مفهوم وقف در اسلام و ديگر اديان ابراهيمي

مسأله وقف و کمک به همنوع و افراد بي بضاعت و پا بست کردن اموال در راه امور خيريه، يکي از مبرزترين و جالب ترين مسائل اخلاقي در اديان و مذاهب گوناگون جهان انساني است. زير اساس زندگي اجتماعي بر تعاون است و اساس مذاهب و اديان آسماني بر تأمين سعادت و ايجاد همبستگي هاي اجتماعي است.
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم وقف در اسلام و ديگر اديان ابراهيمي
مفهوم وقف در اسلام و ديگر اديان ابراهيمي
مفهوم وقف در اسلام و ديگر اديان ابراهيمي

نويسنده: منيژه سالاري

چکيده

مسأله وقف و کمک به همنوع و افراد بي بضاعت و پا بست کردن اموال در راه امور خيريه، يکي از مبرزترين و جالب ترين مسائل اخلاقي در اديان و مذاهب گوناگون جهان انساني است. زير اساس زندگي اجتماعي بر تعاون است و اساس مذاهب و اديان آسماني بر تأمين سعادت و ايجاد همبستگي هاي اجتماعي است.
اين عمل خير خواهانه گرچه در طول تاريخ بشريت، دوران پرفرازو نشيبي را طي نموده اما با ظهور اسلام به دوران طلايي رشد رسيده است.
در دين يهود اخلاقياتي وجود دارد که در بردارنده نوعي انفاق و بخشش مي باشد مانند: غريب نوازي
و دستگيري از ناتوانان و ايتام، ستم روا نداشتن بر کارگران فقير و مسکين، بخشيدن وامها پس از شش سال (در سال هفتم) و...
در انجيل مسيحيان نيزآمده «هرکس که قدرت داشته باشد برمساعدت فقيري و او را مساعدت ننمايد تا آن فقير بميرد، پس او قاتل است»
در بين مسيحيان وقف يا همان امور خيريه براي اهدافي چون احداث بيمارستان، نوانخانه يا مدرسه و يا اعمال مخصوصي مانند مراسم شرابخواري براي آرامش روح متوفي انجام مي گرفت.
در ميان زرتشتيان نيز امور خيريه بدون توجه به اجر و پاداش دنيوي يا اخروي انجام مي يافته مانند
1- بخشش براي نيازمندان و مستضعفين 2- خيرات براي درگذشتگان 3- خيرات براي کفاره گناهان –
در مذهب زرتشتي هر کس وظيفه دارد يکدهم در آمد خود را صرف داد و دهش و خيرات و کمک به مستمندان کند، همچنين بسياري از افراد نيکوکار زرتشتي قبل از مرگ تمام يا قسمتي از دارايي خود را وقف مراسم «گهنبار» و خيرات و کمک به فقرا و همکيشان مي کنند.
و اما در مکتب حيات بخش اسلام که از وقف به عنوان «صدقه جاريه» ياد شده که وسيله ايست براي نجات انسان از نا اميدي ها و بي تفاوتي ها و به ويژه رفع تبعيض هاي گوناگون و استقرار نظامي متعالي، بر پايه قسط و عدل در جامعه بشري.
البته در قرآن مجيد آيه اي که بر وقف و احکام فقهي آن، صراحت داشته باشد وجود ندارد، اما مضمون آيات احسان و انفاق و قرض الحسنه و تعاون و صدقه و... به اين معنا اشاره دارد و با توجه به روايات وارده اهميت اين امر تا حد زيادي روشن مي گردد چرا که پيامبر اکرم (ص) شخصاً به اين عمل خيرخواهانه اقدام مي نموده و اهل بيت و ائمه (عليهم السلام) نيز به تأسي از ايشان، اهتمام زيادي در گسترش وقف داشته اند و اين انگيزه مهمي بود تا مسلمانان نيز اموال خود را در راههاي خير وقف نمايند.
پس براي احياي هر چه بهتر اين امر خداپسندانه مي بايست، انگيزه انفاق و بخشش را بيش از بيش در بين مردم بالاخص قشر ثروتمند جامعه زنده نمود و با بالابرن ميزان اعتماد مردم و سطح آگاهي آنان از مصرف وقف، موجبات آسايش خاطر و تشويق و ترغيب آنان را فراهم نمود.

مفهوم وقف در اسلام
مفهوم وقف

مقدمه
و الباقيات الصالحات خيرٌ عند ربک ثواباً و خير املاً؛
مساله تعاون و کمک به همنوع و افراد بي بضاعت و پابست کردن اموال در راه امور خيريه يکي از مبرزترين و جالب ترين مسائل اخلاقي اديان و مذاهب گوناگون جهان انساني است. زيرا اساس زندگي اجتماعي بر تعاون است و اساس مذاهب و اديان آسماني بر تأمين سعادت و ايجاد همبستگي هاي اجتماعي است.
بدون ترديد اگر به مقوله وقف (انفاق و کمک به همنوع) بطور همه جانبه نگريسته شود و اهميت آن در تزکيه نفوس، کاهش طبقاتي، گسترش دانش، ماندگاري هنر و تقويت بنيادهاي عقيدتي و فکري و ديگر آثار حياتبخش آن، تبيين و تدوين گردد سهم عمده اي در تحول ساختار فرهنگي جامعه ايفا خواهد کرد و شکوه تمدن ديرينه اسلامي را در پيوند با غرور ملي و انگيزشهاي فطري به نمايش خواهد گذاشت.
در قرون اوليه زندگي انسان بر روي زمين، بشريکه نه دين داشت و نه به آئيني پاي بند بود از عواملي مي ترسيد و وحشت داشت و عوامل ديگري را حيات بخش مي دانست، هميشه از ژديده هاي وحشت زا فرار مي کرد و آن ديگري را دوست مي داشت. از جمله اين امور انجام برخي کارهاي خير و نيک يا کمک به ديگران بود.
با بررسي در اديان الهي به مساله تعاون و همکاري بر مي خوريم به طوري که مبرهن است اديان به گونه اي به اين عمل خيرخواهانه معتقد بودند و انجام آنرا بر خود لازم مي دانستند اگرچه در طول تاريخ توسط حکومتهاي مختلف دوران پر از فراز و نشيبي را گذرانده است. اما وقف دوران طلايي رشد خود را طي نمود تا دين مبين اسلام مطرح گرديد.
وقف در تاريخ اسلام 14قرن سابقه درخشان دارد و سير معنوي آن همچنان به سوي پايگاه فضيلت ادامه داشته و تا روز بازپسين نيز استمرار خواهد داشت.
از آنجا که در جامعه بشري همواره نيازهاي مادي و اقتصادي انسان را از مسير اصلي خود که همانا کسب فضيلت ها و کمالات باشد دور نموده از اين بابت تحت سلطه هاي نابجا قرار گرفته و کمتر توانسته است به ارزش وجودي خود دست بيابد. اما مکتب حيات بخش اسلام براي نجات دادن انسان از نااميدي ها و بي تفاوتي ها و بوي‍ژه رفع تبعيض هاي گوناگون و استقرار نظامي متعالي، بر پايه قسط و عدل در جامعه بشري، پديده شگرف وقف را ارائه نموده است.
نام وقف در صدر اسلام «صدقه جاريه» بوده است و اين عنوان در حديثي از پيامبر اکرم(ص) چنين آمده است که:
«بهترين يادگار و ميراثي که انسان از خود به جاي مي گذارد سه چيز است: صدقه جاريه (وقف) که اجر و مزدش به او مي رسد، دانشي که بعد از او (انسان) مورد عمل و استفاده واقع شود. فرزند شايسته ايکه خيري در برداشته باشد».
اگرچه وقف ارزش و اهميت زيادي در زندگي بشر از نظر مادي و معنوي دارد اما از جمله موضوعاتي است که به رغم ظرفيت وسيع آن در شمول مباحث کاربردي، اقتصادي، تربيتي، حقوقي و اجتماعي کمتر مورد تحقيق پژوهشگران قرار گرفته است و جز در بعد فقهي و حقوقي در ديگر ابعاد آن، تحقيقات جامع علمي صورت نگرفته است و آثار علمي قابل عرضه درباره وقف که بتواند به عنوان منبع مورد استفاده محققان قرار گيردبسيار اندک است و البته آن اندک نيز در دسترس همگان نيست از اين رو به منظور ترويج فرهنگ ديني انساني وقف، غني سازي منابع تحقيق، کمک به پژوهشهاي تاريخي و نيز توسعه تأمين اجتماعي و بهره مندي همگاني بر آن شديم تا مقاله اي تحت عنوان، مفهوم وقف در اسلام و ديگر اديان ابراهيمي به رشته تحرير در آوريم؛ باشد که خشنودي خاطر خوانندگان محترم را جلب نمايد.

تعريف لغوي

بندر ريگي / 1378 / ج2 /ص2402، بوستاني / 1381 / ج2 /ص1880.
وقف عبارت است از حبس کردن مال، تصرف نکردن در آن و بخشيدن منفعت هاي حق استفاده از آن در راه خير. به عبارتي وقف به معني نگاه داشتن دايمي اصل مال و بهره برداري از منافع آن براي خيرات است اين عمل نيک، با 14 قرن سابقه در اسلام، ابتدا باتوجه به حديثي از پيامبر(ص) صدقه جاريه نام داشته است.

تعريف اصطلاحي وقف

مصطفوي رجالي / 1351/ ص60.
«وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود». (ماده 55 قانون مدني). جمع اين واژه اوقاف است. به مال و زمين وقف شده، موقوفه گفته مي شود. وقف از جمله عقود معيني است که در فقه اماميه از اعتبار خاصي برخوردار مي باشد. در ايران در تشکيلات اداري دوره سامانيان (261-389 هجري) از ديوان موقوفات و يا ديوان اوقاف نام برده شده که کار رسيدگي به امور مساجد و اراضي موقوفه بوده است.

فضيلت و پاداش وقف

وحيدي / 1380/ج3/ص210.
وقف فضيلت زياد وپاداش فراواني دارد و به سند صحيح از ابي عبدالله (امام صادق(ع)) نقل شده است که فرموده اند:«شخص بعد از مرگش اجري پشت سر ندارد مگر سه خصلت: صدقه اي که در زمان زنده بودنش به راه انداخته است، که بعد از مرگش جاري باشد و روش هدايتي که او آن را سنت نموده باشد و بعد از مرگش مورد عمل باشد و فرزند صالحي که برايش دعا کند.»

انعقاد وقف

www.irib.ir.
براي انعقاد وقف به جز «شرايط اساسي صحت قراردادها» شرايط خاصي ضروري مي باشد که عبارت اند از:
1. حبس عين
2. تسبيل منفعت
3. قابليت بقاي عين
4. قبض عين.

آثار وقف

www.irib.ir.
وقف از جمله عقود لازم مي باشد. بنابراين بعد از انعقاد وقف، واقف نمي تواند از آن برگردد و اختيار هرگونه تصرفي در عين موقوفه را از دست مي دهد. اين است که ماده 61 قانون مدني در عبارتي مفصل بيان مي کند:«وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمي تواند از آن رجوع کند يا در آن تغييري بدهد يا از موقوف عليهم کسي را خارج کند يا کسي را داخل در موقوف عليهم نمايد يا با آنها شريک کند يا اگر در ضمن عقد متولي معين نکرده بعد از آن متولي قرار دهد يا خود به عنوان توليت دخالت کند».

اقسام وقف

وقف به اعتبار زمان خود دو نوع است: 1- وقف مؤيد يا هميشگي 2- وقف منقطع و به اعتبار موقوف عليهم نيز به وقف خاص و عام تقسيم مي شود.
وحيدي / 1380/ج3/ص211.
وقف خاص: و آن وقف کردن چيزي بر شخصي يا اشخاص معين است مانند وقف کردن چيزي بر فرزند يا فرزندان يا ذريه اش.
وقف عام: و آن وقف کردن چيزي به جهت مصلحت عامي مانند مساجد و پل ها و... است يا وقف کردن چيزي بر عنوان عامي مانند فقرا و ايتام و....
آنچه در وقف معتبر است
عبارتند از صيغه وقف، قصد عنوان مسجديت در مسجد، قبض، عدم توقيت، تنجيز، خارج ساختن خودش از وقف، وقف بر جهات حرام و کمک به معصيت نباشد. **زيرنويس=همان.@.
آنچه در وقف معتبر نيست
بنا بر اقوي قصد قربت حتي در وقف عام معتبر نيست اگرچه احتياط مستحب، اعتبار آن است در هر وقفي باشد. **زيرنويس=همان.@.
بنا بر اقوي قبول در وقف خاص همه معتبر نيست، همچنان که احتياط آنست که در وقف هاي عام هم قبول رعايت شود و کسي که به آن قيام مي کند حاکم يا منصوب از طرف او باشد.

احکام وقف

امام خميني (ره) / بي تا / ص55 به بعد.
1)اگر کسي چيزي را وقف کند،از ملک او خارج مي شود، و خود او ديگران نمي توانند آن را ببخشند يا بفروشند، و کسي هم از آن ملک ارث نمي برد.
2)لازم نيست صيغه وقف را به عربي بخوانند،ولي اگر براي افراد مخصوصي وقف نکند،بلکه مثل مسجد و مدرسه براي عموم وقف کند،يا مثل بر فقرا يا سادات وقف نمايد، احوط و اولي آن است که حاکم شرع يا کسي که از طرف او منصوب است قبول نمايد و چنانکه وقف به صيغه واقع مي شود به عمل نيز واقع مي شود.
3)اگر ملکي را براي وقف معين کند،و پيش از خواندن صيغه ي وقف پشيمان شود يا بميرد،وقف درست نيست.
4)وقف در صورتي صحيح است که مال وقف را به تصرف کسي که براي او وقف شده،يا وکيل،يا ولي او بدهند.
5)کسي که مال خود را وقف مي کند، بايد مکلف و عاقل و با قصد و اختيار باشد،و شرعا بتواند در مال خود تصرف کند.
6)اگر چيزي را براي خودش وقف کند صحيح نيست.ولي اگر مالي را بر فقرا وقف کند و خودش فقير شود،مي تواند از منافع وقف استفاده کند.
7)اگر براي چيزي که وقف کرده متولي معين کند،بايد مطابق قرارداد او رفتار نمايد.
8)اگر ملکي را مثلا بر فقرا يا سادات وقف کند،در صورتي که براي آن ملک متولي معين نکرده باشد،اختيار آن با حاکم شرع است.
9)اگر ملک وقف خراب شود،از وقف بودن بيرون نمي رود.ملکي که مقداري از آن وقف است،و مقداري از آن وقف نيست اگر تقسيم نشده باشد،حاکم شرع يا متولي وقف مي تواند با نظر خبره سهم وقف را جدا کند.
10)اگر متولي وقف خيانت کند و عايدات آن را به مصرفي که معين شده نرساند،حاکم شرع بايد شخص اميني را بدو ضميمه نمايد که مانع از خيانتش گردد و در صورتي که ممکن نباشد به جاي او متولي اميني معين نمايد.

فوايد اقتصادي وقف

www.irib.ir.
دکتر عطيه عبد الحليم استاد ماليات عمومي دانشکده ي اسلامي قاهره اثرات اقتصادي وقف را اين گونه بيان مي کند.
الف: بارز ترين امتياز اقتصادي وقف اين است که نمي گذارد مال و دارايي که مفاد از آن به دست مي آيد پراکنده و توزيع گردد،چون مفاد وقف به ما مي فهماند که در اصل مال،تصرفات که منجر به نقل مالکيت آن منوط به الله تعالي مي باشد.به همين سبب وقف بهترين وسيله نگهداري مال و ثروت بوده نمي گذارد کيان ها و بنياد هاي اقتصادي از هم بپاشد و تلف گردد. مثلا شخصي يک قطعه زمين،شرکت و يا تعمير خود را وقف مي کند و مفاد آن را براي مساکين و فقيران صدقه مي گرداند بدين معنا است که اصل مال باقي بوده و از مفاد آن صدقه صورت مي گيرد.
ب- وقف در توزيع عوايد ملي بالاي تمام افراد جامعه رول اساسي را ادا کرده مي تواند،دکتر عطيه مي افزايد عادتا و به شکل طبيعي عوايد ملي بالاي عوامل توليد زمين يا طبيعت سرمايه،کار نظم و اداره توزيع مي گردد،که هر يک آن به اندازه سهمش در عمليه توليد ملي از آن حصه مي برد، غالبا در نتيجه اين توزيع بين افراد جامعه تفاوت ثروت ها به وجود آمده جامعه تبليغاتي تشکيل مي شود که به مرور زمان بين افراد جامعه دشمني بروز مي کند، مال وقف سبب توزيع عيد ملي بر تمام اشخاصي و در از بين بردن اين تفاوت رول اساسي را ادا مي کند زماني که ثروتمندان و مالداران برخي از اموالشان را وقف نمايند و مفاد آن به فقيران و مستمندان توزيع گردد ثروت ها به تمام افراد جامعه ميرسد و خود به خود طبقات جامعه با هم نزديک گرديد، روح اخوت و همدردي بين افراد جامعه به وجود مي آيد.
ج- دکتر عبد الحليم مي گويد: وقف در بلند بردن سطح توليد ملي سهم فعال را مي تواند داشته باشد به اين شکل که:مفاد وقف خواه اهلي باشد و يا خيري به مستحقين توزيع مي گردد که در نتيجه بين آن ها ميل به مصرف مي شود و از آن نزد افراد تقاضاي به پارچه هاي استهلاکي و حتي توليد خلق مي شود و قاعده عمومي اقتصادي اين است که هر قدر تقاضا بين افراد براي يک پارچه بيشتر گردد به همان اندازه در توليد آن افزايش مي آيد و بالا خره سبب به کار افتادن ماشين اقتصادي شده،توليدات ملي زياد مي شود.

هفته وقف در ايران

www.irib.ir.
سازمان اوقاف و امور خيريه به منظور تحکيم پايه هاي سنت نبوي وقف،معرفي نقش وقف در توسعه ي فرهنگي،اقتصادي،اجتماعي آموزشي،بهداشتي و...و همچنين ايجاد انگيزه در نيک انديشان و خيرين به منظور گسترش وقف،با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي روز 27 صفر را به عنوان روز وقف نام گذاري کرده است.
عناوين روز هاي هفته وقف امسال به ترتيب عبارتند از:27 صفر وقف در سخن و سيره معصومين، 28 صفر وقف و تعظيم شعائر اسلامي،29 صفر نقش وقف در ترويج قرآن کريم،اول ربيع الاول وقف و خدمات علمي و آموزشي،2 ربيع الاول وقف و توسعه عدالت اجتماعي،3 ربيع الاول نقش وقف در گسترش مدنيت و 4 ربيع الاول،تجليل از واقفان نيکو کار.

مصارف وقف

www.irib.ir.
وقف به عنوان يکي از منابع تامين منافع عمومي و تعادل عدالت اجتماعي و نيز تامين روزي متقاضيان توسعه يافت تا جايي که وقف طي تاريخ تمدن اسلامي در ايجاد و نو سازي اين تمدن به صورت يک موسسه اي مالي و اعتباري مرکزي درآمد.در هر صورت نقش وقف در فعاليت هاي نيک و خير و ارائه ي خدمات به اشخاص و موسسه ها،سرپرستي ايتام،ضعفا،فقرا و مراقبت و توجه بر اوضاع و احوال آنان انکار ناپذير است.
2علاوه بر اين وقف در عرصه هاي تاسيس و مديريت مساجد،مدارس، آموزشگاه ها،دانشگاه ها،کتاب خانه ها،درمانگاه ها و حتي آرامگاه ها نيز شرکت مي کند حتي وقف کنندگان به آسايش مسافران نيز توجه داشته اند و استراحت گاه هايي به اين منظور در برخي راه هاي اصلي مي ساختند.
به هر حال از آن جا که هيچ محدوديتي براي وقف کننده در نظر گرفته نمي شود،البته تا زماني که وقف مستلزم گناه و معصيت نباشد،عرصه وقف همچنان رو به گسترش است با وجود اين که از جمله اين موارد عبارتند از:
1-مساجد:که حکم خانه هاي خدا در زمين و مراکز امور اسلامي مردم و نيز ميخ هاي استوار اسلام در سرزمين مسلمانان
2-مدارس:که تمدن اسلامي را براي چندين قرن به عنوان تنها مرکز علمي دنيا قرار دارد.
3-کتاب خانه ها:که اماکن فراگيري رايگان علم را براي علاقه مندان به آنها فراهم مي کرد.
4-نگهداري نسخه هاي خطي:که مربوط به دوران پيش از صنعت چاپ بود،تا اندازه اي که يکي از کتاب خانه هاي قاهره درعصر فاطميه توانست 2200 نسخه ي خطي از کتاب تاريخ طبري که يکي از آن ها به خ2ط مولف بود،در خود نگه دارد.
5-محافظت از موزه ها،آثار باستاني و معمولي...
6- ايجاد خانقاه ها براي اقطاب تصوف و مريدانشان...
7- ايجاد مکتب خانه ها: در شهر ها، و روستاها و آبادي ها براي حفظ قرآن کريم (يعني دارالحفاظ)
8- ساخت بيمارستان ها: مراکزي پيشرفته جهت معاينه و درمان بيماري هاي جسمي و رواني.
9- ساخت و هموار کردن راه ها و محافظت از آن ها...
10- آزادي اسيران: به وسيله ي فديه دادن در ازاي آنان، و دادن خرجي به آنان و خانواده هايشان...
11- کمک به در راه ماندگان براي بازگشت به خانه و سرزمينشان.
12- کمک به گزاردن فريضه ي حج به کساني که توانايي مالي براي رفتن به حج را نداشتند.
13- اعطاي زيور آلات طلا و وسايل زينتي به عروس هاي فقيري که به هنگام ازدواج توانايي خريد آن ها را نداشتند!
14- کمک به زناني که شوهرانشان خشم مي گرفتند و از آنان جدا مي شدند و آنگاه محلي براي سکونت خود نمي يافتند، يا جايي که بتوانند در آن سکونت گزينند، دور بود. به همين منظور خانه هايي به سرپرستي زنان برايشان فراهم مي شد که رياست آن را خانمي به عهده داشت که تلاش مي کرد تا اسباب صلح و آشتي زنان خشم گرفته را با شوهرانشان مهيا سازد!
15- ايجاد پايگاه ها در مرزها براي مجاهدين در راه خدا، و مجهز کردن آنها با ادوات جنگي و خرجي دادن به رزمندگان، توجه به خانواده هاي شهدا.
16- کمک به نابينايان، معلولان و کساني که به بيماري سخت مبتلا بودند.
17- درمان کردن حيوانات و پرندگان، نگهداري و مراقبت مرغان اهلي.
18- ايجاد مراکز «توزيع شير» ويژه ي کمک به مادران شيرده تا از اين طريق به تغذيه نوزادان شيرخوار آنان کمک گردد ً!
19- تهيه ي سفره هاي افطار و سحريب براي فقرا و افراد غريب در ماه مبارک رمضان.
20- ايجاد بوستان ها و باغ ها ويژه ي رهگذران تا از سايه و ميوه هاي آن در طول سال بهره مند گردند!
21- تهيه ظروف غذا ويژه ي مناسبت هاي شادي و غم براي کساني که توانايي خريد آنها را ندارند، همچنين ظرف هايي که خدمتگزاران مي شکستند با آنها تعويض مي شد تا مورد آزار و اذيت کارفرمايان خود قرار نگيرند.
22- پرداخت هزينه ي تکفين و تدفين مردگان فقير و غريب.
23- ايجاد گورستان ها براي تدفين افراد فقير، غريب و در راه مانده.
24- کمک مالي به حرمين شريفين در مکه و مدينه و مسجد الاقصي و نيز علما و طلاب موجود در آنها و ساير نيازمندان بومي و غير بومي آنجا، و کمک به مهمانان و ايجاد مراکز سرپرستي براي ايتام.
25- ايجاد مرکز صنعتي، جنگي و غير جنگي مورد نيار مردم که ايجاد آنها موجب از کارافتادن امکانات و فعاليت هاي افراد نگردد.
26- ايجاد کاروانسراها براي استراحت تاجران و مسافران و ايجاد نانوايي ها براي پخت نان، آبخوري ها براي سيراب شدن رهگذران و نيازمندان به آب.
27- ايجاد سرويس هاي بهداشتي عمومي و مرکز سرپرستي و نگهداري از معلولان و بيماران مزمني.
28- و گذرگاه هاي که مردم به وسيله ي آنها بتوانند از رودخانه ها و آبراهه ها و غيره گذر کنند، و ساختن آسياب هاي عمومي براي آسياب کردن حبوبات به طور رايگان.
29- توجه دادن به زندانيان و سرپرستي از خانواده هاي آنان.
30- وام بدون عوض به نيازمندان تنگ دست، کمک به ازدواج پسران و دختران نيازمند.
31- ساخت پل بر روي رودخانه ها....

وقف در اسلام
وقف در قرآن

www.irib.ir.
در قرآن مجيد آيه اي که، بر وقف و احکام فقهي آن، صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولي مي توان از باب اولويت به آيه هاي احسان و انفاق، و قرض الحسنه و تعاون و صدقه به جواز و بلکه، رجحان و استحباب وقف استدلال کرد. درباره عطاي منجزه مانند وقف و سکني و صدقه و هبه و غير اينها، فاضل چنين افاده کرده است: در قرآن مجيد آيه هايي مخصوص به اين امور نيست ليکن، آنچه به طور عموم بر فعل خيرات و تحريض آنها دلالت دارد بر اين امور نيز دليل است. راوندي و معاصران از جمله سه آيه را آوردند.
(آيه 77 سوره بقره، آيه 92 آل عمران، آيه 20 مزمل)، علاوه بر اينها آيه ديگري در قرآن مي فرمايد: آلمال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا و خير املا مال و فرزندان آرايش زندگاني جهانند ولکن، اعمال صالح که تا قيامت باقي است. (مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاري چون بناي مسجد و مدرسه و موقوفات و خيرات در راه خدا) نزد پروردگار بسي بهتر و عاقبت آن نيکوتر است. و نيز آيه ديگري از قران ميفرمايد: و يزيد اله الذين اهتدوا هدي و الباقيات الصالحات خير ربک ثوابا و خير مردا.
و خدا بر هدايت هدايت يافتگان مي افزايد و اعمال صالحي که اجرش نعمت ابدي است نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جان خاص دنيا) است هم از جهت ثواب الهي و هم از جهت حسن عاقبت اخروي.
براي نگرش به مقام وقف در قرآن کريم، بايستي آيات شريفه اي که بر انفاق، احسان، عمل صالح خيرات، مبرات، باقيات و الصالحات، ايثار و... صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفي مبارزه بي امان را با کنز مال تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت، طقيان، کسب حرام، حبس مال، راندن قهر آميز يتيم پر خاش بر سائل، خود بيني و... را با تعمقي وسيع از سر علم و ايمان بنگريم.
پس مي توان که با عنايت به روح قرآن وقف نه تنها جايز است بلکه در موارد و حالاتي راجح و مستحب مي باشد و در موقعيت ويژه اي براي حقن دما و مبارزه با روحيه مال پرستي و ثروت اندوزي و جهت تقليل از اختلافات طبقاتي فاحش، واجب مي شود.
البته به نظر نگارنده نمي توان وقف را در زمره احکام واجب تلقي نمود زيرا هيچ کدام از فقها نيز در کتب فقهي خود به اين معنا تا کيد نکرده اند.
بايد گفت وقف از مختصات نظام حقوقي و اقتصادي اسلام است. وقف در اسلام داراي ويژگي هايي است. وقف عملي است صالح و باقي، و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد، و انفاقي است عاري از منت، و احساني است خالي از اذيت و بدور از تحقير شخصيت ديگران و، تصدقي است دائمي و مستمر و بدون ريا، و وامي است بدون اضطراب و تکاثر (سوره مبارکه تکاثر آيات 1و2) و بروز اختلافات فاحش طبقاتي به صورتي معقول، و برگ سبزي است که براي انسان ذخيره مي شود. (سوره مبارکه مزمل، آيه 20) و سرانجام عاملي است که نام واقف را نيز جاودان مي سازد و وي را به نوعي خلود و بقا مي رساند.

وقف در سنت

www.irib.ir.
قول، فعل و تقرير پيامبر اسلام (ص) را سنت گويند و آن را به قول، فعل و تقرير پيامبر اسلام و ائمه (ع) با اصحاب نيز تعريف کرده اند. رسول اکرم (ص) در حديث مشهوري فرمود:
اذامات ابن أدم انقطع عمله، الا في ثلاث: صدقه جاريه، او علم ينتفع به، او ولد صالح يدعوله. يعني: هر گاه فرزند آدم بميرد عمل او قطع مي شود مگر از سه چيز: صدقه جاريه (وقف) يا عملي که از آن سود برده شود و يا فرزند صالحي که براي او دعا کند.
در کتاب مغازي واقدي آمده است: نخستين صدقه در اسلام زمين هاي مخيريق آنها را با وصيمت در اختيار پيامبر (ص) گذاشت و پيامبر آنها را وقف کرد.اهل بيت و ائمه (ع) به تاسي از پيامبر اسلام، اهتمام زيادي در گسترش وقف داشتند. و همواره اين امر خير را، مورد ترغيب و حمايت قرار ميدادند که به نمونه هايي اشاره مي شود:
ابو بصير از امام باقر (ع) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: آيا وصيتنامه حضرت زهرا (س) را برايتان نخوانم؟ گفتم چرا، سپس حضرت بسته اي درآوردند و در نوشته اي که از داخل آن بيرون آوردند چنين خواندند.
به نام خداوند بخشنده مهربان، اين چيزي است که فاطمه (س) بنت محمد (ص) در مورد باغهاي هفتگانه خود وصيت کرده است. باغهاي هفتگانه بنام عواف، دلال، برقه، سبت، حسني و صافيه و مال ام ابراهيم، به علي ابن ابيطالب (ع) و بعد از درگذشت او به فرزندش حسن (ع) و بعد از درگذشت او به فرز ندش حسين و بعد از او به اکبر فالاکبر از فرزندانش ميرسد.
حضرت امير (ع) درباره اهميت وقف در يکي از وقف نامه هايشان ميفرمايند:
(ابتغاء وجه الله ليوحين الله به الجنه و يصرفني عن النار و يصرف النار عن وجهي يوم تبيض وجوه و تستود وجوه).
به منظور جلب رضايت الهي تا به سبب آن مرا داخل بهشت برين فرمايد و آتش را از وجودم و صورتم دور فرمايد در روزي که صورتها سياه و سفيدند اينجاست که بايد به ارزش اين عمل خداپسندانه پي برد.
حضرت امير (ع) موقوفه هاي مختلفي داشتند که به نمونه هايي از آن اشاره مي شود: در جلد 2 صفحه 123 مناقب شهر آشوب و جلد 41 صفحه 32 بحار الا نوار آمده است: علي (ع) در ينبع صد چشمه درآورد و براي حاجيان خانه خدا وقف فرمود و چاههايي در راه مکه و کوفه حفر کرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدي را هم مقابل قبر حمزه و در ميقات ساخت و در کوفه و بصره و آبادان هم مسجدها از او باقي ماند.باغهايي هم اکنون در محله نحاوله مدينه (محله شيعه نشين) به نام باغ صبا و باغ مرجان وجود دارد که امام حسن مجتبي (ع) يا حضرت علي بن الحسين (ع) وقف فرموده اند.
ديدگاه بلند و آسماني پيامبر گرامي اسلام در تاسيس مساجدي که شالوده اش بر تقوي استوار باشد، عامل محرکي براي مومنين گرديد تا ميليونها پايگاه عبادت پروردگار و مبارزه با شيطان در جهان بوجود آيد و اولين آن مسجد قبا در مدينه بود که بدست مبارک پيامبر خدا (ص) و يارانش احداث گرديد.
حضرت علي عليه السلام و فاطمه زهرا (س) از نخستين کساني در خاندان رسالت مي باشد که به پيروي از پيامبر گرامي (ص) موقوفاتي را براي رفع نياز مستمندان از خود بجاي نهادند و در يک مورد وصيت نامه اي از سوي حضرت صديقه طاهره وبخط مبارک علي عليه السلام و شهادت دو نفر از ياران رسول گرامي اسلام (ص) باسامي مقداد ابن اسود و زبير ابن عوام تنظيم گرديد که توليت آنرا به همسر و پس از آن به فرزندان بزرگوارش واگذار فرموده بود.حضرت علي (ع) چشمه ساريکه در مدينه و سپس نخلستانهايي را که در کوفه است با دست مبارک خويش ايجاد کرده بودند وقف محرومان و نيازمندان فرمودند. مختصر آنکه بنابر روايتي از جابربن عبد الله انصاري از ياران پيغمبر (ص) کسي نماند مگر آنکه ملکي را وقف کرده باشد. **زيرنويس=سازمان حج و اوقاف/1364/ص 5.@.

وقف در حکومت هاي اسلامي
وقف در زمان بني اميه

www.irib.ir.
هر چند با دور شدن از صدر اسلام، و استيلاي غاصبان حکومت اسلامي، ضربات جبران ناپذيري بر ارزشهاي مکتبي وارد گرديد اما در عين حال، سنت وقف گسترش يافت و از انحصار بر فقرا و مسکينان، خارج شد و به تاسيس مراکز علم و تامين زندگي طلبه، و مدرسان خادمان و ايجاد کتابخانه ها تعميم يافت.
توجه مردم به وقف و گسترش آن موجب شد که براي اداره امور موقوفه ها، تشکيلات منظمي به وجود آيد. در اوايل،موقوفه ها توسط خود واقفان و يا متوليان اداره مي شد و دولتها دخالتي در اداره وقف نداشتند، ولي کثرت موقوفه ها و تطور حيات اجتماعي، در جوامع اسلامي، دخالت دولتها و تاسيس اداره هاي اوقاف را الزامي کرد. در ابتدا قضات بر موقوفه ها نظارت مي کردند و متوليان را به محاسبه و محاکمه مي کشاندند و در صورت تقصير و يا تهاون در نگهداري اعيان وقف، آنان را منع، و احيانا تاديب مي کردند.
جنايات و ستمکاريهاي بي شمار امويان و درگيريهايي که بين آنان و عباسيان بر سر غصب که پديده وقف نيز از اين ستيزه جويي مصون نماند زيرا بي بند وباري وبي توجهي اين شجره خبيثه ارزشها و کرامات انساني را به اضمحلال مي کشاند وچنانچه پا فشاري واستقامت فرزندان ايمه اطهار(ع) و اهل ايمان نبود نيات واقفين از مسير شرعي خويش منحرف مي شد.
از جمله عزل ونصبي که حجاج ابن يوسف بر خلاف شرع در مورد توليت صدقات (موقوفات) حضرت علي(ع) اعمال نمودکه بر اثر مقاومت متولياصلي (حسن مثني فرزند امام حسن (ع) بحال خود برگشت.

وقف در زمان صفويه

www.irib.ir.
از مجموع اسناد و مدارک تاريخي، چنين بر مي آيد که وقف در دوره صفويه رونق فراواني يافت به طوريکه حتي خود شاهان صوفي نيز در زمره واقفان بزرگ قرار گرفتند و بسياري از املاک وقف، بقاع متبرکه شيعه بالاخص آستان علي بن موسي الرضا (ع) گرديد شايد بتوان گفت که در زمان شاه عباس اول بيش از دوره صفويه به املاک موقوفه اضافه شد. در سال 1015 (1609 ميلادي) يا 1016 وي بر آن شد که جميع املاک و رقبات مکتسبه خود را که قيمت عادله آنها زياده از يکصد هزار توماني شاهي عراقي و حاصل آنها بعراز وضع موونات زراعت به تسعير وسط قريب به هفت هزار تومان مي شد. با ابنيه گوناگوني که در اصفهان و حوالي باز هم درهمين کرمان نمونه ديگري از موقوفات صفويه داريم که به دست يکي از افراد طبقات عادي وقف شد و آن را موقوفه هاي خواجه کريم الدين پاريزي مي گويند که در همان زمان يا اندکي بعد از آن، به وجود آمد و شامل املاک بسيار مهمي در اطراف يزد و زرند و سيرجان و کرمان بود و اين روزهاااز آن موقوفه ها فقط املاک شيب تل و آبشار در حدود ده شتران و شهر بابک باقي مانده و سالي قريب به 40 هزار من محصول گندم مي دهد و حال آنکه قسمت عمده رقبات موقوفه از جمله موقوفه هاي امام قلي خان در فارس در دست نيست.

وضع وقف از انقراض افشاريه تا مشروطيت

www.irib.ir.
با مرور وقايع دوران صفويه، مي توان گفت وقف در اين دوران، به اوج خود رسيد و در زمان افشاريه مورد بي توجهي قرار گرفت و اين روند ادامه يافت. مرتضي راوندي در کتاب تاريخ اجتماعي ايران آورده است اوقاف در دوره قاجار، همچنان در هم و آشفته بود. در دوره سپهسالار، ضمن اينکه رشته قدمهاي اصلاح بهبود اوقاف، گفتگوهايي شده و آنچه به تحقيق پيوسته، املاک موقوفه اغلب جزو املاک مردم شده و در آن بيع و شراء مي شود بلکه صداق زوجات مي نمايند. به علاوه محصول املاک موقوفه مانند املاک اربابي تا به حال سه برابر ترقي کرده است. وقتي که اصل عايدات موقوفه بنا به آنچه در وقفنامه نوشته شده است، حيف و ميل گردد به طريق اولي تفاوت عمل آن... در کيد متولي خواهد ماند.
پس متوليان بايد با اطلاع حکام ثبت صحيح اوقاف را به وزارت اوقاف بفرستند، تا قرار مخصوص داده شود. به علاوه تکليف ماليات املاک موقوفه معين گردد. اکنون که متوليان اصل موقوفه را قبول خويش مي شمارند، گرفتن ماليات از آنها ضرورت دارد.
کاساکوفسکي نيز ضمن خاطرات خود در آذر ماه 1275، عليه امام جمعه مي نويسد:
"... موقوفه هاي تهران قبلا در اختيار ملا علي کني بود، پس از مرگ او به دستور ناصر الدين شاه به داماد او، امام جمعه واگذار شد. و مصارف شخصي خود بيست و چهار هزار تومان بود، به او مانند سلف خود عوايد موقوفه ها که در حدود مي رساند، و طلاب همواره شکايت داشته اند. " پس از مرگ ناصر الدين شاه، از برکت آزادي نسبي، طلاب مدارس، علم مخالفت برافراشتند و از ستمگري امام جمعه شکايت ها کردند."

وقف در زمان عباسيان

عباسيان از سال (32 تا 56 هجري قمري) بر اکثر قلمرو اسلامي حکومت کردند و فرهنگ و تمدن اسلامي، به دوران شکوفايي خود رسيد و موقوفه هاي زيادي نيز وجود داشت. در دوران سلجوقيان که از عباسيان متابعت مي کردند، املاک فراواني براي اداره نظاميه ها ي معروف به دست خواجه نظام الملک وقف شد.
دکتر الکبيسي نويسنده کتاب احکام وقف در شريعت اسلام مي نويسد:
در دوران عباسيان اداره موقوفه ها در اختيار کسي بود که صدرالوقوف ناميده مي شد.
در اين دوران توجه شاياني به وقف وايقاف شده بطوريکه در آمد موقوفات سالانه بالغ بر صدها هزار دينار طلا مي گردد و نظاميه هاي بغداد ونيشابور از اين طريق اداره مي شد. در اين عصر از تشکيلاتي بنام "ديوان اوقاف"مي توان نام برد. **زيرنويس=سازمان حج و اوقاف/1364/ص 9.@.

وضع موقوفه ها در زمان افشاريه

www.irib.ir.
هنگامي که نادر شاه در سال 1149 هجري قمري (1736 ميلادي) تخت و تاج را پذيرفت، شرط کرد که مذهب سنت را جانشين مذهب شيعه کند که در زمان صفويه مذهب رسمي مردم ايران بود ولي در آخرين سال حکومت خود طي صدور فرماني اوقاف را از مردم گرفت و بدين ترتيب بسياري از زمينهاي وقفي که در دوره سلطنت سلطان حسين، قسمت قابل توجهي از کل زمين ها را تشکيل مي داد، به اداره کنندگان زمين هاي دولتي واگذار شد. درآمد اين زمين ها مي بايست صرف نگهداري قشون مي شد. در نتيجه صدور اين فرمان عده اي اوقاف را از مردم تحويل گرفتند. آنها را به انضمام املاک خالصه در دفاتر ثبت اراضي که پس از آن به (رقابت نادري) معروف شد، وارد کردند.
آري جهل و بي خبري نادر شاه از سنن اسلامي موجب گرديد تا بار ديگر چهره تابان وقف در محاق قلدري حاکم زمان قرار گيرد.
اثرات سوئ فرمان نادر وهجوم محمود افغان به ايران موجب شد تا اغلب دفاتر موقوفات از بين رفته و رقبات وقفي نامعلوم گردد. **زيرنويس=سازمان حج و اوقاف/1364/ص 11.@.
نادر قبل از آنکه بتواند فرمان خود را درباره اوقاف کاملا اجرا کند، کشته شد و جانشين او عليقلي، عادل شاه فرمان مزبور را لغو کرد و بعضي از املاک مغصوب را به مردم پس داد.

وقف در زمان عثماني

www.irib.ir.
چون آل عثمان اداره اغلب کشور هاي عربي را به دست گرفتند (آل عثمان از سال 699 هجري قمري تا 1342 در آسياي صغير حکومت کردند) قلمرو وقف گسترش يافت و تشکيلات وسيعي براي آن به وجود آمد و قوانين و مقررات متعددي به تصويب رسيد که بسياري از اين قانون ها هنوز هم در کشور هاي اسلامي، عمل مي شود. آئين نامه اداره اوقاف در 19 جمادي آلاخر سال 1280 در عهد عثماني تصويب شد و وظيفه مديران ومتوليان اوقاف در آن بيان گرديد.
آيين نامه ديگري نيز در 19 جمادي آلاخر 1287 هجري قمري صادر شد که انواع زمين ها خريد و فروش موقوفه ها و مستغل هاي در دولت عثماني بيان کرد. قانون ديگري هم در رمضان 1274 صادر گرديد که تا عصر حاضر ادامه يافت. بسياري از احکام و تعاريف اداره اوقاف عراق را ار نظام المستقفات و المستغلات الوقفيه و قانون اراضي عثماني اقتباس کرده اند. از همين قوانين است قانون توجيه جهات که به موجب آن چگونگي وظايف در اوقاف و خيريه جهات عليه و انواع جهات در دوم رمضان 1331 هجري قمري صادر شد ماده اول آن چنين است: اسم جهات برخدمات موسسات وقفي، مانند تدريس و خطابه و امام تو قيومت و نگهداري کتب و توليت اطلاق مي شود. (اصطلاح جهات گاهي به خود مسجد و امثال آن اطلاق مي شود و گاهي به خدماتي گفته مي شود که در آنجاها انجام مي گردد.)

وقف در ايران بعد از اسلام تا مشروطيت

مسلمانان در سال چهاردهم هجري پس از تسخير ساحل چپ فرات، در محلي به نام قادسيه به سرداري سعد بن ابي و قاص، سپاه ايران را به فرماندهي رستم پسر فرخ زاد شکست دادند و درفش کاوياني را به غنيمت بردند سپس خوزستان را به تصرف درآوردند و در نبرد ديگري که در سال 21 هجري قمري (642 ميلادي) در حدود نهاوند در گرفت، مسلمانان پيروز شدند و فتح الفتوح ناميدند و به تدريج نواحي ديگر ايران به تصرف لشکريان اسلام درآمد. با مرگ يزد گرد در سال 32 هجري قمري (651 ميلادي) ايران جزو قلمرو اسلامي شد زمين هاي ايران تابع فقه اسلامي شد بخشي از اين زمينها که در هنگام فتح آباد بود زمين هاي مفتوح العنوه طبق روايتي که حماد از امام موسي بن جعفر (ع) نقل مي کند موقوفه محسوب شد و به کساني واگذارد که آنرا آباد و احيا کنند و به قدر توانايي خراج بپردازند.
به نظر مي رسد در اين روايت وقف از معناي مصطلحي که پيرامون آن سخن گفتيم منشور نظر باشد. و صرفا عدم جواز خريد و فروش اراضي مطرح باشد هر چند اطلاعات دقيقي هم در اين رابطه وجود ندارد.
نويسنده کتاب مالک و زارع در ايران مي نويسد: در ازمنه متاخر، کلمه وقف بيشتر در مورد زمين هايي به کار برده مي شد که مالکيت آنها، به نفع عامه يا يکي از امور خيريه حبس شده باشد، نظرا "مالکيت اين گونه زمينها تا ابد غير قابل انتقال مي شد، اما عملا مانند انوع ديگر زمين؛ممکن بود به وسيله غاصبان غصب شود قديمي ترين مورد دخالت عضد الدوله (متوفي 372 هجري قمري، 982 ميلادي) در مورد اوقاف سواد سراغ داريم که مفتشان و مميزاني بر آنها گذاشت و براي هر کدام مبلغ معيني به عنوان وظيفه مقرر کرد. آل بويه املاکي را که اعراب اشعري قم، وقف ائمه (ع) و اعقاب ايشان کرده بودند، متصرف شدند.
از تشکيلات اداري ايران در دوره صفاريان (245-290 هجري قمري) اطلاع صحيحي در دست نيست. ولي در اداره هاي دوره سامانيان (261-389 هجري قمري)از ديوان موقوفات و يا ديوان اوقاف نام برده اند که به کار مساجد و اراضي موقوفه مي رسيده اند به طوري که از کتاب عتبه الکتبه و منشات رشيد الدين و طواط بر مي آيد، متصديان ديوان اوقاف، به وضع ارا ضي و املاک موقوفه، و چگونگي بهره برداري از عوايد حاصل چنانکه منظور واقف بود رسيدگي و سعي مي کردند به مصرف برسد، و حيف و ميلي از طرف متوليان در کار نباشد، از فرمان ها و منشورهاي سلاطين به وظايف ديوان اوقاف نمونه هايي چند نقل مي کنيم:
در کتاب "عتبه الکتبه " وظيفه متصدي اوقاف را چنين مي خوانيم: به تفحص احوال اوقاف مشغول گردد، وقف ها و وقفنامه ها را باز طلبد، کيفيت احوال هر يک بداند و محصولات گذشته رامعلوم کند تا به کدام کس تعلق داشته و مصارف آن چگونه بوده است اگر متصرفان کار بر وقف مشارطه کرده باشند، و محصول به مصب استحقاق رسانيده، شغل برايشان تغرير مي کند و به تازگي شرط احکام بجاي آورد. و اگر به خلاف اين بوده باشد حال به ديوان باز نمايد، و در مستقبل هر موضعي که از اوقاف است، به معتمدان کاردان، خداي ترس و معتبر سپارد، و جهت ميستاند که در تيمار داشت، تهاون نکند و از جمله خيانت و اختلال دور باشد و اوقاف را معمور دارد و محصول آن بر آن جملت که فرموده است به مصب وجوب رساند و در جاي ديگر وظيفه مسئول ديوان، چنين تعيين شده است:
به کار اوقاف و محصولات آن برسد، و خللي را که در آن بيند، تلافي کند و اگر از متولي و متصرفي خيانتي ببيند و اختذالي ظاهر ببيند، تبديل و تنکيل خائن از لوازم شرع داند و در امر احياء معالم خيرات رسانيدن محصولات اوقاف به مصب استحقاقي مجتهد باشد. همچنين از کارهاي شرعي که کند و مهمات ديني که پيش آيد به بصيرتي تمام باشد، تا تمويهي نکنند و باطلي در معرض حق ننمايند، که از آن نحسي به حق مسلماني راه يابد، و ما از آن مسئوول باشيم (يوم لا تملک نفسي لنفس شيئا و الامر يومئذ الله) و علي الخصوص در کار تدارکات و اموال يتامي و رسانيدن به مستحقان تيقضي هر چه تمام تر ورزد تا دست مکاکله از آن کشيده شود (ان الدين ياکلون اموال اليتامي ظلما انما ياکلون في بطونهم نارا و شيصلون سعيرا) چنين به نظر مي رسد که در مورد اوقاف نظارت مخصوص از طرف حکومت مرکزي مي شد و اين سياست عبارت بود از اين که تشکيلات مذهبي را دايره يشکيلات حکومت محدود کند. از اينجا بر مي آيد که در دوران سلجوقي وقف گسترش يافت و موقوفه هاي زيادي به وجود آمد، که حکومت مرکزي بر مصرف آنان نظارت داشت. متوليان اوقاف را تحت سيطره تشکيلات حکومتي در آورده بودند در منشوري که از طرف ديوان سنجر صادر شده نظارت کلي به قلضي عسگر سلطان واگذار شده بود و در اين منشور قاضي دستور داشت درباره محصولات اراضي موقوفه، رسيدگي کند و اختلال امور اوقاف را مرتفع سازد و مانع از غصب آنها شود، و کاري کند که محصول زمين هاي وقفي به مصارف منظور برسد. به متوليان دستور داده بودند، که اطلاعات کامل در دسترس او گذارند و مخارج دستگاه قاضي را بپذيرند. گذشته از قاضي در بعضي از شهرها اداره اي به نام ديوان اوقاف وجود داشت که کار آنها تدبير امور اوقاف ناحيه مربوط بود.
در منشوري از طرف ديوان سنجر، از نيابت ديوان اوقاف خواسته اند که احوال اوقاف را معلوم دارد، و درباره هرگونه اختلافي که در امور اوقاف پديد آيد، تحقيق کند ودر آباد کردن اوقاف و استر داد و مطالبه محصول آن سعي جميل به کار برد و چنانچه حيف و ميل و اختلاسي در ديوان موقوفه رخ دهد، در حد امکان در جبران آن بکوشد وگرنه اين کار را به ديوان ارجاع نمايد.
همچنين در مورد اوقاف گرگان پس از مقدمه اي کوتاه به اختلالاتي که در امور اوقاف گرگان و توابع آن سامان، پديد آمده بود، به عزيز الدين دستور داده اند که در احوال اوقاف مراقبت کند و وقفنامه ها را بخواند و محصول گذشته آنان را معلوم دارد و تحقيق کند که اين اوقاف را از ابتدا چه کساني وقف کرده اند و محصول املاک چگونه مصرف مي شود. اگر کساني که متولي موقوفه هستند مطابق شروط و اصولي که واقف معين کرده عمل مي کنند و محصول آنرا به مصرف خواص خود مي رسانند، بايد به موقع آن را تحکيم کرد وگرنه موضوع به ديوان ارجاع شود (در دوران سلجوقيان و بخصوص در سلطنت آلب ارسلان و ملکشاه که خواجه نظام الملک وزارت آنها را بر عهده داشت،
موقوفات زيادي خصوصا در زمينه احداث مدارس (نظاميه ها) وجود داشت، بطوريکه جمع درآمد موقوفه هاي اين مدارس به شصت هزار دينار مي رسيد.
در مقدمه تاريخ کرمان آمده است: مردم براي اينکه حکام به املاک طلق آنان دست نيازند، تدبيري تازه انديشيده اند و بيشتر املاک خود را وقف کرده اند، بدين اميد که شايد پشتيباني خاندان رسالت و عنوان وقف، متسلطين جرات تصرف آن املاک را نکنند، بسياري از املاک حدود کرمان وقف ماند. مخصوصا حدود سيرجان که به قول يکي از روحانيون آن حدود که هر وقت قباله اي براي ا مضا نزد او مي بردند، مي گفت: (پنج دانگ و نيم سيرجان وقف است و در نيم دانگ ديگر آن هم شک دارم) و از امضاي قباله خودداري مي کرد. گواينکه اين تدبير نيز گاهي کارگر نبود و حتي املاک وقفي هم از چنگال متسلطان محفوظ نماند).
همچنين مطالعه کتابچه موقوفه هاي يزد به خوبي دامنه وسيع موقوفه ها را در دوران بعد از اسلام نشان مي دهد. مساجد و مشاهد و مدارس يزد داراي موقوفه هاي گوناگون و متنوعي بودند که کمابيش عوايد آن به مصرف مقرر مي رسيد. در فصل سوم نيز در مورد مدارس چنين آمده است: در ازمنه سابق در دارالعباده يزد، زياده از چهارصد مدرسه شريفه معمور بوده که هر يک از آنها موقوفه هاي کلي و جزئي داشت و نظر به انقلاب روزگار، کل آن ابنيه ويران گشت تمامي موقوفه ها به ضبط خالصه ديوان درآمد مگر مدرسه شفيعيه که الان داير است و چند مدرسه جديد....

موقوفه هاي ايران بعد از مشروطيت، تا پيروزي انقلاب اسلامي

چهار سال بعد از برقراري مشروطيت يعني در سال 1328 هجري قمري (1289 هجري شمسي) قانون وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه تصويب گرديد، و مسئولان اداره هاي معارف در شهرستان ها موظف به انجام امور اوقاف نيز بودند. در تصويب قانون مدني نيز، بخشي به وقف اختصاص يافت. در بيست و شش اسفند 1310 (1932 ميلادي) قانون اداره هاي ثبت اسناد به تصويب رسيد، و در ماده 17 و 18 فصل سوم نظامنامه آن قانون،مقررات مخصوص براي ثبت اوقاف وضع شد. در سال 1311 شمسي (دوره هشتم مجلس) قانوني تحت عنوان اداي اشخاص و اداره اوقاف تصويب گرديد. در سال 1313 شمسي (سوم ديماه) قانون اوقاف مشتمل بر ده ماده تصويب گرديد و نظامنامه آن به سال 1313 شمسي به تصويب هيئت دولت رسيد. که مشتمل بر76 ماده بود. و در اين نظامنامه از تشکيلات اداره تحقيق نيز سخني به ميان آمده (ماده 67 به بعد) و نظامنامه تحقيق نيز مشتمل بر33 ماده در همان تاريخ تصويب شد.
در 25 آبان 1316 قانون عمران به تصويب رسيد و در ماده 1 آن مقرر گرديد: مالکين اراضي فلاحتي مکلف به عمران آن هستند و اين تکليف نسبت به املاک وقف به عهده متولي يا قائم مقام او... است ولي اين قانون به مرحله اجرا در نيامد و آيين نامه نيز تنظيم نگشت. در سال 1320 شمسي (دوره دوازدهم مجلس) قانون فروش املاک موقوفه به تصويب درآمد، سپس لغو شد. همچنين در سال 1320 قانون توسعه معابر به تصويب رسيد که نحوه برخورد با موقوفه ها هم در ظان پيش بيني شد. ضمنا آيين نامه قانون فوق در سال 1325 به تصويب رسيد. از سال 1328 شمسي، در شهرستانها نيز مسئول امور مربوط به وقف، جدا از مسئول فرهنگ معين گرديد، ولي عملا باز از استقلال واقعي برخوردار نبودند و اداره کل اوقاف در تهران و دواير مربوط به شهرستانها ريال تبعيد گاه معارفيان بشمار مي رفت. در 8 شهريور 1335 شمسي ماده واحده اي تحت عنوان اراضي دولت، شهرداري ها و اوقاف و بانک ها تصويب شد و بعد از آن اقداوات جزئي ديگري نيز صورت گرفت.
در 15 آذر 1343 به موجب قانوني مشتمل بر8 ماده و 2 تبصره اداره کل اوقاف به سازمان اوقاف تبديل گرديد. و چون در قانون، وزارت فرهنگ و هنر و وزارت آموزش و پرورش و سازمان اوقاف، شوراي عالي اوقاف پيش بيني شده بود، لذا آيين نامه شوراي عالي اوقاف در 1345 تصويب گرديد.
در سال 1347 قانون نوسازي و عمران شهري و معافيت موقوفه ها از برخي هزينه ها تصويب شد و در تاريخ 4/3/1347 آيينت نامه اي مشتمل بر59 ماده و 7 فصل به تصويب دولت رسيد و نظامنامه مذکور در فوق لغو گرديد. در سال 1347 قانون خريد اراضي و ابنيه و تاسيسات براي حفظ آثار تاريخي به تصويب رسيد.
در تير ماه 1354 قانون جديد اوقاف و در مهر همان سال نيز آيين نامه اجرايي قانون اوقاف تصويب گرديد. با ملاحظه قوانين مختلف بايد گفت:
1- اولين سنگ بناي مقررات وقف همچون ساير امور قانون گذاري کشور با مشروطيت شکل گرفت و موقوفاتي که همواره توسط حکام شرع و برخي سلاطين اداره مي شد تحت کنترل مقررات در مي آيد.
2- دخالت و يا به تعبير ديگر، نظارت اوقاف در دوره هاي مختلف قانون گذاري پس از مشروطيت گسترده مستقيم شد.
3- به ثبت رساندن موقوفه ها توجه کافي شد و در قوانين ثبت به اين مهم اشاره مي شود.
4- سازمان اوقاف کشور با آموزش و پرورش مشترک بود و در ابتداي امر با ديد کاملا فرهنگي به موقوفه ها نگاه مي کردند و به مرور زمان وزارت فرهنگ و معارف از اوقاف جدا شد.
5- در مقررات مربوط به برنامه هاي عمراني کشور، همواره به جايگاه موقوفه ها و نحوه اجراي برنامه هاي عوراني در محدوده موقوفه ها اشاره کرد و مقرراتي در اين رابطه به تصويب رسيده و مي رسد.
6- در مقررات مرتبط به اراضي شهري و شهرداري ها موقوفه ها به نحوي لحاظ مي گردد.
7- مقررات در رابطه با حفظ و حراست از موقوفه ها به تصويب مي رسد.
8- در اولويت دادن به پرونده هاي محاکماتي موقوفه ها مقرراتي به تصويب مي رسد.
9- مهمترين و اساسي ترين مقررات مربوط به موقوفات قوانيني است که در اجراي برنا مه هاي اصلاحات اراضي به تصويب مي رسد و دگرگوني در کار موقوفه ها بوجود آورده.
10- جايگاه قانوني ادارات تحقيق اوقاف قبل از انقلاب مستحکم تر و آثار تصميمات مقتدرانه بود
11- در مقررات مربوط به کيفيت مصارف درآمد هاي متعذر يا مجهول المصرف و مانند آنها تنوع و برنامه هاي جامعي وجود داشت.
در يک جمع بندي اساسي مي توان گفت آهنگ حرکت قانون گذاري مربوط به موقوفه ها از مشروطيت آغاز و به راه خود ادامه مي دهد، و در سالهاي 1335 الي 1354 قوانين بيشتر و مهمتري به تصويب مي رسد، که برخي ديگر مانند قانون اوقاف مصوب سال 1354 از جامعيت بيشتري برخوردار مي گردد و حيطه نظارت و اختيارات سازمان اوقاف را گسترده تر مي کند.

وقف پس از انقلاب اسلامي

با پيروزي انقلاب اسلامي تحولات مختلفي در برخي قوانين که به طور مستقيم با بعضي امور مرتبط با ديدگاه ها و شعار هاي انقلاب بود، به وقوع پيوست که به ذکر رئوس مقررات وقف مي پردازيم:
1-از آنجا که مالکيت زمين از اهميت خاصي برخوردار مي باشد، در قوانين مرتبط به اراضي شهري، به نوعي موقوفه ها اشاره دارد.
2-در ارديبهشت ماه سال 58 مقرراتي در خصوص تجديد قرارداد و اجاره املاک اوقاف، به تصويب شوراي انقلاب رسيد و کليه قرارداد ها را باطل کرد و براي تجديد قرارداد اصول و ضوابط خاصي را پيش بيني نمود.
3-در مقررات مربوط به اراضي عمده کشاورزي، نيز تا حدي جايگاه موقوفه ها محفوظ ماند.
4-بخشي از بنياد ها و موسسات خيريه به سازمان اوقاف ملحق شد.
5- ماده واحده قانون ابطال اسناد آب و اراضي وقفي، به تصويب رسيد و کليه موقوفه هاي به فروش رفته را باطل اعلام کرد.
6- درشرح وظايف وجايگاه سازمان اوقاف،مقررات جامعي تصويب گرديدکه جايگاه نظارتي وهمچنين صلاحيت اداره تحقيق مقداري تقليل يافت
7- درمقررات اراضي شهري،شهرداري ها،اداره ماليات، ثبت، دادگستري و معادن نيز پيش بيني هايي شد و بعضا توجه بهتري به موقوفه ها شد.
8- در يک اظهار نظر کلي، اولا توجه به موقوفه ها و علاقه به توسعه. ترويج آنها، در ذهن و فکر تصميم گيران بود و به همين دليل مقررات مختلفي در کمک به موقوفه ها به تصويب رساندند. ثانيا روح حاکم بر جامعه، و نگرش هاي عموم، در کنار مقدمات، کمک شاياني به حفظ و حراست موقوفه ها و به اجراي بهتر آنها انجام گرفت که بايد در پژوهشهاي مختلف مد نظر قرار گيرد.
به اميد روزي که اين سنت نبوي در جامعه اسلامي جاي واقعي خويش را يافته و بحق تبلور بيان امام امت در همه ابعد را فراهم آورده وبتوان از ثمرات پر برکت و والاي آن در اداره امور مردم و کشور استفاده و زمينه هاي ايجاد حکومت جهاني اسلام را پي ريزي نمود.

وقف در اديان ابراهيمي
وقف در ميان زرتشتيان

www.irib.ir.
بنظر مي رسد گذشتگان در فرهنگ خود به نوعي از تصرفات مالي شبيه وقف، آشنايي داشته اند و در تخصيص بخشي از اموال خود براي خدايان ومعابد انفاق مي کردند.در کتاب مذهبي زرتشتيان اوستا مي خوانيم: خشتي مچا اهورايي آييم درگوبيوددت واستارم.
((اهورا مزدا از کسي خشنود است که بينوايان را دستگيري کند)) درطبيعت برابري نيست ما بايد آن را يجاد کنيم خداوند متعال تمام افراد را يکسان نيافريد از اين جهت هميشه افرادي که از ديگران ناتوان تر وضعيف ترند مي يابيم. پيامبران الهي کمک کردن و رسيدگي به محرومان ومستمندان را از وظايف پيروان خود قرار داده اند.
در مذهب زرتشتي هر کس وظيفه دارد يکدهم درامد خود را صرف داد ودهش وخيرات وکمک به مستمندان کنندهمچنين بسياري از افراد نيکوکار زرتشتي قبل از مرگ تمام يا قسمتي از دارايي خود را ازقبيل: زمين، با،آب وخانه وقف مراسم گهنبار وخيرات ودادو دهش وکمک به فقرا وهم کيشان خود مي کنند. از سنن ايرانيان باستان که براي دادو دهش وخيروخيرات برگزار مي شد، مجالس شش اهنبار
يا گهنبار بود که پيدايش آن به اوايل پيشداديان مي رسد.
تاريخ نگاران اولين بنيانگذار گهنبار را جمشيد، شاه پيشدادي مي دانند درزمان او يا پس از ظهور زرتشت تغييراتي در روش گهنبار داده شد در ابتدا موبدان بخش هايي از اوستا را مي خواندند آنگاه سفره حام مي گستراندند وفقير وغني برسر سفره ئ گهنبار مي نشستند واز آن استفاده مي کردند.اين روش تا زمان انوشيروان ساساني ادامه يافت درزمان او به علت فاصله زياد طبقاتي بين مردم دگرزگوني هايي در ايين گهنبار به وجود آمد. شش گاهنبار يا گهنبار يا گاهانبار، به طور کلي اشاره به شش گاه يا شش هنگام از اوقات مختلف دارد که موقع آفرينش عالم وعالميا ن مي باشد.
در ايين مزديستي(يکتاپرستي) زرتشت، اين شش گاه يا شش هنگام را به شکرانه نعمت هاي خداوند متعال جشن مي گيرند و زرتشت مانند ايرانيان قديم، در اين جشن ها بذل وبخشش، دادو دهش، خير وخيرات و انفاق مي نمايند واحسان مي کنند وسپاس اهورا مزدا را بجاي مي آورند.درآمد ومنافع حاصله از موقوفه هاي گهنبار نيز در اين ايام صرف نيات خيرخواهانه ونيکوکارانه واقف مي شود.
گذشته از اينکه اين شش هنگام موقع خلقت جهان وساير موجودات ومخلوقات مي باشد، انسان در اين روزها نيز از کاروکوشش خود نتيجه به دست مي آورد وفايده ميبرد، ازقبيل برداشت محصول وبدست آوردن ميوه ها وخوراکها وغيره.هرکدام از اين جشنها که درشش موقع انجام ميگيرد، به مدت پنج روز ادامه مي يابد ودوروز آخرآن از همه مهمتر وگرامي تر است ودر واقع چهارروز اول را به مقدمه جشن مي دانندوجشن مراسم حقيقي درروز پنجم برپاست.هنگام فتح شوش دربقعه ي دانيال پيامبر سندي به دست آمد که به موجب آن گنجي براي پرداخت وام هاي بدون ربح يافته بودوخليفه دستورداد که گنج به دست آمده به بيت المال منتقل شده، طبق اختصاص دستور مندرج در سند عمل شود.

وقف در ايران باستان

مصطفوي رجالي/1351/ص 17 به بعد.
درايران باستان وقف به معني امروز وجود نداشته بلکه امور خير به عنوان نياز و پاره اي ازآنها بدون توجه به اجر وپاداش دنيوي يااخروي انجام مي يافته است.واگر امروز ما موقوفاتي را به نام زرتشتيان درکنار وگوشه ايران مي بينيم به تقليد از اسلام بوده است. آنان درمواقعي خاص اموال خود راوقف مي کردند تا از غصب آن جلوگيري کنند و بعلاوه مال آنان بين خودشان باقي بماندو به تصرف مسلمين در نيايد. وقف در ايران باستان به سه دسته بوده است:
1- اشوداد: بخشيدن درراه دين يا بخشي درراه خدا 2- نياز: تهيه لوازم معبد وپرستشگاه ودراختيار معبد قرار دادن آن لوازم
3- گهنبار: زرتشتيان معتقدند که اهورا مزدا دنيا را در شش روز آفريد وآن روزها را جشن مي گرفتند که توضيح آن بيان شد.
نمونه هاي ديگري از وقف در ايران باستان مشاهده شده که عبارتند از:
1- بخشش براي نيازمندان ومستحقان 2-خيرات براي درگذشتگان 3-خيرات براي کفاره ي گناهان
پس به طورکلي زرتشتيان نيز به اين امر(وقف) واقف بوده وخود را ملزم به اين امر مي دانستند هر چند وقف درآن زمان تفاوت بسياري بازمانهاي بعد دارد.

وقف در ميان يهوديان

قوم يهود مردمي گمراه وخودخواه بوده اند گرچه آنان خود را(قوم برگزيده خدا)مي دانند.احکام جزايي وحقوقي آنان بدون شک متأثر ازفرهنگها، مذاهب واديان مجاور است،احکام وقوانين جامعه ي مصري،جامعه ي بابلي وجامعه ي ايراني درتورات راه يافته است. **زيرنويس=مبلغي آباداني/1376/ج2/ ص 631.@ قانون ارث در دين يهود بسيار محدود است ودر تورات کمتر سخن از ارث رفته است. **زيرنويس=توفيقي/1379/ص93.@.
بطورکلي عبادات يهود درقرباني خلاصه ميشود که عبارتند از:
1- قرباني بي کوريم: يعني نخستين فرزندذکور،اولين مولود ازاغنام واحشام،اولين محصول، اولين ميوه و... که بايد آنها را به عنوان قرباني بدهند به اين صورت که نخستين ها را از هرچيز بايد به روحاني بدهند واو آنهارا با تشريفات ويژه اي مي سوزاند ولي فرزند اول خود را از او مي خرند.
2- قرباني دائمي: که در اغلب اعياد مرسوم است وقرباني را مذبح مقدس (قدس الاقدس)براي رضايت يهوه قرباني ميکند.
3- قرباني کيپور: کفاره، هرگاه کسي گناهي مرتکب شود بايد قرباني بدهد
همچنين يهوديان اعياد مذهبي خاصي دارند که در اين ايام بايد هرفرزند ذکور درحظور يهوه هديه ي خود را باخوشحالي بگذارد و... درعيد فصح نيز اعمال خاصي را براي مراسم قرباني انجام مي دهند در عيد سبت که روزآزادي انسان است چون يهوديان به اين امر قائلند که يهوه در شش روز جهان را پديد آورده است و درروز سبت (شنبه) بايد استراحت کرد.
1- سبت غلام: هرغلام يا کنيز اسرائيلي که شش سال خدمت کرد در سال هفتم بي قيمت آزادش کن، زيرا سال آزادي بردگان است.
2- سبت دين: اگرتا شش سال رفيق تو که مديون تواست اداي قرض ننمود، با سال هفتم نبايد از او مطالبه کنيد که اوديگر بدهکار نيست
3- سبت سالها (يوئيل)که روز وسال استراحت عموم مردم است اراضي پس از گذشت 49 سال به قيد قرعه بين بني اسرائيل تقسيم ميشد چراکه آنان زمين را ملک يهوه وخود را ميهمان وغريب او ميدانند.
طبق تورات هرهفت سال يکبار بايد وام ها را بخشيد وکارهايي انساني ازقبيل آزادکردن بردگان اسرائيلي ومانند آن انجام داد نام عبري اين سال شميطا به معناي رهاکردن است که مي توان اين اعمال را نمونه اي از وقف يا بخشش يا نوعي انفاق تلقي نمود البته در دين يهود اخلاقياتي وجود دارد که برخي از آنها با موضوع ما بي ارتباط نيست ودر بردارنده نوعي انفاق وبخشش مي باشد مانند: **زيرنويس=مبلغي آباداني/1376/ج 2/ صص 632 و 633.@.
1- غريب نوازي، دستگيري از ناتوانان وايتام (غريب را ميازار؟ بياد آور که در سفر غريب بودي
2- بر کارگران که فقير ومسکين اند،خواه از برادرانت وخواه از غريبان، ظلم وستم روا مدار
3- برادر خود را براي سود قرض مده وبراي سود آذوقه مده وبراي سود کمک مده
4- اگر به فقيري نقدي قرض دادي، ربا وسود از او مگير
فرقه ي اينسيان نيز يک فرقه يهودي بوده اند که بسيار اهل عبادت ورياضت وانزوا بوده اند ودر زندگي اجتماعي به يک معاش جمعي قائل بوده واموال خودرا متعلق يه عموم مي دانستند وغسل تعميد نزد ايشان نشانه پاکي وتوبه از گناه شمرده مي شد. **زيرنويس=همان/ ص 672.@.
تمام اين مطالب بيانگر آن است که در دين يهود نيز اعمال عبادي که انجام ميشده اگرچه تحت عنوان وقف نبوده ولي نوعي انفاق وعطيه محسوب مي شده است.

وقف در ميان مسيحيان

زندگي بشر هر روز رو به کمال است دانشمندان با کمک ثروتمندان در فکر اين هستند که بتوانند مشکلي از مشکلات بشر را حل و فصل نمايند که کوچکترين آن ساده و آسان کردن زندگي از نظر تهيه مايحتاج و احتياجات اوليه زندگي است برخي نيز در فکر بهبود زندگاني ديگران هستند و از چيزهاي مادي صرفنظر کرده و صرفاً براي رضاي خدا دامن همت به کمر مي زنند تا درماندگان را ياري کنند.
در دنياي مترقي غرب، بعد از جنگ جهاني دوم که همه جا ويران شده بود **زيرنويس=مصطفوي رجالي/1351.@ و... عده اي به اين فکر افتادند که به ياري نيازمندان بشتابند. از طرفي هم از جنبه هاي مادي، عموم بازماندگان در سطح ضعيفي بودند و از طرف ديگر براي اينکه اين امر براي رضاي خدا انجام گيرد، عده اي روحاني مسئوليت کار را به عهده گرفتند و ديگران را نيز تشويق کردند تا به اين امر همت گمارند پس تنها راه شکرانة سلامت خويش را در اين دانستند که به ياري ديگر بازماندگان جنگ بشتابند.
پس مبدأ و منشأ و انگيزة اصلي کارهاي خير در اروپاي فعلي، جنگ جهاني دوم بوده است و بعد از جنگ نيز اين طرز فکر توسط روحانيون آنها ادامه پيدا نمود. البته لازم به ذکر است که پيدايش اين فکر در روحانيون اروپا انگيزه اي جز تعليمات حضرت مسيح نداشته است.
در کتاب انجيل مسيحيان آمده است که:
يوحنا گفت: **زيرنويس=www.irib.ir.@ اي معلم! آيا به من رخصت داده مي شود که سخني بگويم؟ يسوع در جواب فرمود: هزار بگو، زيرا چنانکه بر انسان واجب است که اموال خود را در خدمت خداي صرف کند، همچنين واجب است بر او که تعليم را صرف نمايد، بلکه اين واجب تر است بر او، زيرا سخن را توانايي براين بود که نفسي را وادار کند بر توبه در حيني که اموال نمي تواند بر مرده زندگي را برگرداند. بنابراين هر کس قدرت داشته باشد بر مساعدت فقيري و او را مساعدت ننمايد تا آن فقير بميرد، پس او قاتل است. ليکن قاتل بزرگ تر همان کسي است که با سخن خداي قدرت دارد بر برگردانيدن گنهکار به توبه و برنگردانده بلکه مي ايستد، چنانکه خداي مي فرمايد: مثل سگ گنگ، پس دربارة اينان خداي مي فرمايد: اي بنده خيانت پيشه کار، نفس خطاکاري را که هلاک مي شود از تو مطالبه مي کنم، زيرا سخن مرا از او کتمان نمودي. **زيرنويس=فصل صد و نود و هشتم/ص 130.@.
در ذيل به نمونه هايي از وقف در کشورهاي مسيحي نشين اشاره مي گردد:

وقف در کشور فرانسه

www.irib.ir.
امروزه در قانون کشور فرانسه نوعي از تصرفات مالي وجود دارد که شبيه وقف اولادي است. طبق قانون، پدر اجازه دارد، مالي را به فرزندانش ببخشد و يا به نفع او وصيت کند که در حال حياتش، خودش از آن منتفع شود و بعد از مرگش، به اولادش يا برادرش منتقل گردد. قانون فرانسه از اين عمل حقوقي تحت عنوان «هبه منتقله» نام مي برد و متارف آن نيز در قانون فرانسه تصريح شده است، قانون اين نوع وقف را چنين تعريف کرده است. وقف بر امور خيريه عبارت است از اختصاص دادن مال معيني از دارايي و سرمايه، براي هميشه به عمل خير، اعم از آنکه عام باشد يا خاص.
اهداف چنين وقفي عبارت است از:
الف: انجام عمل مخصوص مانند مراسم دعا، يا شرابخواري براي آرامش روح متوفي، و يا ايجاد صندلي ويژه ايي (کرسي خاصي) در معبدي براي متوفي و خانواده اش که ثواب اين اعمال، به شخص متوفي برسد.
ب: انجام عملي براي اهداف عمومي: مانند احداث بيمارستان، نوانخانه يا مدرسه که چنين وقفهاي عامي به دو صورت تحقق مي يابد:
1- گاهي تنها با انشاي واقف، وقف محقق نمي شود، و بلکه يک شخصيت حقوقي، نظير دولت، يا مدير يک موسسه عام المنفعه مانند بيمارستان، بايد با اجازه قانون آنرا تنفيذ نمايد. مانند آنکه به بيمارستان مبلغي پول اختصاص يابد و يا از عوايد ملک موقوفه اي کرسي ويژه اي در مدرسه اي ايجاد گردد، در اين صورت اگر بيمارستان يا مدرسه محل واقف را مجاز اعلام کردند وقف محقق مي شود و گرنه باطل مي گردد.
2- گاهي هم مالکي از دارايي خود مي تواند موسسه خيريه ايي را به وجود آورد، و آنرا شخصاً اداره کند و از مقام هاي مربوط نظير اداره ثبت يا اشخاص حقوقي بخواهد که شخصيت حقوقي براي آنها قائل شود و اموالي را به آن اختصاص دهد. اين نوع موسسه ها پس از احراز شخصيت حقوقي مي توانند بخشش هاي ديگران را نيز، بپذيرند.

وقف در حقوق انگلوساکسون (حقوق قديم انگلستان و آمريکا)

www.irib.ir.
نظام انگلوساکسون امروزه نوعي از تصرفات مالي را ميشناسد که تحت نام تراست معروف استو خلاصه تعريف آن چنين است: مالي را در اختيار شخص معيني گذاشتن تا آنرا به مصرف شخص ديگري برساند.(عوايد مال مذکور را صرف احتياجات اين شخص کند.) شخص صاحب اختيار را امين و يا وصي و شخص دوم را مستفيذ و يا مستحق مينامند. رابطه شخص امين يا وصي با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق يا مستفيذ، تراست ناميده مي شود که نه مالک آن مال است و نه مي تواند آنرا تمليک کند و حتي خود امين و يا وصي نميتواند از آن مال استفاده ببرد، و نه ميتواند آنرا تمليک کند به نحوي که مالکيت عين از مالکيت منافع جدا ميشود.

وقف در ميان آلمانيها

آلمانيها نظام مالي ويژه اي دارند که با اصل فکر وقف و شکل آن شباهت نزديک دارد. مالک، مال خودش را براي مدت معيني و يا تا انقراض تسلسل خانواده اي به يک خانواده اختصاص ميدهد. گاهي تمام افراد خانواده، در نظر گرفته ميشود و گاهي بعضي از آنان و گاهي در درجه اول پسران و در درجه دوم دختران منظور ميشوند. خلاصه در بيان ترتيب طبقات مستحقان روش هاي مختلفي دارند، و به طور کلي ملک وقف فروخته نم يشود و مورد بخشش واقع نميگردد و به ورثه منتقل نميشود و مستحق (موقوف عليه) بهره اي از آن ندارد به جز از در آمدش و حکم انتقال اين حق انتفاع به ورثه منتفع، احکام ويژه اي دارد(جداي از مقررات ارث). وارث، مال يا حقي را از مورث خود دريافت مي کند، ولي مستحق از واقف (مؤلف).

وقف در ميان عراقي هاي قديم (مسيح)

عراقي هاي قديم در تمدن بابل با انواعي از تصرفات مالي که شبيه وقف بود آشنا بودند. (با نوعي از حق انتفاع آشنا بودند). پادشاه زميني از اماکن خودش را در اختيار بعضي از کارکنان خود مي گذاشت تا از در آمد آن بهره بگيرد بدون آنکه مالک زمين شود و يا بتواند آن را به ديگري منتقل نمايد. همين حق به ورثه منتفع نيز به حکم قانوني به ترتيبي که در قانون تعيين مي کرد منتقل مي گرديد.

وقف در ميان روميان

روميان با نظام موسسه هاي کنيسه و موسسه هاي خيريه آشنا بودند. اين موسسه ها به اداره فقيران و ناتوانان مي پرداخت البته اموالي به اين موسسات اختصاص مي يافت تا به فقرا و ناتوانان برسد. روميان عقيده داشتند که اشياء مقدسه، اشيايي هستند که بنا به سنن مذهبي و تشريفات و مقرراتي که توسط کاهنان وضع و اجرا مي شد به خدا اختصاص مي يافت، مانند معابد، نذور، هدايا و امثال ممنوع البيع و الرهن که کسي حق نداشت آنها را تمليک کند زيرا چيزي که به خدا تعلق دارد قابل تمليک نيست و مملوک خدا، مملوک انسان نمي شودو....

وقف در ميان مصريان قديم

«مردم مصر در قديم با فکر وقف اجمالاً آشنا بودند. املاکي بر خدايان، معبد ها و مقبره ها اختصاص مي يافت تا در آمد آنها به مصرف تعميرات، نوسازي، اقامه مراسم و خرج کاهنان (رهبران ديني) و خادمان برسد. و اين گام به قصد تقرب به خدايان برداشته مي شد. امروزه در موزه مصر الواحي وجود دارد که حاکي از مطلب فوق الاذکر است. از قديمي ترين آنها لوحه شماره 72 است(راهنماي ماسيرو) در اين لوح نقوشي وجود دارد که از وقف املاک براي برخي از کاهنان در خانواده چهارم حکايت مي کند(سلسه چهارم فراعنه مصر) اين لوح در فهرست موزه با شماره 8432 آمده است. (نشريه وزارت اوقاف بين الماضي و الحاضر به اين لوح اشاره کرده است».
باز تاريخ براي ما بازگو مي کند که رمسيس دوم، املاک فراواني به معبد ابيدواس بخشيد، و مراسم ويژه اي برپا کرد. به منظور تملک آن املاک با حضور جمع کثيري از مردم، تا مردم در اين امر خير از وي پيروي نمايند. (تاريخ قانون مصر قديم از دکتر شفيع، شحانه، ص 90 به بعد).
مردم مصر قديم با بهترين شکل وقف اولادي آشنا بودند. اعيان املاک، حبس مي شد، و درآمد آنها به خانواده و اولاد واقف اختصاص مي يافت. و اين حق بعد از آنها به اولادشان مي رسيد تا از عوايد آنها برخوردار شوند و حق انتقال اعيان املاک را به غير نداشتند. مصريان قديم با نظار توليت نيز آشنا بودند. اداره اموال موقوفه را به پسر بزرگتر از هر طبقه واگذار مي کردند. در اسناد وقف به صراحت از نقل و انتقال موقوفه منع شده است.
اخيراً سندي از شخصي به نام متي از خانواده پنجم پيدا شد که اين شخص مؤسسه اي به نفع فرزندانش در قالب هبه بوجود آورده و در آن به پسر بزرگتر دستور داده که از عوايد آن موسسه به برادرانش بدهد و اموال قابل نقل به احدي نيست و اداره آن هميشه با پسر بزرگتر از طبقات موقوف عليهم است.
بررسي اين مطالب به خوبي نشان مي دهد که مردم در آئين مسيحيت با اين امر خداپسندانه در قالب وقف، بخشش و هبه و... آشنا بوده براي آن ارزش ويژه اي قائل مي شدند و سينه به سينه به آيندگان منتقل گرديده است.
دريغ و آه که خيرات و مبرات بر اطلاق روي بتراجع نهاده است، خوبي و نيکوکاري از اين جهان رخت بربسته است، همه در انديشه امروز، از فکر آينده بدور افتاده، همه لذت ها و خوشيهاي آني را بر امن و آسايش آتي مزيت و برتري دهند، نه در انديشه اعقاب و اخلاف خود، و نه در انديشه اعقاب و اخلاف خود، و نه در فکر بشريت و آسايش نوع خود، نهايت آمال و آرزوي خود را نيل به خوشيهاي آني دانند، نه از انسانيت بهره و نه از تعاون و کمک به همنوع خود طرفي بربسته اند، اموال و ثروت آن نيک مردان و خوش خوياني که همواره کمک به نوع را وجة همت خود قرار داده اند و هستي خود را در راه بقاء و پايداري نوع فنا کردند، بمانند لشکر تاتار و بيدادگران مغول به چپاول و يغما بردند و در زشت ترين راهها به مصرف رساندند، لاجرم مردان نيکوکار و خيّر روزگار را بدبين و بي اعتقاد کردند و تو خود داني که چقدر فرق است بين آن نيک مردان خدا که با دلي پاک و نيتي خالص نتيجه کار و تلاش زندگي خود را با داشتن اعقاب و اخلاف در مسيري قرار دهند که خير و خوشي جامعه انساني است، در راه دانش، در راه بينش، در راه خدمات عمومي، در راه اطعام فقرا و مسکينان، در راه معابد و مساجد. و بين آن از خدا بي خبران و آنانکه از انسان و انسانيت بسي بدورند، که بدون پروا و واهمه و بدون توجه و نظر واقف، به اصل و فرع، آنرا در مصارف شخصي به بدترين وجهي مصروف دارند و خود را برگزيده و نماينده نوع انساني معرفي کنند.
مسأله وقف در دين اسلام از مسائل امضايي است نه تأسيس، و تأئيد و امضاي همان امري است که در اديان و مذاهب ايران معمول بوده است و قرنها قبل از اسلام بدان عمل مي شده است.
وقتي دقيقاً به کارهاي خير ونيک بنگريد، در مي يابيم که اين انبياء هستند که در رأس اين امور خدا پسندانه بوده و امور مادي بشر را اداره مي کرده اند، پس دين مبين اسلام که اکمل جمله اديان است از اين جهت نيز بر ديگر آنان مزيتي دارد و آن ايجاد موقوفات براي چنين روزهايي است.
گذشتگان خيرانديش چون تصور مي کردند بر اثر عقايد ديني و مذهبي کسي حاضر نخواهد شد دست به موقوفات گذاشته و آنها را بصورت املاک شخصي درآورند، در فکر ضبط و ثبت آنها بصورت امروزي نبودند و بهمان وقف هاي معمولي اکتفا کردند، اگر چه بيشتر عوايد اين موقوفات صرفه امور خيريه گشت اما باز بودند افراديکه دست تطاول به املاک وقف دراز کردند و آنها را به نام خود يا افراد خانواده خود تصاحب نمودند.

راهکارها

وقف بهترين و مؤثرترين وسيله تکافل اجتماعي که آن عبارت است از مقدار مالي که فرد يا افراد به انتخاب خود از مالکيت مجازي شان خارج مي کنند و به مالکيت حقيقي آن، يعني خداوند پاک و بلند مرتبه، بر مي گردانند تا مورد استفاده عموم مردم که جانشين خداوند در اموال او هستند قرار گيرد و منافع آن در راه تأمين نيازمندي هاي مردم و تحقق عدالت اجتماعي مصرف شود.
نظام وقف در غرب آهسته آهسته آنقدر تطور و نمو کرد که در ايالات متحده امريکا به بلندترين درجه خود رسيد، در صورتيکه غرب از اين اصل نظام اسلامي استفاده نموده، اولي است که جامعه اسلامي ما نيز از آن استفاده بهينه نمود. ضرورت هاي اجتماعي و اقتصادي جامعه را رفع نمايد.
براي اين مهم لازم و ضروري است که نظام وقف هر چه بهتر از پيش احيا گردد لذا براي احياي مجدد اين امر خدا پسندانه اين امور بايد مدنظر گرفته شود:
1- تشويق ثروتمندان به امر وقف؛
2- وضع قوانين متناسب با خواسته هاي جامعه براي وقف؛
3- حذف قوانيني که سد راه نظام وقف گرديده؛
4- تجديدنظر در ادارات و نظام اداري اوقاف جهت بالا بردن ميزان اعتماد مردم بر اين مؤسسات؛
5- مراعات کامل قواعد شرعي؛
6- زنده نمودن انگيزه هاي انفاق در بين مردم از طريق:
الف: قوي نمودن انگيزه ديني در بين مردم.
ب: پخش و نشر روايات وارده در خصوص وقف.
7- تشويق و ترغيب نيکوکاران؛
8- تقدير و تجليل از واقفان؛
9- بحث و تبادل نظر درباره احياء بهره برداري بهينه و شيوه انجام امور مربوط به موقوفات با حضور و سخنراني مسؤولان؛
10- بررسي مسائل و مشکلات موقوفات و ارائه راهکارهاي مناسب؛
منبع: ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.