بررسی روایات اخلاقی-اجتماعی حضرت عبدالعظیم حسنی

اسوه تقوا (1)

از اساسی‌‏ترین توصیه‏ های قرآن كریم، سفارش به تقوا و تهذیب بوده، و آیات فراوانی در این باره نازل شده است؛ گاه یك آیه، دو بار بر تقوا تأكید دارد. مكتب انسان‏ ساز انبیاء علیهم‌السلام این امتیاز را دارد
يکشنبه، 21 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اسوه تقوا (1)
اسوه تقوا – قسمت اول
 
 
نویسنده:علی مختاری
از اساسی‌‏ترین توصیه‏ های قرآن كریم، سفارش به تقوا و تهذیب بوده، و آیات فراوانی در این باره نازل شده است؛ گاه یك آیه، دو بار بر تقوا تأكید دارد.(1)
مكتب انسان‏ ساز انبیاء علیهم‌السلام این امتیاز را دارد كه به كلی‏گویی نمی‏پردازد، بلكه اسوه‏های عینی و نمونه ‏های خودساخته‏ای را ارائه می‏دهد؛ چنان كه با بسیاری از چهره‏های خودساخته و شاخص در قصه ‏های قرآن كریم آشنا می‏شویم.
سید الكریم عبدالعظیم حسنی، نمونه زیبایی از اسوه‏های علم و عمل در این مكتب توحیدی است. با تأسف بسیار باید گفت كه در عصر او و دوران پس از او شرایطی فراهم نشد تا فضایل امثال ایشان ثبت گردد. از این رو ،بسیاری از مكارم عالی اخلاقی این سید كریم، از حافظه تاریخ محو شده، لذا اكنون ناگزیریم به اشارات تذكره‏نویسان بسنده كنیم و یا با بهره‏گیری از روایات مسندش، دغدغه‏های علمی و عملی و سمت و سوی سیره اخلاقی‏اش را بررسی كنیم. ای كاش شرایط و زمینه‏های كنونی، چند قرن پیش‏تر پدید آمده بود!
در عظمت خُلق عظیم و قلب سلیمِ این سید كریم همین بس كه امامان معصوم معاصرش و تمامی تذكره‏نویسان، او را ستوده‏اند و تاریخ‏نگارانِ دوست و دشمن حتی یك مورد انحراف و اعوجاج و یك نقطه سیاه در زندگانی‏اش نیافته‏اند و در طول تاریخ، او را به جلالت قدر ستوده‏اند.
ابو حمّاد رازی گوید:
در شهر سامرا به محضر امام هادی(ع) رسیدم و از احكام و مسائل حلال و حرام پرسیدم. او مرا پاسخ گفت و به هنگام وداع فرمود: «ای حمّاد، اگر برای تو مشكلی در دین پیش آمد، از عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی بپرس و سلامم را به او برسان».(2)
نیز شیخ صدوق(ره) آورده است:
مردی بر حضرت ابوالحسن، علی بن محمد هادی(ع) وارد شد، حضرت پرسید: «كجا بودی؟» گفت: به زیارت حسین(ع) رفته بودم. فرمودند: «اگر قبر عبدالعظیم را -كه نزد شماست زیارت می‏كردی، چون كسی بودی كه قبر حسین(ع) را زیارت كرده است».(3)
عالمان رجالی و تذكره‏نویسان، همگی از او به تقوا و پارسایی یاد كرده‏اند.(4)
آنچه باعث توثیق و اعتمادِ اصحاب سیر و سلوك به آیین اخلاقی حضرت عبدالعظیم می‏گردد، این امتیاز اوست كه شهد معرفت و حكمت را از زلال‏ترین سرچشمه آن نوشیده است. چه افتخاری بالاتر از این كه این شخصیت، هم در اوج شرافت نسبی و هم دست‏پرورده امامان معصوم معاصر خویش است.
حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) با مباهات به معاویه می‏نویسد:
إنّا صنائع ربّنا و الناس بَعدُ صنائع لنا؛(5) ما دست‏پرورده پروردگارمان هستیم و در مرحله بعد، مردمِ مؤمن، دست‏پرورده مكتب ما هستند.
او با تمسك به عروة الوثقی‏های وادی اخلاق، از اعوجاجها و یك‏سونگریها و افراط و تفریطهای مكتبهای بشری نظیر عرفان بودایی، معنویت مسیحی، سیر و سلوكهای صوفیانه و ... در امان است.
اهمیت درستی راه در این است كه اخلاق، چهره و ماهیت جان را شكل می‏دهد و روح و فطرت پاك الهی را می‏سازد. بنابراین، اگر راه درست باشد، آدمی به سوی ملكوت، وگرنه به سراشیبی حیوان صفتی، درنده‏خویی و شیطنت سقوط می‏كند و سیرتش از انسانیت بیرون می‏شود.
از آنجا كه بیشتر مسائل اخلاقی در ارتباط «انسان با خدای تعالی» یا «انسان با دیگران» و یا ا«نسان با خودش» جا می‏گیرد، جلوه‏های اخلاقی رفتار و گفتار حضرت عبدالعظیم در همین سه زمینه تقدیم می‏شود.

انسان و خداوند

1. عبادت و عبودیت

احمد بن محمد بن خالد برقی -كه معاصر و راوی آن حضرت است می‏گوید:
عبدالعظیم در حال خوف و فرار از خلیفه، وارد شهر ری گردید و در سرداب منزل یكی از شیعیان ساكن شد. وی در آن زیرزمین -كه مخفیگاه او بود، روزها روزه‏دار بود و شبها به نماز می‏پرداخت.(6) در وصف پارسایان آمده است:
كانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛(7) اندكی از شب را می‏خوابند و در سحرگاهان به دعا و استغفار می‏پردازند.
مرحوم رازی می‏نویسد:
در عبادت آن حضرت رسیده است كه در مدت عمرش بیشتر روزها، بلكه غالب ایام را روزه و شبها را به عبادت و نیایش خداوند متعال می‏گذرانیده است.(8)

عبودیت و بندگی

برنامه‏های عبادی مثل نماز و روزه و دعا و زیارت، همه برای ایجاد روحِ بندگی و كوبیدن خودپرستی است كه سرلوحه دعوت همه انبیا و از بزرگ‏ترین مدالهای افتخاری است كه قرآن كریم به پیامبر خاتم می‏دهد:
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.(9)
همچنین پیامبر اكرم(ص) را با عنوانهایی نظیر «عبده»(10) می‏ستاید! زیرا عبودیت و فنای در اراده خدا، سكوی پرستش به ملكوت معنویت است و نقطه مقابل آن -كه خودپرستی است بزرگ‏ترین مانع صراط مستقیم و یكی از مهم‏ترین مشخصه‏های گمراهان است؛ همان گونه كه ابلیس گوید: «أَنَا خَیْر مِنْهُ»(11)؛ من بهتر از آدمم، پس نباید من سجده كنم».
قارون نیز گوید: «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی‏ عِلْمٍ عِنْدِی‏(12)؛ این ثروت را تنها به دلیل دانش اقتصادی خودم، به دست آوردم، پس چرا زكاتش را بدهم.» و فرعون هم فریاد برمی‏زند: «أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلی‏(13)؛ من برترین پروردگار شمایم».
حضرت عبدالعظیم -كه دریایی از علم است در برابر اقیانوس بی‏كران عصمت، خود را از قطره‏ای كمتر می‏بیند و با اتصال به ولایت، از حضرت امام هادی(ع) درخواست عرضِ ایمان دارد تا اندیشه و عقاید خویش را در برابر آینه عصمت و حقیقت محك زند، اگر مورد رضایت خدا بود، بر آن ثابت قدم بماند و اگر احیاناً چیزی جز آنچه خدا می‏خواهد در عقایدش بود، كنار بگذارد.
عجیب آنكه تمامی معتقداتش مطابق حقّ و بی‏اعوجاج بوده و امام(ع) او را تشویق فرموده است.(14)
نیز حضرت عبدالعظیم تفسیر آیه شریفه: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏(15)؛ به بندگان خودم مژده بده، كسانی كه سخن را می‏شنوند و از بهترینش پیروی می‏كنند» را از امام صادق(ع) چنین نقل می‏كند:
هم المسَّلّمون ل‏آلِ محمّد، الذین إذا سمِعوا الحدیث لم یزیدوا فیه و لم ینقصوا منه، جاؤوا به كما سمعوه؛ مصداق بارز این آیه شریفه، كسانی هستند كه از هر جهت تسلیم آل محمدند(ع)، همان كسانی كه به هنگام استماع حدیثِ معصوم(ع) بر آن نمی‏افزایندو از آن نمی‏كاهند و همان گونه كه دریافت كرده‏اند به دیگران می‏رسانند.
نمونه دیگری از مسند حضرت عبدالعظیم در این زمینه، بسیار گویا و زیباست. وی از امام جواد(ع) و او از پدر بزرگوارش از امام كاظم(ع) نقل می‏كند:
عمرو بن عبید نزد پدرم حضرت صادق(ع) آمد، پس از سلام و نشستن، آیه شریفه:«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الإًِِثْمِ وَ الْفَواحِشَ‏(16) را تلاوت كرد و ساكت شد. حضرت پرسید: «چرا ساكتی؟» عرض كرد: دوست دارم گناهان كبیره را از كتاب خدای عزیز و جلیل بشناسم. آن گاه امام(ع) فرمود: «آری ای عمرو، بزرگ‏ترین گناهان كبیره، شریك قرار دادن برای خداست، كه می‏فرماید:«مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ(17)؛ هركه برای خدا شریك قرار دهد، بهشت را برای او ممنوع و حرام می‏كند». آن گاه سایر گناهان كبیره را با شاهدی از قرآن به او معرفی فرمود. در پایان روایت آمده است: «فَخَرج عمرو و له صراخ من بكائه و هو یقول: هلك من قال برأیه و نازعكم فی الفضل و العلم؛ یعنی عمرو از منزل امام با فریاد و گریه بیرون شد و می‏گفت: نابود است هر كه از پیش خود عقیده‏ای برگزیند و در فضل و علم با شما درافتد».
منظورش مكتبها و فرقه‏های انحرافی است كه همواره بر محور خودخواهی بوده و هست.
نیز از امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: «كذَّبُوا بِ‏آیاتِنا كُلِّها»،(18) چنین نقل می‏كند:
یعنی الأوصیاء كلّهم؛(19) منظور از تكذیب آیات خدا، نپذیرفتن اولیای خداست، تمامی آنان.

2. محبت الهی

سیر زندگانی عبدالعظیم و مهاجرتش از زادگاه و دیار آبا و اجدادی و دست شستن از نعمتها و امتیازهای وطن و ایثار و فداكاریهای فراوان در راه خدا، انسان را به یاد یاران مخلص پیامبر(ص) می‏اندازد كه برای خدا هجرت كردند و با دست خالی و پای برهنه و دل‏كندن از كسب و كار و خانه و زندگی در جمع خویشان و گزینش آینده‏ای پرخوف و خطر، نقد جان بر كف اخلاص نهادند و دل در گروِ محبت خدا نهادند.
راستی اگر ایمان و محبت خدا نبود، چگونه قابل تصور بود كه ایشان خود را به آب و آتش زند و از مدینه به عراق و از آن‏جا به ری برسد.
اینك نگاهی به برخی از روایات مسند حضرت عبدالعظیم می‏اندازیم.
قال رسول‏اللّه(ص) للناس و هم مجتمعون عنده: أحبّوا اللّهَ لِما یَغْدُوكم به مِن نِعَمة، و أحبّونی للّه تعالی، و أحبّوا قرابتی لی؛(20)
به خدا عشق بورزید، زیرا هر روزه به شما نعمت می‏دهد و مرا برای خدا دوست بدارید و به نزدیكانم برای من محبت كنید.
این روایت، تفسیر آیه‏های شریفه قرآنی در باب محبت است؛ مانند: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ»(21) و آیه شریفه «والَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّّا لِلّهِ».(22)

پرتویی از مناجات موسی با خدا

این روایتِ مسند حضرت عبدالعظیم در سیره دلدادگان وادی عشقِ الهی بسیار آموزنده است. وی از حضرت جوادالأئمه، از پدرانش از امام باقر(ع) نقل می‏كند:
موسی بن عمران در مكالمه‏اش با خدای عزیز و جلیل پرسید:
إلهی، فما جزاء من قام بین یدیك یصلّی؟؛ پاداش كسی كه در پیشگاهت به نماز بایستد چیست؟.
خداوند فرمود: اُباهی به ملائكتی راكعاً و ساجداً و قائماً و قاعداً، و من باهَیتُ به ملائكتی لم اُعذّبه؛ به حالتی كه در ركوع و سجود و قیام و قعود دارد، بر ملائكه‏ام مباهات و افتخار می‏كنم و به هر كه من مباهات كنم، عذابش نمی‏كنم.
موسی پرسید: إلهی، فما جزاءُ من كفّ أذاه عن الناس و بَذَل معروفه لهم؟؛ چیست پاداش كسی كه آزارش را از مردم بازدارد و خوبیها و خیراتش را بر مردم ارزانی دارد؟.
قال: یا موسی،تنادیه النار یوم القیامة لا سبیل لی علیك؛ پاسخ داد ای موسی، روز قیامت آتش ندایش كند من به هیچ وجه به تو دسترسی ندارم.
پرسید: الهی، فما جزاء من ذكَرَكَ بلسانه و قلبه؟؛ چیست پاداش آن كسی كه با دل و زبان به یاد تو باشد؟.
فرمود: یا موسی،اُظِلُّهُ یومَ القیامة بظلّ عرشی و أجعلُه فی كنفی؛ روز قیامت او را در سایه عرشم و در كنف حمایت خودم قرار می‏دهم.
پرسید: الهی، فما جزاء من تلا حكمتك سرّاً و جهراً؟؛ چیست پاداش كسی كه حكمت تو را در عیان و نهان تلاوت كند؟.
فرمود: یا موسی،یَمُرُّ علی الصراط كالبرق؛ بسان برق از پل صراط بگذرد.
پرسید: الهی،فما جزاءُ مَنْ صبر علی أذی الناس و شَتْمِهم فیك؟؛ پاداش كسی كه در راه رضای تو بر آزار و بدزبانی مردم صبر كند چیست؟.
فرمود: یا موسی،اُعینه علی‏أهوال یوم‏القیامة؛ بر هول وهراس‏قیامت یاریش می‏كنم.
پرسید: الهی، فما جزاء مَن دَمَعَت عیناه مِن خَشْیَتِك؟؛ پاداش كسی كه از خوف و خشیت تو اشك بریزد چیست؟.
پاسخ داد: یا موسی،أقی وجْهَهُ من حرّ النّار و اُومنه یوم الفزع الأكبر؛ چهره‏اش را از گرمای آتش نگه می‏دارم ودر روزقیامت‏كه فزع‏اكبر و دهشتناك‏است، او را امان می‏دهم.
پرسید: الهی، فما جزاء من ترك الخیانة حیاءً منك؛ كسی كه به جهت حیا و خجالت از تو، خیانت به دیگران را رها كند، چه پاداشی دارد؟.
فرمود: له الأمان یوم القیامة؛ در روز قیامت در امن و امان است.
پرسید: الهی، فما جزاء مَنْ صلّی الصلوات لوقتها؟؛ چیست پاداش كسی كه نمازها را در وقتش بخواند؟.
فرمود: أعطیه سُؤلَه و أبیحُه جنّتی؛ خواسته‏اش را می‏دهم و بهشتم را حلالش می‏كنم.
پرسید: الهی، فما جزاء من صام شهر رمضان یرید به الناس؛ چیست پاداش روزه‏گیر ریاكار؟
فرمود: یا موسی،ثوابُه كَثَواب مَنْ لم یَصُمهُ‏(23)؛ ثوابش مثل كسی است كه ماه رمضان را روزه نداشته است.

3. معصیت الهی

خدای تعالی به انسان اختیار و آزادی داده است؛ زیرا زندگی دنیوی، دورانِ خودسازی است و خودسازی در صورتی ممكن است كه تمام تلاشها با اراده و نیّت و دخالت دل و جان و روح باشد. تربیت و تكامل و تحصیلِ شخصیت انسانی، همچون تربیت بدنی و یا رژیم چاقی و لاغری نیست كه با اجبار هم امكان‏پذیر باشد. از آنجا كه تربیت با شخصیت و روح آدمی مرتبط است، لازمه‏اش آزادی و اراده است و خداوند این آزادی اراده را به انسان عطا كرده است.
متأسفانه افراد نادان از این فرصت آزادی سوء استفاده كرده، خود را گم می‏كنند و در برابر خالق هستی به سركشی و عناد و لجاج می‏ایستند، غافل از آنكه تمامی دستورات الهی، به سود انسان و برای خودسازی و تأمین مصالح دنیوی و اخروی و فرد و اجتماع و جسم و جان است. و هر كاری آثاری و هر گناهی خسارت و كیفری در پی دارد، گرچه میدان ظهور كیفرها، قیامت و جهنّم است؛ همان گونه كه حضرت علی(ع) دروصف اهل عصیان و عذاب می‏فرماید:
و امّا اَهل المعصیة، فأنزلهم شر َّدار...؛ و اما گنهكاران را در بدترین منزلگاه درآوَرَد و دست و پای آنان را با غُل و زنجیر به گردنشان درآویزد، چنان كه سرهایشان به پاها نزدیك گردد، جامه‏های آتشین بر بدنشان پوشاند و در عذابی كه حرارت آتش آن بسیار شدید است و در، بر روی آنها بسته و صدای شعله‏ها هراس‏انگیز است، قرار دهد. جایگاهی كه هرگز از آن خارج نشوند... مدّتی برای عذاب آن تعیین نشده تا پایان پذیرد و نه سرآمدی تا تمام شود.(24)

عذاب برخی زنان معصیت‏كار

حضرت عبدالعظیم روایت معراج را از امام جواد از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین(ع) چنین بیان می‏كند:
من و فاطمه به دیدار رسول خدا(ص) رفتیم، دیدم او به شدت می‏گرید، گفتم: پدر و مادرم به قربانت! چه چیز شما را به گریه آورده است؟
آن گاه فرمود: ای علی، شبی كه مرا به معراج آسمانها بردند، در عالم غیب و ملكوت، برخی از زنان امّتم را در عذاب و شكنجه‏ای شدید دیدم و وضعشان را بد دانستم و اینك از دیدن منظره دشواری عذابشان گریه می‏كنم.
زنی را دیدم كه به موی خود آویزان بود و مغز سرش می‏جوشید.
دیگری‏را دیدم‏كه به‏زبانش آویزان شده‏بود وشربت‏داغ جهنمی درگلویش می‏ریختند.
زنی را دیدم كه آویخته به پستانهایش بود.
زنی را دیدم كه گوشت پیكر خود را می‏خورد و آتش از زیر او شعله‏ور بود.
زنی‏رادیدم‏كه‏پاهایش‏به‏دستانش‏بسته‏بودوماروعقربها براوچیره ومسلط شده‏بودند.
دیگری را مشاهده كردم، در حالتی كه گنگ، كر و لال بود و در میان تابوتی از آتش قرار داشت، مغز سرش از دو سوراخ بینی او بیرون می‏ریخت و بدنش بر اثر جذام و بَرَص تكه تكه شده بود.
زنی را دیدم كه به پا آویزان در تنوری از آتش بود.
زنی را دیدم كه با قیچیهای آتشین، گوشت اندامش را از پس و پیش می‏چیدند.
زنی را دیدم كه صورتش می‏سوخت و روده‏های خود را می‏خورد.
دیگری را دیدم كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ و او را هزاران هزار عذاب فرا گرفته بود.
زنی را به شكل سگ دیدم، در حالی كه آتش از عقب او داخل و از دهانش خارج می‏شد و فرشتگان با عمود به سر و بدن او می‏زدند.
آن گاه ،حضرت زهرا(ع) عرض كرد: ای حبیب من و ای نور دیدگانم، بگو بدانم روش و عمل آنان چه بوده كه خداوند این عذاب‏ها را بر آنان مقرر كرده است؟
پس حضرت در توضیح علت عذابشان فرمود: ای دخترك من، آن زنی كه به موها آویزان بود، زنی بود كه موی خود را از نامحرم نمی‏پوشانید.
زنی كه به زبانش آویزان بود، همسرش را آزار می‏داد.
آن كه به پستانش آویخته بود، از همبستری با شوهرش خودداری می‏كرد.
زنی كه به پا آویزان بود، بی‏اجازه شوهرش بیرون می‏رفت.
زنی كه گوشت بدن خود را می‏خورد، خود را برای مردم آرایش می‏كرد.
آن كه دستهایش به پاهایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط بودند، نظافت و پاكی بدن و لباس را رعایت نمی‏كرد و از جنابت و حیض خویش را پاك نمی‏كرد و نماز را سبك می‏شمرد.
زنی كه گنگ و كر و كور بود، فرزندان نامشروعش را به شوهرش نسبت می‏داد.
اما آنكه گوشتهایش با قیچیهای آتشین چیده می‏شد، زنی بود كه خود را بر مردان عرضه می‏كرد.
زنی كه چهره و اندامش می‏سوخت و روده‏های خود را می‏خورد، دلاّ ل فساد و فحشا بود.
آنكه سرش مانند خوك و بدنش مانند الاغ بود، سخن‏چین و بسیار دروغگو بود.
آنكه صورتش بسان سگ بود و آتش از عقبش وارد و از دهانش خارج می‏شد، زنی ترانه‏خوان و حسود بود.
سپس حضرت فرمود: وای بر زنی كه شوهرش را به خشم آورد و خوشا به حال زنی كه همسرش از او خشنود باشد!(25)

رابطه انسان با اجتماع

روابط انسانها، یا به دلیل طبیعت و فطرت اجتماعی و یا به دلیل نیاز، مدنی و اجتماعی است، اگر بین افراد انسان اخلاق حسنه حاكم باشد، محیط زندگی بهشت وگرنه دردآور و دوزخی بیش نخواهد بود.
اسلام به حُسن روابط اجتماعی بسیار اهمیت می‏دهد. با نگاهی به فهرست ابواب احادیث جلد دوم كتاب شریف اصول كافی و كتاب الجهاد و كتاب العشرة وسائل الشیعة و دیگر كتابهای روایی، این نكته به خوبی نمایان می‏شود. اگر بین مردم یك جامعه صفا و صمیمیت و محبت و خیرخواهی حاكم باشد، زمینه بسیاری از گناهان فردی نیز نابود خواهد شد؛ همان گونه كه بین والدین و فرزند - از آن بابت كه محبت حاكم است - زمینه‏ای برای غیبت، تهمت، حسادت، كارشكنی، خیانت و ... پدید نمی‏آید؛ زیرا گناه نظیر بیماری و میكروب است كه در محیط آلوده بیشتر رشد می‏كند.
در آثار روایی حضرت عبدالعظیم نیز نكات سازنده و ارزنده شایانی به چشم می‏خورد؛ چنان كه در سیره عملی آن حضرت نیز جز تمجید و ثنا چیزی دیده نمی‏شود. در اینجا به نمونه‏هایی اشاره می‏شود.

پی نوشت:

1. سوره حشر، آیه 19: «یا ایّها الذین آمنوا اتقوا اللّه و لتنظُر نفس ما قدّمت لغدٍ و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبیر بما تعملون».
2. روضات الجنات، ج 4، ص 208.
3. ثواب الاعمال، ص 60؛ قاموس الرجال، ج 5، ص 346؛ روضات الجنات، ج 4، ص 211.
4. ر.ك: مقاله‏های «عظمت شخصیت عبدالعظیم» و شرح حال‏های عبدالعظیم به قلم عطاردی و رازی و ... .
5. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 154، نامه 28.
6. زندگانی حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی، ص 27.
7. سوره ذاریات ، آیه 17-18.
8. زندگانی حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی، ص 32.
9. سوره نحل، آیه 36.
10. مثل «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ...»؛ سوره اسراء، آیه 1.
11. سوره اعراف، آیه 12.
12. سوره قصص، آیه 78.
13. سوره نازعات، آیه 24.
14. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 83.
15. سوره زمر، آیه 18.
16. سوره شوری، آیه 37.
17. سوره مائدة ، آیه 72.
18. سوره قمر ، آیه 42.
19. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 21.
20. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 73؛ علل الشرائع، ج 2، ص 599.
21. سوره آل عمران ، آیه 31.
22. سوره بقره، آیه 165.
23. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 39-47.
24. نهج البلاغه، خطبه 119.
25. مسند عبدالعظیم حسنی، ح 66؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 13.

منبع:فصلنامه علوم حدیث

 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.