زنان واقف در پايتخت صفوي

نهاد وقف و کارکردهاي آن را در جامعه ازمسايل مهم است، چرا که اين نهاد علاوه بر جنبه‏ي مذهبي و اقتصادي آن، داراي جنبه‏هاي اجتماعي و فرهنگي نيز مي‏باشد، از اين روي پژوهش و تحقيق بسياري را طلب مي‏کند. اما به خوبي آگاهيم که متأسفانه منابع تاريخي ما کمتر سخني در اين باب بيان داشته‏اند و در واقع تنها منبع قابل اعتماد واعتنا، اسناد بر جاي مانده از دوران گذشته هستند.
دوشنبه، 11 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنان واقف در پايتخت صفوي
زنان واقف در پايتخت صفوي
زنان واقف در پايتخت صفوي

نويسنده: نزهت احمدي
نهاد وقف و کارکردهاي آن را در جامعه ازمسايل مهم است، چرا که اين نهاد علاوه بر جنبه‏ي مذهبي و اقتصادي آن، داراي جنبه‏هاي اجتماعي و فرهنگي نيز مي‏باشد، از اين روي پژوهش و تحقيق بسياري را طلب مي‏کند. اما به خوبي آگاهيم که متأسفانه منابع تاريخي ما کمتر سخني در اين باب بيان داشته‏اند و در واقع تنها منبع قابل اعتماد واعتنا، اسناد بر جاي مانده از دوران گذشته هستند.
مسأله‏ي زنان و نقش آنان در جامعه از موضوعاتي است که منابع متقدم غالبا از ذکر آن خودداري کرده‏اند و کمتر مي‏توان در خصوص وضعيت زنان در جامعه سخني در منابع يافت.
حال اگر بخواهيم ميان اين دو موضوع پيوندي دهيم و نقش زنان را در امر وقف در دوره‏ي صفويه بررسي کنيم با مشکلي مضاعف روبرو خواهيم بود. از اين روي، اين مقاله با محور قرار دادن اسناد وقفي سعي کرده تا به اطلاعات جديدي در خصوص نقش و جايگاه زنان در گسترش وقف در دوره‏ي صفويه، دسترسي پيدا کند.
در مورد اسناد وقفي بايد گفت،علاوه بر ارزشي که اين اسناد جهت امور مربوط به وقف و موقوفات دارا هستند، داراي ارزش تاريخي بسياري مي‏باشد. اين اسناد بر جاي مانده که غالبا به دليل نوع و ماهيت‏شان کمتر مورد تحريف و دست کاري قرار گرفته‏اند، گاه گوياي زواياي تاريکي از تاريخ اجتماعي - فرهنگي ما مي‏باشد. منبعي قابل اعتماد که کمتر دست تحريف کنندگان آن را تخريب کرده است. منبعي که نادانسته اطلاعات بسياري از جنبه‏هاي مختلف اجتماع روزگار خود را در خود جاي داده و امروز بي دريغ اين اطلاعات گرانبها را در اختيار ما قرار مي‏دهد.
هدف ما از بررسي اسناد وقفي، آگاهي از ميزان اقتصادي موقوفات نيست. ما بر آن نيستيم که ميزان عمل به وقف را مشخص سازيم و روشن کنيم که آيا موارد و شروط وقف يک به يک اجرا مي‏شود يا خير؟ و آيا روند توليت همان گونه که واقف معين کرده است، جريان دارد يا نه؟
يک محقق تاريخ هرگز در پي يافتن چنين پرسش‏هايي نيست. که اين وظيفه‏ي سازمان‏هاي ذي نفع است، اما آن چه محققين تاريخ در اسناد وقفي در پي آن هستند، روشن ساختن موقعيت و شرايط تاريخي - اجتماعي آن دوره بر اساس اطلاعات وقف نامه‏ها است. با در کنار هم قرار دادن اسناد بر جاي مانده و تهيه‏ي آمار، مي‏توان نتايج مفيد و با ارزشي از تاريخ اجتماعي دوره‏ي مورد نظر به دست آورد. در مقاله حاضر وقف نامه‏هاي موجود از بانوان دوره‏ي صفوي در شهر اصفهان را از ميان ساير وقف نامه‏هاي اين دوره جدا نموده‏ايم و سعي کرده‏ايم با جمع بندي آنها اطلاعات مورد نظر را به دست آوريم.
در اين که اصفهان دوره‏ي صفوي شهري مملو از موقوفات است، هيچ گونه شکي وجود ندارد، اما اين که واقفان اين موقوفات چه کساني بودند و از وقف خود چه هدفي را دنبال مي‏کردند، جاي سخن بسيار دارد.
در واقع هدف از اين پژوهش، مشخص کردن ميزان مشارکت زنان در کارهاي عام المنفعه در دوره‏ي صفويه با تکيه بر اسناد وقفي است. مي‏خواهيم روشن کنيم تا چه اندازه اين زنان به مسايل اجتماعي علاقه‏مند بودند و تا چه ميزان براي شرکت در امور اجتماعي آزادي عمل داشته‏اند.
در اين جا با چند پرسش روبرو هستيم. ابتدا آن که انگيزه‏هاي زنان از وقف اموال خود چه بوده است؟ آيا ميان نوع مصرف موقوفات آنان با موقوفات مردان متفاوتي وجود دارد يا خير؟ شمار زنان واقف در چه سالن‏هايي بيشتر است؟ و در نهايت، پايگاه اجتماعي اين زنان چه بوده است؟
از نظر ما ميان پايگاه اجتماعي و بالطبع توان مالي اين زنان و توجه به وقف اموال رابطه‏اي معني‏دار وجود دارد. هم چنين آنان در نوع وقف و توجه به امر وقف همان سياست حاکم بر کل جامعه را دنبال کرده‏اند. به ديگر سخن، زنان علي رغم دور بودن از فعاليت اجتماعي، خود را جدا ندانسته و در امور عام المنفعه مشارکت فعال داشته‏اند و اين مسأله خود گوياي آشنايي آنان با سياست‏ها روز جامعه و احساس مسؤوليت براي پيش‏برد اين سياست‏هاي بوده است.
از ميان 59 وقف نامه‏ي موجود در اداره‏ي کل اوقاف اصفهان، که به دوره‏ي صفوي تعلق دارد، تعداد 17 وقف نامه‏هاي از بانوان اين شهر باقي مانده است، يعني در واقع واقف 29% موقوفات اصفهان در دوره‏ي صفويه بانوان هستند. اين رقم بسيار قابل توجه است، چرا که نزديک به يک سوم کل موقوفات را شامل مي‏شود. در اين جا جدولي تنظيم کرده‏ايم که نشان دهنده‏ي نوع مصرف اين موقوفات نيز هست. (جدول شماره 1)
اين آمار بسيار قابل توجه است، چرا که کثرت مشارکت زنان در امور خير را نشان مي‏دهد، البته متأسفانه منابع تاريخي کمتر سخني در باب زنان و ميزان فعاليت‏هاي اجتماعي آنان به ميان آورده‏اند و از اين رو به درستي نمي‏دانيم که در آن دوره تا چه حد زنان در امور اجتماعي فعاليت داشته‏اند. البته با اطمينان مي‏توانيم اظهار کنيم که زنان و به ويژه زنان شهري، طبقه‏ي مرفه و متوسط (1)، داراي فعاليت اجتماعي نبودند. برخي از مشاغل مربوط به زنان هم که به نوعي همکاري زنان را طلب مي‏کرد، يا به دست زنان اقليت بود و يا زنان رده‏هاي پايين جامعه به آن مي‏پرداختند، مانند مشاغلي چون پرستاري (2)، مشاطگي.
اما به همه‏ي اين حرف‏ها، زنان در امور جامعه، خواه پنهان و خواه آشکار، دستي داشتند و اعمال نفوذ مي‏کردند. در اسلام حقوق اقتصادي زنان و مالکيت آنان محترم شمرده شده است، يعني زنان صاحب و مالک داراي خود هستند، چه آن را به صورت مهريه به دست آورده باشند، چه از پدر يا همسر به ارث برده باشند. حق خريد و فروش دارند و مي‏توانند به ميل خويش دارايي خود را خرج کنند بدون آن که لازم باشد براي خرج اموال خود جواب‏گوي کسي باشند. از اين روي مي‏بينيم زنان اين دوره به ويژه زنان طبقه‏ي اشراف که از ثروت زيادي بهره‏مند بودند، به وقف اموال جهت امور مختلف پرداخته‏اند. به درستي از انگيزه‏هاي واقعي آنان نمي‏توانيم بحث کنيم ؛ همان گونه که از انگيزه‏ي واقعي مردان واقف نيز نمي‏توانيم سخني به ميان آوريم. در مورد هر دو گروه نيت‏هاي متفاوتي، حد فاصل کسب ثواب اخروي تا کسب اعتبار دنيوي، مي‏تواند وجود داشته باشند. اما آن چه مسلم است آنان براي موارد مختلفي وقف کرده‏اند.

(جدول شماره 1)
وقف نامه‏هاي بانوان اصفهان در دوره‏ي صفوي

به طور کلي با توجه به جدول مي‏توان مصارف موقوفات بانوان اصفهان را به اين ترتيب بيان کرد:
6 مورد وقف بر مدرسه.
3 مورد وقف بر اولاد.
5 مورد وقف بر امامان و امامزادگان.
3 مورد وقف بر اشخاص (غير از فرزند)، مانند وقف بر غلامان و کنيزان واقف و وقف بر نيازمندان.
البته اين وقف نامه‏ها علاوه بر مورد اصلي مصرف موقوفات، غالبا موارد ديگري را نيز ذکر کرده‏اند، يا درآمد موقوفه خود را به چند سهم تقسيم نموده‏اند و براي هر سهم مصرفي را در نظر گرفته‏اند. در اين جا به طور جداگانه و به ترتيب ميزان وقف، به هر يک از اين موارد پرداخته خواهد شد.
براي آن که تصور دقيق تري از اوقاف دوره‏ي صفوي داشته باشيم بهتر است به فهرست کلي وقف نامه‏هاي اصفهان در دوره صفوي که در اداره‏ي کل اوقاف اين شهر موجود است توجه شود. (جدول شماره 2).

(جدول شماره 2)
فهرست وقف نامه‏هاي دوره صفوي موجود در اداره کل اوقاف اصفهان

نکته‏ي قابل توجه در مقايسه اين وقف نامه‏ها، تاريخ اين موقوفات است. اولين وقف نامه‏ي به دست آمده از بانوان، به تاريخ 1049 ه- ق است، حال آن که اولين وقف نامه به دست آمده از مردان، به تاريخ 963 ه-. ق مي‏باشد. علت اين امر را به روشني نمي‏توان مشخص ساخت. در واقع به درستي نمي‏دانيم که آيا پيش از اين تاريخ از سوي زنان اصفهان هيچ وقفي انجام نپذيرفته است (3)يا احتمالا سند آن را از ميان رفته است؟
تراکم موقوفات بانوان در فاصله سالهاي 1132 - 1049 ه-. ق است. يعني تقريبا از نيم قرن اول پس از انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت دولت صفوي هيچ وقف نامه‏اي موجود نيست و هر چه هست در سده‏ي آخر اين حکومت است. اين موضوع خود اين پرسش را مطرح مي‏کند که آيا تغييري در وضعيت زنان به وجود آمده است؟ يا آن که گسترش وقف باعث روي‏کرد آنان به امر وقف شده است؟
جالب توجه‏ترين بخش موقوفات بانوان اصفهان در دوره‏ي صفوي بخش مربوط به مدارس است. مي‏دانيم از زماني که اصفهان به عنوان پايتخت (4) دولت شيعي مذهب صفوي برگزيده شد، مدارس وقفي بسياري در اين شهر تأسيس گرديد. حال اگر به آمار مدارس در اين دوره دقت کنيم، در مي‏يابيم که زنان در ايجاد مدارس نقش بسياري داشته‏اند.
در جدولي که «هانه‏دار» (5) از مدارس اصفهان در طول حکومت صفوي ارايه داده است، نام 25 مدرسه ذکر شده است، (6)که باني چهار مدرسه بدون هيچ ترديدي بانوان هستند. اين مدارس به ترتيب زماني عبارتند از: «مدرسه جده کوچک»، «مدرسه جده بزرگ»، «مدرسه نيم آورد» (7)و «مدرسه مريم بيگم». از اين مدارس، به استثناي يک مورد، بقيه هنوز هم در زمره‏ي مدارس فعال شهر مي‏باشند.
نکته قابل توجه در اين مسأله اقدام به احداث مدرسه از سوي بانوان است، چرا که ساخت مدرسه نياز به هزينه‏ي بسيار زياد داشت و واقف مي‏بايست از توان مالي فراواني بهره‏مند باشد. اگر به اسامي واقفان مدارس دقت کنيم، در مي‏يابيم که آنان از رده‏هاي بالاي جامعه بودند.
چرا که مدرسه علاوه بر هزينه‏ي ساخت بنا و موقوفاتي که جهت نگهداري آن تخصيص مي‏يافت، نياز به موقوفات بسياري داشت که بتواند هزينه‏هاي گوناگون آن مانند حق التدريس مدرس، مدد معاش طلاب، حق الزحمه‏ي خدمه، فرش و روشنايي مدرسه و مسجد آن، هزينه‏ي
تهيه و نگهداري کتاب و غيره را تأمين نمايد که در غير اين صورت مدرسه نمي‏توانست به حيات خود ادامه دهد. علاوه بر اين‏ها، واقفان مدارس براي برخي مخارج مانند روضه خواني و اطعام طلاب در ايام سوگواري نيز موقوفاتي را در نظر مي‏گرفتند (8).
علاوه بر کساني که باني و مؤسس مدرسه بودند، برخي ديگر از اين بانوان اموال خود را بر مدارس موجود وقف کرده‏اند. از جمله بدر جهان خانم که بخشي از موقوفه خود را به مدرسه جده کوچک اختصاص (9)داده و عزت نساء خانم که طلاب مدرسه ميرزا حسين در بيد آباد اصفهان وقف نموده است (10).
اگر چه سه تن از اين بانوان خود از شاهزاده خانم‏هاي صفوي بودند و تنها «زينت بيگم» همسر حکيم الملک اردستاني خارج از اين طبقه است، اما با اين همه از يک سوي، توجه اين زنان به امر احداث مدرسه و از ديگر سوي، اختياري که در خرج اموال خود داشتند، بسيار قابل توجه است.
ناگفته نماند که واقفان با شروطي که براي مدرس و طلبه و نيز چگونگي اداره‏ي مدرسه معين مي‏نمودند، علايق و نظرات خود را بر آن تحميل مي‏کردند و در واقع به لحاظ فکري بر آن اعمال نفود مي‏کردند، براي نمونه، واقف مدرسه‏ي «مريم بيگم»، که از لحاظ فکري تحت تأثير انديشه‏هاي غالب بر جامعه به ويژه انديشه‏هاي مرحوم مجلسي دوم بود در وقف نامه‏ي مدرسه مريم بيگم که در سال 1116 ه. ق بر لوح سنگي حک و در محل مدرسه نسب شده، چنين گفته است: «و بايد که کتاب‏هاي علوم و هميه، يعني علوم شکوک و شبهات که به علوم عقليه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت العين و شرح هدايت و امثال ذلک به شبهه دخول در مقدمات علوم ديني نخوانند»(11).
وقف بر امامان و اماکن مقدسه مورد ديگري است که از زوايه‏ي ديد زنان دوره‏ي صفوي پنهان نمانده است. در دوره‏ي مورد نظر که دوره‏ي رواج آيين تشيع اثني عشري است، بالطبع آن چه مظاهر تشيع محسوب مي‏شود مورد توجه بسيار قرار مي‏گرفت، از جمله‏ي تعمير و مرمت مزار امامان و امامزادگان. در اين دوره موقوفات بسياري بر اين اماکن وقف شدت تا درآمد آن ها علاوه بر تأمين هزينه‏ي مرمت و نگهداري بنا، مخارج ديگر اين اماکن، مانند فرش، روشنايي، بوي خوش و حتي اطعام زائران اين اماکن‏هاي مقدس را فراهم آورد. از وقف نامه‏هاي مورد بررسي، چهار مورد بر امامان و امامزادگان وقف شده است.
