تاريخ پيدايش زيديه و عقايد زيد بن على
تاريخ زندگى و شخصيت زيد بن على
دانشمندان اماميه شخصيت زيد را ستوده و او را به علم و دانش، تهجد و تقوا، زهد و پرهيزگارى، شجاعت و ظلم ستيزى وصف كردهاند. مرحوم شيخ مفيد درباره او گفته است:
«زيد بن على بن الحسين پس از حضرت باقر عليهالسلام شخصيت ممتاز در ميان برادران خود بود. فردى عابد، پرهيزگار، فقيه، سخاوتمند و شجاع به شمار مىرفت و به انگيزه امر به معروف و نهى از منكر و خونخواهى جدش حسين بن على عليهالسلام قيام كرد. (2) كثرت انس او با قرآن سبب توصيف او به «حليف القرآن» (هم پيمان با قرآن) شده بود» . (3)
اين نگرش ستايش آميز شيعه درباره به زيد از موضع و ديدگاه تكريم آميز ائمه اهل بيت عليهم السلام در مورد او سرچشمه مىگيرد. چنانكه شيخ بهائى گفته است:
«ما از زيد جز به نيكى ياد نمىكنيم. از پيشوايان ما در تمجيد و تكريم وى روايات بسيارى وارد شده است، و امام صادق عليهالسلام بسيار مىگفت: «خدا عمويم را رحمت كند» . (4)
شيخ صدوق در كتاب «عيون اخبار الرضا عليهالسلام» بابى را به نقل روايات ائمه معصوم عليهم السلام در مدح و منقبت زيد اختصاص داده است. (5) مفاد يكى از روايات چنين است:
«روزى مامون در حضور امام رضا عليهالسلام قيام زيد النار (برادر امام رضا) را بر ضد عباسيان يادآور شد و آن را با قيام زيد بن على بر ضد بنى اميه مقايسه كرد و افزود: اگر به خاطر رعايت احترام شما نبود او را مىكشتم. امام رضا در پاسخ مامون فرمود: «برادرم زيد را با زيد بن على مقايسه مكن. زيد بن على از دانشمندان آل محمد بود، وى براى خشنودى خدا خشمگين شد، و با دشمنان خدا جهاد كرد، و در راه خدا به شهادت رسيد. »
امام باقر عليهالسلام زيد را تكريم فراوان مىكرد، چنانكه شيخ صدوق از ابى الجارود نقل كرده كه گفته است:
«من نزد امام باقر عليهالسلام بودم كه زيد وارد شد. وقتى چشم امام باقر عليهالسلام به او افتاد، فرمود: «او بزرگ خاندان خود و انتقام گيرنده خون آنهاست» . آنگاه خطاب به زيد فرمود: «البته برگزيده است مادرى كه تو را به دنيا آورده است اى زيد. . . » . (6)
از جابر بن يزيد جعفى روايتشده است كه گفت: امام باقر عليهالسلام را ديدم كه وقتى به برادرش زيد نگاه مىكرد اين آيه را تلاوت كرد:
فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لاكفرن عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنات تجرى من تحتها الانهار ثوابا من عند الله، و الله عنده حسن الثواب. (7)
كسانى كه هجرت كرده و از ديار خود رانده شده و در راه من اذيتشدهاند و جهاد كرده و به شهادت رسيدهاند، لغزشهايشان را پوشيده، و آنان را به باغهايى كه نهرها از پايين آنها جارى است وارد مىكنم، اين پاداشى از خداوند است، و بهترين پاداش نزد خداست.
