نگاهی به حدیث زینب عَطّاره

در مصادر حدیثی، روایت‌هایی با عنوان «زینب العطارة الحولاء» یا «الحولاء العطارة» و یا تعبیرهایی از این قبیل، منقول است که گفتگوی زنی را با همین نام با پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) گزارش کرده است.
يکشنبه، 10 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به حدیث زینب عَطّاره
نگاهی به حدیث زینب عَطّاره

نویسنده: مهدی مهریزی

 
در مصادر حدیثی، روایت‌هایی با عنوان «زینب العطارة الحولاء» یا «الحولاء العطارة» و یا تعبیرهایی از این قبیل، منقول است که گفتگوی زنی را با همین نام با پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) گزارش کرده است. این حدیث را گروهی از محدّثان، مورد مناقشه و نقد قرار داده‌اند. (1)
برای ارزیابی و بررسی دقیق این روایات، باید نخست به گردآوری این احادیث پرداخت. آنچه نگارنده در جستجوهای خود بدان رسیده، از این حکایت دارد که حدیثی با تعبیر «زینب العطارة الحَولاء»، تنها در مصادر شیعی به چشم می‌خورد و در منابع حدیثی اهل سنّت، نقل نشده است. این روایت را کلینی در فروع و روضة الکافی و صدوق در دو کتاب التوحید وکتاب من لایحضره الفقیه نقل کرده‌اند. مضمون این حدیث، پرسش زینب از عظمت خداوند است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) به تفصیل، به وی پاسخ گفته است.
لکن روایت دیگری با تعبیر «الحولاء العطارة»، در مصادر حدیثی شیعه و اهل سنّت، به ثبت رسیده است که مضمون آن، گلایه‌ی این زن از همسرش است و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ، حقوق زن و شوهر را بیان فرموده است.
در نتیجه، بررسی و داوری درباره‌ی این احادیث را در دو بخش دنبال نموده، در بخش نخست، حدیث «زینب العطارة الحولاء» و در بخش دوم، حدیث «الحولاء العطارة» را به بحث می‌گذاریم.

یک. حدیث زینب العطارة الحولاء

این حدیث را - چنان که گذشت -، در کتاب‌های حدیثی کهن، در آثار کلینی (329ق) و شیخ صدوق (381ق) می‌یابیم.
کلینی، این حدیث را در فروع و روضة الکافی نقل کرده است؛ در فروع الکافی، به صورت مختصر و در کتاب روضه، به تفصیل.
سند حدیث در این دو بخش الکافی تا دو راوی به امام، متفاوت و از آن جا تا امام، واحد است.
صدوق هم این حدیث را در کتاب التوحید، به صورت مفصّل و با سند آورده است؛ ولی در کتاب من لا یحضره الفقیه، با سند مرسل و متن مختصر، نقل کرده است.
اینک متن احادیث را با نقل‌های متعدّد، ذکر می‌کنیم و سپس به بررسی اسناد آنها می‌پردازیم:
1. عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن عبدالله، عن أبیه، عن خلف بن حمّاد، عن حسین بن زید الهاشمی، عن أبی عبدالله (علیه‌السلام) قال: جاءت زینب العطارة الحولاء إلی نساء النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و بناته، و کانت تبیع منهنّ العطر، فجاء النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و هی عندهن، فقال: إذا أتیتنا طابت بیوتنا. فقالت: بیوتک بریحک أطیب یا رسول الله! قال: إذا بعتِ فأحسنی و لا تغشّی؛ فإنّه أتقی و أبقی للمال. (2)
2. محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن عبدالرحمان بن أبی نجران، عن صفوان، عن خلف بن حمّاد، عن حسین بن زید الهاشمی، عن أبی عبدالله (علیه‌السلام) قال: جاءت زینب العطارة الحولاء إلی نساء النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و بناته، و کانت تبیع منهنّ العطر، فجاء النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و هی عندهن، فقال: إذا أتیتنا طابت بیوتنا. فقالت: بیوتک بریحک أطیب یا رسول الله. قال: إذا بعتِ فأحسنی و لا تغشّی؛ فإنّه أتقی و أبقی للمال. فقالت: یا رسول الله! ما أتیتُ بشیء من بیعی، و إنّما أتیتُ أسألک عن عظمة الله (عزّ و جلّ)؟ فقال: جلّ جلال الله: سأحدّثک عن بعض ذلک.
ثمّ قال: إنّ هذه الأرض بِمَن علیها عند التی تحتها کحلقة مُلقاة فی فلاة قیٍّ، وهاتان بمن فیهما و من علیهما عند التی تحتها کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، والثالثة حتّی انتهی إلی السابعة - و تلا هذه الآیة: (خَلَقَ سَبعَ سَمواتٍ و مِن الأرضِ مِثلهنَّ) (3) - و السبع الأرضین بمن فیهنّ و من علیهنّ علی ظهر الدیک کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ. ولادیک له جناحان: جناح فی المشرق و جناح فی المغرب، و رِجلاه فی التخوم، و السبع والدیک بمن فیه و من علیه علی الصخرة کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و الصخرة بمن فیها و مَن علیها علی ظهر الحوت کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و السبع والدیک و الصخرة و الحوت بمن فیه و من علیه علی البحر المظلم کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و السبع والدیک و الصخرة و الحوت و الحبر المظلم علی الهواء الذاهب کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ والسبع والدیک والصخرة والحوت والبحر المظلم و الهواء الذاهب علی الثری کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ. ثمّ تلا هذه الآیة: (لَهُ ما فی السموات وَ ما فِی الأرضِ و ما بَینَهُما و ما تحتَ الثری)، ثمّ انقطع الخبر عند الثری.
والسبع والدیک و الصخرة و الحوت و البحر والمظلم و الهواء و الثری و من فیه و من علیه عند السماء الاُولی کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و هذا کله و سماء الدنیا و من علیها و من فیها عند الّتی فوقها کحلقة فی فلاة قیٍّ، و هاتان السماءان و من فیهما و من علیهما عند التی فوقهما کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و هذه الثلات بمن فیهن و من علیهن عندالرابعة کحلقة ملقاة فی فلاة قی- حتّی انتهی إلی السابعة - و هن و من فیهنّ و من علیهنّ عند البحر المکفوف عن أهل الأرض کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و هذه السبع و البحر المکفوف عند جبال البرد کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ- و تلا هذه الآیة (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ) (4) - و هذه السبع و البحر المکفوف و جبال البرد عند الهواء الذی تحار فیه القلوب کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ، و هذه السبع و البحر المکفوف و جبال البرد و الهواء عند حجب النور کحلقة ملقاة فی فلاة قیّ، و هذه السبع و البحر المکفوف و جبال البرد و الهواء و حجب النور عند الکرسیّ کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ - ثمّ تلا هذه الآیة: (وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّمَواتِ وَ الأرضَ وَ لَا یَؤدُهُ و حِفظُهُمَا وَ هُوَ العَلِیُّ العَظِیمُ) (5) - و هذه السبع و البحر المکفوف و جبال البرد و الهواء و حجب النور و الکرسی عند العرش کحلقة ملقاة فی فلاة قیٍّ. ثمّ تلا هذه الآیة: (الرَّحَمنُ عَلَی العَرشِ الستَوَی). (6) و فی روایة الحسن: الحجب قبل الهواء الذی تحار فیه القلوب. (7)
3. أبی رحمه الله قال: حدّثنا سعد بن عبدالله، قال: حدّثنا إبراهیم بن هاشم و غیره، عن خلف بن حماد، عن الحسین بن زید الهاشمی، عن أبی عبدالله (علیه‌السلام) ... (مطابق با متن روضة الکافی). (8)
4. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) لزینب العطارة الحولاء: إذا بعت فأحسنی و لا تغشّی؛ فإنّه أنقی و أبقی للمال. (9)
این روایت، در جوامع حدیثی متأخّر شیعه نیز از مصادر فوق نقل شده است. شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعة، آن را از فروع و روضة الکافی و کتاب من لا یحضره الفقیه نقل می‌کند. (10)
علّامه مجلسی نیز در بحار الأنوار، آن را از فروع الکافی (11) و التوحید صدوق، (12) نقل کرده است.
نمودار اسناد این روایت چنین است:
نگاهی به حدیث زینب عَطّاره
رُواتِ این حدیث با حذف موارد مکرّر، از این قرار است:
- حسین بن زید هاشمی (راوی طبقه‌ی اوّل)؛
- خلف بن حمّاد (راوی طبقه‌ی دوم)؛
- پدر عبدالله، صفوان، ابراهیم بن هاشم (راویان طبقه‌ی سوم)؛
- عبدالله، عبدالرحمان بن ابی نجران، سعد بن عبدالله (راویان طبقه‌ی چهارم)؛
- احمد بن محمّد، پدر صدوق (راویان طبقه‌ی پنجم)؛
- عدّه‌ی کلینی، محمّد بن یحیی (راویان طبقه‌ی ششم).
قابل توجّه است با این که صدوق، حدود پنجاه سال متأخّر از کلینی است، طبقات نقل او کمتر از کلینی است.
علّامه‌ی مجلسی، درباره‌ی این روایت فرموده است:
مجهول و یمکن عدّه فی الحسان. (13)
علّامه‌ی شعرانی، در تعلیقه بر شرح ملّا صالح مازندرانی بر روضه‌ی الکافی نوشته است:
... و الحق أنّ روایة زینب العطارة ضعیفة. علی فرض صدور شیء منها حقیقة من المعصوم لا نطمئن بحفظ الرواة و ضبطهم جمیع الألفاظ التی سمعوها، و إنّما یحتاج إلی تکلّف التأویل و التوجیه بما یشمئز منه الطبع و الالتزام بالمحالات. من یعتقد صدور جمیع الروایات من المعصوم و عصمة الرواة من الخطأ و السهو و النسیان فی نقل جمیع ألفاظ الإمام (علیه‌السلام) - و هو اعتقاد سخیف - نری فی کثیر من الأخبار المعتبرة نقل آیات القرآن ضمن کلام المعصوم غلطاً، مع أنا نعلم أنه (علیه‌السلام) لم یقرأ إلّا کما هو صحیحاً. فالحق عدم التعرض لشیء ممّا ورد فی روایة زینب العطارة و التوقّف فیها. و العجب أنّ بعض الناس حاولوا تطبیق الروایة علی العلوم الطبیعیة و الهیئة الإفرنجیة، و البعد بینهما أبعد ممّا بین السماء و الأرض. (14)
در میراث حدیث شیعه، دفتر پانزدهم در مقاله‌ی «نگاهی به اخبار إنّ الأرض علی الحوت»، به گزارش روایات دلالت کننده بر چگونگی خلقت پرداختیم و دیدگاه‌ها را درباره‌ی این مضمون آوردیم.
نخستین دیدگاه، از آنِ کسانی بود که این روایت‌ها را نادرست دانسته و حکم به جعلی و ساختگی بودن آنها داشتند. شخصیت‌هایی چون: شیخ مفید، سیّد مرتضی، علّامه کاشف الغطا، شیخ غلامحسین تبریزی، و علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در میان شیعه و کسانی چون: یاقوت حَمَوی، آلوسی و محمود ابو رَیَّه، در میان اهل سنّت چنین نظری داشتند. (15)

دو. حدیث الحولاء العطارة

این حدیث، در فروع الکافی و مستدرک الوسائل از مصادر شیعی، و تاریخ بغداد، الموضوعات ابن جوزی، اُسد الغابة و الإصابة از مصادر اهل سنّت، نقل شده است.
به این نکته باید توجّه کرد که متن نقل شده در فروع الکافی، بسیار مختصر است، چنان که در اُسد الغابة و الإصابة نیز به اجمال نقل شده است؛ ولی در کتاب مستدرک الوسائل، متنِ مفصّل آن، روایت شده و حاجی نوری، آن را از یک مجموعه‌ی خطّی کهن نقل می‌کند. همچنین ابن جوزی در الموضوعات، آن را با تفصیل بیشتر آورده است. اینک این روایت را به تفکیک، از مصادر شیعی و اهل سنّت آورده و سپس به اجمال، به بررسی آن می‌پردازیم.

الف. مصادر شیعی

1. عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن أبی عبدالله، عن أبیه، عن القاسم بن محمّد الجوهری، عن إسحاق بن إبراهیم الجعفی قال: سمعت أبا عبدالله (علیه‌السلام) یقول: إن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) دخل بیت اُم سلمة فشمّ ریحاً طیبة فقال: أتتکم الحولاء؟ فقالت: هو ذا هی تشکو زوجها، فخرجت علیه الحولاء، فقالت: بأبی أنت و اُمی، إنّ زوجی عنّی معرض. فقال: زیدیه یا حولاء! قالت: ما أترک شیئاً طیباً مما أتطیب له به و هو عنی معرض. فقال: أما لو یدری ما له بإقباله علیک! قالت: و ما له بإقباله علی؟ فقال: أما إنه إذا أقبل اکتنفه ملکان، فکان کالشاهر سیفه فی سبیل الله، فإذا هو جامع تحات عنه الذنوب کما یتحات ورق الشجر، فإذا هو اغتسل انسلخ من الذنوب. (16)
2. وجدت فی مجموعة عتیقة بخط بعض العلماء، و فیها بعض الخطب، و یظهر من بعض القرائن أنّه أخذه من کتاب الخطب لأحمد بن عبدالعزیز الجلودی ما صورته: بسم الله الرحمن الرحیم، حدّثنا یحیی بن عمر، قال: حدّثنا عبس بن مسلم، قال: حدّثنا عمر بن إسحاق، عن عبدالله بن أبی بکر، عن محمّد بن مسلم، عن مهران الثقفی، عن عبدالله بن محبوب، عن رجل قال: إنّ الحولاء کانت امرأة عطارة لآل رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)، فلما کانت یوماً من الأیّام أمرها زوجها بمعروف فانتهرته، فأمسی مو هو ساخط علیها، فلمّا دخل المسجد للصلاة تبعته فأعرض عنها، فمشت إلیه و قبّلت یده الیمنی و قبّلت رأسه فأعرض عنها، فعلمت أنّه ساخط علیها فلطمت وجهها و عفرت خدها، وبکت بکاءً شدیداً و انتحبت، ورجفت بنفسها مخافة ربّ العالمین و خوفاً من نار جهنّم یوم وضع الموازین و نشر الدواوین، و إشفاقاً من عذاب مالک یوم الدین، فأتت بسفط فیه عطر و طیب، فتعطرت و تطیب کما تفعل العروس حین تزفّ إلی زوجها، ثمّ وطأت الفراش و تنجزت له اللحاف، فدخلت و عرضت نفسها علیه فأعرض عنها، فانکبّت علیه تقبّله فحوّل وجهه عنها، فلطمت وجهها وبکت بکاءً شدیداً خوفاً من الله (عزوجل) و إشفاقاً من عذابه، و فزعاً و جزعاً من نار وقودها الناس و الحجارة، ولم تذق تلک اللیلة نوماً، و کانت [تلک] اللیلة أطول علیها من یوم الحساب؛ لسخط زوجها علیها و ما أوجب الله (عزوجلّ) علیها من الحق، فلمّا أصبح الصباح قضت [صلاتها] و تبرقعت و أخذت علی رأسها رداء، و خرجت سائرة إلی دار رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)، فلما وصلت أنشأت تنادی: السلام علیکم آل بیت النبوّة، و معدن العلم و الرسالة، و مختلف الملائکة، أتأذنون لی بالدخول علیکم رحمکم الله؟ فسمعت اُمّ سلمة - رضی الله عنها - کلامها فعرفتها، فقالت لجاریتها: اخرجی فافتحی لها الباب. ففتحته لها فدخلت، فقالت اُمّ سلمة: ما شأنک یا حولاء؟ و کانت أحسن أهل زمانها، فقالت: یا ستی، خائفة من عذاب ربّ العالمین، غضب زوجی علیَّ فخشیت أن أکون [له] مبغضة. فقالت لها اُمّ سلمة: اقعدی، لا تبرحی حتّی یجیء رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم). فجلست حولاء تتحدّث مع اُمّ سلمة، فدخل رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) فقال: إنی لأجد الحولاء عندکم، فهل طیَّبتکم منها بطیب؟ فقالوا: لا والله یا نبی الله - صلی الله علیک و علی أهل بیتک الطاهرین - بل جاءت سائلة عن حقّ زوجها. ثمّ قصّت له القصّة، فقال: یا حولاء! ما من امرأة ترفع عینها إلی زوجها بالغضب، إلّا کحلت برماد من نار جهنّم. یا حولاء! و الذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة تردٌ علی زوجها، إلّا وعلقت یوم القیامة بلسانها، و سمرت بمسامیر من نار. یا حولاء! والذی بعثنی بالحق نبیاً، ما من امرأة تمدّ یدیها ترید أخذ شعرة من زوجها أو شقّ ثوبه، إلّا سمر الله کفیها بمسامیر من نار. یا حولاء! والذی بعثنی بالحق نبیاً، ما من امرأة تخرج من بیتها بغیر إذن زوجها تحضر عرساً، إلّا أنزل الله علیها أربعین لعنة عن یمینها، و أربعین لعنة عن شمالها، و تردّ اللعنة علیها من قدّامها فتغمرها، حتّی تغرق فی لعنة الله من فوق رأسها إلی قدمها، و یَکتب الله علیها بکل خطوة أربعین خطیئة إلی أربعین سنة، فإن أتت أربعین سنة کان علیها بعدد من سمع صوتها و کلامها، ثمّ لا یستجاب لها دعاء حتّی یستغفر لها زوجها بعدد دعائها له، و إلّا کانت تلک اللعنة [علیها] إلی یوم تموت و تبعث.
یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة تصلی خارجة عن بیتها أو دارها، إلّا أتاها الله یوم القیامة بتلک الصلاة فتضرب بها وجهها، ثمّ یأمر بها إلی النّار، فتشرح کما تشرح الحوت، فتقدّد کما یقدّد اللحم فی نار جهنّم. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة فی واد أو نهر جار و هی محصنة إلّا رماها الله (عزوجلّ) یوم القیامة فی واد من أودیة جهنّم، تلهب ناراً و جمراً عظیماً، ثمّ تقوم فیه موجاً ساطعاً کما یقوم الحوت إذا طرح فی النّار. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة تُثقّل علی زوجها المهر، إلّا ثقّل الله علیها سلاسل من نار جهنّم. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة تؤخّر المهر علی زوجها إلی یوم القیامة، إلّا أذاقها الخی فی الحیاة الدنیا، و عذاب الآخرة أکبر لو کانوا یعلمون. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، ما من امرأة تصوم بغیر إذن زوجها تطوعاً، لا لفرض شهر رمضان و غیره من النذر، إلّا کانت من الآثمین. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، لا ینبغی للمرأة أن تتصدّق بشیء من بیت زوجها إلّا بإذنه، فإن فعلت ذلک کان له الأجر و علیها الوزر. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیاً و رسولاً، خلیفة الرب - جل ذکره - الرجل علی المرأة، فإن رضی عنها رضی الله عنها، و إن سخط علیها و مقتها وغضب علیها و ملائکته. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً و هادیاً مهدیاً، إنّ المرأة إذا غضب علیها زوجها فقد غضب علیها ربّها، و حشرت یوم القیامة منکوسة متعوسة فی أصل جهنّم - یعنی قعرها - مع المنافقین فی الدرک الأسفل من النّار، وسلط الله علیها الحیّات و العقارب و الأفاعی و الثعابین تنهش لحمها، کل ثعبان مثل الشجر و الجبال الراسیات. یا حولاء! ما من امرأة صلّت صلاتها، و لزمت بیتها، و أطاعت زوجها، إلّا غفر الله لها ذنوبها ما قدّمت و ما أخّرت. یا حولاء! لا یحلّ للمرأة أن تکلّف زوجها فوق طاقته، و لا تشکوه إلی أحد من خلق الله (عزّ وجلّ)، لا قریب و لا بعید. یا حولاء! یجب علی المرأة أن تصبر علی زوجها علی الضر و النفع، و تصبر علی الشدّة و الرخاء، کما صبرت زوجة أیّوب المبتلی، صبرت علی خدمته ثمانی عشرة سنة تحمله علی عاتقها مع الحاملین، و تطحن مع الطاحنین، و تغسل مع الغاسلین، و تأتیه بکسرة یأکلها و یحمد الله (عزّوجل)، و کانت تلقیه فی الکساء و تحمله علی عاتقها؛ شفقة و إحساناً إلی الله و تقرباً إلیه (عزّ و جلّ).
یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، کل امرأة صبرت علی زوجها فی الشدّة و الرخاء، و کانت مطیعة له و لأمره، حشرها الله تعالی مع امرأة أیّوب (علیه‌السلام). یا حولاء! لا تبدی زینتک لغیر زوجک. یا حولاء! لا یحلّ لامرأة أن تظهر معصمها و قدّمها لرجل غیر بعلها، و إذا فعلت ذلک لم تزل فی لعنة الله و سخطه، و غضب الله علیها و لعنتها ملائکة الله، و أعدّلها عذاباً ألیماً. و اعلمی یا حولاء! أیّما امرأة دخلت الحمام، إلّا وضع إبلیس اللعین یده علی قبلها، فإن شاء أقبل بها و إن شاء أدبر بها، ویلعنها حتّی تخرج منه؛ لأنّ الحمّام بیت من بیوت جهنّم، و من بیوت الکفّار و الشیاطین. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، إنّ للرجل حقّاً علی امرأته؛ ؤذا دعاها ترضیه، و إذا أمرها لا تعصیه، و لا تجاوبه بالخلاف، و لا تخالفه، و لا تبیت و زوجها علیها ساخط و لو کان ظالماً، و لا تمنعه نفسها إذا أراد و لو کانت علی ظهر قتب. یا حولاء! إنّ المرأة یجب علیها أن ترضی زوجها إذا غضب علیها، و لا یحلّ لها أن تنظر إلی وجهه نظرة مغضبة، و لکن تقتحم علی رجلیه تقبّلهما، و تمسح علی رجلیه حتّی یرضی عنها ربّها، و إن سخط علیها فقد سخط الله (عزّوجلّ) علیها.
یا حولاء! للمرأة علی زوجها أن یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، و یعلّمها الصلاة و الصوم و الزکاة إن کان فی مالها حق، و لا تخالفه فی ذلک. یا حولاء! و الذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً، لقد بعثنی [ربّی] المقام المحمود، فعرضنی علی جنّته و ناره، فرأیت أکثر أهل النّار النساء، فقلت: یا حبیبی جبرئیل! و لم ذلک؟ فقال: بکفرهن. فقلت: یَکفرن بالله (عزّ وجلّ)؟ فقال: لا، ولکنهن یکفرن النعمة، فقلت: کیف ذلک یا حبیبی جبرئیل؟ فقال: لو أحسن إلیها زوجها الدهر کله [لم یبد إلیها] سیئة قالت: ما رأیت منه خیراً قط. یا حولاء! أکثر أهل النّار من حطب سعیر النساء.
فقالت الحولاء: یا رسول الله! و کیف ذلک؟ قال: لأنّها إذا غضب علی زوجها ساعة تقول: ما رأیت منک خیراً قط ! عسی أن تکون قد ولدت منه أولاداً.
یا حولاء! للرجل علی المرأة أن تلزم بیته، و تودّده و تحبّه و تشفقه و تجتنب سخطه، و تتبع مرضاته، و توفی بعهده و وعده، و تتقی صولاته، و لا تشرک معه أحداً فی أولاده، و لا تهینه و لا تشقیه، و لا تخونه فی مشهده و لا [فی] ماله، و إذا حفظت غیبته حفظت [مشهده]، و استوت فی بیتها، و تزیّنت لزوجها، و أقامت صلاتها، و اغتسلت من جنابتها و حیضها و استحاضتها، فإذا فعلت ذلک کانت یوم القیامة عذراء بوجه منیر، فإن کان زوجهاً مؤمناً صالحاً فهی زوجته، و إن لم یکن مؤمناً تزوّجها رجل من الشهداء، و لا تطیبی و زوجک غائب.
یا حولاء! من کانت منکن تؤمن بالله و الیوم الآخر، لا تجعل زینتها لغیر زوجها، و لا تبدی خمارها و معصمها. و أیّما امرأة جعلت شیئاً من ذلک لغیر زوجها، فقد أفسدت دینها، و أسخطت ربها علیها. یا حولاء! لا یحلّ لامرأة أن تُدخِل بیتها من قد بلغ الحلم، و لا تملأ عینها منه و لا عینه منها، و لا تأکل معه و لا تشرب إلّا أن یکون محرماً علیها، و ذلک بحضرة زوجها.
فقالت عائشة عند ذلک: یا رسول الله، و إن کان مملوکاً؟ فقال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): و إن کان مملوکاً. فلا تفعل شیئاً من ذلک، فإن فعلت فقد سخط الله علیها و مقتها و لعنها و لعنتها الملائکة.
یا حولاء! ما من امرأة تستخرج [ما طیبت] لزوجها، إلّا خلق الله [لها] فی الجنّة من کلّ لون، فیقول لها: کلی و اشربی بما أسلفتِ فی الأیام الخالیة. یا حولاء! ما من امرأة تحمل من زوجها کلمة، إلّا کتب الله لها بکل کلمة ما کتب من الأجر للصائم و المجاهد فی سبیل الله (عزّوجلّ). یا حولاء! ما من امرأة تشتکی زوجها إلّا غضب الله علیها، و ما من امرأة تکسو زوجها إلّا کساها الله یوم القیامة سبعین خلعة من الجنّة، کل خلعة منها مثل شقائق النعمان و الریحان، و تُعطی یوم القیامة أربعین جاریة تخدمها من الحور العین. یا حولاء! والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً و رسولاً و مبشّراً و نذیراً، ما من امرأة تحمل من زوجها ولداً إلّا کانت فی ظل الله (عزّوجلّ) حتّی یصیبها طلق، یکون لها بکلّ طلقة عتق رقبة مؤمنة، فإذا وضعت حملها و أخذت فی رضاعه، فما یمصّ الولد مصّة من لبن اُمّه إلّا کان بین یدیها نوراً ساطعاً یوم القیامة، یعجب من رآها من الأوّلین و الآخرین، و کتبت صائمة قائمة، و إن کانت مفطرة کتب لها صیام الدهر کلّه و قیامه، فإذا فطمت ولدها قال الحقّ جلّ ذکره: یا أیّتها المرأة، قد غفرت لک ما تقدّم من الذنوب، فاستأنفی العمل رحمک الله.
فقالت الحولاء: یا رسول الله! صلی الله علیک، هذا کلّه للرجال؟ قال (صلّی الله علیه و آله و سلم): نعم. قالت: فما للنساء علی الرجال؟ قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): أخبرنی أخی جبرئیل - و لم یزل یوصینی بالنساء حتّی ظننت أن لا یحلّ لزوجها أن یقول لها اُف - : یا محمّد! تقوا الله (عزّوجلّ) فی النساء؛، فإنهن عوان بین أیدیکم، أخذتموهن علی أمانات الله (عزّوجلّ)، ما استحللتم من فروجهن بکلمة الله و کتابه من فریضة و سنّة و شریعة محمّد بن عبد الله (صلّی الله علیه و آله و سلم)، فإن لهن علیکم حقّاً واجباً لِما استحللتم من أجسامهن، و بما واصلتم من أبدانهن، ویحملن أولادکم فی أحشائهن، حتّی أخذهن الطلق من ذلک، فاشفقوا علیهن، و طیّبوا قلوبهن حتّی یقفن معکم، ولا تکرهوا النساء، و لا تسخطوا بهن، و لا تأخذوا مما آتیتموهن شیئاً ألّا برشاهن و إذنهن؛ فأی رجل لطم امرأته لطمة، أمر الله (عزّوجلّ) مالک خازن النیران فیلطمه علی حرّ وجهه سبعین لطمة فی نار جهنّم، و أی رجل منکم وضع یده علی شعر امرأة مسملة، سمر کفه بمسامیر من نار ... الخبر. (17)
در سند الکافی، اسحاق بن ابراهیم جُعفی، در کتب رجال، جرح و تعدیل ندارد و مجهول است و ظاهراً در کتب اربعه، بیش از این یک روایت از وی منقول نیست (18) و همچنین قاسم بن محمّد جوهری، در کتب رجال قدما، جرح و توثیقی ندارد و برخی او را به استناد توثیق ابن داوود و یا وقوعش در اَسناد کامل الزیارات، موثّق دانسته‌اند. البته وی در کتب اربعه، حدیث بسیار دارد و تا هفتاد و یک حدیث برایش شمارش شده است. (19)
سند حاجی نوری نیز قابل اطمینان نیست؛ زیرا نقل وی به صورت وجاده است. ضمن این که سند حدیث از عبدالله بن محبوب تا زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) روشن نیست.

ب. مصادر اهل سنّت

1. خطیب بغدادی (463 ق) در تاریخ بغداد چنین نقل می‌کند:
أخبرنا أبو الولید الدربندی، أخبرنا محمّد بن أحمد بن سلیمان الحافظ ببخاری، حدّثنا محمّد بن نصر بن خلف، حدّثنا أبو کثیر سیف بن حفص، حدّثنی علی بن الجنید أبو الحسن و محمّد بن حمید بن فروة، قالا: حدّثنا محمّد بن سلام، حدّثنا أبو سهل المدائنی یعنی الصباح بن سهل، عن زیاد بن میمون، عن أنس بن مالک قال: کانت امرأة بالمدینة عطارة یقال لها الحولاء، فجاءت إلی عائشة فقالت: یا اُمّ المؤمنین، نفسی لک الفداء! إنی اُزیّن نفسی لزوجی کل لیلة حتّی کأنّی العروس أزفّ إلیه ... و ذکر الحدیث. (20)
2. ابن جوزی (597ق)، نقل خطیب بغدادی را آورده و سپس چنین اضافه کرده است:
هذا ما روی الخطیب، و قد روی لنا هذا الحدیث بطوله، و هو أنّ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) قال للحولاء: لیس من امرأة ترفع شیئاً من بیتها من مکان أو تضعه فی مکان ترید بذلک إصلاحاً إلّا نظر الله تعالی إلیها، و ما نظر الله (عزّوجلّ) إلی عبد قط فعذّبه، قال: زدنی یا رسول الله ! قال: لیس من امرأة من المسلمین تحمل من زوجها إلّا کان لها من الأجر کأجر الصائم القائم المخبت القانت، فإذا رضعته کان لها بکلّ رضعة عتق رقبة، فإذا فطمته نادی مناد من السماء: أیّتها المرأ‎ة، استأنفی العمل؛ فقد کفیت ما مضی. فقالت عائشة: یا رسول الله! هذا للنساء فما للرجال؟ قال: ما من رجل من المسلمین یأخذ بید امرأته یراودها إلّا کتب الله له عشر حسنات، فإذا عانقها فعشرون حسنة، فإذا قبّلها فعشرون و مئة حسنة، فإن جامعها ثمّ قام إلی مغتسله لم یمرّ الماء علی شعرة من جسده إلّا کتب الله بها عشر حسنات وحطّ عنه عشر خطیئات، و إن الله (عزّوجلّ) لیباهی به الملائکة فیقول: انظروا إلی عبدی، قام فی هذه اللیلة الشدیدة بردها فاغتسل من الجنابة مؤمناً، إنّی ربه اُشهدکم أنّی قد غفرت له.
قال الدار قطنی:
هذا حدیث باطل - و قال: - ذهب عبد الرحمان بن مهدی و أبو داوود إلی زیاد بن میمون، فأنکرا علیه هذا الحدیث، فقال: اشهدوا أنّی قد رجعت عنه.
قال المصنّف: قلت: قال یزید بن هارون: کان زیاد بن میمون کذّاباً. و قال یحیی بن معین: لیس بشیء، لا یساوی قلیلاً و لا کثیراً. و قال البخاری: ترکوه. و أمّا الصباح بن سهیل فقال البخاری و الرازی و أبو زرعة: هو منکر الحدیث. و قال ابن حبان: یروی المناکیر عن أقوام مشاهیر، لا یجوز الاحتجاج به. (21)
3. ابن اثیر (630ق)، در ذیل «الحولاء العطارة»، ابن حدیث را نقل می‌کند:
الحولاء العطارة، أخبرنا أبو موسی إجازة، أخبرنا أبو علی محمّد بن علی الکاتب و الحسن بن أحمد، قالا: أخبرنا أبو منصور عبدالرزاق بن أحمد، أخبرنا أبو الشیخ عبدالله بن محمّد، أخبرنا محمّد، أخبرنا اسحاق بن جمیل، أخبرنا إسحاق بن الفیض، أخبرنا القاسم بن الحکم، أخبرنا جریر بن أیوب البجلی، أخبرنا حماد بن أبی سلیمان، عن زیاد الثقفی، عن أنس بن مالک قال: کانت امرأة بالمدینة عطارة تسمّی الحولاء، فجاءت حتّی دخلت علی عائشة فقالت: یا اُمّ المؤمنین، إنی لأتطیب کلّ لیلة و أتزیّن حتّی کأنّی عروس أزفّ فأجیء حتّی أدخل فی لحاف زوجی أبتغی بذلک مرضاة ربّی، فیحول وجهه عنّی، فأستقبله فیعرض عنّی، و لا أراه إلّا قد أبغضنی. فقالت لها عائشة: لا تبرحی حتّی یجیء رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم). فلمّا جاء رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) قال: إنّی لأجد ریح الحولاء، فهل أتتکم؟ و هل ابتعتم منها شیئاً؟ قالت عائشة: لا والله یا رسول الله! ولکن جاءت تشکو زوجها. فقال لها رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): یا حولاء! فقالت: یا رسول الله! إنّی لأتزیّن و أفعل کذا و کذا - نحو ما ذکرت لعائشة - فقال لها رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): اذهبی أیّتها المرأة، فاسمعی و أطیعی زوجک. قالت: یا رسول الله! فما لی من الأجر ... الحدیث، فذکر من حقّ الزوج علی المرأة و حقّ المرأة علی الزوج و ما فی الحمل و الولادة و الفطام من الأجر، أخرجه أبو موسی. (22)
ابن حجر (852ق) در الإصابة، همان متن ابن اثیر را آورده و سپس می‌گوید:
قلت: و سند هذا الحدیث و اهٍ جدّاً، و قد ذکره البزاز و قال: زیاد الثقفی راویه بصری متروک الحدیث. (23)
همچنین وی احتمال می‌دهد که این حولاء، همان همسر عثمان بن مظعون باشد:
الحولاء امرأة عثمان بن مظعون، ذکرها ابن مندة مختصراً، فقال: لها ذکر فی حدیث، و لا یعرف لها روایة. قلت: و یحتمل أن تکون هی العطارة إن کانت قصتها محفوظة؛ فإن عثمان بن مظعون کان مشهوراً بالإعراض عن النساء کما هو مذکور فی ترجمته. (24)
مسلم نیشابوری (261 ق) درباره‌ی زیاد بن میمون و نقل حدیث عطاره در کتاب صحیح خود چنین آورده است:
(و حدّثنا) محمود بن غیلان قال: قلت لأبی داوود الطیالسی: قد أکثرت عن عباد بن منصور، فما لک لم تسمع منه حدیث العطارة الذی روی لنا النضر بن شمیل؟ قال لی: اسکت؛ فأنا لقیت زیاد بن میمون و عبدالرحمان بن مهدی، فسألناه فقلنا له هذه الأحادیث التی ترویها عن أنس، فقال: أرأیتما رجلاً یذنب فیتوب، ألیس یتوب الله إلیه؟ قال: قلنا: نعم. قال: ما سمعت من أنس من ذا قلیلاً و لا کثیراً! إن کان لا یعلم الناس فأنتما لا تعلمان أنّی لم ألق أنساً؟ قال أبو داوود: فبلغَنا بعدُ أنّه یروی، فأتیناه أنا و عبد الرحمان فقال: أتوب، ثمّ کان بعد یحدّث فترکناه. (25)
قاضی عیاض (544 ق) در شرح خود بر صحیح مسلم، در ذیل این سخن چنین نوشته است:
و ذکر مسلم حدیث العطارة و لم یفسّره. هو حدیث رواه زیاد بن میمون أبو عمّار عن أنس، أن امرأة یقال لها الحولاء عطارة کانت بالمدینة فدخلت علی عائشة، و ذکرت خبرها مع زوجها، و أنّ النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) ذکر لها فی فضل الزوج، و هو حدیث طویل غیر صحیح، ذکره ابن وضّاح بکماله فی کتاب القطعان له. و یقال: إنّ هذه العطارة هی الحولاء بنت تویت المذکورة فی غیر هذا الحدیث. (26)
نووی (676ق) در شرح خود، همین مطلب را از قاضی عیاض نقل می‌کند. (27)
چنان که از این نقل‌ها مشهود است، اهل سنّت، از یک سو، حکم به بطلان این روایت کرده‌اند؛ چنان که دارقطنی و ابن حجر درباره‌ی آن، داوری کردند و از سوی دیگر، درباره‌ی برخی رُوات این حدیث، حکم به ضعف و نقل‌های سست کرده‌اند؛ چنان که مسلم، قاضی عیاض و دیگران داوری کردند.
خلاصه آن که این روایت، از جهت اسناد و صدور در مصادر شیعی و اهل سنّت، با مشکل جدّی، روبه روست و قابل استناد نیست، علاوه بر آن که مضمون آن هم در پاره‌ای موارد، جای تأمل جدی دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. این مقاله، پیش از این، در میراث حدیث شیعه (دفتر هجدهم) منتشر شده است.
2. الکافی، ج 5، ص 151، ح 5.
3. سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 12.
4. سوره‌ی نور، آیه‌ی 43.
5. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 255.
6. سوره‌ی طه، آیه‌ی 5.
7. الکافی، ج 8، ص 153-158، ح 143.
8. التوحید، ص 275.
9. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 272، ح 3985.
10. وسائل الشیعة، ج 17، ص 387-388، ح 1.
11. بحارالأنوار، ج 22، ص 134، ح 116.
12. همان، ج 57، ص 83، ح 10 و ج 90، ص 185، ح 2.
13. مرآة العقول، ج 26، ص 5.
14. شرح اُصول الکافی، مازندرانی، ج 12، ص 161.
15. میراث حدیث شیعه، دفتر پانزدهم، ص 26-31؛ حدیث پژوهی، ج 2، ص 79-107.
16. الکافی، ج 5، ص 496، ح 4.
17. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 238-245، ح 2 و ص 252-253، ح 2 و ص 250، ح 4.
18. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 34-35.
19. همان، ج 14، ص 47-56.
20. تاریخ بغداد، ج 9، ص 338، ش 4884.
21. الموضوعات، ج 3، ص 65-67، ش 1277.
22. اُسد الغابة، ج 7، ص 77، ش 6867.
23. همان، ص 94، ش 11073.
24. الإصابة، ج 8، ص 95، ش 11075.
25. صحیح مسلم، ج 1، ص 24.
26. إکمال المعلم بفوائد مسلم، ج 1، ص 151.
27. شرح مسلم، نووی، ج 1، ص 113.

منبع مقاله :
مهریزی، مهدی؛ (1389)، حدیث پژوهی، قم: دارالحدیث، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.