حجاب در ايران از انقلاب اسلامي تا پايان جنگ تحميلي

پيش از انقلاب زنان کارمند بخش عمده طبقه متوسط جامعه را تشکيل مي دادند که بي حجابي و داراي گرايش هاي لائيک بودند. دغدغه عمده اين گروه از زنان مشخص نبودن وضعيت شغلي شان بعد از انقلاب بود. براي مثال، در اوج درگيريهاي انقلاب (10 آبان 1357 ) خبرنگار روزنامه« گاردين » از حضرت امام درباره وضعيت آينده اين دسته از زنان پرسيد: « آيا [زنان] قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربي حق انتخاب داشته باشند؟ » حضرت امام با زيرکي تمام در جواب فرمودند:
چهارشنبه، 1 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حجاب در ايران از انقلاب اسلامي تا پايان جنگ تحميلي
حجاب در ايران از انقلاب اسلامي تا پايان جنگ تحميلي
حجاب در ايران از انقلاب اسلامي تا پايان جنگ تحميلي

نويسنده:رضا رمضانی
پيش از انقلاب زنان کارمند بخش عمده طبقه متوسط جامعه را تشکيل مي دادند که بي حجابي و داراي گرايش هاي لائيک بودند. دغدغه عمده اين گروه از زنان مشخص نبودن وضعيت شغلي شان بعد از انقلاب بود. براي مثال، در اوج درگيريهاي انقلاب (10 آبان 1357 ) خبرنگار روزنامه« گاردين » از حضرت امام درباره وضعيت آينده اين دسته از زنان پرسيد: « آيا [زنان] قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربي حق انتخاب داشته باشند؟ » حضرت امام با زيرکي تمام در جواب فرمودند:
زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازيني آزادند و تجربه کنوني فعاليت هاي ضد رژيم شاه، نشان داده است که زنان بيش از پيش آزادي خود را در پوششي که اسلام مي گويد يافته اند. ( امام خميني، 1362، ج 2، ص 259 )
امام خميني رحمه الله با بيان دو شرط، يعني « رعايت موازيني » و « پوششي که اسلام مي گويد ». در حقيقت، آب پاکي را روي دست آنها ريخت و از همان اول مشخص بود که وضعيت آينده چگونه رقم خواهد خورد.
بعد از پيروزي انقلاب بخش عمده ادارات دولتي و کارهاي دفتري در دست طبقه متجدد متوسطي بود که نظام تجدد طلب حکومت شاه ايجاد کرده بود. از اين رو، مشکل اساسي در روزهاي آغازين پس از پيروزي انقلاب، وجود هزاران کارمند زن لائيک و بي حجاب در ادارات دولتي بود. از سوي ديگر، اقشار انقلابي که به خاطر حفاظت از ارزش هاي معنوي قيام کرده بودند اين وضع را تحمل نمي کردند. از اين رو، حضرت امام خميني رحمه الله در پانزدهم اسفند 1357 در يک سخنراني فرمودند:
وزارتخانه اسلامي نبايد در آن معصيت بشود. در وزارتخانه هاي اسلامي نبايد زن ها لخت بيايند؛ زن ها بروند؛ اما با حجاب باشند. مانعي ندارد بروند کار بکنند، لکن با حجاب شرعي باشند. ( همان، ج5، ص150 )
به دنبال سخنراني امام و تقارن آن با گراميداشت روز جهاني زن، مراسم اين روز با حرکتهاي اعتراض آميز برخي زنان همراه شد. از روز 16 اسفند زنان سکولار با اجراي مراسم گوناگونی در سالن هاي مختلف گرد آمدند و مخالفت خود را با حجاب اعلام کردند. در سالن ورزشي دانشگاه صنعتي ، شهلا روزبه، برادرزاده خسرو روزبه، درباره کشف حجاب در زمان رضاشاه سخنراني کرد و به نعريف و تمجيد از اين عمل که ترقي خواهانه قلمداد مي شد، پرداخت. ( روزنامه کيهان، 17 اسفند 1357، ص 2 ) که در اين روز همچنين گروه هايي از زنان با حرکت به سمت دانشگاه تهران در دانشکده هاي اين دانشگاه اجتماع کردند. حدود 15 هزار نفر نيز در دانشکده فني دانشگاه تهران گرد آمدند و به دنبال يک رأي گيري تصميم به راهپيمايي گرفتند و در حالي که گروهي از مردان آنان را همراهي مي کردند به طرف نخست وزيري حرکت نمودند. ( اردلان، 1380، ج 10، ص 164 )
بحث درباره حجاب به اداره ها و وزارتخانه ها نيز کشيده شد و در برخي از واحدها کارها براي چند ساعت دچار وقفه گرديد. ( روزنامه کيهان، 17 اسفند 1357، ص 2 ) صبح روز 17 اسفند ماه راديو ايران در گفت و گويي با حجت الاسلام اشراقي، داماد امام خميني رحمه الله، نظر امام را درباره حجاب از او پرسيد. وي در پاسخ گفت:
بايد حجاب رعايت شود و قوانين اسلامي مو به مو اجرا گردد و در همه مؤسسات و ادارات و مدارس و دانشگاه ها به اين موضوع توجه شود؛ اما بايد در نظر داشت که حجاب به معناي چادر نيست همين قدر که موها و اندام خانم ها پوشيده شود و لباس آبرومند باشد، حالا به هر شکلي که باشد، مهم نيست، چادر چيز متعارفي است و بسيار خوب است، اما به خاطر طرز کار و نوع کار خانم ها شديد گاهي پوشيدن بدن و مو به طريق ديگر هم حجاب باشد، حرفي نيست، بايد طبق نظر مبارک امام، حجاب اسلامي در سطح کشور توسط خانم ها با اشتياق اجرا شود. ولي مردم هم نبايد منکر را با منکر ديگري دفع کنند. ( همان )
از ايشان همچنين درباره وضعيت اقليت هاي ديني سؤال شد. وي در پاسخ با تأکيد بر اينکه آنها مورد احترام اند، در عين حال گفت:
اما اگر خانم هاي اقليت هاي مذهبي هم رعايت حجاب اسلامي را بکنند چه بهتر. ( همان )
سخنان اشراقي نه تنها زنان معترض را آرام نکرد، بلکه به اوج گيري اعتراضات عليه حجاب نيز افزود: براي نمونه، کارکنان زن قسمت فروش هواپيمايي ايران، شعبه ويلا اعلام کردند: « حجاب زن بايد نجابت و پاکي درون باشد » و از سوي خود نماينده اي را به منزل آيت الله طالقاني فرستادند. گروه ها و دسته هاي گوناگون از زنان به خاطر مخالفت با حجاب دست به راهپيمايي زدند. دامنه اين اعتراض ها به مدارس دخترانه همانند مرجان، هشترودي، خوارزمي و آذر نيز رسيد. کارمندان زن بيمارستان هايي همچون « به آور » و « هزار تختخوابي » و همچنين زنان شاغل در مخابرات بخش 118 و 124 و کارکنان وزارت خارجه در اين راهپيمايي شرکت کردند. ( اردلان، 1380، ص164 )
راهپيماي اعتراض به حجاب با مقاومت مردم مواجه گرديد. قبل از همه زن هاي مسلمان و انقلابي نسبت به آن واکنش نشان داده و با حمله به آن، راهپيمايي کنندگان را افرادي فاسد يا طاغوتي و طرفدار رژيم گذشته، قلمداد نمودند. ( روزنامه کيهان، 17 اسفند 1357، ص 2 )
به دنبال اعتراضات زنان، و توسل جستن برخي از آنها به آيت الله طالقاني، ايشان اعلام نمود که به زودي يک سخنراني راديو تلويزيوني ايراد خواهد کرد. ( همان )
جمعي از زنان پس از تجمع در دانشگاه تهران و اعلام نظراتشان درباره حجاب، به سوي دادگستري حرکت کردند. جمع زيادي از آنان نيز که تعدادشان حداکثر به 15 هزار نفر مي رسيد در بيرون دفتر مهدي بازرگان ، نخست وزير وقت، دست به اعتراض زدند که با تظاهرات مخالفان رو به رو شدند. ( همان )
زنان معترض مجدداً روز جمعه 18 اسفند در دانشگاه تهران تجمع کردند. در اين اجتماع نيز با تظاهرات مخالفان که به طرف آنها گلوله برفي پرتاب مي کردند مواجه شدند. ( روزنامه کيهان، 19 اسفند 1357، ص 2 )
به دنبال گسترش تعرضات افراد به انگيزه هاي گوناگون به زنان بي حجاب در روز 17 اسفند، در اين روز دفتر امام خميني رحمه الله طي اعلامیه اي هر گونه تعرض به زنان بي حجاب را ممنوع کرد و نيروهاي انتظامي را موظف به برخورد با افراد خاطي نمود. ( همان )
شنبه 19 اسفند ماه نيز زنان در ادامه اعتراض خود در کاخ دادگستري گرد آمدند. در اين اجتماع، هما ناطق بيانيه ي ملي دانشگاهيان را قرائت کرد. در اين بيانيه آمده است:
زنان بي حجاب هرگز به زنان باحجاب توهين نکرده اند. بنابراين، ما خواستار احترام متقابل هستيم. ( همان )
اين جملات به روشني بيان مي دارد که مخالفت عمده و مستقيم اين دسته از زنان، نه مردان و نه سياست مداران، بلکه زنان با حجاب بودند و اکثر اجتماعات اينان توسط همين دسته از زنان به هم مي خورد.
به دنبال اين اجتماعات، عباس امير انتظام، معاون نخست وزير و سخنگوي دولت وقت، روز 20 اسفند ماه در مصاحبه اي مطبوعاتي نظر دولت و نخست وزير را در مورد حجاب خانم هاي کارمند و مراجعان به ادارات، اعلام کرد:
بديهي است که نخست وزير و خانواده ايشان از قديم طرفدار و مشوق و مقيد به حجاب در حد معقول و عملي و صحيح اسلامي آن بوده اند، ولي ايشان و همه آقايان وزرا معتقد و عامل به آيه کريمه "لا اکراه في الدين" مي باشند و دستور اجبار براي خانم ها صادر نمي نمايند. اعلام صريح دو روز قبل آيت الله العظمي خميني که احدي حقّ تعرض و مزاحمت خانم ها را ندارد مؤيد عمل دولت بر عدم التزام خانم هاي کارمند و مراجعين به ادارات [به حجاب] مي باشد. البته نمايشگري و عرياني و جلفي مسئله ديگري است که مسلماً در ايران بعد از انقلاب اسلامي و در دولت هاي اسلامي نمي تواند جواز و پذيرش داشته باشد. ( روزنامه کيهان، 20 اسفند 1357، ص 2 )
پس از آن، آيت الله طالقاني با شرکت در يک مصاحبه راديو- تلويزيوني به بيان مطالبي درباره حجاب پرداخت. وي در بخشي از سخنانش گفت:
[حجاب] ساخته من و فقيه و ديگران نيست؛ اين نص صريح قرآن است. آن قدري که قرآن مجيد بيان کرده، نه ما مي توانيم از حدود آن خارج شويم و نه زناني که معتقد به اين کتاب بزرگ آسماني هستند. ( همان ص 3 )
او سپس درباره حجاب زنان در ادارات گفت:
اسلام، قرآن و دين مي خواهند شخصيت زن حفظ شود؛ اين حرکت انقلابي است. کي در اين راهپيمايي ها، خانم ها، خواهران و دختران ما را مجبور کرد که با حجاب يا بي حجاب بيايند؟ خودشان با احساس مسئوليت اسلامي که اين لباس يکي از شعارهاي اسلامي و ايراني است، اصالت خودشان را نشان دادند ... هو و جنجال راه نيندازيد و همان طور که بارها گفتم همه ي حقوق حقه زنان در اسلام و محيط جمهوري اسلامي محفوظ خواهد ماند و از آنها خواهش مي کنيم که با لباس ساده، با وقار، روسري هم روي سرشان بيندازند؛ به جايي برنمي خورد... ( همان )
در واقع، آيت الله طالقاني با بياني نرم و پدرانه از زنان لائيک خواست براي مصلحت خودشان هم که شده روسري بر سر کنند و اين همه جار و جنجال راه نيندازند.
پس از سخنان آيت الله طالقاني و نيز گسترش تحرکات زنان سکولار، دادستان وقت تهران اعلاميه اي در حمايت از زنان مزبور صادر کرد. ( همان، 21 اسفند 1357، ص 4 )
با اين حال نماينده، « کميته دفاع از حقوق زن » طي يک مصاحبه مطبوعاتي در تهران از زنان ايران دعوت کرد: « در تظاهرات جديدي روز دوشنبه 21 اسفند در خيابانهاي تهران شرکت نمايند. » ( همان، ص 7 )
به اين ترتيب، دوشنبه 21 اسفند بار ديگر گروهي از زنان در خيابانهاي تهران راهپيمايي کردند و عده اي هم پس از تجمع در دانشگاه تهران در حالي که تعدادي از مردها نیز آنها را همراهي مي کردند، با سر دادن شعارهايي عليه حجاب به سوي ميدان آزادي و سازمان راديو تلويزيون به راه افتادند. گروهي نيز در مقابل ساختمان تلويزيون در جام جم دست به تظاهرات زدند. تلويزيون در آن روز مبادرت به پخش قسمتي از فيلم تظاهرات در مورد حجاب نمود.
مجتهد شبستري يکی از بلند پايگان سازمان راديو تلويزيون وقت، عنوان کرد:
کساني که در تظاهرات حجاب شرکت کرده بودند، روي هم رفته خواهان خط فکري رژيم گذشته هستند و گروهي که در فيلم نمايش داده شدند [بنا دارند] خط فکري و ذهني مردم را منحرف کنند. ( همان )
اين راهپيمايي در 21 اسفند با انتقاد گسترده مردم و حتي گروه هاي لائيک روبه رو گرديد ( اردلان، 1384، ص 169 )؛ زيرا دولت علي رغم همکاري با آنها، حتي طي اطلاعيه اي تعرض به زنها را از طرف تمامي نيروهاي رسمي ممنوع و اعلام کرده بود با هر نوع تعرض نيز برخورد خواهد نمود. از اين رو، اين نوع تظاهرات جز تخريب دولت انقلابي و طرفداري از رژيم گذشته معناي ديگري نداشت و حتي در بين عامه مردم نيز به تظاهرات زنان سلطنت طلب شهرت يافته بود. ( مشاهدات نگارنده )
بيست روز پس از پايان اعتراضات زنان به حجاب، در روزهاي دهم و يازدهم فروردين 1358 مردم با حضور در رفراندوم، به « جمهوري اسلامي » رأي دادند. با رأي گسترده مردم به جمهوري اسلامي، مسئله بي حجابي زنان بيش از پيش غير قابل تحمل می نمود. از نيمه دوم فروردين همان سال طرح هايي همچون پاکسازي در مطبوعات، طرح جديد گزينش دانشجو، زنانه و مردانه کردن دريا، و ممنوعيت برگزاري تظاهرات و اجتماعات در دانشگاه تهران مطرح شد. ( اردلان، 1384، ص 169 )
به دنبال آن، به تدريج رعايت حجاب در جامعه همه گير شد، به گونه اي که حتي در فروشگاه ها، خواربار فروشي ها و مغازه ها، مردم از پذيرش زنان بي حجاب خودداري مي کردند. بر سر بسياري از مغازه ها تابلوي مشابه « از پاسخ گويي به خانم هاي بي حجاب معذوريم » يا شعارهايي مبني بر تشويق زنان به رعايت حجاب، ديده مي شد. ( مشاهدات نگارنده ) علاوه بر اين، يک سال بعد از انقلاب فرهنگي، دانشگاه ها براي ايجاد « دگرگوني در بنياد نظام آموزشي و دست زدن به يک انقلاب وسيع و عميق که بر مبناي اصالت ها و ارزش ها و حقايق انقلاب اسلامي استوار باشد » ( روزنامه کيهان، 31 فروردين 1359، بخشي از اطلاعيه شوراي انقلاب فرهنگي ) تعطيل شدند و لزوم رعايت حجاب براي زنان کارمند در ادارات و مدارس و همچنان در اماکن عمومي شکل قانوني به خود گرفت. ( روزنامه کيهان، 11 و 12 تير 1359 )
اين وضع با استقبال گسترده مردم مواجه گرديد و زنان لائيک در مواجهه با سيل گسترده روي آوردن مردم به حجاب اسلامي، با پوشاندن خود، به شکل ساير زنان جامعه درآمدند و برخي از آنها نيز به خارج از کشور گريختند.

ظهور پديده بدحجابي

تا سال 1362 حادثه خاصي در خصوص حجاب در کشور اتفاق نيفتاد و حتي گروه هاي معارض همانند مجاهدين خلق نيز حجاب را رعايت مي کردند. اين دوره را مي توان « دوران خمودي و خموشي جنبش هاي زنان لائيک » ناميد. ( زيبايي نژاد و سبحاني، 1379، ص 177 ) اما از سال 1362 کشور با پديده جديدي به نام بدحجابي مواجه گرديد. اين پديده که به دنبال تحرکات جنبش هاي زنانه در خارج کشور شروع شده بود، موجي از افکار عمومي را عليه خود تحريک کرد، به گونه اي که بعضاً برخوردهايي بين مردم و افراد بدحجاب صورت مي گرفت. دادستان عمومي تهران براي مقابله با اين وضعيت، اطلاعيه اي را در 4 مرداد 1363 صادر کرد. در بخشي از اين اطلاعيه آمده بود:
به کليه مسئولان در ادارات و سازمان هاي دولتي و شرکت ها و ساير واحدهاي دولتي و خصوصي، اماکن عمومي از قبيل هتل ها، مسافرخانه ها، تالارها و باشگاه هاي برگزار کننده مجالس جشن عروسي، غذاخوري ها و ساير اماکن عمومي اعلام و ابلاغ مي دارد از تاريخ انتشار اين اطلاعيه موظفند از ورود بانواني که رعايت حجاب و پوشش صحيح اسلامي را نمي کنند جلوگيري به عمل آورند. ( روزنامه جمهوري اسلامي، 4 مرداد 1363 )
در اين اطلاعيه به زنان بدحجاب نيز تذکر داده شده بود:
بر حسب وظيفه شرعي و قانوني خود به خواست اکثريت قاطع مردم شريف احترام گذارده و تذکرات فوق را رعايت کنند. در غير اين صورت، طبق مقررات شرعي و قانوني با آنها رفتار خواهد شد. ( همان )
در اين دوران، به علت همبستگي بالاي جامعه آن روز- که جنگ را مي توان عامل اصلي آن دانست- و عکس العمل شديد جامعه در قبال اين جريان، بدحجابي نمود چنداني نداشت. در بيشتر موارد رفتار مردم نسبت به زنان بدحجاب به گونه اي بود که بيشتر احساس انزوا کرده و مجبور به رعايت حجاب مي شدند. براي مثال، بسياري از مغازه ها و فروشگاه ها از پذيرش زنان بدحجاب خودداري مي کردند و يا به آنها تذکر مي دادند.
دکتر صديق اورعي، عضو هيأت علمي دانشگاه مشهد درباره علت فراگير شدن حجاب از سال 58 تا 62 مي گويد:
... حداقل در شهرهاي بزرگ، خانم ها به دو دسته با حجاب و بي حجاب تقسيم مي شدند، وقتي قرار شد در مراکز دولتي، شامل مدارس، دانشگاه ها و ادارات، حجاب رعايت شود، در عمل به همه جامعه کشيده شد. اين قضيه همزمان با حرکت هاي مسلحانه گروه هاي ضد انقلاب در داخل و طبيعتاً برخورد انقلابي با آنها توسط طرفداران انقلاب و حکومت. در اينجا خيلي از کساني که بيشتر بي حجاب بودند براي اينکه با آدم هاي مورد پيگيري اشتباه گرفته نشوند و قابل تمايز باشند حجابشان گسترش يافت. در واقع، جرياني طي حوادث سالهاي 58 تا 61 به وقوع پيوست که اين اتفاق افتاد.
پس از آن، وقتي به تدريج ناامني ها برطرف شد... کساني که خودشان حجاب را نپذيرفته، بلکه تحت شرايط موجود از آن استفاده مي کردند به سمت گرايش هاي خود تمايل يافتند؛ مثلاً، روسري ها عقب تر رفت يا بروز روابط مشخص تر شد. اين تغييرات را کساني که به موضوع توجه داشته، ديده اند( شريف، 1384، ص 346 – 347 )
به اعتقاد گروهي ديگر، در اين مقطع ( از سال 1361 به بعد ) گروه هاي فمينيستي ايرانيان خارج از کشور در حال شکل گيري بود. ( زيبايي نژاد و سبحاني، 1379، ص 177 ) آنها تلاش زيادي کردند تا حوزه مباحث فرهنگي و رفتاري خود را به داخل کشور بکشانند. از سوي ديگر، برخي از زنان لائيک هم که به اميد تغيير حکومت ايران در آينده نزديک هم رنگ جماعت شده و صبرشان به سر رسيده بود، به اين گروه ها فمینيستي لبيک گفتند و قرار بر آن شد که به هر طريق ممکن اعلام وجود کنند. در اين شرايط بود که کشور با پديده بدحجابي مواجه شد. اما از يک طرف، فضاي جامعه آن روز ايران که درگير حادثه حساس جنگ و دفاع مقدس بود، فرصت طرح چنين مسائلي را نمي داد و از طرف ديگر، جو انقلابي و مذهبي مردم تحمل اين وضعيت را نداشت. ( همان ) از اين رو، مردم با مشاهده زنان بدحجاب، به دولت فشار مضاعف مي آوردند که جلوي اين وضعيت را بگيرد و گاهي نيز نيروهاي مذهبي ( اعم از زنان و مردان ) خودسرانه به مقابله با اين گونه زنان مي پرداختند.
به نظر مي رسد که بتوان اين دو تحليل را با هم جمع کرد؛ يعني زنان سکولار به اميد اينکه وضعيت به حالت سابق برخواهد گشت - بخصوص اينکه در ابتدا نهضت آزادي و بعد از آنها، بني صدر و هم فکران او قدرت را در دست داشتند - تحت شرايط موجود به صورت موقت حجاب را پذيرفته بودند، اما تحمل آن وضع به صورت دائمي در زندگي خصوصي شان مشکل بود. از سوي ديگر، به دنبال تشکيل جنبش فمينيستي فرصت خوبي فراهم شد تا تصوير زن ناراضي را به طريقي ترسيم کنند و چون اغلب آنان از طبقه متوسط (1) و ثروتمند جامعه بودند، تأثير خوبي بر سايرين داشتند. ( ر.ک: رفيع پور، 1376، ص173 – 195 ) و مي توانستند يک جنبش جديد را بر ضد نظام رهبري کنند؛ اما به دليل آنکه شرايط جنگي وضعيت عمومي را عليه آنها رقم مي زد موفق به اين کار نشدند.

تلاش رسانه هاي بيگانه در تغيير پوشش زنان ايراني

جنگ فضاي نامساعدي را براي زنان سکولار فراهم کرده بود. از اين رو، عمده فعاليت جنبش هاي زنان سکولار در خارج از کشور متمرکز شده بود.
اولين گام، اهداف تبليغي بود؛ يعني ارائه تصويري اسفبار از وضعيت زندگي زنان ايراني؛ زناني مظلوم که به انواع بدبختي ها گرفتارند! نشريه انگليسي « ميدل اليت » در اين مورد مي نويسد :
انقلاب به دخترانش خيانت کرد... چند روز پس از پيروزي کامل عليه رژيم شاه، زنان را از ادارات بيرون ريختند و امر به سر کردن چادر به آنها نمودند و اعلام تجديد نظر کلي درباره حقوق خانواده شده... قانون موجود در انقلاب اسلامي همان قانون بدوي است... حق خشونت و مجازات کردن براي مردان در نظر گرفته شده و شوهر نه تنها مي تواند همسران ديگر اختيار کند، بلکه مي تواند زنان خود را کتک بزند، اما زن در مقابل او تنها مي تواند همان نقش مناسب، يعني خدمتکار و مادر را بازي کند... چه سرزمين وحشتناکي براي افرادي که اعمالشان مورد تقبيح واقع مي گردد. زنان بار ديگر در درام زندگي، نقش بدبختان را به عهده گرفته اند. ( به نقل از : راغبي، 1384، ص 120 )
نشريه استراليايي « کانبرا تايمز » نيز در تاريخ 9 / 6 / 1982 در توصيف زنان ايراني نوشت:
چنانچه زنان در مورد پوشش کامل کوتاهي کنند مورد هتک حرمت قرار مي گيرند؛ بر سرشان رنگ مي ريزند و در بعضي موارد حتي لباس آنها را در ملأ عام پاره مي کنند!... دادستان کل دادگاه انقلاب مبارزه با منکرات طي ضرب الاجلي مقرر داشت تاکسي ها مجاز نيستند مسافر بي حجاب را سوار کنند. پاسداران انقلاب در همه جا شعارهاي شوم « مرگ بر بي حجاب » و شعارهاي ترسناک « اسيد در انتظار زنان بي حجاب است » سر مي دادند ... سپس وسيله نقليه هايي را که سرنشينان آن زنان بي حجاب بودند با چوب و سنگ خرد کردند... آن وقت افراطيون نيت خود را آشکار کردند! از اين پس فقط چادر سياه حجاب اسلامي است. ( همان )
يکي از منابع با ارزش و خبرساز براي رسانه هاي غربي طي ربع قرن گذشته مشاهده ي رفتار و عکس العمل هاي مسافران ايراني در خارج ازکشور بوده است.
براي نمونه به گزارش زير توجه کنيد:
آشنايي با ايران در پرواز به تهران شروع مي شود. کمي قبل از ورود، مسافران زن به يکباره با هم تغيير مدل مي دهند... آنها خودشان را تا حدي که ديگر قابل تشخيص نيستند، مي پوشانند و خود را براي ايران [امام] خميني آماده مي کنند ... براي متخلفين مجازاتي شبيه فروشندگان پرونوگرافي انتظار مي رود! يعني از سه ماه تا يک سال حبس... زنان به من مي گويند [امام] خميني عقربه ي زمان را چندين دهه به عقب برگرداند... ( به نقل از: همان، ص 13 )
رسانه هاي غربي که عمدتاً در خدمت اهداف اين گونه جريانات سياسي - فرهنگي بودند، حداکثر بهره برداري را از اين موارد مي کردند، مغالطه آشکاري که از رسانه هاي خارجي سر مي زد اين بود که رفتار، عملکرد، عقايد و ارزش هاي يک قشر خاص را به همه ملت ايران نسبت مي دادند؛ زيرا اکثر مشتريان شرکت هواپيمايي را که به اروپا رفت و آمد داشتند افراد مرفه و تجددا طلب سابق ( البته بجز کساني که براي معالجه يا کارهاي ضروري ديگر به مسافرت اروپا مي رفتند ) تشکيل مي دادند و بديهي بود که اينان عمدتاً مخالفت جريانات انقلابي و اسلامي باشند .
اقدام ديگر آنها ارائه تصويري تنفر آميز از زنان محجبه به دنيا بود. بر همين اساس، در دهه ي 80 ميلادي، رسانه هاي خارجي از زنان ايراني تصويري مرتجع، عقب مانده، خشن و عاري از ظرافت هاي زنانه ارائه مي دادند که اکثراً با ميل و رغبت ولي به دليل ناآگاهي، خود را سراپا در پوششي از چادر سياه پوشانيده اند تا به راحتي قادر به حمل اسلحه در زير آن باشند و در عين حال، زناني که عامي و امي هستند که جايشان در کنج خانه هاست و مرتباً از دست شوهرانشان کتک مي خورند! ( به نقل از: همان، ص 122 )
آنها در اين مسير آن قدر افراط به خرج دادند که حتي مواردي را که مايه مباهات و احترام به شخصيت زن است به عنوان موارد منفي ذکر کردند. براي مثال، روزنامه ي ژاپني « ماينيچي » در تاريخ 21 / 10 / 1989 به نقل از گزارشگر خود نوشت:
يک روز گرم بعدازظهر من مشاهده کردم اتومبيلي که راننده ي آن يک خانم بود پنچر شد. او با سرعت چادر به سر کرد و از اتومبيل خارج شد و از پليس حاضر در محل تقاضاي کمک کرد. آن پليس هم لاستيک اتومبيل را عوض کرد ... اين خانم راننده تا پايان کار زير سايه درخت مشغول استراحت بود و من از ديدن اين منظره از کمال پررويي آن خانم ايراني حيرت زده شدم. فکر مي کنم اين هم نوعي سوء استفاده از قانون پوشش اسلامي باشد! ( به نقل از : همان، ص 123 )
طي سالهاي اخير مقالات فراواني از اين دست در مطبوعات خارجي به چاپ رسيده است. در اين مقالات علاقه و مشارکت پدران در مراقبت و نگه داري از کودکان در پارک ها و معابر عمومي علامت استضعاف و دست و پا گير بودن حجاب برشمرده شده و سلامت جامعه و نبود مزاحمت هاي خياباني، نشانه ي عدم جذابيت و احساسات زنانه بانوان ايراني. ( همان )

بررسي تأثير جنگ در پوشش زنان

در سالهاي جنگ تحميلي شور و اشتياق ديني و انقلابي و احساس نياز به وحدت در مقابل دشمن، حتي قبل از تصميم قانون گذاران، زنان ايران را مشتاقانه و یکپارچه با انتخاب پوشش اسلامي، نه فقط براي انجام يک تکليف الهي، بلکه به عنوان پرچم دفاع از ارزشهاي اسلامي و حمايت از فرزندان و شوهرانشان که در جبهه ها با خون خود از آن پاسداري مي کردند وا داشت. (دلال عباس: 1384، ص 160 )
نقش زنان با حجاب کامل اسلامي به حدي پر رنگ بود که حتي دشمنان را نيز مجبور به اعتراف کرد. براي مثال، يک نشريه فرانسوي بعد از شرح مفصلي از حضور زنان مسلمان ايراني در جبهه هاي جنگ، نوشت:
چادر بلند سنتي مانع به کارگيري تجهيزات جديد جنگي از سوي آنها نمي گردد. ( به نقل از: راغبي، 1384، ص 125 )
به طور خلاصه مي توان چنين گفت: همبستگي اجتماعي در دوران جنگ به حدي قوي بود که تمامي تلاش هاي سکولارها را چه در داخل کشور و چه در خارج کشور ناکام مي گذاشت و هر چه نشريات خارجي تلاش مي کردند که چهره زن ايراني مسلمان را کريه جلوه دهند، ولي خورشيد همچنان نورافشاني مي کرد و چهره واقعي زن ايراني مسلمان را به جهان نشان مي داد، به گونه اي که بعضاً مجبور به اعتراف مي شدند. اما در عين حال، سعي داشتند به نوعي واقعيت را تحريف کنند. براي مثال، وقتي مي ديدند که زنان در جمهوري اسلامي با حفظ شئونات اسلامي و حجاب در عرصه هاي اجتماعي شرکت مي کنند چنين نتيجه گيري مي کردند:
رژيم اسلامي با ملزم ساختن زنان به پوشيدن حجاب اسلامي، با قاطعيت به آرمان فمينيستي در ايران کمک کرده است. استفاده از حجاب اسلامي به سهم خود موجب شده است که پدران و مادران سنت گرا حاضر شوند به دخترانشان اجازه دهند که در کلاس هاي دانشگاه جهت تحصيل حضور يابند، حال آن که تا آن زمان دانشگاه ها مراکز فساد محسوب مي شد. ( همان، ص 123 )

نتيجه:

بر خلاف سياست رضاشاه که با به کارگيري زور تلاش کرد تا حجاب را از سر زنان ايراني برگيرد، محمد رضا کوشيد با شيوه هاي نوين اين مقصود را به انجام برساند؛ اما به دليل آن که حجاب همانند ساير ارزش هاي ديني و ملي در عمق جان اين ملت نفوذ داشت، و در تمامي عرصه هاي اجتماعي که زنان به صورت خودجوش به عرصه اجتماع آمدند - همانند نهضت مشروطه و نهضت 15 خرداد - ( روحاني، 1359، ج 1، ص 476 ) با حجاب کامل اسلامي بودند، مردم ايران مقاومت سختي در مقابل اين برنامه ها نشان دادند. بنابراين، بعد از تلاش گسترده شاه در سال 1355 براي نابودي ارزش هاي ديني و اسلامي، انسجام مردم در جهت حفظ اين ارزش ها بيشتر شد و حتي بسياري از روشن فکران همانند دکتر شريعتي با تأکيد بر حجاب آگاهانه و قراردادن آن در مقابل حجاب کورکورانه، به حجاب رنگ و بوي ايدئولوژيک بخشيدند.
از اين رو، به ناگاه تمامي مردم ايران از روشن فکر و دانشگاهي گرفته تا حوزويان و مردم کوچه و بازار، شهري و روستايي، يکپارچه در مقابل اين وضعيت موضع گرفتند و به طرفداري از ارزش هاي ديني از جمله حجاب به پا خاستند.
بنابراين، انقلاب اسلامي را مي توان ثمره مجاهدت مردم در جهت زنده نگه داشتن و دفاع از ارزش هاي ديني اسلامي از جمله حجاب اسلامي دانست. هر چند بعد از انقلاب گروهي از زنان که عمدتاً از طبقه متوسط جامعه بودند حرکت هايي را عليه حجاب انجام دادند و برخي از آنان نيز همراه با گروه هاي معارض انقلاب به خارج گريختند و با پول سازمان هاي بين المللي و کمک آنها سازمانهاي فمینيستي معارض با انقلاب را راه اندازي کرده و تبليغات مطبوعاتي گسترده اي ( در اکثر کشورهاي غربي ) عليه نظام جمهوري اسلامي به راه انداختند؛ اما دسته ي ديگر ( حتي پيروان اقليت هاي ديني ) توسط افراد و مراکزي همچون بيت امام و آيت الله طالقاني متقاعد گرديده، به جمع زنان محجبه پيوستند.
جنگ و ارزش هاي ناشي از جنگ و مقابله با دشمن مشترک، روند همه گير شدن حجاب در جامعه را شدت بخشيد، به گونه اي که فعاليت جنبش هاي حمايت از حقوق زنان در خارج از کشور، نتوانست به داخل راهي بيابد و بيرون مرزهاي جغرافيايي و فرهنگي کشور ايران محصور گرديد.

منابع

1. اردلان، پروين، « حجاب به روايت تاريخ » ، مندرج در مجموعه مقالات جنس دوم، تهران، 1380.
2. استاد ملک، فاطمه، حجاب و کشف حجاب در ايران، تهران، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، 1367.
3. امام خميني، روح اله ، صحيفه نور، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1359.
4. امي، محبوبه، « پيش درآمدي بر حجاب سياسي و بدحجابي سياسي » ، نشريه حضور، آبان 1370.
5. پلنگي، محبوبه، « زنان ايراني از نگاه زنان غير ايراني، گذري کوتاه »، پيام زن، ش 157، فروردين 1384.
6. دلال عباس، « زن در جامعه معاصر ايراني » ، ترجمه ي حميدرضا شريعتمداري، پيام زن ( ويژه نامه زن در جمهوري اسلامي ايران )، دفتر سوم، س 14، شماره 157، فروردين 1384.
7. راغبي، معصومه، « چهره زن ايراني در مطبوعات بيگانه »، پيام زن، ويژه نامه زن در جمهوري اسلامي ايران، شماره مسلسل 157، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، فروردين1384.
8. رايت، رابين، آخرين انقلاب بزرگ، ترجمه احمد تدين و شهين احمدي، تهران، رسا، 1382.
9. رفيع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، دانشگاه شهيد بهشتي، تهران، 1376.
10. روحاني، حميد، بررسي و تحليلي از نهضت بزرگ امام خميني، بي جا، راه امام، چ 6، 1359.
11. روزنامه جمهوري اسلامي، 4 مرداد 1363.
12. روزنامه کيهان 16، 17، 19، 20 و 21 اسفند 1357؛ 31 فروردين 1359؛ 11 و 12 تير 1359.
13. زيبايي نژاد، محمدرضا و سبحاني، محمد تقي، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم، دارالثقلين، 1379.
14. سروش بانوان، « صدف زيباي حجاب براي مرواريد فريباي زن ( نگرشي بر پديده حجاب و بدحجابي در جامعه) » ، سروش بانوان، شماره 7، آذر 1380.
15. شاه رکني، نازنين، « رنگ آزاد شد اما... ( گزارشي از سرنوشت رنگ روپوش مدارس ) »، نشريه زنان، شماره 67، شهريور 1379.
16. شريف، حسين، « فرهنگ و عفاف آسيب ها و راه کارها »، پيام زن 157، فروردين 1384.
17. شيدائيان، حسين، « زنان در جمهوري اسلامي ايران؛ نگرش امام خميني رحمه الله، مروري دوباره » ، پيام زن، ويژه نامه 155، سال سيزدهم، 1383.
18. فوکو، ميشل، ايران روح يک جهان بي روح، ترجمه نيکو سرخوش و افشير جهانديده، تهران، نشر ني، چاپ دوم، 1380.
19. مجله 15خرداد، « طرح رژيم شاه در برخورد با حجاب و چادر در سال 55 »، مجله 15 خرداد، شماره 19 – 20 ، زمستان 1374.
20. مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، حکايت کشف حجاب ، [بي جا] ، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، 1373.
21. همفر، خاطرات همفر جاسوس انگليس در ممالک اسلامي، ترجمه دکتر محسن مؤيدي، تهران، اميرکبير، 1377.

پی نوشت:

1. طبقه متوسط به کسانی گفته می شود که کار یدی نمی کنند و عمدتاً دارای تحصیلات بالای دانشگاهی می باشند و مشاغل دفتری و مانند آن دارند.

منبع: فصلنامه تخصصی بانوان شیعه

معرفی پایگاههای اینترنتی


کاغذ دیواری مذهبی



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.