درسنامه‌ای در هیئت از خواجه نصیر

زبدة الهیئة منسوب به نصیرالدین طوسی، در میان متون فارسی علم هیئت دوره‌ی اسلامی از اهمیت بسزائی برخوردار است. بررسی شواهد تاریخی و نیز مقایسه‌ی متن زبده با دیگر آثار طوسی در زمینه‌ی هیئت نشان می‌دهد
سه‌شنبه، 4 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
درسنامه‌ای در هیئت از خواجه نصیر
 درسنامه‌ای در هیئت از خواجه نصیر

نویسنده: حنیف قلندری *




 

چکیده:

زبدة الهیئة منسوب به نصیرالدین طوسی(1)، در میان متون فارسی علم هیئت دوره‌ی اسلامی از اهمیت بسزائی برخوردار است. بررسی شواهد تاریخی و نیز مقایسه‌ی متن زبده با دیگر آثار طوسی در زمینه‌ی هیئت نشان می‌دهد که این اثر به احتمال بسیار از طوسی است و در زمان اقامت وی نزد اسماعیلیان و پیش از نگارش معینیه (632 ق) نوشته شده است. این کتاب دربردارنده‌ی مطالب کلی نجوم در عصر مؤلف است و رویکرد انتقادی به سنت بطلمیوسی در آن به چشم نمی‌خورد؛ اما در مجموع تلاش مؤلف برای تدوین خلاصه‌ای از علم هیئت کاملاً موفقیت آمیز است. با توجه به نسخه‌های خطی متعدد زبده و ساختار درسنامه‌ای آن می‌توان گفت که به احتمال بسیار این اثر استفاده‌ی آموزشی داشته است.
در این پژوهش ضمن بیان مختصری از سنت نگارش آثار هیئت در دوران اسلامی، به بررسی صحت انتساب زبده به نصیرالدین طوسی، تعیین نقش آن در سنت نگارش و آموزش هیئت دوره‌ی اسلامی و مختصری از مطالب کتاب پرداخته شده است.
کلید واژه‌‌ها: زبدة الهیئة، نصیرالدین طوسی، مدل بطلمیوسی.