«گوهر شاه بيگم» در سال 1071 نيمي از موقوفه خود را بر زائران و مجاوران «امير المؤمنين (عليه‏السلام)» و نيم ديگر را بر آستانه‏ي امام حسين (عليه‏السلام) وقف کرده است (12) مادر «شاه سليمان» نيز در سال 1079 ه- ق در پي اجابت نذري که براي بهبودي بيماري فرزندش کرده است، املاکي را از فروش جواهرات خود از مالکان خريداري و بر عتبات عاليات وقف نموده است. (13).
واقف ديگر، «مرواريد خانم» است که در سال 1099 ه-. ق براي بوي خوش و روشنايي اماکن مقدسه وقف نموده است. (14) در سال 1100 ه-. ق نيز مادر شاه سليمان، سومين وقف نامه‏ي خود را تنظيم کرده و در طي آن اموالي را بر «امامزاده شمس الدين» وقف نموده است(15).
وقف بر اولاد از ديگر موارد موقوفات بانوان اصفهان است. به طور کلي تفاوت وقف بر اولاد با به ميراث نهادن ملک يا بخشيدن آن براي فرزند، آن است که به ملک و دارايي نوعي تقدس داده مي‏شود که تا حدي مي‏تواند آن را از دست‏برد ديگران و حتي از مصادره دولت، مصون نگه دارد. (16) در اين صورت عين ملک به صورت وقف باقي مي‏ماند و فرزند در حکم موقوف عليهم از منافع آن بهره مند مي‏شود. در اين صورت عين ملک از تکه تکه شدن و تقسيم ميان وارثان نيز محفوظ مي‏ماند.
اما نکته جالب توجه در موقوفاتي که اين بانوان براي اولادان خود تخصيص داده‏اند آن است که از سه مورد وقف اولادي، دو مورد وقف بر فرزندان دختر شده است. اهميت اين موضوع وقتي بيشتر معلوم مي‏شود که بدانيم غالبا موقوفه‏ي «اولادي» مترادف با موقوفه‏ي «غلامي» (17)است. در واقع منظور از فرزند غالبا فرزند پسر بوده است نه دختر در حالي که اين دو واقف به صراحت از دختران خود نام برده‏اند(18).
يک مورد ديگر نيز موقوفه «در جهان خانم» است که خود دختر «خير النساء خانم» مي‏باشد مادر وي در سال 1075 ه-. ق اموال خود را بر او وقف کرده است. اين خانم در سال 1101 ه-. ق وقف نامه‏اي بتنظيم نموده است و سهمي از موقوفه خود را به «مدرسه جده کوچک» اختصاص داده و سهمي ديگر را بر اولاد خود وقف کرده است (19).
ناگفته نماند که وقف بر اولاد را در زمره‏ي کارهاي بر و خير نمي‏دانيم، چرا که هدف نگهداري و حفظ اموال بوده است نه انجام کاري عام المنفعه.
وقف بر اشخاص و نيازمندان نيز از ديگر مواردي است که بانوان دوره‏ي صفوي به آن توجه کرده‏اند. از مادر شاه سيلمان سه وقف‏نامه باقي مانده که يکي به تاريخ 1099 ه-. ق بر چهار تن از غلامان وي وقف شده است. واقف ديگر حشمت النساء خانم است که در سال 1131 ه-. ق يک سوم موقوفه خود را به چند تن از کنيزان خود اختصاص داده است و مورد ديگر وقف بر نيازمندان است. «زينت بيگم» واقف اين موقوفه خواسته است که درآمد موقوفه وي به «ارباب استحقاق» از قرار نفري دو تومان تعلق گيرد (20).
ناگفته نماند که بيشترين اين واقفان از طبقات بالاي اجتماعي و به ويژه از ميان زنان درباري بودند - و شايد همين مسأله، علت در دست نبودن وقف نامه‏اي از زنان اصفهان در سالهاي اوليه حکومت صفويان باشد. - و شايد همين مسأله، علت در دست نبودن وقف نامه‏اي از زنان اصفهان در سالهاي اوليه حکومت صفويان باشد. - البته اين موضوع کاملا طبيعي به نظر مي‏رسد، چرا که تنها چنين افرادي داراي چنان ثروتي بودند که بتوانند بخشي از آن را به امور عام المنفعه، آن هم در ابعاد وسيع اختصاص دهند.
در مورد انگيزه‏هاي اين واقفان، همان گونه که در ابتدا گفته شد، اطلاع دقيقي در دست نيست. غالبا واقفان به روال وقف نامه نويسي انگيزه‏ي خود را کسب ثواب اخروي بيان کرده‏اند. اما اين که تا چه اندازه انگيزه‏هاي مادي در آن نقش داشته باشد موضوعي است که وقف نامه‏ها در باره‏ي آن سکوت کرده‏اند. گاهي نيز در پي انجام نذري وقف کرده‏اند، مانند موقوفه‏ي مادر شاه سليمان که پيشتر از آن ياد شد.
گاهي نيز براي نجات اموال از مصادره يا دست درازي دولت مردان، اقدام به وقف کرده‏اند در اين گونه موارد يا کلا وقف بر اولاد شده است و يا سهم اندکي براي يکي از امور خير وقف شده و مابقي به عنوان حق التوليه در اختيار فرزندان قرار گرفته است. در واقع در اين گونه موقوفات انگيزه‏ي اصلي واقف، حفظ اموال بوده و نه انجام کار خير و اگر هم مبالغي را بر امور خير تخصيص داده است، صرفا براي ظاهر سازي و حفظ موقوفه بوده است.
البته علي رغم آن که وقف جنبه‏ي تقدس داشت و ظاهرا نبايد به آن تعرضي مي‏شد، اما تاريخ گوياي آن است که در موارد متعددي به عمد موقوفات مورد تعرض قرار گرفته و وقف نامه‏هاي آن‏ها نابود شده‏اند(21).

نتيجه

با آن چه گفته شد، مي‏توان چنين نتيجه گرفت که زنان پايتخت به مسايل اجتماعي و فرهنگي - مذهبي توجه بسيار داشتند و علي رغم عدم حضور محسوس‏شان در سطح جامعه، به صورت غيرمستقيم بر اين فعاليت‏ها تأثير گذار بودند آنان با تخصيص بخشي از دارايي خود براي امور فرهنگي - مذهبي و کارهاي عام المنفعه بر روند اجراي اين امور تأثير گذاشتند. آنان خود دانسته يا نادانسته از جريان‏هاي حاکم بر روح جامعه پيروي مي‏کردند و از اين روي با نوع موقوفات خود و شروطي که براي آن قرار مي‏دادند، مانند ديگر واقفان در تشديد و يک سويه کردن اين جريان‏ها مؤثر بودند.

پی نوشت:

1- زنان طبقات کم در آمد زايي مانند کارهاي دستي را در خانه انجام مي‏دادند و زنان روستايي نيز علاوه بر کارهاي دستي، در کارهاي مختلف از جمله کشاورزي و دامداري نيز مشارکت داشتند.
2- موقوفه‏اي به تاريخ 1065 ه-. ق که بر دار الشفاي امام رضا (عليه‏السلام) وقف شده است. واقف ضمن موقوفاتي که براي دارالشفاء تعيين کرده است، مقرر داشته تا از محل درآمد موقوفه، «مواجب يک جراح و چهار خادم، يکي مؤنث و سه مذکر» پرداخته شود. البته اطلاعات بيشتري نداده است. يعني مشخص نکرده که وظيفه‏ي اين زن پرستار تنها رسيدگي به بيماران زن است يا براي همه‏ي بيماران. (وقف نامه شمار 12 - بر اساس دفتر بازخواني شده‏ي اسناد وقفي - بايگاني اداره‏ي اوقاف آستان قدس رضوي).
3- مي‏دانيم که برخي شاهزاده خانم‏هاي صفوي پيش از اين دوره به وقف اموال خود اقدام نموده بودند. به عنوان نمونه قاضي احمد قمي در ذکر احوال شاهزاده سلطانم (ميهن بانو)، آورده است که: «و املاک نفيس در شيروان و... بهم رسانيده بودند، وقف بر حضرات عاليات چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين فرموده، توليت آن را به شاه عالميان و بعد از ايشان به پادشاه زمان منوط گردانيدند و مصرف آن سادات فاطمي اثني عشري که سيور غال نداشته باشند از ذکور و اناث که شوهر نداشته باشد، تعيين فرمودند.» (قاضي احمد قمي: خلاصه التواريخ، به تصحيح احسان اشرقي، ج 1، دانشگاه تهران، 1359، صص 430 و 431. ).
