نویسنده: سیدمحمد عبداللهزاده
از امام (علیه السلام) دربارهی این گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد که حضرت فرمودند: «غَیّرُوا الشَّیبَ، وَ لا تَشَّبَهُوا بِالیَهُودِ فَقالَ (علیه السلام)، ذلِک والدّینُ قُلُّ، فَأمَّا الآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ، وَ ضَرَبَ بِجِرانِهِ، فَامرُؤُ وَ مَا اختارَ؛ موهای سفید را تغییر دهید (رنگ کنید) و خود را شبیه یهود نکنید. امام (علیه السلام) فرمود: این سخن را پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) زمانی فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامی استوار شده، هر کسی هر چه را دوست دارد انجام دهد». (1)
راوی از یک طرف این روایت رااز رسول خدا شنیده از طرف دیگر میبیند که امام (علیه السلام) موهایش را تغییر نداده، لذا این سؤال برایش مطرح شد و امام هم جواب دادند.
از این روایت سه نکته استفاده میشود:
1. مسلمانان علاوه بر اینکه از نظر معنوی قوی هستند، باید تظاهر به قدرت کنند. چرا که اگر مسلمانان اندک باشند، دشمن احساس قدرت میکند و برای مسلمانان خطرناک است و این حدیث شاهد است بر اینکه مسلمانانی که به ظاهر پیرند و موی آنها سفید است با خضاب کردن، خود را جوان نشان بدهند تا دشمن احساس رعب و وحشت بکند.
نمونه این قدرتنمایی در تاریخ فراوان است که یک مورد را ذکر میکنیم:
«عمرةُ القضاء» که هم عبادت بود و هم نمایش قدرت؛ این همان عمرهای است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سال بعد از حدیبیه یعنی در ذیالقعده سال هفتم هجرت به اتّفاق یارانش انجام داد، و نامگذاری آن به این نام به خاطر آن است که در حقیقت قضای سال قبل محسوب میشد. طبق یکی از مواد قرارداد حدیبیه، برنامه این بود که مسلمانان در سال آینده مراسم عمره و زیارت خانهی خدا را آزادانه انجام دهند، ولی بیش از سه روز در مکّه توقّف نکنند، و در این مدّت سران قریش و مشرکان سرشناس مکّه از شهر خارج شوند، در بعضی از تواریخ آمده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانش محرم شدند، و با شترهای قربانی حرکت کردند، و تا نزدیکی «ظهران» رسیدند، در این هنگام پیامبر اکرم یکی از یارانش را به نام «محمد بن مسلمه» با مقدار قابل ملاحظهای اسبهای سواری، و اسلحه پیشاپیش خود فرستاد، هنگامی که مشرکان این برنامه را ملاحظه کردند به شدت ترسیدند، و گمان کردند که حضرت میخواهد با آنها نبرد کند و قرارداد ده سالهی خود را نقض کند، این خبر را به اهل مکّه دادند، اما هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک مکّه رسید، دستور داد تیرها و نیزهها و سلاحهای دیگر را به سرزمینی به نام «یاجج» منتقل سازند، و خود و یارانش تنها با شمشیر آن هم غلاف کرده، وارد مکّه شوند. اهل مکّه هنگامی که این عمل را دیدند خوشحال شدند که به وعده وفا شده (گویا اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هشداری بود برای مشرکان که اگر بخواهند نقض عهد کنند آنها قدرت مقابله با آن را دارند).
رؤسای مکّه از مکّه خارج شدند تا این منظره را که برای آنها دلخراش بود نبینند، ولی بقیهی اهل مکّه از مردان و زنان و کودکان در مسیر راه، و در پشت بامها، و در اطراف خانهی خدا جمع شده بودند تا مسلمانان و مراسم عمرهی آنها را ببینند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ابّهت خاص وارد مکّه شد، و شتران قربانی فراوانی همراه داشت، با نهایت محبّت و ادب با اهل مکّه رفتار کرد و دستور داد مسلمانان به هنگام طواف با سرعت حرکت کنند و احرام را کمی کنار بزنند، تا شانههای نیرومند و ستبر آنها آشکار گردد، و این صحنه در روح و فکر مردم مکّه به عنوان دلیل زندهای از قدرت و قوّت و رشادت مسلمانان اثر گذارد.
این عمره هم عبادت بود و هم نمایش قدرت و بذر فتح مکّه که در سال بعد رخ داد در همان ایّام پاشیده شد و زمینه را برای تسلیم مکّیان در برابر اسلام فراهم ساخت. (2)
این دویدن و نشان دادن شانهها معنایش قدرتنمایی است. و این راهپیماییها و نمازجمعهها از همین مقوله است.
2. نکتهی دوم این که قوانین و دستورات اسلام بعضی مقطعی است و بعضی دائمی امّا اصل در احکام این است که ابدی باشد و مقطعی بودن آن دلیل میخواهد. یک نمونه مقطعی بودن دستورات،همین حدیث مورد بحث است.
3. نکتهی سوم مسأله عدم تشبّه به کفّار است؛ روایات داریم که خود را شبیه به دشمن نکنید، بعضی مطلق است و بعضی مصداق مشخص میکند که غذای آنها را نخورید و لباسی که آنها میپوشند نپوشید؛ یعنی یک مسلمان باید سعی کند که در همه چیز استقلال داشته باشد و الا اگر در بعضی موارد وابسته باشد این باعث میشود که با آمدن کفّار در جامعهی اسلامی، فرهنگ آنها هم وارد جامعه شود و جامعه اسلامی را از داخل تهی کند.
عبداللهزاده؛ محمد، (1393)، گفتار معصومین (ع)، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ سوم.
راوی از یک طرف این روایت رااز رسول خدا شنیده از طرف دیگر میبیند که امام (علیه السلام) موهایش را تغییر نداده، لذا این سؤال برایش مطرح شد و امام هم جواب دادند.
از این روایت سه نکته استفاده میشود:
1. مسلمانان علاوه بر اینکه از نظر معنوی قوی هستند، باید تظاهر به قدرت کنند. چرا که اگر مسلمانان اندک باشند، دشمن احساس قدرت میکند و برای مسلمانان خطرناک است و این حدیث شاهد است بر اینکه مسلمانانی که به ظاهر پیرند و موی آنها سفید است با خضاب کردن، خود را جوان نشان بدهند تا دشمن احساس رعب و وحشت بکند.
نمونه این قدرتنمایی در تاریخ فراوان است که یک مورد را ذکر میکنیم:
«عمرةُ القضاء» که هم عبادت بود و هم نمایش قدرت؛ این همان عمرهای است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سال بعد از حدیبیه یعنی در ذیالقعده سال هفتم هجرت به اتّفاق یارانش انجام داد، و نامگذاری آن به این نام به خاطر آن است که در حقیقت قضای سال قبل محسوب میشد. طبق یکی از مواد قرارداد حدیبیه، برنامه این بود که مسلمانان در سال آینده مراسم عمره و زیارت خانهی خدا را آزادانه انجام دهند، ولی بیش از سه روز در مکّه توقّف نکنند، و در این مدّت سران قریش و مشرکان سرشناس مکّه از شهر خارج شوند، در بعضی از تواریخ آمده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانش محرم شدند، و با شترهای قربانی حرکت کردند، و تا نزدیکی «ظهران» رسیدند، در این هنگام پیامبر اکرم یکی از یارانش را به نام «محمد بن مسلمه» با مقدار قابل ملاحظهای اسبهای سواری، و اسلحه پیشاپیش خود فرستاد، هنگامی که مشرکان این برنامه را ملاحظه کردند به شدت ترسیدند، و گمان کردند که حضرت میخواهد با آنها نبرد کند و قرارداد ده سالهی خود را نقض کند، این خبر را به اهل مکّه دادند، اما هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک مکّه رسید، دستور داد تیرها و نیزهها و سلاحهای دیگر را به سرزمینی به نام «یاجج» منتقل سازند، و خود و یارانش تنها با شمشیر آن هم غلاف کرده، وارد مکّه شوند. اهل مکّه هنگامی که این عمل را دیدند خوشحال شدند که به وعده وفا شده (گویا اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هشداری بود برای مشرکان که اگر بخواهند نقض عهد کنند آنها قدرت مقابله با آن را دارند).
رؤسای مکّه از مکّه خارج شدند تا این منظره را که برای آنها دلخراش بود نبینند، ولی بقیهی اهل مکّه از مردان و زنان و کودکان در مسیر راه، و در پشت بامها، و در اطراف خانهی خدا جمع شده بودند تا مسلمانان و مراسم عمرهی آنها را ببینند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ابّهت خاص وارد مکّه شد، و شتران قربانی فراوانی همراه داشت، با نهایت محبّت و ادب با اهل مکّه رفتار کرد و دستور داد مسلمانان به هنگام طواف با سرعت حرکت کنند و احرام را کمی کنار بزنند، تا شانههای نیرومند و ستبر آنها آشکار گردد، و این صحنه در روح و فکر مردم مکّه به عنوان دلیل زندهای از قدرت و قوّت و رشادت مسلمانان اثر گذارد.
این عمره هم عبادت بود و هم نمایش قدرت و بذر فتح مکّه که در سال بعد رخ داد در همان ایّام پاشیده شد و زمینه را برای تسلیم مکّیان در برابر اسلام فراهم ساخت. (2)
این دویدن و نشان دادن شانهها معنایش قدرتنمایی است. و این راهپیماییها و نمازجمعهها از همین مقوله است.
2. نکتهی دوم این که قوانین و دستورات اسلام بعضی مقطعی است و بعضی دائمی امّا اصل در احکام این است که ابدی باشد و مقطعی بودن آن دلیل میخواهد. یک نمونه مقطعی بودن دستورات،همین حدیث مورد بحث است.
3. نکتهی سوم مسأله عدم تشبّه به کفّار است؛ روایات داریم که خود را شبیه به دشمن نکنید، بعضی مطلق است و بعضی مصداق مشخص میکند که غذای آنها را نخورید و لباسی که آنها میپوشند نپوشید؛ یعنی یک مسلمان باید سعی کند که در همه چیز استقلال داشته باشد و الا اگر در بعضی موارد وابسته باشد این باعث میشود که با آمدن کفّار در جامعهی اسلامی، فرهنگ آنها هم وارد جامعه شود و جامعه اسلامی را از داخل تهی کند.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 17.
2. تفسیر نمونه، ج22، ذیل آیهی 27 سورهی فتح.
عبداللهزاده؛ محمد، (1393)، گفتار معصومین (ع)، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ سوم.