الوقف

«اما آن که (حق خدا را) داد و پروا داشت و پادش نيکوتر را تصديق کرد، به زودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت.» 22322- قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) - لرجل مر عليه وهو يغرس غرسا في حائط له -: ألا أدلک علي غرس أثبت أصلا وأسرع إيناعا وأطيب ثمرا وأنقي؟ قال: بلي فداک أبي وامي يا رسول الله. فقال: إذا أصبحت وأمسيت فقل: " سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر " فإن لک بذلک إن قلته بکل تسبيحة عشر شجرات في الجنة من
سه‌شنبه، 5 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الوقف
الوقف
الوقف

نويسنده: محمد محمدي ري شهري - حميدرضا شيخي
(فأما من أعطي واتقي وصدق بالحسني فسنيسره لليسري)(1).
«اما آن که (حق خدا را) داد و پروا داشت و پادش نيکوتر را تصديق کرد، به زودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت.»
22322- قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) - لرجل مر عليه وهو يغرس غرسا في حائط له -: ألا أدلک علي غرس أثبت أصلا وأسرع إيناعا وأطيب ثمرا وأنقي؟ قال: بلي فداک أبي وامي يا رسول الله. فقال: إذا أصبحت وأمسيت فقل: " سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر " فإن لک بذلک إن قلته بکل تسبيحة عشر شجرات في الجنة من أنواع الفاکهة، وهن من الباقيات الصالحات. فقال الرجل: اشهدک يا رسول الله أن حائطي هذا صدقة مقبوضة علي فقراء المسلمين من أهل الصفة، فأنزل الله تبارک وتعالي (فأما من أعطي واتقي وصدق بالحسني فسنيسره لليسري)(2).
22322 - پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر مردي گذشت که در باغ خود مشغول کاستن نهالي بود. به او فرمود: آيا تو را به نهالي راهنمايي نکنم که ريشه‏اش محکمتر باشد و زودتر به بار نشيند و ميوه‏اش خوشمزه‏تر و پاکيزه‏تر باشد؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا.
فرمود: در شروع هر صبح و شب بگو: «سبحان الله والحمدالله و لا الله الا الله و الله الکبر»؛ زيرا اگر اين جمله را بگويي براي هر تسبيحي ده درخت از ميوه‏هاي گوناگون در بهشت خواهي داشت و اينان از باقيات الصالحاتند.
مرد عرض کرد: اي رسول خدا، شاهد باش که من اين باغم را وقف مسلمانان تهيدست اهل صفه کردم. در اين هنگام خداوند تبارک و تعالي اين آيه را نازل فرمود: «و اما کسي که اعطا کرد و پروا داشت و (پادش) نيکوتر را تصديق کرد، و به زودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت.».
22323- قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) - لما سئل عن أرض من ثمغ -: احبس أصلها وسبل ثمرتها (3).
22323 - در پاسخ به سؤال درباره‏ي زميني از ثمغ (4)-: اصل آن را وقف کن و ميوه (و حاصل) اش را (براي کساني که وقف آن‏ها کرده‏اي) وابگذار.
22324- في عوالي اللآلي عن النبي (صلي الله عليه وآله) أنه قال: حبس الأصل، وسبل الثمرة. وفي درر اللآلي عنه (صلي الله عليه وآله) أنه قال: إن شئت حبست أصله، وسبلت ثمرتها (5).
22324 - در «عوالي اللآلي» از پيامبر صلي الله علي و اله نقل شده است که فرمود: اصل را وقف کن و ميوه (و حاصل) را وابگذار. در «در اللآلي» از آن حضرت آمده است: اگر خواستي اصل آن را وقف کن و ميوه‏اش را وابگذار.
22325- قال جابر -: لم يکن من الصحابة ذو مقدرة إلا وقف وقفا (6).
22325 - جابر: هيچ توانگري از صحابه نبود، مگر اين که چيزي وقف کرد.
22326- قال الإمام علي (عليه السلام) - في وصيته بما يعمل في أمواله کتبها بعد منصرفه من صفين -: هذا ما أمر به عبد الله علي بن أبي طالب أمير المؤمنين في ماله ابتغاء وجه الله ليولجه به الجنة ويعطيه به الأمنة منها، فإنه يقوم بذلک الحسن بن علي يأکل منه بالمعروف وينفق منه بالمعروف، فإن حدث بحسن حدث وحسين حي قام بالأمر بعده وأصدره مصدره. وإن لابني فاطمة من صدقة علي مثل الذي لبني علي، وإني إنما جعلت القيام بذلک إلي ابني فاطمة ابتغاء وجه الله، وقربة إلي رسول الله، وتکريما لحرمته، وتشريفا لوصلته. ويشترط علي الذي يجعله إليه أن يترک المال علي اصوله، وينفق من ثمره حيث امر
به وهدي له، وألا يبيع من أولاد (7) نخيل هذه القري ودية حتي تشکل أرضها غراسا (8). قال السيد رضي الله عنه: قوله (عليه السلام) في هذه الوصية: ألا يبيع من نخلها ودية " الودية " الفسيلة " وجمعها ودي، وقوله: " حتي تشکل أرضها غراسا " هو من أفصح الکلام والمراد به أن الأرض يکثر فيها غراس النخل حتي يراها الناظر علي غير تلک الصفة التي عرفها بها، فيشکل عليه أمرها ويحسبها غيرها.
22326 - امام علي عليه السلام - در وصيت نامه‏اي که در پي بازگشت از صفين درباره‏ي نحوه‏ي عمل با اموالش نوشت - اين نوشته‏اي است که درآن بنده‏ي خدا علي بن ابي‏طالب، اميرمؤمنان، براي طلب خشنودي خدا نسبت به نحوه‏ي عمل با دارايي‏اش دستور داده است. تا بدين وسيله خداوند او را به بهشت درآورد و به خاطر آن امان عطايش فرمايد...
حسن بن علي به اين کار بپردازند و از آن دارايي به نحو شايسته‏اي مصرف کند و به نحو شايسته‏اي از آن انفاق نمايد. و اگر براي حسن پيشامدي کرد و حسين زنده بود، پس از او حسين به اين فرمان جامه‏ي عمل بپوشند. و همان کار او (حسن) را انجام دهد.
و نصيب دو فرزند فاطمه از دارايي علي، همانند نصيب ديگر فرزندان علي است.و علت آن که انجام اين وصيت را به عهده‏ي دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودي خدا و تقرب به پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و گراميداشت حرمت و بزرگداشت پيوند اوست.
و بر کسي که اين مال را به او مي‏سپارد شرط مي‏کند که اصل مال را نگهدارد و درآمد آن را در راه‏هايي که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمايي که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمايي شده است، به مصرف برساند و نهال‏هاي درختان خرما را که از نخلستان به گونه‏اي بارور گردد که گويي زميني ديگر است.
سيد رضي مي‏گويد: اين جمله‏ي حضرت در اين وصيت که: «الا يبيع من نخلها وديه» (يعني نهال خرما بني از درختان خرماي اين آبادي‏ها را نفروشد)، کلمه «وديه» به معناي نهال خرماست و حمع آن «ودي» مي‏باشد و و جمله‏ي «حتي تشکل ارضها غراسا» از شيواترين و فصيح‏ترين جملات است و مقصود اين است که در آن آبادي‏ها روييدن درختان خرما زياد شود تا جايي که وقتي آن را مي‏بيند، با آن چه قبلا ديده بوده متفاوت باشد به طوري که تشخيص آن براي او مشکل شود و خيال کند اين زمين غير از آن زميني است که قبلا ديده است.
22327- قال الإمام الصادق (عليه السلام): قسم رسول الله (صلي الله عليه وآله) الفئ فأصاب عليا، أرض، فاحتفر فيها عينا فخرج منها ماء ينبع في السماء کهيئة عنق البعير فسماها عين ينبع، فجاء البشير ليبشره فقال: بشر الوارث! هي صدقة بتا بتلا في حجيج بيت الله وعابر سبيله لاتباع ولا توهب ولاتورث، فمن باعها أو وهبها فعليه لعنة الله والملائکة والناس أجمعين لا يقبل الله منه صرفا ولاعدلا (9).
22327 - امام صادق عليه‏السلام: رسول خدا صلي الله عليه واله غنايم را تقسيم کرد و يک قطعه زمين به علي رسيد. علي دستور داد در آن زمين چشمه‏اي حفر کنند و چشمه به آب رسيد و مانند گردن و شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را «عين ينبع» (چشمه جوشان) ناميد. کسي آمد که به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! اين صدقه‏اي است قطعي و مسلم براي حاجيان خانه‏ي خدا و مسافر راه آن. نه فروختني است نه بخشيدني و نه ارث بردني.
پس هر که آن را بفروشد يا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او نه مستحبي پذيرد و نه واجبي. (يا نه توبه‏اي و نه فديه‏اي).
22328- قال الإمام الباقر (عليه السلام): إن رسول الله (صلي الله عليه وآله) خرج في جيش فأدرکته القائله وهو مايلي الينبع، فاشتد عليه حر النهار فانتهوا إلي سمرة فعلقوا أسلحتهم عليها وفتح الله عليهم، فقسم رسول الله موضع السمرة لعلي في نصيبه. قال: فاشتري إليها بعد ذلک، فأمر مملوکيه أن يفجروا لها عينا، فخرج لها مثل عين الجزور، فجاء البشير يسعي إلي علي يخبره بالذي کان، فجعلها
علي صدقة فکتبها: " صدقة لله تعالي يوم تبيض وجوه وتسود وجوه، ليصرف الله بها وجهي عن النار، صدقة بتة بتلة في سبيل الله تعالي، للقريب والبعية (10)، في السلم والحرب، واليتامي والمساکين وفي الرقاب "(11).
22328 - امام باقر عليه‏السلام: رسول خدا صلي و الله عليه و آله با سپاهي بيرون رفت، نيمروز به نزديک ينبع رسيد. گرماي شديد ظهر آن حضرت را مي‏آزرد. پس به درخت مغيلاني رسيدند و سلاحهاي خود را به آن آويختند. خداوند (در اين جنگ) فتح و پيروزي نصيب آنان فرمود و رسول خدا صلي الله عليه و اله محل آن درخت را (از غنايم) سهم علي قرار داد. امام باقر فرمود.: علي عليه‏السلام بعدا مقدار ديگري از آن زمين خريداري کرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد براي آن اراضي چاه آبي حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد. يک نفر به طرف علي دويد و اين خبر را به آن حضرت مژده داد. علي عليه‏السلام آن را صدقه قرار داد و چنين نوشت:
«اين صدقه‏اي است براي خداي متعال به خاطر روزي که در آن عده‏اي روسپيد و عده‏اي روسياه مي‏شوند، تا خداوند به واسطه‏ي آن «صدقه» چهره‏ي مرا از آتش دور گرداند؛ صدقه‏اي است قطعي و مسلم در راه خداي متعال براي خويش و بيگانه، در زمان صلح و جنگ براي يتيمان و مستمندان و در راه آزادي بردگان».
22329-قال أبو العباس محمد بن يزيد المبرد في الکامل: حدثنا أبو محلم محمد بن هشام في إسناد ذکره، آخره أبو نيزر وکان أبو نيزر من أبناء بعض ملوک الأعاجم، قال: وصح عندي بعد أنه من ولد النجاشي، فرغب في الإسلام صغيرا فأتي رسول الله (صلي الله عليه وآله) فأسلم وکان معه في بيوته، فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه وآله) صار مع فاطمة وولدها (عليهم السلام).
قال أبو نيزر: جاءني علي بن أبي طالب (عليه السلام) وأنا أقوم بالضيعتين عين أبي نيزر والبغيبغة - إلي أن قال - ثم أخذ المعول وانحدر في العين فجعل يضرب وأبطأ عليه الماء، فخرج وقد تفضج جبينه (عليه السلام) عرقا، فانتکف العرق عن جبينه ثم أخذ المعول وعاد إلي العين، فأقبل يضرب فيها وجعل يهمهم، فانثالت کأنها عنق جزور فخرج مسرعا وقال: اشهد الله أنها صدقة، علي بدواة وصحيفة، قال: فعجلت بهما إليه فکتب: " بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما تصدق به عبد الله علي أمير المؤمنين تصدق بالضيعتين المعروفتين بعين أبي نيزر والبغيبغة علي فقراء أهل المدينة وابن السبيل ليقي الله بهما وجهه حر النار يوم القيامة، لاتباعا ولا توهبا حتي يرثهما الله وهو خير الوارثين، إلا أن يحتاج إليهما الحسن والحسين فهما طلق لهما، وليس لأحد غيرهما ". قال محمد بن هشام: فرکب الحسين (عليه السلام) دين، فحمل إليه معاوية بعين أبي نيزر مأتي ألف دينار فأبي أن يبيع، وقال: إنما تصدق بها أبي ليقي الله بها وجهه حر النار ولست بائعهما بشئ (12).
22329 - ابوالعباس محمد بن يزيد مبرد در الکامل مي‏نويسد: ابومحلم محمد بن هشام در سلسله سندي که آن را ذکر نمود و در آخرش ابونيزر قرار داشت و او يکي از شاهزادگان عجم بود، برايم حديث کرد و گفت: بعدا برايم معلوم شد که ابونيزر از فرزندان نجاشي بوده است و در خردسالي به اسلام متمايل شد و نزد رسول خدا صلي الله عليه و اله آمد و مسلمان شد و در خانه‏هاي آن حضرت با ايشان به سر مي‏برد و چون رسول خدا صلي الله عليه و آله درگذشت، او پيش فاطمه عليه‏السلام و فرزندان او رفت.
ابونيزر مي‏گويد، من اداره‏ي دو ملک، يکي عين ابي‏نيرز و ديگري بغيبغه را به عهده داشتم. علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام نزد من آمد و... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن کرد، اما مدتي گذشت و به آب نرسيد. حضرت در حالي که از پيشانيش عرق مي‏چکيد بيرون آمد و عرض پيشاني خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و همهمه مي‏کرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بيرون زد و علي به سرعت بالا آمد و فرمود.
خدا را گواه مي‏گيرم که اين صدقه است. دوات و کاغذي برايم بياور. ابونيزر مي‏گويد: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علي عليه‏السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدين وسيله بنده‏ي خدا علي اميرمؤمنان دو ملک معروف به چشمه ابي‏نيزر و بغيبغه را صدقه قرار داد براي تهيدستان مدينه و در راه ماندگان تا به واسطه‏ي اين دو (صدقه) خداوند در روز قيامت چهره‏ي او را از گرماي آتش نگهدارد؛ نه فروختني هستند و نه بخشيدني تا اين که خداوند آن‏ها را به ارث برد و او بهترين وارثان است. مگر اين که حسن و حسين به آن‏ها احتياج پيدا کنند که در اين صورت در اختيار آنان مي‏باشد و جز اين دو براي کسي ديگري نمي‏باشد».
محمدبن هشام مي‏گويد: حسين عليه‏السلام قرضي داشت و معاويه دويست هزار دينار براي او فرستاد تا چشمه‏ي ابي‏نيزر را به او بفروشد، اما حسين از فروختن آن امتناع ورزيد و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسيله خداوند چهره او رااز گرماي آتش نگهدارد و من آن را به هيچ قيمتي نمي‏فروشم.

پی نوشت:

1- الليل: 5 - 7.
2- البحار: 103 / 182 / 4.
3- کنز العمال: 46150.
4- در لسان العرب آمده است: ثمغ ملکي بوده ازعمر بن خطاب در مدينه که آن را وقف کرد.
5- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
6- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
7- في نقل البحار: وأن لا يبيع من نخيل هذه القري، البحار: 103 / 184.
8- نهج البلاغة: الکتاب 24.
9- التهذيب: 9 / 148.
10- الظاهر: " للقريب والبعيد ".
11- کنز العمال: 46158.
12- مستدرک الوسائل: 14 / 62 / 16110.

منبع: ميزان الحکمة (المجلد 14)

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.