یار خورشید
شهید مدنی در سال 1293، در دهخوارقان (آذرشهر) دیده به جهان گشود. پدرش بزّاز بود. مادرش را در چهار سالگی و پدرش را در شانزده سالگی از دست داد. او مدتی به شغل پدر ادامه داد و در کنار آن، به تحصیل علوم دینی مشغول گردید. شهید مدنی سپس به قم رفت و از درس آیت اللّه محمد تقی خوانساری و آیت اللّه حجت کوه کمرهای در فقه و اصول و از امام خمینی رحمهالله در فلسفه، عرفان و اخلاق بهرهها برد. پس از تحصیل به تدریس علوم دینی پرداخت


یار خورشید
نويسنده: فاطمه سادات باقی پور
زندگی نامه
آغاز مبارزات
همگامی با آیت اللّه کاشانی و نواب صفوی
مبارزات در نجف
در سال 1342 که مبارزات مردم به رهبری امام خمینی رحمهالله بر ضد طاغوت آغاز گردید، او نخستین کسی بود که به ندای امام لبیک گفت و در سخنرانیها، جنایات رژیم پهلوی را افشا کرد.
شهید مدنی در کنار امام خمینی رحمهالله
همچنین میگوید: «شنیدم که امام را گرفتهاند. با یک عده از طلاب برای دیدن مرحوم آیت اللّه حکیم رفتم. ایشان در نجف نبودند. در کربلا به خدمت ایشان رفتم، دستشان را بوسیدم و گفتم، آقا! امروز خمینی، مظهر اسلام است. گفتند: باشد هر چه بگویی، میکنم. گفتم: اقدام کنید. ایشان بلافاصله تلگراف به شاه فرستادند.» از زمان تبعید امام به نجف، آیت اللّه مدنی همواره یار و یاور امام بود.
بازگشت به همدان
ایشان با کمک مردم و با دست خالی و کفن پوشیده، جلو تانکها صف کشیدند. خود شهید مدنی جلو همه مردم بود. آنها موفق شدند با دادن تعداد کمی شهید و مجروح، تانکها را از حرکت به سمت تهران باز دارند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
حضور در تبریز
شهید مدنی در سر و سامان دادن به اوضاع شهر تبریز نقش مخلصانهای داشت. ایشان سپس به همدان بازگشت، ولی در این زمان، نخستین شهید محراب، آیت اللّه قاضی طباطبایی به شهادت رسید و امام خمینی رحمهالله برای آرامسازی اوضاع تبریز، شهید مدنی را به امامت جمعه این شهر منصوب کرد.
شهید مدنی و فتنه حزب خلق مسلمان
شهید مدنی در جبهه
ویژگیهای اخلاقی
او با طلاب و جوانان، همچون پدری دلسوز رفتار میکرد و با اینکه درجه اجتهاد داشت، ولی هرگز آن را مطرح نکرد؛ البته حضرت امام رحمهالله او را «سید العلماء الاعلام» میدانست. او در برابر امام همچون مریدی خالص بود.
سیره عملی
شهادت
در 21 شهریور، پیکر پاک آن مرحوم از سوی مردم تبریز و سپس قم تشییع گردید و کنار حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد.
گزیدهای از گوهرهای ناب او
حکومت اللّه تبارک و تعالی در نفس انسان عبارت است از اینکه هوا و هوس کنار گذاشته شود و تسلط از برای عقل انسان باشد و حرکات انسان به راهنمایی عقل باشد.
وقتی ما میتوانیم از این پیروزی استفاده صحیح بکنیم که اول نفس خودمان را اصلاح کرده باشیم. به تعبیر دیگر، اگر نفسمان اصلاح نشده باشد، پیروزی به هر حدی برسد، چاره دردهای ما را نخواهد کرد.
مادام که بت نفس در وجود انسان حاکم است، یعنی آن حکم میکند و انسان بدان عمل میکند، رسیدن به خداوند تبارک و تعالی محال است؛ به خاطر اینکه این ظلمات برای انسان حجاب شده است.
اگر دل انسان با نور و تقوا نورانی شود، عوض خودبینی و عوض به خود بالیدن، اصلاً خودش را غیر قابل میبیند و از اصل وجودش خجالت میکشد و اشک خجالت میریزد.
وقتی انسان با کمک اللّه تبارک و تعالی، نفس اماره را از بین میبرد، در نتیجه در این شخص یک حالاتی پیدا میشود؛ زیرا نفس اماره جلو دید انسان را میگیرد و دید انسان را تاریک میکند.
منبع: ماهنامه گلبرگ