سياست‌شناسي خواجه نصيرالدين طوسي

سياست در لغت به معاني متعددي از جمله رام کردن و تربيت ستوران، پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعيت و قهر کردن و هيبت نمودن آمده است و با توجه به زندگي و حيات انساني، مفهوم مناسب خود را اخذ مي‌کند که آن معرف
پنجشنبه، 19 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سياست‌شناسي خواجه نصيرالدين طوسي
 سياست‌شناسي خواجه نصيرالدين طوسي

 

نويسنده: مرتضي يوسفي‌راد

 

تعريف سياست

سياست در لغت به معاني متعددي از جمله رام کردن و تربيت ستوران، پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعيت و قهر کردن و هيبت نمودن (1) آمده است و با توجه به زندگي و حيات انساني، مفهوم مناسب خود را اخذ مي‌کند که آن معرف سياست در حيات انساني است و آن‌گاه که براي انسان ماهيتي متفاوت از حيوان و ديگر اشياء قائل شويم، سياست انسان و حيات انساني نيز کاملاً با سياست غير خودش تفاوت اساسي پيدا مي‌کند. پس هم مي‌توان با ملاحظه سياست در مطلق جوامع انساني تعريفي ارائه داد که شامل معناي «مطلق سياست» در مطلق جوامع انساني شود و هم با ملاحظه نوع تعريف از ماهيت انسان و آمال و اميال او که جوامع و مکاتب مختلف به آن قائلند، تعريفي ديگر ارائه کرد.
خواجه طوسي سياست را با نظر به فعلش که در مطلق جوامع، اجتماعات مختلف و گروه‌ها رخ مي‌دهد، تدبير مي‌کند (2) و به اعتبار غايتش که غايت آن بسته به تعريف از انسان و زندگي مختلف مي‌شود، ارشاد و هدايت و تحصيل سعادت و بالاخره ايصال الي المطلوب (3) مي‌داند.

