شیوه‏ ی اداره‏ ی مدارس بر اساس وقف‏ نامه ‏ها در دوره‏ ی صفوی

در این موضوع وقف به شیوه‏ ی اداره‏ ی مدارس بر اساس وقف‏ نامه ‏ها در دوره‏ ی صفوی اشاره ای خواهیم داشت. با راسخون همراه شوید.
شنبه، 19 اسفند 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیوه‏ ی اداره‏ ی مدارس بر اساس وقف‏ نامه ‏ها در دوره‏ ی صفوی
مقدمه:
مسأله تعلیم و تربیت از مسایل مهم و اساسی است که شناخت دقیق آن بسیاری از نکات مهم تاریخ اجتماعی هر دوره را مشخص می‏سازد. برای شناخت این موضوع پیش از هر چیز باید درصدد شناسایی مراکز آموزشی هر جامعه و چگونگی عملکرد آن برآییم.

در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تکیه بر اسناد بر جای مانده از دوره‏ی صفویه شیوه‏ی اداره‏ی مدارس در آن عصر روشن شود. متأسفانه در این خصوص در منابع کمتر ذکری به میان آمده و حتی کتاب فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، که از عنوان آن انتظار می‏رود.

حاوی اطلاعات مفیدی در این مورد باشد، هیچ گونه اطلاع ارزشمندی در اختیار ما قرار نمی‏دهد (1) اگر وقف‏نامه‏ها نبودند تنها منبع قابل اعتنا در این مورد، سفرنامه‏ها بودند که مختصر اطلاعاتی در این باره ارائه کرده‏ا ند.

به هر حال وقف‏نامه‏های مدارس اگر چه به منظور دیگری تنظیم شده‏اند اما تنها منبع معتبری هستند که در حین بیان شیوه‏ی مصرف درآمد موقوفه و بیان شرایط وقف، گاه مواردی از نحوه‏ی اداره‏ی مدارس، شیوه جذب طلاب، شرایط تحصیل و غیره نیز بیان کرده‏اند که این موارد می‏تواند ما را در شناسایی شیوه‏ی اداره‏ی مدارس رهنمون سازد.

از میان 136 وقف‏نامه موجود از دوره‏ی صفویه که در بایگانی‏های اداره‏ی کل اوقاف اصفهان، اداره کل اوقاف کرمان، اداره کل اوقاف مشهد و بایگانی اداره اوقاف آستان قدس رضوی، نگهداری می‏شود، آن چه به مدارس تعلق داشته در این پژوهش مورد استناد قرار گرفته است. همچنین از تعدادی از وقف‏نامه‏های مدارس که پیش از این توسط محققان به زیور طبع آراسته شده با ذکر محل چاپ آنها، بهره گرفته شده است.

به طور کلی دو رکن اصلی هر مدرسه، آموزش دهنده و آموزش گیرنده می‏باشد در این جا سعی شده است تا بر اساس اطلاعات بهدست آمده از وقفنامه‏ها، شرایط و جایگاه هر یک از آنان در مدرسه روشن شود.

و از آن جا که این دو گروه برای انجام فعالیت‏های خود نیازمند به کتاب و کتابخانه هستند، اطلاعاتی را که وقف‏نامه‏ها در باب کتاب‏خانه‏های مدارس در اختیار گذاشته‏اند، بیان شده است. همچنین در مورد شیوه‏ی اداره‏ی مدرسه و نیز تنظیم درآمدها و مخارج آن سخن گفته شده است.
 

شرایط مدرس

مدرس مهمترین رکن آموزش بود. اعتبار مدرسه بستگی بسیاری به در اختیار داشتن مدرسان عالم و آگاه داشت و مدارسی با این ویژگی جاذبه‏ی بسیار برای جذب محصلان مستعدتر به مدرسه داشتند.

اگر چه در همه‏ی وقف‏نامه‏ها به صراحت به این موضوع مهم نپرداخته‏اند و غالبا نظر و رأی متولی را برای گزینش مدرس کافی دانسته‏اند، اما باز برخی از واقفان که به کیفیت کار مدرسه‏ی خود اهمیت زیادی می‏دادند،

شرایط خاصی را برای پذیرش مدرس در مدرسه عنوان می‏کردند. گاه آنان در زمان حیات خود شخص خاصی را که سرآمد دیگران بود برای مدرسی مدرسه تعیین می‏کردند و گاه معیارهایی را عنوان می‏ کردند که شخص مدرس می‏بایست .

با این معیارها هماهنگی داشته باشد. گاهی نیز تولیت و یا نظارت را بر عهده‏ی یک عالم برجسته می‏ گذاشتند تا او با نظر خود مدرس را انتخاب کند.

در مواردی هم که واقف به طور مستقیم برای مدرس شرایطی ذکر نکرده است، شروطی کلی برای احراز این مقام در عرف اجتماع وجود داشت. تقید به تشیع اثنی عشری، حضور به موقع در مدرسه و گاه اقامت در مدرسه و عدم آلودگی به مفاسد اخلاقی و اجتماعی.

همچنین در وقف‏نامه‏ها غالبا میزان مستمری مدرس، شرایط حضور او در مدرسه، وظاسیف او در قبال طلاب و غیره ذکر شده است. که از جمله می‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

موارد زیر شرایط ذکر شده در وقف‏نامه‏ها را بیان می‏کند. تقید به تشیع اثنی عشری: از شروط اصلی برای یک مدرس تقید به آیین تشیع اثنی عشری بود، چرا که مدارس مکانی برای ترویج و تبلیغ این آیین هم به شمار می‏رفت و اگر چه برخی واقفان از قید آن در وقف‏نامه خودداری کرده‏اند، .

اما همان طور که گفته شد عدم ذکر این به دلیل وضوح مطلب بود نه به علت کم اهمیتی موضوع، چرا که تقریبا در تمام وقفنامه‏ها رعایت این شرط برای طلاب ذکر شده است.

تسلط بر علوم دینی: مسلم است که شرط اول مدرس بودن، اشراف بر علومی است که قصد تدریس آن را دارد، اما طبیعی است که تمام این افراد از لحاظ علمی در یک درجه نیستند.

تأکید برخی واقفان بر این مسأله نیز گویای حساسیت آنها بر انتخاب افراد صاحب صلاحیت است، در واقع این تأکید باعث می‏شود که از گزینش مدرسان کم سواد جلوگیری شود. همچنین این تأکیدگاه می‏تواند نشان دهنده‏ی علومی باشد که در مدارس بیشتر مورد توجه بوده است.

عباس قلی‏خان گفته است که مدرس مدرسه‏اش باید مرد فاضلی باشد که قسط وافی در علوم عربیت و کلام و نصیب اوفری از فقه امامیه و اخبار و احادیث اهل بیت رسالت - صلی الله علیه و آله - و اطلاع کاملی و بر تفاسیر آیات با برکات قرآنیه داشته باشد. [وقف‏نامه شماره‏ی 5، مشهد.]

گاهی نیز واقف شخص خاصی را از علمای زمان مشخص کرده است و حتی تدریس در مدرسه را پس از وفات شخص مورد نظر در خاندان او قرار داده است، البته با این شرط که فرزندانش راه او را دنبال کرده و در علوم دینی سرآمد باشند (2).

حضور در مدرسه: غالبا واقفان مایل بودند که مدرسان در مدرسه اقامت کنند، اگر چه آنان نمی‏توانستند مدرسان را مانند طلبه‏ها ملزم به چنین کاری بکنند ولی دست کم اتاقی در مدرسه جهت مدرس در نظر گرفته می‏شد .

که علاوه بر آن که در این اتاق به طلاب درس می‏داد گاه شب را نیز در آن بیتوته می‏کرد. اما حضور دایم مدرس در روز الزامی بود و در واقع او نمی‏توانست بدون دلیل از مدرسه غیبت کند؛ چرا که در این صورت مستمری او قطع می‏شد.

این قوانین برای سایر مدرسانی که به مدرسه می‏آمدند وجود نداشت چرا که آنان گه گاه برای تدریس یک یا چند درس در مدرسه حاضر می‏شدند و غالبا از محل موقوفات مدرسه نیز سهمی نداشتند.
برخی وقفنامه‏ها مشخص کرده‏اند که مدرس باید در هفته چند روز در مدرسه مشغول تحصیل باشد. برای مثال چنین آورده شده است: «و در هفته، پنج یوم در صفه‏ی مدرسه به افاده‏ی علوم دینیه و معارف یقینیه اشتغال نماید.»[وقف‏نامه شماره 5، مشهد.]

رسیدگی و نظارت بر امور مدرسه: در واقع نقش مدرس اول در یک مدرسه شبیه به نقش مدیر و مسئول مدرسه است. حتی در بسیاری از موارد مدرس ناظر موقوفه نیز می‏باشد و بابت اداره‏ی امور مدرسه حق النظاره نیز دریافت می‏کند. او باید به امور جاری مدرسه و نیز وضعیت طلاب رسیدگی کند.

علاوه بر این رسیدگی به روند امور جاری مدرسه مانند رسیدگی به وضعیت حجره‏ها و سایر بناهای مدرسه، نظارت بر مسأله رفاه و احتیاجات اولیه طلاب مانند تأمین روشنایی حجره ‏ها و نیز رسیدگی به کار خدمه‏ی مدرسه مانند مؤذن، جاروب‏کش، مسئول روشنایی، مسؤول نظافت و آب کش؛ که مرتبا آب حوض‏های مدرسه را تعویض می‏کرد،

و نیز بر تأمین آب آشامیدنی مدرسه، همه مواردی است که در برخی وقف‏نامه‏ها در زمره‏ی وظایف مدرس آورده شده است (3).رسیدگی به امور طلبه‏ ها: همان گونه که گفته شد در بسیاری موارد مدرس در مدرسه نقش مدیر داشت و از این روی رسیدگی به امور طلاب نیز با وی بود.

شاردن اذعان دارد که مدرسان و معاونانشان وظایف خود را با نهایت دقت انجام می‏دادند و به طور یکسان به تمام طلاب چه آنهایی که در مدرسه ساکن بودند و چه کسانی که از بیرون می‏آمدند، درس می‏دادند.

انتخاب و پذیرش طلاب، رسیدگی به وضعیت تحصیلی و حضور آنان در مدرسه، رسیدگی به وضعیت اخلاقی آنان در مدرسه، رسیدگی به وضعیت اخلاقی آنان، چگونگی اقامت در حجره‏ها، پرداخت مستمری و غیره همه وظایفی بود که مدرس علاوه بر تدریس در مدرسه بر عهده داشت.

عدم آلودگی به مفاسد اخلاقی: از شروط مهم برای یک مدرس صلاحیت اخلاقی و تقوا بود، اگر چه در بیشتر وقفنامه‏ها به دلیل وضوح مطلب مستقیما ذکری در این مورد نشده است، اما اشاره برخی از واقفان گویای توجه به این مسأله است.

به عنوان نمونه شیخ علی خان زنگنه در وقف‏نامه‏ی خود در جایی که صحبت از مواجب ناظر می‏کند. به صراحت بیان می‏دارد که: «هر ساله مبلغ پنج تومان تبریزی... به عالمی غیر متظاهر به فسق از سکنه‏ی بلده‏ی همدان» بابت نظارت بر امور مسجد پرداخت شود[وقف‏نامه‏ی مدرسه بزرگ همدان، ص 171 ].

برخی واقفان گرایش داشتن به تفکراتی خاص را از جمله مفاسد اخلاقی محسوب کرده و آن را نه برای مدرس و نه برای طلبه جایز ندانسته‏اند و حتی اخراج طلبه‏هایی را که مبادرت به خواندن چنین علومی کرده‏اند، را از وظایف مدرس قرار داده‏اند (4).

نظارت بر پیشرفت درسی طلبه‏ها: یکی دیگر از وظایف مدرس رسیدگی به پیشرفت تحصیلی طلاب بود. او موظف بود کسانی را که پیشرفتی در درس نداشتند از مدرسه اخراج نماید. گاهی نیز واقفان مدد معاش طلاب را بر اساس درجه‏ی دانش آنان مشخص کرده‏اند، و تشخیص رتبه‏ی آنان نیز بر عهده‏ی مدرس بود.

رسیدگی به حضور و غیاب طلاب: از دیگر وظایف مدرس رسیدگی به حضور طلبه‏ها در مدرسه و و در محل برگزاری درس بود. همچنین وی در صورت لزوم به آنان مرخصی برای سفر می‏داد و بر اساس ضوابطی تا بازگشت حجره‏ی آنان را به دیگری نمی‏داد و مستمریشان را پس انداز می‏کرد.

نظارت بر پرداخت مستمری طلاب: غالبا در وقفنامه‏ها توزیع مقرری طلاب بر عهده‏ی مدرس گذاشته شده است. گاه مبلغ مستمری در خود وقف‏نامه ذکر شده است و گاه باقی مانده‏ی درآمد مدرسه پس از صرف مخارج ضروری مدرسه توسط مدرس میان طلاب تقسیم می‏شد.
 

شرایط طلاب بر اساس وقف‏ نامه‏ها

یکی از انگیزه‏های ایجاد مدارس در این دوره تبلیغ و ترویج مذهب شیعه بود، بنابراین واقفان حساسیت‏های خاصی برای گزینش طلاب نشان می‏دادند، هر مدرسه ضوابط و شرایطی برای طلبه‏ها در نظر گرفته بود که به طور کلی شامل موارد زیر بودند:

تقید به تشیع اثنی عشری: در مدارس این دوره اولین و مهمترین شراط تقید به آئین اثنی عشری بود (5)تقریبا وقفنامه‏ای یافت نمی‏شود که به صراحت به این موضوع اشاره نکرده باشد. در واقع یکی از اهداف واقفان ترویج و اشاعه‏ی مذهب تشیع بوده. بنابراین، دقت در انتخاب طلاب شیعه از موارد اساسی آن به حساب می‏آید.

اقامت دایم در مدرسه: از دیگر شروط، اقامت طلاب در مدرسه بود، چرا که خالی بودن مدرسه از رونق آن می‏کاست. البته این شرط مخصوص مدارسی بود که محلی برای سکونت داشتند و نیز برای طلاب دایم مدرسه بود و شامل حال کسانی که تنها برای فرا0گرفتن یکی دو درس به مدرسه می‏آمدند نمی‏شد.

برای کاستن از سختی این شرط، به ویژه برای طلاب متأهل استثنایی قائل شده بودند و به آنان اجازه داده بودند در هفته یکی دو شب را خارج از مدرسه بیتوته کنند. اما به طور کلی بر حضور طلبه‏ها در مدرسه و روشن بودن چراغ حجره‏ها در شب به جهت مطالعه تأکید بسیار شده بود و خاموش بودن چراغ بدون داشتن عذری موجه، ممنوع بود.

اگر چه واقفان اصرار بسیاری بر حضور دایم طلاب در مدرسه داشتند ولی نمی‏توانستند آنان را از ثواب زیارت بازدارند. تنها کاری که واقفان در این زمینه انجام داده‏اند، مشروط کردن این سفرهاست.

یعنی برای هر سفر شرط زمانی گذاشته‏اند که تا زمان مقرر اتاق او را به کس دیگری ندهند و حتی در مواردی مقرری او را برایش ذخیره کنند. واقف مدرسه امامیه شیراز قید کرده است.

که: «و چون یکی از سکنه آنجا به قصد عود اختیار سفر نماید تا چهل یوم که عود نماید به حجره، مسکن احق و اولی است».[وقف‏نامه مدرسه امامیه شیراز، ص 679. ]

سنجش پیشرفت طلبه‏ها: غالبا گفته شده که مدارس نظارتی بر پیشرفت تحصیلی محصلان خود نداشتند و افراد مختلف با استعدادهای متفاوت در کنار هم به تحصیل مشغول می‏شدند و گاه برخی عمری را در مدرسه سپری می‏کردند بدون آنکه پیشرفت محسوسی داشته باشند و در واقع کارشان هدر دادن بودجه مدارس بوده. (6)

حال آن که در برخی وقفنامه‏ها به صراحت به این موضوع اشاره شده است. واقف مدرسه‏ی امامیه شیراز در حین شروط خود قید کرده است که: «هر یک از طلبه که به قدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقی در ایشان ظاهر نگردد، متولی و ناظر مختارند که او را اخراج و دیگری را سکان سازند».[وقف‏نامه مدرسه امامیه شیراز ص 679. ]

واقف مدرسه مریم بیگم با سخت گیری بیشتری قید کرده است که: «اگر یک سال بر احدی بگذرد که ترقی در حال او به حسب علم و عمل نشده باشد یا مظنون مدرس شود که قابل ترقی نیست از مدرسه اخراج» شود.[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299. ]

تعیین زمان برای اشتغال به تحصیل: اگر چه در مورد مدارس این دوره‏گاه گفته می‏شود که هیچ گونه قید زمانی برای اتمام تحصیل وجود نداشته و احتمالا در برخی مدارس هم چنین بوده است، اما از مطالعه‏ی وقفنامه‏ها درمی‏یابیم که برخی از واقفان به این مهم توجه داشته‏اند و برای اقامت در مدرسه شرط زمان معین کرده‏اند.

در وقف‏نامه مریم بیگم با شدت تمام شرط شده است که کسانی که پس از یک سال آثار ترقی در آنها دیده می‏شود و یا مدرس تشخیص می‏دهد که امکان پیشرفت دارند، باید پس از پنج سال مدرسه را ترک کنند و اگر عذری دارند که بر بودن آنان الزام دارد تنها تا دو سال دیگر می‏توانند در مدرسه بمانند. وی به صراحت قید کرده است که:

«نهایتش تا هفت سال اما بعد از هفت سال البته باید که به در روند... و هر که بعد از هفت سال یک روز بماند غاصب باشد و به غضب خدا و رسول خدا گرفتار شود».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299. ]

عدم اشتغال در حین تحصیل: واقفان تمایل داشتند که تنها طلابی در مدرسه ساکن شوند که جز درس خواندن دغه‏غه دیگری ندارند و غالبا قید می‏کردند که «به غیر از تحصیل علوم دینیه به کسب دیگر مشغول نباشند».[شماره 173، اصفهان.]

این نیز باید گفته شود که واقف در شرایطی قادر بود از کارکردن آنان جلوگیری کند که خود برای مخارج عادی زندگی آنان فکری کرده باشد. و در واقع اگر واقف مدد معاش معین و ثابتی برای آنان در نظر گرفته بود، می‏توانست مانع کار آنها شود اما در غیر صورت غیر معمول به نظر می‏رسد که چنین شرطی را تعیین کند.

شاردن در این مورد می‏گوید که طلاب گاه برای جبران کمبود هزینه‏ی خود معلم سرخانه می‏شدند و گاهی از راه استنساخ کتاب درآمدی به دست می‏آورند، گاهی نیز از وجوهات بهره‏مند می‏شدند[سفرنامه شاردن، ج 3، ص 940.]در وقف‏نامه مدرسه کاسه گران قید شده است که:

«متولی در حینی که حجرات مزبوره را به طلبه می‏دهد اولا تحقیق احوال ایشان نماید که به غیر از تحصیل علوم دینیه به کسب دیگر مشغول نباشند و اگر احدی از ایشان متأهل باشد شر ط نماید که در هفته چهار شب در حجره مدرسه که مختص اوست بیتوته نماید و چراغ جهت مطالعه علوم دینیه روشن سازد[شماره 173، اصفهان]

وی در ازای شرطی که قرار داده فکر معاش طلاب را نیز کرده است. در جایی دیگر در وقف‏نامه گفته: «هر یوم مبلغ پنجاه دینار به طلبه سکنه (7) هر حجره از حجرات مدرسه مزبور دهند و اگر حاصل موقوفات زیاده از حجره‏ای پنجاه دینار باشد، دو شخص را در یک حجره جای داده، هر حجره هر یوم مبلغ یک صد دینار تبریزی رسانند».[شماره 173، اصفهان.]

همان گونه که در مدارس مختلف تعداد حجره‏ها یکسان نبود، افراد ساکن در هر حجره نیز تفاوت داشت. در برخی مدارس در هر حجره یک نفر ساکن بود و در برخی مدارس دو نفر یا بیشتر در هر حجره زندگی می‏کردند. به این دلیل برخی واقفان شرط کرده بودند که وظیفه‏ی طلاب بر اساس تعداد افراد به طور تساوی تقسیم شود نه بر تعداد حجره‏ها.[مدرسه بزرگ همدان، ص 173]

تأیید طلبه‏ها از لحاظ اخلاقی: همچنین انجام عمل خلاف و مبادرت به فسق و فجور از مواردی بود که باعث اخراج طلاب از مدرسه می‏شد. اگر چه که این مورد تنها در چند وقف‏نامه به صراحت ذکر شده است،

اما عدم ذکر آن را در سایر وقف‏نامه‏ها را دلیل نادیده گرفتن و موضوع نمی‏دانیم بلکه دلیل بر وضوح و روشنی مطلب می‏دانیم که واقفان نیازی به ذکر و یادآوری آن نمی‏دیده‏اند. در چند مورد نیز شاغل بودن، غیبت زیاد داشتن و مبادرت به تحصیل حکمت از عوامل اخراج از مدرسه ذکر شده است[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169.]

گاه در اواخر دوره صفوی در برخی مدارس عدم گرایش به حکمت و عرفان جزو شروط اعلام شده بود. در واقع مطالعه‏ی این گونه کتاب‏ها را در زمره‏ی مفاسد اخلاقی محسوب می‏کردند. نمونه بارز آن وقف‏نامه‏ی مدرسه‏ی مریم بیگم است که در سال 1016 بر لوح سنگی حک و در محل مدرسه نصب شده بود.

در این وقف‏نامه به صراحت قید شده که: «و باید که کتاب‏های علوم و همیه یعنی علوم شکوک و شبهات که به علوم عقلیه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت العین و شرح هدایت و امثال ذلک به شبهه‏ی دخول در مقدمات علوم دینی نخوانند».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 299.

]همچنین شیخ علی خان زنگنه در وقف‏نامه‏ی خود شرط کرده که: «هر گاه مدرس و طلبه به افاده و استفاده‏ی علوم حکمیه که مخالف شریعت باشد بدون نقض و ابطال و غیر آن اشتغال نمایند وظیفه‏ی ایشان را قطع نموده اخراج نمایند».[مدرسه بزرگ همدان، ص 171.]
 

حقوق مدرسان و طلبه ‏ها

پرداخت مستمری مدرس: مسأله حق التدریس مدرسان از مواردی بود که غالبا از سوی واقفان مورد توجه قرار می‏گرفت. در سال 1094 امام وردی بیگ، حق التدریس مدرس را روزانه دویست و پنجاه دینار تبریزی مشخص کرده است.[وقف‏نامه مدرسه امامیه شیراز، ص 678]

حکیم الملک سالانه پانزده تومان تبریزی را به این کار اختصاص داده است و نظارت بر امور مدرسه را هم به وی محول کرده است.[وقف نامه شماره 173، اصفهان.] شاه سلطان حسین در سال 1123 مبلغ پنجاه تومان تبریزی برای مدرسی که متولی تعیین کند در نظر گرفته است.[تاریخچه‏ی اوقاف اصفهان، ص 169. ]

البته وی شرایط مدرس و چگونگی تدریس و آن چه را نیز که باید تدریس کند مشخص کرده است. (8)[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169. ]آقا کمال، خازن شاه سلطان حسین که مدرسه‏ی خود را به نام شاه «مدرسه سلطان حسینیه» خوانده است در وقفنامه‏ای که در سال 1125 تنظیم کرده، مقرری رییس مدرسه را روزانه دویست دینار تبریزی قرار داده است.

شاردن ادعا کرده که برخی از آنان علی رغم آن که از درآمد مدرسه حق التدریس دریافت می‏کردند، باز از طلاب طلب مزد می‏نمودند[سفرنامه شاردن: ج 3، ص 938 ]در مورد این گفته شاردن باید دقت بیشتری شود.

ما می‏دانیم که در مدرسه علاوه بر مدرس اول؛ که از او یاد کردیم، مدرسان دیگری نیز برای تدریس برخی دروس به مدرسه می‏آمدند، که لزوما از موقوفات سهمی نداشتند و احتمالا اشاره‏ی شاردن به این افراد است.

تأمین هزینه‏ی زندگی طلاب: در مقابل این شروط واقفان تسهیلاتی را برای طلبه‏ها در نظر گرفته بودند. آنان مقداری از درآمد موقوفه را برای مدد معاش اختصاص داده بودند. همچنین بودند افراد دیگری که اگر چه جزو واقفان مدارس نبودند اما برای طلاب مبالغی را وقف کرده بودند،

که این مبالغ می‏توانست هزینه‏ی زندگی ساده‏ی آنان را تأمین کند و تا آنان را فراغ بال به امر تحصیل بپردازند. حقوق طلاب نیز یا سرانه پرداخت می‏شد و یا به هر حجره مبلغی معین تعلق می‏گرفت. در وقف‏نامه مدرسه چهار باغ قید شده است که:

«حجره‏ای یک صد دینار تسلیم ساکنین آنها نمایند خواه در آن حجره یک نفر و خواه دو نفر ساکن باشند».[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 169.]البته برخی از واقفان بیشتر شدن تعداد طلاب را در یک حجره مشروط به رضایت طلبه‏ی ساکن در آن کرده‏اند (9) [مدرسه بزرگ همدان، ص 171 و 172].

گاهی نیز میزان مقرری به طور یکسان تقسیم نمی‏شد بلکه بر اساس پیشرفت علمی آنان بود. (10) واقف مدرسه‏ی امامیه‏ی شیراز نحوه‏ی تقسیم مقرری را این گونه معین کرده است:

«در وجه نه نفر از طلبه که اعلا مرتبه از باقی من جهة العلم باشند هر یک مبلغ هشتاد دینار تبریزی و نه نفر از اواسط را هر یک مبلغ هفتاد دینار تبریزی و هشت نفر از ادنی مرتبه من الباقی را هر یک مبلغ شصت دینار تبریزی معین برساند».[وقف‏نامه مدرسه امامیه شیراز، ص 678 و 679.].

غیبت از مدرسه می‏توانست دلایل گوناگونی داشته باشد. همان طور که پیشتر گفته شد طلاب متأهل حق داشتند در هفته چند شب مدرسه را ترک کنند. عیادت از خانواده نیز اگر چه به صراحت قید نشده اما طبیعی است که ممنوع نبوده است. اما بیشترین مدت غیبت از مدرسه خروج به قصد زیارت اماکن مقدسه بود.

معدودی از واقفان علاوه بر مدد معاش سالانه یکی دست لباس نیز برای طلبه‏ها در نظر گرفته بودند. عباس قلی خان مقرر کرده است که: «در تحویل عقرب هر سال به جهت هر یک از سکنه‏ی مدرسه، یک دست ملبوس ضروری نسق نموده بلا تعلل به ایشان» داده شود.[وقف‏نامه شماره 5 مشهد.].
 

وقف کتاب برای کتابخانه‏ های مدارس

از موارد دیگری که اشاره به آن ضروری به نظر می‏رسد وضعیت کتابخانه‏های مدارس است. بنابر شواهد می‏دانیم که مدرسه بدون کتابخانه نبوده است. اما این که کتاب‏های لازم از کجا تأمین می‏شد، موضوع جالبی است که باید به آن توجه کنیم.

آن کسی که مدرسه‏ای را بنا می‏کرد و سعی می‏کرد حتی الامکان وسایل رفاه محصلین و حتی مدد معاشی برای آنان در نظر بگیرد، بی‏معنی است اگر گمان کنیم هیچ کتابی برای مدرسه تهیه نکرده باشد. (11)

همچنین بسیار از افراد که خود قادر به ساخت مدرسه نبودند کتاب‏هایی را بر مدارس موجود وقف می‏کردند. منابع تاریخی نیز خبر می‏دهند که گاه پادشاهان کتاب‏هایی را به کتابخانه‏ی مدرسه و یا اماکن زیارتی اختصاص می‏دادند.

در برخی از وقف‏نامه‏هایی مدارس فهرستی از کتاب‏های وقف شده وجود دارد که بیشتر در ظهر آن یا در حاشیه‏ی وقف‏نامه نوشته شده است. (12)

تعدادی وقف‏نامه‏ی خاص کتاب نیز در دست است که جدای از وقف‏نامه‏های مدارس می‏باشند و بیشتر شامل متنی است که بر وقفیت کتاب دلالت دارد و در اول و آخر کتاب‏های وقفی نوشته شده است.

مواردی نیز از وقف بر استنساخ کتب در دست است که گاه شرایط استفاده از این کتاب‏ها را نیز به تفصیل بیان کرده‏اند.

دو نمونه‏ی جالب از این اسناد به کوشش آقای رضا مختاری در مجله‏ی میراث جاویدان به چاپ رسیده است. یکی مربوط به وقف‏نامه‏ی کتاب‏های مدرسه‏ی چهارباغ اصفهان است و دیگری مربوط به کتاب‏هایی است که از محل درآمد حمام نقش جهان اصفهاناستنساخ شده‏اند (13).

همچنین برخی از واقفین مقداری از درآمد حاصل از موقوفات خود را به این مهم اختصاص داده‏اند. حاج محمد ابراهیم یوزباشی در وقف نامه خود ذکر کرده که آن چه از مصارف موقوفه باقی بماند، «کتب احادیث و تفاسیر و علوم دینیه و قرآن مجید و صحیفه‏ی کامله استکتاب نمایند».[وقف‏نامه‏ی شماره‏ی 398، اصفهان.]

سپس برای نوع استفاده از این کتاب‏ها نیز مقرراتی را وضع کرده است. به این ترتیب که کتاب‏های قرآن و صحیفه را به هرکس که صلاحیت دارد هدیه دهند و از او التماس کنند که برای واقف طلب آمرزش و دعای خیر کند.[وقف نامه‏ی شماره‏ی 398، اصفهان.]

نکته قابل توجه در این گونه وقف‏نامه‏ها آن است که تمامی اسناد موجود حاکی از وقف بر کتب مذهبی هستند. چرا که از این راه واقف می‏تواند امیدی به کسب ثواب اخروی داشته باشد. باید این نکته نیز گفته شود که استفاده از این کتاب‏ها شرایط و ضوابط خاصی داشتند که بعضا در وقف‏نامه‏های مربوطه آورده شده است.

شرایط استفاده از کتابخانه: در وقف‏نامه‏ی کتب مدرسه چهارباغ ذکر شده که این کتاب‏ها وقف بر شیعیان اثنی عشری است و طریقه استفاده از آن هم به این صورت است که باید «همیشه در ضبط و تحویل کتابداری که جهت مدرسه» تعیین شده باشد و طلبه‏ه ای ساکن می‏توانند به «تجویز مدرس مدرسه» کتاب را امانت بگیرند.

و «به قدر احتیاج» آن را نزد خود نگاه دارند. اگر کسی طلبه‏ی آن مدرسه نباشد ولی به کتاب نیاز داشته باشد باز باید مدرس مدرسه اجازه بدهد و او نیز برای بردن کتاب باید نزد کتابدار قبض با مهر کتابدار بسپارد .

و البته کتاب را از اصفهان بیرون نبرد. اگر هم مدرس نسبت به او مطمئن نباشد باید در ازای کتاب رهن نزد وی بسپارد. در مورد کتابهای زیارت که در اماکن زیارتی به آن نیاز است، اگر مدرس به فرد مورد نظر اعتماد داشته باشد.

یا آن که وی رهن بسپارد، با اجازه‏ی مدرس و سپردن قبض برای مدت معین کتاب امانت داده شود.[دو وقف‏نامه‏ی کتاب از عهد صفوی، «میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]

مسأله لزوم حفاظت از کتاب هم موردی بود که از نظر برخی واقفان پنهان نمانده است.

در همین وقف‏نامه در مورد کتاب‏هایی که در خود اصفهان است، قید شده که هر شش ماه یک بار به نظر مدرس برسد و اگر بیش از این به کتاب احتیاج باشد با اجازه‏ی مجدد مدرس دوباره به وی تحویل داده شود[«در وقف‏نامه‏ی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]

در این میان وظیفه‏ی مدرس از کتابدار نیز سنگین‏تر است. او هم باید صلاحیت کتاب گیرنده را تأیید کند و هم مراقب سالم ماندن کتاب باشد و هم این که بنابر تایید برخی وقف‏نامه‏ها «در باب منتفع شدن ارباب احتیاج، بل کافه‏ی طلبه‏ی علوم» نهایت سعی و کوشش خود را بنماید.[«دو وقف‏نامه‏ی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، ش 13، ص 74.]

گاهی نیز واقفان تعمیر کتب وقفی مدرسه را در زمره‏ی مخارج ضروریه مدرسه و در ردیف تعمیر عمارت دانسته‏اند[«وقف‏نامه مدرسه امامیه شیراز»، میراث اسلامی ایران، ص 680.]

همچنین در مدارس بزرگ که شخص خاصی به عنوان کتابدار مسؤولیت کتابخانه را برعهده داشت، حق الزحمه‏ای برای او در نظر گرفته می‏شد که در برخی وقف‏نامه‏ها به آن اشاره شده است.

به عنوان نمونه در وقف‏نامه مدرسه چهارباغ، شاه سلطان حسین قید کرده است که به شخصی که متولی جهت این امر در نظر می‏گیرد به شرط آن که در «اکثر اوقاتی که طلبه را رجوع به کتاب‏های وقفی بوده باشد در مدرسه حاضر بوده ضبط، کتب وقفی حسب الواقع نموده صیانت آنها از تلف و ضیاع نماید.» سالانه هفت تومان پرداخت شود.[تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 167.]


در آخر وقف‏نامه‏های کتاب نیز مانند سایر وقف‏نامه‏ها، خرید و فروش و رهن و بخشیدن آن را ممنوع کرده‏اند و تغییر دهنده‏ی وقف را گرفتار به لعنت الهی و نفرین معصومین کرده‏اند، که شاید این نوعی ضمانت اجرایی برای موقوفه را به دنبال داشت.
 

تنظیم درآمد و مخارج مدارس

علی رغم آنکه مخارج روزمره‏ی مدارس مبالغ قابل توجهی را شامل می‏شد، تحصیل در مدارس این دوره بر خلاف بسیاری از مدارس جهان آن روز به صورت رایگان بود و به همین دلیل بانیان مدارس می‏بایست از راهی دیگر مخارج خود را تأمین کنند.

به عبارت دیگر اگر قرار بود این مدارس به حیات خود ادامه دهند، بایستی افرادی حقیقی یا حقوقی مخارج آنها را بر عهده می‏گرفتند و یا برای آنها منبع درآمدی ایجاد می‏کردند. (14) گذشته از آن که یکی از بهترین شیوه‏های ایجاد درآمد برای مدارس، وقف املاک و مستغلات بود.

حال اگر جنبه‏ی دینی و مذهبی این مدارس را در نظر بگیریم و می‏توانیم میل و اشتیاق یک جامعه‏ی دین‏دار جهت حمایت از این مراکز به خوبی درک کنیم. این درست چیزی است که در تمام طول تاریخ اسلام در جوامع مختلف انجام پذیرفته است.

در واقع در این جوامع افراد بسیاری یافت می‏شوند که برای کسب ثواب اخروی و یا اعتبار دنیوی حاضر به تخصیص اموال خود برای مدارس می‏باشند. بدین ترتیب در این دوره مدارس بسیاری بر پایه‏ی وقف ساخته شد و یا افرادی پیدا شدند که اموالی را بر مدارس موجود وقف نمودند.

شاردن در این مورد گفته است که «در ایران مدارس طلبه نشین چندان زیاد، و عایدت آنها آن قدر است که از چهارصد هزار تومان معادل چهار میلیون و پانصد هزار لیور درمی‏گذرد».[سفرنامه شاردن، ج 3، ص ص 938.]

درآمد حاصله در تمام مدارس یکسان نبود (15)و بستگی زیادی به تمکن مالی واقف و یا دست و دلبازی او داشت. اما مخارج از نظر تنوع تقریبا یکسان بودند، اما از نظر مقدار تفاوت داشتند چرا که برخی مدارس بزرگ‏تر بوده و طلاب بیشتری را در خود جای می‏دادند.

و برخی کوچک‏تر بودند. همچنین میزان مدد معاش طلاب و حق التدریس مدرس در تمام مدارس یکسان نبود. علاوه بر این وسعت مدرسه مخارج جانبی بیشتری را به دنبال داشت. به هر حال این مخارج هم متنوع بودند و هم متفاوت.

به طور کلی مخارج عبارت بودند از: پرداخت حقوق دیوانی (16)، هزینه‏های جاری رقبات وقفی (17)، هزینه مرمت بنا پرداخت حق التولیه و حق النظاره، پرداخت حقوق کارکنان مدرسه شامل مدرس، مستخدم، مؤذن و نیز پرداخت هزینه‏های روشنایی، تهیه‏ی آب آشامیدنی و پر کردن آب حوض، هزینه‏ی سوخت جهت زمستان و خلاصه پرداخت وجهی به طلاب.

در برخی وقف‏نامه‏ها برای یکایک موارد فوق هزینه‏ی مشخصی در نظر گرفته شده است. از جمله در وقفنامه مدرسه سلطانی (مدرسه چهارباغ) (18) شرح مفصلی از این موارد همراه با میزان حق الزحمه هر کدام آورده شده است.[تاریخچه‏ی اوقاف اصفهان، ص 162 و الی 170. ]


در برخی وقفنامه‏های دیگر به رأی و نظر متولی واگذار شده و یا آنکه تنها هزینه‏ی برخی از موارد ذکر شده مشخص گردیده است. در چنین وقفنامه‏هایی بر پرداخت هزینه‏های ضروری حق التولیه واقف اشاره می‏کند که «ما بقی به رأی متولی به مصارف وظایف مدرس و طلبه و مؤذن و خادم مدرسه» برسد.[شماره 106، اصفهان.]

گاهی نیز خواسته شده باقی مانده‏ی درآمد موقوفات به طور تساوی میان طلاب تقسیم گردد. (19)

گاهی نیز مقادیری از درآمد یک موقوفه به مدرسه و ساکنان آن اختصاص یافته است، از جمله در وقف‏نامه ملا محمد باقر سبزواری (20)، وی شش سهم از ده سهم موقوفه را برای «اعانت طلاب ساکن در آن و خادم و مستحفظ و چراغ و روشنایی مدرسه و حجرات طلاب و غیره و تعزیه داری (21)

در ایام عاشورا و لو و ریسمان و حق الشرب و تنقیه‏ی فاضل آب»، آن هم به طریقی که متولی صلاح بداند. اختصاص داده است.[شماره 57، بایگانی اداره کل اوقاف مشهد.]

یکی از مخارج ثابت مدارس پرداخت حق الزحمه‏ی خادم بود. بر اساس بزرگی مدرسه تعداد خادمین متفاوت بود برخی مدارس تنها یک خادم داشتند و برخی برای هر کار خادمی مخصوص داشتند.

حقوق خدمه نیز مانند حقوق طلاب رقم ثابتی نبود، شاید به صراحت بتوان ادعا کرد که پرداخت حقوق در جامعه‏ی آن روز به هیچ وجه یکسان نبود بلکه قراردادی دو طرفه بود که بین صاحب کار و کارگر بسته می‏شد و از این روی تنها به انصاف کارفرما و توانایی کار کارگر وابسته بود.
 

پی نوشت:

1- محمد زمان بن کلب علی تبریزی، فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، به کوشش رسول جعفریان، (تهران، دفتر نشر میراث مکتوب، 1373).
2- این نکته اشاره‏ی ظریفی دارد که در دوره‏ی مورد نظر غالبا فرزندان حرفه‏ی پدر را دنبال می‏کردند. از این روی فرزندان یک عالم بزرگ احتمال بسیاری داشت که از علما زمان خود باشند.
3- این نظارت کلی بر تمامی امور بیشتر مربوط به زمانی است که مدرس نقش ناظر را نیز بر عهده دارد. اما در مواردی هم که ناظر شخص دیگری است باز چون وی در حکم مدیر مدرسه است، تا حدی موظف به رسیدگی به امور یاد شده می‏باشد.
4- مانند گرایش به حکمت که برخی واقفان تعلیم و تعلم چنین در مدرسه خود ممنوع کرده‏اند.
5- پیش از این دوره نیز گاه حساسیت‏های در گزینش افراد وجود داشت. مانند آن که خواجه نظام الملک سعی بسیار داشت تا تنها شافعیان اشعری در نظامیه پذیرفته شوند.
6- شاردن در این مورد نوشته است که: «در این مدارس طلبه‏هایی دیده می‏شوند که شصت سال عمر خود را در یک حجره گذارنده‏اند و زن و فرزند دارند...، طلبه‏ها فقط برای استفاده از مستمری و درآمدهای احتمالی دیگر و تن‏پروری و بیکارگی در آن جا جمع آمده‏اند نه به قصد دانش‏آموزی». سفرنامه شاردن، ج 3، ص 938.
7- قید طلبه سکنه به این دلیل است که روزانه افرادی پای درس مدرسین حاضر می‏شدند که در زمره‏ی طلاب اصلی مدرسه نبودند.
8- «و باید که مدرس در ایامی که به جهت درس گفتن در مدارس معهودات بلامانع در مدرسه مبارکه به مباحثه و مدارسه علوم شرعیه از احادیث اهل بیت - علیه‏السلام - و تفسیر و فقه و اصول و مقدمات آنها از عربیه و نحو صرف و منطق و سایر علومی که تعلیم و تعلم آنها مشروع باشد و به قدر متعارف و معهود از هر یک که مناسب داند، اشغال نماید و اقلا یک درس او یکی از کتب مشهوره احادیث شریفه‏ی اهل بیت - علیهم‏السلام - باشد و از مباحثه کتب حکمت صرف و تصوف در مدرسه مبارکه احتراز نماید...». تاریخچه‏ی اوقاف اصفهان، ص 169.
9- سواد طومار وقف‏نامچه‏ی بزرگ همدان، ص 171 و 172. البته وی مدد معاش را به طور سرانه تقسیم کرده است نه بر حجره‏ها. همان جا، ص 173.
10- چنین مسأله‏ای می‏توانست برای پیشرفت کار بسیار مؤثر باشد، اما کمتر چنین دقتی از سوی واقفان شده است.
11- کمپفر به هنگام توضیح در باب ساختمان مدارس در این باره می‏گوید: «چه بسا که در این بنا یک کتابخانه‏ی عمومی یا مجموعه‏ای از ابزار نجومی تعبیه کرده‏اند.» سفرنامه کمپفر، ص 144.
12- در پشت وقف‏نامه‏ی مدرسه‏ی جده‏ی کوچک اسامی 76 کتاب وقفی در چهار دسته ذکر شده است و ثواب هر دسته به روح یک نفر قربت شده است، که این افراد عبارتند از: شاه عباس اول، دلآرام خانم واقف مدرسه، شاه‏زاده مرحوم صفی میرزا و شاه صفی. برخی از این کتاب‏ها عبارتند از: صحیفه‏ی کامله، و تفسیر کشاف، مختلف الشیعه، مطول، جداول مدارک، شرح منهاج الاصول، شرح مطالع، حاشیه‏ی امری و حاشیه قدیم شرح الفیه ابن جمهور، شرح شمسیه، رساله کلامیه، صرف میر سید شریف، شرح نفیسی، طلب الملوک. برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به: «چهار وقف‏نامه از چهار مدرسه دوره‏ی صفوی»، ص 107 و 108.
13- رجوع کنید به مقاله‏ی: رضا مختاری، «دو وقف‏نامه‏ی کتاب از عهد صفوی»، میراث جاویدان، شماره‏ی 13، ص 72 الی 75.
14- شاردن می‏گوید: «همه مدارس ایران درآمد دارند (از محل موقوفات یا نذورات و اعانات) و عایدات برخی از مدارس زیاد و درخور توجه است.» سفرنامه‏ی شاردن، ج 3 ص 937.
15- حتی برخی از مدارس قادر به پرداخت وجه معاشی به طلاب خود نبودند و یا مقدار آن قلیل بود اما با این وجود شاردن می‏گوید حتی حجره‏های این گونه مدارس نیز خالی نمی‏ماندند. سفرنامه شاردن، ج 3، ص 938.
16- برخی واقفان در زمره‏ی شروط وقف‏نامه قید کرده‏اند که عمال دولتی به هیچ عنوان در این موقوفه مدخل نسازند. اما در بیشتر وقف‏نامه‏ها پرداخت حقوق دیوانی از اولین پرداخت‏ها و از جمله‏ی مخارج ضروری محسوب شده است.
17- مانند هزینه کشت و زرع در املاک زراعی، لای‏روبی قنوات، مرمت بناهایی مانند کاروان سرا، دکان و غیره.
18- باید در نظر داشت که این مدرسه با داشتن 150 حجره یکی از مدارس بسیار بزرگ و باشکوه دوره صفوی است که هنوز هم به عنوان یک مدرسه فعال مورد استفاده قرار می‏گیرد.
19- بعد از مخارج تعمیر و پرداخت حق التولیه، آن چه پرداخت حق التولیه، آن چه باقی ماند را «بر طالب علمان سکنه‏ی آن بالسویه ماه به ماه قسمت نمایند تا به رفاه حال و فراغ بال به تحصیل علوم دینیه اشتغال نمایند.»[شماره 29، بایگانی اداره کل اوقاف مشهد].
20- وی از علمای برجسته اواخر دوره‏ی صفویه است و از معدود علمایی است که مبادرت به ساخت مدرسه و وقف آن کرده باشد.
21- مسأله‏ی برگزاری مراسم سوگواری در مدارس یکی از مواردی است که برخی وقف‏نامه‏ها مبالغی را به آن اختصاص داده‏اند.


منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: نزهت احمدی
این مقاله در تاریخ 1402/12/19 بروز رسانی شده است



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.