نغمگی/ روانی/ عذوبت کلام Euphony

کیفیّتی است در زبان که از همنشینی و مجاورت و ترکیب اصوات نرم، روان و خوش آهنگ حاصل می‌شود. ترتیب قرار گرفتن الفاظ و کلمات در این حالت چنان است که کلمات بی هیچ سکته و اشکالی به روی هم می‌لغزند و
چهارشنبه، 29 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نغمگی/ روانی/ عذوبت کلام Euphony
 نغمگی/ روانی/ عذوبت کلام Euphony

نویسنده: سیما داد

 


کیفیّتی است در زبان که از همنشینی و مجاورت و ترکیب اصوات نرم، روان و خوش آهنگ حاصل می‌شود. ترتیب قرار گرفتن الفاظ و کلمات در این حالت چنان است که کلمات بی هیچ سکته و اشکالی به روی هم می‌لغزند و زبانی نرم و آهنگین ایجاد می‌شود. به دیگر سخن، سخنور باید کلمات را چنان انتخاب کند که تک تک بر زبان گوینده و گوش شنونده سنگینی نکند و از اجتماع مفردات، گرانی پدید نیاید و بر ذهن شنوندگان نامأنوس و غریب ننماید. عوامل روانی سخن از این قرارند: کلمه نباید تنافر حروف داشته باشد، یعنی ادای آن بر زبان دشوار نباشد. به عنوان مثال کلمه‌ی «اسطقسات» در بیتی از خاقانی سنگین افتاده است:

علوی و روحانی و غیبی و قدسی زاده‌ام *** کی بود دربند اسطقسات استقصای من

همچنین ترکیب «پنهانست» در این بیت مولانا:

دو دهان داریم گویا همچونی *** یک دهان پنهانست در لبهای وی

آمدن چند ساکن در این کلمه سنگینی ایجاد می‌کند و موجب تنافر شدیدی شده است.
استعمال الفاظ غریب و نامأنوس که دریافت معنی آنها نیاز به جستجو در مآخذ لغوی دارد، مطبوع و پسندیده نیست مثل استفاده اسدی طوسی از «آزفنداک» به معنی قوس و قزح در این بیت:

کمان آزفنداک شده، ژاله تیر *** گل غنچه، پیکان، زره آبگیر

یا استفاده از کلمه‌ی «انگشتال» به معنی بیمارناک و مردم ضعیف و نحیف، در این بیت ابوالعباس شاعر سده‌ی چهارم هجری است:

ز خان و مان و قرابت، به غربت افتادم *** بماندم اینجا بی ساز و برگ و انگشتال

روانی و نغمگی لازمه‌ی هر شعر خوبی است مگر آن که شاعر بنا به دلایلی چون بدسلیقگی، یا برای ایجاد تأثیری خاصّ و خنده آور از اصوات ناهمگون و ثقل استفاده کند.
نغمگی همچنین موجب می‌شود تا پیش از آنکه شعر از نظر صور خیال و صناعات بدیع دلنشین آید، از حیث یکدستی و سلاست خوشآیند گوش واقع شود. این کیفیّت در فارسی بیشتر ناشی از کاربرد مصوّتهای بلند مثل «آ» می‌باشد. برای نمونه:

مژده‌ی وصل تو کو کز سر جان برخیزم *** طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
به ولای تو که گربنده‌ی خویشم خوانی *** از سرخ واجگی کون و مکان برخیزم
حافظ

و یا:

موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست *** ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
اقبال لاهوری

در انگلیسی:
Dark faces pale against that rosy flame,
The mild- eyed melancholy Lotos- eaters flame,
(Tennyson / Lotos- Eaters)

منبع مقاله :
داد، سیما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید، چاپ چهارم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.