مقدمه

آثار نجومی دانشمندان اسلامی را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد: نخست کتاب‌هایی در مباحث نظری نجوم که در آن‌ها مقدمات ریاضی، اثبات براهین هندسی حرکات افلاک و توصیف حرکات اجرام آسمانی آمده است و دوم کتاب‌هایی که معمولاً از آنها با عنوان «کتاب‌های عمل» یاد می‌شود و آثاری مانند زیج‌ها، تقاویم و کتاب‌هایی ‌در شناخت و ساخت ابزار نجومی در این گروه قرار می‌گیرند. آثاری که در گروه نخست قرار دارند، خود در دو سنت نگارشی متمایز دسته بندی می‌شوند: دسته‌ی اول آثاری که در آنها مدل‌های حرکات اجرام آسمانی همراه با براهین آسمانی آمده است و دیگری آثاری با عنوان کلی «هیئت».
در برخی کتاب‌های طبقه بندی علوم به تفاوت میان این دو دسته آثار اشاره شده و در برخی نیز اشاره نشده است. فارابی علم نجوم را به نجوم تعلیمی و احکام نجوم تقسیم می‌کند. فهرستی که او از موضوعات نجوم تعلیمی آورده است با آنچه که در کتاب‌های هیئت آمده، مشابه است. (2) از این رو به نظر می‌رسد فارابی این دو تعبیر را همسان دانسته است. اخوان الصفا سه بخش «معرفت ترتیب افلاک و کمیت کواکب»، «اقسام بروج و ابعاد و اجرام و حرکات ایشان» و «علم زیجات و تقاویم» را برای نجوم برمی‌شمرند و اشاره می‌کنند آنچه در بخش دوم به آن پرداخته می‌شود، علم هیئت است. (3) خوارزمی در مفاتیح العلوم (4) فصلی را تحت عنوان ترکیب افلاک و هیئت الارض به عنوان یکی از مباحث نجوم آورده حال آنکه ابن سینا (5) تمامی مباحث نجوم را «هیئت» نامیده است. ابن الاکفانی هیئت را شناخت احوال اجرام بسیط علوی (سیارات) و سفلی (زمین) و اوضاع ایشان نسبت به یکدیگر تعریف می‌کند و چهاربخش اصلی برای آن برمی‌شمرد که عبارتند از «بحث درباره‌ی افلاک»، «حرکت اجرام سماوی»، «اوضاع زمین» و «ابعاد و اجرام». (6) قطب الدین شیرازی در التحفة الشاهیة موضوع علم هیئت را شناخت تعداد اجرام علوی، شکل و وضع و حرکات و اختلافات آنها، ابعاد و اجرام و شناخت زمین برمی‌شمرد. (7) در نفائس الفنون نجوم در فن دوم از مقاله‌ی سوم، در اصول ریاضی با عنوان «اسطرنوما» آمده است و آملی آن را به این صورت تعریف کرده است: «علم است به هیئت آسمان و زمین و عده‌ی افلاک و مقادیر حرکات و کمیت ابعاد و اجرام و کیفیت اوضاع بسایط اجسام که اجزای این عالمند علی الاطلاق به براهین هندسی و این علم به حقیقت علم نجوم است». (8) در حالی که او هیئت را «حکایتی از آنچه در مجسطی ثابت شده است» تعریف کرده است و آن را در فن اول از مقاله‌ی پنجم در فروع ریاضی جای داده است. (9) آملی در ادامه‌ی این تعریف فهرستی از باب‌های کتاب‌های هیئت را به این ترتیب آورده است: مقدمه با عنوان آنچه که پیش از شروع در این علم دانستنی باشد که مشتمل بر مباحث هندسی است و برخی تعاریف آن، باب اول در باب هیئت اجرام عالم و ترتیب آن بر سبیل اجرام، باب دوم در بیان حرکات افلاک، باب سوم در بیان دوایر که به سبب حرکت و به حسب نسبت افلاک با بقاع زمین حادث شود، باب چهارم در احوال ثوابت و اختلاف اوضاع ایشان به حسب حرکت اولی و ثانیه، باب پنجم در بیان اختلافاتی که کواکب را در حرکات به حسب طول و عرض واقع شود، باب ششم در هیئت سطح زمین و ذکر اقالیم و باب هفتم در خواص بقاع [زمین]. (10)
بنابراین هیئت از نظر دانشمندان دوران اسلامی عبارت است از علمی توصیفی که در آن به بخشی از مقدمات و مطالب علم نجوم و جغرافی ریاضی پرداخته می‌شود، اما در آن براهین هندسی یا جدول عرضه نمی‌شود. می‌توان گفت که هدف از نگارش آثار هیئت عرضه‌ی مدلی کیفی از جهان اطراف (آسمان و زمین) بر پایه‌ی مبانی فیزیک مورد قبول است و از این رو می‌توان این آثار را کیهان شناسی علمی پیشینیان تلقی کرد.
نخستین نمونه از تلاش برای عرضه‌ی مدلی واحد برای گردش افلاک در کتاب λ از متافیزیک ارسطو، آنجا که او در باب حرکت و تعداد حرکت سیارات سخن می‌گوید، دیده می‌شود. (11) ارسطو اظهارنظر درباره‌ی کثرت حرکت‌های مکانی اجرام سماوی را نیازمند یاری خواستن از یکی از شاخه‌های دانش‌های ریاضی، یعنی نجوم، می‌داند. وی در ادامه مدل‌های پیشنهادی ائودوکسوس (408-355 ق.م) و کالیپوس (370-300 ق.م) را آورده است. (12) درباره‌ی چگونگی ارتباط میان ارسطو و ستاره شناسان می‌توان گفت که در جایی که ائودوکسوس و کالیپوس به عنوان ستاره شناس سعی می‌کنند با الگویی هندسی حرکات افلاک را توجیه کنند ارسطو در مقام یک طبیعی دان عمل می‌کند، به عبارت دیگر ستاره شناسان تنها مدلی را برای تبیین نحوه‌ی حرکت آورده‌اند ‌و هرگز به دنبال پاسخ گویی به این سؤال نیستند «که آیا این طرح ذهنی و فکری در عالم واقع، ما بازائی مطابق با خود دارد یا نه؟» (13) اما ارسطو با استفاده از این مدل و پیش فرض‌های فیزیکی موجود نشان می‌دهد که می‌توان این الگو را به یک نظام واحد سیاره‌ای تبدیل کرد که مواد آن (افلاک و سیارات) موجوداتی واقعی هستند و درجهان واقع وجود دارند.(14)
بطلمیوس نیز کتابی در این باره تألیف کرده است. اگر چه کتاب مجسطی بطلمیوس مرجع اصلی آثار نجومی سده‌های میانه است، اما او در کتاب دیگری که در متون اروپایی بر پایه‌ی عنوان یونانی آن با نام فرض‌های سیاره‌ای (15) شناخته می‌شود و در منابع اسلامی از آن با نام‌هایی ‌چون اقتصاص احوال الکواکب، منشورات و کتاب بطلمیوس فی اصول حرکات الکواکب المتحیرة یاد شده، الگوهایی را که در مجسطی آورده است به صورت مدل‌هایی ‌کیفی تبیین کرده است. (16) بطلمیوس این کتاب را پس از مجسطی نوشته است، چرا که در مقدمه‌ی این کتاب از مجسطی با عنوان «کتاب السُنطَکسیس» یاد می‌کند. او می‌گوید که در مجسطی به بیان اصول حرکات آسمانی به طریق برهانی پرداخته است و لزوم حرکت مستدیر را برای اجرامی که ثابت هستند و زیادت و نقصان در آنها راه نمی‌یابد، ثابت کرده است؛ حال در این کتاب قصد دارد که کلیاتی از آنچه که در مجسطی آمده، بیاورد و برای این کار اهدافی را دنبال می‌کند. او اهداف خود را این گونه برمی‌شمرد: نخست آنکه تصور و تخیل این امور ساده‌تر شود و کسانی که قصد ساخت ابزار دارند راحت‌تر به این کار اقدام کنند، دوم آنکه بتوان از راه محاسبه، موضعی را که هر یک از ستارگان در حرکت بدان می‌رسند، به دست آورد و سوم آنکه بتوان این حرکات را با وسایل مکانیکی بازسازی کرد. (17) به بیان دیگر بطلمیوس در این کتاب در پی آن است که برای الگوهای هندسی مجسطی، ماهیتی فیزیکی و ساز و کاری مادی پیشنهاد کند. هر چند این کتاب را می‌توان به عنوان بارزترین نمونه برای شروع سنت نگارش کتاب‌های هیئت برشمرد اما ارجاع مستقیم بدان در آثار دوران اسکندرانی نادر است. ظاهراً اشاره‌ای غیر مستقیم در رساله‌ی هوپوتوپوسیس (18) پروکلس دیده می‌شود و نیز پروکلس در شرح بر رساله‌ی تیمائوس افلاطون از ارقامی که بطلمیوس در این کتاب آورده، استفاده کرده است. (19)
درباره‌ی چگونگی آغاز نگارش کتاب‌هایی ‌از این دست در دوران اسلامی منبع مشخصی در دست نیست، تنها می‌دانیم که الاقتصاص به عربی ترجمه شده است و دانشمندان اسلامی از آن استفاده کرده‌اند. (20) جداولی که برای ابعاد و اجرام در ترکیب الافلاک یعقوب بن طارق (نوشته شده در حدود سال 161 ق) آمده است و همچنین برخی مفاهیمی که در کتابی با عنوان احتمالی معرفه‌ی حرکت الافلاک (21) ماشاءالله (مشهور در نیمه‌ی دوم سده‌ی دوم هجری)، که تنها نسخه‌ی لاتینی آن به جا مانده است، (22) تعریف شده‌اند، احتمالاً برگرفته از الاقتصاص هستند. (23) هر چند درباره‌ی تأثیر الاقتصاص بر کتاب جوامع علم النجوم فرغانی (24) (درگذشته در سال 235 ق) نیز نمی‌توان اظهارنظر کرد اما این کتاب ساختاری بسیار نزدیک به آثار هیئت دارد و می‌توان آن را از جمله‌ی نخستین آثار دانشمندان اسلامی در سنت نگارش هیئت به شمار آورد. از اواخر سده‌ی چهارم هجری تأثیرالاقتصاص بر آثار دانشمندان اسلامی روشن‌تر است، برای مثال بیرونی (362-442 ق) در التفهیم، در جداولی که برای قطر ستارگان آورده، از این کتاب استفاده کرده است. (25) او در تحقیق ماللهند نیز نظریات نجومی هندیان را با نظریات بطلمیوس در الاقتصاص، مقایسه کرده است. (26) ابن هیثم (354-430 ق) نیز در الشکوک علی بطلمیوس این کتاب را نقد کرده است. نقدهای او در سه دسته‌ی کلی قرار می‌گیرند: نخست تناقض‌های الاقتصاص با مجسطی، دوم تناقض‌هایی ‌که در مطالب خود کتاب وجود دارد و سوم آنکه به نظر ابن هیثم هیچ یک از نظام‌هایی ‌که بطلمیوس در آثار خود آورده است هیئت صحیح حرکت‌های افلاک را تبیین نمی‌کنند. (27)