آنگاه امام باقر عليهالسلام اشاره به زيد كرد و گفت: «سوگند به خدا او از مصاديق اين آيه است. (8)
ابو الفرج اصفهانى از عبد الله بن جرير نقل كرده كه وى ديده است كه جعفر بن محمد ركاب زيد را مىگرفت و آنگاه كه بر مركب مىنشست، لباس وى را مىآراست. (9)
اگر اين گفته درستباشد، بيانگر اين است كه امام صادق عليهالسلام عموى خود را گرامى مىداشت، و حرمت او را كه در سن، بزرگتر از وى بود، به سان پدر نگه مىداشت. (10)
از برخى روايات به دست مىآيد كه قيام زيد مورد رضايت و تاييد امام صادق عليهالسلام بوده است، چنانكه وقتى با امام صادق عليهالسلام درباره قيام خود مشورت كرد، امام عليهالسلام به او فرمود: «اى عمو، اگر خشنودى كه كشته شوى و بدنت را بردار بياويزند، پس اين كار را بكن» . و آن گاه كه زيد از نزد او مىرفت، امام صادق عليهالسلام فرمود: «واى بر كسى كه فرياد يارى خواهى او را بشنود و او را يارى نكند» . (11)
گرچه در احاديثشيعه رواياتى نيز دال بر نكوهش زيد يافت مىشود، ولى اين روايات از نظر سند قابل اطمينان نيستند، و از نظر عدد نيز تعداد روايات مدح بيش از روايات ذم است. از اين رو، محققان روايات ذم را مردود دانستهاند.
استادان و شاگردان زيد
از مشاهير شاگردان وى مىتوان افراد زير را نام برد:
1- منصور بن معتمر بن عبد الله سلمى كوفى (متوفاى 132 ه) .
2- هارون بن سعد عجلى يا جعفى كوفى از مشايخ مسلم صاحب صحيح معروف بوده است.
3- معاوية بن اسحاق بن زيد بن حارثه انصارى كه همراه با زيد به شهادت رسيد.
4- ابو الجارود زياد بن منذر همدانى، رئيس فرقه جاروديه از فرقههاى زيديه.
5- حسن بن صالح.
6- على بن صالح و برادرش حسن صالح.
7- محمد بن عبد الرحمان بن ابى ليلى. وى از اصحاب امام صادق عليهالسلام بوده است.
8- عمرو بن خالد واسطى، راوى مسند زيد.
9- اسماعيل بن عبد الرحمان سدى از بزرگان علماى كوفه (متوفاى سال 127 ه) .
10- سليمان بن مهران اعمش از بزرگان علماى كوفه (متوفاى سال 148 ه) . (12)
آثار علمى زيد شهيد
1- تفسير غريب القرآن: چنانكه از نام آن معلوم استبه تفسير آيات مشكل قرآن پرداخته است.
2- الصفوة: اين كتاب با استناد به آيات قرآن كريم به بيان فضايل پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و برترى آنان بر ديگران پرداخته است.
3- رسالة الى علماء الامة: در اين رساله خطاب به علماى امت اسلامى اهداف دعوت و قيام خود را شرح داده است.
4- مناسك الحج: چنانكه از نام آن روشن است، درباره مناسك حج است.
5- مجموعه فقهى و حديثى كه به مسند امام زيد معروف است. دانشمندان زيدى نسبت اين كتاب را به زيد پذيرفته و بر آنند كه اين نخستين كتابى است كه در فقه و حديث نگارش يافته است، و برخى از آنان آن را شرح كردهاند كه مفصلترين آنها شرح قاضى شرف الدين، حسين بن احمد سياغى يمنى (متوفاى 1221 ه) است، و «الروض النظير في شرح مجموع الفقه الكبير» نام دارد.
گرچه شارح، محور كار خود را مسند امام زيد قرار داده است، ولى بر اثبات مطالب آن به شيوه مورد قبول در فقه اهل سنت استدلال كرده است، يعنى به مراسيل و موقوفات صحابه، و نيز قياس و مانند آن استناد نموده است. از اين رو، به فقه اهل سنتشباهتبسيار دارد، بدين جهتشيخ محمد بخيت مطيعى حنفى مصرى در تفريظ خود بر كتاب نوشته است: «اين كتاب در معظم احكام با مذهب امام ابو حنيفه موافق است» . (13)
زيد و معتزله
ولى اين فرضيه- همان گونه كه قبلا يادآور شديم- دليل معتبرى ندارد. در اين جا سخن برخى از دانشمندان معاصر زيديه را در نقد اين فرضيه از نظر مىگذرانيم.
يكى از اشتباهات شايع، نسبت دادن زيديه در اصول عقايد به معتزله است و اين كه امام زيد شاگرد واصل بن عطا بوده است. شايد شهرستانى اولين نويسندهاى است كه اين سخن اشتباه را نقل كرده و ديگران از او گرفتهاند. البته شهرستانى دليلى بر راى خود اقامه نكرده است، و شايد منشا اعتقاد او هماهنگى عقايد زيديه و معتزله در بسيارى از مسايل كلامى بوده است، ولى اين دليل كافى نيست تا فرقهاى را به فرقه ديگر منسوب كنيم.
از نظر همه مورخان روشن است كه در آن زمان، مدينه مركز علم و دانش بود، چنانكه وقتى از ابو حنيفه سؤال شد كه علوم خود را از چه كسى گرفته است، پاسخ داد: من در معدن و مركز علم بودم و از يكى از فقهاى آن علم آموختم، و مقصود او امام جعفر صادق عليهالسلام است كه دو سال در محضر او كسب علم كرده است، چنانكه گفته است: «اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك مىشد» . (15)
با اين حال آيا معقول است كه زيد از مركز و سرچشمه علم و دانش، يعنى مدينه، به بصره رود تا علم اصول و فروع را از ديگران بياموزد و به زيور دانش آراسته گردد، چنانكه گذشته از اين، از نظر مورخان ثابت است كه واصل بن عطا علم و دانش را از معدن و سرچشمه دانش، يعنى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله آموخته است، زيرا او از موالى محمد فرزند على بن ابى طالب عليهالسلام بود، و علم و دانش را از فرزند محمد، يعنى ابو هاشم، عبد الله بن حنفيه آموخت، و در 21 سالگى و در سال 101 هجرى به بصره رفت و با عمرو بن عبيد كه از شاگردان حسن بصرى بود دوستشد، و با او در جلسه درس حسن بصرى شركت مىكرد تا اين كه در مسئله مرتكب كبيره با او اختلاف پيدا كرد و از وى جدا شد، و عمر بن عبيد نيز با او موافقت نمود: و آن دو از پيشوايان معتزله به شمار مىروند.
اگر بخواهيم زيد را به يكى از فرق كلامى منسوب كنيم، بهتر است او را از فرقه عدليه بناميم، چنانكه اين نام بر همه كسانى كه قائل به عدل و توحيدند، اطلاق مىشود، و از اين جاست كه قاضى عبد الجبار معتزلى، و احمد بن يحيى المرتضى، خلفاى راشدين و ديگر صحابه قائلان به عدل و منكران جبر را در زمره نخستين طبقه عدليه، و امام زيد بن على و ابو هاشم عبد الله بن محمد حنفيه استاد واصل بن عطا را از سومين طبقه عدليه دانستهاند، و واصل بن عطا و عمرو بن عبيد را از چهارمين طبقه عدليه شناختهاند.
با اين شواهد، ترديدى نيست كه پرورده بيت نبوى به هيچ وجه نزد واصل تلمذ نكرده است، و آخرين مطلبى كه مىتوان در مورد رابطه زيد با واصل گفت اين است كه آن دو، در اجراى اصل امر به معروف و نهى از منكر در دنياى اسلام تبادل نظر كردهاند.
آراى كلامى زيد شهيد
بنابر اين دليلى در دست نيست كه زيد در مسايل صفات خداوند، قضا و قدر، حكم مرتكبان كباير، بداء، رجعت، مهدويت و نظاير آن، مخالف عقيده ائمه اهل بيت عليهم السلام بوده، و آنچه زيديه به آن عقيده دارند، برگرفته از زيد است.
اصولا مطالعه تاريخ زندگى زيد گوياى اين حقيقت است كه وى بيش از آن كه امام در عقايد و احكام باشد، امام در جهاد و مبارزه مسلحانه بر ضد دستگاه جائر اموى بوده و آثار منسوب به او نيز بيشتر و تفسير و حديث مربوط است تا به عقايد و احكام. و از او روايتشده كه گفته است: «هر كس آماده جهاد استبه من ملحق شود، و هر كس علم و دانش مىجويد به برادرزادهام جعفر روى آورد» . (16)
ائمه اهل بيت و قيام زيد
بدين جهت، قيام زيد مورد تاييد و رضايت ائمه اهل بيت عليهالسلام بود، چنانكه وقتى خبر شهادت وى به امام صادق عليهالسلام رسيد، آن حضرت پس از اداى كلمه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) ، گفت:
«پاداش عمويم را از خدا مىخواهم. او عموى خوبى بود، فردى بود كه از دين و دنياى ما دفاع مىكرد. سوگند به خدا او به شهادت رسيد، چنانكه ياران رسول خدا و على و حسين عليهم السلام به شهادت رسيدند» . (17)
و نيز فرمود:
«كسى كه بر زيد گريه كند با او در بهشتخواهد بود، و كسى كه او را سرزنش نمايد، شريك خون او خواهد بود» . (18)
و روايات بسيار ديگر كه در اين باره وارد شده است. (19)
مرحوم شهيد اول پس از بيان اين كه اگر نهى از منكر به كشتن مرتكب كبيره منجر گردد، از طرف غير امام جايز نيست- زيرا از شرايط آن اين است كه مستلزم ارتكاب منكرى شديدتر نگردد- به نقل و نقد دلايل مخالفان پرداخته است. دلايل آنان اين است كه گفتهاند محمد بن اشعثبا جمع كثيرى از تابعين با حجاج يوسف به نبرد پرداختند، و هيچ يك از علماى اسلامى عمل آنها را رد نكرده است. آنگاه در رد اين استدلال گفته است:
«ممكن است قيام آنان با اذن امام واجب الاطاعة بوده است، همانند قيام زيد بن على و ديگر علويان» . (20)
پي نوشت :
1- علامه سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 7، ص 107، دكتر احمد محمود صبحى، الزيدية، ص 65.
2- الارشاد، ص 171، مجلد 11 از مصنفات شيخ مفيد.
3- احمد بن على بن الحسين، (م / 288 ه) عمدة المطالب، ص 255.
4- اعيان الشيعة، ج 7، ص 108.
5- عيون اخبار الرضا، ج 1، باب 25، ص 248.
6- امالى شيخ صدوق، ص 3354، حديث 11.
7- آل عمران / 195.
8- بحوث فى الملل و النحل، ج 7، ص 71.
9- مقاتل الطالبيين، ابو الفرج اصفهانى، ص 87.
10- بحوث فى الملل و النحل، ج 7، ص 73.
11- عيون اخبار الرضا عليهالسلام، ج 1، ص 248.
12- به كتاب بحوث فى الملل و النحل، ج 7، ص 107- 110 رجوع شود.
13- بحوث فى الملل و النحل، ج 7، ص 119- 125.
14- ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 1389.
15- الامام الصادق عليهالسلام، ابو زهرة، ص 28.
16- كفاية الاثر، خزاز قمى، ص 302.
17- عيون اخبار الرضا عليهالسلام، 1 / 252، باب 25، حديث 6.
18- بحار الانوار، 46 / 193.
19- به كتاب بحوث فى الملل و النحل، ج 7، فصل 10، رجوع شود.
20- القواعد و الفوائد، ج 2، ص 207- 205.