ملاحظاتي در مورد نامه‌ي کانت به هرتز

به ياد دوره‌ي همکاري آموزشي و پژوهشي با دکتر محمد خوانساري، اين مقاله‌ي کوتاه تخصصي را که در ضمن دلالت بر امانتِ علمي و دوستي بي‌شائبه دو مدرس دانشگاهي دارد، تقديم حضور ايشان مي‌کنم؛ اميد است که
شنبه، 28 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ملاحظاتي در مورد نامه‌ي کانت به هرتز
ملاحظاتي در مورد نامه‌ي کانت به هرتز

نويسنده: کريم مجتهدي

 

بسمه تعالي
به ياد دوره‌ي همکاري آموزشي و پژوهشي با دکتر محمد خوانساري، اين مقاله‌ي کوتاه تخصصي را که در ضمن دلالت بر امانتِ علمي و دوستي بي‌شائبه دو مدرس دانشگاهي دارد، تقديم حضور ايشان مي‌کنم؛ اميد است که مقبول افتد.
اکثر متخصصان فلسفه‌ي کانت، ضمن اينکه مقاله‌ي 1770 او را در مورد تفکيک مسائل امور حسّي و مفاهيم عقلي، مرحله‌اي سرنوشت‌ساز در تحول و تکوين افکار کانت مي‌دانند؛ نامه‌اي را که او به تاريخ 21 فوريه 1772 به هرتز نوشته، نه فقط مکمل محتوايي همان مقاله، بلکه به حق در تشخيص مسير شکل‌گيري «فلسفه‌ي نقادي» او مؤثر مي‌دانند و آن را نيز مستقلاً يکي از اسناد بسيار مهم در فهم دقيق و درست مقولات کانتي به حساب مي‌آورند. البته دوستي و همکاري کانت با هرتز (1) طولاني بوده است و رابطه‌ي فکري آن دو، به اين نامه‌ي کوتاه ختم نمي‌شود؛ ولي از آنجا که کانت در تنظيم مقاله‌ي 1770 با هرتز بحث و مشاوره داشته است و در جلسه‌ي دفاعيه از اين نوشته که به منظور ارتقاي شغلي کانت در دانشگاه کنيگزبرگ تشکيل شده بود، هرتز مي‌بايستي به عنوان مخالف، سؤالاتي بر عليه نظر کانت طرح کند و کانت عنداللزوم در مقام دفاع از خود برآيد، در بهتر فهميدن تحولات فکري کانت در آن دوره، اين نامه شهرت خاصي يافته و اهميت انکارناپذيري دارد. يازده سال بعد، کانت در نامه‌ي ديگري که در اينجا مورد بحث ما نيست، موقع اعلام انتشار نقادي عقل محض، به هرتز نوشته است که اين کتاب نتيجه‌ي تحقيقات و بحثهاي مشترکي بوده که در موقع تهيه‌ي مقاله 1770 به اتفاق انجام داده بوده‌اند. اين گفته را نبايد فقط نوعي احترام و تعارف دوستانه ميان دو استادِ همکار دانست. به احتمال مقرون به يقين، محاورات آن دو واقعاً در جهت‌يابي تفکر کانتي بي‌تأثير نبوده است و مسلم است که دو استاد بدون اينکه تحت تأثير افکار يکديگر باشند، در اثر مباحثه، نسبت به ضعف و قدرت موضعهاي خود وقوف بيشتري مي‌يابند. از طرف ديگر اگر قبول کنيم که نامه‌ي 1772 از لحاظي مکمل مقاله‌ي 1770 است، بايد بدانيم که چه نقص و يا در هر صورت چه نوع کمبودي در مقاله‌ي کانت بوده که او به مرور درصدد تکميل آن برآمده و دو سال بعد به اختصار آن را به هرتز توضيح داده است.
