چگونگی در جذب نسل جوان به نماز

چگونگی ها در جذب نسل جوان به نماز و گسترش اقامه ی آن

چگونگی در جذب نسل جوان به نماز و طریقه ی سوق و معرفت افزایی جوانان به مسئله نماز و نحوه گسترش اقامه ی آن در بین جوانان را در این مقاله اشاره می کنیم.
سه‌شنبه، 22 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونگی ها در جذب نسل جوان به نماز و گسترش اقامه ی آن
مقدمه:
بی‌تردید برای جذب جوانان و حضور آنها در مسجد و جماعات هم موانع مختلف و هم راه کارهای مختلفی متصور است که این موانع و همچنین راه کارها می‌توانند جنبه‌های فردی، خانوادگی و محیطی داشته باشند،

در این مقاله آن قسمت از موارد جذب نظیر :انعطاف پذیری روحیه جوانان، نیازهای غریزی و فطری جوانان و پاسخ آن، نقش نماز و تعالیم دینی در شخصیت جوانان، محیط خانواده و بی توجهی والدین، عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز، مورد بحث قرار می گیرد.

همچنین به سستی و تنبلی، مجالست و همنشینی با دوستان ناباب، فساد اخلاقی، تکبر و غرور، تسویف (واگذاری امور به آینده)، موارد ضعف های اعتقادی، درمان فساد اخلاقی، مورد بحث می باشد.

بهانه مزاحمت نماز در امور شخصی، غرور و تکبر، درمان این بیماری، تسویف و طریق رهائی از آن، رابطه اعتقاد و عمل، آثار و نتایج اعتقادات دینی،  که بیشتر جنبه علمی و کاربردی پرداخته می شود.

حمد و سپاس خداوند 
قال الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام): «الله الله فی الصّلوة فإنّها عمود دینکم»:«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایداری دینتان به نماز باشد».

حمد و سپاس خدایی را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعی خالصین متوجه درگاه اوست.

ستایش بیکران مر، او راست که در خلق خویش هیچ کاستی نگذاشت بل همه مخلوقات حتی پست ترین شان را به راستی بگذاشت.

تسبیح لایتناهی بر آستان او که آدمی را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.

حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستی را آمیخته با حکمت و تعالیم را برای بشر همراه با مصلحت و برای وصول به سربلندی و عزّت توأم ساخته است.

و درود بی پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.

درود بی منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوی حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.


نکته ای با جوانان:
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعی وصفای پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروی دلهای مجروح، شفای قلبهای محزون و تسکین دلهای مفتون است.

نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوی بوستان قلب پاک جوانان است. جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهای ناپاک است میتواند با نماز، پلّه های کمال را طی کند و به قلّه جمال باریابد.

با برپایی نماز به مقام سروری و سیادت راه یابد و دعای اللهم اجعلنی للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشوای پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.

چون که هیچ عملی مثل نماز بینی شیطان را به خاک مذلّت نمی ساید و توجهات الهی را نصیب انسان نمی سازد و هیچ بنده هایی جز از طریق نماز به مقام قرب نمیرسد.

بسیار زیبا فرموده اند آن رهبر فرزانه که: «مبتدی ترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می کنند.

برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانی نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشتری در آن می یابد».

پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانی خویش را با سیره مردان الهی گره زنیم تا شاید در جهان جاودانی در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبی لهم و حسن مآب.

برای جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانی کاشتند در پائیز پیری درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانی عبادت را موکول نمودن از وسوسه های شیطانی است.

گر چه هر یک از احکام و فرائض دینی به جای خود از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهی هیچ فریضه ای به والایی مرتبه نماز نرسد.

چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهی، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.

آری نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنی دیده و چراغ راه پویندگان کوی دوست و محفل انس خلوت نشینان وادی عرفان است.

آنان که زندگی را بی یاد او نخواهند و رستگاری خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خدای خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایی راه نماز شوند .

«اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فریضه الهی را روشن می سازد و همگان را به تعظیم این عالی ترین نمونه شعائر الهی وادار می کند، که هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند.

و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانی نماز در جامعه تلاشی پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فی الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینی خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بیپایان الهی قرار گیرند.
 

چگونگی در جذب نسل جوان به نماز

بخش اوّل :

نقش نماز در شخصیت جوانان

برای پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثاری بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدی است به نظر میرسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضروری باشد.

نخست حقیقت و روح نماز است و دیگری اهمیت دوران نوجوانی و جوانی و نیز روحیه انفعالی و تأثیر پذیری این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجی است.

به نظر میرسد تا وقتی که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادی یعنی نماز در زندگی جوانان در پرده ای از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقی خود را پیدا نکند.

لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتی و ایفای نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی جوانان را بیان خواهیم کرد.
 

روح و حقیقت نماز

نماز لفظ و واژه ای است که در متون دینی ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و دارای معانی متعدّدی بوده که یکی از آن معانی، همین عمل مخصوصی است که به نام « نماز» در دین اسلام تشریع شده است.

این لفظ در برخی از آیات به معنای سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن می فرمایند:إنَّ الله وملائکته یصلّون علی النّبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.

«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) درود میفرستند شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»

و در آیه دیگر با اشاره به همین معنی میفرمایند: هو الذی یصلی علیکم وملائکته «اوست خدایی که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت میفرستند»

و به معنای دعا هم در برخی از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده میشود خداوند میفرماید بعد از گرفتن زکات برای آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم إنّ صلواتک سکن لهم.

«ای رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازی و آنها را به دعای خیر یاد کن همانا دعای تو در حق آنان، موجب تسلی خاطر آنهاست«صلاة» به هر دو معنای مزبور که در حقیقت به معنای واحد بر میگردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست .

بلکه مراد از «صلاة» همان معنایی است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله وسلم) آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملی بخشید.

نه تنها شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پای بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجای آورند. اَقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل.«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب برپا دار»

که این آیه اشاره اجمالی به نمازهای پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن برای همه مسلمین روشن و آشکار است چیزی نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده می شود.

پر واضح است که این تلقی از نماز یعنی اعمال مخصوصه ای که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم میگردد. و این است معنای دیگری که از آیات استفاده میشود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهری که اصطلاحاً بدان نماز گفته میشود تمام حقیقت نماز نیست.

بلکه این صورت و چهره ظاهری آن است. نماز امری است الهی که تحقق آن همانند سایر امور دارای ظاهر و باطن است که در متون دینی به هر دو جهت آن اشارت رفته است.

تصویر ظاهری نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از:

اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگی به ذات ربوبی، اعتماد و رکون به وجود سرمدی و محو شدن در مقابل ذات یکتایی که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.

حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است.

همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهری وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً « و به تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»

حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگری است.

هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را میگذارد.

در چنین صورتی است که این امر الهی، ستون دین، معراج مؤمنین، روشنگر چهره مسلمین، مقرِّب متقین، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین، مسوِّد چهره شیاطین، وممیز مؤمنین از کافرین، قرار میگیرد.

پس نمازی که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطی شی نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکی در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوی ذات باری به این نماز اقبال و توجهی نیست .

چنانچه از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند: «خداوند متعال نظر نمی افکند به نمازی که آدمی دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند».

پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهری و معنای باطنی است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگری نماز نیست در نتیجه هم کسانی که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بیخبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمی خوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتی از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
 

اهمیت دوران جوانی

بر هیچ اهل علمی پوشیده نیست که در شکل گیری شخصیت هر فرد، مقطع جوانی از جایگاه خاص و اهمیت ویژهای برخوردار است.

شاید بتوان گفت که ثبات شخصیت هر انسانی در این سنین آغاز و به هر نحوی که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت می گردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برتری این مقطع سنی تأکیدات زیادی رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیده اند.

صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحی الهام میگرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:فضل الشابّ العابد الذی یعبُدُ فی صباه علی الشیخ الذی یعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین علی سایر النّاس. .

«فضیلت و برتری جوان عابد که از آغاز جوانی خدا را عبادت کند بر پیری که وقت پیری مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم» و در جای دیگر با اشاره به ارزش جوانی میفرماید: اغتنم شبابک قبل هرمک.

«جوانیتان را قبل از فرارسیدن پیری غنیمت و قدر بدانید».وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان میفرمایند: اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنی بشیراً ونذیراً فحالفنی الشُّبّانُ وخالفنی الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.

«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکی سفارش میکنم که آنها دلی رقیقتر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم.

جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیه ای از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگی آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شده اند سخن گفت».

همه این سخنان گوهر بار که در خطاب به مسلمانان تأکید داشتند علاوه بر سیره عملی و برخورد بزرگوارانه و محترمانه ای که با جوانان داشته اند حاکی از حساسیت عنفوان جوانی است.

بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانی هیچ برهه ای مهمتر از دوره نوجوانی و جوانی نیست. یکی از روانشناسان معروف غربی بنام دکتر «مای لی» در اهمیت این دوره از عمر آدمی چنین میگوید:

«در نوجوانی مسأله شخصیت و هویت با شدّت تمام از نو وارد میدان میشود پس نوجوانی و جوانی یکی از مراحل و مراتب بارور هستی است که طی آن ساختهای قطعی شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح می گردند.
 

انعطاف پذیری روحیه جوانان

نسل جوان تنها قشر منحصر به فردی است که بیشترین روحیه تأثیر پذیری را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلی توجه دستگاههای تبلیغاتی استکبار و بنگاههای فرهنگی غرب، برای سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقی و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است.

درست از زمانی که دنیای غرب در اثر تحقیقات و مطالعات خود به این نتیجه رسید که جوانان آسیب پذیرترین قشر هر جامعه اند با تشکیل بنگاههای فرهنگی تبلیغی همه همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهی تحت عنوان آزادی و عناوین مقدس دیگر به کار گرفت تا اینکه به اغراض استکباری و سلطه طلبی خود دست یازد.

اگر چه غرب در القای فرهنگ خود به کشورهای اسلامی از راههای متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولی تاریخ بهترین شاهد و گواه است که نفوذشان بیشتر از طریق جوانان تحصیل کرده یا عوام مقلد (جوانانی که به مبانی دین آشنایی چندانی ندارند) بوده است .

که سقوط اسلام در اندلس (اسپانیای فعلی) یا سلطه غرب بر مسلمانان الجزایر بهترین نمونه تاریخی است.روح ظریف و باقد است، احساسات پاک و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلی شکفته و با طراوت نموده است که بیشترین تأثیر پذیری را برای پژمرده شدن داراست.

تشبیه نوجوان و جوان به نهال نورس در کلمات معصومین، حاکی از همین مطلب است که او را میتوان به هر جهتی هدایت نمود بر خلاف درخت تنومندی که کسی قادر به جهت دهی او نیست مگر با بریدن تنه آن درخت.

بنابر این جوانی با نوعی اثر پذیری روحی و حالات انفعالی و تشویشات ذهنی همراه و آمیخته است که کمتر صبغه و رنگ عقلی و استدلالی دارد. به همین جهت عوامل خارجی در جهات مثبت یا منفی بیشترین اثر را در او میگذارد.

آنچه که از دیدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوی تکامل انسانی و اهداف متعالی است. سنت و سیره پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و اولاد طاهرینش نسبت به جوانان، مبین همین نکته است.

پس صرفاً بکار گرفتن احساسات جوانان و تشویق و تحریص آنان از قدرت احساسی و عاطفی مقصود شارع مقدس نیست .

بلکه سوق دادن آن در قلمرو دین و عقلانی نمودن اهداف عالیه انسانی، همه همت رهبران دین میباشد و ادعای ما این است که همه تعالیم دین و احکام الهی خصوصاً نماز در همین راستا بر مسلمین فرض و واجب شده است.
 

نیازهای غریزی و فطری جوانان و پاسخ آن

با تمهید مقدمات و مطالبی که ذکر شد میتوان گفت که فلسفه همه عبادات دینی در این نکته معطوف است که متأثرترین قشر یعنی جوانان را مؤثرترین قشر در اجتماع انسانی قراردهد.

چون احساس به یک تکیه گاه محکم و امنیت و آرامش در پناه آن تنها عنصری است که میتواند به جوان اعتماد و اطمینان بخشیده و او را از اضطرابات درونی و تشویشات ذهنی رها سازد.

همه مشکلات و معضلات روحی و روانی که هویت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصیت او را از کَفَش ربوده و خلاء عظیمی را در او ایجاد کرده ناشی از نداشتن یک ملجاء و عدم دست یابی به یک پناهگاه دائمی و مستحکم است.

همه صاحبان مکاتب کوشیده اند تا به نحوی این آتش احساسات درونی را خاموش و یا حداقل از شعله های آن بکاهند.به همین خاطر راه حلهایی چون آزادی بی قید و شرط جوانان در ارضای هواهای نفسانی و غرایز حیوانی و سوق دادن و جهت دهی ایشان به میخانه ها و کاهواره ها و صدها طرق دیگر را بعنوان پناهگاه ارائه دادند.

امّا پس از رویکرد جوانان به آن مأمنهای بظاهر مستحکم، سقفهایشان فرو ریخته و به واهی و خیالی بودن آنها پی برده اند. چون با ارضاء نیازها و دفع هواهای نفسانی، اهداف خود را تأمین شده نمی یافتند.

«امروزه اشتیاق شدید جوانان سراسر جهان به شنیدن موسیقی به اصطلاح پاپ (pop) و پوشیدن لباسهای نوعاً جدیدی مثل بلوجین که زبان حال میل به آزادی از قید و بندها و تحرک و تکاپو و اعلام استقلال یک تنه از قید ضوابط و معیارهای اجتماعی است کاملاً واضح است.

بسیاری از جوانان تیز و چابک پا در رکاب سفر می گذارند بدون آنکه بدانند به کجا می روند. در این مسحور شدگی و حتی تسخیر شدگی در قبال شیوه زندگی جدید که از غرب سرچشمه گرفته و جهانگیر شده است.

شمار کثیری از جوانان مسلمان شریک بوده اند دانستن این نکته برای جوانان مسلمان لازم است که این پدیده ها با علل ژرفتری ارتباط داده شده اند که از نظر معنوی بیطرف نیستند»

جوانان در زندگی و حیات جوانی خویش امور زیادی را در حال تجربه کردن می باشند او چون سایر افراد جامعه امّا عاطفی و احساسی تر از دیگران در صدد دست یابی به امری است که قلبش را بدان واسطه تسکین بخشیده و نوعی آرامش را تحصیل نماید.

و لیکن به هر چیزی که روی می آورد بعد از مدّت کوتاهی در می یابد که آن عنصر، مطمئن وواقعی نیست. البته تشخیص این امر در ابتدای سنین نوجوانی و جوانی بسیار دشوار است.

شور و هیجان جوانی در جوانان غالباً فرصت تعقل و اندیشه اینکه انسان برای یک زندگی و حیات طولانی و اهداف متعالی خلق شده را از او سلب کرده و به همین خاطر او بعد از تجربه عملی، به پوچی و بی پایگی بسیاری از مأمنهایی که بدان پناه آورده است پی خواهد برد.

و دشمنان دین خصوصاً غرب به خاطر درک همین نیازهای فطری و غریزی جوانان تلاش زیادی انجام می دهند تا این گرایشها را به جهاتی که اهداف آنها را تأمین می کند سوق دهند و آنها را از کمالات معنوی و دینی منحرف سازند.

کسی که خود مدّت زیادی از عمرش را در میان غربیها سپری کرده و الان هم زندگی خود را با آنها در حال تجربه کردن می باشد قضاوت و داوریش چنین است که گوید:

«در شیوه زندگی کنونی غرب کشش و گرایشی هست که افراد جامعه را به زیستن در لحظه کنونی فارغ از همه تاریخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازیهای لحظه ای و لذت حسی آنی وا می دارد.

پرستش قهرمانان ورزشی و میل به رکورد شکنی دایمی و فایق آمدن بی وقفه برطبیعت نشان دهنده یک وجه از این دل مشغولی به تن است.

در حالی که جنبه بسیار ویرانگرتر همین گرایش را می توان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الکلی، روابط جنسی آزاد و نظایر آن دید که تماماً از تلاش نفس برای غرق نمودن خود در لذتهای آنی جسمی و غریزی حکایت دارد.

بدیهی است که ورزش مستلزم انضباط و سخت کوشی است و این از جهات مثبت آن است. امّا بزرگداشت بیش از حدّ ورزش و کما بیش پرستیدن قهرمانان ورزشی ناشی از اهمیت گزافی است.

که به تن داده شده است. علاوه بر اینکه نقش و اهمیتی که به ورزش داده می شود ابداً بی ارتباط با اشتیاق به لذت جوییهای جسمانی نیست. که همه این عوامل متضمن از دست رفتن ایمان و اعتقاد جوانان به معیارهای اخلاقی است»

یک جوان مسلمان با تحصیل معرفت و دستیابی به علوم مقدس دینی باید خود را مجهز ساخته و به دامی که جوانان غربی بدان گرفتار آمدند هویت خود را از دست ندهد.
 

نقش نماز و تعالیم دینی در شخصیت جوانان

اینکه در انسان تمایلات و گرایشاتی وجوددارد که او را متوجه به اهدافی می سازد و می خواهد با دست یابی به آن اهداف خود را تسکین و اطمینان ببخشد نشانه آن است که باید چنین ملجائی وجود داشته باشد.

چون اقتضای حکمت بالغه الهی این است که هیچ نیازی را بدون پاسخ نگذارد. آری اگر انسان احساس عطش و گرسنگی می کند باید آب و طعامی باشد تا رفع تشنگی و گرسنگی نماید. حال باید دید که چه عواملی اضطراب او را رفع می کنند.

و چه دارویی برای او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم می باشد؟ تردیدی نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیازهای روحی و گرایشات غریزی و فطری او برگشت می کند و با جزم و یقین می توان گفت که هیچ یک از دستورات دین بی ارتباط با تکامل انسانی او نیست.

«جان و جوهر پاسخ اسلامی به دنیای متجدد در جهات دینی و معنوی و فکری زندگی بشر نهفته است، همین جهات است که کردار بشر و نحوه تلقی او را از جهان پیرامون رقم می زند.

مهمترین پاسخ یک جوان مسلمان و مهمترین گامی که باید او پیش از هر چیز بردارد این است که قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحی اسلامی از دست ندهد.

دنیای متجدد به تدریج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را که مقدس و طبعاً دینی است از بین ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دینی که از نگرش قدسی نسبت به زندگی و قانون الهی در برگیرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نکرده است مخالفت دارد.

اکثر مشترقان غربی حدود دو قرن به اسلام می تاخته اند و سعی داشته اند به مسلمین یاد دهند که دین خود را چگونه بفهمند»

همه این تلاشها بدان جهت صورت می گیرد که اسلام چون مسیحیت و یهودیت تحریف نشده و متون واقعی آن در دست است و پاسخ همه معضلات را می توان در او جست.

در متن و منبع همین دین (قرآن) به مسلمانان تعلیم داده می شود که قرآن شفای همه امراض قلبی انسانهاست قد جاءتکم موعظةٌ من ربکم وشفاءٌ لما فی الصدور. « اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمد و درمان آنچه که در سینه هاست»

و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبیب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه کاملی است که با عمل بدان می توان سلامت کامل را بدست آورد چنانچه علی(علیه السلام) فرموده اند:

«از قرآن برای بیماری های خود شفا طلب کنید و برای حل مشکلات خویش به آن استعانت بجوئید چه اینکه ؛قرآن شفای بزرگترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهی است»

و نیز در همین دین تأکید بسیار رفته است به اینکه اطمینان قلبی شما انسانها در گرو یاد الهی است. الا بذکر الله تطمئنّ القلوب «آگاه باشید که با ذکر و یاد خدا دلها آرامش می یابد»

پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعی، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته بیند و از غیر او دل برکند .

و پاسخ اصلی و برآوردن همه نیاز و فقر خود را در بی نیازی و غنای او یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایی با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.
 

بخش دوّم :

علل کم توجّهی یا بی توجّهی برخی از جوانان به نماز

راستی چرا در میان نوجوانان و جوانان برخی آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمی دهند و یا اینکه چرا بعضی از آنان ارتباط چندانی با نماز ندارند و یا عدهای از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبی و مسلمان هستند نماز نمی خوانند؟

این سئوالی است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعی داریم که عوامل آن را شناسایی نموده سپس راه حلها را ارائه دهیم.

موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیری از دانش آموزان دبیرستانی، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهی و دانشجویان مطرح گردید.

تا بدون هیچ حدس و گمانی از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینی نزدیکتر گردد. آنان در این نظر سنجی علل و عواملی را برشمرده اند که بسیار جالب توجه است.

لازم به ذکر است که برخی از این علل از درصد بالایی برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضی دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شده اند.

ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر می شماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمی ارائه خواهیم داد.
 

محیط خانواده و بی توجهی والدین

بی توجه بودن یا کم توجهی پدر و مادر یا مربی خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحی نگری آنان در ابتدای نوجوانی فرزندان و یا احیاناً بی مبالاتی اعضای خانواده نسبت به مسائل دینی خصوصاً فریضه نماز تأثیر بسزائی در تربیت فرزندان بجای می گذارد.

بعنوان مثال فرزند اگر در خانه ای رشد نماید که در آن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینی خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولی فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند.

قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد که این احتمال ضعیفی است.

نوجوانی نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگری بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسی که هیچ یک از اعضای خانواده اش اهل نماز نباشند.

توقع بی جایی است. اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانی به مسائل عبادی از خود نشان نمی دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایی هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمی دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید می کنند.

این دسته از خانواده ها اگر چه محدودند ولی وجودشان قابل انکار نیست. فردی نقل می کرد ما چند نفر برای مهمانی به منزل کسی رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهی من با آن نماز می خوانم و گاهی خانمم.

دسته دیگر خانواده هایی می باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعی نمی نهند. نماز خود را می خوانند و روزه شان را می گیرند.

امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینی پای بند باشند یا نه برای آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمی خواهند که نمازش را بخواند و یا روزه اش را بگیرد.

هیچ مسئولیتی را در قبال آنان احساس نمی کنند. گویا او همه چیز را می فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتی بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه می کنند.

بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندی بزودی به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب می شود چون کانونی که جوان در آن رشد یافته کانون بی تفاوتی بوده است .

و هرگز کسی از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادی و ادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگی فردی سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتی از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست.

این بدان جهت است که والدین در آن امور تأکید داشته امّا در امور دینی اصراری به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینی توجه داشتند قطعاً خللی در او مشاهده نمی کردند.
 

عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز

عالم نبودن به محتوای نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تأثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایی آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادی از خدا و عدم دست یابی به آن یکی از عواملی است که جوانان را از این فریضه الهی دور نگه داشته است.

در گفته ها و نوشته های بسیاری از آنان این نکته جلب توجه می کرد که ما نمی دانیم برای چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه می شود. با ترک نماز چه چیزی را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده می شود آنان که نماز را برپا می دارند با کسانی که تارک نمازند فرقی نمی کنند.

اگر نماز باید در زندگی افراد مؤثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندی را عملاً ما نمی بینیم؟ مگر خدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟

جوان باید قلبش پاک باشد،انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایسته ای داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است.

نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبی باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست.

بلکه دل و قلبی پاک داشتن است. همه این گفته ها حاکی از آن است که شناخت لازم و آگاهی کافی از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام برای کثیری از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
 

سستی و تنبلی

بعد از دو عامل مذکور، علت دیگری که در ترک یا بی توجهی به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلی است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانی تن به فعالیت نمی دهند مگر در اموری که بیشتر جنبه احساسی و هیجانی داشته و یا در اموری که با انگیزه و شناخت قبلی همراه باشد.

برای فردی که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدری مشکل است در هوای سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید.

به همین خاطر گاهی از نماز خواندن طفره می رود و یا برای او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهی بزند و نمازش را بخواند.

هر چند که برخی از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمرده اند و لیکن به نظر می رسد که این علت نمی تواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلی خود معلول علل دیگری می باشد.
 

مجالست و همنشینی با دوستان ناباب

بدیهی است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهی شخصیت انسانی خصوصاً در سنین نوجوانی و جوانی را نباید نادیده انگاشت.

دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوی سعادت و کمال مؤثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمی به سمت ناهنجاریهای اخلاقی. چه بسا جوانانی که در مسائل دینی علاقمند و به دینداری خود راغبند.

و لیکن در محیطهای مختلف از قبیل محلهایی که در آن زندگی می کنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتی از عمر را سپری می سازند با افرادی آشنایی شوند که به تدریج او را در دام بی دینی و لا ابالی گری گرفتار می کنند.
 

فساد اخلاقی

برخی از جوانان در علت دوری از نماز و تعالیم دینی و مذهبی، مفاسد اخلاقی را بسیار مؤثر می دانند. البته این عامل در خانواده ها و محیطهای مختلف دارای شدت و ضعف می باشد و در بروز و ظهور آن می توان عللی را بر شمرد که هر کدام از آن عوامل به تنهایی می تواند در ایجاد آن و انحراف شخص کافی باشد.

عواملی چون خواندن و مطالعه نوشته های تحریک آمیز در مکتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان یا بصورت نظم بوده باشد.

تصاویر و عکسهای مبتذل در بیرون از خانواده و نیز بد حجابی یا بی حجابی برخی از اعضای فامیلی در مراسم جشن و سرور و عدم رعایت موازین شرعی و سنّتهای غلط حاکم بر برخی از خانواده ها در درون خانواده می توانند در بروز مفاسد اخلاقی اشخاص خصوصاً جوانان تأثیر زیادی داشته باشند.

کم نیستند جوانانی که با ایجاد و مهیا بودن چنین زمینه هایی غسل بر آنها واجب گردیده و آن اراده و تصمیم راسخ را ندارند که در داخل وقت خود را تطهیر نموده و نماز را بپا دارند.

و یا اگر در خارج وقت خود را پاک کرده اند قضای نماز را بجا آورند چنانچه برخی صراحتاً گفته اند که نگاه به این تصاویر و صحنه ها، مقدمه و زمینه خود ارضایی و مفاسد دیگر اخلاقی است.

مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی
 

برخی چون در وقت نماز مشغول کارها و اعمال شخصی خود هستند فرصت اینکه نماز را در اوّل وقت آن اقامه کنند ندارند.

و وقتی که فرصتهای اوّلیه برای اقامه و برپایی نماز از دست برود تدریجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت می شوند اقامه نماز را مانعی برای انجام کارهای خود می دانند. البته خواهیم گفت که این عامل به بهانه شبیه تر است تا یک علت برای ترک یا بی توجهی به نماز.
 

تکبر و غرور

عامل دیگری که در ترک نماز و سایر فرایض عبادی می تواند مؤثر باشد غرور جوانی و تکبر و بزرگ منشی برخی از افراد است.

صفت غرور از پست ترین اوصاف انسانی است که شاید بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصی می گردد. هرگاه این خصلت در کسی پابگیرد و استقرار یابد فرد را به مهلکه های بزرگی می کشاند با متصف شدن به این صفت فرد چنین می پندارد.

که اگر در مقابل خدای خود سجده کند کوچک می گردد بنابر این برای اینکه بزرگی و غرورش محفوظ بماند در مقابل هیچ کس نباید سر تعظیم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال.

فلذا این خیالبافی شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه اوامر متعبدانه دور ساخته و مانعش می شود که او در مسیر سعادت خویش گام بردارد.

این همان وصفی است که وقتی در ابلیس ظاهر و آشکار شد در مقابل دستور صریح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهی را در سجده بر آدم امتثال نماید.
 

تسویف (واگذاری امور به آینده)

برخی از جوانان با توجه به اینکه چند سالی است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل تعالیم و دستورات دین مکلف می باشند و بر آنها واجب است که به احکام دینی گردن نهند ولی با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و بهانه هایی از این قبیل اعمال دینی را ترک می کنند.

جوان در بسیاری از مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه می کند که من بعداً می خوانم و یا قضای آن را بجا می آورم. عمر طولانی در پیش است پس می توان اعمالی که امروز از من ترک می شود در سنین پیری و زمان بیکاری انجام داد و یا توبه کرد.

بنابر این عملی که در آینده قابل جبران باشد و از طرفی مغفرت و بخشش الهی آن را شامل گردد جای نگرانی نیست.
 

ضعف اعتقادی

عامل دیگری که در روحیه جوانان می تواند تأثیر زیادی را بگذارد باورهای دینی و تقویت روحیات مذهبی است که بخش عمده این مسئولیت بر عهده مبلغان دینی می باشد.

امروزه بخش عظیمی از جوانان که بهترین و مهمترین، قشر جامعه محسوب می شوند از ضعف اعتقادی رنج می برند. در کتب درسی خوانده اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده است.

اصول اعتقادی را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورددارد.

این ضعف درعقیده و عدم استواری آن برپایه منطق موجب می گردد که جوان به مسائل دینی آن اهمیت خاص را قائل نباشد و یا پای بندی کامل به تعالیم دینی را نداشته باشد. به همین جهت بسیار دیده می شود که بعضی از افراد، نماز خواندشان موسمی و فصلی است.

مثلاً در فصل خاصی مثل ماه مبارک رمضان یا ایام ماه محرم و صفر، نمازشان را می خوانند و بقیه ماههای سال را با نماز وداع می گویند. و یا بعضی فقط به چند تا از نمازهای واجب عمل می کنند و نماز صبح را اصلاَ نمی خوانند.

این نیست مگر از ضعف اعتقادی فرد. و تا این ضعف جبران نگردد، مشکل فوق قابل حل نخواهد بود.
1 ـ محیط خانواده و بی توجهی والدین
2 ـ عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز
3 ـ سستی و تنبلی
4 ـ مجالست با دوستان ناباب
5 ـ فساد اخلاقی
6 ـ تزاحم نماز با کارهای شخصی
7 ـ غرور و تکبّر
8 ـ تسویف (واگذار کردن کار به آینده)
9 ـ ضعف اعتقادی

1 ـ نقش خانواده در تربیت فرزندان:
کانون خانواده اولین و بهترین مدرسه ای است که نسلهای جوامع بشری از آنجا رشد می یابند بنابر این اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و با مسئولیتی باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمی برای تعالی و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس .

اگر مربی خانواده انسان غیر مسئول و بی قید و شرطی باشد قطعاً افرادی که از آن خانه وارد اجتماع می شوند انسانهای مفیدی برای اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیری را برعهده خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را بعنوان بهترین عمل صالح وارثی ماندگار یاد کرده است.

در نصوص وروایات که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) و رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)به ما رسیده بخش عمده ای از آن را احادیث اخلاقی و تربیتی تشکیل می دهد که در اینجا به مناسبت موضوع به چند حدیث اشاره می شود.

علی(علیه السلام) در نامه ای خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(علیه السلام)می فرمایند:فَبادَرْتُکَ بالادبِ قَبْلَ اَنْ یقْسُوَ قَلْبُکَ وَیشْتَغِلَ لبُّکَ.

«فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه ات سخت شود و عقلت به اندیشه های دیگری مشغول گردد به تربیت تو مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم».

و نیز از امام صادق(علیه السلام) در روایتی چنین آمده است که فرمودند: انَّ خیرَ ما ورّث الآباءُ لابنائهم الأدبُ لا المال.«بهترین ارثی که پدران برای فرزندان خود باقی می گذارند ادب و تربیت صحیح است نه ثروت و مال».

همه اهتمام امامان معصوم(علیهم السلام) بر این امر مبتنی است که پدر و مادر را در خانواده افراد با مسئولیت بار آورند تا حدی که بی مبالاتی و کم توجهی والدین را نسبت به امور فرزندان و اعضای خانواده از گناهان و معاصی کبیره بشمار آورده اند.

امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند: «وامّا حقّ ولدک فان تعلم انّه منک ومضاف إلیک فی عاجل الدّنیا بخیره وتسرّه وانّک مسئولٌ عمّا ولّیته به من حسن الأدب والدلالة علی ربّه عزّ وجلّ والمعونة له علی طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انّه مثابٌ علی الاحسان إلیه معاقبٌ علی الاسائة إلیه».

«وامّا حقّ فرزندت به تو این است که بدانی او از تو بوجود آمده و در نیک و بد زندگی وابسته به تو است و همانا تو در سرپرستی وی، مسئول ادب و تربیت صحیح او هستی و تو مسئولی که او را به سوی خداوند بزرگ راهنمایی نمایی و در اطاعت از پروردگارش یاریش نمایی .

باید رفتار تو در تربیت فرزندت توأم با احساس مسئولیت باشد، رفتار کسی که بداند در حُسن تربیت فرزندداری اجر و ثواب و در سوء رفتارش مستحق کیفر و عقاب است».


این مسأله تا آنجا نزد ائمّه(علیهم السلام) اهمیت پیدا می کند که در حالات عرفانی ادعیه از خداوند استمداد و یاری می خواستندچنانچه امام سجاد(علیه السلام) در مقابل پروردگارش این چنین دعا می کنند که:

اعنّی علی تربیتهم وتادیبهم وبرّهم. «بارخدایا مرا در تربیت و ادب و نیکوکاری فرزندانم یاری و مدد فرما».

در ادبیات فارسی که سرشار از فرهنگ غنی دینی است و شاید بتوان گفت که غنای ادب فارسی و نفوذ کلام ادیبان ما از مایه و مواد روائی است نثر و نظمهای فراوانی در این باره وارد شده است.


اُدبای مسلمان که توجه خاص و ویژه ای در مسائل فرهنگی داشته و برای ارتقاء فرهنگی جامعه از هیچ کوششی دریغ نداشتند این نکته را همیشه متذکر می شدند. سعدی که حکایات او در بوستان جهات تربیتی خوبی را دربردارد در این باب چنین سروده است:

چو خواهی که نامت بماند بجای
پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی
بمیری و از تو نماند کسی
بسا روزگار را که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزگارش برآر
گرش دوست داری بنازش مدار


شبیه همین شعر سعدی را شعرای عرب در ادبیات خود دارند. احمد شوقی از شاعران معروف و مشهور مصری است او میگوید: «یتیم کسی نیست که والدینش او را از غم زندگی رها کرده و او را ذلیل و خوار گذاشته باشند بلکه یتیم کسی است که برای او مادری باشد که بیقید و بند باشد و یا پدری که مشغول مسائل دنیایی».

این است نقش تربیتی خانواده که تأثیر ویژه ای دارد و لیکن از این نکته نباید غافل بود که برخی از جوانان با تحصیل علم به حدّی از تأمل و دور اندیشی می رسند که به واسطه مشورت با مشاوران و مربیان متدّین و دلسوز و یا دوستان آگاه و متعهد، رفتار و آداب خانوادگی خویش را اصلاح نموده اند.

و به سمت کمال و سعادت انسانی خویش گامهای بلندی را برمی دارند و در حقیقت خود را از یتیمی به بلوغ می رسانند و این گروه از جوانان جزء کسانی هستند که پدر و مادر مورد عاق آنان واقع می شوند.

2 ـ عدم آگاهی از فریضه نماز:
چنانچه گفته شد بسیاری از قصور و کوتاهی های افراد در مسائل دینی بخاطر عدم آگاهی کافی و معرفت لازم از مبانی دینی است. بدیهی است که تلاش و کوشش در هر عملی منوط به وجود انگیزه ای است.

که قبل از انجام عمل در فرد ایجاد شده است و هیچ انگیزه ای بدست نمی آید مگر با علم و آگاهی و پر واضح است که هر چه قدر آگاهی انسان در آن عمل بیشتر باشد با رغبت و تمایل بیشتری بدنبال آن می رود و قدرت و توانایی اش در آن کار شدت می یابد.

باور ما این است که اگر جوانان ما نسبت به نماز و یا سایر فرائض و تعالیم دین اطلاع دقیق و کافی را داشته باشند و از برکات و فضائل و آثار و نتایج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمی شوند که چیزی را جایگزین آن سازند.
وقتی یک جوان مسلمان درک کند و یقین نماید که نماز پایه محکم و استوار دین اوست، نماز ملاک اصلی تمایز کفار با اوست، نماز مایه آرامش روح اوست،

نماز اولین گام مسلمانی است، نماز تخلیه همه آلودگی ها و پلیدی ها و دوای همه امراض و دردهای درونی و باعث سبکی و سکینت و آرامش قلبی او و لحظه گفتگوی او با محبوب و معبود او و نماز همه دین اوست و نیز صدها آثار مثبت روحی و روانی در آن گنجانیده شده چگونه راضی خواهد شد که آن را با امور دیگر معاوضه نماید.

بنظر می رسد که عمده ترین مشکل ما این است که در باب نماز از دو امر غفلت کرده ایم یکی از اهمیت نماز در اسلام و جایگاه رفیع آن در دین و دیگری از آثار و اسرار آن که شاید همین امر یعنی آثار و اسرار مهمی که در نماز نهفته است آن جایگاه مهم را برایش در دین ایجاد کرده است.

اگر از این دو امر در نماز به مقدار کافی بینش حاصل شود هیچ انسان عاقلی آن را در زندگی و حیات خویش ترک نخواهد کرد چون کدام انسان عاقل است که سعادت خویش را با شقاوت و نیکبختی را با تیره روزی مبادله نماید.

3 ـ سستی و تنبلی:
برای حل این معضل که بیشتر جنبه فردی و خصوصی دارد نخست باید عوامل پیدایش آن را جستجو نمود سپس در رفع و حلّ آن کوشید.

دانشمندان علوم روانشناسی تنبلی را معلول یک سری عوامل و علل می دانند و در واقع معتقدند که تنبلی مانند بی دقّتی خود به خود وجود ندارد بلکه سستی و تنبلی فقط نشانه یک اختلال یابی میلی است که باید علّت آن را جستجو کرد.

روانشناسان علل تنبلی را به سه دسته تقسیم بندی نمودهاند. علل جسمانی، علل تربیتی و علل عاطفی. علل جسمانی تنبلی را دائمی نمی دانند بلکه موقتی است مثل خستگی که امری است.

مقطعی و موقت. این علل ممکن است از محیط خانوادگی یا اجتماعی نامساعد بوجود آید. مثل فقر مادی، کم غذایی، عدم رعایت بهداشت، والدین نالایق و ناتوان که غالباً در خانه یا مدرسه آنها را هدف سرزنش هایی قرارداده اند که معمولاً نصیب آدمهای تنبل می شد.

تجربه نشان می دهد که اکثر تنبلها به علل عاطفی یا منشی تنبل هستند یعنی از لحاظ جسمی سالم و دارای هوش کافی می باشند امّا کار خواسته شده از آنها متناسب با ذوق و نیازهای آنان نیست و در واقع این نوع از تنبلها ناتوان از فعالیت نیستند.

یعنی در حقیقت تنبلی یک مرض نیست بلکه نداشتن یک انگیزه و علاقه درونی است که آن عامل درونی در فعالیت و عدم فعالیت جسم ظاهر می گردد.

یکی از روانشناسان چنین می گوید: «در عمق هر فعالیتی یک گرایش درونی عاطفی وجوددارد و در غیر این صورت به امتناع و تنبلی تبدیل می شود. در حقیقت می توان گفت که تنبلی اساساً فقدان علاقه است این عدم علاقه سبب انزجار او از کار خواسته شده می گردد».

عدم علاقه و نبودن انگیزه را حاکی از یک سری اختلالات عاطفی می دانند مثل اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس از سرکوفتها و تنبیهات، خیالپروری، تهدید عاطفی در برابر پدر و مادر و ضعف، همه دلایلی هستند که ممکن است سبب تنبلی آشکار شوند.

و گاهی این نوع تنبلی فقط در برابر یک کار است مثل تنبلی در درس خواندن یا مطالعه کردن و یا بازی کردن و غیره. مهمترین تدبیری که باید اندیشید این است که مربیان و والدین درباره فردی که تنبلی او نتیجه بی علاقگی و بی دقّتی است او را کمک کنند تا کشمکش روانی و درونی خود را جستجو نماید که فعالیت او را تضمین کند.

یعنی آن شناخت و انگیزه را در او ایجاد کنند به جای آنکه او را مجبور به عملی نمایند.علاوه بر آنچه که از دیدگاه علوم روانشناسی و تجربیات روانشناسان و روانکاران بیان شد لازم است که دیدگاه دین و ائمّه معصومین(علیهم السلام) را در این باب یاد آور شویم.

امّا قبل از بیان آن باید بگوئیم که آنچه روانشناسان در این زمینه گفته اند مورد تأئید و تأکید دین است و از حیث تربیت مذهبی و دینی باید به همین صورت با افراد تنبل برخورد گردد چون برخورد تند با نوجوان و جوان، انعکاس و نتیجه غیر مطلوب و منفی بدنبال دارد.

امام باقر(علیه السلام) از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) حدیث کرده است که فرموده اند:

«اسلام دین محکم و قوی خداوند است، راه مستقیم آن را با مدارا بپیمائید و تندروی نکنید افرادی که رفتار تند دارند همانند مسافری می باشند که در پیمودن راه، زیاده روی نموده و به مرکب سواری خودبیش از حد فشار آورده در نتیجه مرکبش از کار افتاده و خودش از پیمودن راه بازمانده و سرانجام به منزل مقصود نرسیده است»

این در حالی است که در دین از سستی و تنبلی بسیار نکوهش بعمل آمده است و از منظر دین عنصر سستی و تنبلی از مهمترین عامل دوری از سعادت و خوشبختی میباشد. علی(علیه السلام) فرموده اند:

مَنْ اطاعَ التوانِی ضَیعَ الحقوقَ. «کسی که از سستی و تنبلی پیروی کند حقوق خود را در همه شؤون زندگی ضایع کرده است» و یا در جای دیگر می فرمایند: هَیهاتَ مِنْ نَیلِ السعادَةِ السُّکُونُ اِلی الهَوانی والبطالَةِ.«آرمیدن در آغوش تنبلی و بطالت، دوری جستن از سعادت و خوشبختی است»

و آخرین روایت اینکه: امام باقر(علیه السلام) میفرمایند:حضرت موسی(علیه السلام) در پیشگاه الهی عرض کرد پروردگارا کدام یک از بندگانت نزد تو مبغوض تر است؟ فرمود: آنکه شبها چون مرداری در بستر خفته و روزها را به بطالت تنبلی میگذارند»

4ـ مجالست و مصاحبت با دوستان:
برای یک جوان که ابتدای ورود او به حیات و زندگی اجتماعی است و شخصیت اجتماعی او در حال شکل گیری میباشد آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد و شاید مهمترین عامل در موفقیت و کسب سعادت او در زندگی بشمار آید انتخاب دوست یا دوستان خوب است.

و آنچه که در این رابطه مهم است و بلکه اقتضای زندگی اجتماعی انسان میباشد شناخت برخی از خصوصیات اجتماعی افراد و آشنایی با ملاک و معیارهایی است که در انتخاب دوست خوب لازم و ضروری است.

در زندگی و حیات اجتماعی تأثیر دوستان بسیار بیشتر از نقش اعضای خانواده در زمان کودکی است. یک رفیق بد و دوست ناباب در میان دوستان خوب همانند میوه پوسیدهای تشبیه شده است.

که در میان میوههای سالم در جعبهای قرار گرفته باشد همانطور که یک میوه پوسیده میتواند میوههای زیادی را از بین ببرد یک رفیق شر قادر است که افراد زیادی را مثل خود شرور سازد.

چبه همین خاطر در روایات زیادی از معصومین(علیهم السلام)وارد شده است که یک جوان باید در این امر حیاتی که گاهی تغییر سرنوشت او بر حول آن محور دور میزند بسیار مراقب بوده و سنجیده عمل نماید.

علی(علیه السلام)می فرمایند:مَن اتّخذ اخاً من غیر اختباراً اَلجأَهُ الاضطرار الی مرافقة الاشرار.«کسی که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستی میبندد ناچار باید به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در دهد»

بعد از ذکر این مقدمه کوتاه که روشن شد دوست میتواند در سرنوشت انسانی مؤثر واقع گردد و خط سیر زندگی و حیاتش را تغییر دهد به نظر میآید که شناخت ملاکات و معیارهای دوستان خوب لازم و ضروری باشد؛که دراینجا مجال پرداختن به ملاک ومعیارهای انتخاب دوست ممکن نیست.
 

درمان فساد اخلاقی

در حلّ این معضل اخلاقی، سالم نگه داشتن محیط خانواده از طرف والدین و اجتماع از جانب والیان امر و حاکم، و از بین بردن مقدّمات گناه، شرط اصلی است.

جوانان می توانند برای فاصله گرفتن و دوری از مفاسد اخلاقی که از راههای مختلف آنان را تهدید می کند و گرفتار نیامدن به دامهای شیطانی، شیوه های مختلفی را اتخاذ نمایند و آن مشغول شدن یا سرگرمی به کارهای مختلف هنری یا فنی که آمادگی و استعداد انجام و رشد یابی آن را در خود می بینند.

بعنوان مثال برخی از نوجوانان و جوانان شاید استعداد درس خواندن یا مطالعه کردن را نداشته باشند امّا آمادگی کارهای هنری یا ذوق امور فنی را دارند به اینان توصیه می شود که استعدادهای خود را بکار گرفته و ارتقاء بخشند چه اینکه معطل گذاشتن ذوق و استعداد خاص فردی در حقیقت بزرگترین عامل رکود شخصیت انسانی است.

به نظر می رسد که مفاسد اخلاقی معلول عوامل مختلفی که مهمترین آن ثروت و مکنت مادی، غرور جوانی و بیکاری است می باشد.پس از شناخت این عوامل باید در رفع آن کوشید و طرق رفع و زوال آن علل، برای هر فردی با دیگران مختلف است.

ممکن است کسی ذوق هنری داشته باشد و دیگری ذوق مطالعه، یکی شوق و خلاقیت در امور فنی داشته باشد و دیگری اشتیاق در رشته های ورزشی. به هر حال هر که به خود رجوع کند می فهمد که به چه چیزی علاقمند است.

پیدا کردن امر مورد علاقه و تعقیب نمودن آن یکی از بهترین و مهمترین رموز موفقیت و سربلندی انسان در زندگی است و بسیار زیبا فرموده اند مرحوم علامه محمّد تقی جعفری که: «در هر سری شوقی است عاشق کسی است که ذوقش را دریابد».

چنانچه نوجوانی که در ابتدای زندگی اجتماعی، ذوق باطنی خود را پیدا نموده و آن را دنبال کند موفق است و این کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)است که فرمودند: اِعْمَلوا فکُلّ مُیسَّرٌ لِما خُلِقَ له.

