قرآن و كرامت انسان

بد نيست‏بدانيم كه جايگاه و منزلت انسان در بين موجودات ديگر چگونه است. آيا برتر از بخشى از آنها مى‏باشد يا برتر از همه‏ى موجودات يا اصلا بر هيچ موجودى برترى ندارد؟ و اگر برترى دارد آيا ذاتا برترى دارد يا اين‏كه اكتسابا مى‏تواند برترى پيدا كند؟ براى بحث در اين زمينه، بايد آياتى كه به نحوى خبر از برترى انسان مى‏دهد را بررسى كنيم و بعد با نقل برداشت‏هايى كه از اين آيات شده است، ببينم جايگاه و منزلت انسان در قرآن چگونه مى‏باشد؟ براى اين‏كه بحث از قرآن شروع شود ما
شنبه، 5 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن و كرامت انسان
قرآن و كرامت انسان
قرآن و كرامت انسان

نويسنده: حسن عليدادى سليمانى
بد نيست‏بدانيم كه جايگاه و منزلت انسان در بين موجودات ديگر چگونه است. آيا برتر از بخشى از آنها مى‏باشد يا برتر از همه‏ى موجودات يا اصلا بر هيچ موجودى برترى ندارد؟ و اگر برترى دارد آيا ذاتا برترى دارد يا اين‏كه اكتسابا مى‏تواند برترى پيدا كند؟ براى بحث در اين زمينه، بايد آياتى كه به نحوى خبر از برترى انسان مى‏دهد را بررسى كنيم و بعد با نقل برداشت‏هايى كه از اين آيات شده است، ببينم جايگاه و منزلت انسان در قرآن چگونه مى‏باشد؟ براى اين‏كه بحث از قرآن شروع شود ما اول خودمان را در محضر قرآن قرار مى‏دهيم تا ببينيم انسانى را كه خداوند خليفه ى خود معرفى مى‏كند، اشرف مخلوقات و موجودات هم هست‏يا خير.
«لقد كرمنا بني آدم وحملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفصيلا» . (1)
«ما آدميزاد را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم واز انواع روزيها پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرديم برترى بخشيديم‏» .
آنچه علامه طباطبائى رحمه الله در الميزان به آن اشاره كرده است در رابطه با علت گرامى داشتن انسان بر ساير مخلوقين عبارتند از:
1. قوه نطق داشتن.
2. تعديل القامة بودن.
3. انگشتان دست انسان جورى است كه قادر است‏خيلى كارها را انجام دهد.
4. با دست غذا خوردن.
5. خط نوشتن.
6. حسن صورت.
7. تسلط بر بسيارى از مخلوقين و مسخر كردن.
8. آفرينش ابوالبشر به دست‏خداوند.
9. قرار دادن محمد صلى الله عليه و آله و سلم از انسان‏ها.
بعضى از اين اوصاف نه‏گانه متفرع بر عقل هستند مانند:
الف) نطق وحرف زدن، ب) خط نوشتن، ج) تسلط بر غير پيدا كردن. (2)
بنابر اين، عقل هم به عنوان دهمين عامل برترى شمرده مى‏شود; زيرا همان‏طور كه علامه رحمه الله بيان فرموده‏اند،
بخشى از اين صفات به عقل برمى‏گردند.
نكته‏ى ديگر كه در اين آيه قابل توجه است آن كه مفسران، كلمه‏ى «كثير» را به معنى موجودات كونيه كه حيوانات و جن مى‏باشند تفسير كرده‏اند و شامل ملائكه كه تحت تاثير نظام مادى نمى‏باشند نمى‏دانند. و بعضى گفته‏اند تكريم يعنى «يتناول نعم الدنيا والتفصيل يتناول نعم الاخرة‏» .
«يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم واني فضلتكم على العالمين‏» . (3)
و در آيه ديگر باز تعبير «على العالمين‏» آمده است «وكلاژ فضلنا على العالمين‏» . (4)
مفسران عالم را به معنى جماعتى از مردم گرفته‏اند مانند: عالم عرب، عالم روم... و از حيث منزلت‏بر عالم‏هاى زمان خودشان برترى دادند ; زيرا هدايت‏خاصه‏ى خداوند بلاواسطه شامل آنها شده بود ولى ديگران به واسطه‏ى اينها، هدايت‏شاملشان شده بود.
و احتمال دارد بر جميع مردم برترى داده شده باشند، خواه هم عصر آنها باشند خواه نباشند و شامل بقيه انبياء خواه پدران آنها و خواه پسران آنها مى‏شود.
نويسنده‏ى كتاب «انسان در قرآن‏» مى‏نويسد: چند احتمال در رابطه با اين كه نوع انسان از نظر كرامت مادى در چه مرتبه‏اى مى‏باشد، وجود دارد.
1. انسان از تمام مخلوقات پست‏تر است.
2. انسان از همه مخلوقات برتر است.
3. از بعضى از مخلوقات برتر و از بعضى پست‏تر است.
4. انسان با مخلوقات ديگر مساوى است.
مخلوقاتى كه در قرآن با انسان مقايسه مى‏شوند عبارتند از:
1. جن.
2. فرشته.
3. حيوانات.
4. نباتات.
5. جمادات.
انسان بر سه گروه اخير طبق آيات قرآن برترى دارد، مثلا:
«هو الذي سخر البحر لتاكلوا منه حلية تلبسونها...» . (5)
«او كسى است كه دريا را مسخر (شما) ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورى براى پوشيدن (مانند مرواريد) از
آن استخراج كنيد» .
در اين آيه، قرآن، از برترى انسان بر دريا و آن‏چه در دريا از موجودات زنده هست، خبر مى‏دهد. يا در آيه ديگر مى‏خوانيم:
«الم ترو ا ان الله سخر لكم ما في السماوات‏وما في الارض‏» . (6)
طبق اين آيه ، آنچه در آسمان‏ها و زمين است مانند خورشيد و ستارگان و معادن و درياها و گياهان و حيوانات، در خدمت انسان گماشته شده است.
از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود انسان بر سه گروه اخير برترى دارد و ريشه‏ى اين تكريم همان قوه‏ى عقل و انديشه و اعضاى بدن او از قبيل دست و زبان و انگشتان است.
اگر انسان از اين اعضاى بدنى و عقل محروم بود هرگز نمى‏توانست‏با وسايل ابتدايى و قديم و يا مدرن امروز به مسافرت‏هاى دور و نزديك برود.
معلوم است كه تنها انسان است كه در شرايط زندگى ارضى داراى چنين امتيازاتى است موجودات ديگر با اين كه حركت، رفت و آمد خور و خواب و شهوت دارند ولى از امكاناتى كه انسان برخوردار است محرومند.
«اما برترى انسان بر جن‏» ، جن هم مانند انسان نيك و بد و صالح و غير صالح ديندار و بى‏دين دارند ولى از خود، پيامبر ندارند و ناچار از پيامبر انسان‏ها تبعيت مى‏كنند.
«و انا منا الصالحون ومنا دون ذلك...» . (جن/11) آيا قرآن حكايت از اين دارد كه در ميان جنها هم مانند انسانها به دو دسته صالح و نيكوكار و غير صالح تقسيم مى‏شوند و يا در آيه ديگر خبر مى‏دهد كه گروهى از آنها مسلمان و گروهى غير مسلمانند ، مانند آيه «و انا منا المسلمون‏ومنا القاسطون‏» . (جن/14) و در آيه ديگر حكايت از ايمان آوردن گروهى از آنها به پيامبر مى‏دهد:
«قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا يهدي الى الرشد فامنا به...» . (جن/1 و 2) و در اين آيه خبر از اين داده مى‏شود كه گروهى از آنها به وسيله قرآن به راه راست هدايت مى‏شوند و نتيجه مى‏گيرد كه انسان از جن هم برتر است.
اما فرشته هم مامور مى‏شود بر آستان انسانيت‏سجده كند بنابراين انسانيت واقعى سجود ملائكه‏ها مى‏شود.
نتيجه اين است كه انسان بر همه موجودات ارضى (زمينى) اعم از جن و حيوان برترى ذاتى دارد اما بر فرشتگان برترى ذاتى ندارد چون در قرآن مى‏خوانيم:
«بل‏عباد مكرمون. لا يسبقونه بالقول وهم بامره يعملون‏» . (7)
«همه بندگان مقرب خدا هستند كه هرگز پيش از امر خدا كارى نخواهند كرد و هر چه كنند به فرمان اوست‏» .
«ان عليكم لحافظين. كراما كاتبين. يعلمون ما تفعلون‏» . (8)
«البته نگهبان‏ها بر مراقبت احوال و اعمال شما مامورند، آنها نويسنده‏ى اعمال شما و فرشته مقرب شمايند، شما هر چه كنيد همه را مى‏دانند» .
نتيجه آن كه از نظر ذاتى، انسان و فرشته رقابتى ندارند و از طرفى مانعى ندارد كه از لحاظ كرامت و شرافت اكتسابى حتى از فرشتگان هم برترى پيدا كنند. (9)
حضرت آيت الله جوادى آملى در ذيل آيه «ثم انشاناه خلقا آخر فتبارك الله احسن الخالقين‏» (10) «پس خلقتى ديگر انشاء نموديم آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده‏» مى‏فرمايد: خداى كه خود را خالق كل شى‏ء معرفى مى‏كرد فرمود: «الله خالق كل شى‏ء» .
چه مجردات مثل فرشتگان و چه مادى درباره هيچ‏كدام نفرموده «تبارك الله احسن الخالقين‏» فقط در مورد انسان آن هم بعد از افاضه‏ى روح و خلق جديد فرمود: «ثم انشاناه خلقا آخر فتبارك الله...» يعنى مبارك بودن خدا.
آيا براى آن است كه نطفه را به صورت علقه درآورد؟
آيا براى آن است كه علقه را به صورت مضغه درآورد؟
آيا براى آن است كه مضغه را به صورت جنين درآورد؟
آيا براى آن است كه ماده جامد را به مرحله‏ى نفس نباتى و سپس به مرحله‏ى نفس حيوانى رسانيد؟
اين طور نيست چون اين تحولات در بسيارى از حيوانات ديگر هم وجود دارد. حيوانات ديگر هم همين‏طورند; از اين آيه معلوم مى‏شود مبارك بودن خدا از جهت افاضه‏ى جسم انسان يا نشئه‏ى نباتى او نيست و هم‏چنين مربوط به نشئه‏ى حيوانى او هم نيست‏بلكه مربوط به مقام انسانيت اوست و اين مقام انسانيت است كه مسجود فرشتگان است و مكرم‏تر از موجودات ديگر و فى نفسه گرامى است. باز آيه «فاذا سويته ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين‏» . (11) كه روح انسان را به خودش نسبت داده است و همين افاضه روح الهى مايه‏ى مسجود شدن او بود. (12)
آنچه در نهايت درباره‏ى اشرفيت انسان بايد گفت تقسيم برترى به ذاتى و اكتسابى و به‏دنبال آن قايل شدن به اين كه انسان بر موجودات نباتى و جامدات وحيوانات برترى دارد و از نظر ذاتى انسان با فرشته رقابتى ندارد و در عين حال هم مى‏تواند از نظر كرامت و شرافت اكتسابى حتى از فرشتگان برتر شود. چنين برداشتى درست‏به نظر نمى‏رسد، بلكه با توجه به آيه «تبارك الله احسن الخالقين‏» بهترين جمع اين باشد كه وقتى مى‏گوييم: انسان، همان مقام انسانيت است كه از هر پنج گروه ذكر شده برتر است گرچه سخن مؤلف «انسان در قرآن‏» در مورد مصداق‏هاى انسان يعنى زيد و عمرو... چون فرشته ناظر بر اعمال اين مصاديق است فرشته برتر مى‏باشد و اگر كسى ذاتا برتر باشد اين دلالت‏بر اين نمى‏كند كه هر فرد انسانى از ملائكه بالاتر باشد. و دليل اين كه انسانيت از ملائكه هم بالاتر
است اين است كه مقام انسان مسجود ملائكه شد. نظر آيت الله جوادى آملى هم در كتاب «كرامت در قرآن‏» همين
مى‏باشد. در نتيجه اگر مخلوقات منحصر در همين پنج گروه مى‏باشند، انسان اشرف مخلوقات مى‏باشد واگر غير از اين پنج گروه، مخلوقاتى ديگرى هم داشته باشيم اشرف مخلوقات بودن انسان را نمى‏شود از قرآن استفاده كرد البته نه اين كه قرآن عكس آن را ثابت كرده است‏بلكه اگر فرضا مخلوقى باشد قرآن در مورد آن توقف كرده است.

امتيازات انسان

تفاوت انسان با ساير موجودات و ممتاز بودن انسان از ساير موجودات چيز واضح و روشنى است اما آن كه مورد بحث است اين است كه وجه تمايز انسان با ساير موجودات از ديدگاه قرآن به چه چيزهايى مى‏باشد؟ .
گفته‏اند: تفاوت انسان به همان دليل تركيب ذاتش است كه در قرآن آمده است:
«انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه‏» .
«ما انسان را از نطفه‏اى آفريديم كه در آن مخلوطهاى زيادى وجود دارد» . مقصود اين است كه استعدادهاى زيادى به تعبير امروز، ژن‏هاى او هست. بعد مى‏فرمايد: انسان به مرحله‏اى رسيده است كه ما او را مورد آزمايش قرار مى‏دهيم يعنى به حدى از كمال رسيده است كه او را آزاد و مختار آفريديم و لايق و شايسته‏ى تكليف و آزمايش و امتحان و نمره دادن ولى موجودات ديگر چنين شايستگى را ندارند. (13)
و به قول مولوى:
يك گروه را جمله عقل و علم وجود آن فرشته است و نداند جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوى نور مطلق زنده از عشق خدا
يك گروه ديگر از دانش تهى همچو حيوان از علف در فربهى
او نبيند جز كه اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدميزاد و بشر از فرشته نيمى و نيمى ز خر
تا كدامين غالب آيد در نبرد زين دوگانه تا كدامين برد نرد
بعد از اين مقدمه‏اى كه ذكر شد، امتيازات انسان از ديدگاه قرآن كريم را ملاحظه مى‏كنيم:
1. يكى از امتيازات انسان در قرآن كريم بيان او مى‏باشد: «علمه البيان‏» به او تعليم نطق فرمود. در تفسير در بيان اين مطلب آمده است: النطق والكتابة والخط والفهم والافهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له. (14)
در اين معنى آنچه انسان به وسيله آن بتواند درون خود را و آموخته‏هاى خود را براى ديگران بازگو كند از آن تعبير به بيان مى‏شود. و باز در تفسير همين آيه آمده است:
قيل البيان هو الكلام الذي يبين به عن مراده (15) و در عبارت ديگر از علامه رحمه الله آمده: المراد به الكلام الكاشف في الضمير. (16)
2. يكى ديگر از معيارهاى مورد توجه قرآن خودشناس بودن انسان است : «بل الانسان على نفسه بصيرة‏» . (17)
در آيه آمده است كه انسان خود آگاه است‏يعنى از احوال و وضعيت روحى و اخلاقى خودش خبر دارد و اين آگاهى او امتيازات او به حساب مى‏آيد.
«البصيرة رؤية القلب والادراك الباطن واطلاقها على الانسان من باب زيد عدل او التقدير الانسان ذو بصيرة على نفسه‏» . (18) در اين تفسير، بينش و آگاهى و درك درونى را بصيرت مى‏داند و حكايت از شناخت جامعى از انسان نسبت‏به خودش مى‏كند. و در تفسير ديگر بصيرت را به معنى حجت درونى گرفته است.
قيل: المراد بالبصيرة الحجة... والانسان نفسه حجة على نفسه يومئذ يسال عن سمعه و بصره وفؤاده ويشهد عليه سمعه وبصره وجلده ويتكلم يداه و رجلاه. (19)
در اين تفسير چون انسان حجت درونى دارد پس از تمام اعضا و جوارح انسان از انسان سؤال مى‏كند.
3. قدرت يادگيرى و آموختن علم
قرآن در اين باره اورده است «علم الانسان ما لم يعلم‏» (20) انسان مى‏تواند چيزى را كه نمى‏داند ياد بگيرد و جهل خود را كم كند و دامنه‏ى علم او را هم محدود نكرده است‏بلكه مرتب مى‏تواند از جهالت و نادانى‏هاى خود پرده بردارد و هزار مسئله مجهولى كه در پيش رو دارد به حل آنها بپردازد و در اين وادى از نقص به سوى كمال حركت كند.
