در آينه آفتاب

حضرت بقيّةالله ارواحنا فداه: «اَلسّلامُ عَلى الْعَبّاسِ بنْ اميرِالمُؤْمِنينْ اَلْمُواسى‏ اَخاهُ بِنَفْسِه اَلْاخِذُ لِغَدِهْ مِنْ اَمْسِهِ، الفادى‏ لَهُ الْواقى‏.»[1] سلام بر عباس فرزند امير مؤمنان، كه جانش را در راه مواسات با برادرش تقديم كرد، دنيايش را براى تحصيل آخرت صرف كرد و جانش را براى حفظ برادرش فدا كرد. آفتاب آمد دليل آفتاب گفتار معصومان(ع) سرآمد سخن انسانهاست. عبارات زرّين شخصيتهاى سترگى كه از تابش دانش الهى بهره برده‏اند، از هر افراط و تفريطى پيراسته است و حقيقت را چنانكه بايد مى‏نماياند.
چهارشنبه، 16 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در آينه آفتاب
در آينه آفتاب
در آينه آفتاب

نويسنده: احمد لقمانى
حضرت بقيّةالله ارواحنا فداه:
«اَلسّلامُ عَلى الْعَبّاسِ بنْ اميرِالمُؤْمِنينْ اَلْمُواسى‏ اَخاهُ بِنَفْسِه اَلْاخِذُ لِغَدِهْ مِنْ اَمْسِهِ، الفادى‏ لَهُ الْواقى‏.»[1]
سلام بر عباس فرزند امير مؤمنان، كه جانش را در راه مواسات با برادرش تقديم كرد، دنيايش را براى تحصيل آخرت صرف كرد و جانش را براى حفظ برادرش فدا كرد.

آفتاب آمد دليل آفتاب

گفتار معصومان(ع) سرآمد سخن انسانهاست. عبارات زرّين شخصيتهاى سترگى كه از تابش دانش الهى بهره برده‏اند، از هر افراط و تفريطى پيراسته است و حقيقت را چنانكه بايد مى‏نماياند.
سخنان اين قدسيان معصوم پيرامون شخصيت حضرت ابوالفضل(ع)گستره‏اى وسيع در برابر ديدگان انسان مى‏گشايد و آدمى را به بلنداى عظمت آن سردار دلاور رهنمون مى‏سازد. اين فصل نورانى را با آفتاب سخن زهراى مرضيه(س) آغاز مى‏كنيم تا آفتابى، دليل بر آفتاب شخصيت او باشد:

در نگاه حضرت زهرا(س)

پيامبر اكرم(ص) روز قيامت على(ع) را طلبيده، مى‏فرمايد: نزد فاطمه برو و به او بگو تا آنچه براى شفاعت - گناهكاران - در اين روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر كند.
امير مؤمنان نزد حضرت زهرا(س) آمده، مى‏فرمايد: اى فاطمه، براى چنين روزى چه ذخيره‏اى، جهت شفاعت، آماده كرده‏اى؟
آن پاك بانوى والا مقام در جواب على(ع) مى‏فرمايد:
«يا اميرَالمؤمنين، كَفانا لَاِجْلِ هذا اَلْمَقام اَلْيَدان اَلْمَقَطْوُعَتانِ مِنْ اِبْنى‏ الْعَبّاس»[2]
اى امير مؤمنان، دو دست بريده پسرم عباس براى مقام شفاعت من كافى است.
برخى از انديشمندان شيفته، درباره مقام ابوالفضل نزد حضرت زهرا(ع)چنين گفته‏اند: يكى از دلباختگان فرزند فاطمه(ع) هر روز، در سه وقت، به زيارت سيدالشهدا(ع) مى‏رفت و در حرم امام حسين(ع) به مرقد مطهر آن حضرت عرض ارادت مى‏كرد، اما كمتر به زيارت حضرت ابوالفضل(ع)موفق مى‏شد و گاهى پس از بيست روز به حرم ملكوتى عباس(ع)مى‏رفت. شبى در عالم رؤيا دخت رسول‏الله(ص) را ديد و به آن بانو سلام كرد، اما بإ؛ه‏ه تعجب بسيار متوجه شد كه بى‏بى روى گردانيد و به او اعتنا نكرد!
به آن حضرت گفت:
پدرم و مادرم فداى شما باد، آيا خطايى از من سر زده كه بى‏اعتنا هستيد؟!
فاطمه زهرا(س) فرمود: به خاطر كوتاهى در زيارت فرزندم!
مرد با حيرت فراوان گفت: من هر روز سه بار به حرم فرزند شما مى‏روم و امام حسين(ع) را زيارت مى‏كنم.
حضرت فرمود: تو فرزندم حسين را زيارت مى‏كنى، ولى به زيارت پسرم عباس نمى‏روى.[3]

صحيفه‏اى از كلام امام سجّاد(ع)

روزى نگاه مهر آفرين حضرت سجّاد(ع) به عبيداللّه، فرزند حضرت ابوالفضل(ع)، افتاد. اشك غم از چشمان مبارك امام(ع) جارى شد و فرمود:
... خداوند عمويم عباس بن على را رحمت كند؛ به تحقيق كه ايثار و جانبازى كرد، جنگ نمايانى نمود و خود را فداى برادرش ساخت تا اينكه دستانش قطع شد. خداوند در برابر اين فداكارى - به‏سان عمويش جعفر طيّار - دو بال به او عنايت كرد تا به يارى آنها همراه ملايكه در بهشت پرواز كند.
همانا عباس نزد خداوند تبارك و تعالى مقامى دارد كه جميع شهدا، در روز قيامت، بر او غبطه[4] مى‏خورند و رسيدن به آن مقام را آرزو مى‏كنند.[5]
امام سجّاد(ع)، كه در صحنه‏هاى مختلف، شهامت و جانبازى عمويش را نظاره كرده است، در اين بخش از سخن خويش رحمت خداوند را براى عمويش آرزو مى‏كند و به مقام والاى وى در جهان ديگر اشاره مى‏كند؛ مقامى كه همه شهيدان آن را آرزو مى‏كنند.
جايگاه كم نظير عباس(ع) در آخرت، حضرت را بر آن داشت تا پس از حضور در كربلا خود دفن پدر عزيزش امام حسين(ع) و عموى فداكارش عباس(ع) را بر عهده گيرد. آن بزرگوار در پاسخ بنى‏اسد، كه از يارى وى در خاكسپارى اين دو جسد مطهر سخن به ميان آوردند، فرمود:
با من هستند كسانى كه يارى‏ام دهند.
اين در حالى است كه بدن «امام» را تنها بايد امام غسل دهد و دفن كند.
آرى آن سخنان آسمانى امام سجّاد(ع) و اين برخورد ملكوتى حضرت با پيكر عموى خويش مقام والاى ابوالفضل(ع) را نشان مى‏دهد.[6]

سپيده سخن امام صادق(ع)

امام صادق(ع)، كه عظمت جهان افروز مقامش بسيارى از كور باطنان را وادار به تسليم كرده است، شخصيّت عباس(ع) را از زاويه‏اى دقيق بررسى كرده، صفات برجسته عمويش را به‏طور گسترده بيان مى‏فرمايد. سخنان آن حضرت را مى‏توان به سه بخش تقسيم كرد:
الف) صفات بيست گانه ابوالفضل(ع) با عبارات مختلف؛
ب) درود و سلام امام به مقام پر ابهّت عباس(ع)؛
ج) لعن و نفرين به دشمنان ابوالفضل(ع) و تجاوزگران به حريم شخصيّت او.
اينك بخش اول كتاب معرفت امام صادق(ع) را مى‏گشاييم و از زبان خليفه خدا در زمين و امام به‏حق ناطق، صفات ارزشمند عباس(ع) را در مى‏يابيم. آن بزرگوار فرمود:
عموى ما عباس‏بن على(ع) چنين صفاتى داشت:
1- بصيرت نافذ،
2- بينش عظيم،
3- ايمان بسيار و شديد،
4- جهاد در محضر امام حسين(ع)،
5- جانبازى و ايثار،
6- شهادت در راه امام خود.[7]
امام صادق(ع) در ادامه زيارت ابوالفضل(ع) بخشى ديگر از خصوصيات برجسته علمدار كربلا را، با عبارت «شهادت مى‏دهم»، بر مى‏شمارد و مى‏فرمايد: شهادت مى‏دهم كه تو:
7- [در برابر جانشين رسول اكرم(ص)] در مقام تسليم بودى،
8- امام حسين(ع) را تصديق كردى،
9- به حجت خدا وفادار ماندى،
10- خيرخواه امام خود بودى.[8]
امام ششم(ع) سپس عباس(ع) را چون جنگاوران و شهداى بدر خوانده، مى‏فرمايد:
11- من شهادت مى‏دهم و خدا را نيز گواه مى‏گيرم كه تو راه جنگاوران و شهداى بدر را پيمودى.[9]
آنگاه امام(ع) از ميزان تلاش ابوالفضل(ع) در راه خشنودى خداوند پرده برمى‏دارد و مى‏فرمايد:
12- شهادت مى‏دهم كه تو در خيرخواهى تا آخرين حد تلاش كردى و آنچه در توان داشتى به انجام رساندى.
حضرت صادق(ع) در پايان اين فصل از زيارت، به تبيين جايگاه والاى عباس(ع)مى‏پردازد و مى‏فرمايد كه، در برابر اين فداكاريها، خداوند بزرگ:
13- تو را در جمع شهدا قرار داد،
14- روانت را با ارواح نيكبختان همنشين ساخت،
15- وسيعترين منزل بهشتى و برترين غرفه فردوس را به تو عطا كرد،
16- يادت را در ملأ اعلى بلند ساخت.
ششمين جانشين رسول خدا(ص) در زيارت نيمه رجب نيز خطاب به شهيدان والا و عموى بزرگوارش مى‏فرمايد:
17- اى «هدايت يافتگان»!
18- اى «پاكان از هر پليدى»!
19- ... شما پاك و طيّب هستيد و زمينى كه در آن دفن گشتيد پاك و طيّب شده است.[10]
امام صادق(ع) در فصلى ديگر از سخنانش به عظمت مقام ابوالفضل(ع)درود مى‏فرستد و مى‏فرمايد:
سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و سلام پيامبران مرسل و بندگان شايسته الهى و سلام همه شهدا و صدّيقان، سلامهاى پاك و طيّب در صبحگاهان و شامگاهان، بر تو باد اى فرزند اميرالمؤمنين.[11]
در بخشى ديگر از سخنان حضرت صادق(ع)، شاهد نفرين بر دشمنان بى‏شرم عباس(ع) هستيم كه با عبارات مختلف بيان مى‏شود:
خدا لعنت كند آن را كه حق تو را نشناخت و حرمت تو را پاس نداشت.
... خدا لعنت كند كسى را كه حق تو را نشناسد و مقام تو را سبك بشمارد.
... خداوند لعنت كند مردمى را كه حرامهاى الهى را در شأن تو حلال شمردند و با كشتن تو حرمت اسلام را زير پا نهادند.[12]

آفتاب كلام حضرت بقيّةاللّه(ع)

سخنان آسمانى معصومان را با دُرّ واژه‏هاى يگانه دُردانه الهى حضرت مهدى(ع)ختم مى‏كنيم. امام عزيزى كه در زيارت ناحيه، خطاب به عموى شهيد خود حضرت ابوالفضل(ع) مى‏فرمايد:[13]
سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ اميرمؤمنان(ع) كسى كه:
جان خود را نثار برادرش كرد،
دنيا را وسيله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسيار كرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبيل‏اللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او يزيد بن رقاد و حكيم بن طفيل طائى را لعنت كند.[14]
آرى، ماهتاب وجود ابوالفضل(ع) و آفتاب نگاه امامان معصوم(ع)چنان ثمرآفرينى كرده كه صدها سال است قلوب شيعيان و شيفتگان در سراسر عالم به سوى نام و ياد و صحن و سراى عبّاس پر مى‏كشد. از كودكان خردسال تا انسانهاى كهنسال نام ابوالفضل، عباس و قمربنى‏هاشم را ذخيره صداقت سخنان خود و پشتوانه صحت اعمال خويش مى‏دانند[15] و با قسم به نام فرزند ام‏البنين، خويشتن را از گرداب ابهام و ترديد ديگران خلاصى مى‏بخشند. آنان جانها، اموال، فرزندان و زنان خاندان خود را در پرتو اين اسم مبارك و مقدس ايمن مى‏دانند، بر اين باور الهى روزها و هفته‏هاى خود را مى‏گذرانند و لب به سپاس خداى سبحان مى‏گشايند. از اين‏رو دشمنانِ آگاه جرأت، برابرى و مبارزه با چنين باورهاى پاك و آسمانى را در خود نمى‏يابند و پليد پيكران ناآگاه نيز تن به ذلّت و خوارى داده، شكست حقيرانه را بر مى‏گزينند.

پی نوشت‌ :

[1]- بحارالانوار، ج 101، ص 270 .
[2]- مولد العباس بن على(ع)، ص 88.
[3]- مولد العباس بن على(ع)، ص 88 .
[4]-غبطه: درخواست نعمت براى خود به همراه بقاى آن براى ديگرى.
[5]- بطل العلقمى، ج 2، ص 108 - 109؛ خصال صدوق، ج 1، ص 68؛ بحارالانوار، ج 22، ص 274 .
[6]- بطل العلقمى، ج 3، ص 224 - 233؛ سردار كربلا، ص 240 .
[7]- العباس بن على، باقر شريف قرشى، ص 36 - 39 .
[8]- مولدالعباس‏بن على(ع)، ص 97؛ العباس بن على، ص 36 - 42 .
[9]- العباس، ص 213؛ مولد العباس بن على(ع)، ص 98؛ العباس بن على، ص 40 .
[10]- العباس بن على، ص 40 - 41؛ مولد العباس بن على(ع)، ص 220 - 285 .
[11]- العباس بن على، ص 38.
[12]- العباس، ص 213 و 220 و 221.
[13]- السلام على ابى‏الفضل العباس بن اميرالمؤمنين، المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادى له الواقى الساعى اليه بمائه المقطوعة يده، لعن‏اللّه قاتله يزيدبن رقاد الجهنى و حكيم بن الطفيل الطائى.
[14]- بطل‏العلقمى، ج 2، ص 311؛ مولد عباس‏بن على(ع)، ص 98؛ العباس‏بن على، ص 41 - 42 .
[15]- ر.ك: اسرارالشهاده، ص 341 .

منبع:سپهسالار عشق




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.