند، بلكه آنها صرفا ابطال مي شوند يا اثبات ناپذير بودن آنها معلوم مي گردد؛ زيرا هميشه اين امكان وجود دارد كه يك مشاهده يا يك آزمايش جديد با نظريه اي كه مدتهاي طولاني در عرصه حضور داشته، تعارض و ناهمخواني داشته باشد.
تغييراتي كه در انديشه و نظريه هاي علمي رخ مي دهند، ديد و نگرش ما به جهان را منقلب مي سازند و نيروي اصلي براي اين تغيير، همانا روش علمي و تأكيد آن بر آزمايش و تجربه است.
روش علمي به شدتً با خود علم تنيده است. از اين رو، علم فرايندي از پژوهش بشري است كه حوزه دانش جديد را به سطوح زيادي تسري مي دهد. با اينكه روش علمي ساده و به لحاظ توصيف داراي وجه منطقي است، اما مي توان گفت هيچ سؤالي دشوارتر از اين نيست كه دانايي چگونه رخ مي دهد. آنچه تاكنون در اين راستا دستگير بشر شده، اين است كه مي تواند بنا به ضرورت آزمايش تجربي در روش علمي، با بهره گيري از اين روش، تبيين علمي پديده ها را از تبيين هاي ديگر جدا كند. در اين راستا، دانشمندان توانسته اند به روشها و پيشرفتهايي دست يابند تا امكان دخالت جهت گيري هاي فردي و جمعي را در اين آزمايشها و يافته هاي علمي، كاهش دهند.
ويژگيهاي يك نظريه علمي
نظريه هاي علمي را مي توان بر اساس مختصات مشترك آنها و نيز مختصاتي كه آنها را از نظريه هاي غيرعلمي جدا مي كنند، توضيح داد. به گونه اي غير رسمي، مي توان گفت نظريه هاي علمي بايد داراي چند اصل پايه زير باشند: سازگاري، امساك، اصلاح پذيري، قابليت آزمايش يا تأييد تجربي، مفيد بودن يا كارآمدي، پيشرو بودن.
از نظر دانشمندان، نظريه يك چارچوب مفهومي است كه براي تبيين حقايق موجود و پيشگويي حقايق جديد، به كار مي رود.چنانكه «روبرت روت برنشتين» در مقاله اش گفته است: نظريه بايد دربردارنده بيشترين معيارهاي منطقي، تجربي، اجتماعي و تاريخي باشد. اين گروه معيارها مهم هستند؛ چون بيشتر مردم صرفا به معيارهاي منطقي توجه و به راحتي فراموش مي كنند كه علم علاوه بر اين ها حاوي جاذبه هاي مهم اجتماعي و تاريخي نيز هست و اين معيارها و جاذبه هاي اجتماعي در نحوه ارزيابي نظريه ها ايفاي نقش مي كنند.
معيارهاي منطقي
2- سازگاري منطقي
3- ابطال پذيري منطقي(يعني بايد مواردي وجود داشته باشند كه بتوان در صورت جواب ندادن نظريه در آن شرايط، آن را غير معتبر تلقي نمود؛ و گرنه نخواهيم توانست بگوييم آيا نظريه به ما حقيقت را مي گويد يا نه. از اين رو، ممكن نخواهد بود بتوانيم نظريه را از طريق آزمايش و تجربه اصلاح كنيم).
4- نظريه بايد به گونه اي صريح و روشن از حدود و يا مرزهاي مشخصي برخوردار باشد؛ دال بر اينكه آيا داده هاي مشخصي ما را به تأييد و يا ابطال آن رهنمون مي سازند يا نه؟
معيارهاي تجربي
2- واقعا پيشگويي ها و يا پسگويي هايي تأييد شده در اختيار ما بگذارد؛ وگرنه حتي اگر در آينده با تأييد شدن، اين پيشگويي ها و پسگويي ها از فايده برخوردار شوند، در شرايط فعلي مفيد بودن آنها را نمي توان اثبات نمود.
3- نظريه بايد به گونه اي باشد كه بتوان نتايج مورد ادعاي آن را بازتوليد يا تكرار كرد؛ و گرنه نخواهيم توانست معلوم كنيم اين نتايج واقعا اعتبار دارند يا نه.
4- نهايت اينكه، يك نظريه علمي بايد ملاكهايي را در اختيار ما قرار دهد تا بتوانيم واقعي،غيرواقعي، غيرعادي و يا نامربوط بودن داده هاي موجود را تفسير كنيم. در واقع، نظريه بايد به ما كمك كند و اجازه دهد ماهيت داده هايي را كه در اختيار داريم، بهتر بشناسيم؛ زيرا تمامي داده هاي مرتبط با يك نظريه لزوماً معتبر نيستند.
معيارهاي اجتماعي
1- مسائل، تضادها و يا امور خلاف قاعده و غير قابل تحليل را كه بر اساس نظريه از پيش موجود شناسايي شده اند، حل كند.
2- مجموعه مسائل علمي جديدي را مطرح كند كه لازم باشد دانشمندان روي آنها كار كنند.
3- يك «پارادايم» يا شيوه حل مسأله در اختيار بگذارد كه به حل مسائل مذكور ياري رساند.
4- تعاريفي از مفاهيم يا عملكردها در اختيار گذارد كه به ديگر دانشمندان در حل مسائل كمك كند.
البته، اين معيارها اغلب از سوي منتقدان نظريه علمي به عنوان مشكلات مبتلابه نظريه هاي علمي ارائه شده اند و نه از سوي حاميان آن به عنوان شاخصهاي نظريه علمي- و اين چندان قابل قبول نيست؛ زيرا اين مؤلفه ها نه تنها مشكل نيستند، بلكه بر اين حقيقت تأكيد مي كنند كه علم در كل چيزي است كه سرانجام توسط گروهي يا اجتماعي از محققان تحقق مي يابد و مشكلات و نواقص علمي نيز باز توسط فعاليت گروهي از خود دانشمندان و محققان علمي كشف و آشكار مي شوند.
بنابراين، نظريه علمي بايد حل مسائل و مشكلاتي را مورد توجه قرار دهد كه حل آنها مورد نياز جامعه علمي است.
معيارهاي تاريخي
2- قادر باشد تمامي داده هايي را كه توسط نظريه هاي مرتبط قبلي جمع و دسته بندي شده اند، تفسير و تبيين كند؛ مبني بر آنكه آيا اين داده ها واقعي هستند يا غير واقعي(هيچ داده اي نبايد غير عادي باشد).
3- با تمامي نظريه هايي كه از زمان قديم وجود داشته اند و تاكنون به عنوان نظريه هاي معتبر شناخته مي شوند، سازگار باشد.
با توجه به معيارهاي فوق، بايد گفت: براي يك نظريه كافي نيست كه صرفا مسأله اي را حل كند، بلكه بايد تفوق خود بر نظريه هاي موجود را به اثبات برساند و با نظريه هاي رقيبي كه در گذشته ارائه شده اند، به رقابت و چالش بپردازد. به علاوه، يك نظريه خوب، نظريه اي است كه داده هاي بيشتري را در مقايسه با نظريه هاي موجود در اختيار بگذارد و بيشتر از آنها قدرت تبيين و تفسير پديده ها را داشته باشد.دانشمندان نظريه هاي كم اما با توانايي تبيين گري بيشتر را بر نظريه هاي زياد اما با تبيين گري كم ترجيح مي دهند؛ و همه اين مسائل نشان مي دهد نظريه هاي علمي به واسطه قدرت توضيح و تبيين گري شان، افزايش مي يابند.
نظريه در علوم انساني
اما دستيابي به اين معيارها به اين صورت، شايد از رهگذر تبيين روش علمي به خوبي ميسر نباشد و ما اگر از رهگذر مقايسه نظريات وارد شويم، بهتر خواهد بود؛ يعني اگر دو نظريه شناخته شده در يك موضوع و ادعا را با هم مقايسه كنيم، در نهايت با توجه به چه مؤلفه هايي يكي را بر ديگري مرجح خواهيم دانست؟ همين مؤلفه ها مي توانند تاحدودي ارضا كننده خواسته كساني باشند كه مي خواهند نظريه در علوم انساني را از معيارهاي نظريه در علوم غير انساني جدا كنند.
در اين راستا «دبليو. اچ. مور»، تلاش شايان توجهي انجام داده كه جمع بندي آن به عنوان معيارهاي حداقلي يك نظريه ذكر خواهد شد و در صورت داشتن هر كدام از اين معيارها، ديگر نمي توان عنوان نظريه بر آن اطلاق نمود و بايد آن را بحث، نظر، چارچوب، ديدگاه و ... ناميد.
مطابق تعريف «مور» بايد گفت: نظريه به مجموعه اي از گزاره ها اطلاق مي شود كه تبيين علي از پديده ها را در اختيار مي گذارد و داراي سه ويژگي زير است:
1- سازگاري دروني؛ هدف يعني گزاره ها نبايد با يكديگر تعارض يا تناقض داشته باشند.2- كامل بودن منطقي؛ يعني فرضيه هايي كه از نظريه استنتاج مي شوند، بايد منطقا از دل پيشفرض ها نظريه استخراج شوند.3- مجموعه گزاره ها بايد از قابليت ابطال پذيري برخوردار باشند؛ يعني بايد ديد آيا فرضيه ها و آنچه تكاپو و كاوش بر اساس آنها در اختيار مي گذارد، ما را به جايي مي رسانند كه درباره جهان تجربي ادعاهايي خاصي داشته باشيم و اين ادعا ها را بتوانيم با پديده ها و رويدادهاي جهان بيرون تطبيق دهيم.
لازم به ذكر است، فرق بين تبيين توصيفي و تبيين علي در آن است كه تبيين توصيفي به توصيف جهان مي پردازد، اما تبيين علي به تشريح و آشكارسازي روابط بين پديده هاي اين جهان توجه دارد.