«همه شما کار کنید و کوشش نمائید ولی متوجه باشید که هرکس برای کاری که آفریده شده لایقتر است و آن را به سهولت و آسانی انجام می دهد»

و نیز یکی از مهمترین وصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) به امتش این است که فرمودند:علامةُ اعراض الله عن العبدِ اشتغاله بما لا یعْنیه. «نشانه روی گردانی خدا از بنده اش این است که او را به چیزی مشغول نماید که بدردش نمی خورد».

پس مفسده و معضل اخلاقی غالباً از آنجا سرچشمه می گیرد که فرد بدون تأمل و اندیشه و جستجوی ذوق باطنی زندگی را سپری می کند و اگر بدنبال عملی می رود بدون مطالعه قبلی است و به همین جهت در میان دوستان گاهی خود را سرخورده و شکست خورده می بیند و در اثر آن به مفاسد اخلاقی مبتلا می گردد.

توجه و تفطن به این نکته بر همه نوجوانان و جوانان لازم است که خداوند علاوه بر نعمت نشاط و شادابی جوانی، نعمت و موهبت عقل و اندیشه و خلاقیت فکری هم به او عنایت فرموده است.

و اگر کسی از این نعمات الهی در مسیر زندگی استفاده نکند در واقع برکات الهی را نادیده گرفته و کفران نموده است. اینکه در آیات و روایات تأکید شده است که نعمتهای الهی را زیر پا نگذارید و قدر آن را بدانید منظور فقط سرمایه مادی نیست.

بلکه سرمایههای معنوی هم مشمول نعمت الهی است. انسان همانطور که نباید سرمایه مادی را کفران نماید سرمایه معنوی را هم نباید نادیده بگیرد. نادیده گرفتن و کفران سرمایه معنوی به این است که انسان استعداد الهی خود را بکار نگرفته و از آن بهره برداری نکند.

عدم استفاده از استعداد سرشار جوانی موجب انحرافات رفتاری و مفاسد اخلاقی است و نتیجه آن عقاب و عذاب الهی است که خداوند وعده آن را داده و فرموده است «لئن کفرتم انّ عذابی لشدید» «و اگر نعمت الهی را کفران نمائید مجازات و عذابم شدید است»

الگوگیری و اسوه قراردادن حیات جوانی بزرگان دین و مطالعه زندگی آنان در این مسیر اهمیت ویژه ای دارد چون که آنان جوانی را تجربه نموده در حالیکه ما می خواهیم تجربه نمائیم یعنی گذشته آنان حال یا آینده ماست.

کلام گوهر بار علی(علیه السلام) مؤید همین مطلب است که فرمودند: مَنْ اَحْکَمَ مِنَ التجارِبِ سَلِمَ مِنَ العواطبِ (المعاطب).«هر کس که اعمال خود را برپایه تجربیات محکم و استوار سازد از سقوط و تباهی بسلامت خواهد بود»

و یا اینکه فرمودند: فَاِنَّ الشقی مَنْ حُرِمَ نَفع ما اُوتِی من العقلِ والتجربة.«همانا بدبخت کسی است که از سرمایه عقل و تجربه سودی نبرد و از ذخائری که به او عطا شده بهرهای نگیرد»

پس تجربه های دیگران علم و دانش مؤثّر و مفیدی است که انسان را از معضلات و مفاسد اخلاقی نجات می دهد و عاقلان و خردمندان کسانی هستند که از تجربیات زندگی پند گیرند.

در ادامه همین نامه میفرماید که از گذشتگان نیکوکار و یاری کنندگان به دین خدا تجربه را بیاموز زیرا آنها بودند که به هوای نفس پشت پا زدند و از مفاسد فاصله گرفتند وخود را به فلاح و سعادت دنیا و آخرت رساندند.
 

بهانه مزاحمت نماز در امور شخصی

کسی که نماز را مزاحمی برای اعمال و کارهای روزمره شخصی بداند از دو حال خارج نیست یا ناشی از عدم آگاهی و جاهل بودن به موقعیت نماز و جایگاه آن در دین است.

که تصور می کند نماز با سایر تعالیم دین یکسان بوده و با بقیه احکام اسلامی فرقی ندارد و یا به خاطر ایجاد بهانه در ترک آن است که می خواهد آن بهانه را بعنوان دلیل نمایان سازد که هر دو جهت مردود است.

بطلان تصور اوّل به این است که نماز برترین جایگاه را در دین دارا بوده و هرگز در عرض سایر احکام دین نیست. در برخی از تعابیر، معصومین(علیهم السلام) نماز را عصاره دین و بلکه تمام دین به شمار آورده اند چون همه دین در نماز متجلی است.

و بطلان تصور دوم به این است که طبیعی است هرکس برای انجام عمل یا ترک آن سعی دارد که دلیلی داشته و انجام و ترک هرکاری را بدون علت انجام ندهد چون هیچ کاری بدون علت نیست.

البته اگر سئوال شود که اقامه نماز که جنبه ایجابی و عملی دارد نیاز به دلیل دارد ولی ترک نماز چیزی نیست که جنبه عملی داشته باشد تا نیازمند دلیل باشد؟

پاسخ ما این است که چون نماز حکمی است که از بنده خواسته شده و جزء واجبات بحساب آمده اگر کسی آن را ترک نماید باید دلیل اقامه کند نه کسی که آن را انجام میدهد.

و امور زیادی در دین وجوددارد که جنبه سلبی آنها و ترکشان نیازمند دلیل است مثل اینکه در قیامت از انسان سئوال میشود تو که سالم بودی چرا روزه نگرفتی؟ چرا تو که مستطیع بودی به حج نرفتی؟ تو که سرمایه داشتی چرا خمس و زکات ندادی؟ همه اینها جنبه سلبی دارند و ترکشان محتاج دلیل است نه انجام آنها.

اینجاست که افراد به بهانهها تمسک میجویند و تلاش دارند که آن بهانههای واهی و خیالی را بعنوان دلیل ترک عمل خود ارائه نمایند و حال آنکه خود میدانند که اینها بهانهای بیش نیست.

معمولاً عادت بشری بر این است که بهانه تراشی کند و تنبلی و سستی در هر کاری را توجیه نموده و اعتذار بطلبد و این عذر و بهانهها دلیل و نشانه عدم تمایل یا سستی اراده اوست.
 

غرور و تکبر

این وصف یکی از مذمومترین اوصاف بشری است و در اعراض و روی گردانی خدا از بنده، وجود همین صفت در انسان کافی است. در چندین آیه از آیات الهی خداوند این صفت را نکوهش نموده است. در آیه ای می فرمایند:

ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحقّ. «بزودی مردمی که بدون علت در زمین تکبر می ورزند از آیات خود دور سازیم»

و در آیه دیگر می فرمایند:کذلک یطبع الله علی کلّ قلب متکبّر جبّار. «همچنین خداوند مهرزند بر دل هر متکبّر جبار»یعنی همه قلب و دل او را مهرزند که هیچ شناخت و معرفت قلبی نداشته باشد.

و در آیه 23 سوره مبارکه نحل فرمود:انّه لایحبّ المستکبرین. «همانا خداوند انسانهای مغرور و مستکبر را دوست ندارد».و نیز در آیه 60 سوره مبارکه غافر میفرمایند:«هر که از بندگانم کبر ورزد بزودی او را داخل جهنّم نمائیم».

و همچنین در کلمات معصومین(علیهم السلام) و در روایات، ذم بسیاری از این صفت شده است.نبی بزرگوار اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:لایدخل الجنّة من کان فی قلبه مثقال حبّة مِنْ خردل من کبر.«کسی که به اندازه یک دانه خردل غرور در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود»


فیض کاشانی از امام باقر(علیه السلام) روایت میکند که فرمودند: «در دوزخ بیابانی است بنام سقر که ویژه متکبران است از زیادی گرمی خود به خدای متعال شکایت میکند و دستور میخواهد تا نفسی برآرد چون نفس کشد همه دوزخ را بسوزاند»

خلاصه اینکه مرض کبر از بزرگترین امراض روانی است و از اعظم رذائل اخلاقی است که بسیاری از افراد خواص و عوام به آن مبتلایند.

مرحوم نراقی درکتاب ارزشمند معراج السعاده در این باب میفرمایند:«بسی بزرگان ایام که به این صفت گرفتار دام شقاوت گشته اند این صفت مانع می شود که انسان به کسب اخلاق حسنه دست یابد چون بواسطه این صفت آدمی خود را بزرگ می بیند و تواضع و حلم و نصیحت را نمیپذیرد»

و امّا درمان این بیماری:
بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حکماء و عرفا گویند هر دردی به ضدش درمان پذیرد. بنابر این رکوع و سجده خاضعانه و خاشعانه در مقابل عظمت و کبریائی خداوند و احساس ذلّت و خواری در برابر او میتواند به انسان این بینش و معرفت را ایجاد کند که او موجود ناچیزی است.

علمای علم اخلاق گفتهاند که درمان و علاج کبر از دو راه میسّر است. علمی و عملی.امّا راه علمی آن است که نفس خود را بشناسد یعنی معرفت و شناخت به خود و خدای خود پیدا کند.

چون وقتی انسان خود و خدای خود را بشناسد به حقارت و ضعف و ناتوانی خود و عظمت و قدرت الهی پی خواهد برد و خواهد فهمید که لحظه و آنی از خالق خود بینیاز نیست.

پس همه غرور و تکبر ناشی از جهل و حماقت اوست و انسان آگاه میداند که از خاک ناچیز و آب گندیده خلق شده و چند صباحی در این دنیا زنده نخواهد بود. چنین انسانی هرگز فخر نمیفروشد و کبر به بازار عرضه نمیکند.

علی(علیه السلام) درباره اعجاب آفرینش انسان میفرماید:اِعْجَبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ویتکلّم بلحم ویسْمَعُ بِعَظْم ویتَنَفَّسُ مِنْ خَرم.«برای آفرینش انسان به شگفت آئید که با پیهی می بیند و با گوشتی سخن می گوید و با استخوانی می شنود و از شکافی (بینی) نفس می کشد»

این همه شگفتی را خالقش در او ایجاد کرده و اگر تأمل کند به عظمت خالق و به حقارت خود پی خواهد برد.بنابر این اگر فرد در خویشتن خویش و در رفتار خود با دیگران تأمل نماید و بینش و معرفتی بدست آورد از کبر و غرور فاصله میگیرد.

وامّا راه عملی آن این است که در مقابل خدا و خلق تواضع کند و رفتار بزرگان را الگو برای خویش قرار دهد.

خلاصه کلام در درمان این بلای اخلاقی این است که یک جوان باید بداند که در طول تاریخ بشریت در میان همه اقوام انسانی همیشه کاملترین و با فضیلتترین افراد، متواضعترین آنها و پستترین و فرومایهترین انسانها، مغرورترینشان بوده اند.

و مجد و عزّت آدمی در تعبد و تسلیم پذیری او در مقابل معبود حقیقی است و تا کسی عبد خدا نگردد حرّیت پیدا نکند و تا حرّیت پیدا نکند کمال نیابد و تا کمال نیابد به سعادت واصل نشود و همه این مراتب جز با علم و معرفت به عظمت الهی و عجز و ناتوانی به خود میسّر نگردد. چنانچه خدای متعال به داود پیامبر(علیه السلام) وحی کرد:

«ای داود مرا بشناس و خودت را بشناس داود(علیه السلام) فکری کرد و گفت: تو را به یگانگی و قدرت و بقا شناختم و خود را به ضعف و عجز و فنا. خدای متعال به او وحی کرد: ای داود آنگونه که باید مرا شناخته ای»
 

تسویف و طریق رهائی از آن

چنانچه در عامل هشتم گفته شد برخی از جوانان و افراد میان سال اعمال عبادی و تکالیف دینی خود را به آینده موکول می کنند و توجیهاتی از قبیل طولانی بودن عمر انسانی و یا بخشش و عفو الهی را درنظر دارند.

در حلّ این عامل و از بین بردن آن بر نسل جوان توجه به این نکته ضروری است که شیطان برای فریب دادن هرکسی، دام مشخص و معینی را که مقتضای حال او باشد می گستراند و نحوه فریب دادن ابلیس برای همه یکسان و یکنواخت نخواهد بود.

او عالم را به گونه ای فریب می دهد و عامی را به گونه ای دیگر. جوان را به طریقی در دام خود گرفتار می سازد و پیر را به طریق دیگر. زن را به یک نوع گمراه می سازد و مرد را به نوعی دیگر. به هر حال کانال انحراف ابلیس کانال مشخصی نیست که شناخت آن آسان باشد.

چه بسا جوانانی که تصمیم به عبادت گرفتند و لیکن شیطان انجام عبادتشان را به تأخیر انداخته و گفته شتاب مکن. چه بسا جوانی به سمت مسجد روانه بود که شیطان او را برگردانده و به او القاء کرده که وقت به اندازه کافی هست.

ابن جوزی که از علمای بزرگ اسلام است کتابی دارند بسیار ارزشمند بنام «تلبیس ابلیس» که در نوع خود کتاب کم نظیری است. ایشان در باب «تلبیس ابلیس بر همگان از راه آرزوهای دور و دراز» چنین آورده اند که:

«بسا یهودی و نصرانی که در دلشان محبت اسلام افتاده و خواسته مسلمان شوند امّا شیطان آنان را به تأخیر واداشته و گفته: شتاب مکن و تأمل بورز. و بدین گونه به امروز و فردا می گذرانند تا کافر می میرند و نیز شیطان آدم گنهکار را با همین امروز و فردا کردنها از توبه باز می دارد و او را به سوی شهوات بر می انگیزد و چنین القا می کند راه توبه باز است»

یکی دیگر از دامهای شیطان بر افراد عوام آن است که در ارتکاب انواع معصیت گوید این نقد را بگیر و دست از آن نسیه بردار! حال آنکه اگر درست بفهمد معصیت، نقد نیست زیرا حرام است پس جای مقایسه ندارد.

اگر بین دو مباح که یکی نقد است و دیگری نسیه گزینش می کرد وجهی داشت امّا مثال عامی چنان است که به تب دار گویند:

عسل نخور بگوید: لذت عسل نقد است و وعده سلامت نسیه. و یا اینکه از مردم عوام کسی باشد که بگوید: خدا کریم است عفوش بسیار گسترده است و امید به لطف الهی جزء دین است. این آرزوی دور و دراز را امید و رجاء نامند و هلاک گردند»

پس همه این امور از حیله های شیطان است و برای نجات و رهایی از آن باید چاره جویی کرد. در طریق نجات و آزادی از این مکرهای شیطانی ابن جوزی چنین پیشنهاد می کند که:

«باید جانب احتیاط را نگه داشت و حکم احتیاط این است که ترک امروز و فردا کنیم و از آرزوی دراز روی گردانیم که عمر رفته باز نمی آید و از آنچه می ترسیم یعنی مرگ امانی نداریم و در تأخیر، آفت هاست باید مرگ را جدّی گرفت و در توبه و نیکوکاری تعجیل نمود که گفته اند:

سوف (یعنی بزودی فلان کار را خواهم کرد) بزرگترین لشکر شیطان است. کسی که فریب امروز و فردا کردن نفس و شیطان را خورده دم مرگ، تلخابه ندامت را به سختی فرو می برد»
 

رابطه اعتقاد و عمل

پر واضح است که اعمال آدمی از اعتقادات او سرچشمه می گیرد و میان ایدئولوژی و جهان بینی و یا حکمت نظری و عملی ارتباط و پیوند وثیق و عمیق برقرار است.

میزان پای بندی به تکالیف دینی به اعتقادات هر شخصی وابسته است. یعنی هر چه عقیده انسان نسبت به دین بیشتر باشد او در انجام فرائض دینی مقیدتر و تعهدات عملی او بیشتر است.

بی جهت نیست که فرد معتقد به خدا و قیامت در اعمال و رفتارش تمام تلاش خود را در راه رضای الهی مدّ نظر دارد و همه اهتمامش این است که به حرام نیفتد و سعی دارد که فرد مقیدی در جامعه اش قرار گیرد.

فردی که دارای ضعف ایمان یا بی اعتقادی باشد هدف معین و مشخصی در زندگی ندارد و چون دارای هدف معینی نیست زندگی و حیاتش متزلزل است و چنین انسانی سعادتمند نخواهد بود.


صریح تر بگویم که انسان با اعتقادات دینی زنده است و هر چه معتقدات او قوی تر باشد زنده تر است در مقابل، انسان فاقد اعتقادات مذهبی از ارزشهای انسانی بی بهره است. دلیل این سخن آن است که:

اعتقادات مذهبی و ایمان دینی، تنها یک سلسله احکام و دستورات دینی به انسان ارائه نمی دهد بلکه شمای کلی نظام هستی را درنظر او تغییر می دهد و مسیر زندگی او را متحوّل می سازد.
 

آثار و نتایج اعتقادات دینی

چون سخن بدینجا رسید به برخی از آثار و فواید ایمان و اعتقاد دینی اشاره می شود. تردیدی نیست به اینکه تقویت پایه اعتقادی و دست یابی به معتقدات محکم دینی که بر معرفت و آگاهی استوار باشد نشاط و شادابی زیادی به انسان اعطا میکند.

بنابر این بر جوانان تحصیل کرده که دارای افکار روشن و تازهای می باشند آگاهی به این نکته لازم است که هر عملی بدون رنگ دینی و صبغه مذهبی عملی بی نتیجه و کاری بدون ثمر خواهد بود.
این سخن، تلقی و برداشت ما از متون دینی نیست که از ظاهر آیات و روایات بدست آورده باشیم بلکه صریح آیات و روایات بر این نکته دلالت دارند.


مَن عمل صالحاً مِنْ ذکر اَوْ اُنثی وهو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبةً. «کسی از زن و مرد که عمل صالح انجام دهد در حالیکه مؤمن باشد ما به او حیات طیب و پاک عطا می کنیم»

و در آیه دیگری خداوند می فرماید:الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم وحسن مآب. «آنانکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پاکیزه ترین زندگی و بهترین سرانجام ها نصیبشان است»

آیه اوّلی حیات طیبه و زندگی پاکیزه را در گروه اعتقاد و ایمان به خدا و قیامت می داند و بی شک چنین اعتقادی، تحقق جامعه ای پاک و با امنیت را دربردارد.

چون «حیات طیبه یعنی تحقق جامعهای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازنده انسانی خواهد بود و از نا بسامانیها و درد و رنجهایی که بر اثر هوا پرستی و انحصار طلبی بوجود می آید و زندگی را تیره می سازد در امان است»

و آیه دوم بهترین عاقبت و مطلوبترین آینده را از آن کسانی می داند که دارای اعتقاد راسخ و عمل نیک می باشند و آینده تاریک و مبهم برای کسانی است که هوای نفس را به خدائی گرفته و در زندگی از او فرمان می برند.

جالب این است که علوم بشری امروز نه تنها منکر کلام الهی نیست بلکه بسیار تأکید دارد که بشر امروزی تا به اعتقادات دینی و مذهبی روی نیاورد و به تعالیم مذهبی توجه نکند از این همه نا آرامیها و آشوب و اضطرابها که جامعه انسانی را تهدید می کند رهایی نخواهد یافت.

در جوامع بشری تا مردم و خصوصاً حاکمان آنها به عقاید مذهبی تمایل پیدا نکنند و خدا را شاهد و ناظر اعمال خود نبینند و اعتقاد پیدا نکنند که در عالم دیگری بنام آخرت باید به تک تک اعمال خود پاسخ گویند.

قتل و غارت و جنگهای خانمان سوز همیشه انسانها را تهدید کرده و آنها را در حال ترس و اضطراب نگه می دارد. اینجاست که برای ما روشن می شود که باید در معتقدات دینی و پای بندی به دستورا الهی بکوشیم تا آرامش فردی و امنیت اجتماعی را بدست آوریم.

ویلیام جمیز از دانشمندان منصف و معروف قرن بیستم در امریکا است که در زمینه انسان و مذهب کتابی را تألیف کردهاند بنام «دین و روان». او نکات بسیار زیبایی را در این زمینه بیان داشته که مطالعه آن به جوانان تحصیل کرده توصیه می شود.

او در این باب گوید: «دعا و نماز و یا بعبارت دیگر اتصال با روح عالم خلقت و یا جان جانان (خدا) کاری است با اثر و نتیجه، نتیجه آن عبارت است از: ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی که بطور محسوس دارای آثار مادی و معنویمی باشد.

گذشته از آن زندگی را دارای مزه و طعم می نماید که گوئیا رحمت محض می شود و دیگر اینکه یک اطمینان و آرامش باطنی ایجاد می گردد که آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بی دریغ است»


استاد مطهری(رحمه الله) در کتاب ارزشمند «انسان و ایمان» آثار و فواید اعتقاد دینی و ایمان را خوشبختی به جهان و خلقت و هستی، بهبود روابط اجتماعی و کاهش ناراحتی ها و اعطای نیروی مقاومت می دانند. که این آثار و فواید برخی از نتایجی است که از عقاید دین نشأت می گیرد. 56

بنابر این شایسته است که نسل جوان ما هر چه بیشتر خود را در این زمینه رشد و تعالی بخشند و از آثار قوت ایمان و نیروی اعتقاد دینی بهره گیرند که صلاح و فلاح فردی و اجتماعی در این است .

چنانچه تجربه پیدایش و ظهور انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در هشت سال جنگ نا برابر، بهترین نمونه آثار و نتایجی است که از اعتقادات دینی ملت خصوصاً نسل جوان ما به بار نشست و اگر نبود آن قدرت ایمان و اعتقاد قطعاً این ملت نه در مقابل طاغوت پیروز می شد و نه در جنگ سربلند می گردید.

پس همه این کاستی ها را می پذیریم امّا سخن ما به جوانان آگاه و تحصیل کرده این است که چنین خطاهایی نباید به اسم دین تمام شود. مگر در مشاغل علمی دیگر این چنین است که اشتباه فرد را به جای خطای آن علم به حساب می آورند.

بعنوان مثال هرگاه طبیبی در طبابت مرتکب اشتباه گردد و با اشتباه و خطای خود موجب مرگ بیماری بشود هرگز انسان عاقل نمی گوید که من دیگر علم طب را قبول ندارم و دیگر به طبیب مراجعه نمی کنم بلکه عقلش حکم می کند به اینکه من این طبیب را قبول ندارم. در علم دین هم چنین است.

اگر یک روحانی و مبلّغ دینی خطایی را مرتکب شد و یا احتمالاً به انحراف کشیده شود باید این را به حساب شخصی او گذاشت نه به حساب دین. نباید به این موارد جزئی و مصادیق شخصی توجه نمود.

بلکه باید دید که این قشر چقدر در طول تاریخ اسلام برای حفظ دین از جان و مال خود گذشتند و همه هستی خود را ایثار نموده و شکنجه ها و سختی ها و تبعیدها را پذیرفتند تا ملتهای مسلمان و حتی جوامع بشری غیر مسلمان را بیدار سازند.

به خاطر همین که این قشر، بیشترین تلاش را برای حفظ دین و بیداری مسلمین کرده اند در طول تاریخ آماج بیشترین افتراآت و تهمت ها بوده اند.

و اگر بخوبی دقت و توجه شود بسیاری از مطالبی که در سوء رفتار علمای دینی گفته یا نوشته شده در راستای ضربه زدن به دین و از بین بردن جایگاه بلند این قشر مهذَّب در میان مردم بوده است.

دشمنان دین همیشه سعی داشته و دارند که از احساسات و عواطف جوانان بعنوان ابزاری کار آمد در مسیر رسیدن به اهداف ضد دینی خود بهره گیرند و چون بصورت مستقیم نمی توانند با غیرت دینی جوانان برخورد نموده و دین را از دستشان بگیرند .

به نحو مرموزی تلاش می کنند که عوامل و ابزارهای تقویت دین را ضعیف و سُست جلوه دهند. و به همین خاطر داستانهای سوء رفتاری را جعل کرده و به این قشر مقدس نسبت می دهند تا اینکه بتوانند هر چه بیشتر چهره ایشان را مخدوش نمایند.

مسئولیت اصلی جوانان ما این است که این توطئه ها را بشناسند و هر چه را می شنوند و می خوانند در بوته احتمال قرار دهند نه اینکه جزم و یقین به آن پیدا کنند و یا آنچه را که خود مشاهده می کنند به اسم دین نگذارند بلکه آن را رفتار فردی او بدانند.

نتیجه:
اهمیت و ارزش حضور در مسجد و نمازهای جماعت بر اساس آیات الهی، روایات و سیره معصومین(ع) برکسی پوشیده نیست، از طرفی جذب جوانان به این امر مهم درکشور اسلامی مساله جدی و از دغدغه‌های متولیان امر می‌باشد،

ویژگی‌های دوره جوانی ایجاب می‌کند که راهکارهای متناسبی جهت جذب آنها به مسجد و جماعات استفاده شود، در این راستا موارد زیر قابل طرح است:

 ۱- بهانه‌های مختلفی برای عدم حضور درمساجد مطرح می‌شود که پیشنهاد شد، باید جوانان را با فلسفه، اسرار و ارزش جماعات و حضور در مساجد آشنا کرد که طبق فرمایش پیامبر اسلام (ص) اگر افراد ارزش حضور در جماعات را بدانند، برای شرکت در آن قرعه کشی می‌کنند.

 ۲- بهداشت و نظافت مساجد به عنوان عامل دیگری برای جذب جوانان مطرح است، روشن است که جوانان به ویژه تحصیلکرده‌ها چقدر به امر بهداشت و تمیزی اهمیت می‌دهند.

 ۳- ایجاد جاذبه برای حضور زنان در مساجد به عنوان نیمی از افراد جامعه و عوامل مؤثر در تربیت افراد جامعه، متأ‌سفانه محل استقرار بانوان در مساجد در مقایسه با آقایان از وضعیت نامناسبی بر خوردار است .

 ۴- نقش امام جماعت به عنوان یکی از ارکان و عوامل تاثیر گذار در امورات مسجد و همچنین جذب و نگهداری جوانان است.

که در این زمینه ایجاد ارتباط عاطفی، گذاشتن وقت کافی برای امور جوانان، مورد پذیرش مردم و جوانان بودن، داشتن تقوا و فضایل اخلاقی و عدالت، رعایت نظافت و تمیزی، نظم و انضباط داشتن، بردباری، آسان گیری و عمل به گفته ها مواردی هستند که رعایت آن از طرف امام جماعت در جذب جوانان موثر است .

 ۵- در روش و شیوه‌های تبلیغ، داشتن ایمان قلبی، عامل بودن و نیز روش ارتباط مستقیم نفس با نفس و جذب همسالان توسط  جوان مسجدی مؤثر است
.
 ۶- از وظیفه و نقش نمازگزاران و اهالی مسجد می‌توان به داشتن غیرت نسبت به نماز، رعایت حرمت اشخاص، بهداشت و نظافت لباس، بدن و دهان، پرهیز از تندی و افراط در برخورد با نوجوانان و جوانان، مطابقت گفتار و عمل متولیان امور مساجد، ایجاد ارتباط بین مدرسه و مسجد و به طور کل احیای مسجد و جماعات اشاره کرد.

 ۷- احیای کارکردهای مختلف مسجد از جمله آموزش، فعالیت‌های ورزشی، فرهنگی، هنری و…

 ۸- ارائه الگو برای جوانانی که در جماعات و مسجد حضور نمی‌یابند از طریق صدا و سیما، رسانه‌های جمعی از قهرمانان ورزشی، هنرمندان و اهل علم در حال نماز خواندن و حضور در مساجد.

۹- عدم انحصاری کردن امورات و فعالیت‌های مسجد و پایگاه مقاومت و کانون‌های مساجد و رفع موانع حضور و عضویت جوانان و نوجوانان علاقمند محله‌ها در این نهادها.

۱۰- ارائه و بیان ترجمه دعاها و اذکار به زبان روان جهت آشنایی جوانان و نوجوانان با معارف و پیام‌های دلنشین و تاثیر گذار این دعاه

منبع:
https://www.namaz.ir/
www.al-shia.com
* این مقاله در تاریخ 1401/7/24 بروز رسانی شده است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.