4. متفكر بودن انسان
يكى ديگر از توجهاتى كه خالق متعال به انسان كرده است او را متفكر قرار داده است.
«يتفكرون في خلق السماوات والارض‏» . (21)
با تفكر و تدبر است كه انسان قيامت و حشر و نشر را كه در آيات آمده است مى‏تواند به آن پى ببرد و هر چيزى را علت‏يابى كند و براى هر چيزى ابتدا و انتهايى، در نظر بگيرد.... (22)
5. فرستادن پيامبر از بين انسانها
«يا بني آدم اما ياتينكم رسل منكم يقصون عليكم آياتي...» . (23)
«اى فرندان آدم چون پيامبرانى از جنس شما بيايند و آيات را براى شما بيان كنند» همين كه از ميان انسان‏ها خداوند پيامبرانى را انتخاب نموده است دال بر اين است كه انسان يك شرافت ذاتى دارد كه در موجودات ديگر چنين شانيتى وجود نداشته است، بنابراين يكى از امتيازات انسان كه خيلى هم قابل توجه است در اين آيه به آن اشاره شده است و وجود پيامبران علاوه بر اين كه منشا خيرات و بركات زيادى هست‏به ما مى‏فهماند كه انسان هم در جهت قرب الى الله به درجات بالا مى‏تواند برسد.
6. مسجود ملائكه شدن انسان يكى ديگر از آياتى كه برترى ذاتى انسان بر بعضى از موجودات را بيان مى‏كند آيه‏اى است كه خبر از مسجود واقع شدن انسان مى‏دهد.
«واذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس...» . (24)
«چون فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنند همه سجده كردند مگر ابليس‏» .
7. نماينده‏ى خدا در روى زمين بودن
يكى ديگر از امتيازات انسان اين است كه خداوند انسان را جانشين خود و نماينده‏ى خود در روى زمين قرار داده است و اين را خوب مى‏دانيم تا انسان داراى مرتبه‏ى بلندى نباشد اين لياقت را پيدا نمى‏كرد كه نماينده‏ى خداوند معرفى شود:
«واذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة‏» . (25)
«به ياد آر آنگاه كه پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمين خليفه خواهم گماشت‏» .
8.خلقت زمين براى انسان اين امتياز علاوه بر اين كه از امتيازات بشر است در يكى از اهداف خلقت هم مى‏شود از آن بحث نمود. «والارض وضعها للانام‏» (26)
البته در اين كه معنى انام چه مى‏باشد اختلاف است. گروهى آن را بر هر ذات روح دارى اطلاق كرده‏اند. و قول ديگر اين‏كه انام به معنى انسان است.
علامه مى‏فرمايد: الانام الناس (27) و قول ديگر انام يعنى انسان و جن. بايد تو جه داشت در صورتى‏كه انام منحصرا به معنى انسان باشد اين آيه به عنوان امتيازات انسان به حساب مى‏آيد.
9. انسان اختيار انتخاب خير و شر را دارد
«ما يدع الانسان بالشر دعاءه بالخيروكان الانسان عجولا» . (28)
البته بايد توجه داشت كه اين امتياز هم نسبت‏به بعضى از موجودات مى‏باشد نه همه آنها زيرا مثلا جن هم مانند انسان از روى اختيار، خير يا شر را انتخاب مى‏كند.

مواردى كه قرآن انسان را ذم نموده است

البته تذكر اين نكته ضرورت دارد كه در بعضى از آيات قرآن خيلى از انسان تمجيد نموده است و در آيات ديگر ذم كرده است. و ظاهر اين دو دسته با هم تنافى دارد ولى هيچ منافاتى وجود ندارد زيرا با توجه به اين‏كه انسان موجود دو بعدى مى‏باشد و يكى از دو بعد او، او را به طرف خوبى‏ها سوق مى‏دهد و بعد ديگر آن را به طرف لذت‏ها زودگذر مى‏كشاند. لذا هر كدام از اين آيات اشاره به يكى از ابعاد انسان دارد. آياتى كه انسان را تمجيد مى‏كرد را ملاحظه كرديم، اكنون اشاره‏اى به آياتى كه انسان را ذم نموده است داريم.
1. بى‏صبرى و شتابزدگى
«ويدع الانسان بالشر دعاءه بالخير وكان الانسان عجولا» . (29)
«انسان با شوق و رغبتى كه جز خود را مى‏جويد چه بسا به نادانى با همان شوق و رغبت‏شر و زيان خود را مى‏طلبد» . عجول در لغت‏يعنى طلب و جستجوى شى‏ء قبل از رسيدن وقت آن . در اينجا هم انسان تا هوايش به چيزى تعلق گرفت آن را طلب مى‏كند و اى بسا گاهى آن شر است و به ضرر انسان مى‏باشد.
2. بخيل بودن
«كان الانسان قتورا» (30) : «انسان طبعا بخيل و ممسك مى‏باشد» .
انسان طبعا جورى است كه همه چيز را براى خود مى‏خواهد و موافقتى از اين كه ديگران هم آن را داشته باشند ندارد.
3. آرزوهاى طولانى داشتن
«ام للانسان ماتمنى‏» (31) : آيا براى آدمى هر چه آرزو مى‏كند حاصل مى‏شود (نه هرگز) .
اين آيه خبر از آرزوهاى طولانى بى‏فايده‏اى مى‏دهد كه انسان را به هلاكت مى‏رساند و انسان هم به آنها نخواهد
رسيد. در فرهنگ قرآن هر آرزوى مدح نشده است اى بسا بسيارى از آرزوها هستند كه انسان را به گناه و فسق و معصيت مى‏كشانند و براى انسان هم سودى ندارند، لذا قرآن شريف از آن به عنوان نكته‏ى منفى ياد مى‏كند.
4. جدال با حق
«ولقد صرفنا في هذا القرآن للناس‏من كل مثل وكان الانسان اكثر شي‏ء جدلا» . (32)
در اين آيه خبر از اين مى‏دهد كه آدمى بيشتر از هر چيز، با سخن حق به جدال وخصومت‏برمى‏خيزد با اين كه حق را مى‏داند اما پيروى از آن نمى‏كند.
5. طغيان و سركشى «كلاان الانسان ليطغى‏» . (33)
پيروى از كفر و طغيان يكى ديگر از اميال طبيعى انسان است كه به خاطر پيروى كردن از همين ميل در طول تاريخ خون‏ها ريخته شده است و انسان‏ها به قتل رسيده‏اند و ظلم‏ها بر مردم شده است انسان‏هاى طاغى در طول تاريخ مردم را مورد شكنجه و اذيت و آزار قرار داده‏اند.
6. ناسپاس بودن انسان
«ان الانسان لربه لكنود» . لكنود حكايت از همان ناسپاسى انسان مى‏كند.
7. كم ظرفيت‏بودن انسان
«ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا واذا مسه الخير منوعا» . (34)
خلاصه انسان آن‏قدر كم ظرفيت است كه اگر كوچك‏ترين گرفتارى براى وى پيش آيد، جزع او بلند مى‏شود و دست‏به ناسپاسى مى‏زند واگر كوچك‏ترين نعمتى را احساس كند و به آن برسد مانع ديگران مى‏شود.

پي نوشت :

1. اسراء/70.7.
2. تفسير الميزان (تفسير سوره‏ى اسراء، ايه‏ى/70) .
3. بقره/47.
4. انعام/86.
5. نحل/14.
6. لقمان/20.
7. انبياء/26و 27.
8. انفطار/10 12.
9. انسان در قرآن، احمد بهشتى.
10. مؤمنون/14.
11. حجر/29.
12. كرامت در قرآن، ص 98و 99.
13. انسان كامل، چاپ صدرا، ص 40.
14. مجمع البيان در ذيل همين آيه.
15. مجمع البيان در ذيل همين آيه
16. تفسير الميزان در ذيل همين آيه.
17. قيامت/14.
18 و 19. تفسير الميزان در ذيل همين آيه.
20. علق/5.
21. آل عمران/191.
22. ر.ك: تفسير الميزان، در ذيل آيه.
23. اعراف/35.
24. بقره/34.
25. بقره/30.
26. الرحمن/10.
27. تفسير الميزان در ذيل همين آيه.
28. اسراء/11.
29. اسراء/11.
30. اسراء/100.
31. نجم/24.
32. كهف/54.
33. عاديات/6.
34. معارج/2119.

منبع: كلام اسلامي-ش37




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.