منشأ سياست

گذشت انسان در انديشه محقق طوسي، داراي طبعي مدني است و چنين مدنيتي آن را به زندگي جمعي مي‌کشاند. زندگي جمعي بدون سياست و تدبير محقق نمي شود. بسته به اينکه چه امر يا اموري انسان را به زندگي جمعي و مدني مي‌کشاند، سياست آن نيز از همان منشأ مي‌شود. بنابراين اگر در وجه گرايش طبعي انسان به زندگي جمعي، رفع نيازهاي اوليه ضروري را بدانيم، گرايش به سياست امور نيز از همين جا نشأت مي‌گيرد. انسان در حيات جمعي خود در رفع نيازهاي اوليه به ايجاد روابط با يکديگر پرداخته و آنچه که محرک افعال و رفتارهاي انسان در اين مرحله از حيات جمعي است، غرايز و اميال افراد است که بايد با سياست به تنظيم و تعديل افعال و رفتار آنها پرداخت تا به رفع تعارض‌هاي منافع تک تک افراد پرداخته و بدين وسيله از تعدي‌ها و تجاوزها به حقوق يکديگر و مفاسد ناشي از آن پيشگيري به عمل آورد.
پس بالضروره نوعي از تدبير بايد که هر يکي را به منزلتي که مستحق آن باشد، قانع گرداند و به حق خويش برساند و دست هر يکي از تعدي و تصرف در حقوق ديگران کوتاه کند و به شغلي که متکفل آن بود از امور تعاون مشغول کند. (4)
حکما نيز قائلند که طبع بشري خود را محتاج به بازدارنده و تنظيم کننده‌اي مي‌داند که با تدبير به رفع نيازهاي آن برآيد. (5)
روابطي که در حد رفع ضرورت‌ها و نيازهاي اوليه باشد، ارتباط‌ها، همبستگي‌ها و وابستگي‌هاي متقابل و مستمر خاص خود را مي‌طلبد و در حد جامعه و نظام سياسي چنين سياستي، نهادها، ارگان‌ها، مؤسسه‌ها و سياست‌هاي خاص فرهنگي، اقتصادي و نظامي، ساختار قديمي خاصي دارد.
يا در رفع نيازهاي اوليه و طبيعي و رشد استعدادهاي انساني نهاده در نفس انساني (نه نفس حيواني آن) نيازهاي ديگري مطرح مي‌شود که به تناسب چنين رشد و تحولي، خود نيازهاي اوليه ديگري مي‌شوند که تدبير و سياست ديگري را مي‌طلبند. يعني با رفع نيازهاي جنسي طبيعي و شهوي، نيازهاي ضروري ديگر مطرح مي‌شوند که آنها در جهت رشد گرايش‌هاي معنوي و ماورايي اعم از الهي، يا شيطاني و نفساني از مجموعه گرايش‌هايي که در حقيقتِ انسان به صورت استعداد و قوه نهاده شده است، در حيات جمعي به فعليت مي‌رسند.
سياستي که در اين مرحله از حيات انساني نياز است، دقيق‌تر، پيچيده‌تر، عميق‌تر و وسيع‌تر از سياست مرحله ابتدايي حيات جمعي بشر است. در اين مقطع بايد که به تدبير و تدبر بيشتر پرداخت چنانچه لوازم سياست آن نيز گسترده‌تر و بيشتر مي‌شود. بايد که به تأسيس نهادها، سازمان‌ها و مؤسسه‌هاي بيشتر، بزرگ‌تر و پيچيده‌تر پرداخت و سازمان و ساختار قدرت به گونه‌اي گردد که هادي چنين سياستي باشد. در اين مرحله بايد که از استنباط‌هاي عقل عملي در جهت تنظيم قوانين کلي مصلحت‌آور کمک گرفت تا حرکت عمومي جامعه را جهت دهد و با اجراي آنها به رشد استعدادهاي کمالي مجبول در انسان بيانجامد.
پس اگر اين تدبير بر وفق وجوب و قاعده حکمت اتفاق افتد و مؤدي بود به کمالي که در نوع و اشخاص به قوت است. (6)
نفس انساني انسان دو دسته استعداد و قواي کمالي دارد، دسته اي از استعدادها که ماهيت بينش و گرايش دارند و دنبال کسب و کشف حقايق پديده‌هاي عالم هستي و معارف حقيقي هستند و دسته‌اي، استعدادهايي که ماهيت گرايشي و ارزشي دارند و به دنبال کسب فضايل معنوي و کمال‌ها مي‌باشند.
چنين سياستي بايد که با تبيين هدف و غايت براي خود که اجراي عدالت براساس حکمت است، جامعه و نظام سياسي را به سمت اعتدال و ثبات و پايداري بکشاند.
بر پادشاه واجب است که در حال رعيت نظر کند و بر حفظ قوانين معدلت توفر نمايد، چه قوام مملکت به معدلت (7) بود.
مرحله آخري که سياست طي مي‌کند و منشأ ديگري براي سياست مي‌شود، آن است که سائس و حام علاوه بر برخورداري از قوه عاقله قوي در تدبير امور براساس حکمت با اتصال به منبع وحي بتواند به تکميل استنباط‌هاي عقل عملي و تأييد ادراک‌هاي عقل نظري بپردازد تا بدين وسيله زماني که عقل عملي به خدمت عقل نظري در مي‌آيد و شوقِ به ادراک معارف عاليه و حقايق هستي ايجاد مي‌شود، تمام سياست‌ها الهي شده و حرکت عمومي جامعه به سمت بروز تمام استعدادهاي کمالي و معنوي رفته و آنان که توانايي شأن «خليفةاللهي» را دارند، به چنين درجه از معرفت و مقام برسند.
و چون خداوند خلق را بيافريد و غرض مصلحت ايشان بود، تنبيه ايشان به مصلحت و مفسدتي که عقول ايشان به ادراک آن مستقل نبود، لطف باشد. (8)
در چنين سياستي است که نفس انساني از حيث قابليت بيشتر براي برخورداري از فيض علوي تربيت شده و به کمال‌هاي خود نايل مي‌گردد. (9)
نتيجه آن مي‌شود که افعال انسان در جهت انتظام‌بخشي به افکار و اعمالش در تحصيل مصالح زندگي دنيوي و اخروي آن طور پيش مي‌رود که هم شريعت اقتضا مي‌کند و هم به حکمت منجر مي‌شود، چه اينکه حکما نيز عقول بشري را در رسيدن به کمال خود به تأييدات الهي محتاج مي‌دانند. (10)

جايگاه سياست

خواجه طوسي سياست را به راهبري انسان و جامعه انساني از هبوط تا صعود و از مبدأ تا معاد معناي عامي در محدوده حيات انساني - نه صرفاً در محدوده دولت که امروزه معني مي‌شود - مي‌داند که تمامي دستگاه فلسفي سياسي وي را شامل مي‌شود. لذا در دستگاه فلسفي خود، فلسفه سياسي دارد تا از آن طريق و با پي ريختن زمينه‌هاي بروز استعدادها و رفع و دفع موانع، نوع انسان را به کمال‌ها و سعادت حقيقي برساند. به همين دليل، سياستِ مطلوب و تعريف شده نزد خواجه طوسي، سياست فاضله است که ظرف جريان آن، مدينه و نظام سياسي فاضله مي‌شود که مجري آن «امام» که يک حکيم کامل الهي و رئيس حکومت بوده و علم کامل به مصالح و مفاسد انسان و حيات انساني دارد، مي‌باشد. او است که مي‌تواند با جاري و ساري ساختن مصالح نوعي بشر و فضايل انساني در جامعه، زمينه‌هاي تخلق افراد به آنان را فراهم سازد.
برخورداري سياست از چنين جايگاهي ايجاب مي‌کند که جامعه‌هاي کامل انساني در حد شهر و کشور و جامعه بين‌المللي در هيچ زماني بي‌سياست نباشند، چنانچه در هيچ زماني نمي توانند بدون سائس و رهبر و حاکمي باشند که چنين سياستي را اجرا نکند. چه اينکه اگر چنين زماني فرا رسد و جامعه از تدبير محروم شود، نظام امور جملگي از بين مي‌روند و اختلال‌ها و هرج و مرج و فساد و ظلم و تجاوز جاي نظم و انتظام امور را مي‌گيرد و حيات انساني بر وجهي که مصلحت نوع انسان‌ها در آن است، از بين مي‌رود و در نتيجه بقاي نوع بر وجهي که مصالح جمعي را در بر داشته باشد و اکمل بقا باشد، باقي نمي ماند.
در هر روزگاري عالم را مدبري بايد، چه اگر تدبير منقطع شود، نظام مرتفع مي‌گردد و بقاي نوع بر وجه اکمل صورت نبندد. (11)
وجود چنين جايگاهي از سياست ايجاب مي‌کند که خود جهت‌دار باشد و راهبري جامعه از «وضع موجود به وضع مطلوب» و هر آنچه را که بي‌جهت است، در خدمت گرفته و آنها را به سوي مقصود يعني وضع مطلوب جهت دهد. آن‌گاه هر آنچه که در نظام سياسي به عنوان اجزا و مواد آن مثل دولت، حکومت، جامعه و... به کار مي‌رود و هر آنچه که به عنوان سازه و ترکيب‌هاي مواد سياسي اعم از نهادها، سازمان‌ها، ساختارهاي فرهنگي، اقتصادي و نظامي و سياست‌هاي فرهنگي، اقتصادي و نظامي به کار مي‌روند، جملگي در خدمت سياست قرار گرفته و جهت مثبت به خود مي‌گيرند.
محقق طوسي تحصيل چنين علمي را بر همگان لازم مي‌داند تا از آثاري که به بار مي‌آورد، که آن طريق فضيلت و شناخت فضايل و ارزش‌ها و طريق عمل به آنها است، بهره ببرند.
پس همه کس مضطر بود به تعلم اين علم تا بر اقتناي فضيلت قادر تواند بود و الا معامله‌ها و معاشرت او از جور خالي نماند و سبب فساد عالم گردد به قدر مرتبت و منزلت خود. (12)
نتيجه‌اي که بر چنين جايگاهي مترتب است، آن است که حاکم، رهبر و سائس يک جامعه که در فلسفه سياسي وي حکيم الهي يعني امام مي‌باشد، نظير طبيبي است که در علم طب خود اگر بر طريق صحت بخشيدن و حفظ صحبت و شناخت و دفع و رفع امراض آن،‌ علم و مهارت کافي داشته باشد، به خوشي مي‌تواند به ابدان بشر صحت و سلامتي بخشد؛ او نيز مي‌تواند با علم به قوانين و قواعد و مهارت کافي به اداره و هدايت جامعه، توانايي حفظ صحت و سلامتي جامعه را داشته باشد. اگر جامعه سالم باشد، توانايي دفع و رفع امراض آن را دارد و اگر جامعه مريض باشد، در واقع او قادر است که جامعه را به اعتدال حقيقي برساند و در اين صورت به حق لياقت «طبيب عالم» بودن را دارد.
همچنان که صاحب علم طب، چون در صناعت خود ماهر شود، بر حفظ صحت بدن انسان و ازالت مرض قادر گردد، صاحب اين علم چون در صناعت خود ماهر شود، بر صحت مزاج عالم که آن را اعتدال حقيقي خوانند، ازالت انحراف از آن قادر شود و او به حقيقت طبيب عالم بود. (13)
بنابراين سياست رئيس هم صناعات مي‌گردد و هم جهت دهنده به آنچه که در سيطره قدرت بشر بوده و براي بقا و حيات بشري به خدمت درآمده است. پس هر آنچه که به خدمت بشر درآمده و بشر بر آن استيلا دارد، جهت‌دار است، چون هر چند که ماهيتاً سياسي نباشد، اما بالعرض سياسي گشته و در خدمت سياست مي‌باشد.

