یک نیستان غریبی

ستم بود و آتش، ستم بود و خنجر ستم بود و قنداقه‌ی سرخ اصغر ستم بود و غربت، ستم بود و ناله ستم بود و فردای دلگیر خواهر
پنجشنبه، 9 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
یک نیستان غریبی

یک نیستان غریبی

شاعر: مرضیه آرایش


ستم بود و آتش، ستم بود و خنجر
ستم بود و قنداقه‌ی سرخ اصغر
ستم بود و غربت، ستم بود و ناله
ستم بود و فردای دلگیر خواهر
ستم بود و فردا میان اسیران
غریبی و بر روی سر نیزه‌ها، سر
ستم بود و تنها صدایی شکسته
که فریاد می‌زد: برادر! برادر!
بمان کربلا یک نیستان غریبی است
بمان تو بمان تو بمان جان مادر
بمان سهم من جز غریبی نبوده ست
ببین نعش قاسم، ببین نعش اکبر
ستم بود تنها صدایی شکسته
که فریاد می‌زد: برادر ! برادر...



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما