بازی‌هایی برای آموزش راستگویی به کودکان

کودکان دوست دارند حقیقت را بگویند

در هنگام انجام این بازیها کودکان باید بیاموزند با هم گفتگو کنند و نیز احساسات ناشی از بازیها را درک نمایند. در این میان، آنها باید متوجه شوند که دیگران به احساسات، رفتار و عقیده‌ی آنها احترام می‌گذارند. زمانی که
شنبه، 9 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
کودکان دوست دارند حقیقت را بگویند
کودکان دوست دارند حقیقت را بگویند

نویسنده: هایکه باوم
مترجم: محمد حبیبی

کسی که می‌تواند آنچه را می‌اندیشد، آزادانه بیان کند، طبیعتاً کمتر دروغ می‌گوید.

در هنگام انجام این بازیها کودکان باید بیاموزند با هم گفتگو کنند و نیز احساسات ناشی از بازیها را درک نمایند. در این میان، آنها باید متوجه شوند که دیگران به احساسات، رفتار و عقیده‌ی آنها احترام می‌گذارند. زمانی که به ایشان اجازه داده می‌شود درباره‌ی رازها به طور عمقی فکر کنند، به روشنی حس می‌کنند چه رازهایی بد هستند.
رازهای خوب، شادی و خوشحالی می‌آفرینند؛ رازهای بد، غم و اندوه بنا می‌کنند، فشار روانی وارد می‌آورند و گهگاه سبب ترس نیز می‌شوند.
دروغ نیز جزو رازهای بد است که کودکان از ترس مجازات می‌گویند. دروغها به سختی هضم می‌شوند. آنها زیر فشارِ فکر و رفتار خود قرار می‌گیرند - فشار در هر زمان وارد می‌شود. بنابراین، ایشان باید یاد بگیرند خود را از این فشار آزاد سازند. برای مثال، اعتماد کردن به دیگران می‌تواند مؤثر باشد.

صندلی داغ

تعداد نفرات: 6 نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 10 دقیقه
لوازم: تعدادی صندلی (2 عدد بیشتر از تعداد نفرات)
مکان: اتاقی ساکت
اگر روزی در کودکستان لازم باشد درباره‌ی چیزی به طور عمیق بحث و گفتگو شود تا به نتیجه‌ی روشنی دست پیدا کنید، صندلی داغ می‌تواند برای دستیابی به این حقیقت کمک کند. بچه‌ها به این منظور دایره‌وار روی صندلیها می‌نشینند. دو صندلی اضافی در مرکز دایره قرار می‌گیرد. دو نفر روی این صندلیها می‌نشینند و درباره‌ی نظر خود مجادله می‌کنند. آنها بحث را آغاز می‌کنند و می‌توانند در هر زمان از دیگران کمک بگیرند. برای کمک کردن، فردی که با نظر او موافق است، بلند می‌شود و پُشت سرِ او در مرکز دایره می‌ایستد. بچه‌ای که ایستاده است، دستهایش را روی شانه‌های نفر روی صندلی می‌گذارد و دلایل خود را با صدای بلند بیان می‌کند.
پس از این که نظرش را بیان کرد، دوباره روی صندلی خود می‌نشیند. بچه‌ها باید یاد بگیرند که در مورد عقاید خود بحث کنند؛ یعنی، طرف مقابلِ خویش را درک و نسبت به دلایل او اظهار نظر و بحث نمایند. مربّی می‌تواند در این زمینه به آنها کمک کند. از این طریق که از آنها می‌پرسد، آیا این استدلال را فهمیده‌اند یا نه؟ چه ایده‌ها و احساساتی در این میان پدید آمده و در پیِ آن، نظر آنها چگونه تغییر می‌کند؟

من به جای عکس

تعداد نفرات: 6 نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان مورد نیاز: 5 دقیقه
لوازم مورد نیاز: تعدادی عکس، وضعیّتی را نشان می‌دهند که در آن سازگاری یا ناسازگاری به روشنی دیده می‌شود. این عکسها در صورت امکان، باید در اغلب موارد روابط بچه‌ها با بزرگترها را نشان بدهد.
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها کنار یکدیگر می‌نشینند و نخستین عکس را در دست می‌گیرند. سپس سعی می‌کنند خود را در موقعیّت ترسیم شده احساس و آن را توصیف نمایند. در این میان، تمامی افراد باید نقشهای این موقعیّت را بازی کنند؛ اما بازی باید از حالت خشک و سرد خارج شود. برای این کار، مربی می‌تواند از بچّه‌ها بپرسد آیا کسی ایده‌ای دارد تا از آنها استفاده کند.

تعریف تجربیات

تعداد نفرات: دو نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 15 دقیقه
لوازم: ...
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها کنار یکدیگر می‌نشینند و هر نفر که بخواهد می‌تواند کار بدی را که روزی انجام داده است، تعریف کند. او همچنین می‌گوید که آیا به سبب آن کار تنبیه شده یا نه و بزرگترها چگونه واکنش نشان داده‌اند. هر نفر در ابتدا باید بیندیشد که آیا واقعاً آن کار را بد تلقّی می‌کند و چرا؟ سپس بچه‌ها بحث می‌کنند که چگونه می‌توانسته‌اند این وضعیّت را به گونه‌ی دیگری سپری کنند. آنها تلاش می‌کنند نیازهای فرد خطاکار را درک کنند و به دنبال راه‌حلهایی می‌گردند که بتوان به گونه‌ی دیگری این نیازها را برطرف کرد. هدف این تمرین آن است که هر نفر، تجربه تعریف «کار بد» را به دست آورد؛ در این میان مربی به این نکته توجه می‌کند که هیچ‌گونه قضاوت اخلاقی در گفتگو مطرح نشود.

فریاد بزن!

تعداد نفرات: هشت نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 5 دقیقه
لوازم: ......
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند. دو گروه رو به روی یکدیگر می‌ایستند؛ طوری که هر نفر در گروه رو به رو شریکی داشته باشد.
اکنون هر نفر به جمله‌ای که می‌خواهد به طرف مقابل خود بگوید، می‌اندیشد. جمله‌ها باید بیانگر ویژگی‌ مثبتی باشد که نفر مقابل دارد. برای مثال: «من فکر می‌کنم تو همیشه لباسهای شیک و خوبی می‌پوشی.» با علامت مربی، همه بچه‌ها همزمان جمله مورد نظر خود را با صدای بلند فریاد می‌کشند. وقتی همه بچه‌ها جمله‌هایی که درباره‌ آنها گفته شده است، فهمیدند، بازی تمام می‌شود و هر نفر جمله‌ای را که نفر مقابلش به او گفته است، با صدای بلند می‌گوید.

خواب می‌دیدم که ما ....

تعداد نفرات: 6 نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 5 دقیقه
لوازم: .....
مکان: اتاقی ساکت
یکی از بچه‌ها داستانی را تعریف می‌کند. این داستان باید داستانی باشد که او واقعاً دوست دارد و می‌خواهد آن را تجربه کند. پس از چند لحظه، او داستان را نیمه تمام می‌گذارد و نفر بعدی داستان را ادامه می‌دهد.

پدر ومادر رؤیایی

تعداد نفرات: دو نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 15 دقیقه
لوازم: ....
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها دو نفر به دو نفر با هم می‌نشینند. برای یکدیگر تعریف می‌کنند که پدر و مادر رؤیایی چگونه باید باشند. سپس تصورات خود را به نفرات دیگر اطلاع می‌دهند. مربی تلاش می‌کند با کمک بچه‌ها، نقاط اشتراک و اختلاف این تصورات مشخص گردد. بچه‌ها در وهله‌ی اول با هم بحث می‌کنند که چرا گاهی این ایده‌ها چنین متفاوت هستند. شاید با همدیگر پی ببرند که این مسأله به نیازها تک تک بچه‌ها مرتبط است. سپس تلاش می‌کنند تا ببینند آیا زمینه‌ی مشترکی وجود دارد که همه‌ی بچه‌ها آن را آرزو کنند. البته شاید کودکان به شیوه‌هایی دست پیدا کنند؛ طوری که می‌توانند پدر و مادرشان را در آن زمینه‌ی مشترک در ذهن خود بپرورند.

گفته‌های پندآموز والدین

تعداد نفرات: 6 نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 5 دقیقه
لوازم: چند برگه ورق کوچک، دو برگه کاغذ بزرگ
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها با هم می‌نشینند و جمله‌های پندآموزی را که والدین همواره به آنها می‌گویند، برای هم بیان می‌کنند. این جمله‌ها می‌تواند هم گفته‌های پندآموز خوشایند باشد و هم پند‌آموز نه چندان خوشایند. مربّی گفته‌ها را روی برگه‌های کوچکی یادداشت می‌کند. سپس بچه‌ها درباره‌ی هر یک از آنها بحث و گفتگو می‌کنند. آیا هر جمله، احساسی زیبا می‌آفریند یا سبب ناراحتی می‌شود؟ احساسات ناراحت کننده چگونه به نظر می‌رسند؟ آیا در آن صورت، من دوست نداشتی، احمق یا متقلب به نظر می‌رسم؟ پس احساسات زیبا چه هستند؟ برگه‌ها به دو دسته‌ی مختلف تقسیم می‌شوند، دسته‌ای به گفته‌های پند‌آموزی تعلق می‌گیرد که احساسات زیبا می‌آفرینند و دسته‌ی دیگر به احساسات ناخوشایند. مربی روی یکی از دو برگه بزرگ می‌نویسد: «گفته‌های پندآموزی که دوست دارم بشنوم، چون احساسات زیبا و شاد ایجاد می‌کنند.» و روی برگه دیگر می‌نویسد: «گفته‌های پندآموزی که مایل نیستم بشنوم، چون احساسات ناخوشایند و ناراحت‌کننده پدید می‌آورند.»
پس از آن، برگه‌های مشابه روی مقوای بزرگ چسبانده می‌شود و ورقها به راهروی خانه یا جای دیگری، که والدین بیشتر وقت خود را در آن می‌گذرانند، آویزان می‌گردد.

چاه

تعداد نفرات: دو نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 5 دقیقه
لوازم:....
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها در دایره‌ای بزرگ می‌ایستند. یکی از آنها به وسط دایره می‌رود و می‌گوید: «من در چاه افتاده‌ام.»
سپس بچه‌های دیگر صدا می‌زنند: «چه کسی می‌تواند به تو کمک کند.»
سپس بچه‌ای که در مرکز دایره است، کاری را که دوست دارد بقیه بچه‌ها انجام دهند، می‌گوید: «کسی که بهتر و بیشتر از بقیه بخندد، می‌تواند به من کمک کند.» حالا همه بچه‌ها می‌خندند و او فردی را که می‌تواند از همه بهتر و بیشتر بخندد، برمی‌گزیند. سپس به مرکز دایره می‌رود و بچه‌ی دیگر را به بیرون از دایره می‌کشد تا این کار را ادامه دهد.
مربّی پس از بازی، درباره‌ی احساساتی که بچه‌ها هنگام برگزیدن دیگری داشته‌اند صحبت می‌کند. او همچنین از بچه‌هایی که انتخاب شده یا نشده‌اند، چیزهایی می‌پرسد. آیا آنها واقعاً بر اساس خندیدن انتخاب شدند یا بر اساس دوستی؟ بچه‌هایی که توانستند کاری را به خوبی انجام دهند، ولی درعین حال انتخاب نشدند، چه برداشتی پیدا می‌کنند؟ آیا همه آدمها باید من را به یک اندازه دوست داشته باشند؟ آیا خود من هم همه آدمها را به یک اندازه دوست دارم؟ آیا این امر ممکن است؟

صورتک

تعداد نفرات: چهار نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 20 دقیقه و بیشتر
لوازم: کیسه (پاکت) کاغذی بزرگ، قیچی، رنگ (فقط از کیسه مقوایی یا کاغذی استفاده شود.)
مکان: اتاقی ساکت
هنگام اجرای این بازی، مربیان باید به دقت مراقب بچه‌ها باشند و قبل از بازی به آنها توضیح دهند که تمام سر و صورت خود را داخل پاکت نگذارند و در واقع راه تنفّسی برای خود باقی بگذارند. بویژه در مورد پاکتهای پلاستیکی که به سرعت می‌تواند آدم را خفه کند.
یکی از بچه‌ها پاکتی را به سر خود می‌کشد و نفر دیگر با احتیاط تمام با قلم مو جای چشمها، بینی و دهان را روی آن مشخص و نقاشی می‌کند. بعد از این که کیسه‌ها را از سر درآوردند، سوراخهای کوچکی را با قیچی جای دهان و بینی درمی‌آورند. البته صورت ماسکها باید خنده‌دار یا وحشتناک نقاشی شود. پس از آن، هر کس ماسک خود را برمی‌دارد و نقشی را که با ماسک جور درمی‌آید، بازی می‌کند. حتی آنها می‌توانند پس از مدتی ماسکهای خود را عوض و نقش دیگری را بازی کنند. سهم این است که بچه‌ها با یکدیگر در تماس باشند.

رازهای خوب، رازهای بد

تعداد نفرات: دو نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 15 دقیقه
لوازم: ....
مکان: اتاقی ساکت
بچه‌ها در کنار یکدیگر می‌نشینند. هماهنگ کننده‌ی بازی (مربّی) داستانی را از قبل آماده کرده است. این داستان دارای موقعیتهای خاصی است که در آن موقعیتها، رازها نقش مهمی بازی می‌کنند. مربی داستان را برای بچه‌ها تعریف می‌کند و بچه‌ها باید حدس بزنند که آیا موقعیت تشریح شده، به یک راز «خوب» مرتبط است یا یک راز «بد». اگر بچه‌ها در این باره سؤالی داشته باشند، مربی باید ترتیبی اتخاذ کند که به سؤالات آنها جواب داده شود. البته مربی نباید درباره‌ پرسشها اظهار نظر کند. او باید پیش از هر چیز به بچه‌ها اجازه دهد آنها خود به سؤالها پاسخ دهند.
در پایان، بچه‌ها به این امر واقف شده‌اند که رازهای «بد» احساسات ناخوشایند و ناراحت کننده ایجاد می‌کنند و بنابراین، باید گفته شوند. بچه‌ها با همفکری هم می‌توانند ببینند که هر نفر به چه کسی می‌تواند اعتماد کند تا راز «ناراحت کننده» خود را به او بگوید. برای این کار، هر نفر باید چند نفر دیگر برای خود جایگزین داشته باشد تا بتواند در صورت زیر فشار قرار گرفتن، به یکی از آنها اعتماد کند.
موقعیتهای احتمالی می‌تواند بدین شرح باشد!
- خواهرت از کیف پدر پول برداشته است تا برای تولد مادر هدیه قشنگی بخرد. تو این کار را دیده‌ای و باید پیش خودت بماند.
شما با کمک هم برای جشن کریسمس، یک نقاشی زیبا برای پدر می‌کشید و از آن چیزی به کسی نمی‌گویید.
برادر بزرگترت اسباب بازی تو را برداشته است و می‌گوید اگر خبرچینی کنی، تو را کتک می‌زند. تو می‌ترسی و عصبانی هستی.
- دوستت هنگام بازی خود را خراب می‌کند. این برایش خیلی ناگوار و سخت است و از تو خواهش می‌کند در مورد این مطلب چیزی به کسی نگویی.
- شما با بچه‌ها نشسته‌اید و مشورت می‌کنید که هنگام خداحافظی از مربی، چه چیزی به او هدیه بدهید. مربی به طرف شما می‌آید و می‌خواهد بداند که درباره‌ی چه چیزی پچ پچ می‌کنید؛ اما شما چیزی نمی‌گویید.
- پس از صبحانه بشقابی از دستت می‌افتد و می‌شکند. کامران پیش تو می‌آید و می‌گوید اگر هر روز یک آب نبات برای او بخری، چیزی را لو نمی‌دهد.
- یکی از بزرگترها که تو او را خوب می‌شناسی، همیشه تو را می‌بوسد و ناز و نوازش می‌کند؛ هرچند تو اصلاً این کار را دوست نداری. او به تو می‌گوید که این کار باید یک راز بین ما باشد.
- مادر به مسافرت رفته است. تو با پدر خانه را تمیز می‌کنی و برای مادر نیز دسته گل زیبایی می‌چینی. پدر می‌گوید که تو نباید پایِ تلفن چیزی را لو بدهی، چون این یک راز است و برای مادر یک خبری شگفت‌انگیز و زیباست.

سلطان دروغ

تعداد نفرات: دو نفر و بیشتر
سن: چهار سال به بالا
زمان: 5 دقیقه
لوازم: ....
مکان: اتاقی ساکت
مربی داستانی را حکایت و به آن یک دروغ خیلی بزرگ اضافه می‌کند. این دروغ باید تا حد امکان مبالغه‌آمیز و چشمگیر باشد. بچّه‌ها یکی پس از دیگری استدلال می‌کنند که چرا دروغ گفته شده، اصلاً ممکن نیست اتفاق بیفتد و سپس با یکدیگر درباره‌ی دروغ گفتن بحث می‌کنند. چرا آدم دروغ می‌گوید؟ آیا دروغ گفتن مجاز است؟ ممنوع است؟ چرا؟ آیا موقعیتهایی وجود دارد که بچه‌ها بتوانند در آن موقعیتها دروغ بگویند؟ آیا بچه‌هایی که در شرایط اضطراری قرار گرفته‌اند، باید برای حفظ خود دروغ بگویند؟
منبع مقاله :
باوم، هایکه، (1392)، بازیهایی برای تقویت اعتماد به نفس در کودکان، ترجمه محمد حبیبی، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ اول.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.