تحولات اروپاي شرقي پس از فروپاشي كمونيسم

فروپاشي شوروي سابق و فرو ريختن مهره هاي موجود در اروپا، اضمحلال بلوك شرق را به دنبال داشت و اين تلاش به صورت پي در پي و در مرحله اول، دول متحد شوروي در پيمان ورشو را دربرگرفت. سرعت تحول و تغييرات در اين كشورها متفاوت و متناسب با ميزان چسبندگي آنها با برادر بزرگتر بود. بر اساس كنفرانس يالتا درصد نفوذ شوروي سابق در كشورهايي همچون مجارستان، چك واسلواكي و لهستان كمتر از بلغارستان و روماني بود كه اين امر با حقيقت و واقعيت شرايط اجتماعي
شنبه، 7 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحولات اروپاي شرقي پس از فروپاشي كمونيسم
تحولات اروپاي شرقي پس از فروپاشي كمونيسم
تحولات اروپاي شرقي پس از فروپاشي كمونيسم

نويسنده: محمود صدري
فروپاشي شوروي سابق و فرو ريختن مهره هاي موجود در اروپا، اضمحلال بلوك شرق را به دنبال داشت و اين تلاش به صورت پي در پي و در مرحله اول، دول متحد شوروي در پيمان ورشو را دربرگرفت. سرعت تحول و تغييرات در اين كشورها متفاوت و متناسب با ميزان چسبندگي آنها با برادر بزرگتر بود. بر اساس كنفرانس يالتا درصد نفوذ شوروي سابق در كشورهايي همچون مجارستان، چك واسلواكي و لهستان كمتر از بلغارستان و روماني بود كه اين امر با حقيقت و واقعيت شرايط اجتماعي اين جوامع منطبق بود. وقوع حوادثي همچون بهار پراگ در سال 1968 و درگيريهاي 1956 در مجارستان و ناآرامي هاي اتحاديه همبستگي در لهستان نيز نشانگر وابستگي كمتر جوامع آنها با شوروي و استعداد بيشتر گرايش به سمت غرب نسبت به ديگر دول بلوك شرق بود.
در روماني به لحاظ ساختار خاصي كه چائوشسكو ايجاد كرده بود اين تغييرات با همكاري اطلاعاتي روسيه امكان پذير گشت و نهايتاً فروپاشي يوگسلاوي سابق در آغاز دهه 1990 با جنگ و درگيري با كروات ها و بوسنيايي ها و بالأخره بحران كوزوو همراه گشت كه البته اين اضمحلال برخلاف آنچه كه در رابطه با كشورهاي عضو پيمان ورشو صورت گرفت همكاري و هماهنگي روسيه را در برنمي گرفت، بلكه غرب از ضعف قدرت اين كشور، سياست هاي غلط ديارشوويچ حاكم يوگسلاوي، اختلافات قومي و مذهبي و نژادي، بهره برداري لازم را نمود تا توانست اين مانع نسبتاً مهم را نيز از ميان بردارد.
آنچه كه در جنگ سرد سبب گشت آمريكا به عنوان عنصر پيروز بيرون آيد سيستم بسته سياسي، ضعف نظام ايدئولوژيك، وجود بحران مشروعيت و نبود هويت فرهنگي، اختلافات نژادي و ارضي و بالأخره بحران شديد مالي و عدم موفقيت طرح ها و ايده هاي اقتصادي بود.
ديكته كردن طرح هاي اقتصادي از طرف شوروي سابق بحران هاي شديد اقتصادي و عدم رشد تكنولوژي در اين كشورها را دربرداشت چرا كه در تضاد با واقعيت هاي حاكم بر اين دول بود. به هر حال اين فروپاشي در كل به دنبال خود ساختار جديدي را در سطح اروپا و نگرش نويني از برخورد با مفاهيم نظام بين المللي در ابعاد سياسي و امنيتي را در جهان به وجود آورد. كاهش شديد قدرت روسيه و پررنگتر شدن نهادهاي اروپايي و مهمتر از همه نقش غالب آمريكا در منطقه كه به دنبال خود روند گسترش نهادهاي نظامي و امنيتي و سياسي و اقتصادي غرب را در شرق و مركز و جنوب شرقي اروپا در پي داشت نه تنها در معادلات اروپا تأثير ژرف و عميقي بر جاي گذاشت بلكه تأثيرات آن در سطح جهان ساختار و نظم جديدي را تعريف، موازنه و تعامل قوا را بر هم زد كه خود علت وقوع حوادث يك و نيم دهه گذشته گرديد كه در آينده نيز اين نقش پذيري ادامه خواهد داشت. به طور كلي فروپاشي كمونيسم در شرق اروپا تحولات و تغييرات ذيل را در پي داشته است.
۱- سياست جذب و ادغام و يكسان سازي اين كشورها در ابعاد سياسي و اقتصادي و نظامي و فرهنگي از طرف آمريكا و دول غربي دنبال گشت. تمايل اين دو قدرت براي گسترش ناتو و نهادهاي اروپايي و نياز شديد كشورهاي شرق و مركز اروپا براي جبران عقب افتادگي اقتصادي، تكنولوژيكي و همچنين پركردن خلل امنيتي ناشي از برچيده شدن پيمان ورشو، سبب گرديد كه در فاصله نه چندان طولاني پيوندهاي قومي و مستحكمي در ابعاد نظامي و امنيتي و اقتصادي و سياسي بين دوطرف صورت پذيرد و چتر ناتو و اتحاديه اروپا بر همه اين كشورها گستره گردد. با پذيرش شروط جذب از جمله خصوصي سازي، كاهش بودجه نظامي، حذف بسياري از سخت افزارهاي نظامي برجاي مانده از زمان پيمان ورشو و اصلاح سيستم نرم افزاري منطبق با معيارهاي غرب، تشريح در روند اصلاحات، همگرايي و اتخاذ رويه يكسان در جهت گيريهاي سياسي در سطح جهان و فعل و انفعالات و حوادث ايجاد شده در دنيا، عملاً همگرايي و همكاري هماهنگ و تنگاتنگي بين اروپاي رهاشده از سيستم قديم و دنياي غرب ايجاد گرديده است.
۲- كشورهاي مجارستان، چك، لهستان با سرعت بيشتر و بلغارستان و روماني به لحاظ ساختار عميق سوسياليستي، كندتر اما با امتيازدهي بيشتر در روند اين ادغام قرار گرفتند. با فرصت پيش آمده، قدرت هاي بزرگ غربي هر يك در صدد نفوذ بيشتر خود بوده و هستند و در اين ميان آمريكا با پشتوانه محكمتر خود و به عنوان يك قدرت تأثيرگذار قوي در همه سطوح جاي خود را تقويت و به منزله يك عامل تعيين كننده امنيتي، حضور قوي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي خود را تثبيت مي نمايد.
۳- در منطقه بالكان كه فروپاشي همراه با جنگ و بحران هاي شديد صورت گرفت عدم موفقيت اوليه اتحاديه اروپا در رفع بحران بوسني و كوزوو از يك طرف دخالت بيشتر آمريكا را فراهم ساخت و اين كشور را به عنوان قدرت اول نقش آفرين معرفي كرد و از طرف ديگر به علت ضعف دولت هاي كوچك به وجود آمده جنوب شرق اروپا و ترس ناشي از امكان وقوع جنگ هاي جديد و احساس خلل امنيتي شديد و نياز مبرم براي تأمين امنيت، به طور مستقيم و غيرمستقيم (ناتو) نفوذ آمريكا را در پي داشت كه تمايل شديد عضويت در ناتو و مشورت و همكاري تنگاتنگ مستقيم امنيتي و نظامي با واشنگتن در اين راستا قرار دارد. استقلال طلبي جمهوريهاي يوگسلاوي سابق در 1991 و جنگ خونين بوسني و هرزگوين (1995 1992) و بحران كوزوو (1999) و مقدونيه (2001) اگرچه به اتمام رسيده اما وجود زمينه تعارضات قوميتي و تضاد منافع ناشي از آن و استمرار حركت هاي تجربه طلبانه و تداوم اختلافات كوزوو با صربستان و ساختار غلط پيمان ديتون كه مي تواند مجدداً موجبات برخي از تنش ها و بحران هاي احتمالي گردد اين كشورها را بر آن داشته كه در پيوستن به پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) و پيوند با نهادهاي سياسي و امنيتي اصرار داشته باشند.
۴- واشنگتن از يك طرف در تداوم و استمرار جنگ در بالكان و احتمالاً تأثيرگذاري اوليه در ايجاد بحران نقش بارزي را بر عهده داشت و از طرف ديگر براي خاتمه و پايان دادن نيمه بند آن به عنوان يك منجي و قهرمان وارد بحران هاي بالكان شد. در اوايل جنگ بوسني و تقريباً اواسط آن اعلام داشت كه هيچ منافعي در اين منطقه نداشته و نسبت به اين بحران مواضع بي طرفي را دارد. اتخاذ چنين سياستي در راستاي تداوم تجاوز و كشتار مسلمانان صورت مي گرفت. عدم همكاري با طرح هاي صلح اروپايي و تعميم گذاشتن آن نيز در جهتي بود كه اين كشور را قادر سازد بعدها به عنوان ايجادكننده صلح معرفي گردد. چراغ سبز نشان دادن به اجازه ورود سلاح به بوسني براي به وجود آوردن نوعي تعادل نسبي نظامي و وادار كردن صرب ها به طرح صلح خود نيز در طراحي كلي سياست منطقه اي واشنگتن خلاصه گشت. طرح ديتون زماني به دو طرف ديكته گشت كه صرب ها احساس مي كردند از يك سو بخش هاي عظيمي از متصرفات خود را در اختيار خواهند گرفت و از سوي ديگر پيروزي هاي بيشتر مسلمانان و از جمله تصرف بانايوكا را متحمل مي دانستند. اين پيمان در واقع در جهت كلي سياست هاي آمريكا يعني حفظ فيزيكي مسلمانان و محدودسازي آنها در بخش كوچكي از خاك بوسني بود. دخالت آمريكا در جلوگيري از تداوم سياست پاكسازي مطلق و حفظ بوسني و هرزگوين در مرزهاي شناخته شده همراه با تمديد موفقيت مسلمانان به عنوان اولين گام در تثبيت نفوذ عميق اين كشور صورت مي گرفت و ديتون در شرايطي تحميل شد كه امكان پيشروي بيشتر نيروهاي مسلمان و تصرف مناطق مهمي چون بانايوكا وجود داشت.
از نقطه نظر ديگر ديتون با ساختار پيچيده و غامض خود شرايط درگيري و اختلافات را بر جاي گذاشته كه اين امر نياز دوطرف به نهادهاي امنيتي و نظامي ناتو و پيوند با واشنگتن را ضروري مي سازد.
۵- اشتياق آمريكا براي حضور در اروپاي شرقي و منطقه بالكان در راستاي نظم نوين جهاني است. در حالي كه كشورهاي پيشرفته و قدرتمند اروپاي غربي خود را در حوزه هاي قدرت شريك دانسته و خواهان سهم خود است. دول شرقي رها شده از كمونيسم هنوز جايگاه خود را پيدا نكرده و وزن و ظرفيت اثرگذاري كمتري بر معادلات دارند. آنها بيش از آنكه تأثيرگذار باشند منفعل از سياست هاي آمريكا هستند. اهميت سوق الجيشي شرق اروپا و بخصوص منطقه بالكان كه به عنوان دروازه ورود به غرب محسوب شده و ويژه گيهاي خاص مراسلاتي و ترانزيتي را دارا است نيز مزيدي بر علاقه اين قدرت بزرگ در گسترش نفوذش در اين حوزه است. سهل الوصول بودن قراردادها و اخذ امتياز پايگاه هاي نظامي و همگرايي بيشتر اين كشورها در بحران هائي همچون عراق و دادن مصونيت قضائي شهروندان آمريكايي در قبال دادگاه بين المللي لاهه ICC، اعزام نيرو به عراق ولو به شكل غيركاري و مؤثر، راه را بر نفوذ بيشتر واشنگتن هموار كرده است.
۶- آقاي مكيندر معتقد بود كه اروپاي شرقي به عنوان قلب منطقه مهمترين نقطه حساس جهان بوده و كشوري كه بر اين منطقه حاكم گردد بر جهان تسلط خواهد يافت. در مقابل اين نظر آقاي اسپايكمن اعتقاد داشت كه اروپاي شرقي اهميت نداشته و اين غرب اروپا و خاورميانه هستند كه امكان سلطه بر جهان را ميسر مي سازند. تلفيق اين دو فكر از جانب آمريكا يعني توفيق اين كشور در تسخير شرق اروپا و استفاده از پايگاههاي آمريكايي و تسهيلات مواصلاتي و همگرايي و هماهنگي آلمان با سياست هاي خاورميانه اي اش، ايده تسلط بر خاورميانه از طرف آمريكا را دربرداشته است. تمركز سياست هاي نومحافظه كاران بر اين منطقه بعد از فارغ و آسوده خاطر شدن نسبي از نفوذ خود در شرق اروپا و بالكان نشانگر اين واقعيت است كه اين قدرت جهاني در صدر تكميل نظام يك جانبه گرايي خود است.
۷- به رغم تلاش هاي غرب در نهادينه كردن دموكراسي در شرق و بالكان رها شده از كمونيست، اصلاحات سياسي و اقتصادي هنوز مواجه با چالش ها بوده و اختلافات عميق قومي و نژادي در بعضي از مناطق همچون كوزوو و بوسني به طور كامل برطرف نگرديده است. شكاف طبقاتي ناشي از اعمال سياست هاي اقتصاد آزاد، بازگشت مجدد تفكرات سوسياليستي را در قالب هاي مختلف همچون سوسيال دمكراسي و حتي به شكل ايده هاي كمونيسم احيا كرده است.
كوزوو هنوز به عنوان يك مشكل عمده وجود دارد در حالي كه برخي از جناحهاي آمريكا بويژه دمكرات ها همسو با بعضي از مراكز تحقيقاتي اروپايي از استقلال اين منطقه حمايت مي كنند. عمده كشورهاي اروپايي همگام با نومحافظه كاران آن را مناسب نمي دانند. بحث تغيير مرزها در كوزوو و مونته نگرو و بوسني هنوز از مسائلي است كه مي تواند تنش زا باشد.
در كنار اين چالش ها، رشد اقتصادي در اين كشورها در حال افزايش است. اين رشد و پيشرفت اگرچه در اروپاي شرقي با منطقه بالكان متفاوت بوده و توسعه تكنولوژي و رفاه عمومي نيز در مركز و شرق اروپا نيز يكسان نيست اما بطور كلي در سايه روند بازسازي و اصلاحات انجام گرفته، شرايط مناسب ايجاد شده براي سرمايه گذاري و بالأخره ادغام بعضي از اين كشورها در نهادهاي اقتصادي اروپا، آينده اين پيشرفت روشن خواهد بود.
۸- فضاي كنوني حاكم بر نظام بين الملل به گونه اي است كه هر يك از بازيگران كوچك و بزرگ جهاني به دنبال نياز تعريف خود در اين نظام هستند. طبيعتاً كشورهاي كوچك و متوسط اروپاي مركزي و شرق و غرب بالكان كه قبلاً جايگاه خود را صرفاً در سطح ملي قلمداد مي كردند در دوران جديد با هدف خروج از انزوا و قضاوت هاي بر جاي مانده از ميراث گذشته، ايفاي نقش در مقياس منطقه اي را در دستور كار خود قرار داده اند كه همگرايي و هماهنگي بيشتر صرف نظر از مزيت هاي اقتصادي و امنيتي، افزايش اهميت آنها را در تحولات نظام بين المللي دربرخواهد داشت.
منبع: روزنامه همشهری




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.