4- البته اصفهان از پيش از دوره‏ي صفوي لقب‏دار السلطنه را دارا بود و در اين دوره نيز پيش از آن که از سوي شاه عباس اول به پايتختي برگزيده شود، هم‏چنان در منابع اين لقب براي شهر تکرار شده است. (جهانگشاي خاقان، تاريخ شاه اسماعيل، مقدمه و پيوست دکتر الله دتا مضطر، اسلام آباد، مرکز تحقيقات فارسي ايران و پاکستان، 1406 قمري، 1986 ميلادي، ص 128.
5- Hane Da.
6- ماساشي هانه‏دار: «ويژگي بافت شهر اصفهان در اواخر دوره صفوي» ترجمه نزهت احمدي، ميراث جاويدان، شماره 33 - 34، تهران، سازمان اوقاف و امور خيريه، 1380، ص 162 و 163.
7- براي کسب اطلاعات بيشتر از متن اين سه وقف نامه ر. ک. به،: نزهت احمدي، «چهار وقف نامه از چهار مدرسه در دوره صفوي»، ميراث اسلامي ايران، به کوشش رسول جعفريان، دفتر سوم، قم، کتابخانه آية الله مرعشي، 1375، ص 93 الي 129.
8- وقف نامنه‏اي که از مريم بيگم در دست است، اصل وقف نامه‏ي مدرسه مريم بيگم نيست، بلکه سندي است شامل چند وقف نامه که به تاريخ‏هاي مختلف جهت روضه خواني واطعام طلاب مدرسه در ماه رمضان و ايام عاشورا، وقف شده است. (سند شماره 3).
9- سند شماره 8.
10- سندهاي شماره 376 و 805.
11- سپنتا، عبد الحسين، تاريخچه اوقاف، اداره‏ي کل اوقاف اصفهان، اصفهان، 1346، ص 299.
12- سند شماره 111. متن اين وقف نامنه همراه با وقف نامه‏ي زبيده بيگم دختر شاه سليمان توسط نويسنده بازخواني و چاپ شده است ر. ک. (احمدي، نزهت، «دو وقف نامه از دو زن، زبيده بيگم، و گوهر شاه خانم،»، ميراث اسلامي ايران، به کوشش رسول جعفريان، دفتر ششم، قم، کتاب‏خانه آية الله مرعشي، 1376، ص 1341 الي 358. ).
13- سند شماره‏ي 151.
14- سند شماره‏ي 27.
15- سند شماره‏ي 580.
16- شاردن مي‏گويد: «موقوفات در ايران جنبه‏ي تقدس دارد، و اگر کسي حتي يک روز پيش از اين که شاه داراييش را مصادره کند، خانه يا ديگر مستغلاتش را وقف کرده باشد شاه نمي تواند آنها را تصرف و تملک کند» ر. ک. شاردن. ژان: سفرنامه شاردن، ترجمه‏ي اقبال يغمايي، انتشارات توس، تهران، 1374، ج 4، ص 1341.
17- براي اطلاعات بيشتر، ر. ک. سالک، محمد تقي: سخني درباره وقف و نگاهي به موقوفه غلامي، ميراث جاويدان، شماره 2، تهران، اداره اوقاف و امور خيريه، 1372، ص 40 الي 45.
18- سندهاي شماره 697 و 50.
19- سند شماره 8.
20- براي اطلاع از محتواي موارد ذکر شده ر. ک. سندهاي شماره 279 و 40 و 521.
21- مانند موقوفاتت عظيم خواجه رشيد الدين فضل الله همداني که پس از مغضوب شدن وي، تمام آن نابود و يا به تارج رفت. هم‏چنين مانند موقوفات «ميرزا سلمان» که قاضي احمد قمي به آن اشاره کرده است. براي اطلاع بيشتر ر. ک. قمي قاضي احمد: خلاصه التواريخ، تصحيح احسان اشراقي، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1359، ج 2، ص 747.



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.