عالم مجاهد شيخ فضل‏ا... نورى (2)

روزنامه شيخ فضل الله نورى، در دوران اعتصاب حضرت عبدالعظيم عليه خط انحراف، بوضوح بر مواضع مترقى ضد استبدادى شيخ و نهضت مقاومت او تاكيد كرده و آن را چنين توضيح مى‏دهد: «بر عموم اهل اسلام، اعلام مى‏دارد كه مجلس شوراى ملى، هيچ منكر ندارد. نه از سلسله مجتهدين و نه از ساير طبقات. اينكه ارباب حسد و اصحاب غرض مى‏گويند،
سه‌شنبه، 25 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عالم مجاهد شيخ فضل‏ا... نورى (2)
عالم مجاهد شيخ فضل‏ا... نورى (2)
عالم مجاهد شيخ فضل‏ا... نورى (2)


22- شيخ، تئوريسين و جلودار «مشروطه‏»

روزنامه شيخ فضل الله نورى، در دوران اعتصاب حضرت عبدالعظيم عليه خط انحراف، بوضوح بر مواضع مترقى ضد استبدادى شيخ و نهضت مقاومت او تاكيد كرده و آن را چنين توضيح مى‏دهد:
«بر عموم اهل اسلام، اعلام مى‏دارد كه مجلس شوراى ملى، هيچ منكر ندارد. نه از سلسله مجتهدين و نه از ساير طبقات. اينكه ارباب حسد و اصحاب غرض مى‏گويند، مى‏نويسند و تبليغ مى‏كنند كه جناب آقاى حاجى‏شيخ فضل‏الله سلمه‏الله‏تعالى، منكر مجلس شوراى ملى مى‏باشد، دروغ است، دروغ. مكرر در همين توقف زاويه مقدسه، مطلب خودشان را بر منبر و در محضر، اظهار نمودند و در حضور گروهى انبوه از عالم و عامى، قرآن بيرون آورده و قسمهاى غلاظ و شداد ياد كردند و مخصوصا جمعه گذشته به اين شرح، نطق فرمودند كه: ايها الناس بهيچوجه منكر مجلس شوراى ملى نيستم. بلكه من نقش خود را در تاسيس اين اساس بيش از همه كس مى‏دانم. زيرا كه علماء بزرگ ما كه مجاور عتبات عاليات و ساير ممالك هستند هيچيك همراه مشروطه نبودند و همه را من بودم كه با اقامه دلايل و براهين، با مشروطه، همراه كردم. از خود آن آقايان عظام مى‏توانيد اين مطلب را جويا شويد. الآن هم من همان هستم كه بودم. تغييرى در مقصد، و تجددى در راى من بهم نرسيده است. صريحا مى‏گويم همه بشنوند، و بغائبين هم برسانند كه من آن مجلس شوراى ملى را مى‏خواهم كه عموم مسلمانان آن را مى‏خواهند، مجلسى كه اساسش براسلاميت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شريعت محمدى(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفرى، قانونى نگذارد. من چنين مجلسى مى‏خواهم. پس من و عموم مسلمين، بر يك راى هستيم. اختلاف ميانه ما و لامذهبهاست كه منكر اسلاميت و دشمن دين حنيف هستند. چه بابيه مزدكى مذهب و چه طبيعيه فرنگى مشرب. طرف من و كافه مسلمين، اينها واقع شده‏اند. شب و روز در تلاش و تك و دو هستند كه بر مسلمانها اين فقره را مشتبه كنند و نگذارند كه مردم، ملتفت و متنبه شوند كه من و آنها همگى، همراى هستيم واختلافى نداريم. آيا براى‏العين مشاهده نمى‏كنيد، اى برادران دينى من، كه از تاريخ انعقاد اين مجلس كنونى، هر چه طبيعى مشرب و بابى مذهب است‏يك دفعه از پشت پرده بيرون آمده‏اند و به دسته‏بندى و هرزگى و راهزنى شروع كرده‏اند؟ بگوئيد ببينم اين چه اختصاص و خويشاوندى است ميانه اين سنخ مردم و مجلس معقود در بهارستان؟ خداى تعالى راضى مباد از كسى كه درباره مجلس شوراى ملى، غير از تصحيح و تكميل آن، خيالى داشته باشد و بر سخط و غضب الهى گرفتار باشند كسانى كه مطلب مرا برخلاف واقع انتشار مى‏دهند و بر مسلمانها تدليس و اشتباه مى‏كنند، و راه رفع شبهه را از هر جهت، مسدود مى‏سازند تا سخن ما بگوش مسلمانان نرسد و به‏خرج مردم بدهند كه فلانى و ساير مهاجرين، منكر اصل مجلس شوراى ملى شده‏اند».

23- منكر مجلس، ما هستيم يا شما؟!

در آن روزها گاه استفتائات و تلگرافاتى به مراجع نجف مى‏شد و شكل سؤال به‏گونه‏اى بود كه گويى مشروطه و مجلس، صرفا به‏معنى رفع ظلم و استبداد و تامين آزادى شرعى و عدالت اسلامى است و همه منتقدان، طرفدار استبدادند، طبيعى بود كه پاسخ فقهاء و مراجع، اظهار برائت از ظالمان و مخالفان مجلس و نافيان مشروطه بود. شيخ توضيح مى‏داد كه موضع فقهى وى نيز همان موضع فقهى مراجع و علماء مذكور است ولى مصداقا آنچه در شرف وقوع است، نه رفع ظلم و استبداد و اجراء عدالت، بلكه نوعى سكولاريزاسيون قوانين اجتماعى تحت تاثير فرهنگ استعمارى انگليس است كه به تامين منافع آنان مى‏انجامد و دعوى، دعواى عمال روس و عمال انگليس است نه طرفداران مشروطه و طرفداران استبداد. در اين ميان، شيخ كه‏نه طرفدار استبداد و نه مشروطه انگليسى است‏بلكه از "مشروطه مشروعه"، دفاع مى‏كند و در صحنه مبارزات تهران، دور از نجف، تنها مانده، بارها اعلام مى‏كند كه علماء نجف چون نائينى و آخوندخراسانى و...، حكما همان نظر او را دارند گرچه مصداقا بعلت دورى ازتهران، ممكن است كه از همه اتفاقات تهران، باخبر نباشند. شيخ مى‏گويد:
«ايهاالمؤمنون، تلگرافى كه اين چند روزه (12 جمادى الثانى 1326) به اسم حجج الاسلام والمسلمين آقاى حاجى و آقاى آخوند و آقاى شيخ عبدالله دامت‏بركاتهم، طبع و انتشار داده‏اند و خواسته‏اند برخلاف تقرير ما شهرتى داده باشند، همان تلگراف را خواه سند انتسابش به حضرات آقايان معظم دامت‏بركاتهم محقق و معلوم باشند، خواه مثل بعضى ديگر، مجعول و موهوم باشد، ما مهاجرين، آن تلگراف را قبول داريم. مقصد ما هم همان است كه در تلگراف - منسوب به آقايان - مندرج است. كسانى كه ازروى قوانين خارجه، نظامنامه اساسى براى مجلس شوراى ملى تدوين مى‏كنند اگر نگارشات خود رابرطبق همان صورت تلگراف قرار بدهند، ديگر دعاگويان را هيچ شكايت و موجب مهاجرت نخواهند ماند و معلوم خواهد شد كه منكر مجلس و مخرب مجلس، ما هستيم ياديگران؟»

24- حمايت زبانى از «اسلام‏» و مبارزه قانونى با آن

شيخ همچنين در ذيل مرقومه آيت‏الله سيدكاظم يزدى ازنجف به آيت‏الله آخوند ملاعلى آملى كه در آن از بعضى روزنامه‏جات كه به نام "آزادى"، محكمات اسلام را نشانه گرفته بودند، اظهار گلايه كرده و مى‏نويسد:
«دشمنان دين و بدخواهان مسلمين، به اسم نشر بساط عدل و احسان و قطع دابراهل بغى و عدوان، اسلام را هدف حوادث و آماج سوانح ساخته‏اند و در كمال گرمى و نرمى، ابتداء غمخوارى اسلام و هوادارى شريعت را عنوان كردند و هنوز هم عنداللزوم اظهار مى‏دارند ولى به هيچ وجه حاضر نيستند كه حتى چند فقره قانونى داير به حفظ حدود اسلامية و حراست از حماى شريعت، در قانون‏نامه اساسى مجلس شوراى ملى مندرج شود».
در واقع، شيخ، نفاق "خط انحراف" را افشا مى‏كند كه چگونه در ظاهر، موضع نرم و غمخوار با اسلام گرفته و حتى خود را هوادار شريعت مى‏نامند اما حتى حاضر نيستند چند ماده قانونى براى تضمين اسلاميت قوانين مدنى را در قانون اساسى واردكنند و به‏همين دليل باامثال شيخ درافتاده‏اند.

25- چرا پسوند «اسلامى‏» را از عنوان «مجلس‏» حذف مى‏كنيد؟!

روزنامه شيخ، سير پيشرفت كار مشروطه با موافقت مراجع و علماء و سپس آغاز خط انحراف و اغواء مسلمين را چنين توصيف مى‏كند:
«شرح مقاصد حضرت حجت‏الاسلام والمسلمين آقاى حاجى شيخ فضل الله سلمه‏الله و ساير مهاجرين زاويه مقدسه از علماء عظام و غيرهم آن است كه سال گذشته، سخنى به مملكت ما سرايت كرد و آن اين بود كه دولتى كه پادشاه و وزراء و حكامش به دلخواه خود با رعيت رفتار مى‏كنند و مملكتى كه ابواب ظلم و تطاول درآن مفتوح باشد علاجش اينست كه از شاه بخواهند در تكاليف دولتى و دربارى، قرارى بگذارند كه پادشاه ازآن تخطى نكند و نام اين حكمرانى قراردادى، «سلطنت مشروطه‏» است و قرارداد دهندگان، «وكلاء» مى‏باشند و نام مركز مذاكرات آنها، «مجلس شوراى ملى‏» و نام قراردادهاى آنها، "قانون"و نام كتابچه‏اى كه آن قراردادها را در آن مى‏نويسند، «نظامنامه‏» است. سلسله علماء عظام و حجج الاسلام، چون از اين تقرير و اين ترتيب، استحضار تام بهم رسانيدند با يكديگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصديق فرمودند كه اين خرابيها در مملكت ايران از بى‏قانونى و ناحسابى دولت و دربار است و بايد از دولت، طلب " مجلس شوراى ملى" كرد كه تكاليف دواير دولتى رامعين و تصرفاتشان را محدود نمايد تا آنكه بحمدالله تعالى پادشاه تسليم شد و مساعى علماء عظام، مشكور و مجلس دارالشوراى كبراى اسلامى تشكيل شد. پس مبدا مذاكرات، بى‏قانونى دواير دولت و حاجت مردم ايران بود كه علماء، حمايت محكم كردند و عنوان بحث هم به وضع اصول و قوانين در وظايف دربارى و معاملات ديوانى، انحصار داشت. بعد همينكه مذاكرات مجلس شروع شد ناگهان از اثناء نطقها و لوائح و جرائد، امورى غريب بظهور رسيد كه هيچكس منتظر نبود و زائد الوصف مايه حيرت متدينين شد. از آنجمله در عنوان "مجلس شوراى ملى اسلامى"، لفظ "اسلامى" گم شد و رفت كه رفت. و ديگر در موقع اصدار دستخط مشروطيت از شاهنشاه در مجلس در حضور هزار نفر بلكه بيشتر، صريحا گفتند كه ما "مشروعه" نمى‏خواهيم.

26- ماترياليستهاى متظاهر به دين

شيخ از جريانهاى ماترياليستى كه زير لواء احترام به دين، به دين‏زدائى از مجلس و نظام سياسى كشور مشغولند، شديدا احساس خطر كرده و مى گويد:
براى العين همه ديديم و مى‏بينيم كه از بدو افتتاح مجلس، جماعت لاقيد لاابالى لامذهب از كسانى كه سابقا معروف ببابى بوده‏اند و كسانى كه منكر شريعت و معتقد بطبيعت (ماترياليزم) هستند، همه بچرخ افتاده‏اند و سنگها بسينه مى‏زنند و جنگها با خلق خدا مى‏كنند.

27- هتك «احكام و معارف اسلام‏»، بنام آزادى قلم و مطبوعات

خط فكرى شيخ شهيد بسرعت نسبت‏به جريان توطئه استعمارى مبارزه با اسلام و شكستن حرمت دين خدا، هوشيارى يافته و به افكار عمومى اخطار مى‏كند كه اين آزادى، آزادى خيانت و جسارت و توطئه، مقبول شرع و عقل نيست و در ذيل اين عناوين، فاجعه سازمان يافته‏اى عليه اسلام و استقلال ملت، در شرف تكوين است روزنامه شيخ مى‏نويسد:
روزنامه‏ها و شب‏نامه‏هائى پيدا شد اكثرا مشتمل بر سب علماء اعلام و طعن در احكام اسلام و اينكه بايد در اين شريعت، تصرفات كرد و آن را تغيير داد و تبديل با حسن!! نمود و قوانينى كه بمقتضاى يكهزار و سيصد سال پيش قرار داده شده، بايد همه را با اوضاع و احوال امروز مطابق ساخت از قبيل اباحه مسكرات و اشاعه فاحشه‏خانه‏ها و صرف وجوه روضه‏خوانى و وجوه زيارات مشاهد مقدسه در ايجاد شوارع براى استجلاب صنايع فرنگ و از قبيل استهزاء مسلمانها در حواله دادن شمشير حضرت ابوالفضل و يا بسر پل صراط، و اينكه افكار و گفتار رسول مختار صلى‏الله عليه و آله و سلم، العياذبالله از روى بخار خوراكهاى اعراب بوده است مثل شير شتر و گوشت‏سوسمار و اينكه امروز در فرنگستان، فيلسوف‏ها هستند كه خيلى از انبياء و مرسلين، آگاه‏تر و داناتر و بزرگترند و نستجير بالله، حضرت حجة‏بن‏الحسن عجل‏الله تعالى فرجه را امام موهوم خواندن، و اوراق قرآن مجيد را در مقواهاى ادوات قمار، بكار بردن و صفحات مشتمل براسم جلاله و آيات سماويه را در صحن مجلس شورى دريدن و پاشيدن و نگارش اينكه مردم بى‏تربيت ايران، سالى بيست كرور تومان ميبرند و قدرى آب مى‏آورند كه زمزم است و قدرى خاك كه تربت است و اينكه اگر اين مردم وحشى و بربرى نبودند، اينهمه گوسفند و گاو و شتر در عيد قربان نمى‏كشتند و قيمت آن را صرف پل‏سازى مى‏كردند و اينكه ذمى و مسلم، خونشان متكافؤ باشد و با همديگر درآميزند و بيكديگر زن بدهند و زن بگيرند (زنده باد مساوات) و نمونه ديگر، ظهور هرج و مرج در اطراف ممالك و سلب امنيت و نظم و شيوع خونريزى و تاخت و تاز و اثاره فتن و مفاسد در هر ناحيه و رواج رقابت و خصومت درميان اهالى شهرهاى بزرگ خصوصا حوادث و سوانحى كه در صفحه آذربايجان و سرحدات آن اتفاق افتاده و كشتارها كه در كرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غيرها واقع شده است و نيز تجرى عده‏اى در فسق و فجور و منكرات است. چون ما و شماها همگى در طهران هستيم فقط طهران را از شما ميپرسيم آيا از وقتى كه اسم اين گونه آزادى، شايع شده، درجه هرزگيها و بيباكيها از كجا بكجا رسيده است؟ هيچوقت‏شنيده بوديد كه يهودى با بچه مسلمان لواط كرده باشد؟ از گذر لوطى صالح بپرسيد. هيچوقت ديده بوديد كه يهودى در ملاء عام، دختر مسلمان را كشيده باشد؟ امسال همگى ديديد يا مستحضر شديد. آيا هيچ انتظار داشتيد و هيچ شنيده بوديد تا اين تاريخ كه گفته و يا نوشته باشند كه «الوهيت‏خدا» هم مشروطه است؟ و هيچ شنيده بوديد كه در اين يكهزارو سيصدو چند سالى كه از عمر اسلام ايدالله انصاره گذشته است صورت يكى از مجددين دين را كه در عداد "كلينى و علم‏الهدى و محقق و شهيدين" شمرده شود، بشكل حيوانى باركش كشيده و تشهير كرده باشند. نمونه ديگر، افتتاح رسوم معموله بلاد كفر در قبة‏الاسلام است. تاريخ هجرى هيچ خبر نمى‏دهد كه در ممالك اسلاميه، مجلس ترحيم و ختم قرآن را بدستور فرنگستان تشكيل داده باشند. مسجد جامع پاى تخت اسلام فاتحه و زارى صديقه طاهره سلام‏الله عليها بسيره خاصه فرنگان، گلريزى كردن و دستمالهاى مشكى بر بازوى دستجات اطفال مسلمين بستن و جماعات زردشتيها را در خانه خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصا آلافرنگها و پاريس پرستها و مستخدم قراردادن ارباب عمايم و بزرگان شريعت را طوعا يا كرها بآن محضر مطهر كشيدن. اى پيروان دين اسلام، هيچ ختمى باين شكل ديده و يا شنيده بوديد و هيچ ديده و شنيده بوديد كه رؤساء روحانى شما را عنفا در مجلس در قطار مادامهاى فرنگان كشيده و در ازدحامى كه سراپا على‏رغم اسلام و اسلاميان است احضار داشته باشند؟ آن بازار شام، آن آتشبازيها، آن ورود سفراء و آن عاديات خارجه، آن هورا كشيدنها و كتيبه‏هاى زنده‏باد زنده‏باد و (زنده‏باد مساوات). مى‏خواستند يكى را بنويسيد (زنده باد شريعت) (زنده‏باد قرآن) (زنده باد اسلام). چشم خاتم انبياء، روشن و خاطر خاتم اوصياء، خرسند. شما را اى مسلمانها، اى اهل طهران بقرآن مجيد، باميرالمؤمنين، بسيدالشهداء، بامام زمان ارواحنالهم الفداء قسم مى‏دهيم كه اگر پيغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلو نگارستان را ميديد، چه مى‏فرمود؟!

28- ناتوراليستها، نيهيليستها، سوسياليست‏ها، امان از اين «ايسم‏ها»

روزنامه شيخ، بصراحت اعلام مى‏دارد كه نهضت مقاومت، طرفدار مجلس و مشروطه و آزادى، اما در حيطه معارف و احكام اسلام است و آخوندهاى ساده‏لوح و زودباور نبايد فريب الفاظ را خورده و حجاب ظاهر، سياهى باطن «ايسم‏»هاى غربى و شرقى را بر آنان پوشيده دارد و اينان بالمرة منكر حقوق و حدود شرعى و ايان الاهى‏اند و چند صباحى ظاهر به ديندارى، براى پيشبردن اهداف پنهان است. خط مقاومت، چنين مى‏نويسد:
الها كه نعمت مجلس شوراى ملى اسلامى، خصم لامذهبان باد. از طرف هيئت مهاجرين الى‏الله اعلان مى‏شود كه اگر هزار از اين حقه‏ها بزنيد و ساعى صد سحر بابلى بكنيد بهيچ نتيجه نايل نخواهيد شد و سحر بامعجزه پهلو نخواهد زد و ما تن بتضعيف اسلام و تحريف احكام نخواهيم داد. و ديگرهاى ديگر هم هست‏بلكه بسيار است زيرا كه اين طفل يكساله ره صدساله پيموده است ولى از تذكار و تعداد آنها ميترسم برخى از صناديد عظماء علماء عصر و فقهم‏الله لما يحب و يرضى آزرده شوند ورنه سخن بسيار است. قومى هم قتلوا اميم اخى‏فاذا رميت‏يصيبنى سهمى از برادران پاكيزه نهاد و همكيشان ايرانى نژاد سؤال مى‏كنيم كه آيا اين فتنه‏هاى عجيب و مفسده‏هاى عظيم در اين مملكت واقع شده است‏يا نه؟ فرمودند چون بدعتها ظاهر بشود بر عالم است كه اطلاع خود را اظهار كند. برادران، در اين عصر ما فرقه‏ها پيدا شده‏اند كه بالمره منكر اديان و حقوق و حدود هستند. اين فرق مستحدثه را بر حسب تقاوت اغراض، اسمهاى مختلف است (آنارشيست) (نيهليست) (سوسياليست) (ناطوراليست) (بابيست) و اينها تردستى در اثاره فتنه و فساد دارند و بواسطه ورزشى كه در اين كارها كرده‏اند، هر جا كه هستند آنجا را آشفته و پريشان مى‏كنند.

29- مجلس شوراى، پارلمنت پاريس نيست

روزنامه مقاومت، نسبت‏به نفوذ منحرفين در مجلس و تبديل آن به يك مجلس غربى، وابسته و لائيك، هشدار مى‏دهد كه:
سالهاست كه دو دسته اخير از اينها در ايران پيدا شده و مثل شيطان، مشغول وسوسه و راهزنى و فريبندگى عوام اضل من‏الانعام هستند. يكى فرقه بابيه است و ديگرى فرقه طبيعيه. اين دو فرقه لفظا مختلف ولبامتفق هستند. اين دو فرقه از سوءالقضاء، هر دو در جهات مجلس شوراى ملى ما مسلمانها وارد و متصرف شده‏اند و جدا جلوگيرى از اسلاميت دارلشوراى ايران مى‏كنند و مى‏خواهند مجلس شوراى ايران را پارلمنت پاريس بسازند. و اينكه حضرت حجة‏الاسلام و المسلمين آقاى حاجى شيخ‏فضل‏الله ايده‏الله طرف بى‏ارادتى اين جماعت، واقع شده و مستوجب چندين ناسزا و سب و تهمت در روزنامه‏ها و شب‏نامه‏ها و لوايح و منابر گريده‏اند و سگهاى جهنم بر او بانگ مى‏زنند و بابى‏ها مسلم از و سخت ميرمند، براى آن است كه ايشان، بيدار اين دو دسته دزد شده‏اند و در تنزيه مجلس شورى از اين دو فرقه پليد، جدا ايستاده‏اند و بتوفيق الهى، تقصير نخواهند فرمود و از جان و مال دريغ نخواهند داشت تا بجميع علماء مذهب جعفرى از عرب و عجم، جميع اين مطالب را محقق و مسلم بكنند و تكاليف الهيه اين مقام را بروجه اكمل بپردازند. تهديد آن حضرت بغوغاى سفله و اراذل از اين جهت است و شايعه گرفتن مبلغ گزاف از سفارت يا دولت‏يا ديگرى، از اين بابت است والا همه كس مى‏داند كه خراسان، بزرگتر از قاين است و وزارت جنگ، مهمتر از حكومت‏سيستان است و وكلاء مجلس هم امناء ملت هستند و آن تلگرافى كه يك لخت كذب صريح و جعل قبيح است از امناء ملت، شايسته نبود و چنين خلاف با قسم و خيانت‏بر موكلين، موجب انعزال از وكالت است، مگر كسانى كه هيچ مستحضر نبوده‏اند و هم‏الاكثرون.

30- «مشروط كردن سلطنت‏»، آرى، «حذف شريعت‏»، هرگز

خط مقاومت اعلام مى‏دارد كه شيخ بدنبال آن مشروطيت و مجلسى است كه قدرت شاه و سلطنت استبدادى را محدود و كنترل كند و فقهاء شيعه، اين سلاطين را «حكام جور» و نامشروع مى‏دانند. ولى خط انحراف، بجاى محدود كردن شاه و مهار سلطان، مشغول مبارزه با اسلام و احكام شرع بنفع منافع استعمارى غرب و تقليد مو بمو از قوانين پارلمنت فرنگ شده‏اند. روزنامه شيخ ادامه مى‏دهد:
تمام مفاسد ملكى و مخاطرات دينى از اينجا ظهور كرد كه قرار بود مجلس شورى براى محدود كردن كارهاى دولتى و ديوانى و دربارى كه بدلخواه حاكمان اداره مى‏شد، قوانينى قرار بدهد كه پادشاه و هيئت‏سلطنت را محدود كند و راه ظلم و تعدى و تطاول آنان را مسدود نمايد اما امروز مى‏بينم كه در مجلس شورى، كار ديگرى مى‏كنند يعنى كتب قانونى پارلمنت فرنگ را آورده و در دائره احتياج بقانون، توسعه قائل شده‏اند غافل از اينكه ملل اروپا از ابتداء، شريعت مدونه نداشته‏اند لهذا اجبارا براى هر عنوان، نظامنامه نگاشته‏اند و در موقع اجراء گذاشته‏اند اما ما اهل اسلام، شريعتى داريم آسمانى و جاودانى كه از بس متين و صحيح و كامل و مستحكم است، نسخ برنمى‏دارد. آن شريعت در هر موضوع، حكمى و براى هر موقع، تكليفى مقرر فرموده است پس حاجت ما مردم ايران بوضع قانون، منحصر است در كارهاى سلطنتى كه برحسب حوادث سوء و اتفاقات عالم، از رشته شريعتى و دينى، جدا شده و در اصطلاح فقهاء، اين دولت، جائره است و در عرف سياسيين، دولت مستبده گرديده است.

31- چرا با «مشروطه مشروعه‏» مخالفت مى كنند؟!

روزنامه شيخ در افشاء خط خيانت، مى‏پرسد كه چرا با پسوند «مشروعه‏» براى مشروطه، مخالفت مى‏شود؟! اگر مشروطيت‏با قواعد اساسى، مد نظر است پس بايد از اين پيشنهاد، استقبال كنند ولى چرا نمى‏كنند؟! چرا با شرط نظارت مجتهدان بر قانونگذارى، مبارزه مى شود؟! آيا اينها خود حكايت از عزم برنامه‏ريزى شده‏اى براى دين‏زدائى از عرصه قانونگذارى و حاكميت در كشور نيست؟! روزنامه شيخ مى‏نويسد:
بارى بعد از بيدار شدن حضرات مؤسسين مجلس از حجج اسلام و ساير مسلمين بظهور اين فتن و بروز اين مفاسد و اينكه تولد اين نتايج‏سوء از دخالت دو دسته دشمنان دين و دولت كه بابيه و طبيعيه هستند، شده است، قرار قاطع بر جلوگيرى ابدى از تصرفات اين فرقه‏هاى فاسده مفسده، بنگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسى: يكى آنكه در نظامنامه اساسى مجلس، بعد از لفظ "مشروطه"، لفظ "مشروعه" هم نوشته شود. و ديگر آنكه فصل دائربمراعات موافقت قوانين مجلس با شرع مقدس و مراقبت هيئتى از عدول مجتهدين در هر عصر بر مجلس شورى، بهمان عبارت كه همگى نوشته‏ايم، بر فصول نظامنامه افزوده شود و هم مجلس را بهيچوجه حق دخالت در تعيين آن هيئت از عدول مجتهدين نخواهد بود و اختيار انتخاب و تعيين و ساير جهات راجعه بآن هيئت كلية با علماء هر عصر است و لاغير و ديگر آنكه محض جلوگيرى از فرق لامذهب، خاصه مرتدين از دين كه فرقه بابيه و نحو آن است، حضرت حجة‏الاسلام و المسلمين آقاى آخوند ملامحمد كاظم مدظلاله، افزودن فصلى را فرمايش فرموده‏اند، حكم ايشان هم معلوم است و بايد اطاعت‏شود و مخصوصا فصلى راجع باجراء احكام شرعيه درباره فرقه بابيه و ساير زنادقه و ملاحده در نظامنامه اساسيه، منظور و مندرج گردد.

32- آزادى مطلق مطبوعات، زمينه‏سازى براى تهاجم به دين است

روزنامه شيخ مى‏نويسد كه دفاع مقلدانه از آزادى بيان با تقرير غربى و ليبرالى آن، با محكمات و اوليات اسلام و تعهدات اخلاقى سازگار نيست. اين قانون كه هر كس، هر چه را خواست چاپ كند و احدى هم حق چون و چرا ندارد!!، در واقع، ديكتاتورى صاحبان روزنامه‏هاست كه عمدتا از طريق سرمايه سرمايه‏داران و خط فكرى عمال استعمار بويژه انگليس اعمال و تعقيب مى‏گردد و اين درى كه باز مى‏شود، بقصد مبارزه با اسلام و علماء اسلام، باز مى‏شود. روزنامه مقاومت‏شيخ مى‏نويسد:
و ديگر آنكه چون نظامنامه اساسى مجلس را از روى قانونهاى خارج مذهب ما نوشته‏اند محض ملاحظه مشروعيت و حفظ اسلاميت آن پاره تصرفات در بعضى فصول با حضور همگى فرموده‏اند مندرج شود و هيچ تغيير و ترك بعمل نيايد. براى نمونه آن تصرفات و تصحيحات و اصلاحات مثلى بياوريم تا همه برادرهاى دينى بدانند كه بدوا چه بوده است و بعد چه شده است از جمله يك فصل از قانونهاى خارجه كه ترجمه كرده‏اند اين است كه "مطبوعات، مطلقا آزاد است". (يعنى هر چه را هر كس چاپ كرد احدى را حق چون و چرا نيست) اين قانون با شريعت ما نمى‏سازد و لهذا علماء عظام، تغيير دادند و تصحيح فرمودند زيرا كه نشر كتب ضلال و اشاعه فحشاء در دين اسلام، ممنوع است. كسى را شرعا نمى‏رسد كه كتابهاى گمراه‏كننده مردم را منتشر كند و يا بدگوئى و هرزگى را در حق مسلمانى بنويسد و بمردم برساند پس چاپ كردن كتابهاى ولتر فرانسوى كه همه ناسزا با نبياء عليهم‏السلام و كتاب بيان سيد عليمحمد باب شيرازى و نوشتجات ميرزا حسينعلى تا كرى و برادر و پسرهايش كه خدايا پيغمير يا امام بابيها هستند در روزنامجات و لوايح مشتمل بر كفر و سب علماء اسلام تماما در قانون قرآنى، ممنوع و حرام است و لامذهب‏ها مى‏خواهند اين درباز باشد تا اينكارها را بتوانند كرد».

33- تلگراف مراجع نجف

در ماهها و هفته‏هائى كه شيخ فضل‏الله و برخى علماء هوشيار تهران به خط انحراف پى‏برده و دست‏به افشاگرى زده بودند، كسانى با انگيزه‏هاى گوناگون، از مراجع نجف، نظر مى‏خواستند. در برخى استفتائات، نظر مراجع را در باب طرفداران استبداد و مخالفان مجلس و مشروطه خواستند و طبيعى بود كه آنان نظر به كفر طرفداران استبداد و فسق و خيانت ايشان مى‏دادند اما هرگاه صورت استفتاء، نظر ايشان را در باب مخالفان اجراء شرع‏الاهى و طرفداران قانون غيردينى مى‏پرسيد، طبيعى بود كه ايشان، نظر به كفر و ارتداد آنان نيز مى‏دادند و اين هر دو فتوى، درست‏بود زيرا.
منطق «استفتاء و افتاء»، همين است و تفاوت «فتوى‏» با «حكم‏»، يكى همين است كه در فتوى، بدون نظر به مصاديق و وضعيت واقعى در خارج، حكم كلى را بيان مى‏كند. اما «حكم‏»، ناظر به مسئله خاص و مصداق خارجى دارد و صرفا بيان تئوريك يك حكم كلى نيست. بنابراين اگر در مواردى، اختلاف نظر ميان برخى فقهاء در باب وقايع مشروطه پيش‏آمده، نه در فتوى و حكم شرعى و نظر فقهى، بلكه در تحليل اتفاقات جارى و اوضاع سياسى و شناخت جناحها و جريانهاى فعال در تهران و اختلاف موضوعى و مصداقى بود. شيخ به برخى مجتهدين كه بعلت دورى و بيخبرى از اوضاع، گاه اظهار نظرهايشان مورد سوء استفاده جريانات غيردينى و خط انحراف قرار مى‏گرفت، احترام گذارده و تاكيد مى‏كرد كه نظر شرعى همه ما يكى است اما البته اينكه الآن در تهران چه خبر است، از مقوله "موضوع" مى‏باشد نه "فتواى شرعى". و در اين باب، بايد اوضاع سياسى كشور را دقيقا شناخت و اينجا جاى تقليد نيست. شيخ همواره از فتاواى ساير علماء، با احترام ياد كرده و آنها را تمجيد مى‏كرد و در عين حال نشان مى‏داد كه اگر صورت استفتاء به درستى و واقع‏بينانه طرح گردد، فتواى همه آنان، همين فتواى شيخ شهيد است‏بعنوان نمونه در باب متن تلگراف حضرات آخوند خراسانى، ميرزا حسين تهرانى و شيخ عبدالله مازندرانى، در "روزنامه دوران تحصن"، بتاريخ 23 جمادى‏الثانى 1325 متن تلگراف علماى نجف به مجلس شورى را آورده و در ذيل آن توضيحات بسيار دقيقى ذكر مى‏كند.
بخشى از تلگراف مذكور چنين است:
«مجلس محترم شوراى ملى رفع‏الله قواعده، تلگراف موحش انجمن شريف، و اصل و از مخالفت مخالفين با مجلس محترم ملى اسلامى، خاطر قاطبه اهل اسلام، ملول گشته و عموم اهل علم و كافه منتحلين شريعت مطهره حضرت ختمى مرتبت صلى‏الله عليه و آله و سلم را اعلام مى‏دارد كه خداوند متعال گواه است ما بابعددار، غرضى جز تقويت اسلام و حفظ دماء مسلمين و اصلاح امور عامه نداريم عليهذا مجلسى كه تاسيس آن براى رفع ظلم و اغاثه مظلوم و نهى از منكر و تقويت ملت و دولت و رفاه حال رعيت و حفظ بيضه اسلام است، قطعا (عقلا، شرعا و عرفا) راجح بلكه واجب است و مخالف و معاند آن مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شريعت است. رجاء واثق داريم كه تا كنون انشاءالله تعالى كسى مخالفت نكرده و نخواهد كرد و هرگاه برخلاف اين مضمون كتبا و تلگرافا نسبتى بما داده شود، كذب محض است، مهمات را اطلاع دهيد».
اين تلگراف در پاسخ تلگرافى از سوى هيئت رئيسه مجلس بود كه بقصد ايجاد اختلاف ميان مراجع و علماء ودر مضيقه قراردادن شيخ، به عنوان استفتاء به نجف ارسال شده بود. اما روزنامه شيخ در تحصن، بلافاصله متن اين تلگراف را خود نيز منتشر كرده و در ذيل آن چنين آورد كه:
«بعد از ورود حضرت حجة‏الاسلام و المسلمين آقاى حاجى شيخ‏فضل‏الله دامت‏بركاته بزاويه مقدسه، اشخاصى كه باشتباه كارى و فتنه‏انگيزى و شهر آشوبى مى‏خواهند حقيقت‏حال را بر مسلمانان بپوشانند و نگذارند كه مقاصد و فرمايشات آقاى حاجى شيخ بر مردم معلوم بشود و بخرج خلايق بدهند كه اين بزرگواران، منكر "مجلس شورى" شده‏اند، تلگرافى بحضور حجج‏الاسلام و المسلمين، عاكفان آستان اميرالمؤمنين عرضه داشتند بمضامينى كه جوابش مساعد خيالات آنها صادر شود ولى از آنجا كه حضرات حجج‏اسلاميه نجف اشرف بحمدالله همگى مسدد و من عندالله، مؤيد هستند جواب فوق را صادر فرموده‏اند كه اصل مقصود و منظور مهاجرين زاويه مقدسه، هم عينا همان است و غير از مضمون همين تلگراف، هيچ مقصود و منظورى نداشته و ندارند. برادران دينى ما همه مى‏دانند كه آقاى حاجى شيخ و ... همگى همين مجلس را مى‏خواهند كه حضرات حجج اسلام و مسلمين (علماى نجف) تعيين فرموده و دراين تلگراف، اوصاف آن مجلس را يكايك شمرده‏اند و ازجمله فرموده‏اند كه غرض آنان، تقويت اسلام و حفظ دماء مسلمين و اصلاح امور عامه است، پس مجلسى كه اين بزرگواران مى‏خواهند، بايد مجلسى باشد كه تقويت اسلام بكند. اين حضرات مهاجرين هم مى‏گويند بايد مجلس مسلمانها مجلسى باشد كه تقويت اسلام بكند نه ترويج كفر. پس دسته بابيها و دسته طبيعيها و دسته مستضعفين در دين، كه مروج كفرند بايد بالكيه خارج شوند چه از متن مجلس و چه از حواشى مجلس. اى برادران دينى ما كه در طهران، حاضر هستيد و بمتن مجلس و حاشيه آن ناظر هستيد، آيا بابيها را و طبيعيها را با آن دو چشم روشن كه از غايت‏شهرت، مستغنى از تعريف است مى‏بينيد يا نه؟ اگر مى‏بينيد كه اينها بر مجلس ما مسلمانان غلبه كرداند و بكيف خود خيالاتى را كه دارند ميرانند ديگر چه انتظارى داريد در اقدام عام بر تصحيح و اصلاح مجلس و تكميل مجلس؟ قسم به آن حقوقى كه ميانه ما و شما مشترك است كه حاج شيخ و اين حضرات مهاجرين، مقصدى جز اصلاح و تكميل مجلس ندارند و از اين مفاسد و شرور و فتنه‏ها كه بروز كرد، متنبه شدند كه بايد از منكرين اسلام و بدخواهان شما جلوگيرى بكنند و راه و رخنه تصرفات اينها را در مجلس شوراى مسلمين، مسدود بفرمايند و دارالشوراى كبراى ملى اسلامى را از پارلمنتهاى فرنگ، فرق بگذارند. مملكت ايران از هزارو سيصدو چند سال قبل كه از آئين زردشتى بدين‏مبين محمدى صلى‏الله عليه و آله شرف انتقال پذيرفته است مجلس دارالشوراى قائم دايم، كه امور جمهور اهالى را همواره اداره بكند، نداشته است. امروز كه اين تاسيس را اقتباس كرده بهمين جهت كه اقتباس از فرنگستان است‏بايد علماء اسلام كه عندالله و عندرسوله، مسئول حفظ عقايد و مصالح اين ملت هستند، نظرى مخصوص در موضوعات و مقررات آن داشته باشند كه امرى برخلاف بصدور نرسد. مردم ايران مثل اهالى فرنگستان، بى‏قيد در دين و بى‏باك در فحشاء و منكر و بى‏بهره از الهيات و روحانيات واقع نيستند اين ملاحظه و مراقبه، حسب‏التكليف‏الشرعى هم حالا كه قوانين اساسى مجلس را از روى كتب قانون اروپا مى‏نويسند لازم است و هم در جميع قرنهاى آينده الى‏يوم يقوم القائم عجل‏الله تعالى فرجه. اقدام بر اين استحكامات و اهتمام در حفظ اين حدود الهيه است كه اشرار و اراذل و اوباش اين شهر را بر اعراض از آستان حضرت حجة‏الاسلام نايب‏الامام آقاى شيخ بجاهاى ديگر واداشته است و بناسزا گفتن و هرزگيها كردن و كفريات نوشتن، ناچار و بى‏اختيار كرده است. تلگراف‏هاى ناشايسته وزارت داخله بهمه‏جا و همه‏كس و تهمتهاى روزنامه‏ها و شبنامه‏ها و شطاحيهاى خنازير تماما بهمين يك نقطه داير است والااحدى از مهاجرين زاويه مقدسه، نه ضد مجلس است و نه مزاحم عدالت. اگر دنيا و مافيها را بشخص عالم عاقل بدهند كه در يك امر مباح، برخلاف ميل تمام طبقات خلق، اقدامى بكند، البته نخواهد كرد پس چگونه در امرى كه مندوب و مرغوب است؟! اى عقلاء عصر، اى معتقدين با سلام، اى مردم بى‏غرض، تمام اهتمام حضرت حجة‏الاسلام بر آن است كه رفع شبهات اين شياطين از شما بشود. والا بر سفيهان و سفلگان و جهال كه در حكم حشرات‏الارض هستند چه تعلق و تقيدى خواهد بود»؟!

34- يك استبداد، تبديل به هزار استبداد شد

انقلابيون طرفداران "مشروطه مشروعه"، با هوشيارى تمام، به تائيد و تفسير تلگراف علماء نجف مى‏پردازند و توضيح مى‏دهند كه مجلسى كه حضرات مى‏خواهند، دقيقا همان است كه حاج‏شيخ بدنبال آن است اما آنچه در صحنه سياسى تهران، در شرف تكوين است، در جهت ديگرى پيش مى‏رود و بدنبال مجلس ديگرى به سبك غربى است:
«از اوصاف و شرايط مجلسى كه حجج‏الاسلام و المسلمين آقايان نجف اشرف در اين تلگراف تعيين فرموده‏اند، آن است كه بايد رفع ظلم و اغاثه مظلوم كند. آقايان مهاجرين زاويه مقدسه هم فرمايشى كه دارند، همين است‏بدون هيچ اختلاف در هيچيك از اين شرايط و اوصاف، ولى مى‏فرمايند يا اهل‏الاسلام، يا اصحاب بيعة‏الشجرة، بنگريد كه در اين مملكت در ظرف اين يكسال كار ظلم از كجابكجا كشيده است؟ چه‏قدر خونها بناحق ريخته شده و مالهاى مردم بتاراج رفته و رعيت و كاسب از كار افتاده و فقراء و ضعفاء و مساكين تلف شده و اطفال، يتيم و زنها بى‏شوهر و خانواده‏ها بى‏سرپرست مانده است؟ روزى نيست كه بتوسط تلگراف يا اداره پست، يك بغل پاكتهاى تظلمات از اطراف و اكناف نرسد. همه، محرق القلوب. همه، طوفان البكاء. در هر شهر و هر روستا جماعتى در غايت قساوت و استبداد، مشغول خودكامى و بيداد هستند. همان رفتارى را كه سابقا حكام و ظلام، با رعاياى سوخته فرسوده ولايات مى‏كردند، الحال آحاد اين انجمنها و بستگان آنها مى‏كنند. فى‏الحقيقه، يك استبداد را تبديل به صدهزار استبداد ساخته‏اند و با صدهزار حاكم ظالم بر اين مملكت و رعيت جوكار جوركش آن تاخته‏اند. گرفتارى آن طبقات از رعايا كه هميشه زير پا مى‏رفتند و اسير دست غارتگران و چپاولچيان بودند، افزوده است. اى واى كه به نشد بترشد.

35- «آزادى‏» يا دعواى حيدرى و نعمتى؟!

روزنامه شيخ مى‏نويسد:
بار خدايا، يا اين چه سال پرملال بود كه بر ايران گذشت و صفحات تاريخ اين مملكت را خون‏آلود ساخت و سينه‏هاى اهالى را پر از شعله و دود كرد و ظلمهاى عهد ضحاك و كشتارهاى چنگيز سفاك را بياد آورد؟ اى مجلس مقدس كه بچندين آرزو و هوس، تو را آقايان ما و پيشوايان ما تاسيس فرمودند و بموجب حسن‏ظنى كه با اين صنع شريف خود داشتند بما پيروان مذهب جعفرى، چه نويدهاى بزرگ و اميدواريهاى كلان دادند، ولى لامذهبهاى روزگار چندان امان نداند كه علماء مؤسسين عظام اين مجلس، شب را سحر كنند چون با وسايل مادى و معنوى ريختند و اتفاق و اتحاد را بر هم زدند و سنگ تفرقه، انداخته و عادت ديرينه "حيدرى - نعمتى" را بايران عودت دادند.

36- خريدن كله سياسى و ترجمه پتى ژرنال!!

روزنامه مقاومت در باب تقليدهاى تهوع‏آور از ژورناليزم غربى و موج مبارزات ضد ارزشى كه تحت نام آزادى، طراحى و تعقيب مى‏شد و متاسفانه اقليتى از آخوندهاى ساده لوح يا نان به نرخ روز خور و بى تقوى نيز در كنار اين جريان عظيم استعمارى قرار گرفته‏اند، چنين مى‏نويسد:
قسمتى از علما را در شهر بانواع چاپلوسيها و خوش‏آمدگوئيها و مشتقات ديگر تسخير كرده و در مزاجهاى مباركشان، هر نحو كه مى‏خواهند تصرف مى‏كنند كتصرف الملاك فى املاكهم و ذوى‏الحقوق فى‏حقوقهم و اگر احيانا در موضوعى احساس نامساعدى بكنند، فقره ريختن مجسمه محترمه تجديد مى‏شود و از خريدارى كله سياسى سخن مى‏رود و ترجمه‏ى پتى ژرنال بشهادت مى‏گذرد و قسمت ديگر از علماء را در زوايه مقدسه حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام، هدف تير تهمت و طعن روز نامچيهاى مكشوف الحال كه از غايت فرومايگى و تهى‏دستى، بكالاى هتاكى و بيحيائى، معاش مى‏گذرانند، قرارداده و بر شق عصا و تفريق كلمه مى‏افزايند و خود در سايه اين رقابت، با فراغت‏خاطر نشسته و نقشه‏ها مى‏كشند و نقشها مى‏زنند. روزى نيست كه گربه نرقصانند و معركه مارگيرى نگيرند و بساط حقه‏بازى نچينند. از اينجاست كه مجلس ما مسلمانها را خاصه خود مى‏خوانند و مى‏دانند. بلى اى مجلس ملى ما، بر اين وضع حاليه كه كارخانه خيال بافى بابيه شده‏اى، گربمانى، سال ديگر قصب دين حيدر شوى.

37- «استبداد لامذهبان‏» و جنگ‏روانى عليه شيخ شهيد

روزنامه مى‏نويسد:
و از شرايط و اوصاف مجلس كه در تلگراف مسطور، منظور فرموده‏اند، آن است كه مجلس بايد مجلس امربمعروف و نهى از منكر بوده باشد. علماء مهاجرين زاويه مقدسه هم همين مجلس را مى‏خواهند نه آنكه مجلس نمى‏خواهند. لعنت‏خدا بر كسانى كه اين نسبت را بايشان مى‏دهند و بر مردم، مقصد مهاجرين را مشتبه مى‏كنند. اينك از كسانى كه حقيقة بوجود صانع، قائل‏اند و بكتاب مجيد، معتقدند و بدين حنيف، مقيد هستند، سؤال مى‏كنيم كه اين مجلسى كه الآن در تحت استيلاء و استبداد لامذهبان واقع شده است و مجارى احوال و اوضاع آن را مستقيما بر سياق پارلمنتهاى اروپا اداره مى‏كنند آيا مجلس امربمعروف و نهى‏از منكر است‏يا مجلس نهى از معروف و امر بمنكر است؟ آيا بواسطه نشر دادن مزدكيان عصر، كلمه آزادى را در اين مملكت تجريات و تهتكات تا چه اندازه افزوده است و فنون فحشاء و فسوق و فجور تا كجا شايع شده؟ آيا زنها لباس مردانه نمى‏پوشند و بكوچه و بازار راه نمى‏افتند؟ آيا در خرابات شب جشن چقدر از اين بى‏ناموسى نوظهور مشاهده شد؟ و شرب‏اليهود فاش فاحش بنظرها رسيد؟ آيا فرقه‏هاى فاسده مفسده، بر لفظ امر به معروف و ساير عناوين شريعتى، سخريه نمى‏كنند و آشكارا بر نواميس الهيه، استخفاف نمى‏آورند؟ اينان فانديك و گاليله و نيوتن و كپلر و هوگو و روسو را از علماء امت و انبياء بنى‏اسرائيل، افضل مى‏شمارند و در مكاتب اطفال ما همكيشهاى خويش را مستخدم مى‏سازند و بتبديل فطرت نونهالان ما مى‏پردازند و تالار آئينه ميرزا حسينخان سپهسالار را با قواعد خانه خدا كه ابراهيم و اسمعيل برآورده است، همرتبه مى‏شناسند و بسرمايه آن فتنه روز كار برآيد بسيار ايجاد و بزبان آنها ناموس شريعت و اهلش را بر باد مى‏كنند. اينهاست نو بر "امر به معروفات و نهى از منكراتى" كه فرقه ضاله براى ما فرستاده‏اند و وعده داده‏اند كه هر دم از اين باغ، برى برسانند تا رفته رفته آزادى عهد قباد!! را رواج بدهند و هركس منكر و مزاحم بشود و بجلوگيرى، اهتمام بكند، او را بمغلطه حب استبداد و تهمت تخريب مجلس و گرفتن وجوهات و حكومت قاينات و امثال ذلك، تحقير كنند و استخفاف بدهند و روزنامچيهاى وقيح خود را بر او تهريش بكنند و يك مشت‏خس و خاشاك و معدودى بى‏پدرهاى ناپاك را ملت غيور ناميده او را بهجوم آنها تهديد بنمايند و اگر بخواهد مسلمانها را بيدار كرده و دزدهاى دين و دغلهاى دنيا را بايشان نشان بدهد از خوف، چادر بخوابانند و منبر بسوزانند و هلهله بكشند و مغلطه بيندازند غافل از آنكه بهيچ حيله و بهيچ وسيله، حق، زاهق نخواهد شد و باطل، فايق نخواهد آمد: الاسلام يعلو و لايعلى عليه و همچنين ساير اوصاف و شرايط و قيود و حدودى كه حجج‏اسلام نجف اشرف براى مجلس شوراى ملى در تلگراف خودشان تصريح فرموده‏اند پس صاحبان اين تلگراف شريف و مهاجرين زاويه مقدسه و مسلمانهاى ممالك محروسه تماما بر يك قول و يك عقيده و يك راى هستند و مخالف و معاند ايشان، تبعه باب و فرق بفرنگى مآب است كه مى‏گويند ما مجلسى مى‏خواهيم كه مثل پارلمان آلمان بوده باشد و نظرى بتقويت اسلام و حفظ دماء مسلمين و امر بمعروف و نهى از منكر و ساير اوصاف و ملاحظاتى كه در اين تلگراف ماخوذ است نداشته باشد. پس ما مردم ايران اگر چه هنوز از آراء يكديگر، اطلاع كامل حاصل نكرده‏ايم ولى در نفس‏الامر، سواى آن دو فرقه، تماما متحد هستيم و تنها راى گرگان و سگان از ماجد است‏».

38- مبارزه با اسلام، با شعار دروغين «توسعه‏»

مشروطه خواهان مشروعه طلب، در روزنامه خود، " خط انحراف و وابستگى" را چنين ترسيم كرده‏اند كه ابتدا باشعار توسعه و آبادى و رفاه و كشيدن جاده و پل و خط آهن جلو آمده و شعار عدالت و حريت‏سر دادند اما سپس معلوم شد بجاى همه اين وعده‏ها، تنها بدنبال اسلام زدائى و نشر آزاديهاى ليبرالى و وابسته‏سازى كشور به استعمارگران است:
«در بادى نظر جلوه‏ها دادند و دامها نهادند كه حريت و مساوات، موجب امنيت و امنيت، مورث آبادى و ثروت مملكت از داير شدن تجارتخانه‏ها و كشيدن راه‏ها و بستن پلها و اتصال شوراع و ازدياد مزارع مى‏شود، خاصه در مسئله مساوات و برابرى كه در تشويقات و ترغيبات و محسنات آن چندان گفتند كه شناعت و قباحت آنرا يكسره از انظار پوشيدند. همواره در السنه و افواه عوام انداختند و كارشان ساختند كه امروز مغايرت با تبعه دول همجوار در امور سياسيه، خلاف صلاح وقت و قانون مشروطيت‏شده است!!»

39- پدران احمق شما مردم!!

بعبارت ديگر، جناح غربگرا با شعار مساوات و برابرى و رشد اقتصادى و توسعه، آغاز كردند اما نهايتا به نفى كامل احكام و ارزشهاى اسلامى و دعوت به سازش با قدرتهاى استعمارى همجوار رسيدند و براى توجيه شرعى اين انحراف و خيانت، گروهى آخوند نماى فاسد و بى‏سواد و وابسته را نيز بر منبرها كردند تا اوضاع را توجيه كنند. روزنامه شيخ مى‏نويسد:
«اى كاش بهمين لطايف و وظايف، اقتصار مى‏نمودند. چه واعظين و ناصحين كه بفساد عقيده و خبث‏سرائر و سوء نيت، معروف و از ساحت علماى اعلام، مطرود و مردود بودند ولى بحسن ظاهر و كسوت اسلام، جلوه مى‏نمودند در مساجد و منابر برآمدند و بكلمات چرب و شيرين و بيانات دلنشين، با زبانهاى شيرين‏تر از عسل و قلب‏هائى تلخ‏تر از حنظل، پيوسته بذكر مدايح افكار كذائى، سخنها راندند و مثلها گفتند كه اى افسوس، روزگار ما مردم بجهالت و عمرها بغفلت و نادانى گذشت، پدران احمق ما برنخوردند اساس همچو مجلس مغتنمى ديرنهاديم و مدارس تحصيل زبان و سياست و قواعد ثروت، دير گشوديم و زنان و دختران را از كسب علوم و صنايع، محجور داشتيم و بتعقيبات نماز صبح و دعاى كميل پرداختيم و بازگفتند اى مردم، امروز اهم و اولى از قرائت قرآن، مرور بروزنامجات و نظر تامل در آنهاست كه راه كسب ثروت نمايد و... اى عجب اوراد خوب آورده‏اندليك سوراخ دعا گم كرده‏اند.
اين قانون مشروطه با اين مضامين، لباسى است‏به قامت فرنگستان دوخته كه اغلب خارج از قانون‏الاهى و كتاب آسمانى و طبيعى مذهب هستند و ناگزير از جعل قوانين اينگونه بوده و مجبور از اينچنين مشروطيت‏خواهند بود.
اما ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است

40- اينجا تهران است نه لندن و پاريس

روزنامه مقاومت مى‏پرسد:
ما اسلاميان چگونه مى‏توانيم به متابعت فرنگان خسيس و مشروطه‏طلبان پاريس و انگليس نمائيم و دين بدنيا فروشيم و در تحريف كتاب خدا بكوشيم (فرمان توكردنى است دانم اما چكنم نمى‏توانم). آخر نه خدايتان فرمود "و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى‏الاخرة من‏الخاسرين"؟ در اين ايام كه حضرت مستطاب حجة‏الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ فضل‏الله ايدالله انصاره، بالهام حضرت بارى در معيت جماعتى از سران امت و وجوه علماى اسلام و بسيارى از طبقات خداپرستان در حضرت عبدالعظيم متوقف‏اند و استمداد از صاحب دين در پاس آئين مبين و تصحيح و تسويه مجلس ملى همى‏كنند كه مشروطه مقرون به مشروعه و فصول نظامنامه اساسى مهذب از مضار و نقايص گردد. بعضى از مردم مشروطه طلب و هاشمى‏نسب كه قرين دانش و ادب بودند، سخنان بيشمار در فضيلت مجلس، آغاز نمودند كه هواخواهان دولت و مستبدان سراپا شهوت كه مال ضعفا بيغما مى‏برندو حلال از حرام نشناخته مى‏خورند آتشها افروختند و مالها اندوختند پاركها ساختند مبل‏ها آراستند اينك از فوايد مجلس است كه بجاى خود نشسته و بقوه قهريه زبان تعنت و دست تعرض فرو بسته، گفتم حفظت‏شيا و غابت عنك اشياء، بلى مستبد و مشروطه‏ط‏لب در اين مرحله، سهيم و شريكند ولى مسئله از راه ديگر دقيق و باريكست و آن اينست از روز اول كه آتش جور بالاگرفت و مردم بيچاره در اطراف و اكناف بجان آمده بودند تمام علماى اعلام و حجج اسلام و بزرگان از هر طبقه و مقام زحمتها كشيدند و همگى مجلس معدلت از دولت همگى خواستند كه بساط عدل و انصاف گسترانند و اجراى قوانين شرع نمايند، ديگر اين مشروطه - به سبك لندن و پاريس كسى نشنيده بود تا داستان سفارت و آن ترتيبات مضاديه پيش‏آمد و مجلس مزبور ناچار از دولت موقع قبول يافت ولى بقيد شرع محمدى صلى‏الله عليه و آله و سلم تا امتياز وكلا را دادند و فصول نظامنامه پيش نهادند همه جا حضرت شيخ، حاضر و ناظر و مساعد و ناصر بودند و گمان قوت اسلام را مى‏نمودند.»

41- چه كسانى طرفدار واقعى مجلس‏اند؟! ما يا شما؟!

روزنامه شيخ، همچنان به جهاد فرهنگى و مقاومت و افشاگرى عليه غربگرايان ادامه مى‏داد و دو ماه پس از شروع تحصن انقلابى در حضرت عبدالعظيم، همچنان در برابر جنگ روانى "خط انحراف" كه در مجلس و مطبوعات نيز نفوذ كرده بود، توضيح مى‏داد كه ما نه با مشروطيت و عدالت و نه با آزادى و مجلس، مخالف نيستيم بلكه با جريان وابستگى به غرب و انگليس و خط اسلام‏زدائى و استقلال‏زدائى، مخالف هستيم. روزنامه مقاومت، در پيشانى خود مى‏نوشت كه: "اين لايحه (روزنامه) مطلقا از التزام به عبارت‏پردازى و رعايت قافيه، آزاد است و تنها متوجه رفع شبهات و پاسخ به افترائات است".
پس از دو ماه از تحصن گذشته، روزنامه مقاومت، مجبور است همچنان بنويسد:
«تا حال، دو ماه تمام است كه جماعتى از علماء اعلام و حجج اسلام و مجتهدين اهل تقوى و عدالت و ورع در حضرت عبدالعظيم(ع) مجتمعند و بانحاء مختلفه از محضر و منبر و لوايح مطبوعه و غير مطبوعه، مطالب خود را مى‏گويند و مى‏نويسند اما هنوز شنيده مى‏شود كه خلط مبحث مى‏شود و مى‏گويند اين جماعت كه از اجله علماء و اهل علم و تقوى مى‏باشند، ضد مجلسند و مى‏خواهند مجلس نباشد. اولا معلوم برادران دينى باشد كه اين مجلس مگر از اصول عقايد يا از فروع دين است كه گفته شود ضد آن، منحرف از دين يا فاسق است؟ اين مجلس عبارتست از دربار دولتى كه سابقا امور در آن بدون مشورت واقع مى‏شد محض تخفيف ظلم، مجلسى برپا شد دربارى كه امور دولت و اصلاحات مملكت در آن بشورى بشود و ظلم كمتر گردد در اين صورت اگر احيانا كسى مجلس را نخواهد سخيف‏العقل است و يا آنكه ظلم زياد را دوست دارد. مكرر در لوايح نوشته و طبع شد كه اين مهاجرين، مجلس خواه‏ترند از ديگران. چه آنكه اهل تقوى هستند و بتخفيف ظلم، راضى‏ترند بعلاوه بمقاصد حقه‏ايشان، اساس مجلس محكم مى‏شود و مجلس انشاءالله ابدى خواهد بود. اينها هستند مجلس خواه نه آن اشخاص كه در صددند پايه آن بر اسلام نباشد.

42- شما بدنبال تغيير دين هستيد

روزنامه مقاومت‏بوضوح مشت عمال اجانب را باز كرده و مى‏نويسد:
اى بى‏انصاف‏ها، دست از جان مسلمانان برداريد و بگذاريد اتفاق كلمه باشد و بمعاونت اين مجلس، مفاسد كارها و پريشانى ملت، اصلاح شود. اگر تا حال غرض دنيوى داشتيد، بس است آنچه را كه تحصيل كرديد و اگر دينى بود، مايوس باشيد كه حافظ دين، خداوند است و حالا نمى‏شود تغييرى داد. والحاصل بر برادران دينى، مكشوف باشد كه تمام مهاجرين مى‏خواهند ناتمامى مجلس، تمام شود و كاركند. متجاوز از يكسال است اين همه زحمات كشيده شد و شماها منحرفين هر روزى، بيك بهانه نگذاشتيد مجلس بيچاره، بآسوده‏گى بتكاليف خود عمل نمايد، هر روز ببهانه‏اى او را مبتلا كرديد ببلائى والا مقاصد مهاجرين، همان مطالبى است كه در خود مجلس با اجتماع وكلاء گذشت و مورد اجماع شد. مانعى از اجراء نبود مگر شارلاطانى و خدعهاى منحرفين از دين كه ديدند امر نزديكست‏بگذرد و ديگر دست آنها بجائى بند نباشد لذا خلط مبحث و القاء نفاق نمودند. مطلب ديگر كه لازم است‏برادران بدانند و از اشتباه كارى خصم بيمروت بى‏دين، تحرز نمايند، اين است كه چنين ارائه مى‏دهند كه علماء، دو فرقه شدند و با هم حرف دينى دارند و باين اشتباه كارى، عوام بيچاره را فريب مى‏دهند كه بابا يكفرقه از علماء، مجلس خواه و دشمن استبدادند و يكدسته هم ضد مجلس و دوست استبدادند. لابد عوام بيچاره مى‏گويد حق هم با آنها است كه ظلم و استبداد را نمى‏خواهند. افسوس افسوس كه اين اشتباه را بهر زبان و بهر بيان مى‏خواهيم رفع شود خصم بى‏انصاف نمى‏گذارد. درباب مجلس خواهى هيچ خلافى نيست‏».

43- چرا بيدار نمى‏شويد؟! چرا مرده‏ايد؟!

هواداران شيخ شهيد سپس توضيح مى‏دهند كه ميان فقهاء اسلام، هيچ اختلافى نيست و مبنا و اهداف دينى همه، يكى است گرچه گاه در مصاديق، اختلاف شود:
«در امر دينى، همه علماء بدون استثناء مى‏گويند كه اين مجلس مخالف اسلام نباشد بايد آمر بمعروف، ناهى از منكر و حافظ بيضه اسلام باشد. اى مسلمانان، كدام عالم است كه بگويد مجلسى كه تخفيف ظلم نمايد و اجراء احكام اسلام كند، بد است و نبايد باشد؟ تمام بحث راجع است‏بچند نفر كه احكام شريعت، قيدى است‏براى آنها و مى‏خواهند نگذارند كه رسما اين مجلس مقيد شود باحكام اسلام و اجراء آن هر روز ببهانه القاء شبهات مى‏نمايند. اى برادر عوام بيچاره، درست تامل كن و بفهم. ببين خصم چه مى‏كند. بشبهات تمام، مسلمين را بهم انداخته و القاء عداوت نموده، با هم سب و لعن مى‏كنند، بلكه در مقام اهانت و جنايات هستند و از همه كار و كسب بازماندند و خوف آنست كه بالاخره امر آنها مثل بنى‏اسرائيل بمقاتله فيمابين بكشد. محبتها از ميانشان رفته، پدر، اسم خود را سياسى گذارده و پسر، اسم خود را مسلمان و متشرع، از يكديگر بد گوئى مى‏كنند و احترامات، بالمره از ميان رفته و باسم لفظ "آزادى"، منكرات شايع مى‏كنند. چرا بيدار نمى‏شويد و در غفلت هستيد؟ اين انجمن بازى به چه قصد است؟ بپرسيد در تمام دول مشروطه، غير از مجلس اعظم، انجمنى و مجلسى نيست مگر دواير مقرره مثل عدليه و بلديه و غيرهما. ما مسلمانان كه جهت جامعه‏مان اسلام است، انجمن ما مساجد ما بود كه بايد جمع شويم در مساجد و درآن فوايدى بود كه يكى از آنها همين فائده انجمن است كه تصور مى‏شود. و مطلب ثالث كه آن هم از مهماتست و بايد برادران ملتفت‏شوند اين است كه حالا كه فهميديد كسى، ضد مجلس نيست و علماء هم اختلافى ندارند كه مجلس بايد بر اساس اسلام باشد، ديگر تعطيل در نظامنامه موافق با قانون اسلام براى چيست و امروز تمام هرج و مرج و گرفتاريهاى ممالك ايران براى توقيف اين نظامنامه اساسى است. والله اگر نظامنامه و قانون را مطابق اسلام بدهند ديگر نزاعى نيست و روزبروز تمام كارها درست و احكام اسلاميه، اجرا شده و مفاسد مملكتى، مبدل بمصالح و الفت‏خواهد شد و بدستيارى يكديگر اصلاحات كليه خواهد شد. چشم بازكن كه مانع كيست و چه غرض دارد؟ عقل مات مى‏شود در روز هشتم شهر رجب در مجلس مطابق نمره 159 روزنامه صفحه دوم ستون اول كه يكى از محترمين، بدروغ مذكور داشته كه حضرت مستطاب حجة‏الاسلام و المسلمين آيت‏الله شيخ‏فضل‏الله در شب شنبه رفته‏اند بصاحبقرانيه حضور اعليحضرت و همان شب برگشته و اين مطلب را با شاخ و برگ دليل مقاصد باطله خود قرار دادند. اين نويسنده متعهد است كه تمام مطالب، مصالحه شود بتحقيق در اين مطلب. اگر واقع است گوش بحرف ما ندهند والا مجازاتى معين شود كه در مجلس تحقيقات مربوط به كذب بين معلوم مى‏شود همه مطالب بغرض شخصى منتهى مى‏شود. آنوقت اى برادر فكر خودباش و بدان بر سر تو چه مى‏آورند. وقس على هذا ماسواه واقعا خيلى جاى خجالت است در دروغ باين بزرگى. از اينجا حال ساير كلمات معلوم مى‏شود.افسوس كه دشمنان ما مسلمانها از اين اكاذيب شاد مى‏شوند و مى‏گويند همه كلمات آنها از اين قبيل است. ديگر تامل و تفكر نمى‏كنند كه هر قدر امورات مسلمين را تعويق‏انداخت و روز بروز برپريشانى ماافزود همين‏گونه حرفهاى غرض‏آميز بود كه بدون رويه، زده مى‏شود.»
منبع: فصلنامه كتاب نقد شماره 11




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.