جايگاه اسرائيل در خاورميانه

بيش از نيم قرن است كه منازعه اعراب و اسرائيل جريان دارد و تاكنون مباحث متعددى را به خود اختصاص داده است . يكى از مسائل مهمى كه رفته رفته به عنوان جزئى از فرهنگ سياسى منطقه خاورميانه درآمده ، محور قرار گرفتن اسرائيل در بسيارى از جريانات است . به طور مثال ، اولین سؤالى كه با فروپاشى حكومت صدام حسين در عراق مطرح شد ، اين مسئله بود كه اسرائيل و عراق جديد به عنوان يك كشور مسلمان و عضوى از اتحاديه عرب ، چگونه
سه‌شنبه، 28 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه اسرائيل در خاورميانه
جايگاه اسرائيل در خاورميانه
جايگاه اسرائيل در خاورميانه

نويسنده:احمد فراهانى
بيش از نيم قرن است كه منازعه اعراب و اسرائيل جريان دارد و تاكنون مباحث متعددى را به خود اختصاص داده است . يكى از مسائل مهمى كه رفته رفته به عنوان جزئى از فرهنگ سياسى منطقه خاورميانه درآمده ، محور قرار گرفتن اسرائيل در بسيارى از جريانات است .
به طور مثال ، اولین سؤالى كه با فروپاشى حكومت صدام حسين در عراق مطرح شد ، اين مسئله بود كه اسرائيل و عراق جديد به عنوان يك كشور مسلمان و عضوى از اتحاديه عرب ، چگونه روابط خود را با يكديگر تعريف مى‏كنند . سؤالاتى ديگر مانند اينكه آيا حكومت جديد عراق روابط دوستانه‏اى با اسرائيل خواهد داشت يا خير ؟ آيا عراق آينده ، تهديدى براى اسرائيل خواهد بود ؟ نيز مطرح شد .
نگاه اسرائيل به محيط جديد امنيتى خاورميانه پس از سقوط صدام حسين ، نگاهى كماكان تهديدآميز بوده است و رهبران تل آويو بر همين اساس تلاش داشته‏اند تا ورودى‏هاى آشوب‏ساز به سيستم امنيتى خود را در خارج از مرزهاى خويش كنترل نموده و از ورود اين آشوب‏سازها به سيستم جلوگيرى نمايند .
از نظر رهبران اسرائيل ، دسترسى كشورهاى منطقه به تسليحات غيرمتعارف و مهم‏تر از آن مسئله آينده نامشخص صلح خاورميانه به ويژه پس از مرگ ياسر عرفات و مازاد بر آن آسيب پذيرى جدى اين دولت در برابر ساير كشورهاى منطقه ، مى‏تواند آنها را دچار چالش جدی سياسى - امنيتى نمايد .
بر همين اساس اسرائيل ، استراتژى خود را بر گسترش نفوذ بنا كرده است ، به طورى كه امروزه محدوده استراتژيك خود را در بستر خاورميانه جديد تا درياى سياه در شمال ، خليج عدن در جنوب ، تنگه‏ى جبل الطارق در غرب و آسياى مركزى و قفقاز و درياى خزر در شرق مى‏داند .
از سوى ديگر ، اشغال عراق و سقوط صدام اين فرصت را براى دولت تل آويو ايجاد كرد تا رؤياهاى خود را تا آنجا كه مقدوراتش اجازه مى‏دهد عملى كند ، همان طور كه تيساح رونتال ، فرمانده نيروى زمينى ارتش اسرائيل در گفت و گو با راديو تل آويو اشاره داشته است : « از بين رفتن تهديدهاى عراق ، فرصت‏هايى را براى اسرائيل فراهم آورده كه بايد از آن بهره‏ بردارى كرد » . (2)
اينكه فرصت‏هاى اسرائيل در عراق چيست ، در سطور بعدى به آن اشاره خواهد شد ، اما آنچه در برنامه‏ها و استراتژى‏هاى نهفته است ، ستون اساسى هويت اصلى اسرائيل محسوب مى‏شود كه رهبران و مقامات تل آويو بارها از آن تحت عنوان « اسرائيل بزرگ » نام برده‏اند .
البته در اين خصوص در داخل اسرائيل نيز اختلاف نظر وجود دارد ، در حالى كه برخى گروه‏هاى اسرائيلى خواهان تشكيل دولت اسرائيل از دريا تا رودخانه ( ساحل مديترانه تا رود اردن ) هستند ، گروه‏هاى راديكال ، خواستار تشكيل دولت اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات هستند و رنگ آبى بالا و پايين پرچم دولتشان را نشانه‏ى اين امر مى‏دانند .
در همين راستا و پس از پايان جنگ در عراق « خاخام نحيماها هورى » فتوا داده بود كه عراق بخشى از اسرائيل بزرگ است : سرزمين‏هاى غرب رود فرات بخشى از اسرائيل بزرگ است و سربازان يهودى بايد به نشانه سپاسگزارى براى آزادسازى اين سرزمين‏ها نماز شكر بخوانند » . (3)
واقعيت اين است كه اسرائيل به عراق به عنوان اسرائيل دوم نگاه مى‏كند و بر همين اساس است كه آژانس يهود معتقد به بازگشت 125 يهودى عراقى الاصل به عراق است ، اين يهوديان در اوايل دهه 50 ، عراق را به مقصد « تل آويو » ترك كرده‏اند . روزنامه فرامنطقه‏اى شرق الاوسط در اين زمينه مى‏نويسد : « با اشغال عراق توسط آمريكا ، يهوديان عراقى تبار كه به اسرائيل مهاجرت كرده بودند ، مانند خانواده‏هاى مشهورى چون « بن ساسون » و « بن نوح » ، درصدد خريد زمين و خانه‏هاى مسكونى در بغداد برآمدند » . (4)

جغرافياى سياسى اسرائيل در خاورميانه

اسرائيل بين عرض‏هاى 5/29 تا 5/32 درجه و طول‏هاى شرقى 34 و 36 درجه ، در شرق نيمكره شمالى و جنوب غربى آسيا ، در منطقه ميان آب و هواى استوايى قرار دارد (5) و جزء خاورميانه عربى به شمار مى‏رود .
اسرائيل از شمال به جمهورى لبنان ، از شمال شرقى به سوريه ، از شرق به درياچه بحرالميت و اردن هاشمى ، از جنوب به شبه جزيره سينا ( مصر ) و از غرب به درياى مديترانه محدود شده است . به طور كلى اسرائيل به شش منطقه جغرافيايى تقسيم مى‏شود :
شهرهاى تل آويو ( مركز صنعت ، احزاب سياسى ، مركز مالى و تجارى و پايتخت ) ، بيت المقدس ( بزرگ‏ترين شهر و مركز سياسى ) و حيفا از مهم‏ترين شهرهاى اسرائيل محسوب مى‏شود .
اما به رغم موقعيت جغرافيايى اسرائيل در قلب خاورميانه ، بسيارى از اسرائيلى‏ها به طور كلى از اينكه به سرزمين خود در ابعاد سياسى ، اقتصادى و يا فرهنگى به عنوان بخشى از خاورميانه نگاه كنند ، تمايلى ندارند . اين وضعيت اساسا ريشه در خصومت ديرينه‏ى دولت‏هاى عرب نسبت به اسرائيل دارد كه آن رژيم را در محاصره خود دارند و از شناختن واقعيتى به نام اسرائيل احتراز مى‏جويند (6) ، به نحوى كه بيش از پنج دهه از قضيه خصومت اعراب و اسرائيل كه چهره‏ى غالب سياست خاورميانه بوده است ، مى‏گذرد . (7)
دولت يهود از زمان موجوديت خود در سال 1948 با جنگ عجين بوده و عملا از ميان مناقشه سر برآورده است و به جز برخى موارد استثنا ، خصومت ذكر شده با اسرائيل تا زمان حاضر نيز تداوم يافته است . (8) اختلافات تاريخى ، مذهبى ، فرهنگى و زباني بين اسرائيليان و اعراب در دور ساختن اسرائيل از خاورميانه نقش مهمى ايفا كرده كه اين جدايى بين اسرائيل و خاورميانه توسط جامعه دانشگاهى اسرائيل نهادينه شده است .
بسيارى از كانون‏هاى انديشه‏ ساز اسرائيلى كه به امور خاورميانه مى‏پردازند ، مطالعات اسرائيل را از دستور كار خود خارج كرده‏اند ، اما با وجود اين گرايشات محافل دانشگاهى و غيره ، هنوز بسيارى از اسرائيليان جدايى بين اسرائيل و خاورميانه را غيرقابل توجيه مى‏دانند ، البته به رغم مستثنى كردن اين كشور از خاورميانه توسط دولت‏هاى عرب ، اسرائيل نقش مهمى در توازن و حفظ تماميت خاورميانه و سيستم‏هاى عربى ايفا كرده است . (9)
در هر صورت از نقطه نظر جغرافيايى جايگاه اين كشور در خاورميانه غيرقابل انكار بوده و هست ، اما وجود برخى مشكلات ناشى از منزوى بودن اسرائيل در درون سيستم خاورميانه ، پیوندهای اقتصادی آن با اروپا و ایالات متحده و جهت گیری فرهنگی غربى ، تعريف جايگاه و نقش اسرائيل در خاورميانه را تا حدى با مشكل مواجه ساخته ، اما آنچه مسلم است ، اين كه نقش اسرائيل در تحولات منطقه خاورميانه غيرقابل انكار مى‏باشد .
انزواى اسرائيل از سال 1948 به بعد ، موجب شد تا رهبران اين رژيم سياست منطقه‏اى خود را به سمت بازيگران غيرعرب سوق دهند و در اين خصوص با كشورهاى مسلمان غيرعرب مانند تركيه و ايران ، كشورهاى مسيحى يا كشورهايى كه داراى هويت مسيحى بودند ( اتيوپى و لبنان ) و اقليت‏هاى قومى غيرعرب ( اكراد و ارامنه ) با هدف از بين بردن ديوار انزوا ارتباط برقرار كنند . (10)
گرچه روابط با برخى از اينها قبلا توسط آژانس يهود برقرار شده بود ، اما با اين وجود از سال 1948 به بعد اين روابط ، اهميتى سياسى يافت ، به طورى كه پس از نبرد سوئز در سال 1956 ، اسرائيل تلاش كرد تا روابط خود با تركيه ، ايران و اتيوپى را در قالب استراتژى جديد مستحكم نمايد .
هدف اين استراتژى ، مهار امواج ناصريسم در خاورميانه بود ، زيرا تلاش جمال عبدالناصر براى اتحاد كشورهاى عرب و نيز همكارى با اتحاد شوروى به عنوان تهديدى جدى عليه منافع دولت‏هاى غيرعرب پيرامون ديده شده بود .
اسرائيل ، ايران و تركيه به ويژه در عرصه‏هاى اطلاعاتى و امنيتى با يكديگر همكارى نمودند . با كم رنگ شدن تهديد ناصريسم ، تركيه به سمت مركز اصلى فعاليت خود يعنى در درون اروپا روى آورد . همكارى بين اسرائيل ، ايران و اتيوپى در طول دهه 60 و اوخر دهه 70 ادامه يافت ، اما همواره در معرض تبليغات اعراب و مسلمانان متخاصم بود و اين روابط هرگز به طور رسمى نهادينه نشد .
پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357 در ايران و رشد نفوذ شوروى در اتيوپى در طول دهه 70 اين دو ستون مهم سياست منطقه‏اى اسرائيل را فرو ريخت . (11)
تحولات بعد از انقلاب اسلامى در خاورميانه ، به طور مستقيم و غيرمستقيم در جهت حفظ منافع اسرائيل بود و در اين راه ، ايالات متحده آمريكا نير حمايت خود را از اين رژيم ، به عنوان يكى از ستون‏هاى مهم منطقه‏اى دريغ نكرد . فرايند صلح خاورميانه و حمايت بى‏چون و چراى واشنگتن از تسليحات غيرمتعارف اسرائيل همگى مؤيد اين امر است .
نكته بسيار اساسى در مورد اسرائيل ، حضور اين رژيم در سيستم سياسى ، اقتصادى و فرهنگى خاورميانه است ، مسئله‏اى كه ذهن بسياری از دولتمردان و رهبران خاورميانه را به خود مشغول كرده است .
به طور كلى دو ديدگاه در خصوص وضعيت آتى اسرائيل در منطقه خاورميانه وجود دارد :
اول ، تفوق نظامى خود را به هژمونى سياسى و اقتصادى تبديل كند .
بر طبق اين سناريو ، اسرائيل كه تاكنون از تفوق نظامى برخوردار بوده ( از نظر سلاح‏هاى هسته‏اى و متعارف ) سعى خواهد كرد تا براى اعمال قدرت مؤثر در خاورميانه جهت تأمين سیطره ی منطقه‏اى سود جويد .
دوم ، اسرائيل ممكن است به عنوان دولت برتر در منطقه عمل كند كه بر طبق اين سناريو ، به عنوان يك محور در سيستمى از شبكه‏هاى اقتصادى ، دفاعى و ارتباطاتى بين خاورميانه و غرب عمل مى‏نمايد .
در هر دو صورت ، ادغام اسرائيل در درون سيستم خاورميانه موجب تغييرات اساسى در موقعيت منطقه‏اى و نقش سنتى اين رژيم در سيستم مى‏شود .
نكته اساسى اينكه مشاركت اقتصادى ، سياسى و استراتژيك اسرائيل با منطقه الزاما به معناى همگرايى فرهنگى آن نيست . هم شهروندان و هم همسايگان اسرائيل به اين رژيم همچنان به عنوان بخشى از تمدن غربى نگاه مى‏كنند . بنابراين تمامى تلاش‏هاى منطقه‏اى قطعا هماهنگ با منافع اقتصادى و سياسى است تا تشابه‏هاى فرهنگى و ايدئولوژيكى . (12)

اسرائيل در خاورميانه جديد ؛ نگاه شيمون پرز

انديشه خاورميانه جديد در مفهوم امروزى آن براى نخستين بار از سوى برنارد لوئيس در پاييز سال 1992 در مقاله‏اى تحت عنوان انديشه دوباره خاورميانه در مجله امور خارجى مطرح شد .
نويسنده در اين مقاله عنوان كرد كه در دهه‏ى 90 و پس از خاتمه‏ى جنگ خليج فارس ، فروپاشى اتحاد شوروى سابق ، خاتمه جنگ سرد و تشكيل كشورهاى تازه استقلال يافته ، دگرگونى‏هاى اساسى در مفهوم خاورميانه ايجاد شده است .
پس از وى ، شيمون پرز در سال 1993 كتاب خاورميانه جديد را منتشر ساخت كه در آن ديدگاه جامعى از آرمان‏ها و اهداف اسرائيل را براى آينده منطقه خاورميانه مطرح نمود كه به تفصيل عبارت‏اند از : (13)
1) از اهداف مهم انديشه خاورميانه جديد ، دستيابى اسرائيل به همزيستى مسالمت‏آميز با همسايگان عرب است . اسرائيل بر اين باور است كه در مقطع زمانى كنونى ، چنانچه بخواهد امنيت خود را تضمين نمايد ، بايد در پى ايجاد همزيستى مسالمت‏آميز با كشورهاى عرب و ساير كشورهاى جهان باشد . (14)
2) از طرف ديگر در تفکر خاورميانه جديد اين كشور بايد به روابط اقتصادى بيش از توسعه مناسبات سياسى اهميت دهد . اين بدان معناست كه اسرائيل به عنوان هم پيمان استراتژيك آمريكا در شرايط نوينى كه در جهان پس از فروپاشى كمونيسم پيش آمده ، بايد بكوشد تا در بازارهاى اقتصادى كشورهاى خاورميانه به گونه‏اى مشاركت نمايد ، البته هدف اسرائيل تنها همكارى اقتصادى با كشورهاى عرب خاورميانه نيست بلكه خواهان همكارى و ممزوج شدن در اقتصاد منطقه‏ى بزرگ خاورميانه است (15) و تاكنون نيز ترتيبات و نفوز اقتصادى اسرائيل در منطقه‏ى خاورميانه به گونه‏اى بوده كه بسيارى از كشورها خواسته يا ناخواسته به اين سلطه تن درداده‏اند . (16)
شيمون پرز در كتاب خود امضاى توافقات صلح با اعراب ، صلح ميان اردن و اسرائيل ، مذاكرات صلح اسلو و گفت و گوهاى وادى عرب ( كه نهايتا به توافق میان اسرائیل با اردن و فلسطينى‏ها منجر شد ) موافقتنامه‏هاى اقتصادى دو جانبه و تصميمات سران كشورهاى عرب و اسرائيل در كنفرانس‏هاى اقتصادى خاورميانه را همگى گام‏هايى براى پيروزى در انديشه‏ى ايجاد خاورميانه جديد بر مى‏شمارد .
