جایگاه والای صبر و شکیبایی (2)

به گفته بعضی از علمای اخلاق،روایاتی که درباره فضیلت صبر و شکیبایی ازمعصومین علیهم السلام به ما رسیده،بیش از آن است که به شمارش در آید.و در برخی از کتب‏که درباره صبر تالیف یافته،نزدیک به 900 حدیث از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و ائمه‏معصومین علیهم السلام در این باره آمده است که به عنوان نمونه،بخشی از آن‏ها را گلچین‏نموده‏ایم:
سه‌شنبه، 18 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه والای صبر و شکیبایی (2)
جایگاه والای صبر و شکیبایی (2)
جایگاه والای صبر و شکیبایی (2)

نويسنده: حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)




صبر در احادیث اسلامی

به گفته بعضی از علمای اخلاق،روایاتی که درباره فضیلت صبر و شکیبایی ازمعصومین علیهم السلام به ما رسیده،بیش از آن است که به شمارش در آید.و در برخی از کتب‏که درباره صبر تالیف یافته،نزدیک به 900 حدیث از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و ائمه‏معصومین علیهم السلام در این باره آمده است که به عنوان نمونه،بخشی از آن‏ها را گلچین‏نموده‏ایم:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:«الصبر خیر مرکب ما رزق الله عبدا خیرا له و لا اوسع‏من الصبر،صبر بهترین مرکب سواری است،خداوند هیچ بنده‏ای را بهتر و گسترده از صبرروزی نداده است.» (28)
تعبیر به‏«بهترین مرکب‏»،در این حدیث‏شریف اشاره به این دارد که صبر،وسیله‏رسیدن به همه سعادت‏ها و خوشبختی‏هاست و انسان بدون آن به هیچ مقامی در دنیا وآخرت نمی‏رسد!
2-امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«علیکم بالصبر فان الصبر من الایمان کالراس‏من الجسد،بر شما باد صبر و استقامت کردن،زیرا صبر نسبت‏به ایمان،همانند سر به بدن‏است.» (29)
نشان می‏دهد که صبر نقش کلیدی برای تمام ابعاد زندگی انسان دارد،به همین دلیل‏در ذیل همین حدیث آمده است‏«لا ایمان لمن لا صبر له،کسی که صبر و استقامت ندارد،ایمان او پایدار نخواهد ماند.»
3-در حدیث دیگر،همان حضرت علیه السلام می‏فرمایند:«لا یعدم الصبور الظفر و ان طال‏به الزمان،شخص صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد هر چند طول بکشد.» (30)
با توجه با این که هم صبر مطلق ذکر شده و هم پیروزی،نشان می‏دهد که این حکم‏در تمام ابعاد معنوی و مادی زندگی انسان‏هاست.
4-پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله،صبر را به منزله نصف ایمان شمرده‏اند:«الصبر نصف الایمان، صبر نصف ایمان است.» (31)
در بعضی از روایات،نصف ایمان را شکر گزاری و نصف دیگر آن را صبردانسته‏اند.صبر و استقامت‏برای رسیدن به نعمتها و سپس شکر نعمت،یعنی بهره‏برداری‏صحیح از مواهب و نعمت‏های الهی.
روشن است که این حدیث،هیچ منافاتی با احادیث گذشته ندارد،زیرا همان طور که‏بیان شد،اگر مؤمن صبر نداشته باشد ایمانش به خاطر موانعی که بر سر راه دارد،از بین‏می‏رود،هم چنین اگر شاکر نباشد،طبق این بیان (و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) نعمت‏هااز کفش می‏رود.
5-در حدیث دیگر،رسول خدا صلی الله علیه و اله در تعبیر زیبای دیگری فرمودند:«الصبر کنزمن کنوز الجنة،صبر،گنجی از گنج‏های بهشت است.» (32)
6-دلیل این امر با نقل حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام به وضوح روشن می‏شود:«الصبرعون علی کل امر،صبر و شکیبایی به پیشرفت هر کار(مهمی)کمک می‏کند.» (33)
زیرا همان‏گونه که می‏دانید،در نظام زندگی بر سر راه هر کار مهمی،موانعی قراردارد که عبور از آنها فقط با نیروی صبر و شکیبایی ممکن است.
7-درباره شکیبایی در برابر گناه این حدیث نقل شده است:«و من صبر عن‏معصیة الله فهو کالمجاهد فی سبیل الله،کسی که در مقابل عوامل گناه صبر کند،مقامش‏همانند مجاهد در راه خداست.» (34)
آری هر دو مجاهد«فی سبیل الله‏»اند،با این تفاوت که یکی با دشمن بیرونی(جهاد اصغر)و دیگری با دشمن درونی(جهاد اکبر)می‏جنگد.
8-در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«ان صبرت ادرکت‏بصبرک‏منازل الابرار و ان جزعت اوردک جزعک عذاب النار،اگر صبر کنی،به خاطر صبر خودبه مقامات ابرار و نیکوکاران می‏رسی و اگر بی‏صبری کنی،این بی صبری تو را در عذاب دوزخ‏وارد می‏کند.» (35)
9-امام صادق علیه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگی،می‏فرمایند:«من‏ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه کان له مثل اجر الف شهید،هر کس از مؤمنان به بلایی‏گرفتار شود(و)شکیبایی را از دست ندهد،پاداش هزار شهید دارد». (36)
مرحوم‏«علامه مجلسی‏»قدس سره،بعد از ذکر این حدیث در جلد 68 بحار الانوار،این‏سؤال را مطرح می‏کند که چگونه این پاداش صحیح است،در حالی که شهید خود ازصابران می‏باشد،زیرا در برابر دشمن صبر می‏کند تا شربت‏شهادت را می‏نوشددر جواب این سؤال می‏توان گفت:شهید در برابر تهاجمات دشمن صبر می‏کند وصابران در مقابل حوادث تلخ زندگی،مانند بیماری‏ها،ناکامی‏ها و از دست دادن عزیزان‏صبر می‏کنند.
دلیل دیگری بر برتری او نسبت‏به اجر شهادت،این است که شهادت یک بار است،ولی گرفتاری‏های تلخ زندگی،هزاران بار تکرار می‏شود،
10-پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله درباره پاداش معنوی صابران می‏فرمایند:«من ابتلی فصبر واعطی فشکر و ظلم فغفر اولئک لهم الا من و هم مهتدون،کسانی که به بلایی مبتلا شود وشکیبایی کند و نعمتی به او برسد و شکر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و(با بزرگواری)طرف راببخشد،چنین کسانی امنیت و آرامش(در قیامت دارند)و آنها دایت‏یافتگانند». (37)
11-امام صادق علیه السلام می‏فرمایند:«الصبر یظهر ما فی بواطن العباد من النور و الصفاءو الجزع یظهر ما فی بواطنهم من الظلمة و الوحشة،صبر،آنچه را که در درون بندگان خدا ازنور و صفا وجود دارد،آشکار می‏کند و بی‏صبری و ناشکیبایی، آنچه را که در درون آنها از ظلمت ووحشت است،ظاهر می‏سازد.» (38)
12-بحث احادیث صبر را با حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام پایان می‏دهیم:
«الصبر مطیة لا تکبوا و القناعة سیف لا ینبوا،صبر و شکیبایی مرکبی است که هرگز به زمین‏نمی‏خورد و قناعت‏شمشیری است که هرگز از کار نمی‏افتد» (39)
این‏ها بخش مختصری از احادیثی است که درباره اهمیت صبر انسان‏ها و پاداش‏شکیبایان وارد شده است.
من از مفصل این قصه مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

آثار و پیامدهای صبر

همان گونه که در مباحث گذشته اشاره شد،طبیعت زندگی دنیا این است که با موانع ومشکلات و آفات همراه می‏باشد. در مسیر انجام‏«بایدها»و«نبایدها»اغلب مشکلاتی‏است که اگر انسان از آنها نگذرد،به مقصد نمی‏رسد.در ضمن همیشه آفات و مصایبی‏در کمین نعمت‏هاست که باعث از دست دادن آنها می‏شود،مصایبی در اموال و انفس وعزیزان و دوستان و مواهب دیگر.
انسان بدون صبر و استقامت،هم در جهات مثبت‏به جایی نمی‏رسد و هم در برابرعوامل منفی و مصائب و آفات قادر به ایستادگی نیست.به همین دلیل،کلید اصلی‏پیروزی‏ها،صبر و شکیبایی است و از آنجا که دین مجموعه‏ای از بایدها و نبایدهاست،اطاعات و ترک معاصی،بدون صبر و استقامت،بقاء و دوامی ندارد،زیرا طبق بیان‏گذشته،صبر در برابر ایمان، همانند سر نسبت‏به بدن است.
از این رو،در بعضی از احادیث اسلامی(از جمله حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده،صبر و ظفر،قرین هم شمرده شده‏اند که به واسطه صبر،ظفر می‏آید،«الصبر الظفر،صبر مساوی‏با پیروزی است!» (40)
در آیات قرآن نیز شرط مهم پیروزی مجاهدان راه خدا را صبر و شکیبایی شمرده‏است: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماة یغلبوا الفا من‏الذین کفروا ،هر گاه بیست نفر صبور و با استقامت از شما باشد،بر دویست نفر غلبه می‏کنند و اگریکصد نفر باشند بر هزار نفر از کافران پیروز می‏گردند.» (41)
چه نیرویی است که یک نفر را توانایی مقابله با ده نفر و صد نفر را توانایی مقابله بایک هزار نفر را می‏دهد.این نیرو همان صبر و استقامت است که در آیه به آن تصریح‏شده است.
افراد سست اراده و کم حوصله و کم استقامت،بسیار زود از میدان حوادث‏می‏گریزند،یا در برابر حجم مشکلات زانوا می‏زنند.نه دنیا را بدون صبر و استقامت‏به انسان می‏دهند و نه آخرت را،به همین دلیل،اقوام و ملت‏هایی در جهان پیشرفت دارندکه استقامت‏بیشتری داشته باشند.
در حالات علمای بزرگ-اعم از شخصیت‏های والای مذهبی که درهای علوم راگشودند یا دانشمندان علوم دیگر که به اختراعات و اکتشافات بزرگی نایل شدند-چیزی‏که بیش از هر چیز دیگر می‏درخشد،صبر و استقامت آنها است.گاهی یک دانشمند،برای کشف یک قانون علمی،ناچار است چند سال در کتابخانه یا آزمایشگاه خود بماندتا موفق به کشف آن شود.
حدیثی از علی علیه السلام نقل شده است:«من رکب مراکب الصبر اهتدی الی میدان النصر،کسی که بر مرکب صبر و شکیبایی سوار شود،به میدان پیروزی پای می‏نهد.» (42)
باز از همان امام بزرگوار آمده است که‏«مفتاح الظفر لزوم الصبر،کلید پیروزی،داشتن‏صبر و شکیبایی است.» (43)
از سوی دیگر،افراد کم صبر و استقامت،بسیار زود آلوده گناه می‏شوند،زیرا گناه،جاذبه‏های نیرومندی برای نفس سرکش انسانی دارد و اگر مقاومت‏شدیدی در انسان‏نباشد،ایستادگی در برابر آن جاذبه‏ها ممکن نیست.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:«کم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طویلا وکم من لذة ساعة قد ورثت‏حزنا طویلا،بسیار اتفاق افتاده که یک ساعت صبر و شکیبایی،سبب شادی طولانی شده است،و چه بسیار لذت کوتاهی در یک ساعت،غم و اندوه طولانی به بارآورده است‏» (44) ممکن است در طول زندگی،انسان گرفتار خسارت‏ها و زیان‏های مادی،اجتماعی ویا معنوی شود،مثلا در مورد مرگ نزدیکان باید گفت که چنان نیست که دوستان وخویشاوندان همه با هم متولد شوند و همه با هم بمیرند،بعضی زودتر و بعضی دیرتر،چشم از جهان می‏پوشند،آنها که زودتر می‏روند،بازماندگان را به داغ و فراق خود مبتلامی‏سازند.اگر انسان، صبور نباشد،به زودی سلامتش را از دست می‏دهد،از همه چیززندگی مایوس گشته و دست و دلشان از کار می‏ماند.
آری!این صبر است که با وجود تمام این حوادث ناگوار،به روح و قلب انسان توانایی ادامه حیات را می‏دهد.
در روایات سابق،بیان داشتیم که امام صادق علیه السلام ثواب شکیبایی شیعیان دربرابر مصیب‏ها و گرفتاری‏ها را برابر با پاداش هزار شهید دانستند که این امر نشانگر همین‏معنی است.
خلاصه این که:در باره اهمیت صبر و نقش آن در پیشبرد دین و دنیا،هر چه بیان شودکم است.به همین دلیل،تعبیرات بسیار بالایی را که در روایات اسلامی در باره صابران‏آمده است،نباید مبالغه پنداشت:«انه من صبر نال بصبره درجة الصائم القائم،و درجة‏الشهید الذی ضرب بسیفه قدام محمد صلی الله علیه و اله،هر کس صبر و شکیبایی کند،به خاطر آن به مقام‏روزه‏داران شب زنده‏دار می‏رسد و درجه شهیدی را که در پیشاپیش پیغمبر اکرم به دفاع پرداخته وشربت‏شهادت نوشیده است را به دست می‏آورد.» (45)
به گفته شاعر:
کلید صبر کسی را باشد اندر دست هر آینه در گنج مراد بگشاید به شام تیره محنت‏بسازد و صبر نما که عاقبت‏سحر از پرده روی بنماید

شاخه‏های صبر

در بسیاری از گفتار و نوشتار علمای اخلاق و بزرگان اسلام،«صبر»به سه شاخه‏تقسیم شده است
1-صبر بر اطاعت.
2-صبر بر معصیت.
3-صبر بر مصیبت.
منظور از«صبر بر اطاعت‏»،ایستادگی در برابر مشکلات اطاعت فرمان خداست.
اطاعت فرمان الهی در نماز و روزه و حج و جهاد و ادای واجبات مالی،همانند خمس وزکات و هم چنین صبر و شکیبایی در برابر مشکلات اطاعت اوامر استحبابی که دامنه‏گسترده‏ای دارد.
منظور از«صبر بر معصیت‏»،ایستادگی در برابر شعله‏های سرکش شهوات وهیجان‏های برخاسته از هوا و هوس است که اگر چنین نباشد،طوفان شهوات و هوس‏هاتمام ایمان و تقوا و پاکی و صدق و صفا و...را از بین می‏برد.
و منظور از«صبر بر مصیبت‏»،آن است که انسان در طول زندگی،در برابر حوادث‏دردناکی،مانند از دست دادن عزیزان، خسارت‏های عظیم مالی،به خطر افتادن آبرو وحیثیت اجتماعی،گرفتاری در چنگال بیماری‏های صعب العلاج و افتادن در دام دوستان‏ناباب و شرکای خائن و حکومت ظالم و گاه همسران فاسد و...صبر و شکیبایی را ازدست ندهد.
بزرگان اخلاق،این تقسیم سه گانه را از روایات اسلامی گرفته‏اند،همانند روایتی که‏از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نقل شده است:«الصبر ثلاثة،صبر علی المصیبة و صبر علی‏الطاعة و صبر علی المعصیة فمن صبر علی المصیبة حتی یردها بحسن عزائها،کتب الله‏له ثلاث ماة درجة ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین السماء الی الارض و من صبر علی‏الطاعة کتب الله له ست ماة درجة،ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین تخوم الارض الی‏العرش و من صبر علی المعصیة کتب الله له تسع ماة درجة ما بین الدرجة الی الدرجة‏کما بین تخوم الارض الی منتهی العرش،صبر بر سه گونه است:صبر بر مصیبت، کسی که صبربر مصیبت کند و آن را با شکیبایی و صبر جمیل تحمل نماید،خداوند سیصد درجه برایش می‏نویسدکه فاصله میان هر درجه همانند فاصله آسمان و زمین است و هر کس صبر بر اطاعت کند،خداوندششصد درجه برایش می‏نویسد که فاصله هر یک با دیگری همانند فاصله انتهای زمین تا عرش‏خداست.و هر کس صبر بر معصیت کند،خداوند نهصد درجه برایش می‏نویسد که فاصله هر یک بادیگری،همانند فاصله منتهای زمین تا منتهای عرش خداست.» (46)
از تعبیرات این حدیث،استفاده می‏شود که صبر بر معصیت مهمتر از همه است و صبربر اطاعت در مرحله دوم و صبر مصیبت در مرحله سوم قرار دارد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیثی دیگر،بعد از آن که ایمان را بر چهار ستون قرار داده‏که رکن اول آن صبر،رکن دوم آن یقین و رکن سوم آن،عقل و رکن چهارم آن جهاداست،می‏فرماید:«و الصبر منها علی اربع شعب،علی الشوق و الشفق و الزهد و الترقب،صبر چهار شعبه دارد،اشتیاق،ترس،زهد و انتظار و سپس در شرح آن می‏فرمایند:کسی که‏اشتیاق بهشت داشته باشد،از شهوات و هوس‏های سرکش به کنار می‏رود،و آن کسی که از آتش‏دوزخ بترسد،از محرمات دوری می‏گزیند و کسی که زهد بر دنیا داشته باشد،برای انجام نیک سرعت‏می‏گیرد» (47)
با اندکی دقت روشن می‏شود که هدف امام علیه السلام،شرح انگیزه‏های صبر و استقامت‏است،نه شاخه‏های آن.
نظیر این حدیث،از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نیز نقل شده است.

انگیزه‏های صبر و شکیبایی

اموری که باعث صبر انسان در مشکلات طاعت و ترک معصیت و در برابر مصائب‏می‏شود،فراوان است که هر کدام تاثیر خاصی در پدید آوردن این فضیلت‏بزرگ داردکه مهمترین آنها عبارتند از:
1-تقویت پایه‏های ایمان و یقین،مخصوصا توجه به این نکته که خداوند«ارحم‏الراحمین‏»است و نسبت‏به بندگانش از هر کسی مهربانتر است و او برای رعایت و تامین‏مصالح عباد،حوادثی می‏آفریند که اسرار و منافعش پوشیده است،روح شکیبایی را درانسان پرورش می‏دهد.توجه به پاداش‏های عظیم مطیعان و تارکان معاصی و صدق‏وعده‏های الهی نیز در این زمینه،عزم انسان را در صبر و شکیبایی،راسخ‏تر می‏کند.
از همین رو،امیر مؤمنان علیه السلام می‏فرمایند:«اصل الصبر حسن الیقین بالله،اساس وریشه صبر،ایمان و یقین خوب، نسبت‏به خداوند است‏» (48)
بدیهی است،هر قدر ایمان انسان به حکمت و رحمت پروردگار بیشتر باشد،صبر اونیز بیشتر خواهد شد،به تعبیر دیگر، تحمل صبر و شکیبایی برایش آسان‏تر می‏گردد.به‏همین دلیل،حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که به بعضی از یاران خود فرمود:«انا صبرو شیعتنا اصبر منا،ما صبورانیم،ولی شیعیان ما از ما صبورترند».راوی سؤال می‏کند،فدایت‏شوم! چگونه شیعیان شما از شما صبورترند؟امام در پاسخ فرمودند:«لانا نصبر علی ما نعلم و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون، چون ما بر چیزی که می‏دانیم(و از اسرار آن آگاهیم)
صبر می‏کنیم،ولی شیعیان ما در برابر اموری که از اسرارش آگاه نیستند صبر می‏کنند» (49)
2-دست‏یابی صبر،مانند کسب هر فضیلت اخلاقی دیگر،ممارست و روبرو شدن باحوادث گوناگون حاصل می‏شود،به همین دلیل در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام‏آمده است:«من توالت علیه نکبات الزمان اکسبته فضیلة الصبر، کسی که پی در پی‏حوادث ناخوشایندی برایش حادث شود،فضیلت صبر را برایش فرهم می‏کند» (50)
به تعبیر دیگر،انسان در ابتدای برخورد با مصیبتی،ناله و فریاد سر می‏دهد و جزع وفزع را به اوج می‏رساند،هم چنین هنگامی که در انجام طاعتی از طاعات پروردگار،بامشکلی روبرو شود،اظهار خستگی می‏کند،ولی تکرار آن حوادث و این مشکلات به‏تدریج فضیلت صبر را به عنوان یک عادت در او به وجود می‏آورد.
3-توجه به این نکته که دنیا،دار حوادث و مشکلات است و رسیدن به هیچ موهبتی‏از مواهب مادی و معنوی،بدون عبور از موانع گوناگون امکان پذیر نیست و نیز توجه به‏این حقیقت که افراد کم صبر و بی حوصله و کم طاقت،هرگز به جایی نخواهند رسید،عزم و اراده انسان را بر صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات محکم‏تر می‏سازد.
همان گونه که در سابق اشاره شد،برای چیدن یک شاخه گل باید رنج‏خار را کشید وبرای نوشیدن یک جرعه عسل،باید در برابر نیش زنبور صبر کرد،گنج‏ها در ویرانه‏هاست و بهشت در لابلای ناملایمات قرار گرفته است.
به یقین هر کس در این امور دقت کند،آمادگی بیشتری برای صبر و شکیبایی پیدامی‏کند.از همین رو در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«لکل نعمة‏مفتاح و مغلاق و مفتاحها الصبر و مغلاقها الکسل،برای هر نعمتی کلید و قفل و بندی است،کلید آن صبر و قفل و بند آن،تنبلی و کسالت است.» (51)
4-یکی دیگر از انگیزه‏های صبر و عوامل پرورش آن،هم شکل ساختن صابران‏است،این امر نه تنها در این جا بلکه در تمام فضایل اخلاقی صدق می‏کند که هر گاه‏انسان،در ظاهر خود را به صفتی بیاراید،هر چند در باطن چنین نباشد،به تدریج درباطنش نیز نفوذ کرده و به آن متخلق می‏گردد.
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و اله آمده است:«من یتصبر یصبره الله و من یستعفف یعفه‏الله،و من یستغن یغنه الله و ما اعطی عبد عطاء هو خیر و اوسع من الصبر،کسی که خود رابه چهره صابران در آورد(و جزع و فزع را ترک گوید)، خداوند روح صبر را به او می‏بخشد و کسی که به‏چهره عفیفان در آید،خداوند او را به زینت عفت می‏آراید و کسی که در چهره بی‏نیازان در آید،خداوند اورا بی‏نیاز می‏سازد و به هیچ بنده‏ای موهبتی بهتر و گسترده‏تر از صبر عطا نشده است.» (52)
5-صبر رابطه نزدیکی با ظرفیت وجودی انسان دارد.هر اندازه ظرفیت و شخصیت‏انسان بیشتر شود،صبر و شکیبایی او افزون می‏گردد،به همین دلیل کودکان و بزرگسالان‏کودک صفت،در برابر کمترین حادثه‏ای،بی‏تابی می‏کنند،در حالی که افراد با ظرفیت‏و با شخصیت،مشکلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمی‏آورند.
یک استخر کوچک با اندک نسیمی متلاطم می‏شود،ولی یک اقیانوس عظیم،به‏آسانی متلاطم نمی‏شود و اقیانوس کبیر را از این جهت اقیانوس آرام می‏خوانند که‏هیجان امواجش به خاطر گسترش آن کمتر است.
مطالعه حالات بزرگان،مخصوصا انبیاء و اولیای الهی که بر اثر صبر و شکیبایی به‏مقامات عالی روحانی نایل گشتند، می‏تواند از انگیزه‏های مؤثر باشد،همان گونه که آنهادر همه چیز الگو و اسوه‏اند.
مساله صبر و شکیبایی در برابر حوادث سخت زندگی و مشکلات عظیمی که در راه‏پیروزی انسان وجود دارد،تنها بعد اخلاقی ندارد،بلکه از نظر بهداشت و سلامت جسم‏نیز فوق العاده موثر است.افراد ناشکیبا عمری کوتاه و توام با انواع بیماری‏ها دارند که‏مهمترین آنها بیماری‏های قلبی و عصبی است،در حالی که شکیبایان از عمر طولانی وتوام با سلامت نسبی برخوردارند،به همین دلیل،روانشناسان معتقدند داشتن مذهب(که انسان را به شکیبایی در برابر مشکلات ترغیب می‏کند)یکی از شرایط سلامت جسم‏و روان انسان است.
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«من احب البقاء فلیعد للمصائب قلباصبورا،کسی که دوست دارد عمر طولانی داشته باشد،باید قلب صبوری در برابر مصائب آماده‏کند.» (53)

جزع و بی‏تابی

«جزع‏»نقطه مقابل‏«صبر»است و آن،حالت‏بی‏قراری و ناشکیبایی در برابرحوادث و مشکلات است،به گونه‏ای که انسان در برابر حادثه زانو زند،مایوس شود،بی تابی کند و یا از تلاش و کشش برای رسیدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع یکی از بدترین و نکوهیده‏ترین صفات است که انسان را در دنیا و آخرت به‏بدبختی می‏کشاند و از رسیدن به مقامات والا باز می‏دارد و ارزش و مقام او را در جامعه‏کاسته،شربت زندگی را رد کامش تلخ،و شهد حیات را شرنگ می‏سازد.
قرآن مجید در سوره‏«معارج‏»،انسان را موجودی حریص و کم طاقتی معرفی‏می‏کند که وقتی بدی به او برسد،بی‏تابی می‏کند و هنگامی که خوبی به او رسد،بخل‏می‏ورزد و مانع دیگران می‏شود، «ان الانسان خلق هلوعا×اذا مسه الشر جزوعا×واذا مسه الخیر منوعا» . (54)
منظور از انسان در این آیه-همانند بعضی از آیات مشابهی که انسان را با صفات‏ناشایستی توصیف کرده-انسان‏های تربیت نیافته و به اصطلاح خود رو و فاقد شخصیت‏است و لذا در ذیل همین آیات با جمله (الا المطلین...تا...و الذین هم علی صلاتهم‏یحافظون) ،افراد با ایمانی را که به نماز و کمک به محرومان و اصول عفت و امانت وشهادت به حق وفا دارند، استثناء کرده و از تحت عنوان‏«هلوع‏»خارج می‏کند.
تعبیر آیات فوق،شاید اشاره به این باشد که معمولا افراد جزوع و ناشکیبا بخیل هم‏هستند،همان گونه که بخیلان ناشکیبا می‏باشند،به تعبیر دیگر این دو صفت‏با یکدیگررابطه دارند و از این رو در مفهوم‏«هلوع‏»جمع شده‏اند.
در روایات اسلامی نیز بحث‏های جالب و عمیق و نکته‏های قابل ملاحظه‏ای در این‏زمینه دیده می‏شود که هر یک از دیگری آموزنده‏تر است،در ذیل به چند نمونه از آنهااشاره می‏شود:
1-امیر مؤمنان علی علیه السلام در مذمت جزع می‏فرمایند:«ایاک و الجزع فانه یقطع الامل‏و یضعف العمل و یورث الهم، از جزع و ناشکیبایی بپرهیز،زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار می‏آورد» (55)
2-همان امام بزرگوار در جای دیگر ضمن اشاره به نکته لطیف دیگری می‏فرمایند:
«الجزع و اتعب من الصبر،بی‏تابی از صبر و شکیبایی ناراحت کننده‏تر است‏» (56)
دلیل آن روشن است،زیرا جزع و بی‏تابی هیچ مشکلی را حل نمی‏کند،تنها اثرش‏این است که روح و جسم انسان را در هم می‏کوبد،به همین دلیل از شکیبایی پرزحمت‏تر می‏باشد،مثلا،هنگامی که انسان،عزیزی را از دست دهد،ممکن ست‏سرش‏را به دیوار بکوبد،گریبان چاک کند،نعره و فریاد بکشد و یا سر انجام خود کشی کند،اماهیچ یک از این‏ها عزیز از دست رفته را باز نمی‏گرداند،بلکه تنها پایه‏های ایمان وسلامت جسم و جان او را در هم می‏کوبد،علاوه بر این،اجر و پاداش انسان را نیز بر بادمی‏دهد که شرح ان در حدیث‏بعد می‏آید.
3-حضرت علی علیه السلام می‏فرمایند:«الجزع لا یدفع القدر و لکن یحبط الاجر،جزع(دربرابر مصائب)،مقدرات را تغییر نمی‏دهد،ولی اجر و پاداش انسان را از بین می‏برد.» (57)
در باین این که چرا پاداش را از بین می‏برد،باید گفت:جزع و ناشکیبایی دلیل بر عدم‏رضا و عدم تسلیم در برابر مقدرات الهی است.در واقع،اعتراض به عدل و حکمت‏پروردگار را در بر دارد،هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
4-در حدیث دیگری که از امام هادی علیه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نکته جالب‏دیگری،می‏فرمایند:«المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،مصیبت‏برای انسان صبوریکی است و برای انسان بی صبر و ناشکیبا دوتاست.» (58)
جزع و بی‏تابی-چنان که در قبلا اشاره شد-مشکلات عظیم جسمی و روحی به‏دنبال دارد،به علاوه اجر و پاداش انسان را بر باد می‏دهد،بنابر این مصیبت افراد ناشکیبامضاعف می‏شود.
5-امام کاظم علیه السلام در بیان یکی از وصایای حضرت مسیح علیه السلام می‏فرمایند:«ولا تجعلوا قلوبکم ماوی للشهوات ان اجزعکم عند البلاء لاشدکم حبا للدنیا و ان اصبرکم‏علی البلاء لازهدکم فی الدنیا،دل‏های خود را پناهگاه شهوات قرار ندهید،آن کس که در بلا،بیشتر بی‏تابی می‏کند،علاقه‏اش به دنیا بیشتر است و آن کس که در بلا،شکیباتر است،نسبت‏به دنیا،بی اعتناتر است‏». (59)
از این روایت استفاده می‏شود که یکی از سرچشمه‏های مهم جزع و بی‏تابی،حرص‏و حب دنیاست و برای کاستن از شدت جزع،باید از علاقه به دنیا کاست.
6-در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است:پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله هنگام عیادت‏یکی از یارانش که آخرین ساعات عمرش را می‏گذراند،فرمودند:«ای فرشته مرگ!با او مدار کن که باایمان است.ملک الموت عرض کرد:بشارت باد بر تو ای محمد!که من نسبت‏به همه مؤمنان مدارامی‏کنم.بدان ای محمد!هنگامی که من روح فرزندان آدم را می‏گیرم،خانواده آنان بی‏تابی می‏کنند.
در گوشه‏ای از خانه می‏ایستم و می‏گویم:چرا این گونه بی‏تابی می‏کنید؟من قبل از پایان عمرش روح‏او نگرفتم و این یک ماموریت الهی است،گناهی ندارم،«ان تحتسبوه و تصبروا توجروا،و ان‏تجزعوا تاثموا و توزروا،اگر راضی به رضای خدا باشید و صبر کنید به شما پاداش داده می‏شود واگر جزع و بی‏تابی کنید گناه می‏کنید» (60)
7-حدیث کوتاه و پر معنی دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«من لم ینجه‏الصبر اهلکه الجزع،کسی که صبر او را نجات ندهد،بی‏تابی او را هلاک خواهد کرد» (61) (این‏هلاکت می‏تواند اشاره به هلاکت دنیا و آخرت باشد).
8-این بحث را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله-به عنوان‏«ختامه مسک‏»پایان می‏دهیم.در این حدیث آمده است که یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله فرزندش را ازدست داده بود،حضرت صلی الله علیه و اله دستور نوشتن نامه‏ای به این مضمون را به او دادند:«خداوندمتعال،اجر تو را افزون کند و به تو صبر و شکیبایی دهد!...
...مبادا با جزع و بی‏تابی،اجر خود را از بین ببری و فردای قیامت‏به خاطر از دست دادن ثواب‏صبر بر مصیبت،پشیمان گردی،هنگامی که ثواب و مصیبتت را ببینی،می‏فهمی که مصیبت ازآن کوتاه‏تر بوده است و بدان!جزع و بی‏تابی عزیز از دست رفته را باز نمی‏گرداند،غم و اندوه،قضای الهی را تغییر نمی‏دهد و آنچه از پاداش،در برابر از دست دادن فرزند بر تو نازل شده،تاسفت‏را از میان می‏برد» (62)
مرحوم محدث قمی در«سفینة البحار»داستان جالبی در باره‏«بوذر جمهر»و مساله‏«صبر و جزع‏»که بسیار مناسب این نوشتار است،نقل می‏کند:در بعضی از تواریخ آمده است که انوشیروان نسبت‏به‏«بوذر جمهر»خشمگین شد.دستور داد او را در اتاق‏تاریکی زندانی کنند.چندین روز گذشت،انوشیروان کسی را فرستاده تا از وضع حال اوجویا شود.فرستاده انوشیروان،در حالی که او خوشحال و مطمئن بود،از او پرسید:
چگونه در این حالت که در سخت مضیقه‏ای،فارغ البال می‏باشی؟
بوذر گفت:من(همه روزه)از معجونی که از شش ماده ترکیب شده است،استفاده‏می‏کنم و این معجون همان گونه که می‏بینید،مرا سر حال آورده است.
فرستاده پرسید:ممکن است معجون را به ما معرفی کنی تا در مشکلات به آن‏پناه بریم؟
بوذر در جواب گفت:
ماده اول آن‏«الثقة بالله،توکل بر خداست‏».
ماده دوم،آنچه مقدر است،خواه و ناخواه رخ می‏دهد و بی‏تابی در برابر آن،مشکلی را حل نخواهد کرد.
ماده سوم،صبر و شکیبایی بهترین چیزی است که در آزمون‏های الهی به کمک‏انسان می‏شتابد.
ماده چهارم،اگر صبر نکنم،چه کنم؟بنابر این باز جزع خود را هلاک ننمایم.
ماده پنجم،از مشکلی که من دارم،مصائب مشکل‏تری نیز وجود دارد،پس خدا راشکر که در آن‏ها گرفتار نشدم!
ماده ششم،ستون به ستون فرج است.
این سخن به انوشیروان رسید،او را آزاد و گرامی داشت. (63)

درمان جزع و ناشکیبایی

این بیماری درونی،مانند بسیاری از بیماری‏های دیگر،راه‏های درمان دارد که ما درذیل به آنها اشاره می‏کنیم:

1-تشخیص درد و تجویز بهترین راه درمان

هنگامی که یک طبیب روحانی،این بیماری اخلاقی را از طریق آثار و نشانه‏هایش(مانند بر سر و صورت زدن،انگشت‏به دندان گزیدن،ناله و فریاد کشیدن،با کج‏خلقی وخشونت‏با دیگران صحبت کردن،با زن و فرزند خود بد رفتاری نمودن و حداقل زبان به‏شکوه گشودن)تشخیص داد،برای درمان دست‏به کار می‏شود و از راه‏های مختلف‏اقدام می‏کند!

2-یادآوری پیامدهای شوم جزع و بی‏تابی

یاد آوری پیامدهای جزع و بی‏تابی و آثار سوء آن نقش مهمی در درمان این بیماری‏روحی دارد.شاید کمتر کسی این آثار را بداند و از این حالت،بی‏زار نشود و در صددرفعش بر نیاید.
آری!هنگامی که انسان بداند،ناشکیبایی‏ها،اجر و پاداش او را در پیشگاه خدا(طبق‏روایات گذشته)بر باد می‏دهد،بی‏آن که مشکلی را حل کند،روان انسان را در هم‏می‏کوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر می‏اندازد،ازهمه بدتر این که درهای حل مشکل را بر روی انسان می‏بندد،زیرا اگر به هنگام بروزمشکلات و مصائب،انسان خونسردی خویش را حفظ کند و به اعصاب خویش مسلطباشد،اغلب راه حلی برای گشودن مشکل و یا حد اقل،کاهش مصائب می‏یابد،ولی‏انسان ناشکیبا بر اثر اضطراب و بی‏تابی و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمرکز فکر،حتی‏درهایی را که آشکارا به رویش باز است،نمی‏بیند،درست مانند پرندگانی که در اتاق وسالنی گرفتار شوند،مرتب خود را به این در و دیوار می‏کوبند و حتی هنگامی که صاحب‏خانه،پنجره‏ها را می‏گشاید تا آنها آزاد شوند،به خاطر اضطراب و بی‏تابی شان حتی‏دریچه‏های باز را نیز نمی‏بیند که اگر لحظه‏ای آرام گیرد و شکیبایی پیشه کند و نگاهی به‏اطراف خود اندازد،به آسانی راه نجات خود را پیدا خواهد کرد.
دقت‏به این حقایق،تاثیر مهمی در تغییر این حالت دارد و به تدریج انسان را در صف‏شکیبایان در می‏آورد.

3-مطالعه آیات و روایاتی که پیرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است:

مطالعه آیات و روایاتی که در باره اجر صابران وارد شده است،نقش مهمی درتقویت روحیه صبر در انسان دارد،از جمله این آیه شریفه که بزرگترین بشارت را به‏صابران می‏دهد:«بشارت ده صابران را همان‏ها که وقتی مصیبتی به آنها برسد، می‏گویند:ما ازخداییم و به سوی او باز می‏گردیم،رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدایت‏یافتگانند، «و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات‏و رحمة اولئک هم المهتدون‏»
تعبیر «اولئک هم المهتدون‏» تعبیر پر معنا و دارای تفسیرهای گوناگونی است که‏ممکن است‏یکی از تفسیرهای آن همان که در بالا ذکر شد،باشد و آن این که صابران،راه حل مشکلات را زودتر از دیگران پیدا می‏کند،و درها به روی آنان گشوده می‏شود.
چون یکی از عوامل اصلی بی‏تابی‏«ضعف نفس‏»است،پس هر قدر انسان در تقویت‏روحیات خود بکوشد،در زدودن آثار ناشکیبایی و بی‏صبری موفق‏تر است.

4-مطالعه احوال انبیاء و اولیاء و بزرگان

یکی دیگر از راه‏های درمان بی‏تابی،مطالعه حالات انبیاء و اولیاء و صبر و شکیبایی‏آنان در مقابل مصائب و درد و رنج‏های گوناگون و دشمنان درونی و بیرونی است.
یادآوری این مسائل به انسان الهام می‏دهد که نباید در برابر حجم مشکلات بی‏تابی‏نمود.

5-تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختی‏ها

این نکته را نیز نباید فراموش کرد که تلقین،چه از سوی خود و چه از طرف دیگران،عامل مؤثری در بر طرف ساختن اخلاق سوء و صافت زشت نفسانی است.اگرناشکیبایان هر روز به خود تلقین شکیبایی کنند و اطرافیان نیز در تلقین کوتاهی نکنند،بی‏شک آثار شکیبایی در آنان ظاهر می‏شود.
این بحث را با دعایی از امام سجاد علیه السلام پایان می‏دهیم:«اللهم اجعل اول یومی هذاصلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا اعوذ بک من یوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخره‏وجع،پروردگارا!آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگاری و پایانش را پیروزی قرار ده.پناه به تو می‏برم از روزی که آغازش بی‏تباهی و وسط آن ناله و فریاد و پایانش درد و رنج‏باشد».
از این تعبیر استفاده می‏شود که جزع و فزع انسان را به درد و رنج می‏کشاند و نه تنهااز درد انسان نمی‏کاهد،بلکه دردش را افزایش می‏دهد.

فرق جزع و احساسات معقول

قلب انسان کانون عواطف و احساسات است.هر گاه عزیزی را از دست دهد،ناراحت گشته و اشکهایش جاری می‏شود،اما نباید هرگز این گونه اظهار تاثر را با جزع وبی‏تابی و بی‏صبری اشتباه کرد،زیرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عکس العمل نشان‏داده و چشم انسان نیز که دریچه قلب است،ممکن است از تاثیرات قلب متاثر گردد.
بنابراین گریه و سوگواری برای از دست دادن عزیزان یک امر طبیعی و انسانی است.
مهم آن است که انسان در مصیبت،سخنی که حاکی از ناشکری و شکایت‏باشد،بر زبان‏نراند و حرف‏هایی که دور از شان یک بنده مطیع پروردگار است،نگوید،خود زنی‏ننموده و گریبان ندرد.در این رابطه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می‏فرمایند:«لیس منا من ضرب‏الخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیة،کسی که لطمه به صورت زند و یا گریبان چاک‏کند،یا(به هنگام مصیبت)سخنانی همانند مردم جاهلیت‏بر زبان راند،از ما نیست‏».
در حالت پیامبر صلی الله علیه و اله آمده است:هنگامی که ابراهیم علیه السلام فرزند حضرت‏رسول اکرم صلی الله علیه و اله،بدرود حیات گفت،پیامبر صلی الله علیه و اله گریه کرد،به گونه‏ای که سیلاب اشک برسینه‏اش جاری شد،عرض کردند: ای رسول خدا!تو ما را از گریه نهی کردی،اما خودت‏گریه می‏کنی؟فرمود:«لیس هذا بکاء و ان هذه رحمة و من لم یرحم لا یرحم،این گریه‏نیست،این رحمت و اظهار محبت است و کسی که رحم و عاطفه نداشته باشد،به او رحم نخواهد شد(و مشمول رحمت‏حق نمی‏گردد)» (64)
همین موضوع به صورت مشروح‏تری در کتاب‏«بحار الانوار»چنین نقل شده است:
هنگامی که ابراهیم،فرزند پیامبر صلی الله علیه و اله آخرین لحظات عمر خود را سپری می‏کرد،پیامبر صلی الله علیه و اله او را دردامان خود نهاد و گفت:فرزندم!نمی‏توانم در برابر تقدیرات الهی کاری برای تو انجام دهم،این سخن‏را گفت و اشک از چشمانش سرازیر شد،«عبد الرحمن بن عوف‏»حاضر بود و عرض کرد:ای رسول خدا!گریه می‏کنی،مگر ما را از گریه نهی نکرده‏اید؟حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند:من شما را از نوحه‏گری‏جاهلانه،از دو صدای احمقانه و فاجرانه نهی کردم،نخست،داد و فریاد آمیخته با لهو و لعب وآهنگ‏های شیطانی،هنگامی که نعمت‏هاست،و دیگر،فریادهای هنگام مصیبت،خراشیدن‏صورت،چاک کردن گریبان و نغمه‏های شیطانی است،ولی آنچه را از من دیدی،عاطفه و رحمت‏است و هر کسی که عاطفه و رحم نداشته باشد،رحم نخواهد شد...سپس به فرزندش خطاب کردند:
«و انا بک لمحزونون تبکی العین و یدمع القلب و لا نقول ما یسخط الرب عز و جل،ما به‏خاطر تو غمگین هستیم،چشم می‏گرید و قلب اشک می‏ریزد،ولی چیزی که خداوند متعال را به خشم‏آورد،نمی‏گویم‏». (65)
گاهی ممکن است انسان از خود بی‏خود شود،فریاد بکشد و گریبان چاک کند یا این‏که اظهار بی‏تابی نموده و لطمه بر خویش زند که اگر در حد معقول و معمول آن برای‏ایجاد هیجان عمومی و بسیج عواطف در برابر دشمنان باشد،ضروری به نظر می‏رسد،پس حساب موارد استثنایی که در حالات بعضی از بزرگان دیده می‏شود،باید جدا کرد.
این سخن را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به پایان می‏بریم:«النیاحة عمل‏الجاهلیة،نوحه‏گری از اعمال جاهلیت است‏» (66)
منظور از نوحه‏گری در این جا،عزاداری و یا ذکر مصیبت و گریستن و عزاداری‏فردی یا دسته جمعی نیست،بلکه اشاره به کاری دارد که در زمان جاهلیت،میان عرب‏رایج‏بوده که اگر عزیزی از دنیا می‏رفت،زنان نوحه‏گر حرفه‏ای را دعوت می‏کردند.
آنها نیز با داد و ناله و فریادها مصنوعی،اوصاف دروغ و مبالغه‏های بی معنی در باره‏شخص از دست رفته،ذکر می‏کردند و گاه لباس‏های خود را پاره کرده و بر سر و صورت‏می‏زدند،و با این اعمال ناهنجار،فضای عزای او را گرم می‏کردند.

پی نوشتها:

28- میزان الحکم،ج 2،ح 10025.
29- نهج البلاغه،کلمات قصار 82.
30- نهج البلاغه،کلمات قصار،حکمت‏153.
31- محجة البیضاء،ج‏7،ص‏106.
32- محجة البیضاء،ج‏7،ص‏107.
33- غرر الحکم،حدیث 765
34- جامع الاحادیث الشیعه،ج 14،ص‏253.
35- شرح غرر الحکم،ح‏3713.
36- اصول کافی،ج 2،ص 92.
37- مجمع الانوار،ج 2،ص‏526(حدیث 830)
38- بحار الانوار،ج 68،ص 90،ح 44.
39- بحار الانوار،ج 68،ص‏96.
40- غرر الحکم،حدیث‏213.
41- انفال/ 65.
42- کنز الفوائد،ص 58.
43- غرر الحکم،حدیث‏9809.
44- بحار الانوار،ج 68،حدیث 45.
45- وسائل الشیعه،ج 11،کتاب الجهاد،ص‏209،حدیث 5.
46- بحار الانوار،ج 68،ص‏77- در اصول کافی،ج 2،ص 91 نیز همین معنی نقل شده است.
47- نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 31.
48- غرر الحکم،حدیث 3084.
49- کافی،ج 2،ص‏93،حدیث 25
50- غرر الحکم،حدیث 9144.
51- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 20،ص 322.
52- میزان الحکمه،ج 2،حدیث 10128.
53- بحار الانوار،ج 75،ص 81،حدیث 71.
54- معارج/ 19 تا 21.
55- بحار الانوار،ج‏79،ص 144.
56- همان،ص 131،حدیث‏16.
57- غرر الحکم،حدیث‏1876.
58- بحار الانوار،ج‏79،ص 144.
59- بحار الانوار،ج 1،ص‏106.
60- بحار الانوار،ج‏6،ص‏169.
61- بحار الانوار،ج 68،ص‏96.
62- میزان الحکمة،ج 2،ص‏1563،حدیث 10118.
63- سفینة البحار،واژه صبر.
64- امالی طوسی،ص 388.
65- بحار الانوار،ج‏79،ص 90.
66- بحار الانوار،ج‏79،ص‏103.

منبع: اخلاق در قرآن جلد دوم




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.