پيام غدير:‌عصمت، حجيت و خلافت عترت

واقعه‌ي غدير- كه در ذي الحجه سال دهم هجري، هنگام بازگشت پيامبر (صل الله و عليه) از حج اتفاق افتاد-، ‌حادثه‌اي تاريخي نيست كه در كنار ديگر وقايع، ‌بدان نگريسته شود. غدير،‌ تنها نام يك سرزمين نيست، ‌يك تفكر
يکشنبه، 8 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پيام غدير:‌عصمت، حجيت و خلافت عترت
پيام غدير:‌عصمت، حجيت و خلافت عترت



 
(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ )(1)
واقعه‌ي غدير- كه در ذي الحجه سال دهم هجري، هنگام بازگشت پيامبر (صل الله و عليه) از حج اتفاق افتاد-، ‌حادثه‌اي تاريخي نيست كه در كنار ديگر وقايع، ‌بدان نگريسته شود. غدير،‌ تنها نام يك سرزمين نيست، ‌يك تفكر است؛ نشانه و رمزي است كه از تداوم خط نبوت حكايت مي‌كند. غدير، نقطه‌ي تلاقي كاروان رسالت،‌ با طلايه داران امامت است.
آري،‌ غدير، ‌يك سرزمين نيست؛ چشمه‌اي است كه تا پايان هستي مي‌جوشد،‌ كوثري است كه فنا برنمي‌دارد،‌ افقي است بي كرانه و خورشيدي است عالم تاب.
در غدير،‌ عترت، همتاي قرآن معرفي مي‌شود:
أني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي. (2)
اين دو همتاي وزين، تا هميشه، جدايي ناپذيرند.
و أنَّهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض. (3)
پس عترت،‌ به سان قرآن است و اوصاف قرآني دارد. اگر قرآن خود را «نور»، «هادي»، «بيان»، ‌«تبيان»، «شفا»، ‌«حق»، و ... وصف كرده، عترت نيز چنين خواهد بود؛ چرا كه نور و ظلمت، هادي و مضل، شفا و درد، حق و باطل، و بيان و ابهام، همتاي هم نيستند. تنها نور با نور، حق با حق، شفا با شفا و ... مي‌توانند دو ثقل جدايي ناپذير باشند، و اين يعني عصمت عترت، يعني حجيت كلام، فعل و تقرير آنان؛ زيرا آن چه نور است، ظلمت را در آن راهي نيست، ‌و آن چه حق است،‌ از باطل به دور است، و هادي، از اضلال مبراست، و بيان و تبيان، مجمل نيست تا روشنگر بخواهد.
و اين، ‌يعني عصمت و حجيت سنت آنان، ‌«فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ».(4)
درغدير، عترت، به مقام مولايي و جانشيني پيامبر (صل الله و عليه) ‌برمي‌نشيند. رسول،‌ صلا مي‌دهد:
أيها الناس من اول بالمومنين من انفسهم؟ امت، پاسخ را به خدا و رسول وامي‌گذارد و پيامبر (صل الله و عليه)‌ مي‌فرمايد:
إن الله مولاي و اَنا مولي المومنينَ و انا اولي بهم مِن اَنفسهم.
مسلمانان، به مولا بودن و اولويت رسول، اعتراف مي‌كنند و ايشان اين منصب را به جانشين خود وامي‌گذارد و مي‌گويد:
فمن كُنتُ مولاُ فعلي مولاهُ
مولا بودن علي (عليه السلام) بر مولا و اولا بودن پيامبر (صل الله و عليه) مترتب مي‌گردد، ‌حال، ‌معناي مولا چه مي‌تواند باشد؟ آيا علي، پسر عموي پيامبر است؟ آيا علي،‌ همسايه‌ي پيامبر است؟ آيا علي، ناصر و ياور پيامبر است؟ و آيا ...؟‌ مگر مي‌توان اين معاني را بر مولا و اولا مترتب ساخت؟ مگر اين معاني،‌ شايسته تبريك است و به گفتن «بخّ بخُ لَكَ يابنَ ابي طالب اصبحت و امسيتَ مولاي و مولي كل مومن و مومنة» سزواوار؟ مگر تبريك را براي امري حادث و نوابراز نمي‌كنند؟ مگر علي از آن زمان كه از مادر زاده شد، پسر عموي پيامبر نبود؟ و مگر وي در مكه و مدينه، ‌پيش از هجرت و پس از آن، ‌يار و ياور و همراه پيامبر نبود؟
چه واقعه‌ي تازه‌اي اتفاق افتاده كه صحابه،‌ زبان به تبريك گشودند؟ آيا اين، چيزي جز نصب علي به جانشيني است؟
هم از اين روست كه پيامبر (صل الله و عليه) دست به دعا برمي‌دارد:
اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و احب من احبهُ و ابغض مَن ابغضَهُ وانصُر مَن نصرهُ، و اخذل من خَذَلَهُ.
اين بود پيام غدير: عصمت عترت، ‌حجيت سنّت عترت، جانشيني و خلافت عترت.
چكيده‌ي سخن، ‌آن كه غدير، ‌اوج ابلاغ ولايت است كه آيه‌ي اكمال، در شأن آن فرود آمد و امام علي (عليه السلام) در خطبه‌ي غديريه، ‌بدان استناد جست، و براي ماندگاري آن، ‌در جان و دل مسلمانان، ‌آداب شرعي و ديني برايش منظور گشت.
در نقل اين واقعه شيعه و سني، ‌زنان و مردان نقش داشتند، و بيش از همه، شاعران، در جاودانگي غدير كوشيدند.
عالماني سخت كوش و والامقام و ارجمندي همچون: علامه اميني، ميرحامد حسين هندي و علامه سيد عزيز طباطبايي، در احيا و پاسداشت نام و ياد غدير، بسي رنج‌ها به جان خريدند.

پي‌نوشت‌ها:

* اين مقاله پيش از اين، در فصل نامه‌ي علوم حديث (ش7) منتشر شده است.
1-سوره‌ي مائده، ‌آيه‌ي 67.
2- بحارالانوار، ج5، ص 21.
3- همان جا.
4- سوره‌ي يونس، آيه‌ي 32.

منبع:
مهريزي، مهدي؛ (1390)،‌ حديث پژوهي، ‌قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.