پرز معتقد است كه براى سامان دادن به چنين انديشه‏اى بايد تمامى آرمان‏ها و باورهاى مذهبى را به كنارى نهاد و با ايجاد مؤسسات جديد و اجراى طرح‏هاى دو جانبه يا چند جانبه ، اتحاديه منطقه‏اى جديدى را براى خاورميانه ترسيم كرد و در اين رابطه ايالات متحده در اجراى دكترين نظم بين المللى جايگاه ويژه‏اى را براى اسرائيل در نظر گرفته كه آن عبور از گذرگاه اسرائيل به سوى آمريكاست . (17)
اسرائيل با برخوردارى از ساختار و زيربناى اقتصادى پيشرفته و برترى نسبت به كشورهاى عرب و غيرعرب در زمينه‏هاى صنعت و كشاورزى و ارتباط با اقتصاد جهانى به ويژه با آمريكا و سرمايه‏ داران يهودى ، سازمان‏هاى بازرگانى و وسايل تبليغاتى ، دست برتر را در تعاملات اقتصادى منطقه در بستر خاورميانه جديد داراست .
در واقع از اهداف اسرائيل در نظام خاورميانه جديد ، گسترش و توسعه داد و ستدهاى تجارى و بازرگانى با كشورهاى منطقه با هدف سلطه اقتصادى است تا در نظر اقتصادى مفهوم اسرائيل بزرگ (18) و انديشه‏ى نيل تا فرات تحقق يابد .
به نظر مى‏رسد در خاورميانه جديد ، اسرائيل در پى آن است تا شريان‏هاى حيات اقتصادى اعراب ، آب ، نفت ، فرهنگ و جهانگردى را به اقتصاد خود پيوند زند و در اين راستا با توجه به ظرفيت‏هاى منطقه‏ى خاورميانه اين رژيم در محورهاى جهانگردى ، منابع آب منطقه و هژمونى فرهنگى اهداف و نيات خاصى را دنبال مى‏كند .

پي نوشت:

1. دارای مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات منطقه ای و معاون اجرایی موسسه تهران
2. http://www.radis.org, 24 April 2003
3.http://www.iran.ir, 15 April 2003
4. http://www.asharqalawsat.com. 13 June 2003
5. آلاسدير درايدال ، « جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا » ، ص 24 .
6. Elie Podeh, Rethinking Israel in the Middle East, Israel Affairs, Vol. 3, No.394, Spring Summer 1997, p.280.
7. Borry Rubin, The Tragedy of the Middle East, Cambridge University Press, 2002, p.193.
8. Ewon. W. Anderson, The Middle East, Geography Geopolitics, Routledge, 2000, p.224.
9. Elie Podeh, Op.Cit., pp.280-281
10. Ian Bhack, Israels Secret Wars, London, Hamilton, 1991, p.76.
11. Elie Podeh, Op.Cit., pp.280-292 Passim.
12. Ibid.
13. United States Information Agency Near East South Asia English Washington File, Tuesday, June 25, 1996, Transcript: State Department Briefing, Tuesday June 25 1996.
14. Shimon Peres, The New Middle East, 1993.
15. اقبال ، اسماعيل ، « ایده خاورميانه جديد ، چالش ميان اروپا و آسيا » ، فصلنامه مصباح ، سال پنجم ، شماره 20 ، صص 91 – 90.
16. همان ، ص 97 .
17. كيهان ، 31/6/1377.
18. Shimon Peres, Op.Cit.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.