رابطه دين و سياست

نزد محقق طوسي، دين هم منشأيي براي سياست و هم منشأ ضرورت آن است. (14) وجود مرتبه‌اي از مصالح و مفاسد نوعي انسان در حيات اجتماعي و انساني‌اش يافت مي‌شود که عقول مردم از ادراک آنها مستقل نيست و بدون لطف خداوند، بشر به آنها دست نمي يابد. حکما گويند:
عقول البشر محتاج الي مادة من خارج علي الهاماً نبوياً و تأييداً الهيّاً. (15)
خواجه طوسي چنين نيازي را تبيين مي‌کند:
چون خداوند خلق را بيافريد و غرض مصلحت ايشان بود، تنبيه ايشان به مصلحت و مفسدتي که عقول ايشان به ادراک آن مستقل نبود، لطف باشد. (16)
چنانچه مجبول بودن انسان بر دو قوه شهويه و غضبيه موجب آن مي‌شود که انگيزه‌هاي غير عقلاني بر افعال انسان ايجاد شود و يا وجود ادراک‌هاي حسي و موهومي موجب آن مي‌شود که آنها محرک افعال انسان شده و بر معارف عقلي غلبه کنند و يا موجب مي‌شوند که معارف غير حقيقي به جاي معارف حقيقي تلقي شوند، بنابراين جعل احکام از طرف خداوند بر معامله‌ها، معاشرت‌ها و روابط جمعي و انتظام‌دهي به آنها از باب لطف بر خداوند واجب مي‌شود. (17)
بنابراين يکي از جهت‌هاي ضروري سياست شرع است که با حاکمي که حکيم الهي يعني امام است، به تکميل استنباط‌هاي عقل عملي و تأييد ادراک‌هاي عقل نظري در مي‌آيد و بدين وسيله او در ميان افراد جامعه هم زمينه‌هاي تهذيب نفس و کسب ملکات فاضله را فراهم کرده و هم به ايجاد شوق افراد در ادراک معارف عاليه پرداخته تا آنان که از چنين معارف و ملکاتي برخوردار مي‌شوند، به مقام خليفة‌اللهي و سعادت حقيقي نايل گردند.
محقق طوسي در دلايل بعثت انبيا چنين مي‌گويد:
و حفظ النوع الانساني و تکميل اشخاصه بحسب استعدادتهم المختلفة... (18)
يعني انبيا با جعل قوانين عادله براي حيات انسان، نوع او را از تباهي حفظ مي‌کنند، و نيز آنان افراد بشر را که در تحصيل کمال‌ها و ادراک معارف مختلفند، با معارف خود و ايجاد زمينه‌هاي کسب آن معارف و کسب فضايل اخلاقي، به کمالاتشان مي‌رسانند.
و نيز:
... تعليمهم الصنايع الخفية و الاخلاق و السياسات... (19)
يعني انبيا مردم را هم به صنايعي که سبک هستند تعليم داده و هم در معرفي فضايل و رذايل و هم در آراسته شدن مردم به فضايل و دوري از رذايل راهنمايي کرده و هم در اداره امور جامعه و تنظيم خط مشي‌هاي سياسي و سياست‌هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي ياري مي‌کند.
وي در جاي ديگر، در علت و يا حکمت بعثت انبيا از طرف خداوند و رهبري آنها در رأس جامعه سياسي به عنوان امام جامعه چنين بيان مي‌دارد:
... ان يضيع بينهم قوانين في معاملاتهم و في سياسة من يخرج عن مصالح التعاون و ان يفرض عليهم العبادات لئلا تفسد عقائدهم في خالقهم و نبيهم و... (20)
يعني خداوند از طريق بعثت انبيا در ميان مردم و براي مردم، قوانيني براي معامله‌هاي آنها وضع کرد، و براي آنان که تن به رعايت مصالح جمعي نمي دهند، قوانيني براي جلوگيري از ايجاد مانع از تعدي اين قبيل افراد به حقوق جمعي ديگران و مصالح آنها وضع نمود تا آنان به رعايت قوانين و انتظام امور تن در دهند؛ و نيز براي آنان عباداتي جعل کرد تا عقايدشان در مورد خداوند و انبيا فاسد نشود.
سياست در اين مرحله از آنِ کسي است که از طرفي از تأييدات الهي برخوردار بوده و از طرفي واضع شرايط و احکامي است که مفيد انتظام بخشيدن به امور دنيوي و اخروي مردم و تفکيک حوزه‌هاي هر يک و معرفت به آنها است. چنين سياستي آن نوع تدبيري است که براساس حکمت و شناخت کافي و وافي از انسان و عالم هستي در هدف و غايت، مبدأ و معاد و هبوط و صعود آن دارد و بر آن اساس به پي‌ريزي سياستي مي‌پردازد که مردم يعني سياست‌شدگان را به آن اهداف و غايات از مبدأ به معاد و از هبوط به صعود برساند. در اين سياست انسان به کمال نايل آيد که نوع و شخص آن، استعداد آن را دارند و آن ناشي از حکمتي است که منحصراً با اتصال به منبع وحي چنين شناخت و معرفتي را کسب کرده باشد تا بتوانند بر آن اساس به تدبير حکيمانه بپردازند. چنين سياستي را «سياست الهي» گويند.
اگر اين تدبير بر وفق وجوب و قاعده حکمت اتفاق افتد و مؤدي بود به کمالي که در نوع و اشخاص به قوت است، آن را سياست الهي خواند. (21)
آن، عارف به معارف حقيقي و به فضايل و رذايل نوع افراد و اشخاص به انفراد باشد و آنچه را که برنامه‌ريزي، طراحي، سازماندهي و سياستگذاري مي‌کند، براساس ايجاد زمينه تحصيل معارف و فضايل است و او «امام»، رهبر و مقتداي جامعه‌اي است که رياست بر تمام امور ديني و دنيايي را در جهان دارد.
هو الانسان الذي له الرياسه للعامه في الدين و الدنيا بالاصالة في دار التکليف. (22)
او مردم را به کسب کمال‌ها و دوري از هر آنچه که آنها را از مصالح ديني و دنيايي ايشان دور مي‌سازد، ترغيب مي‌کند.
رياست عامه دينيه مشتملة علي ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينيه و الدنياويه و زجرهم عما يضرّهم بحسبها. (23)
او حافظ مصالح مردم و سياست آن است و لازمه آن آشنايي کامل با مصالح و طرق تحصيل و وضع قوانين حافظ آنها است. لازمه شناخت مصالح واقعي انسان، شناخت کافي از ماهيت، حقيقت و واقعيت انسان و هستي است. نزد محقق طوسي امام کسي است که هم به علوم و معارف حقيقي معرفت دارد و هم با مصالح نوعي و شخصي افراد آشنا است، و تحت سياست او نفس انساني از حيث قابليت بيشتري به منظور برخورداري از فيض علوي تربيت شده و به کمالات خود نايل مي‌گردد. (24)
نتيجه اينکه دين هم منشأ براي سياست است و هم قانونگذار براي آن؛ اما نيز سياستگذار و تنظيم کننده حدود روابط جمعي دنيايي براساس مصالح ديني و دنيوي آنها و بالاخره تأمين کننده سعادت حقيقي مردم است.
بنابراين به قول اردشير بابکان:
الدين و الملک توأمان لايتم احدهما الا بالاخره.
يعني اين دو از هم جدا شدني نيستند و تماميت يکي با ديگري است. اجراي دين با سامان داشتن دنيا که با سياست صورت مي‌گيرد، سياست با دين مشروعيت به خود گرفته و قابل جريان و گسترش و استمرار مي‌شود و مستحکم مي‌گردد و رابطه اين دو آن مي‌شود که:
دين قاعده است و سياست و ملک ارکان؛ (25)
چنان چه اساس و قاعده بدون داشتن رکن از بين مي‌رود، رکن هم بدون اساس و قاعده، خراب مي‌شود؛ دين نيز بدون سياست فايده خود را از دست مي‌دهد و سياست و سلطنت بدون دين، سست و از بين رفتني است.

پي‌نوشت‌ها:

1. علي اکبر دهخدا، لغت‌نامه.
2. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، ص 252.
3. همان، ص 71.
4. همان، ص 252.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 304.
8. خواجه نصيرالدين طوسي، فصول العقايد، ص 34 و علامه حلي، کشف المراد شرح تجريد الاعتقاد، ص 373.
9. خواجه نصيرالدين طوسي، مصارع المصارع، ص 201.
10. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق محتشمي، ص 23.
11. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، ص 254.
12. همان، ص 255.
13. همان.
14. يعني دين هم سياست خاصي را توسط رهبرانش براي جامعه انساني به ارمغان آورده و هم از اينکه آيا سياست لازم و ضروري انسان، حيات و جوامع انساني است، مهر صحبت بر آن نهاده است.
15. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق محتشمي، ص 23. يعني: «عقول مردمان محتاج است به ماده‌اي از خارج، يعني الهامي نبوي و تأييدي الهي».
16. خواجه نصيرالدين طوسي، فصول العقايد، ص 24.
17. همان.
18. علامه حلي، کشف المراد شرح تجريد الاعتقاد، ص 481.
19. همان.
20. خواجه نصيرالدين طوسي، تلخيص المحصل، ص 367.
21. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، ص 252.
22. خواجه نصيرالدين طوسي، رساله امامت، ص 5.
23. علامه حلي، کشف الفوائد في شرح قواعد العقايد، ص 77.
24. خواجه نصيرالدين طوسي، مصارع المصارع، ص 201.
25. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، ص 258.

منبع مقاله :
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي جلد اول: فلسفه سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
فراتر از دوراهی: نگاه جامع اسلام به مسئله حق (دادنی و گرفتنی)
فراتر از دوراهی: نگاه جامع اسلام به مسئله حق (دادنی و گرفتنی)
آیا استفاده از تکنولوژی به مدیریت هوشمند رستوران ها کمک می کند؟
آیا استفاده از تکنولوژی به مدیریت هوشمند رستوران ها کمک می کند؟
دکتر ماکان آریا پارسا از اقتصاد داخلی تا تعامل جهانی
دکتر ماکان آریا پارسا از اقتصاد داخلی تا تعامل جهانی
کلاهبرداری اپلیکیشن صرافی بیت یونیکس bitunix و بررسی تخصصی رگوله و رتبه آن
کلاهبرداری اپلیکیشن صرافی بیت یونیکس bitunix و بررسی تخصصی رگوله و رتبه آن
وزیر خارجه آمریکا: هیچ سطحی از غنی‌سازی را برای ایران نمی‌پذیرم!
play_arrow
وزیر خارجه آمریکا: هیچ سطحی از غنی‌سازی را برای ایران نمی‌پذیرم!
بارزانی در مجمع گفت‌وگوی تهران، به فارسی سخنرانی کرد
play_arrow
بارزانی در مجمع گفت‌وگوی تهران، به فارسی سخنرانی کرد
نظر مهم تحلیلگر سیاسی دانشگاه کلمبیا درباره نتیجه جنگ با ایران!
play_arrow
نظر مهم تحلیلگر سیاسی دانشگاه کلمبیا درباره نتیجه جنگ با ایران!
فرار ۱۰ زندانی از طریق سوراخ زیر توالت در آمریکا
play_arrow
فرار ۱۰ زندانی از طریق سوراخ زیر توالت در آمریکا
تحلیف پاپ لئو چهاردهم؛ از اهدای انگشتر تا خوش‌وبس با زلنسکی
play_arrow
تحلیف پاپ لئو چهاردهم؛ از اهدای انگشتر تا خوش‌وبس با زلنسکی
بیشترین مرگ و میر در کشور ما به چه علتی است؟
play_arrow
بیشترین مرگ و میر در کشور ما به چه علتی است؟
روایت مادر علی انصاریان از زندگی بدون پسرش
play_arrow
روایت مادر علی انصاریان از زندگی بدون پسرش
عراقچی: روزی نیست که به شهید امیرعبداللهیان فکر نکنم
play_arrow
عراقچی: روزی نیست که به شهید امیرعبداللهیان فکر نکنم
دفاع از فلسطین در سخنرانی کم‌نظیر روشنفکر برجسته اروپایی
play_arrow
دفاع از فلسطین در سخنرانی کم‌نظیر روشنفکر برجسته اروپایی
استقبال مردم لبنان از خدام رضوی
play_arrow
استقبال مردم لبنان از خدام رضوی
آیا وزیر خارجه عمان حامل پیام از طرف آمریکاست؟
play_arrow
آیا وزیر خارجه عمان حامل پیام از طرف آمریکاست؟