بازتاب مقاومت در شعر ابراهیم مقادمه

ابراهیم مقادمه یکی از چهره‌های درخشان معاصر فلسطینی است که با خلق آثار ارزشمندی در زمینه ادبیات و سیاست توانست خدمات ارزنده‌ای را به جامعه فلسطین ارائه کند. دفتر شعری «لا تسرقوا الشمس» از جمله آثار ارزشمند این شاعر متعهد
شنبه، 15 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بازتاب مقاومت در شعر ابراهیم مقادمه
 بازتاب مقاومت در شعر ابراهیم مقادمه

 

نویسندگان:
دکترعلی اصغر روان‌شاد (1)
محسن غلامحسین کهوری (2)
امین نظری تبریزی (3)


چکیده

ابراهیم مقادمه یکی از چهره‌های درخشان معاصر فلسطینی است که با خلق آثار ارزشمندی در زمینه ادبیات و سیاست توانست خدمات ارزنده‌ای را به جامعه فلسطین ارائه کند. دفتر شعری «لا تسرقوا الشمس» از جمله آثار ارزشمند این شاعر متعهد در زمینه ادبیّات مقاومت است که وی آن را در سال‌های تاریک زندان از خود به یادگار گذاشت تا با ارائه ابزاری رصین، بتواند بار دیگر روح مقاومت را در کالبد جامعه خود بدمد. این جستار با روش تحلیلی- توصیفی کوشیده است تا شعر مقاومت در دیوان شعری «لاتسرقوا الشمس» ابراهیم مقادمه را تحلیل و بررسی نماید. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که شعر مقاومت در نزد این شاعر در بردارنده موضوعاتی همچون وطن، دین و ایدئولوژی، دشمن، مردم، شهید، و اعتراض است و همچنین ایجاد بارقه امید برای مبارزین در عرصه مقاومت، پاسداری از پیروزی‌های بدست آمده، دعوت به مقاومت برای رسیدن به اهداف متعالی، آگاهی بخشیدن به نسل امروز و آینده از اهداف خصمانه دشمن، احیای آموزه‌های اسلامی، تربیت نسل آزادی‌خواه، و ارائه الگوه‌های مقاومت اسلامی، مهمترین اهدافی است که این شاعر در شعر خود آنها را دنبال می‌کند.

1- مقدّمه

انسان از زمانی که بر کره‌ی خاکی قدم نهاد، برای ادامه‌ی حیات در برابر خشم طبیعت، نیازمند مقاومت و مبارزه بود؛ بنابراین، می‌توان گفت که تاریخ مقاومت به آغاز آفرینش بشر برمی‌گردد. مقاومت از سوی انسان با ساز و برگ طبیعی همچون سنگ و چوب آغاز شد؛ امّا در ادامه چون طبع انسان را در رویارویی با عوامل سلطه سیراب نمی‌کرد، به ناچار از سلاحی برّان‌تر و رسانه‌ای قوی‌تر به نام «زبان» مدد جُست تا بدین‌گونه دردهای خود و دیگران را به گوش همگان برساند. نتیجه‌ی چنین کوششی، مجموعه‌ای از نغمه‌هایی شد که در حوزه‌ی ادب، ادب پایداری نام گرفت.
صاحب‌نظران در حوزه‌ی ادب پایداری تعریف متعدّدی را برای این نوع ادبی ارائه داده‌اند؛ امّا به نظر می‌رسد که شاملّترین تعاریف را غالی شکری بیان کرده است. از نظر شکری، ادبیات مقاومت به مجموعه‌ی آثاری اطلاق می‌شود «که از زشتی‌ها و پلشتی‌های بیداد داخلی یا تجاوزگر بیرونی، در همه‌ی حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی؛ با زبانی هنری (ادیبانه) سخن می‌گوید. برخی از این آثار، پیش از رخ نمودن فاجعه، برخی در میان جنگ یا پس از گذشت زمان- به نگارش «تاریخ» آن می‌پردازند.» (شکری، 1366: 10)
با توجّه به تعریف شکری از ادبیات مقاومت، می‌توان به این موضوع پی برد که نقش ادیبان و شاعران در تغییر اوضاع سرزمین‌شان بویژه سرزمین‌های تحت سلطه بسیار برجسته‌‎تر از انقلابیون مبارز است؛ زیرا مبارزان در صحنه‌ی کارزا با رسیدن به پیروزی، مسئولیت خطیر مقاومت از روی دوششان برداشته خواهد شد، امّا این ادیبان هستند که باید پیروزی‌های بدست آمده را بعد از جنگ نیز حفظ کنند و به نسل‌های آینده انتقال دهند. این نقش بارز ادیبان را امروزه به خوبی می‌توان در کشورهای تحت اشغال نظیر فلسطین مشاهده کرد. ادیبان این خطّه، همواره وظیفه‌ی خود را در زمینه‌های مختلف به عنوان رکنی از ارکان اصلی جامعه بنابه شرایط، نشان داده‌اند و همواره به عنوان نمادی در مقابل هجوم، اشغال، ستم و استعمار مطرح بوده‌اند.
ابراهیم مقادمه، یکی از رهبران مبارز شاخه‌ی نظامی حماس در فلسطین بود که با وجود حضور علنی در صحنه‌های نبرد، هرگز از مبارزه با سلاح متین ادبیات چشم‌پوشی نکرد. دفتر شعری وی موسوم به «لاتسرقوا الشمس» از آثار ارزشمندی است که وی آن را در حوزه‌ی مقاومت به جای گذاشت.

1-1- بیان مسئله‌ی پژوهش

با ورود یهودیان به سرزمین مقدس و قدرت یافتن تدریجی آنها، برگ جدیدی در سرنوشت مردم فلسطین رقم خورد؛ زیرا با ورود آنها به تدریج ساختارهای جامعه‌ی فلسطینی تغییر کرد و نوعی فضای استبداد بر جامعه حاکم شد و این امر به افول ارزش‌های متعالی و دینی در سرزمین قدس منجر شد. روشنفکران فلسطین بر آن شدند تا با خلق آثاری ارزشمند، اعتراض خود را نسبت به فضای موجود اعلام کنند. مقادمه یکی از صاحب‌نظران روشنفکر جامعه‌ی فلسطین، همسو با فعالیت‌های سیاسی در مقابل جبهه‌ی باطل، به سرایش اشعار حماسی و پایداری پرداخت. پژوهش حاضر بر آن است تا درونمایه‌های بارز شعر مقاومت فلسطین را با تکیه بر دفتر شعری «لا تسرقوا الشمس» ابراهیم مقادمه بررسی کند.

2-1- پیشینه‌ی پژوهش

چندین پژوهش درباره‌ی دیوان «لاتسرقوا الشمس» در جهان عرب به رشته‌ی تحریر درآمده است که می‌توان به پژوهش‌هایی از قبیل: مقاله‌ی دکتر ماجد النعامی با عنوان «توظیف التراث و الشخصیات الجهادیة و الاسلامیة فی شعر ابراهیم المقادمة، 2007 م»، و مقاله‌ی «البطوطة فی شعر الشهید ابراهیم المقادمة، 2012 م» به قلم دکتر محمّد مصطفی کلاب، و مقاله «الأسالیب الانشائیة فی دیوان لا تسرقوا الشمس، 2004 م» به قلم دکتر ابراهیم رجب بخیت اشاره کرد.
شایان ذکر است که این تحقیقات بیشتر به جنبه‌های هنری و زیبایی شناسی شعر شاعر توجّه دارند. تاکنون در ایران کار پژوهشی بر روی این دفتر شعری با تکیه بر «رویکرد مفهومی» أعم از کتاب، پایان‌نامه و مقاله انجام نشده است؛ امید است این جستار، زمینه‌ساز پژوهش‌های بعدی شود.

3-1- ضرورت و اهمیّت پژوهش

1- پی بردن به دغدغه‌های روشنفکران کشور فلسطین و آشنایی با مهم‌ترین تحوّلات اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و ... این کشور در آینه‌ی شعر شاعر. 2- شناخت ادبیّات پایداری در فلسطین با توجّه به ایفای نقش مقاومت در برابر تهاجم بیگانه. 3- بسیج کردن و جهت دادن به نیروی نهفته در مردم علیه اشغال و استکبار جهانی. 4- تحکیم روابط و همدلی دو سرزمین ایران و فلسطین. 5- شناخت و معرفی یکی از چهره‌های معاصر فلسطین.

2- بحث

1-2- ابراهیم مقادمه شاعر مقاومت و رهبر مبارز فلسطین

ابراهیم احمد المقادمه، در سال 1950 م در اردوگاه آوارگان فلسطینی (جبالیا) واقع در شمال نوار غزه دیده به جهان گشود. خانواده‌ی وی به همراه هزاران فلسطینی، دو سال قبل از تولد فرزندشان در سال 1948، به دلیل حملات رژیم صهیونیستی که موجب کشته شدن هزاران فلسطینی بی‌گناه شد؛ از زادگاه اصلی خود (بیت دارس) کوچانیده شدند و در اردوگاه (جبالیا) ساکن شدند. مقادمه دوران کودکی و نوجوانی را در این اردوگاه به سر برد تا اینکه توانست با درجه‌ی عالی دبیرستان عمومی خود را از مدارس (وکالة الغوث الدولیة) به پایان برساند. علاقه‌ی وافری که مقادمه به کسب دانش داشت سبب شد که وی برای ادامه تحصیل رهسپار مصر گردد و سرانجام در سال (1976م) توانست مدرک خود را در رشته‌ی دندانپزشکی از دانشگاه مصر اخذ کند.
مقادمه زمانی پس از بازگشت از مصر، زندگی خود را وقف خدمت به فلسطین کرد و خدمات شایسته‌ای را برای فلسطینیان انجام داد؛ از جمله: در اردوگاه (جبالیا) که دوران کودکی و نوجوانی خود را در آنجا سپری کرده بود، یک مطب دندانپزشکی دایر کرد تا بتواند به هموطنان خود خدمت کند. وی همچنین مدتی مسئولیت وزارت بهداشت فلسطین را برعهده داشت. فعالیت در بیمارستان‌های مختلف از جمله العریش، النصر و الشفاء و فعالیت در دانشگاه اسلامی غزه به عنوان استاد دندانپزشک، بخشی از فعالیت‌های علمی و اجرائی ابراهیم مقادمه است.
مقادمه در کنار فعالیت‌های علمی خود، هرگز دست از فعالیت‌های سیاسی برنداشت؛ وی از مؤسسین دستگاه نظامی ویژه اخوان‌المسلمین، از استوانه‌های فکری جنبش مبارز اسلامی، از پایه گذاران جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در فلسطین، از مسئولان فعالیت‌های دانشجویی فلسطینی در دانشگاه‌های مصر بود؛ ارسال اسلحه به انقلابیون مبارز فلسطینی، فرماندهی گردان‌های شهید عزالدین القسام و ... از دیگر فعالیت‌های سیاسی او بود.
برخوردار بودن از اراده پولادین، داشتن روحیه پایداری و جهاد بی‌وقفه، ایثارگری و جانفشانی در راه آزادی فلسطین، تبلیغ دین مبین اسلام، آزادسازی مقدسات از وجود اشغالگران صهیونیست و ... از جمله ویژگی‌های فردی و اقدامات وی است که شهید مقادمه را از دیگران متمایز کرده است؛ به طوری که وی بارها در راه این فعالیت‌ها به حبس محکوم شد (در سال 1983 م به مدت هشت سال و در سال 1996م به مدت سه سال)؛ حتّی عزیزترین فرزندش (احمد) را در راه این آرمان‌ها از دست داد. (www.ikhwanwiki.com)
از مقادمه، دیوان شعری موسوم به «لاتسرقوا الشمس» باقی مانده که حاصل سال‌های تاریک زندان و تجربه‌های تلخی است که وی در طول زندگی خود آنها را با گوشت و پوست خود لمس کرده بود. این دفتر شعری در برگیرنده‌ی دوازده قصیده است که شاعر آنها را در بین سال‌های (1984م) و (1996م) در زندان‌های مختلف سروده است؛ از این رو، این چکامه‌ها صبغه‌ی «زندان سروده» به خود گرفته و بیانگر پایداری شاعر توأم با سوز و اندوه می‌باشد؛ از سوی دیگر، این نغمه‌های سوگناک دربردارنده صبغه‌ی وجدانی- انسانی و سرشار از آموزه‌های اسلامی است که در قالب صبر، مقاومت، توجّه به خدا از طریق دعا و مناجات برای مخاطب نمایان است.
مقادمه سرانجام به همراه سه تن از همراهانش، در سحرگاه روز شنبه (2003/3/8م) به وسیله‌ی نیروهای اشغالگر قدس ترور شد و به درجه‌ی شهادت که آرزوی همیشگی وی بود، رسید.

2-2- درونمایه‌های مقاومت در دیوان «لاتسرقوا الشمس»

1-2-2- سرزمین

مکان و دلالت‌های از دیرباز تاکنون جایگاه ویژه‌ای را در شعر عرب داشته است. وصف اطلال و مویه بر خرابه‌های به جای مانده از معشوق نمونه بارزی از تعلّق خاطر شاعران به مکان است؛ از این رو، «مکان‌ها منبع مهم هویت فردی و جمعی هستند و مرکزیتی به وجود می‌آورند که در آن پیوندهای عاطفی و روانی بین مردم برقرار می‌گردد.» (شکویی، 1387: 276) و در صورت بروز شرایط تجاوز و دفاع، فرهنگ حماسی، شهادت طلبی، قهرمان پروری و قداست پنداری را در شهروندان شکل می‌دهند. (حافظ‌نیا، 1385: 192)

1-1-2-2- عشق به سرزمین

سرزمین و عشق به آن، یکی از ویژگی‌های بارز شعر مقاومت به خصوص در کشورهای تحت اشغال، به شمار می‌آید و شاعران عرصه پایداری با به خدمت گرفتن شعر خود به عنوان سلاحی کارآمد، به دفاع از سرزمین مادری خود می‌پردازند.
مقادمه در طول حیات خویش حتّی ثانیه‌ای هم به خودش فکر نکرد؛ بلکه فلسطین و آزادسازی آن، تمام فکر شاعر را به خود مشغول کرده بود. وی در سروده‌‎ی «لا تسرقوا الشمس» در قالب کلماتی نمادین، به سرزمین از دست رفته‌ی خود عشق می‌ورزد. عشق به فلسطین چنان با تن شاعر درهم تنیده است که به یغما رفتن تمام مواهب طبیعی در نظر وی هیچ اهمیتی ندارد بلکه آنچه برای وی مهم بود؛ همان وجود خود وطن است که منبع امید، حیات و جهاد برای شاعر است و همانند خورشیدی تابناک در سرزمین‌های عربی می‌درخشد:
«خُذوا کلَّ شیء و لاتسقوا الشَّمسَ منّا/ خُذوا النفطَ لکن .../ خُذوا الروحَ لا بأس/ لا تُسرِقُوا الشَّمسَ منّا.» (المقادمة، 2003: 12)
ترجمه: همه‌ی هستی ما را بگیرید، امّا خورشید را از ما نربایید/ گندم را ببرید؛ امّا .../ نفت، را ببرید امّا... / روح ما را بستانید/ ولی خورشید (فلسطین) را از ما نستانید.
دور بودن شاعر از فلسطین در جانش موجی از اندوه به جای می‌گذارد. مقادمه آرزو دارد تا بار دیگر وطن را در آغوش گیرد و شعله‌های مقاومت دوباره در تن او جان بگیرد و لرزه بر اندام دشمن بیاندازد:
«خُذینی إلیک/ فَکُلُّ الدّوائرِ ضاقَت علَیَّ/ وَ کُلُّ المَنافِی و کُلُّ المَخافِر/ ملّت لِقایَ و کُلُّ المَغاوِرِ/ تَخافُ إذا خّأتِنی/ و حتّی المَقابرِ.» (المقادمة، 2003: 15)
ترجمه: مرا در آغوش خود جای بده/ همه‌ی محافل بر من تنگ شده/ و همه‌ی تبعیدگاه‌ها و پاسگاه‌ها/ و همه‌ی تکاوران دشمن از دیدار من به ملال و رنجوری افتاده‌اند/ از من می‌هراسند آن هنگام که مرا در خود پناه می‌دهی/ حتّی گورستان‌ها.

2-1-2-2- ستایش از قهرمانان ملّی

یکی از زیرشاخه‌های مضمون سرزمین در شعر ابراهیم مقادمه، بزرگداشت سلحشورانی است که در راه عزّت ملّت فلسطین، جان خود را از دست داده‌اند. هدف از فراخوانی این قهرمانان، زنده نگه داشتن هویّت ملّی و آگاهی بخشیدن به نسل انقلابی امروز و آینده نسبت به قهرمانان ملّی خود، است. عزالدین قسّام، یحیی عیّاش، صلح شحاذة و محمد شراتح از جمله مبارزان فلسطینی‌اند که مقادمه زبان به ستایش آنها می‌گشاید. شاعر در قطعه شعر زیر از قصیده‌ی «زیارة قصیرة» از روحیه‌ی ایثارگری محمد شراتح در شگفت است و آرزوی یکی شدن روح خویش را با روح او را دارد:
«عَجَباً لِروحِک یا شَراتِحُ/ وهِیَ تَسرَحُ فی کیانِی/ یا ذالفَدائی الَّذی عَشِقَ الشَّجاعةَ و التَفانِی.» (المقادمة، 2003: 18)
ترجمه: شگفتا از روح تو ای محمد شراتح!/ و حال آنکه روح تو در هستی و هویت من روانه می‌شود/ ای قهرمان شهادت طلب که عاشق شجاعت و جانفشانی هستی.

3-1-2-2- شوق بازگشت به وطن

طرح بازگشت به وطن، از جمله زیرشاخه‌های مضمون میهن است که شوق به مبارزه را در دل شاعران بیشتر می‌کند. مقادمه، در بازگشت به سرزمین اجدادی‌اش (فلسطین) ایمان راسخ دارد. وی بازگشت خود را به فلسطین به دمیدن پرتو تابناک نور ایمان در دل مجاهد و یورش حق بر لشکر باطل، تشبیه می‌کند. «شاعر در بند شعری زیر با استناد به آیه «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ» (اسراء، 81) ما را در برابر تصویری قرار می‌دهد که بیانگر صلابت ایمان و اعتقاد پولادین وی در بیرون کشیدن حق از باطل و بازگشت به سرزمین مادری‌اش فلسطین است» (غنیم و الهشیم، 2012: 78) این اطمینان وی را می‌توان از خلال تکرار واژه (عائدٌ) دریافت:
«عائدٌ مِن ثَنایا غُربَتی السَّوداءِ عائدٌ/ عائدٌ مِثلُ فَجِّ النّورِ فی قلبِ المُجاهدِ/ عائدٌ مِثلَما حَقّی لِباطلِهم یُطاردُ.» (المقادمة، 2003: 40)
ترجمه: قطعاً من بازخواهم گشت از میان تبعیدگاه سیاه قطعاً بازخواهم گشت/ قطعاً من بازخواهم گشت به سان رخنه کردن نور در دل مجاهد/ با تأکید من بازخواهم گشت به سان پیروزی حقّ بر باطل.

2-2-2- دین و ایدئولوژی

«از آنجا که اغلب جنگ‌ها در طول تاریخ عامل و محرکی دینی داشته است و عموماً تعصبات دینی و نیز اعتقاد به مذهب و حس دفاع از عقیده و آیین موجب شده جنگ‌های دامنه‌داری بین پیروان ادیان رخ دهد، این مضمون در ادبیات مقاومت نمود بارزی دارد. در قضیه فلسطین نیز که محور آن، قدس شریف و اختلاف بر سر آن است، این مضمون دیده می‌شود.» (محمّدی، 1389: 128) دین از نظر شاعران مقاومت فلسطین، انقلاب، دفع ظلم، و مبارزه علیه دشمنان بشریت است و یا همان نیرویی است که مشعل انقلاب را شعله‌ور و تسلیم‌ناپذیری را در متن خود دارد. مضمون دین در شعر مقادمه به شاخه‌های زیر تقسیم می‌گردد:

1-2-2-2- القای امید به آینده و پیروزی موعود (خوش‌بین به جنگ)

از موضوعات دیگری که در شعر جنگ رخ نموده است، امید به فردایی بهتر با روحیه خودباوری و احیای هویت اسلامی است. شاعر مقاومت می‌کوشد با نوید پیروزی حقیقت، بارقه امید در قلب‌ها را نگاه دارد. «در آثار ادبی پایداری همه‌ی ملّت‌ها نوید و امید به پیروزی همواره هست و پیروزی ظاهری از جانب شاعر پایداری به سخره گرفته می‌شود.» (سنگری، 1389: 74)
رجا النقاش معتقد است که اصولاً شعر انقلابی، شعری است خوش‌بین به آینده، زیرا انقلابیگری به معنای آن است که شاعر طالب تغییر وضع موجود است؛ در این صورت طبعاً وضع مطلوبی در نظر دارد که امیدوار است به آن برسد. (النقاش، 1972: 91)
مجموعه شعری «لا تسرقوا الشمس» مقادمه، در مجموع شعری امیدوار به آینده است؛ امید به آینده‌ای نورانی که از آموزه‌های اسلامی شاعر سرچشمه می‌گیرد. مقادمه با وجود فضای نامطلوب فلسطین همواره مردم را به آینده امیدوار می‌کند. او در کتاب خود «معالم فی الطریق إلی تحریر فلسطین» امید به آینده را اینگونه بیان می‌کند: «وضعیت ما در قیاس با قدرت دشمنان‌مان اسفبار است؛ ولی امیدمان به خداوند متعال است که از دین مبین اسلام حراست می‌کند سربازانش را یاری می‌رساند، و اهل باطل را خوار و ذلیل می‌کند.» (www.zanyar-63.blogfa.com) شاعر با بهره‌گیری از وعده‌ی الهی، پیروزی را در جبهه حق می‌بیند:
«أَبُنِیَّتی إنَّی عَلی ثِقَةٍ/ بِعِنایةٍ مِن واحدٍ أحدِ/ أبُنِیَّتِی، کونی علی ثِقَةٍ/ بالحقِّ، بِالنصرِ/ مَهما استَبَدَّت ظلمةُ الحَلَکِ.» (المقادمة، 2003: 3)
ترجمه: ای فرزندم، من اعتقاد راسخ دارم/ به عنایت پروردگار یگانه/ ای فرزندم، تو نیز، اعتقاد راسخ داشته باش/ به حقّ و پیروزی/ آنگاه که لشکر تیرگی‌ها خیمه می‌زند.
سروده «لاتسرقوا الشمس» مقادمه نمود کامل آرمان‌گرایی شاعر با زبانی نمادین و حماسی است. آرمان‌خواهی او نه شعری سفارشی و ساختگی، بلکه عمیق، عاشقانه، و منطبق با آرزوهای خجسته‌ی جهان فرامدرن است، آینده‌ای که شاعر بسیار به آن ایمان دارد و سرشار از ارزش‌های آرمانی والا همانند برادری، صلح و عشق می‌باشد:
«سَنَفرَحُ بِالشَّمسِ فِی ذاتِ یَومٍ/ سَتُشرِقُ تُوقِظُ کلَّ النِّیامِ/ و تُرشِد کُلَّ الحَیاری/ وِ یَصحُوا علیها السُّکاری/ فَنَنهَض بالنُّور نُحیِی الحیاةَ/ وَ نَفتَح بالحُبِّ داراً فَداراً/ وَ نَشرُق بالضّوءِ عندَ الشُّروقِ/ و لا نَمنَعُ الفضلَ جاراً». (المقادمة، 2003: 14)
ترجمه: روزی فراخواهد رسید که ما با درخشش خورشید خرسند خواهیم گشت/ خورشید طلوع خواهد کرد و همه خفتگان را برخواهد انگیخت/ و جمیع سرگشتگان را هدایت می‌نماید/ و مست‌شدگان با طلوع آن به هوش آیند/ آنگاه ما با نور خورشید بلند خواهیم شد تا زندگی را حیاتی دوباره بخشیم/ و در خانه‌ها را با عشق، یکی یکی باز کنیم/ و با پرتو نور به هنگام طلوع خوشید می‌درخشیم/ و همسایه را از فضل و نیکی منع نمی‌کنیم.

2-2-2-2- استناد به متون دینی و فراخوانی قهرمانان دینی

شاعران برای تهییج مبارزان به مقاومت، از باورها و اعتقادات قلبی و دینی آنان کمک می‌گیرند. استناد به متون دینی از جمله عواملی است که شاعران مقاومت از آن استفاده می‌کنند. «مقادمه از کودکی با قرآن خو گرفته و از آن بسیار تأثیر پذیرفته بود. او سعی می‌کرد تا آموزه‌های قرآن را در طول زندگی خویش به کار ببرد؛ بنابراین، اولین چیزی که در گوش فرزندش زمزمه کرد، سوره «فاتحة الکتاب» بود؛ زیرا تمام معارف قرآن، در این سوره خلاصه می‌شود.» (النعامی، 2007: 50):
«أبُنَیَّ کَم فَرَحٍ فرحتَ و أنتَ تَشدُوا/ للمرّة الأولی بفاتِحةِ الکِتابِ.» (المقادمة، 2003: 34)
ترجمه: ای فرزندم، چه بسیار خرسند بودی زمانی که/ برای اولین مرتبه با نغمه، سوره «فاتحة الکتاب» را بر لب زمزمه می‌کردی.
استناد به متون دینی قهرمانان دینی در اشعار مقاومت شاعر، فراوان دیده می‌شود. قرآن و حدیث نبوی دو منبع بسیار مهمی هستند که شعر مقاومت شاعر از آن بهره‌مند می‌شود. ابراهیم با بهره‌گیری از آیه «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد، 28)، ضمن بی‌اعتنایی به دشمن، دوستان مبارزش را مورد مخاطب قرار می‌دهد و به آنها تأکید می‌کند که راه مقاومت با یاد خدا عجین شده و هرکس غیر این راه را بپیماید، به راه گمراهی وارد شده است:
«وشَرِّد أسرَتی ما شِئت/ وَاهدِم فوقَها المَنزِلَ/ وعَذِّب صَبیَّتی، هَیهاتِ أن أهنِ/ و قلبی عامِرٌ بالذِّکرِ یَبتَهِلُ/ وَ عَزیمَتِی نارٌ بها الإیمانُ یَشتَعِلُ/ وَرَوعِی بارِدٌ کَالطلِّ.» (المقادمة، 2003: 6)
ترجمه: به هر مقدار که دوست داری، خانواده‌ام را پراکنده و آواره گردان/ و خانه را بر روی آنها ویران ساز/ و فرزندم را شکنجه بده، دورباد که سر به تسلیم دهم/ حال آنکه قلب من سرشار از یاد خداست/ و اراده‌ی پولادینم، آتشی است که ایمان به توحید آن را شعله‌ور می‌سازد/ و هراسم به سان شبنم سرد است.
شاعر با فراخوانی آیه (155) از سوره «بقره»، به مجاهدان فلسطینی می‌گوید: عزّت، راهی است که باید در آن خون ریخته شود و سختی‌های بسیاری را متحمل شد:
«إِنَّ دَربَ العِزِّ مَفروشٌ بِإَناتِ الجَراحِ/ بَالأذَی العَذبِ، بِاشواکِ الطَّریقِ/ بالضَّحایا، بالیَتامَی و الثُکالَی/ بِزَنازینِ العَذابِ.» (المقادمة، 2003: 11)
ترجمه: راه عزت، با فغان زخم‌ها/ با اذیت دلکش، با تیغ‌های راه/ با قربانی، با یتیمی، و با سوگ در مرگ عزیز/ با سلول‌های شکنجه، سنگفرش شده است.
یکی از شخصیّت‌های دینی که شاعر آن را در شعر خویش فرامی‌خواند، شخصیّت «بلال»، مؤذن پیامبر (ص) است. مقادمه در شعر «فی التحقیق» با بیانی زیبا و با احساساتی سرشار از صداقت، از بلال می‌خواهد که به وی دروس ظلم‌ستیزی را بیاموزد. شخصیّت «بلال»، نزد شاعر سمبل مقاومت و جانفشانی در راه مقدسات است:
«یا بلالَ الخیرِ عَلِّمنِی/ دُروسَاً فِی تَحَدّی البَطشِ/ أحفَظُها و لا أغفُل/ أصنَعُ لِلغَد الآتِی/ بُطولاتٍ و مُستَقبل.» (المقادمة، 2003: 7)
ترجمه: ای بلال، نیکی‌ها به من بیاموز/ درس‌هایی در زمینه مبارزه با ظلم/ این درس‌ها را به خاطر خواهم سپرد و از آنها غافل نخواهم شد/ برای آینده‌ای نزدیک، قهرمانانی برای وطن خواهم پرورید.

3-2-2-2- باور به امدادهای غیبی و اعتقاد به موعود

بی‌شک، شاعری که بر ستم فریاد می‌زند و از مظلومیت حمایت می‌کند، ظهور یک منجی را انتظار می‌کشد تا به ستم پایان دهد. شاعران فلسطین، با وجود اینکه ستم حاصل از اشغال بر کشور آنها چیره گشته، امّا هرگز از آینده‌ی درخششان خود مأیوس نیستند و اعتقاد قلبی راسخ به یک منجی دارند که روزی خواهد رسید و پرده‌های ظلمت را از ملّت فلسطین کنار خواهد زد. در سروده‌ی «احمد» سپاه پیامبر (ص) به عنوان امداد غیبی و تحقق آرمان‌های بشری است که بازمی‌گردد و جوامع مختلف را از رذایل اخلاقی پاک می‌کند و ستون‌های ستم را در سراسر عالم فرومی‌ریزد:
«کُلَّمَا یَقذِفُ بِالأحجارِ فِی وجهِ الجُنودِ/ کُلَّما یَصرُخ فی وجهِ الجُنودِ:/ "سَیَعودُ جیشُ محمدٍ سَیَعُودُ."» (مقادمه، 2003: 31)
ترجمه: هرگاه احمد در چهره‌ی سپاهیان دشمن سنگ می‌افکند/ هرگاه در چهره‌ی سپاهیان دشمن فریاد سرمی‌داد:/ بزودی لشکر رسول خدا بازخواهد گشت.

4-2-2- تبلیغ ایدئولوژی خاص

هر شاعر مقاومتی، نوعی ایدئولوژی را در شعر خود دنبال می‌کند و با تکرار کردن آن ایدئولوژی به تبلیغ آن می‌پردازد. اصلی‌ترین ایدئولوژی‌ای که مقادمه در شعر خود دنبال می‌کند، همان اعتقاد راسخ به توحید و پیروزی نهایی حق بر باطل است. به همین دلیل، شاعر هیچ‌گاه در راه مبارزه مأیوس نیست و برای رسیدن به آرمان‌های بلند نهضت اسلامی از شهادت هیچ هراسی ندارد:
«وَلَمّشا تَصعُدُ الآهاتُ مِن قَلبِی فَلا تَعجَل/ فَتلک الآهُ لِلرحمنِ أرسِلُها لِتَثبِیتی/ فَإنّ الموتَ أهوَنُ مِن قَبولِ العارِ یا أرذَلُ/ و إنّش الآهَ لِلرحمنِ أطلُقُها/ تُخَفِّف و طأةَ الآلام تُطفِیء لَذعَةَ الحَنظَلِ.» (المقادمة، 2003: 7)
ترجمه: و هرگاه ناله‌‌ها از قلبم اوج می‌گردد، به خود می‌گویم: شتاب مکن/ همه این آه‌ها را برای آرامش قلب به سوی پروردگار می‌فرستم/ ای دون‌مایه به پیشواز مرگ رفتن آسان‌تر از پذیرفتن ننگ است/ قطعاً فغان‌ها را برای پروردگار می‌فرستم/ تا فشار دردها کاهش یابد و سوز و گداز تلخی‌ها به خاموشی گراید.

3-2-2- دشمن

معمولاً مشعل ادبیات مقاومت در هر کشوری زمانی شعله‌ور خواهد شد که پای یک نیروی بیگانه در میان باشد، بدیهی است که «دشمن نقش ثابت کننده‌ای در شعر مقاومت برعهده دارد. شاعر مقاومت، همواره با توصیف دشمن و بیان جنایات او به طور غیرمستقیم می‌کوشد تا علاوه بر نشان دادن مظلومیت مردم، حس انتقام و ادامه مبارزه را در نیروی خود به وجود آورد.» (محمّدی، 1389: 167).

1-3-2-2- توصیف دشمن

جنگ همیشه با تصویری از جنایت‌های دشمن، همراه است. مقادمه در سروده‌ی «عیّاش»، با لحنی آکنده از اندوه، کشتار مردم را به وسیله‌ی دشمن متجاوز توصیف می‌کند و با الهام از آیه‌ی «کانّهُم جَراد مُنتَشِر» (قمر، 7) رژیم اشغالگر قدس را به طور غیرمستقیم، به جهنده‌هایی (ملخ) تشبیه می‌کند که همیشه در اندیشه چپاول ثروت کشورهای بیچاره از جمله ملّت فلسطین هستند:
«نَشَروا بِبَلدِتِنا الخرابَ فما لَهم إلا الخرابُ/ لم یَرحَموا شیخاً و لا طفلاً تلفّح بالثیابِ/ قد أرضَعوه قَنابِلَ الغارِ المدمَّعِ و الهَبابِ/ غَرسُوا الرذائلَ أغلَقُوا وجهَ الفضیلةِ کلَّ بابٍ.» (المقادمة، 2003: 43)
ترجمه: ویرانی را در سرزمین‌مان گسترش دادند، آنها جز ویرانی چیز دیگری نمی‌دانند/ نه به کهنسال و نه به طفل شیرخواره رحم کردند/ بلکه به جای شیر او را با گازهای اشک‌آور سیراب کردند/ و نهال رذایل اخلاقی را رویانیدند و همه درهای فضیلت را بستند.

2-3-2-2- تهدید دشمن

ابراهیم مقادمه، در قصیده‌ی «فی التحقیق»، با لحنی رجزگونه، دشمن را به مبارزه فرامی‌خواند. در قطعه شعری زیر به شاعرگونه‌ای بیان می‌کند که هرگز در برابر شکنجه‌های دشمن، تسلیم نخواهد شد. این مبارزه‌طلبی، ناشی از نور ایمانی است که قلب وی آن را فراگرفته است:
«لن أوجلَ/ وهَدَّد کَیفَما تَهوِی/ وعَذَّب کَیفَما تَهوِی/ فَدونِک قَلبی المُقفَلَ .../ و عذِّب صَبِیَّتی، هیهات أن أهنِ/ و قلبی عامرٌ بالذِّکرِ یَبتَهِلُ.» (المقادمة، 2003: 5).
ترجمه: هرگز نمی‌هراسم/ هر اندازه که دوست داری، تهدید کن/ هر اندازه که دوست داری، شکنجه بده/ حال آنکه در برابر تو قلبی پولادین است/ و کودکم را شکنجه بده، دور باد که سر به تسلیم دهم/ حال آنکه قلب من سرشار از یاد خداست.

3-3-2-2- تحقیر دشمن و تمجید از نیروهای خودی

تحقیر دشمن و تکریم خود، از جمله مضامینی است که شهید مقادمه آن را در شعر خود به منظور ایجاد هراس در دشمن ترسیم می‌کند. وی در قصیده‌ی «عیّاش»، بی‌پرده به دشمن دشنام می‌دهد و او را سگ‌هایی می‌نامد که جز عوعو کردن و گرگ‌هایی که جز دریدن دیگران، کاری از خود نشان نمی‌دهند:
«عَیّاش أنت اللَّیثُ فِی زَمَنٍ تَسَوَّدَت الکِلابُ/ عَیّاش لا تَرحَل وَ تَترک حُلمَنا نَهشَ الذِّئابِ.» (المقادمة، 2003: 42)
ترجمه: عیاش، تو بِسان شیر بیشه‌ای هستی؛ در روزگاری که سگان حکمفرمایی می‌کنند/ عیاش از این دیار کوس رحلت را نزن و ما را با آرزوهایمان رها مکن، تا این آرزوها طعمه گرگ‌ها شود.

4-3-2-2- افشای سانسور و سلطه‌ی فرهنگی دشمن

شاعر، در قصیده «علی الشَبَک»، اذعان می‌کند که سانسور در رژیم صهیونیستی، به قدری حکمفرماست که حتّی فرزندان افراد مبارز، اجازه بوسیدن پدرانشان را از پشت میله‌های زندان ندارند:
«ویَصِیحُ جِلفُ مِن وراءِ الظَّهرِ مُستَرِقاً/ خُتِمَت زیارتُکم هیّاً لِتَفتَرِقا». (المقادمة، 2003: 3)
ترجمه: زندان بان بی‌ادب و بی‌تربیت از پشت سر با صدای پایین فریاد سرمی‌دهد:/ دیدارتان به پایان رسید. یاالله زود از هم جدا شوید.
مقادمه، به دلیل اینکه سال‌ها عمر خود را در راه علم سپری کرده، از توطئه‌های فرهنگی دشمن کاملاً اگاه بود. اهداف دشمن را در جهت تغییر نام شهرها، عهدشکنی و انتشار خصائل قبیح را در شعر خود به مخاطبانش گوشزد می‌کند:
«هل غَیِّروا وجهَ المُحِبِّ؟ هَل غَیِّروا اسمَک صار "یام"؟/ هل علَّموک الغدرَ؟ نَقضَ العَهدِ/ تَحریفَ الکَلامِ.» (المقادمة، 2003: 32)
ترجمه: آیا چهره عاشق را تغییر دادند؟ آیا اسم تو را به "یام" تغییر دادند؟/ آیا به تو مکر و حیله، عهدشکستن، تحریف کلام خداوند را آموختند؟

4-2-2- مردم

بدون شک، رکن اصلی تشکیل دهنده‌ی انقلاب‌ها، مردم هستند؛ از این جهت، مردم، عنصر اصلی تشکیل دهنده‌ی ادبیات مقاومت هستند. «در واقع ادبیات پایداری را بدون در نظر داشتن حضور و نقش مردم نمی‌توان شناخت.» (بصیری، 1384: 93) این مضمون از شعر مقاومت مقادمه را می‌توان به شاخه‌های زیر تقسیم کرد:

1-4-2-2- ترغیب و تهییج مردم به مقاومت

مقادمه، ضمن اینکه اهداف پنهان دشمن را برای هموطنانش بازگو می‌کند؛ ملّت خود را به مقاومت علیه ستمگران فرامی‌خواند و آن‌ها را به اتحاد، تشویق می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد که هرگونه تسلیم، در برابر دشمنان را رد کنند؛ به عبارت دیگر، او پیروزی را در اتحاد و زیر بار ظلم نرفتن می‌بیند. شاعر برای اینکه مشعل مقاومت را در دل‌های فلسطینیان شعله‌ور سازد، آنها را به اشراف مخلوقات یعنی «محمد مصطفی (ص)» منتسب می‌کند تا با نور ایمان خویش، راه را برای دیگران تابناک سازند:
«یا إخوتی یا رَهطَ خیرِ النّاسِ یا نورَ المَشاعِلِ/ صُونوا إخوَتِکم و أحیوا لیلَکم فَالظُّلمُ زائلٌ/ یا عصبةَ الإیمانِ شَقَّوا دربَکم وسطَ الخرائبِ/ لا تَرهبوا جَبَروتَهم فَالکُفرُ خائبٌ/ لا تَقبَلوا بالذُّلِ باسمِ السِّلمِ زوّقه المُنافقُ.» (المقادمه، 2003: 41)
ترجمه: ای برادران با ایمانم، ای از تیره‌ی بهترین مردم، ای پرتو فانوس‌ها/ برادرهای مبارزتان را پاس دارید و شب را حیات بخشید، همان که ظلم از بین خواهد رفت/ ای جماعت با ایمان در میان ویرانی‌ها راهتان را بگشایید/ از قدرت‌نمایی دشمن نهراسید که کفر شکست‌پذیر است/ با زبونی، صلح‌نمایی منافق را نپذیر.

2-4-2-2- وصف کودک و زن مبارز

شاعر فلسطینی که با الهام از اساطیر ملی، نجات فلسطین را در «غول بطری» (مارد القمقم) و «پرنده‌ی تندر» (طائر الرعد) جستجو می‌کرد؛ اکنون نجات دهنده را در سیمای کودکان انقلابی می‌نگرد. (گنجی، 1379: 87) مقادمه نیز در قصیده‌ای موسوم به «علی الشَّبَک»، در قالب کلماتی پویا و حماسی، از زبان کودک خطاب به پدرش، برای از بین بردن ریشه‌های ستم، خواستار صبر پیشه کردن است؛ چرا که صبر توأم با هدف الهی، منجر به فروپاشی ستون‌های ستم است. وی در این سروده به گونه‌ای اذعان می‌کند که کودکان در مواجهه با زندگی، قوی‌تر از پدرهای مبارزشان هستند:
«فَتصیحُ یا أبَتی:/ صبراً، یَهونُ الأذی إن یُشرَف الهدفُ/ أنا فی انتظارِک حین تَخرُجُ/ نَبدأ دربَ ثُورتِنا و نَعتَصِف/ قواعدَ الظَّلمِ والطُّغیانِ و السَّفکِ.» (المقادمه، 2003: 2)
ترجمه: از پشت میله‌های زندان، ندا سرمی‌دهد: / ای پدر، صبر پیشه کن، اگر هدف خدایی باشد شکنجه آسان خواهد شد/ من در انتظار تو خواهم نشست تا زمانی که از زندان آزاد شوی/ راه انقلابمان را از سر می‌گیریم/ و ستون‌های ستم و طاغوت و خونریزی را ویران خواهیم کرد.
وی همچنین، در شعر «أحمد»، تصویر بدیعی از رسالت کودکان فلسطینی را به ما می‌دهد و اذعان می‌دارد که کودکان فلسطینی، قبل از تولد، نطفه آنها با مقاومت منعقد می‌گردد و در راه جهاد و دین اسلام از سوی والدین خود نذر شهادت می‌شوند:
«کم حُزنٍ و کم فَرَحٍ مُجَنَّح/ اذ أنت تُخبِرُنِی/ بأنّک قَد جُرِحتَ و سوف تُجرَح/ إنّی نَذَرتُک لِلالهِ جاهداً/ فَلیَ النصیب.» (المقادمة، 2003: 35)
ترجمه: چه بسیار اندوه/! و چه بسیار شادابی و پردار! آن زمان که مرا آگاه می‌سازی/ به اینکه مجروح شدی و زخمی خواهی شد/ من به تحقیق تو را جهادگونه برای خداوند نذر کردم/ پس چه نصیبی برای من است.
مادر نیز در شعر مقادمه جایگاهی برجسته دارد؛ زیرا از نظر وی، مادران هستند که رزمنده‌های شهادت‌طلب را در آغوش خود می‌پرورانند؛ از این جهت، نقش اصلی انتفاضه را مادران بر دوش خود حمل می‌کنند. مقادمه با گرایش دینی، مادر شهید را به صبر دعوت می‌کند تا در نظر دیگران به اسطوره پایداری مبدل گردند و از خداوند خواهان بخشش نعمت آرامش درونی به قلب مادران شهید است:
«فَتَجَلَّدی و تَصَبَّری الصَّبرَ الجَمیلَ/ وإلی الصَّلاةِ... إلی الصَّلاةِ... إلی الصَّلاةِ/ رِفقاً بِقَلبِ الأمَّ یا ربَّ السَّماءِ/ یا راحماً وَاربُط بِفضلِکَ قلبَها.» (المقادمة، 2003: 31)
ترجمه: ای مادر شکیبا باش و با صبری زیبا بردباری کن/ تو را به نماز فرامی‌خوانم. به نماز، به نماز/ ای پروردگار آسمان‌ها، ملاطفت و مهربانی را به قلب مادرم ببخش/ ای خدای رحمان، دل مادرم را به فضل خود گره بزن.

3-4-2-2- ستایش و تجلیل مردم مبارز

مردم مبارز فلسطین، با دست‌های خالی و به دور از حمایت‌های قدرت‌های عربی و غربی، همواره در ستیز با دشمن هستند؛ زیرا مبارزه‌طلبی مردم، ناشی از قلب‌های سرشار از ایمان آنها است. شاعر این انتفاضه را از ژرفای وجود، چنین می‌ستاید:
«ویأتِی اللَّیلُ یَطرُقُ بابَنا المُقفَل/ و قُضبانُ الحَدیدِ تَدُقُّ إسفینا/ وأبوابٌ مِن الفولاذِ تَربُضُ فمِ المدخلِ/ و قَلبی نابِضٌ، هاتو سَلاسِلَکم/ هاتو بَنادِقَکم، هاتوا قَنابِلَکم/ لن نَستَکینَ لِبَطشِکم، هیهات، لن نَرحَلَ.» (المقادمة، 2003: 4)
ترجمه: شب فرا می‌رسد و درهای بسته‌مان را می‌کوبد/ و میله‌های آهنین، گُوِه‌هایمان (فانه) را می‌کوبد/ و درهایی از فولاد در ورودی خانه سینه بر زمین می‌گذارند/ و قلب من تپش کنان می‌گوید زنجیرهایتان را بیاورید/ تفنگ‌هایتان را بیاورید، نارنجک‌هایتان را بیاورید/ محال است که تسلیم استبداد شما شویم، دورباد، هرگز از سرزمین‌مان کوچ نخواهیم کرد.

5-2-2- شهید

یکی از شاخص‌ترین مضامین قابل ستایش در شعر مقاومت، شهید و شهادت است که بخشی از عالی‌ترین مفاهیم سروده‌های پایداری را در روحی سرخ و مقدس بخشیده است. شهید و شهادت، مقوله‌ایست که در اغلب نبردهای مقدس از آن یاد می‌شود و روی سخن بسیاری از شاعران عرصه‌ی مقاومت با آن است. فرهنگ شهادت در نزد فلسطینی‌ها با شدت عشق و وابستگی به خاک میهن‌شان، ارتباط بسیار تنگاتنگی دارد.
ابراهیم مقادمه همانند دیگر شاعران حوزه مقاومت، با نگرشی واقع‌بینانه در قبال درک عمیق و اندیشه حقیقت بین شهدای وطن، بار دیگر تعهد خود را نسبت به آرمان‌های مقدس شهداء محکم‌تر نموده و با اراده‌ای راسخ در تبیین اندیشه‌های شهداء و اشاعه‌ی فرهنگ شهادت، سهم بسزایی برای خویش رقم زده است. وی در قصیده «حسین» اذعان دارد، شهادت تنها راه شکفتن گُل‌های سرخ فام پیروزی در سرزمین فلسطین است:
«و عَبرَ جراحِنا، و قوافِلِ الشُّهداِ فِی السَّاحَةِ/ سَتُزهَرُ زهرةُ الحقَّ.» (المقادمة، 2003: 22)
ترجمه: از خلال زخم‌هایمان، و کاروان شهدا در میان/ گل سرخ‌فام حق و حقیقت خواهد رویید.

1-5-2-2- تجلیل از مقام شامخ شهیدان

بزرگداشت شهیدان میهن، که جان خویش را در راه پاسداری از وطن و دین فدا کردند؛ از شاخص‌ترین مضامین شعر پایداری است (کریمی، 1389: 31). در باور مقادمه، شهادت برای کسانی که به زندگی کریمانه عشق می‌ورزند؛ حیات جاودانه محسوب می‌شود و در مقابل برای دشمنان انسانیّت، دوزخ به شمار می‌آید. این نوع نگاه به شهادت است که مجاهد را وامی‌دارد تا از شهوات دنیوی تجرّد یابد و تاج ایثار را بر سر گذارد و برای رسیدن به قله‌های ایمان جان خویش را در راه ارزش‌های والا به خطر بیاندازد. مقادمه در قصیده «حدیث علی أبواب الجنّة»، تصویر فردی را ترسیم می‌کند که با درک عمیق معنای شهادت، دست به عملیات استشهادی زده و در دل عاشقان، روشنایی و در دل دشمنان، آتش دوزخ ایجاد کرده است:
«و تَبَسَّمَ/ أشعَلَ النُّورَ و سافرَ/ و غَدَت أشلاؤُوه لِما تَناثَر/ لِقوافلِ الشُّهَداءِ فی الدنیا مَنائرٌ/ قَذَفَ النَّارَ جحیماً فی قلوبٍ لا تَلینُ/ و رَمیَ النُّورُ ضیاءٌ فی قلوبِ العاشقینَ.» (المقادة، 2003: 51)
ترجمه: لبخند بر لب زد/ فانوس هدایت را روشن ساخت و به جمع شهداء هجرت گزید/ و پیکرهایش به هر سویی بخش گردید/ برای کاروان‌های شهداء در دنیا گلدسته‌هایی وجود دارد/ با شهادت خویش، آتشی سوزان در دل‌هایی از جنس سنگ افکند/ و در دل‌های عاشقان، پرتوهایی از نور به جای گذاشت.
خداوند در قرآن کریم، از جایگاه والای شهیدان و ملازمت ایشان با پیامبران و صالحان خبر می‌دهد: «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقًا» (نساء، 69) مقادمه، با استناد به قرآن کریم معتقد است که مقام شهیدان در آخرت قابل توصیف نیست؛ زیرا آنها به بالاترین مقام فردوس رسیده‌اند و از جمال وجه الهی ارتزاق خواهند کرد؛ از این جهت از مادران فلسطینی می‌خواهد که در این راه صبور باشند:
«آهٍ یا أمّی الحَنونُ/ فی جِنانِ الخُلدِ حَوراءُ العُیُونِ/ طاهراتٌ قد سَمَت فوق الظُّنونِ/ وَلتَصبری وَتَصَّبری/ إن فاتَ فی الدنیا جمیلٌ/ فهناک فی الفردوسِ ما فوقَ الجَمیلِ. (المقادمة، 2003: 46)
ترجمه: آه ای مادر مهربانم/ در بهشت‌های جاویدان سیه‌چشمان زیباست/ زیباچشمان باحیا که تصور آن در ذهن بشر نمی‌گنجد/ بردبار باش و شکیبایی کن/ اگر در دنیا نعمتی را از دست دادی/ در بهشت برین، نعمت‌های بسیاری وجود دارد.

2-5-2-2- جاودانگی شهیدان

تأکید بر زنده بودن شهید، از جمله مواردی است که علاوه بر تسلّی خاطر خانواده‌ها، موجبات تقویت عواطف آنان را فراهم می‌آورد؛ به گونه‌ای که بتوانند در جامعه سربلند زندگی کنند. بدیهی است این غرور، غرور مثبتی است که در وابستگان شهید به خصوص فرزندان شهدا باعث ایجاد حس افتخار است؛ از این رو، خداوند در قرآن کریم بر جاودانگی شهیدان تأکید دارد «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ». (بقره، 154) شاعر افرادی را که در راه رسیدن به تحقق اهداف بزرگ، کشته می‌شوند، مرده به شمار نمی‌آورد؛ به همین دلیل «شهید یحیی عیّاش»، فرمانده برجسته گردان‌های عزالدین قسام را در قصیده‌ای به نام «عیّاش» صدا می‌زند و مرگش را باور نمی‌کند. وی شهیدان را همانند بهار جاودانی می‌داند که گرمی وجودشان چون خورشید همیشگی است و برای همیشه گل می‌دهند و در این دنیا هرکس غیر از شهید زندگی کند، سرابی بیش نیست:
«عیَّاش أنت الحَیَّ أنت بِرَغمٍ کونِک فی التراب/ فَبِذاک حدَّثَنا الرَّسولُ وأنبأت أِیّ الکتاب/ و سواک أمواتٌ و إن حازوا المَناصِبَ و الرَّغابَ/ عَیَّاش أنت الرَّمزُ حَقَّاً حینَ تَعتَرِضُ الصِّعابُ/ و سِواک زَیفٌ حینَ نُلحِقُه سَنکتَشفُ السَّرابَ.» (المقادمة، 2003: 42)
ترجمه: عیّاش با وجود اینکه شهید شدی، تو هنوز زنده‌ای/ در این مورد پیامبر و همه کتاب‌ها ما را نوید داده‌اند/ عیاش جز تو، دیگران مردگانی بیش نیستند؛ اگرچه به مرتبت و آرزوهای خود رسیدند/ عیاش تو اسطوره حقیقی و سمبل مقاومت واقعی، هنگام رویارویی با سختی‌ها هستی/ جز تو، دیگران سرابی دروغین بیش نیستند.

3-5-2-2- تمنّای شهادت

شاعران ادب پایداری، به موضوع شهادت ارج می‌نهند و آن را یک ارزش برتر می‌دانند و گاه خود نیز آرزوی شهادت می‌کنند. مقادمه، با درک عمیق فرهنگ شهید و شهادت در دین اسلام، اشتیاق خود را به شهادت ابراز می‌کند و از خداوند منّان می‌خواهد که روح وی را برای شهادت قبضه کند و از اعضای او گذرگاهی برای مجد و عظمت نسل جدید قرار دهد:
«أنا لِلجَنَّةِ أَحیَا، یا إلهی/ فِی سَبیلِ الحَقِّ فاقبضنِی شهیداً/ واجعَل الأشلاءَ مِنّی مَعَبراً/ لِلعِزِّ، للجَیلِ الجدیدِ.» (المقادمة، 2003: 12)
ترجمه: بارخدایا، من به عشق بهشت زنده‌ام/ در راه حق برای روح مرا برای شهادت قبضه کن/ و از اعضای پیکر من گذرگاهی/ برای مجد و نسل جدید قرار بده.

6-2-2- اعتراض

یکی از مضامین اصلی شعر مقاومت، انتقاد نسبت به وضعیت ناهنجار کنونی است. شاعران مقاومت، پیوسته با نگاه ریزبین خود، وقایع پیرامون کشور خویش را رصد می‌کنند. آنان همواره تلاش می‌کنند تا مردمی را که با روزمرگی خود ماندگار شده‌اند، از خواب خوش‌خیالی بیدار کنند و عمق فاجعه را به آنها هشدار دهند. این جاست که نقش این شاعران نسبت به دیگر اقشار جامعه حساس‌تر می‌شود. مضامین اعتراض به طور کلی در دیوان «لاتسرقوا الشمس» به شاخه‌های زیر تقسیم می‌گردد:

1-6-2-2- بی توجّهی محافل بین‌المللی و خیانت حاکمان عرب

بی‌تفاوتی مرگبارترین طلسم روزگار ما و برترین سلاحی است که شیطان آن را برای مسلط کردن بدان بر خوبان جوامع به کار می‌بندد و در میانه‌ی این میدان، یگانه تیغ برّان کارزار حق و باطل را به مثابه هدیه‌ای آسمانی به انسان‌های آزاده جبهه خود تقدیم فرموده و آن امر به معروف و نهی از منکر است. مقادمه از ترفندهای محافل بین‌المللی که هر روز با ادعاهای بشردوستانه، سعی در فریب افکار عمومی دارند، پرده برمی‌دارد و همچنین به حاکمان عرب که در برابر مسئله فلسطین سکوت کرده‌اند؛ اعتراض می‌کند و پرده از چهره واقعی آنان برمی‌دارد. از نظر وی عامل همه ویرانی‌هایی که در فلسطین به وقوع می‌پیوندد، همین حاکمان هستند:
«حَرَم الشَّعبَ مِنَ القوتِ/ أجاعَ الفُقَراءَ/ لیسَ مِن خُبزٍ لإطعامٍ الجِیاعِ/ لیس مِن غازٍ و بِنزینٍ یُباعُ/ عُطِّلَ تَصدیرُ الظُماطمِ والزُّهورِ/ حَرَم العُمّالَ مِن عالی الأجورِ/ أنَّهُ یَعمَلُ ضدَّ الشَّعبِ/ ضدَّ السّلمِ/ مَعدومُ الضَّمیرِ.» (المقادمة، 2003: 49)
ترجمه: ملّت ما را از آذوقه محروم ساختند/ و فقراء را گرسنه‌تر کردند/ دیگر نانی برای طعام دادن به گرسنگان نیست/ دیگر بنزین و گاز باقی نمانده تا فروخته شود/ صادرات گوجه و گلاب به تعطیلی درآمده است/ کارگران را از دستمزدهای بالا محروم ساختند/ این مجامع بر علیه ملّت خویش کار می‌کنند/ برعلیه صلح/ آنها بی‌وجدان هستند.
یکی از ویژگی‌های این حکّام که شاعر را بسیار رنج می‌دهد، همان عنصر خیانت به ملّت خویش کار می‌کنند/ برعلیه صلح/ آنها بی‌وجدان هستند.
یکی از ویژگی‌های این حکّام که شاعر را بسیار رنج می‌دهد، همان عنصر خیانت به ملّت خویش است. شاعر با الهام از حوادث تاریخ، عامل اصلی ورود اشغالگران به سرزمین فلسطین را همین حاکمان بی‌لیاقت می‌داند که کلید فلسطین را دودستی به رژیم صهیونیستی پیشکش کردند، همان طور که «علقمی وزیر مستعصم بالله، این خیانت را در حق عراقی‌ها کرد و کلید بغداد را به قوم بی‌رحم داد.» (ابن خلدون، 1988، ج3: 622): «أأنا أحرَم شعَبی قوتاً/ أأنا أم ذاک الَّذی/ وضعَ القیدَ بأیدی شَعبِنا/ أغلَقَ البابَ علیه/ سلَّمَ المفتاحَ للصَّ الحقیرِ.» (المقادمة، 2003: 50)
ترجمه: آیا من از ملّتم آذوقه را محروم ساختم؟! آیا من آن کسی که/ دستبند بر دستان ملّت ما قرار داد/ و در را بر روی این ملّت بست/ و کلید را به دزدان دون مایه دو دستی تقدیم کرد؟
مقادمه معتقد است، انعقاد هر پیمان صلح با رژیم صیهونیستی در نهایت منجر به کشتار فلسطینی‌ها خواهد شد؛ بدین جهت، وی مقاومت را تنها راه حل تشکیل دولت فلسطین می‌دانست هرچند که منجر به شهادت نصف ملّت فلسطین شود؛ بنابراین، وی نهضت مقاومت را از افتادن به دام مذاکرات برحذر می‌دارد:
«دربُ القَنابلِ و الرَّصاصِ سبیلُنا و هو الخِطابُ/ فلقد أضاعَ حقوقَنا دربُ التَفاوضِ و الکَذَّابِ.» (المقادمة، 2003: 44)
ترجمه: راه توپ و گلوله راه ماست و این شعار ماست/ حال آنکه راه مذاکره و وعده‌های دروغین حقوق ملّت فلسطین را ضایع کرده است.

2-6-2-2- از یاد بردن ارزش‌ها و آرمان‌ها و خون شهیدان

مقادمه، در قصیده‌ی «حدیث علی أبواب الجنة» از مردم وطنش شکوه می‌کند؛ زیرا آنها امروزه رشادت مبارزان فلسطینی که در میادین مختلف حماسه آفریدند را از خاطر خود برده‌اند و به تن‌آسایی روی آورده‌اند و در نتیجه از انتقام خون شهیدان شانه خالی کرده‌اند:
«لم یَعُد مِن أبریاءِ/ بعدَ دیرَ یاسین، قبیةٌ، شاتیلا/ وصَبرا/ بعدَ قانا، کم هنا سالت دِماءٌ/ لَم یَعُد مِن أبریاءٍ/ فی زنازینِ الشاباک/ لَم یَعُد مِن أبریاءٍ/ لَم یَعُد مِن أبریاءٍ/ لن یموتَ الثارُ یوماً/ لن یکونَ دمُ أحبابی ماءٍ.» (المقادمة، 2003: 47)
ترجمه: از بیگناهان باز گردانده نشد/ بعد از «دیر یاسین»، «قبیة»، «شاتیلا»/ و «صبرا»/ بعد از «قانا»، چه بسیار خون‌هایی در اینجا روان و جاری بود/ و از بی‌گناهان بازگردانده نشد/ در سلول‌های شاباک/ از بی‌گناهان برنگشت/ انتقام هرگز نخواهد مُرد/ خون دوستانم هرگز به مانند آب نیست.

3- نتیجه‌گیری

- عشق به فلسطین، هویت فردی مقادمه را تشکیل می‌دهد. شاعر معتقد است که دور بودن از میهن، باعث خدشه‌دار شدن روحیه‌ی جهادگونه است؛ بنابراین، وطن و حضور در آن منبع امید، جهاد، مقاومت و ... برای شاعر است.
- دین در شعر مقادمه، عامل مهمی است که باعث شده شاعر نگاهی امیدوارانه به وقایع جاری در کشور خویش داشته باشد؛ زیرا آموزه‌های دین مبین اسلام، پیروزی نهایی حق بر باطل وعده داده‌اند. دادن الگوهای مقاومت دینی، و کثرت آیه‌های قرآن و حدیث نبویّ عوامل مهمی در توجّه ویژه شاعر به مضمون دین است.
- ابراهیم مقادمه با بیان جنایات دشمن، ضمن پرده‌برداری از چهره‌ی دروغین او و بیان مظلومیت مردم فلسطین، نوعی برانگیختن حس پایداری مردم در رویارویی با چنین دشمنی را در سرمی‌پروراند.
- از نظر شاعر، مردم نقش اصلی را در مقاومت برعهده دارند؛ زیرا حضور سبزشان در نهضت انتفاضه دلیلی بر خواستار تغییر سرنوشت‌شان است؛ بدین جهت آنها را برای پایداری و جهاد فرامی‌خواند و برخود نیز لازم می‌داند که از سلحشوری‌های مردم تمجید کند. شاعر بر این باور است که کودکان نیز به عنوان رکنی از جامعه سهم بسزایی در مقاومت داشته و در مواجهه با ظلم اشتیاق بیشتری به مبارزه نسبت به پدران مبارز خود دارند. مقادمه، صبر مادران فلسطینی را نیز به عنوان رکنی از ارکان اصلی مقاومت در کنار مردم می‌داند.
- مقادمه معتقد است که عزّت، کرامت و آینده‌ی تابناک تنها از رحِم شهادت و مقاومت آبستن خواهد شد. وی ستایش افرادی را که در راه وطن دست به عملیات‌های استشهادی زدند و به درجه‌ی شهادت نائل شدند، بر خود واجب می‌داند؛ زیرا آنها منبع امید و چراغ هدایت برای انقلابیان هستند.
- خیانت برخی سران عرب در برابر مسئله‌ی فلسطین و فراموشی بعضی از دستاورهای نهضت مقاومت دو عامل مهمّی است که مقادمه اعتراض خود را نسبت به آنها ابراز می‌کند. شاعر اعتقادی نسبت به میز مذاکره و بستن پیمان‌نامه‌های صلح از سوی برخی سران عرب ندارد و تنها راه و حل مسئله فلسطین را در مقاومت بی‌وقفه می‌داند.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار گروه زبان و ادبیّات عرب دانشگاه یزد.
2. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیّات عرب دانشگاه اصفهان
3. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیّات عرب دانشگاه اصفهان.

منابع تحقیق :
الف: کتاب‌ها
1. قرآن کریم.
2. ابن خلدون، عبدالرحمن. (1988م). تاریخ ابن خلدون. مصحّح خلیل شحادة. چاپ دوم. بیروت: دارالفکر.
3. حافظ‌نیا، محمدرضا، (1385). اصول و مفاهیم ژئوپلتیک. مشهد: انتشارات بابلی.
4. سنگری، محمدرضا. (1389). ادبیات دفاع مقدس. تهران: نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
5. شکری، غالی. (1366). ادب مقاومت. ترجمه محمدحسین روحانی، تهران: نشر نو.
6. شکویی، حسین. (1387). اندیشه‌های نو در فلسفه جغرافیا. تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی.
7. محمّدی، محبوبه. (1389). قسم به نخل قسم به زیتون. تهران: نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
8. المقادمة، ابراهیم. (2003م). لاتسرقواالشمس. فلسطین: مجلس طلاب الجامعة الاسلامیة.
9. النقاش، رجاء. (1972م). محمود درویش شاعر الأرض المحتلة. چاپ دوم. بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر.
ب. مقاله‌ها
1. بصیری، محمدصادق. (1384). «طرح و توضیح چند سؤال درباره‌ی مبانی ادبیات پایداری». کرمان، کنگره ادبیات پایداری، شماره سوم، صص 87- 97.
2. غنیم، کمال احمد و الهشیم، جواد اسماعیل. (2012م). «جمالیات الشعر الاسلامی الفلسطینی المعاصر». مجلة الجامعة الاسلامیة للبحوث الانسانیة، جلد بیستم، شماره دوم، صص 59- 97.
3. گنجی، نرگس. (1379). «شعر انتفاضه شعر ستیزه جو و امیدوار». فصلنامه مدرس علوم انسانی، شماره 16، صص 85- 97.
4. النعامی، ماجد. (2007 م). «توظیف التراث و الشخصیات الجهادیة و الإسلامیة فی شعر إبراهیم المقادمة». مجلة الجامعة الإسلامیة غزة، جلد پانزدهم، شماره اول، صص 45-91.
ج: منابع الکترونیکی
1. www.znayar-63.blog.com (سیری در زندگی ابراهیم مقادمه مغز متفکر حماس)، (آخرین بازنگری سایت 1392/6/27).
2. www.ikhwanwiki.com (ویکی پدیا ویژه اخوان المسلمین، من هو ابراهیم المقادمة؟)، (آخرین بازنگری سایت 1392/6/27).

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1394)، نشریه ادبیات پایداری دانشکده ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان: مرکز منطقه‌ای اطلاع رسانی علوم فناوری (RICeST) پایگاه استناد علوم جهان اسلام (ISC)، سال 7 شماره 13.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط