نمونه‌ای از برداشت مولانا از قرآن

مولانا بارها در مثنوی این موضوع را مطرح نموده است که نیک و بد زندگی به زمینه‌های ذهنی و روحیات خود ما بستگی دارد. اگر انسان خیالات خوش و زیبا داشته باشد، نیرو و توان می‌گیرد. اگر انسان دارای خیالات پریشان و ناپسند باشد،
سه‌شنبه، 4 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نمونه‌ای از برداشت مولانا از قرآن
 نمونه‌ای از برداشت مولانا از قرآن

 

نویسنده: محمدرضا افضلی




 
آدمی را فربهی هست از خیال *** گر خیالاتش بود صاحب جمال
ور خیالاتش نماید ناخوشی *** می‌گذارد همچو موم از آتشی
در میان مار و کژدم گر تو را *** با خیالات خوشان دارد خدا
مار و کژدهم مر تو را مونس بود *** کان خیالت کیمیای مس بود
آن یکی در چشم تو باشد چو مار *** هم وی اندر چشم آن دیگر نگار
زآن که در چشمت خیال کفر اوست *** وان خیال مؤمنی در چشم دوست
کاندرین یک شخص هر دو فعل هست *** گاه ماهی باشد او و گاه شست

مولانا بارها در مثنوی این موضوع را مطرح نموده است که نیک و بد زندگی به زمینه‌های ذهنی و روحیات خود ما بستگی دارد. اگر انسان خیالات خوش و زیبا داشته باشد، نیرو و توان می‌گیرد. اگر انسان دارای خیالات پریشان و ناپسند باشد، وجود او همانند شمع آب می‌شود. اگر حق تعالی تو را در میان مار و عقرب با خیالات خوب مشغول بدارد، مار و عقرب با تو اُنس می‌گیرند، زیرا خیال تو در واقع کیمایی است که بدی‌ها ر ا به خوشی و خوبی تبدیل می‌کند. مولانا می‌گوید: داوری‌های ما درباره‌ی دیگران متأثر از زمینه‌های ذهنی و روحیات خود ما نیز است و در هر کس می‌توان جلوه‌هایی از کفر و ایمان را یافت؛ مثلاً ممکن است شخصی در نظر تو مانند مار جلوه کند و همان شخص به نظر دیگری محبوب و دوست داشتنی جلوه کند، زیرا در چشم تو، خیال کفر او آمده است و در چشم دوست، خیال ایمان او. تو فقط به جنبه‌های منفی او می‌نگری، ولی دوست به جنبه‌های مثبت او. پس زاویه‌ی دید انسان در نحوه‌ی شناخت و برداشت او اثر دارد. مولانا می‌گوید: کفر و ایمان در یک شخص، قابل جمع است؛ یعنی انسان آمیزه‌ای از وجه شیطانی و وجه رحمانی است و این امری مسلم است و به آیه‌ی 3 سوره «تغابن» استناد می‌نماید: (هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)؛ اوست خدایی که همه‌ی شما را آفرید؛ گروهی از شما کافر و گروهی مؤمنید و خدا بدان چه می‌کنید بیناست ظاهر آیه‌ی گویای این است که گروهی راه کفر پیشه می‌کنند و گروهی راه ایمان، ولی مولانا از این آیه یه معنایی مناسب با بحث خود اراده کرده است. برخی از مفسران نیز چنین تفسیر کرده‌اند. «شست» به معنای قلاب ماهی‌گیری است. معنای بیت این است که در هر شخصی افعال متناقض وجود دارد؛ برای مثال، گاهی ماهی می‌شود و گاهی قلاب ماهی‌گیری و دام.

نیم او مؤمن بود نیمیش گبر *** نیم او حرص‌آوری نیمیش صبر
گفت یزدانت فمنکم مؤمن *** باز منکم کافر گبر کهن
همچو گاوی نیمه‌ی چپش سیاه *** نیمه‌ی دیگر سپید همچو ماه
هر که این نیمه بیند رد کند *** هر که آن نیمه بیند کد کند
یوسف اندر چشم اخوان چون ستور *** هم وی اندر چشم یعقوبی چو حور
از خیال بد مرورا زشت دید *** چشم فرع و چشم اصلی ناپدید
چشم ظاهر سایه‌ی آن چشم دان *** هر چه آن بیند بگردد این بدان

جان کلام مولانا این است که نیم وجود انسان، مؤمن است و نیمی از آن کافر، نیمی از او حرص است و نیمی دیگر صبر. درست مانند گاوی که نیمه‌ی چپ پیکرش سیاه باشد و نیمه‌ی راست پیکرش سفید باشد. هر کس نیمه‌ی سیاه گاو را که می‌بیند، گاو را رد می‌کند و نمی‌خرد و هر کس نیمه سفیدش را مشاهده کند خواهان و خریدار آن می‌شود.
در این جا مولانا مثال دیگری می‌زند که چگونه ذهنیات ما داوری ما را درباره‌ی دیگران می‌سازد: برادران یوسف به یوسف حسد و کینه داشتند و نمی‌دیدند که او چه زیباست، ولی همان یوسف در چشم حضرت یعقوب، بس زیبا جلوه می‌کرد.
«چشم فرع»، یعنی ظاهر که متأثر از اغراض و زمینه‌های ذهنی ماست و کل وجود را نمی‌بیند. «چشم اصلی» چشم باطن است و عبارت «چشم اصلی ناپدید»، یعنی در حالی که چشم باطن برادران یوسف کار نمی‌کرد، چشم فرع آنها در اثر خیال بد، او را زشت می‌دید، اما اگر چشم اصلی یا چشم باطن بینا باشد، چشم ظاهر هم از آن اثر می‌پذیرد و نیک و بد را می‌بیند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.