البته از لحاظي به نظر مي‌رسد که در مقاله‌ي 1770، کانت به اجمال تقريباً به کلّ مطالبي که در کتاب نقادي عقل محض در قسمت «حسّ استعلائي» ديده مي‌شود، اشاره کرده و يا حداقل مسائل بنيادي بحث را طرح کرده باشد، ولي در مورد تنظيم مفاهيم محض ذهني و مسائل اصلي که در «تحليل استعلائي» درباره‌ي فاهمه مطرح شده، مطالب در مقاله‌ي 1770 بسيار ناقص است و يا در هر صورت ناگفته‌هاي بسياري باقي مانده است. اين کمبودهاي مشتمل بر دو نوع است، يکي در مورد تنظيم دقيق مقولات و ديگري در مورد آنچه به طور کلي، استنتاج مابعدالطبيعي (2) ناميده شده است. البته با توجه به صورت نهايي فلسفه‌ي کانت، اشکال اصلي درباره‌ي امکان عينيت اين مفاهيم محض است که در آن تاريخ، حتي کانت آنها را – به مانند کتاب نقادي عقل محض – با قطعيت، هنوز مقولات نيز نناميده است.
او در مقاله‌ي 1770، نظريه‌ي مربوط به اين مفاهيم محض را به صورت بسيار ابتدايي مبهم و فهرستوار آورده و فقط به امکان و وجود و ضرورت و جوهر و علت و غيره... و به متضادهاي آنها – بدون توضيح لازم و کافي – اشاره کرده است. يعني شمارش اين مفاهيم در متن مقاله نه روشمند است و نه نظام‌مند و خود کانت دچار همان اشتباهي بوده که بعداً به عنوان انتقاد در مورد مقولات عشر ارسطو گفته است؛ يعني اينکه ارسطو مقولات را به نحو تصادفي و صرفاً‌ به حصر استقرائي در کنار يکديگر قرار داده و سعي نکرده ارتباط منطقي و اصلي آنها را با يکديگر جست‌وجو کند و ديگر اينکه در کتابهاي مختلف خود تعداد آنها را نابرابر و اسامي آنها را به نحو تصادفي و صرفاً به حصر استقرائي در کنار يکديگر قرار داده و سعي نکرده ارتباط منطقي و اصلي آنها را با يکديگر جست‌وجو کند. افزون بر اين او در کتابهاي مختلف خود تعداد آنها را نابرابر و اسامي آنها را به نحو متفاوت آورده است.
از تاريخ 1770 به بعد، به نظر مي‌رسد که کانت، بيش از پيش در همين مسائل تفکر و تأمل مي‌کرده است: يادداشتها و نامه‌ها و حتي بعضي از نوشته‌هاي رسمي که از سال 1770 تا 1781 از او باقي مانده و ظاهراً به دوره‌ي ده ساله‌ي «سکوت» در زندگينامه‌ي کانت مشهور است – با اينکه احتمالاً پرکارترين دوره‌ي زندگاني او بوده – او بيشتر در همين زمينه‌ها مطالعه و تفکر مي‌کرده است. (3) در اين دوره که با توجه به دو دوره‌ي ماقبل و مابعد نقاديع مي‌توان آن را دوره‌ي «مياني» ناميد، به نظر مي‌رسد که دغدغه‌ي فلسفي کانت بيشتر معطوف به جست‌وجوي همين اصول و ضوابط لازمي بوده است که براساس آنها بتواند مفاهيم محض را براساس ضرورت و کليّت آنها پيدا کند و رابطه‌ي منطقي آنها را به صورت نوعي جدول طبقه‌بندي شده نشان دهد. ظاهراً گفته مي‌شود که کانت حوالي سالهاي 1775 تا حدودي راه حلّ مورد نظر خود را يافته که ما نمونه‌ي کامل آن را در فصل «تحليل استعلائي» کتاب نقادي عقل محض مي‌توانيم ببينيم. ولي نامه‌ي مورد بحث ما به هرتز پيش از آن تاريخ و به سال 1772 نوشته شده و در آن زمان کانت با يک مسئله‌ي بسيار عميق‌تر و شايد قطعي‌تر از جدول مقولات، روبرو بوده و اهميت نامه‌ي او به هرتز در آن تاريخ به همين سبب است و آن در مورد رابطه‌ي مفاهيم محض ذهني با واقعيت (4) است که در هر صورت مسئله‌ي اصلي بحث المعرفه نوع استعلائي اوست و اهميت آن براي هيچ فلسفه‌خواني – حتي اگر فلسفه‌دان نباشد – پنهان نمي‌ماند.
کلمه‌ي واقعيت در آن عصر بيشتر به معناي «نفس الامر» فهميده مي‌شده است و کاملاً مسلم بوده که مفاهيم محض ذهني نمي‌توانند موجب پيدايش اشياء في نفسه شوند، آن هم به نحو شهود مثالي (5)، ولي همچنين مسلم است که اشياء في نفسه نيز نمي‌توانند مفاهيم محض توليد کنند، زيرا اگر اين طور مي‌بود، ديگر آنها مفاهيم محض محسوب نمي‌شدند. مسئله‌ي اصلي کانت از اين لحاظ رابطه‌ي «مفهوم محض» با «شيء نفس الامري» است که در واقع گويي در اين مسئله ذهن با دو محذور روبرو مي‌شود و به همين سبب مسئله‌ي عينيت صرفاً به معناي مطابقت است؛ يعني عينيت منحصراً مشخصه‌ي شناخت مي‌تواند باشد و با «شيئيّت» کاملاً متفاوت است. حتي ميان آن دو کوچک‌ترين رابطه‌ي علت و معلول نمي‌توان يافت، زيرا در آن صورت يکي بايد علت باشد و ديگري معلول. اين بحث هنوز در آن زمان در ذهن کانت جنبه‌ي متعالي (6) دارد، نه جنبه‌ي استعلائي. به سخن ديگر، بايد فهميد که يک فاعل شناسا با قوه‌ي ذهني محض بدون توسل به احساس چگونه مي‌تواند يک امر في نفسه را دريابد. در نامه به هرتز (1772)، کانت به نحو غير مستقيم امکان شناخت پديدارها را طرح مي‌کند. او از اين مسئله‌ي بعينه به نحوي که در مقاله‌ي 1770 آورده مطمئن است، زيرا اين نوع شناخت پديداري ابتناء به حس دارد و مي‌توان نوعي رابطه‌ي علّي ميان امر واقعي پديداري و فاعل شناسا از طريق شهود حسّي برقرار ساخت. در اين عمل، فاهمه داده‌هاي خود را نه به نحو مثالي، بلکه به نحو پديداري (7) از شهود حسّي مي‌گيرد و به آنها اکتفا مي‌کند و کلاً آنچه به نحو پديداري در شناخت حاصل مي‌آيد، فقط از لحاظ کاربرد تجربي قابل تبيين است.
کانت نهايتاً در تحقيقات و تأملات فلسفي خود متوجه دو مسئله‌ي اصلي مي‌شود، اول اينکه، شناخت ذات نهايي اشيا غيرممکن است و دلايل مربوط به اين مطلب را، او بعداً در بحث «وضع مقابل عقل محض (8)» شرح داده است. در ثاني، در شناخت پديدارها هم، همان مسئله مطرح است که در مورد شناخت خود اشيا ديده مي‌شود، يعني در هر صورت مفهوم محض فاهمه همان قدر از شيء في نفسه جداست که از پديدار جداست، زيرا در مقاله‌ي 1770 به هر ترتيب يک عدم تجانس (9) و جدايي ميان مفهوم و شهود برقرار شده است که خواه‌ناخواه مي‌تواند معادل جدايي مفهوم محض و شيء في نفسه نيز باشد. به ديگر سخن، عملاً مسئله‌ي وحدت مفهوم محض و شهود محض همان قدر لاينحل است که مسئله‌ي خود شيء في نفسه. البته برخلاف مسئله‌ي شيء في نفسه، مسئله‌ي رابطه‌ي فاهمه و پديدار در فلسفه‌ي کانت، راه حلّي پيدا مي‌کند، آن هم، چه از لحاظ عيني برون ذات (پديدار حسّي) و چه از لحاظ ذهني درون ذات (مفهوم محض – شهود حسّي)؛ تخيل ميان آن دو ارتباطي برقرار مي‌سازد که در مورد عينيت و همچنين در مورد ذهنيّت مفاهيم محض، صراحت دارد. بدين‌وسيله مي‌توان متوجه شد که چگونه مسئله‌ي عينيتِ وحدت شناخت به مسئله‌ي ذهني (درون ذات) يعني وحدت فاعل شناسا جواب مي‌دهد؛ در واقع بدين‌وسيله مابعدالطبيعه‌ي عصر جديد راه و حرکتي تازه مي‌يابد و نوعي ارتباط ميان نظريه‌ي «وجود» قابل شناخت و نظريه‌ي امکانات شناخت در نزد فاعل شناسا، برقرار مي‌شود. با ادغام محتوايي نامه به هرتز با مطالب مقاله‌ي 1770، شايد بتوان با قدمهاي آغازين مابعدالطبيعه در عصر جديد غرب بهتر آشنايي پيدا کرد.
***
به دنبال، مطالبي را از متن نامه‌ي کانت به هرتز، تلخيص و در اينجا مي‌آوريم:
«کانت با احترام و دوستي اشاره به رفتن هرتز از کنيگزبرگ مي‌کند و توضيح مي‌دهد که يک بار ديگر بحثهايي که با او داشته مورد نظر قرار داده و سعي کرده است در رابطه‌ي احتمالي فلسفه با شناختهاي نوع ديگر تأمل بيشتري بکند و حدود و ثغور آنها را معين و مشخص نمايد. همچنين يادآور مي‌شود که از مدتها پيش درباره‌ي لزوم جداسازي مسائل دو قوه‌ي حسّ و عقل تفکر کرده و خواسته است نوشته‌اي با عنوان «حدود حسّ و عقل» به رشته‌ي تحرير دربياورد و بحثها را به دو قسمت نظري و عملي تقسيم نمايد: قسمت اول شامل دو بخش است، با عناوين:
1- پديدارشناسي به نحو کلي؛
2- مابعدالطبيعه از لحاظ ماهيت و روش خود آن.
قسمت دوم نيز به دو بخش تقسيم مي‌شود با عناوين:
1- احساس ذوق و اميال حسّي؛
2- اولين مباني اخلاق.
همچنين مي‌نويسد که بايد درباره‌ي مسئله‌ي بسيار مهمي نيز تعمق بکند و رابطه‌ي اصلي ادراک و شيء را دريابد، زيرا اگر بگوييم که فاعل شناسا تحت تأثير متعلق خود است، آنگاه ظاهراً راه حلّ مسئله مشکل نخواهد بود و احتمالاً بتوان به سهولت تطابق آن دو را نشان داد. اما اگر ادراک را نه منفعل بلکه صرفاً فعال بدانيم مسئله پيچيده‌تر مي‌شود. البته مسلم است که در نزد خداوند تطابق صورت معقول مثال (10) و صورت شناخت پديداري (11) مشکلي ندارد، ولي فاهمه‌ي انسان به هيچ‌وجه نمي‌تواند علت اشيا باشد (به استثناي اهداف نيک اخلاقي که از فعل ارادي ناشي مي‌شود) و همچنين اشيا نيز علت ادراک نيستند. (12) مفاهيم محض فاهمه را نمي‌توان صرفاً از انطباعات حسّي انتزاعي کرد، بلکه آنها به هر طريق منشأ نفساني دارند کانت مي‌افزايد که در مقاله‌ي 1770 خود، ادراک عقلي را فقط به نحو سلبي بيان کرده است و صريحاً تأکيد داشته که تأثرات نفساني از اشيا ناشي نمي‌شوند. البته در رياضيات اين مطالب به نحو ساده‌تر فهميده مي‌شوند، زيرا اشيا در اين علوم جز کميّت و مقدار چيز ديگري تلقي نمي‌شوند؛ مفاهيمي که دلالت بر کميّت دارند جنبه‌ي خودجوش پيدا مي‌کنند و اصول آنها را مي‌توان به سهولت به نحو ماتقدّم لحاظ کرد. ولي از نظرگاه کيفيت، فاهمه چگونه مي‌تواند به نحو ما تقدّم صور مفاهيم اشيا را دريابد؟ فاهمه‌ي انسان چگونه مي‌تواند اصول امور واقعي را بنيان نهد به نحوي که با تجربه‌ي خارجي کاملاً مطابقت کند. در مورد فاهمه‌ي انسان بايد دقت کرد و ديد تطابق آن با اشيا چگونه انجام مي‌گيرد. افلاطون در اين مورد به نوعي شهود عقلاني قائل شده که براي مفاهيم محض و اصول فاهمه جنبه‌ي مبنايي پيدا مي‌کند. مالبرانش نيز از يک شهود مستمر عقلاني صحبت کرده است. افرادي که به عمل اخلاقي اولويت مي‌دهند، اينها را با اصول اوليه‌ي اخلاق مطابقت مي‌دهند. کروسيوس (13) در مورد اين احکام به قوانيني قائل بود که خداوند بذر آنها را در نفوس انساني کاشته است به نحوي که خواه‌ناخواه آنها با اشيا هماهنگ مي‌شوند (14) و تصور خداوند خارج از دستگاه (15) اعتقاد به هر نوع طفره و عمل گزافي و بي‌جهت را مقدور مي‌سازد. کانت آنگاه در مقابل اين افکار اشاره مي‌کند که خود او فقط ماهيت اصلي و حدود و ثغور مابعدالطبيعه را جست‌وجو مي‌کند و مي‌خواهد قسمتهاي مختلف آن را در نظر بگيرد و نهايتاً مطالب را به فلسفه‌ي استعلائي محول سازد. همچنين مي‌نويسد که، توجه به مفاهيم محض فاهمه دارد که ارسطو به نحو غير موجه آنها را کنار هم قرار داده و بدون دقت کافي به نحو تصادفي تعداد آنها را «عشر» دانسته و بر همين اساس آنها را نام‌گذاري کرده است. البته اين طور نبايد باشد و مفاهيم محض بايد صرفاً شامل قوانين خود فاهمه باشند.
... کانت در خاتمه مي‌نويسد که، اگر جواب نامه‌ي هرتز را با تأخير زياد مي‌فرستد براي اين است که فراموش نکرده که هرتز نامه‌هاي بي‌محتوا را پسند نمي‌کند. همچنين اشاره به يک کتاب کوچک از هرتز مي‌کند و يادآور مي‌شود که «مکان» به هر ترتيب به معناي متداول کلمه عينيّت نمي‌تواند داشته باشد و با تقديم مراتب احترام و دوستي نامه را به پايان مي‌برد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Hertz, Marcus.
2. deduction métaphysique.
3. بد نيست در اينجا متذکر شويم که انتقاداتي که کانت بر فهرست مقولات ارسطو وارد مي‌داند، بعداً کم‌وبيش بعينه توسط هگل به جدول نهايي مقولات خود او را وارد دانسته شده است.
4. réalité.
5. intuitis archetypes (لاتيني).
مشابه آنچه در سنت افلاطون «مُثُل» مقوّم واقعيت شناخت دانسته مي‌شود.
6. transcendant.
7. اين اصطلاح ectypus در مقابل و مخالف اصطلاح archetypes به کار رفته است.
8. antithetique.
9. hétérogenité.
10. intellectus archetypes (لاتيني).
11. intellectus ectypus (لاتيني).
12. in sensu reali (لاتيني).
13. Crusius (Ch. Au) (1715-1775).
متکلم آلماني مخالف سرسخت فلسفه‌ي لايب‌نيتس و ولف است. به نظر او به کمک عرفان مي‌توان به شناخت مابعدالطبيعه راه يافت.
14. کانت در اينجا از قول کروسيوس اولين نوع اين هماهنگي را «جريان فوق طبيعي» و دومين نظام را «هماهنگي پيشينه بنياد» ناميده است. harmoni praestabilita. intellectualis.
15. Influxus hyperphysique.

منبع مقاله :
محمد خوانساري و [ديگران ....] ؛ (1384)، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسي / نشر آثار، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما