وقف ‏نامه‏ ی امیر رفیع‏ الدین

در این مطلب به وقف ‏نامه‏ ی امیر رفیع‏ الدین از قدیمی‏ترین سند وقفی در شهرستان قاینات اشاره خواهیم کرد.
شنبه، 16 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف ‏نامه‏ ی امیر رفیع‏ الدین
مقدمه
وقف‏نامه ‏ی امیر رفیع‏الدین قدیمی‏ترین سند وقفی در شهرستان قاینات است که در سنه 920 هجری قمری نگارش یافته است. این وقف‏نامه به لحاظ متن ادبی، قدمت تاریخی و موارد مصرف خاص، دارای اهمیت و در خور تأمل است.

بازخوانی آن از وقف‏نامه‏ی موجود در اداره اوقاف و امور خیریه‏ی خضری دشت بیاض یکی از شهرهای قاینات انجام گرفته و پرونده آن به کلاسه‏ی - الف 40 موجود می‏باشد. امید است انتشار این قبیل وقف‏نامه‏ها سپاسی به ساحت مقدس واقفان خیراندیش باشد.
 

متن وقف نامه امیر رفیع‏ الدین

العزة لله تعالی شأنه
الله هو الواقف علی السرائر و الضمائر
بنابر مقتضای حدیث «من بنی لله مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنة» در قریه‏ی فارس بهشتی که وطن مألوف آن جناب و آباء و اجداد بزرگوار اوست و نمونه‏ای است از بهشت و رشکی است از روضه‏ی اعلی علیین در زمین ملک خود به اهتمام معماران غیب و مهندسان لاریب مسجدی جامع بنا فرموده :

که ظاهر فرخنده مآثر آن چون ظاهر و باطن بانی نورانی و باطن خجسته مواطن آن چون ظاهر حمیده‏ی بیت الله الحرام ایمن از تفرقه و پریشانی مسجد او جامع فیض اله روضه‏ی او خطبه ‏ی او تا به ماه آمده در وی ز سپهر کبود فیض حق از خواندن قرآن فرود بر سر ایوانش مؤذن چو گشت قامتش از مسجد عیسی گذشت هوای دلگشایش چون روایح انفاس عیسوی روح‏افزا و فزای جان ‏فزایش چون ید و بیضای موسی معجز نما بحر مسجور سرابش چون زلال سلسبیل بیت معمور است .

صحنش یا بهشت جاودان بر بساط عزتش آیات رحمت را نزول در حریم دولتش سلطان دولت را مکان و واقع است آن مسجد جامع مذکور به قریه‏ی فارس منزلت از بلوک دشت بیاض به ولایت قهستان از سر کار قرین شرقی المتصل به حریم نهر عام، و غربی آن به خانه‏هایی که به تصرف مولانا الاکرم مولانا کمال‏الدین محمود ابن مولانا ابوی المعانی ام ابن مولانا محمد است،

شمالی آن متصل به راه عام، جنوبی آن متصل به کوچه پیش بسته که ممر سرای مولانا کمال‏الدین محمود مذکور در آن است و خیابان کوچه مذکور ایدالله تعالی ظلال دولته الی یوم الدین مسلمانان را مأذون کرد که آنجا نماز به جماعت گزارند و مسلمانان به اذن و اجازت آن جناب نماز گزاردند .

پس جناب واقف مذکور به حکم «خیر الافعال ما انفق منه و خیر الاعمال ما وفق فیه فمن عمر دنیاه ضیع ماله و من عمر آخرته بلغ ماله» وقف کرد و تصدق نمود خالصا لله تعالی و ابتغاء لمرضاته و طلبا لجزیل نواله و هو یا من الیم عقابه از آنچه حق و ملک بانی مذکور بوده و در تحت صرف مالکانه خود داشت تا زمان این وقف کردن بر این مسجد موقوف علیه محدوده مذکور از آنچه بود

حق غیر عما یمنع جواز الوقف و لزومه همگی و تمامی محدوداتی که مبین محدوه می‏شود و واقع است به قریه‏ی فارس مذکور از سرکار قاین به ولایت قهستان مذکور منها همگی و تمامی محوطه معروف به محوطه‏ی بایزید بکشمان قریه‏ی مزبوره یک صد من تخم کشت تخمینا، شرقی آن متصل به زمین خواجه عبیدالله ابن محمد کاخکی، غربی آن متصل بعضی به باغچه‏ی سرای قوام‏الدین.

و بعضی به باغچه ‏ی حسنعلی ابن محمد ساربان و بعضی به خانه و باغچه‏ی محمد ابن علی ابن محمود ساربان و بعضی به خانه و باغچه‏ی متروکه‏ی شیخ جنکر و بعضی به خانه و باغچه‏ی متروکه یوسف ابن شیخ محمد ابن محمودی و بعضی به باغچه‏ی سرای متروکه‏ی یوسف خافی، شمالی آن متصل به راه عام.

جنوبی آن متصل بعضی به باغچه ملک ابن فیروز قصاب و بعضی به کوچه پیش بسته که ممر ملک مذکور در آن است منها قطعه زمین به قریه‏ی مذکوره‏ی کشمان نو و ناصری معروف به پای درخت سنو شصت من تخم کشت تخمینا،

شرقی به زمین مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن فارس بعضی و بعضی به زمین امیرزاده‏ی اعظم عمدة الاماثل بین الامم، امیر معین‏الدین محمود ولد رشید جناب واقف مذکور، غربی آن متصل به حریم نهر عام و.

کذا الشمالی و الجنوبی و منها قطعه زمین به کشمان توت و ناصری مذکور معروف به زمین امیر میر علیا عماد بیست من تخم کشت که شرقی آن متصل به حریم جوی عام و غربی آن متصل به زمین حاجی ابن محمود حاجی شمال آن متصل کالشرقی،

جنوبی آن متصل به زمین مولانا کمال‏الدین اویس ابن مولانا ابوالحسن مذکور منها قطعه زمین به کشمان مذکور سی من تخم کشت که شرقی آن متصل به زمین مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن مذکور بعضی .

و بعضی به زمین مولانا کمال‏الدین اویس مذکور، غربی آن متصل به زمین خواجه حاجی محمد ابن حسن ابن شرف‏الدین، شمالی آن متصل به حریم نهر عام، جنوبی آن متصل به زمین جناب دولت‏پناه سعادت دستگاه امیرزاده اعظم امیر قیاس‏الدین خلیل‏الله ولد حمیده خصال جناب واقف مذکور بعضی و بعضی به زمین مولانا محمد ابن مولانا ابوالحسن مذکور همگی و تمامی یک صد و چهل فنجان آب از قنات قریه مذکور که مدار آن بین الارباب و الشرکاء بر شانزده شبانه‏روز است.

و هر شبانه‏روزی یک صد و شصت فنجان آب است که این قریه مذکور را قنات دیگر نیست که شرب و حقابه آن محدودات مذکور است. و منها همگی و تمامی نصف شایع کامل از تمامی طاحونه علیای قریه‏ی مذکوره، شرقی آن متصل بعضی به رودخانه عامه قریه مذکوره و بعضی به بطن نهر عام و بعضی به حریم آن غربی آن متصل کالبعض الاخرن الشرقی، شمالا متصل به اراضی که مالکی ندارد,

و جنوبی آن به محوطه واقف مذکور به درستی و راستی که این محدودات مذکورات با شرب مذکوره وقف شد بر این مسجد موقوف علیه محدود مذکور و اخران علی فقراء و المسلمین شرط فرموده جناب واقف مذکور زادالله تعالی توفیقه که متولی عام این وقف خود باشند مدت حیات خود و هر نوع تصرفی که خواهد در این وقف کند.

و هرگاه که خواهد او را از تولیت عزل کند و هر شرطی که خواهد تعیین کند و وظیفه از باب وظایف اگر خواهد چیزی کم کند و اگر خواهد زیاد کند که هیچ آفریده را بر وی ولایت منع و اعتراض نیست .

و شرطی کرد عالی جناب واقف مذکور طول الله تعالی فی دوام الدولته عمره که چون شربت ناگریز (کل نفس ذائقة الموت) از دست ساقی (کل شی‏ء هالک الا وجهه) نوش نماید و رخت حیات از این منزل فانی خراب به سرای باقی کشد.

هر کس که در مسجد مذکور خطیب و پیشنماز باشد متولی وقف او باشد و حاصلات این وقف اولا به عمارت و مرمت ضروریه این مسجد جامع مذکور از فرش و روشنایی آن صرف نماید و آنچه زیاده آید از چهار سهم سه سهم خطیب جهت وظیفه‏ی خطابت و امامت بردارد .

و یک سهم باقی را هر کس که در این مسجد جامع مؤذن باشد و به اذن اوقاف خمسه قیام نماید مشروط آنکه از در و دیوار این مسجد با خبر باشد و درب بندد و گشاید و مسجد را جاروب کشد و آب پاشد و زمستان به اتفاق خطیب برف آن را پاک سازد.

و شرط کرد عالی جناب واقف مذکور ایدالله تعالی ظلال دولته الی یوم النشور که هر روز خطیب در گنبد فردوس منزلت جنت آیین که گویی نمونه‏ای است از بهشت برین و رشکی است از روضه‏ ی اعلی علیین مردن آنجا به که بودن زنده در جای دگر که عالی جناب واقف مذکور جهت مدفن و مضجع خود در اندرون مسجد جامع مذکور در جانب شمالی مقصوره‏ی مسجد جامع مذکور ساخته.

هر روز یک جزو از کلام ملک علام جل شأنه و عظم سلطانه جهت ترویح روح آن عالی جناب بخواند و هیچ تعطیل نکند و این وظیفه را بردارد و اگر او را مانعی پیش آید کسی تعیین نماید که عوض آن این جزو را بخواند.

و شرط کرد عالی جناب واقف مذکور که هیچ یک از حکام اسلام و متولیان عام و گماشتگان صدور ذوی الاحترام و قضاة اسلام در این وقف مدخل ننمایند و از آنجا چیزی نگیرند و این وقف را زیاده از سه سال به یک کس به اجاره ندهند.

و بعد از آن عالی جناب واقف مذکور کسی را از قبل خود متولی تعیین کرده بود و فرعا این موقوفات را به تصرف او باز گذاشت و آن جهت وقف تصرف کرد و عالی جناب واقف مذکور تعلیق به موت کرد و گفت:

که بعد از فوت من وقف باشد به طریق مسطور و هر کس در تبدیل و تغییر این وقف کوشد فعلیه لعنت الله و الملائکة و الناس اجمعین خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون وقفا مخلدا مؤبدا بطرار التخلید و التأیید دائما دوام الارضین و الافلاک محفوظا عن التلف و الاستهلاک لایباع و لایوهب و لایورث و لایملک بوجه من الوجوه و سبب من الاسباب (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان الله سمیع علیم)

و کان هذا الوقف من الواقف المذکور تقبل الله تعالی فی رابع عشر شهر النبی الامی صلی الله علیه و آله و سلم شعبان المعظم سنة عشرین و تسعمائه (920 ه ق) کتبه العبد القریب الخاطی المعترف بالذنب و التقصیر والراجی الی رحمة الله الهادی جلال‏الدین ابن اویس المومن ابادی معروف به جلال الکاتب سر الله عیوبه فی الدارین.

مخفی نماند که چون اوایل دیباچه‏ی این وقف‏نامه در وقتی که سواد می‏شد قدری کاغذ پاره و مندرس شده بود دیباچه معلوم نشد که چه عبارت بوده است.

و ایضا جناب واقف مذکور شرط کرد که اگر طاحونه مذکور را احتیاج به مرمت و مصالح شود هرکس متولی این وقف باشد از حال آن املاک ضروریات آن را انجام دهد مرمت و مصالح ضروریه سرانجام نماید .

و اگر املاک مذکور را احتیاج تخم و مصالح شود از حاصل آن املاک ضروریات آن را انجام دهد مرمت و مصالح الاملاک دیوانی بر همه ارباب وظیفه مقدم دارند و معطلی ندهند و نسخه‏ی وقف‏نامچه دیگر مطابق و موافق یکدیگر را لفظ به لفظ موافق است گرفته شود.

و مجموع را اصل ساخته محکوم و مشتمل شده که اگر نعوذ بالله یکی را نقصان رسد دیگری موجود باشد و ایضا در وقف داخل است بیست فنجان آب دیگر از قنات مذکور چنانچه مجموع آن یک صد و شصت فنجان وقف باشد که یک شبانه‏روز باشد و یک سهم باشد.

از جمله شانزده سهم از قنات قریه مذکور مع جمیع حقوق داخله و الخارجه از آبار و انهار و کل ما یتعلق بها من المنبع الی المصب و همگی و تمامی یک قطعه زمین به کشمان توت ناصری مذکور به مساحت بیست من تخم کشت،

شرقا متصل به زمین خواجه محمدی حسن میمی، غربها متصل به زمین جناب دولت مآب میر غیاث‏الدین علی ابن واقف مذکور، شمالها و جنوبها متصل بند عام و همگی و تمامی قطعه زمین ایضا به کشمان مذکور معروف به زمین استاد احمدی بیدختی شرقی متصل به زمین خواجه حاجی محمد ابن حسن شرف‏الدین و غربها متصل به زمین میر غیاث‏الدین علی مذکور، شمالها متصل بند عام،.

جنوبها متصل به زمین محمد حسن میمی به مساحت سی من تخم کشت و همگی و تمامی قطعه زمین به موضع باغ نو به کشمان رودخانه، شرقی متصل به زمین جناب واقف مذکور، غربی متصل به زمین مولانا ابوالفضل ابن مولانا ابوالحسن مذکور، شمالها متصل به زمین خواجه حاجی محمد ابن حسن مذکور بعضی و بعضی به زمین واقف مذکور و بعضی به باغچه سرای جناب امیر معزالدین خلیل الله مذکور به ساحت شصت من تخم کشت با جمیع حقوق و مرافق آن شرعا وقف صحیح شرعی مخلد مؤبد الی ان ترث الارض و فی علیها و آخرها علی فقراء المسلمین.

و ایضا واقف مذکور تقبل الله تعالی عنه شرط کرد که در ایام و لیالی متبرکه که در هر سال واقع است جهت روح پر فتوح آن جناب واقف مذکور و اهل بیت او روح الله ارواحهم هر کس متولی آن وقف باشد رعایت ترتیب نموده به فقرا و مساکین و خواص و عام دهد.

بدین موجب: ایام عیدین که صباح مسلمانان از نماز عید فارغ شوند در مسجد مذکور حاضر شوند نان هریسه بدیشان دهند. نان ده من، گوشت به جهت هریسه پنج من، گندم به جهت هریسه پنج من، روغن یک من. روز عاشورا آش قلور ترتیب نمایند حوایج به قدر احتیاج که به عامه خلایق می‏دهند گندم ده من، پیه یک من، حوایج مقدار احتیاج.

روز استفتاح که نصف ماه رجب باشد به دستور روز عاشورا آش قلور ترتیب نمایند. روز ولادت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم که در ماه ربیع‏الاول باشد به دستور روز عاشورا قلور ترتیب نمایند و در مسجد مذکور ختم کنند.

شب‏های لیلة البراة که نصفه‏ی ماه شعبان است چلپک و حلوا ترتیب نمایند روغن سه من، آرد پنج من، دو شاب پنج من. و دو ماه چله‏های زمستان هر روز پنج من گندم و ده من شلجم و جزر را مع نیم من پیه قلور کرده به عامه فقرای مسلمانان در مسجد و مقبره مذکور دهند و تغییر و تبدیل ندهند.

ذامع اصله مطابق و لیس فیه خلاف. حرره الاقل حسین ابن افضل مهر شد لا اله الا الله. قد قوبل السواد مع اصله الاصیل المعتبر المضبوط فوجد ذا معه سیان و مطابقان. حرره الاقل مهر شد [ناخوانا.] ذا واصله سیان حرره المذنب مهر شد اللهم صل علی محمد. بسم الله تعالی مطابق السواد مع الاصل مهر شد. [الف - 40]

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: مفید شاطری
این مقاله در تاریخ 1402/5/28 بروز رسانی شده است


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.