وضعیت زبان فارسی در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت

در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت دو کتاب به فارسی منتشر شدند که بر رویدادهای آتی، بیداری مردم و تجدید حیات ادبی تأثیر فراوان گذاشتند. یکی سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیک بود و دیگری برگردان فارسی رُمان فوق‌العاده‌ی جیمز جاستینین
دوشنبه، 1 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وضعیت زبان فارسی در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت
 وضعیت زبان فارسی در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت

 

نویسنده: حسن کامشاد


 

سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیک

در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت دو کتاب به فارسی منتشر شدند که بر رویدادهای آتی، بیداری مردم و تجدید حیات ادبی تأثیر فراوان گذاشتند. یکی سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیک بود و دیگری برگردان فارسی رُمان فوق‌العاده‌ی جیمز جاستینین موریه (1)، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی.
سیاحت‌نامه نخستین کوشش برای نوشتن رُمانی به فارسی به سبک اروپایی بود. کتاب در سه جلد است و هنگامی که جلد اول بدون ذکر نام نویسنده در سال‌های پیش از انقلاب مشروطه منتشر شد هیجان بزرگی در مملکت برانگیخت. محتوای کتاب انتقادی کینه‌توزانه از اوضاع جاری ایران بود، از این رو سعی شد جلو توزیع آن گرفته شود و حکومت مستبد وقت خوانندگان کتاب را جریمه و افرادی را به ظن نگارش آن دستگیر کرد. (2) اما این اقدامات سودی نبخشید؛ مردم برای خواندنش حریص‌تر شدند و همچنان در خفا آن را خواندند. از آنجا که چاپ کتاب در ایران ناممکن بود، مجلدات آن در دو محل مجزا در خارج منتشر شدند: جلد اول که تاریخ ندارد در قاهره؛ جلد دوم (نوشته شده در 1323 ه‍.ق) در 1325 / 1907 میلادی در کلکته؛ و جلد سوم نیز در کلکته در 1327 / 1909. ترجمه‌ای از جلد اول به آلمانی توسط دکتر شولتز (3) در 1903 در لایپزیک انتشار یافت - که تخمینی از تاریخ نشر جلد اول به دست می‌دهد. (4)
ایرانیان نمی‌دانستند نویسنده‌ی واقعی کیست تا آنکه سالیانی بعد جلد سوم انتشار یافت و نام نویسنده، حاجی زین‌العابدین مراغه‌ای، بازرگان ایرانیِ ساکن استانبول، بر روی جلد کتاب دیده شد. زندگینامه‌ی خودنوشته‌ای از نویسنده نیز در جلد سوم بود که نکات زیر از آن گرفته شده است:
زین العابدین در 1255 ه‍.ق در مراغه به دنیا آمد. پدران او از خان‌های کُرد ساوجبلاغ (مهاباد کنونی) و پیرو مذهب شافعی بودند و بعدها به کیش تشیع گرویدند. از ثروتمندان مراغه به شمار می‌رفتند و به گفته‌ی خود نویسنده، «با داشتن پنج هزار تومان ثروت روچیلد آن دیار گردیدند»! زین العابدین در کودکی به مکتب فرستاده شد، ولی به علت شیوه‌ی بد تدریس سواد چندانی نیندوخت و در شانزده سالگی به حجره‌ی پدر رفت و به کسب و کار پرداخت. ولی به ورشکستگی افتاد و همراه پدرش به قفقاز سفر کرد. این سفر نقطه‌ی عطفی در زندگی او بود. در قفقاز سرگرم دادوستد شد، مال و منال به‌هم زد و نایب قنسولی ایران را در شهر کنائیس پذیرفت. در این سِمت ولی نعمت جامعه‌ی ایرانیان آنجا گردید، به هموطنان مفلس پول قرض و جنس نسیه داد، طلب‌هایش را نتوانست پس بگیرد و بار دیگر هرچه اندوخته بود از دست داد. پس عازم کریمه شد و در یالتا دکه‌ای دایر کرد. دوباره سرمایه‌ای به دست آورد و به تابعیت روسیه درآمد. ولی به گفته‌ی خودش در ته دل از این کار خشنود نبود تا اینکه پس از پانزده سال به تابعیت قبلی‌اش برگشت و این ترک تابعیت برای او بسیار گران تمام شد، چون بیشتر دارایی‌اش را باز از دست داد. پس به ناچار از یالتا رفت و در استانبول سکنا گزید و در 1328 / 1910 میلادی در هفتاد و سه سالگی در همین شهر درگذشت.
این نویسنده خود شهرت چندانی در ایران ندارد، ولی کتابش را بسیاری می‌شناسند. سیاحت‌نامه درباره‌ی پسر بازرگانی تبریزی است که در مصر به دنیا می‌آید و همان‌جا بزرگ می‌شود. ابراهیم بیک که از پدرش درس وطن‌پرستی و عشق متعصبانه به ایران و تمدن کهن آن آموخته است، بنابر وصیت پدر، به همراهی لله‌اش، به ایران می‌رود. ولی برخلاف انتظارش سرزمینی را که پدرش اغلب «بهشت» خوانده بود پُر از تیره‌بختی، فقر و ستم می‌بیند. با خشمِ برآشفته از میهن‌پرستی پرشور و سرخورده، همه‌ی اینها را در یادداشت‌های روزانه‌ی سفرش می‌آورد و درباره‌ی هر نشان فساد در دولت و هر بیهودگی و بی‌عدالتی که سر راهش می‌بیند، به ابراز نظر می‌پردازد. هیچ چیزی از دیده‌ی تیزبینش پنهان نمی‌ماند: قدرت خودسرانه‌ی شاه و اعمال زشت اطرافیان، وزیران و بلندپایگان، که با القاب و عناوین مطنطن و پرطمطراق مردم را می‌آزارند و از آنها به زور پول می‌گیرند؛ عقب‌افتادگی مملکت، که علت اصلی‌اش فقدان کامل قانون و عدالت و نظم و سامان است، نابسامانی مدرسه‌ها و به طور کلی تعلیم و تربیت، نبود خدمات بهداشتی، اعتیاد به تریاک، اختلال تجارت؛ دورویی و فریبکاری روحانیون و رهبران دینی - همه و همه به شدت کوبیده شده است. حتی نوشته‌های مصنوع و متکلف گذشته و الفبای فارسی هم از انتقاد نرسته‌اند. در بخش جالبی از کتاب، هنگامی که ابراهیم بیک با وزیران جنگ، داخله و خارجه به گفت‌وگو می‌نشیند، نویسنده وظایف مختلف این وزارتخانه‌ها را بر می‌شمرد، که این خود فرصتی است تا مردم را با کار و وظیفه‌ی واقعی این دوایر آشنا کند. نویسنده مدام به مقایسه‌ی اوضاع و احوال جاری زمان و مفاخر گذشته‌ی ایران می‌پردازد و پی‌درپی چهره‌های تاریخی برجسته‌ی کشور را به یاد خوانندگان می‌آورد، و نام‌هایی چون شاه عباس، نادرشاه و میرزا تقی خان امیرکبیر مرتب تکرار می‌شوند.
با همه‌ی آگاهی نویسنده از وظیفه‌ای که به عهده گرفته است («غرض از نگارش سیاحت‌نامه همین بود که افکار بیدار شود»)، و با وجود موفقیت مسلم و معروفیت جلد یکم، که به این هدف وفادار می‌مانَد، در نگارش جلد دوم و سوم کتاب ثبات قدم نشان داده نشده است. جلد دوم بیشتر درباره‌ی بیماری ابراهیم بیک (به علت رنج و اندوه او از وضع اسفناک وطن) و آه و ناله‌ی ملال‌آور خانواده‌اش است. در جلد سوم مضمون اصلی از اهمیت می‌افتد و کتاب تبدیل می‌گردد به آمیزه‌ای از شعر، سخنان حکیمانه و کلمات قصار حضرت علی و به دنبالش مجموعه‌ای از امثال و حکم فارسی، پنجاه دستور پادشاهی، گزیده‌هایی از حبل المتین، روزنامه‌ی مشهور آن زمان، و بالاخره فصل مبسوطی درباره‌ی ژاپن، قدرت‌یابی ناگهانی آن کشور و سخنرانی امپراتور میکادو. گنجاندن این فصل نشان می‌دهد که چگونه ایرانیان در قرن نوزدهم برای بیدار کردن هموطنان خود اصلاحاتی را که به نظرشان می‌بایست در کشور انجام می‌پذیرفت آگاهانه با آنچه به نحو مطلوب در ژاپن صورت گرفته بود می‌سنجیدند. اما ضرب المثل‌ها و کلمات قصار حضرت علی از دیربار وسیله‌ای بوده است برای اشاعه‌ی اندیشه به شیوه‌ای که به سانسورچی بدگمان زیاد برنخورد!
با همه‌ی این احوال، این انحراف از مضمون اصلی کتاب قابل تأسف است، به ویژه اگر به یاد بیاوریم که جلد سوم پس از انقلاب مشروطه منتشر شد، که محیط مناسبی فراهم آمده بود تا مطالب عمده‌ی آن و حتی طرح و پیرنگِ سُست داستان تقویت شود. در حقیقت، پیش‌پاافتادگی موضوعات دو جلد آخر و تفاوت چشمگیر سبک جلد اول با دو جلد دیگر، بسیاری را به شک واداشت که همه به یک قلم باشند، و بعضی حتی میرزا مهدی خان تبریزی، یکی از نویسندگان روزنامه‌ی اختر در استانبول، را مؤلف جلد اول خواندند. فزون بر اینها، گه‌گاه اشتباه‌هایی فاحش در کتاب به چشم می‌خورد: برای نمونه، می‌گوید قوانین ملل فرنگ تماماً از موازین اسلامی گرفته شده‌اند.
با این همه، کتاب با شور و شوق یک وطن‌خواه پرغیرت آرزومندِ بهروزی و پیشرفت کشورش به قلم آمده است. برای پی بردن به درجه‌ی میهن‌پرستی نویسنده، مثلاً، در نظر بگیرید که می‌گوید استعمال ترکی در گفت‌وگوها در آذربایجان (ایالت زادگاه خودش) تصنعی است و ایرانیانی که با آذری‌ها به ترکی صحبت می‌کنند خیانت‌پیشه‌اند. بدین ترتیب نویسنده در اشتیاق بی‌تابانه‌ی خود اغلب به کژراهه‌ی افراط می‌رود و این کیفیتی عاطفی سرشار از عصبیت وطنی به کتاب می‌دهد که گاه مسخره می‌نماید. به سادگی می‌توان دید که او درد را به روشنی می‌بیند، ولی درمان را نمی‌داند. از این رو بسیاری از اندیشه‌ها و پیشنهادهایش - که‌ ای بسا در آن زمان در ایران تازگی داشت - حالا کهنه و آشفته می‌نماید. نویسنده شور و حرارتی شدید و منطق و روشی ضعیف دارد.
از درونمایه و لحن سیاحت‌نامه که بگذریم، سبک آن نیز واجد اهمیتی شایان است. نویسنده یکی از نخستین کسانی بود که جرأت کرد از شیوه‌ی انشای متکلف سنتیِ پیشین فاصله گیرد و به زبان ساده‌ی گفت و شنود بنویسد. زبان او روشن و رساست، هر چند که پیوسته بی‌نقص نیست. گفته شده است که نثرنویسی زین العابدین مراغه‌ای به سبب اقامت طولانی در عثمانی به طور کلی گرفتار نفوذ ترکی است. (5) با این حال در مقایسه با دیگر نوشته‌های این زمان، سادگی و روانی زبان سیاحت‌نامه کم مانند است. گفته‌ی ادوارد براون بیست سال پس از نشر نخست کتاب - هر چند که امروزه دیگر توصیف درستی از نویسندگان ایرانی نیست، زیرا تقریباً همه برای بیان مقصود خود زبان گفت‌وگو را به کار می‌برند - ولی همچنان نشانگر تازگی و اهمیت سیاحت‌نامه است:
سفرهای [سیاحت‌نامه‌ی] ابراهیم بیک که... اثر به‌سزایی در شتاب بخشیدن به انقلاب 1905-1906 م [1324 ه‍.ق] ایران داشت... به سبکی مطلوب و نیرومند و انشایی ساده و رسا نوشته شده است و من برای دانشجویی که می‌خواهد با زبان روزمره‌ی فارسی آشنا شود و شناخت کلی، اگرچه قدری سهمگین، از مملکت پیدا کند، کتاب قرائنی بهتر سراغ ندارم. (6)
به هر تقدیر، کم‌وکاست‌های سیاحت‌نامه هرچه باشد، نویسنده‌اش یکی از منادیان اتحاد ملی کشور بود؛ کتابش تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر رویدادهای آتی ایران داشت و وی را می‌توان به حق یکی از پایه‌گذاران مشروطیت خواند.

ترجمه‌ی حاجی بابای اصفهانی

کتاب مهم دیگری که در بالا ذکر شد ترجمه‌ی حاجی بابای اصفهانی است. این رُمان زنده و رندانه نوشته‌ی جیمز جاستینین موریه از زمان چاپ، مه سال 1824 در انگلستان، منشأ انواع بدفهمی و گمانه‌زنی‌ها بوده است که بیشتر از کیفیت دوگانه‌ی کتاب سرچشمه‌ی می‌گیرد. از سویی تصویری که موریه ارائه می‌دهد گاه چنان مفتضحانه و غلوآمیز است که حاجی بابا را نمونه‌ی یک ایرانی شمردن گمراه کننده است. از سوی دیگر، نویسنده شناخت و تفاهمی چنان شگفت‌آور از زندگانی خصوصی و از رسوم و اعمال پاره‌ای از بخش‌های جامعه‌ی ایران ارائه می‌دهد که دشوار بتوان این مشاهدات موشکافانه را به یک خارجی نسبت داد: و جروبحث‌های بی‌شمار پیرامون کتاب همه‌ از همین امر ناشی می‌شود. با وجود تحاشی صریح نویسنده در پیش‌گفتار خود به حاجی بابا در انگلستان («در اینجا مایلم منکر هرگونه شخصیت بشوم...»)، پرسش این است که آیا حاجی بابا شخص واقعی بود - مثلاً میرزا ابوالحسن مشهور، ایلچی ایران در بریتانیای کبیر، که همراه موریه به انگلستان رفت و با او به ایران بازگشت - یا قهرمانی (شیّاد زیبنده‌تر می‌نماید) آفریده‌ی خیال نویسنده؟ آیا داستان را خود جیمز موریه نوشت، یا دوستانی ایرانی به او کمک کردند؟ و جز اینها. جای این نظریه‌پردازی‌ها، به هر حال، در اینجا نیست؛ اینجا سروکار ما با ترجمه‌ی فارسی کتاب است.
اما به متن فارسی کتاب هم که می‌رسیم، باز خواهی نخواهی وارد قلمرو شک و گمان می‌شویم. تا همین اواخر همه حاجی شیخ احمد روحی کرمانی را - یکی از مخالفان سرسخت ناصرالدین شاه و آزادیخواهی که علیه نظام سیاسی و روحانی روز ایران برخاست - مترجم کتاب می‌پنداشتند. (7) شرح مختصری از زندگی شیخ احمد روحی در مقدمه‌ی چاپ نخست ترجمه‌ی فارسی، که سرهنگ فیلات (8) در 1905 در کلکته منتشر کرد، آمده است. فیلات هیچ تردیدی نداشت که روحی مترجم کتاب است. این ادعا که ویراستار انگلیسی پس از مرگ روحی به او نسبت داد، اینک، به گواهی خود روحی، باید کنار گذاشته شود. چه در نامه‌ای به پروفسور ادوارد براون در 1892، که در کتابخانه‌ی دانشگاه کیمبریج موجود است، شیخ احمد خود با صراحت می‌نویسد که میرزا حبیب اصفهانی حاجی بابای موریه را «از لغت فرانسوی» به فارسی ترجمه کرده است. صحبت از فرانسه آیا لغزش قلم بود یا نه معلوم نیست. آنچه بر ما روشن است - بطوری که بخش مربوطه‌ی آن نامه در زیر و گراور صفحه‌ی پیش نشان می‌دهد - مترجم شیخ احمد نبود بلکه دوستش میرزا حبیب اصفهانی بود:
ادیب فاضل آقا میرزا حبیب اصفهانی کتاب حاجی بابا را از لغت فرانسوی ترجمه کرده است بفارسی و خیلی تحت اللفظ اصطلاحات مردم بازاری اصفهان و سایر شهرهای ایران را در آن ذکر کرده و عادات ایرانیان را مجسم ساخته خواست در اسلامبول آن کتاب را طبع کند سانسوز اذن و رخصت نداد. هرگاه طالب باشید نسخه‌ی از آن برای سرکار بفرستم و اگر در لندن چاپ بفرمائید در ایران طالب و خریدار بسیار بهم می‌رساند و حبیب افندی هم حق خود را بانجناب مصالحه می‌کند بهمان طبع کردن کتابش با کمال ممنونیت از سرکار. (9)
بنابر مقدمه‌ای که براون بر چاپ انگلیسیِ 1895 سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نوشت، (10) میرزا حبیب اندکی پس از ارسال نامه‌ی روحی درگذشت و ظاهراً دست نوشته‌ی ترجمه‌ی فارسی حاجی بابا نزد روحی ماند. شیخ احمد روحی خود در 1314 ه‍.ق (1896)، چهار سال پس از نوشتن نامه به براون، کشته شد و براون هم تا آنجا که می‌دانیم اقدامی در خصوص ترجمه‌ی فارسی نکرد. این وظیفه از قرار معلوم به عهده‌ی سرهنگ فیلات گذاشته شد. تفصیل ماجرا این است که شیخ احمد روحی از ترکیه به ایران بازگردانده می‌شود. هنگامی که از مرز می‌گذرد خائنانه در تبریز به قتل می‌رسد و اوراق و مدارکی که با خود داشت (از جمله احتمالاً ترجمه‌ی میرزا حبیب از کتاب موریه) به خانواده‌ی او در کرمان بود و دست نوشته‌ی ترجمه را دید. در مقدمه‌ی خود بر چاپ نخست کتاب می‌نویسد: «چاپ کنونی از روی نسخه‌ی دست‌نویسی است که مترجم [یعنی به ظن او شیخ احمد] به شهر زادگاهش فرستاد و ضمن مقابله‌ی مجدد، با اجازه‌ی وارثان او به چاپ می‌رسد.» بنابراین می‌توان حدس زد که سرهنگ فیلات حتم داشت (اگرچه به خطا) که شیخ احمد مترجم است. ولی شگفت‌آور است که گویی برای او هم این تصور پدید آمده بود که مرحوم میرزا حبیب نیز به نحوی در این ترجمه دست داشته است، چون در همان مقدمه با اطمینان می‌گوید که شیخ احمد هنگام اقامت در قسطنطنیه چندین کتاب (از جمله حاجی بابا) را از فرانسه و انگلیسی ترجمه کرد «به یاری میرزا حبیب، شاعری از اصفهان».
به هر صورت، فیلات شیخ احمد را مترجم شمرد: حتی تصویر او را در ابتدای چاپ اول، دوم و سوم کتاب، که همه در کلکته انجام گرفت، گذاشت. این مقدمه‌ی فیلات تاریخ چاپ دوم کتاب (1923) را دارد و از کیمبریج نوشته شده، که او حتماً در آنجا براون را دیده است. آیا براون نامه‌ی شیخ احمد را از یاد برده بود؟ یا چون می‌دانست که فیلات در مقدمه‌ی چاپ اول (به تاریخ 1905) با تأکید روحی را مترجم خوانده است مطابق معمول خود سیاست و سخاوت به خرج داد و بر آن شد که خطای سرهنگ را درباره‌ی مترجم واقعی به روی خود نیاورد؟ در جلد چهارم تاریخ ادبیات ایران (منتشر شده در 1924)، براون در اشاره‌ی مختصری به برگردان فارسی حاجی بابا، می‌نویسد که مترجم شیخ احمد کرمانی بود؛ ولی در عین حال خواننده را به مقدمه‌ای ارجاع می‌دهد که خود در 1895 بر چاپ انگلیسی کتاب نوشته بود، غافل از اینکه در آنجا نام مترجم واقعی را ذکر کرده بود! شاید براون، اینک سالخورده و دردمند، التماس دعای شیخ احمد را برای نشر ترجمه‌ی دوستش، در نامه‌ای درست در سی و دو سال پیش، فراموش کرده بود.
آگاهی ما از زندگی و کار و احوال میرزا حبیب، مترجمِ تا به امروز ناشناخته‌ی حاجی بابا، بسیار اندک است. می‌دانیم که در روستای کوچکی در چهارمحال اصفهان به دنیا آمد، تحصیلات اولیه‌اش را در این شهر به پایان رساند، سپس به بغداد رفت و در آنجا چهار سال ادبیات و الهیات خواند. از اشارات گه‌گاهی معاصرانش به او چنین بر می‌آید که مردی بسیار فاضل و ورزیده بود. شهرتش، در هر حال، بیشتر به شاعری بود و تخلص «دستان» را برای خود برگزیده بود. میرزا حبیب کارهایی نیز به نثر دارد که معروف‌ترین آنها برگ سبز است که پس از مرگ او در 1318 ه‍.ق در تبریز منتشر شد. متن‌های فارسیِ نادری هم، مثلاً شعرهای بسحاق و نظام قاری، به کوشش او به چاپ رسیدند. از دستاوردهای ادبی دیگر او شماری رساله درباره‌ی دستور و خط زبان فارسی است: دستور سخن (استانبول، 1869)، دبستان پارسی (استانبول، 1890)، راهنمای فارسی (استانبول، 1891) و خط و خطاطان (استانبول، 1888)، که آخری به ترکی نوشته شده است. میرزا حبیب کتاب Le Misanthrope مولیر را هم به فارسی ترجمه کرد که در 1869 با عنوان مردم‌گریز منتشر شد و نیز کتابی با عنوان غرایب عواید ملل (1885)، که نام نویسنده‌ی آن ذکر نشده است. (11) همچنین می‌دانیم که میرزا حبیب از مدافعان سرسخت دموکراسی و لیبرالیسم بود و با نظام استبدادی حاکم بر ایران به شدت مخالفت می‌کرد و به دستگاه روحانیت وقت نیز ارادتی نداشت. بر اثر همین عقاید متهم به الحاد شد و در 1283 ه‍.ق به عثمانی گریخت و، با یأس و هراس، تا پایان عمر (1315 ه‍.ق) در آنجا ماند و از راه آموزگاری روزگار گذراند.
برخورد انتقادی میرزا حبیب اصفهانی با دستگاه دینی و دیوانی کشور، یعنی دو نهاد ریشه‌دار و نیرومند ایرانِ آن زمان، تا اندازه‌ی زیادی بر ترجمه‌ی او از اثر موریه تأثیر نهاد. حاجی بابای اصلی، با وجود همه‌ی شهرت و درخشندگی‌اش، تصویری یک‌سویه، غرض‌آلود و اغراق‌آمیز، آن هم از پاره‌ای جنبه‌ها (بهتر است بگوییم بدترین جنبه‌ها) ی زندگانی ایران است و مترجم فارسی، به لحاظ اغراض سیاسی و مذهبی‌اش، آن‌چنان را آن‌چنان‌تر کرده است.
ترجمه‌ی فارسی، در درجه‌ی اول، برگردان بسیار آزادی از اصل است. مترجم هرجا که دلش خواسته، یا غالباً هرجا که صلاح دیده، هیچ‌گونه دغدغه‌ای در تغییر دادن یا تکمیل کردن داستان به خود راه نداده است. بدین قرار، در مقایسه با متن انگلیسی، متن فارسی تقریباً در هر صفحه تغییرهای کوچک بسیار دارد؛ اما جاهایی هم هست که مترجم به ابتکار خود یک بند کامل به روایت اصلی افزوده یا از آن کاسته است؛ در حقیقت، در مواردی چندین صفحه را حذف کرده است. برای مثال، گفتار سی و هفتم، «سرگذشت یوسف ارمنی و زنش» در اصلِ انگلیسی سی و چهار صفحه (249-282) را در بر می‌گیرد. این داستان در ترجمه‌ی فارسی به پنج صفحه (215-219) کاهش یافته است. (12) علت، به ظن قوی، آن است که این گفتار بیشتر درباره‌ی رسوم ارمنی و آداب و تشریفات عروسی آنهاست، که نمی‌توانست انگیزه‌ی اجتماعی چندانی برای خواننده‌ی ایرانی داشته باشد، پس به درد مترجم هم نمی‌خورد! (13) چند نمونه‌ی دیگر هم می‌آوریم تا مقصود بهتر روشن شود.
موریه، در مکتوب پیش‌گفتارش، مستقیماً یا تلویحاً نام شماری اروپایی را می‌برد که به دین اسلام گرویدند؛ مترجم آنها را از قلم می‌اندازد. اما هر جا که در اصلِ انگلیسی از افراد ایرانی برحسب مقام، مثلاً، وزیر اعظم، وزیر داخله، مستوفی، خزانه‌دار کل و غیره یاد شده است، در ترجمه نام حقیقی فرد یا عنوان دقیق او می‌آید، چون عموماً حماقت و رذالت این جماعت است که توصیف می‌شود. بدین ترتیب در برگردان فارسی به جای عناوین بالا می‌خوانیم: اعتمادالدوله، دبیر الملک، مستوفی الممالک، و در مورد خزانه‌دار کل، امین‌الدوله صدر اصفهانی، و در فصل‌های بعدی معیرالملک. (14)
هرگاه که سخن از اوضاع و احوال روحانیون در میان است، روایت فارسی تقریباً همیشه شاخ و برگ پیدا می‌کند و ریاکاری و دورویی این دسته مهیب‌تر از اصل تصویر می‌شود. مترجم اینجا و آنجا با ابراز نظرهای خود مفاهیم انتقادهای ضمنی موریه را شدت می‌بخشد. (15) در مواردی کاسه‌ی داغ‌تر از آش می‌شود و اگر نویسنده احیاناً سخن نیکی درباره‌ی ایرانیان به قلم آورده مترجم معنا را به کل وارونه می‌سازد. برای نمونه، سفیر انگلیس توقعاتی سیاسی دارد و موریه می‌نویسد:
The latter [ambassador] was very urgent that some demands of a political nature might be conceded to him, which the vizier, out of consideration for the interests of Persia, was obliged to deny. (p. 117).
که ترجمه‌اش تقریباً می‌شود:
مشارٌالیه [سفیر] مُصر بود که پاره‌ای خواست‌های او که جنبه‌ی سیاسی داشت برآورده شود، که وزیر، به ملاحظه‌ی مصالح ایران، ناگزیر رد کرد.
اما در ترجمه‌ی فارسیِ این جمله می‌خوانیم:
ایلچی در رواج تجارت و گشودن مدارس و مکاتب در ایران اصرار داشت و معتمدالدوله می‌گفت که «این کارها مصلحت دولت نیست» (ص 117). (16)
مترجم ارقام را هم، گاه بی‌سبب (ن.ک.: ص ص 1 و 19)، و گاه به قصد جناس لفظی (ن. ک.: ص ص 92 و 216)، تغییر می‌دهد.
اصل انگلیسی حاجی بابا، علاوه بر بسیاری ویژگی‌ها، طنزی سرشار از شوخ‌طبعی است. ترجمه‌ی فارسی از‌ این بابت بی‌شک بر اصل انگلیسی پیشی جسته است. مترجم در توصیف آداب و اطوار درباریان، رسوا کردن آخوندها، درویشان و امثال آنها، و نیز چیزهایی که خود افزوده، متن فارسی را به مراتب مضحک‌تر و پرنکته‌تر از اصل ساخته است. (17) یک فرق بزرگ دیگر متن فارسی وفور شعرهای معروف و زبانزدی است که به جا و به موقع آورده شده‌اند. این خصوصیت، توأم با انبوه امثال و ضرب المثل‌های روزمره و آیه‌های مکرر قرآن و نقل احادیث، نشان دهنده‌ی تبحر مترجم در زبان و ادب فارسی، زندگانی ایران و دانش و شناخت او از نهادهای اسلامی است.
ولی ذوق و استعداد ادبی مترجم گاه ناگهان راه به سیلی از واژگان می‌دهد، به گونه‌ای که بی‌محابا متن اصلی را کنار می‌گذارد و، به سیاق نثرنویسان قدیم فارسی، نثرنویسان قدیم فارسی، دست به توصیف‌هایی مطنطن و پُرطمطراق می‌زند. بدین منوال جمله‌ای مانند «کاروان یک هفته پس از عید نوروز آماده‌ی حرکت بود» (ص 13 اصل انگلیسی)، مترجم را سر شوق می‌آورد و درباره‌ی فرارسیدن بهار حدود ده خطی قلمفرسایی می‌کند (ص 11). (18) این دگرگونی چند جای دیگر هم روی می‌دهد. مثلاً، در صفحه‌ی 29 مترجم ناگاه به نگارش سیلی از کلمات فاخر می‌پردازد، و اینها چنان غامض و بی‌ربط هستند که، به گفته‌ی فیلات، وی «خود را در بغرنجیِ جمله‌های خود گم می‌کند». توصیه‌ی ویراستار به خواننده آن است که این قطعه را ناخوانده بگذارد و بگذرد. از اینها گذشته، سهوهای کوچک و بی‌دقتی‌های بی‌شمار متن می‌رساند که مترجم مفهوم پاره‌ای واژه‌ها و اصطلاح‌های خارجی را نفهمیده است. (19) از طرف دیگر، به موارد زیادی نیز برمی‌خوریم که مترجم خطاها و کاستی‌های اصل انگلیسی را تصحیح کرده است.
ولی اگر این‌گونه جزئیات فنی را فراموش کنیم و حاجی بابای فارسی را آن‌چنان که هست بپذیریم، چشم‌انداز تازه‌ای پیش رویمان می‌گشاید. این کتاب از نظر اجتماعی و سیاسی نفوذی فوق‌العاده در بیداری مردم ایران و شتاب بخشیدن به انقلاب مشروطه داشت و از نظر ادبی نیز یکی از موفق‌ترین تجربه‌ها در روند جدید نثرنویسی بود، و بسیاری از نویسندگان جدید هنوز از سبک آن پیروی می‌کنند، و آن را یکی از بهترین نگارش‌های قرن حاضر می‌خوانند. ملک‌الشعرای بهار می‌گوید: «قلمی که قدرت بر مجسم ساختن حکایات حاجی بابا کرده است از قادرترین و محکم‌ترین ساده‌نویسان آن عصر می‌باشد.» بهار ادامه می‌دهد که «نثر حاجی بابا گاه در سلامت و انسجام و لطافت و پختگی مقلد گلستان، و گاه در مجسم ساختن داستان‌ها و تحریک نفوس و ایجاد هیجان در خواننده، نظیر نثرهای فرنگستان است، هم ساده است و هم فنی، هم با اصول کهنه‌کاری استادان نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو همداستان، و در جمله یکی از شاهکارهای قرن سیزدهم هجری است». (20)
سرانجام، ناگفته نباید گذاشت که پانوشت‌های ممتاز ویراستار بر ترجمه‌ی فارسی نیز درخور توجه‌اند. اینها، به جز در مواردی نادر که فیلات به معنای درست اصطلاحی پی نبرده، (21) عموماً دقیق و برای آموزندگان زبانِ گفت و شنود امروزی فارسی بسیار سودمندند.

نخستین ترجمه‌ها

گذشته از حاجی بابای میرزا حبیب، ترجمه‌های معروف دیگری نیز پیش از مشروطیت انتشار یافتند و نقش بارزی در نهضت ادبی آن دوره ایفا کردند. در واقع با آمدن صنعت چاپ به ایران ترجمه از زبان‌های اروپایی به فارسی آغاز شده بود. ولی ترجمه‌های نخست، بیشتر کتاب‌های درسی درباره‌ی تاریخ، جغرافی و علوم برای بهره‌گیری در دارالفنون بودند و ارزش ادبی چندانی نداشتند. ترجمه‌ی داستان و نمایشنامه در سالیان بعد شروع شد و محتوای بدیع، شکل دلپذیر و زبان گویای آنها چنان خوانندگان را مفتون کرد که تا سال‌ها این آثار منبع اصلی سرگرمی خانواده‌ها در سراسر مملکت بود. یکی از نخستین کتاب هایِ داستانی ترجمه‌ی میرزا عبداللطیف طسوجی تبریزی از الف لیلة و لیله (هزار و یک شب) - قصه‌ها و افسانه‌هایی معروف به عربی که می‌گویند بعضی از داستان‌هایش اصل فارسی دارند - در 1259 ه‍.ق بود. نثر فارسی این ترجمه سلیس و روان و زیباست و اثری ژرف بر نوشته‌های سال‌های آتی گذاشت.
در 1288 / 1871 میلادی میرزا جعفر قراچه‌داغی چندین نمایشنامه‌ی میرزا فتحعلی آخوندزاده (بعدها آخوندف) را از ترکی آذربایجانی به فارسی ترجمه کرد. پنج تا از اینها سه سال بعد در مجموعه‌ای منتشر شدند. در مقدمه‌ی جالب توجهی بر این نمایشنامه‌ها، مترجم ارزش تعلیماتی نمایش را خاطرنشان می‌سازد. به توجیه زبان ساده‌ی گفتار که به کار برده می‌پردازد (تا «باسواد و بی‌سواد هر دو با خواندن و شنیدن از فواید آن بهره‌مند شوند») و به بازیگران دستور می‌دهد که لغات را همان طور که در مکالمه به کار می‌روند تلفظ کنند. (22)
با انتشار این نمایشنامه‌ها، نه تنها نویسندگان ایرانی به نوع ادبی تازه‌ای پی بردند، بلکه کاربرد واژگان گفت و شنود در کارهای ادبی نیز تشویق شد و اهل قلم برای بار نخست به مشکل آوردن و نیز چگونه نوشتنِ نقل قول مستقیم (آن‌گونه که شنیده می‌شود) در کارهای خود برخوردند.
از مترجمان پیشگام دیگر یکی هم شاهزاده محمد طاهر میرزا، نوه‌ی عباس میرزا، بود که به دستور ناصرالدین شاه پاره‌ای از رُمان‌های الکساندر دوما، مانند کنت مونت کریستو، سه تفنگدار، ملکه‌ی مارگو، لوئی چهاردهم و لوئی پانزدهم را به فارسی برگرداند. حکایت‌های ظریف، پیچیده و پرهیجان این ادبیات جدید چنان برای مردم و خانواده‌ها جذاب بودند که دور هم گرد می‌آمدند و کسی کتاب را با صدای بلند می‌خواند.
از آنجا که گروه اول محصلان ایرانیِ اعزامی به خارج با بورس دولتی، به فرانسه فرستاده شدند، تأثیرپذیری آنها از فرهنگ و ادب این کشور در اواخر قرن نوزدهم بارزتر بود و اکثر ترجمه‌ها از فرانسوی شد. برخی از کارهای مشهور این زمان عبارت‌اند از سه ترجمه‌ی ذکاء الملک فروغی، یعنی سفر هشتاد روزه به دور دنیا نوشته‌ی ژول ورن (23)، کلبه‌ی هندی نوشته‌ی برناردن دو سن پیر (24) و عشق و عفت نوشته‌ی شاتو بریان. (25) ترجمه‌های محمد کرمانشاهی از ژیل بلاس (26) نوشته‌ی لوساژ (27)، ابراهیم نشاط از پل و ویرژینی نوشته‌ی برناردن دو سن پیر و علی مقدم از طبیب اجباری نوشته‌ی مولیر نیز اشتهار یافتند. ترجمه‌ی شماری از داستان‌های تاریخی جرجی زیدان توسط عبدالحسین میرزا قاجار هم بر سلیقه و نگارش‌های ادبی آن زمان اثر نهاد.

نخستین روزنامه‌ها

بررسی مشروح تاریخچه، اهمیت و نفش جراید و مجلات در ایران سزاوار کتاب جداگانه‌ای است. با این حال پاره‌ای از نشریات روزهای پیش از قیام مشروطیت تأثیری چنان نیرومند بر شکل‌گیری افکار، آموزش نویسندگان جدید و به وجود آوردن نثر معاصر داشتند که روا نیست اشاره‌ی مختصری به آنها نشود.
پیش از آغاز نهضت مشروطه در 1323 ه‍.ق. (1905 میلادی) روزنامه‌های انگشت‌شماری در ایران منتشر شده بودند. ولی اینها به ندرت مطلب سیاسی می‌نوشتند،‌ نسخه‌های معدودشان بیشتر محتوی شعر و مقاله‌های ادبی بود. علت اصلی البته آن بود که نظام استبدادی وقت اجازه‌ی انتقاد از حکومت را نمی‌داد. بنابراین روزنامه‌های درگیر در مبارزه‌ی سیاسی و مبلّغِ راه‌های گوناگون اصلاحات - و نیز بیشتر کتاب‌هایی که پیش از این نام بردیم - همه در خارج به چاپ رسیدند.
یکی از روزنامه‌های مشهور داخل کشور تربیت (1314 - 1325 ه‍.ق) به سردبیری محمدحسین فروغی مشهور به ذکاء الملک بود. این روزنامه، همان‌گونه که می‌توان تصور کرد، وزن سیاسی چندانی نداشت؛ در حقیقت پرچم حکومت استبدادی را به دوش می‌کشید. اما از نظر ادبی دارای اهمیت بارز بود، چون سردبیر نشریه خود نویسنده و شاعر نامداری بود و نوشته‌های او، زندگینامه‌های جالب و رساله‌های علمی فراوان و به ویژه رشته ترجمه‌هایی که به صورت پاورقی چاپ می‌کرد، تربیت را پیشاهنگ نشریه‌های ادبی زمان ساخت. (28)
اما روزنامه‌های چاپ خارج - و قطعاً متعلق به گروه‌های مخالف - بودند که شیوه‌های فوق‌العاده نوین ادبی را پدید آوردند و بر مردم ایران تأثیر فکری نهادند. فروش اینها عموماً در کشور قدغن بود، ولی به خاطر اشتیاق مردم برای دستیابی به آنها، پنهانی به دست خوانندگان می‌رسیدند. در میان این نشریه‌ها پنج نشریه‌ به ویژه شایان ذکرند. نخست اختر، که از 1875 تا 1897 میلادی هفتگی در قسطنطنیه انتشار می‌یافت و با وجود لحن نسبتاً ملایمش، برای بسیاری از میهن‌پرستان ایرانیِ در تبعید کانون گردهمایی محسوب می‌شد. ماهنامه‌ی قانون از 1890 تا 1893 به سردبیری میرزا ملکم خان در لندن منتشر می‌شد. از نظر بیداری سیاسی و اشاعه‌ی سبک‌های جدید نگارش، این نشریه اهمیت در خور ملاحظه‌ای در میان جراید پیش از مشروطیت داشت. حبل المتین از 1893 به طور هفتگی در کلکته منتشر می‌شد. این یکی از منظم‌ترین روزنامه‌های آن زمان بود و در میان محافل مذهبی پشتیبان فراوان پیدا کرد. حبل المتین با پرده‌برداری بی‌وقفه از روی مفاسد سیاسی و اجتماعی، بر روند بسیاری از رویدادهای سیاسی اثر گذاشت و در تحقق خواست‌های مردم خدمات مهمی انجام داد. در ضمن چاپخانه‌ی این روزنامه به نشر شماری کتاب و نشریات سودمند و ماندگار همت گماشت. دو نشریه‌ی دیگر، ثریا (1899-1900) و پرورش (1900-1901)، هر دو توسط میرزا علی محمدخان شیبانی در قاهره منتشر می‌شدند. اگرچه عمر آنها کوتاه بود، ولی هر دو شهرت و محبوبیت زیادی یافتند: هر دو «انقلاب فکری بزرگی در میان ایرانیان جوان پدید آوردند،‌ افکار عمومی را برانگیختند و جیره خواران دربار را کاملاً به وحشت انداختند». (29)
این نشریات، و نیز پاره‌ای روزنامه‌های کم اهمیت‌تر دیگر، آگاهی سیاسی مردم را که به انقلاب مشروطیت انجامید بسی بالا بردند و شاید بیش از هر عامل دیگری بر نهضت ادبی، که نثرنویسی کنونی فارسی از دل آن برون آمد، اثر نهادند و ره نمودند.

پی‌نوشت‌ها

1. James Justinian Morier
2. سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیک، ج 3 (کلکته، 1909)، ص 8؛ همچنین رجال آذربایجان، نوشته‌ی مهدی مجتهدی (1328)، ص 137.
3. Dr. Schultz
4. در ضمن چاپ دومی از جلد اول در 1888 میلادی به صورت چاپ سنگی منتشر شد.
5. ایرج افشار، نثر فارسی معاصر (1330)، پانوشت ص 26.
6. Literary History of Persia, IV, pp. 467-468.
7. از جمله ن.ک.: دایرةالمعارف فارسی، ذیل احمد روحی؛ خانلری، نخستین کنگره‌ی نویسندگان ایران (ص ص 144-145) و سعید نفیسی در شاهکارهای نثر فارسی معاصر (ص 20)، که در ضمن می‌گوید ترجمه‌ی دیگری از حاجی بابا توسط میرزا اسماعیل حیرت، که در هند می‌زیست، صورت پذیرفته است.
8. Col. D.C. Phillott
9. Browne MS.
وضعیت زبان فارسی در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت , University Library, Cambridge.
10. گفتنی است که براون در این مقدمه حاجی بابا را خیلی اغراق‌آمیزتر از آنچه بعداً در جلد چهارم تاریخ ادبیات نوشت، می‌ستاید.
11. نویسنده اخیراً آگاهی یافت که میرزا حبیب، طبق تحقیقات مجتبی مینوی کتاب ژیل بلاس نوشته‌ی لوساژ را هم به فارسی برگرداند. ولی محمد کرمانشاهی معروف به کفری آن را به نام خود به چاپ رساند (یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، ج 1، پانوشت ص 272). ترجمه‌ی مزبور در سال 1377 به همت غلامحسین میرزا صالح مجدداً منتشر شد.
12. چاپ فارسی مورد اشاره در اینجا و در صفحات آتی، چاپ کلکته‌ی 1905 فیلات است.
13. همچنین ن.ک.: گفتار بیست و ششم و پایان مکتوب پیش‌گفتار.
14. همچنین ن.ک.: ص ص 47 و 99.
15. برای نمونه، مقایسه کنید ص ص 3-4، 90، 101، 119، 120، 140 و 141 ترجمه‌ی فارسی را با متن انگلیسی.
16. همچنین ن.ک.: ص ص 331 و 453.
17. برای نمونه، مقایسه کنید ص ص 32، 42، 77، 79، 213 و 325 ترجمه‌ی فارسی را با متن انگلیسی.
18. این قطعه گویی به انشای دره‌ی نادره‌ی میرزا مهدی خان، منشی نادرشاه، نگاشته شده است.
19. برای نمونه، مقایسه کنید ص ص 3-4، 67، 86، 89، 148 و 150 ترجمه‌ی فارسی را با متن انگلیسی.
20. سبک‌شناسی، ج 3، ص 366.
21. برای نمونه، ن.ک.: پانوشت ص ص 289، 324 و 382.
22. ا. راجرز (A. Rogers) در 1890 سه تا از این نمایشنامه‌ها را به انگلیسی ترجمه کرد و در صفحات روبه‌رو با ترجمه‌ی فارسی، همراه یک واژه نامه‌ی بسیار خوب، به چاپ رسانید.
23. Jules Verne
24. Bernardin de Saint-Pierre
25. عنوان اصلی این کتاب
Les Aventures du Abencerage است.
26. ن.ک.: پانوشت 1 صفحه‌ی 48.
27. Le Sage
28. برای اطلاع بیشتر درباره‌ی این نشریه ن.ک.: تاریخ جراید و مجلات ایران، نوشته‌ی محمد صدر هاشمی (1327-1332)، ج 2، ص ص 116-124.
29. E.G. Browne, The Press and Poetry of Modern Iran (1914), p. 23.

منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین... [و دیگران]، (1389)، توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط