

عشق جهانتاب
نويسنده:مشفق كاشاني
نافه گشود از نسيم كوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
دامن گل در چمن به بوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
خواهي اگر آبروي هر دو جهان را
باش سراپا غبار كوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
بحر خروشان رحمت ازل آمد
قطره اي از شبنم سبوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
عشق جهانتاب همعنان مه و مهر
حلقه زد از روشني به كوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
عالم هستي چو ذره در پي خورشيد
گرم تكاپو به جستجوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
جان متجلي اگر شود به حقيقت
دل بود آيينه دار روي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
رشته تابنده روشنان شب افروز
تافته بافته ز موي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
محفل انسي كجا بود كه نباشد
نقل در او نقل گفتگوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
چشمه آب حيات، كوثر و تسنيم
رشته موجي ز آب جوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
گو برو و آستين به خون جگر شوي
گر به سرت نيست آرزوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
اين دو نشاني ز خلق و خوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
جست ز خواب قرون زمانه چو برخاست
نغمه تكبير از گلوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
دامن گل در چمن به بوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
خواهي اگر آبروي هر دو جهان را
باش سراپا غبار كوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
بحر خروشان رحمت ازل آمد
قطره اي از شبنم سبوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
عشق جهانتاب همعنان مه و مهر
حلقه زد از روشني به كوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
عالم هستي چو ذره در پي خورشيد
گرم تكاپو به جستجوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
جان متجلي اگر شود به حقيقت
دل بود آيينه دار روي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
رشته تابنده روشنان شب افروز
تافته بافته ز موي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
محفل انسي كجا بود كه نباشد
نقل در او نقل گفتگوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
چشمه آب حيات، كوثر و تسنيم
رشته موجي ز آب جوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
گو برو و آستين به خون جگر شوي
گر به سرت نيست آرزوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
اين دو نشاني ز خلق و خوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)
جست ز خواب قرون زمانه چو برخاست
نغمه تكبير از گلوي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)