کتابی با عنوان مقالة فی هیئة العالم نیز به حسن بن هیثم یا محمدبن هیثم منسوب است که محققان درباره‌ی تأثیر الاقتصاص بر این کتاب نیز آراء متفاوتی دارند. (28) ابن هیثم در مقدمه‌ی این کتاب، که برخلاف بیشتر آثار هیئت فاقد بخش جغرافی است، به گروهی از ریاضی دانان که آنها را «اصحاب التعلیم» (29) می‌خواند اشاره می‌کند و می‌گوید: «ایشان، کتاب‌های نجومی با بیانی کلی تألیف کرده‌اند ‌و قصد دارند آنچه را گفته شده در بیانی مختصر جمع آوری کنند و خلاصه‌ای از مسائل علمی ارائه دهند بدون آنکه اثباتی در قبال این مسائل بیاورند». (30) ابن هیثم بدیهی بودن و ثابت انگاشتن دوایری را که برای حرکت افلاک در نظر گرفته شده‌اند ‌زیر سؤال می‌برد، به عبارت دیگر او در پی آن است که این امر را ثابت کند و مسیر حرکت افلاک را از طریق برهان‌های متقن مشخص گرداند، به این سبب آنها را روی سطوح کره قرار می‌دهد. (31)
بیشتر آثار هیئت در سده‌های ششم و هفتم قمری نوشته شده‌اند. در میان نویسندگان آثار هیئت در این دوران تنها بهاءالدین خَرَقی در دو اثر نجومی خود، منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک و التبصرة فی الهیئة از نویسنده‌ی مقاله‌ی فی هیئة العالم پیروی کرده است. (32) و دیگران به همان الگوی دوایر متصور اکتفا کرده‌اند. از این نمونه می‌توان به آثاری چون کیهان شناخت قطان مروزی (درگذشته در 548 ق)، کفایة التعلیم ابوالمحامد غزنوی (زنده در 549 ق) جهان دانش شرف الدین مسعودی (درگذشته در اواخر سده‌ی 6 ق)، الملخص فی الهیئة چغمینی (درگذشته در حدود 618 ق) و معینیه نصیرالدین طوسی (نوشته شده در 632 ق) اشاره کرد. از میانه‌ی سده هفتم صورت کتاب‌های هیئت تا اندازه‌ای دگرگون شده و مباحث انتقادی در آنها وارد شده است. این مسئله که بیش از همه در آثار منجمانی که با عنوان مکتب مراغه شناخته می‌شود، مشهود است، به احتمال بسیار نتیجه‌ی توجه آنها به کتاب الشکوک علی بطلمیوس ابن هیثم است. (33) از این دسته آثار می‌توان از کتاب الهیئة عرضی دمشقی (نوشته شده در 657 ق)، تذکره‌ی نصیرالدین طوسی (نوشته شده در 659 ق)، نهایة الادراک فی درایة الافلاک (نوشته شده در 680 ق) و التحفة الشاهیة (نوشته شده در 684 ق) قطب الدین شیرازی نام برد. در این آثار که بسیار مفصل هستند معمولاً پس از بحث درباره‌ی مدل‌های بطلمیوس، مشکلات موجود در این مدل‌ها ذکر شده و برای هر یک راه حلی نیز پیشنهاد شده است.
در کمتر از صد سال نگارش کتاب‌های هیئت همچون گذشته شد و نویسندگان علاوه بر تلاش برای مختصر کردن رساله‌های هیئت، حتی برخی نظریات جدید را، از جمله محل فلک زهره که با ورود مباحث جدید، به ورای خورشید منتقل شده بود (نکـ: دنباله‌ی مقاله) نیز نادیده گرفتند. آثاری چون فارسی هیئت قوشچی (درگذشته در 789 ق) و تشریح الافلاک بهاءالدین عاملی (درگذشته در 1031 ق) از این دست هستند. البته اشاره به این نکته ضروری است که در همین زمان شرح‌های بسیاری بر آثار پیشینیان و بیش از همه بر تذکره‌ی نصیرالدین طوسی نوشته شده است. (34)
آخرین رساله‌ای که مضمونی شبیه به آثار هیئت دارد و پیش از ورود علوم جدید به ایران نوشته شده است، رساله‌ای است از مؤلفی به نام ابوطالب بن حسن حسینی صفوی که احتمالاً در اواخر سده‌ی دوازدهم هجری و در دوران استیلای افغانیها بر ایران، در هند نوشته شده است. در این رساله، مانند آثار هیئت متقدم، اوضاع آسمان و زمین در دو بخش جدا آمده است و نویسنده که در هند با اروپاییان رابطه داشته است، برای نخستین بار یافته‌های جدید آنها را درباره‌ی آسمان و زمین، در این رساله آورده است. (35) مؤلف این رساله، در بخشی از آن، سیری تاریخی از نجوم آورده است و مشکلات موجود در نظام بطلمیوسی را آنچنان که دانشمندان اسلامی برشمرده بودند، ذکر کرده است. او از ابن هیثم و نصیرالدین طوسی به عنوان کسانی که سعی در حل این مسائل داشتند نام می‌برد. (36)

زبدة الهیئة و مؤلف آن

بسیاری از آثار هیئت که در سده‌های ششم و هفتم هجری نوشته شده‌اند ‌در یک مسئله مشابهت دارند و آن تلاش مؤلفان برای مختصر کردن مطالب این کتاب‌ها است.
گذشته از آنکه این آثار به احتمال بسیار به صورت درسنامه استفاده می‌شده‌اند، می‌توان احتمال داد که علم هیئت و چنین تلقی علمی‌ای از جهان اطراف نزد بیشتر اهل علم مورد قبول بوده و همگان سعی می‌کردند آن را فراگیرند و شاید منظور از این مختصر نویسی، آسانی آن برای مخاطبان بوده است. این ادعا را با توجه به زبان برخی از این آثار نیز می‌توان تأیید کرد، زیرا در محیطی که بیشتر آثار علمی به زبان عربی نوشته می‌شدند، تعداد قابل توجهی از آثار هیئت به فارسی نوشته شده‌اند ‌و برخی مؤلفان نیز در ابتدای آثار خود تصریح کرده‌اند ‌که این فارسی نویسی به آن دلیل است که «منفعت آن عام‌تر گردد». (37) اثری که در این مقاله بررسی خواهد شد نیز در زمره‌ی آثار فارسی هیئت قرار دارد. این رساله‌ی کوتاه که به احتمال بسیار در نیمه‌ی اول سده‌ی هفتم نوشته شده، به تصریح مؤلف آن، برای «جماعتی متعلمان» تألیف شده است.
بیشتر کاتبان زبده آن را از آن نصیرالدین طوسی دانسته‌اند. (38) گردآورنده‌ی کتاب سفینه‌ی تبریز، در سال 723 ق، یعنی 51سال بعد از مرگ طوسی، این رساله را در این مجموعه استنساخ کرده است و در ابتدای رساله در عبارت: «کتاب الزبدة فی الهیئة للامام الهمام افضل المتأخرین نصیرالحق و الدین طاب مثواه» زبده را از آن طوسی دانسته. او در ادامه و در جملات ابتدایی نیز کتاب را به طوسی منتسب کرده است. در ابتدای نسخه‌ی شماره‌ی 5553 کتابخانه‌ی آستان قدس (سال استنساخ نامعلوم)، نسخه‌ی شماره‌ی 28/2 کتابخانه‌ی مجلس سنا (سال استنساخ نامعلوم) و همچنین صفحه‌ی نخست چاپ سنگی کتاب نیز، نام مؤلف، محمدبن محمد الطوسی آمده است. در نسخه‌های دیگر، نظیر نسخه‌ی شماره‌ی 1/ 18759 کتابخانه‌ی آستان قدس (استنساخ در سال 685 ق)، نسخه‌ی شماره‌ی 3/ 39 کتابخانه‌ی مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی (استنساخ در سال 1087 ق)، نسخه‌ی شماره‌ی 1246/3 کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران (سال استنساخ نامعلوم) و نسخه‌ی شماره‌ی 180 مجلس (سال استنساخ نامعلوم)، در دیباچه‌ی کتاب تنها عبارت «چنین گوید محور این مقالت و مسود این رسالت» آمده است، اما فهرست نویسان این آثار نام مؤلف را نصیرالدین طوسی گفته‌اند. (39)
وجود نسخه‌هایی ‌با تاریخ استنساخ نزدیک به زمان طوسی و همچنین عدم انتساب این اثر به پیشینیان او به نظر می‌رسد که صحت انتساب این کتاب را به طوسی باید پذیرفت. در میان فهرست نویسان تنها حاجی خلیفه زبده را در زمره‌ی آثار نصیرالدین طوسی نیاورده است. در چاپ استانبول کشف الظنون، این اثر به مؤلفی به نام الموفق القصیری فارسی نسبت داده شده است، (40) البته این انتساب در چاپ فلوگل از کشف الظنون نیامده است، در این چاپ پس از اسم کتاب، به باب «هاء» ارجاع داده شده است و در آنجا نیز به انتساب کتاب به قصیری فارسی اشاره نشده است (41) و این مسأله احتمال اشتباه را در چاپ استانبول قوت می‌بخشد.
همچنین از آنجا که قدیمی‌ترین نسخه‌ی در دست پس از مرگ طوسی کتابت شده است (نسخه‌ی شماره‌ی 18759/1 کتابخانه‌ی آستان قدس) درباره‌ی زمان نگارش این اثر و تقدم و تأخر آن نسبت به دیگر آثار طوسی در هیئت، نمی‌توان اظهار نظر دقیقی کرد. درباره‌ی زمان احتمالی تألیف این رساله، شاید بهترین دلیل استناد به زبان رساله باشد. نصیرالدین طوسی بیشتر آثار فارسی خود، مانند اساس الاقتباس، اخلاق محتشمی (ناصری)، تحریر فارسی کشف القناع فی اسرار القطاع و معینیه را در دوران اقامت نزد اسماعیلیان (630-654 ق) نوشته است. از این رو می‌توان گفت که زبده را نیز به احتمال بسیار در همان دوران نوشته است.
با توجه به دو نکته‌ی دیگر می‌توان ادعا کرد که زبده احتمالاً پیش از دیگر آثار نجومی طوسی نوشته شده است، نخست آن که طوسی در پایان این رساله قصد خویش را از نگارش خلاصه‌ای در ابعاد و اجرام بیان کرده است، شاید از آنجا که وی در پایان معینیه این خلاصه را نوشته، از نگارش خلاصه‌ی دیگری در این باره پرهیز کرده است؛ دوم آنکه طوسی در این اثر از بحث نقد مدل‌های بطلمیوس سخن نگفته است، از آنجا که او در حل مشکلات معینیه، یعنی پس از نگارش معینیه به این مسائل پرداخته است. بنابر این می‌توان گفت که زبده به احتمال بسیار پیش از معینیه نوشته شده است.

هدف از نگارش زبدة و تأثیر آن در آثار بعدی

در میان آثار نصیرالدین طوسی مجموعه‌ی تحریرهایی که او با عنوان کلی «متوسطات» از آثار پیشینیان جمع آوری کرده است بسیار جای توجه دارند. می‌توان گفت که هدف اصلی وی از جمع آوری این مجموعه تهیه‌ی درسنامه‌هایی ‌مدون بوده است، مشابه مجموعه‌ای با عنوان «نجوم کوچک» که در ریاضیات اسکندرانی، پیش از آموختن مجسطی، تدریس می‌شده است. او در مقدمه‌ی یکی از تحریرهای خود اشاره می‌کند که قصد دارد از کتب متوسطات، مجموعه‌ای فراهم آورد. او در این جمع آوری به دنبال تنقیح و تذهیب آثار گذشتگان است به صورتی که در کار تدریس قابل استفاده باشند. (42)
با توجه به اشاره‌ای که طوسی در ابتدای زبده کرده و آن را برای گروهی از دانش آموزان نوشته است و همچنین شباهت این رساله با معیارهایی که در درسنامه‌های او دیده می‌شود، شاید بتوانیم زبده را نیز به عنوان مختصری در علم هیئت در دنباله‌ی این درسنامه‌ها قرار دهیم و از آن به عنوان یک کتاب درسی اما خلاصه در پایان مسیر متوسطات ذکر کنیم که یک شاگرد پس از گذران آن کتاب‌ها در نخستین آشنایی با هیئت از آن استفاده می‌کند.
درباره‌ی تأثیر زبده بر نوشته‌های پس از آن، به رغم نسخه‌های بسیاری که از این کتاب وجود دارد، نمی‌توان به روشنی اظهارنظر کرد. شرحی بر این کتاب نوشته نشده است و به نظر می‌رسد که اصحاب علم چندان به آن توجه نکرده‌اند. برای این موضوع دو دلیل می‌توان ذکر کرد، یکی زبان فارسی کتاب که به این سبب احتمالاً در محیط‌های علمی آن روزگار چندان به آن توجه نشده است و دیگر آنکه این رساله چنان که گفته شد، به احتمال بسیار پیش از معینیه و تذکره نوشته شده، که هردو در مقایسه با زبده آثار مفصلی هستند، از این رو شاید بتوان گفت که زبده در سایه‌ی آنها قرار گرفته است و در روزگار خود، در کنار دیگر آثار نجومی نصیرالدین طوسی، به آن توجه نشده است.
آقابزرگ اشاره کرده که شیخ نصیرالدین علی بن محمد کاشانی (سده‌ی هشتم هجری) زبدة را به عربی برگردانده است و آن را زبدة الادراک نامیده است. همچنین شاگرد کاشانی شیخ کمال الدین عبدالرحمن بن محمد عتایقی حلّی شرحی با عنوان الشهدة فی شرح معرب الزبدة بر این کتاب نوشته است. (43) برخی نیز زبدة الادراک را در فهرست آثار طوسی و به عنوان رساله‌ای عربی در هیئت آورده‌اند. (44) نسخه‌ای از این ترجمه و یا کتابی عربی با این عنوان از طوسی تا کنون به دست نیامده است.

مطالب رساله

از آنجا که ساختار کتاب‌های هیئت بسیار مشابه است و مطالب زبده را می‌توان در هر کتاب هیئت دیگری نیز جستجو کرد در اینجا هدف پرداختن به تمامی باب‌های زبده نیست. با این حال برای آشنایی هر چه بیشتر با این اثر، توضیحات مختصری درباره‌ی مقدمه و برخی باب‌های هیئت آسمان که در آن آمده است است، در اینجا خواهد آمد.
ترتیب باب‌های زبدة‌الهیئة
1. در آنچه پیش از شروع در این علم دانستنی باشد
2. در هیئة اجرام عالم و ترتیب آن بر اجمال
3. در بیان حرکت اولی و ثانیه و دوایر که به سبب آن حادث شود
4. در دوایر که به حسب نسبت افلاک بقاع زمین حادث شود
در ذکر ثوابت و اختلاف اوضاع ایشان به حسب دو حرکت مذکور
5. در هیئت افلاک آفتاب و کیفیت حرکات او
در هیئت افلاک قمر و کیفیت حرکات او
6. در هیئت افلاک عطارد و کیفیت حرکات او
7. در هیئت افلاک چهار کوکب باقی از سیارات و کیفیت حرکات ایشان
8. در رجوع و استقامت کواکب
9. در عروض کواکب
در کیفیت زیادت و نقصان ماه
10. در هیئت خسوف ماه
11. در بیان اختلاف منظر ماه
12. در هیئت کسوف آفتاب
16. در مقدار زمان میان دو خسوف یا دو کسوف متوالی
17. در ظهور و خفاء کواکب
18. در هیئت سطح زمین و ذکر اقالیم
19. در خواص مواضع خط استوا
20. در خواص آفاق مایله بر وجه کلی
21. در خواص یک یک بقعه از بقاع آفاق
22. مایله
در بیان کیفیت طلوع و غروب بروج بر
23. خلاف توالی
در خواص موضعی که دور رحوی باشد
24. و بیان نکته دو سه از این علم
25. در هیئت صبح و شفق
26. در هیئت مطالع بروج در آفاق
27. در مقدار شبانه روز و تعدیل‌الایام
28. در قسمت شب و روز به ساعات
29. در مقادیر ماه و سال نزدیک هر قوم
در استخراج خط نصف‌النهار و سمت قبله و اوقات نمازها
30. در ذکر منازل قمر و طلوع و سقوط آنها

مقدمه

نخستین بخش از آثار هیئت در ذکر برخی مقدمات است که شامل مقدمات ریاضی و طبیعی است. مقدمات ریاضی شامل چند تعریف ابتدایی هندسه مانند تعریف نقطه، خط، سطح، جسم، زاویه و مواردی از این دست است و در مقدمات طبیعی مطالبی نظیر کرویت زمین و آسمان، کوچکی زمین در برابر آسمان، قرار گرفتن زمین در میانه‌ی آسمان و بیان دلیل حرکت افلاک اثبات می‌شوند که آنها را می‌توان با بخش‌های اول تا هشتم مقاله‌ی اول مجسطی (45) مقایسه کرد. در کتاب‌های مشروح‌تر مانند تذکره نصیرالدین طوسی یا تحفة الشاهیة قطب الدین شیرازی این بخش بسیار مفصل است و هر یک از این عناوین در فصلی جای می‌گیرند اما در کتاب‌های خلاصه‌ی هیئت، تنها تعاریف و چند اصل اساسی طبیعی در مقدمات ذکر می‌شود. در زبده که یک اثر مختصر به شمار می‌رود باب نخست شامل این مقدمات است و آن شامل تعاریف ریاضی است. طوسی تنها در چند سطر پایانی به بیان چند اصل عدم خرق و التیام فلک، امتناع خلاء و عدم تغییر در حرکات افلاک بسنده کرده است.

ترتیب افلاک و دوایر عظیمه‌ی مشهور

در مجسطی، بطلمیوس محاسبه‌ی دقیق بعد کواکب را به اندازه گیری دقیق اختلاف منظر مربوط دانسته است و با توجه به عدم اندازه گیری آن در مجسطی به نظر می‌رسد که او پیش از نگارش اقتصاص نظری درباره‌ی ترتیب افلاک نداشته است. (46) او در اقتصاص ترتیب افلاک را به این صورت آورده است: زمین در میانه و سپس فلک ماه، فلک عطارد، فلک زهره، فلک خورشید، فلک مریخ، فلک مشتری، فلک زحل و در نهایت فلک ثوابت. (47) این ترتیب تقریباً در تمام طول سده‌های میانه و نزد دانشمندان مسلمان تا پیش از نگارش آثاری که در آنها به مدل‌های بطلمیوسی اشکال وارده شده، پذیرفته بوده است. در سده‌ی هفتم با افزودن افلاک جدید به افلاک عطارد برای توجیه حرکت آن و مشکلی که برای ابعاد افلاک آن به وجود آمد منجمینی چون قطب الدین شیرازی زهره را در ورای خورشید قرار دادند. (48) البته در کتاب‌های هیئت متأخر مانند تشریح الافلاک شیخ بهایی ترتیب سیارات به صورت سابق و همان ترتیب بطلمیوس آمده است.
در نجوم قدیم برای تصور چگونگی حرکت ستارگان و تعیین محل دقیق آنها در آسمان و همچنین وضعیت ستاره نسبت به نقاط روی زمین، ده دایره‌ی عظیمه تصور می‌شده است که در همه‌ی کتاب‌های هیئت توصیف این دوایر در بخشی مجزا ذکر می‌شده است. در زبدة ادامه‌ی باب سوم و باب چهارم در توصیف و معرفی این دوایر است. پیش از شروع کلام و ارائه‌ی تعاریف گفته شده، باید به این نکته اشاره کنیم که در مقایسه با اکثر کتاب‌های دیگر در این بخش زبدة از اسلوبی ساده‌تر و بیانی روشن‌تر برخوردار است که این موضوع با توجه به دشواری تصور این دوایر امتیازی بسیار مهم برای این کتاب به حساب می‌آید.
دایره‌ی نخستین که اجرام آسمانی در حرکت روزانه‌ی خود محیط آن را می‌پیمایند، معدل النهار (استوای سماوی) نام دارد. با این دایره آسمان به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود. دایره‌ی دوم که مسیر ظاهری سالیانه‌ی خورشید را نشان می‌دهد، دایره‌ای است که برج‌های دوازده گانه روی آن قرار می‌گیرند، از این رو آن را دایرة البروج می‌خوانند. اگر دو قطب معدل النهار و فلک البروج را در نظر بگیریم و دایره‌ای بر این چهار نقطه بگذرانیم، دایره‌ی دیگری به دست خواهد آمده که آن را «دایره‌ی مارّه به اقطاب اربعه» (دایره‌ی گذرنده از چهار قطب) می‌نامند.
 
Darsnameh1
قطب جنوب آسمان
حال اگر بخواهیم موقعیت ستاره‌ای را در آسمان نسبت به معدل النهار و دایرة البروج تعیین کنیم به دو دایره‌ی دیگر نیازمندیم. دایره‌ی عظیمه‌ای که از دو قطب معدل النهار و آن ستاره می‌گذرد، دایره‌ی میل است و دایره‌ی دیگر که از دو قطب دایرة البروج و محل ستاره می‌گذرد، دایره‌ی عرض است. فاصله‌ی محل ستاره تا معدل النهار روی دایره‌ی میل «بعد» نام دارد و فاصله‌ی ستاره روی دایره‌ی عرض تا دایرة البروج «عرض» خوانده می‌شود. این دو مشخصه، مختصات ستاره را در آسمان مشخص می‌کنند.
Darsnameh2
این پنج دایره، دایره‌های متصور روی آسمان هستند، متناظر با آنها پنج دایره نیز روی زمین تصور می‌شود. دایره‌ی اول که بخش قابل مشاهده‌ی آسمان را، از دید ناظر زمینی، از بخش دیگر جدا می‌کند دایره‌ی افق نامیده می‌شود و دایره‌ی دوم که عمود بر دایره‌ی افق ناظر است، دایره‌ی نصف النهار آن نقطه است که آسمان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می‌کند. اگر دو قطب افق و دو نقطه‌ی تقاطع افق با معدل النهار را فرض کنیم، دایره‌ای بر این چهار نقطه می‌توان گذراند که آن را دایره‌ی مشرق و مغرب یا دایره‌ی اول سموت می‌نامند. فاصله‌ی میان نقطه‌ی تقاطع افق با این دایره تا محل یک ستاره «سمت» آن ستاره را مشخص می‌کند. مقدار سمت از شرق یا غرب حداکثر تا نود درجه تغییر می‌کند. دایره‌ی چهارم دایره‌ای است که از دو قطب دایرة البروج و دو قطب افق می‌گذرد که آن را دایره‌ی عرض اقلیم رؤیت یا دایره‌ی وسط سماء رؤیت می‌خوانند. حال اگر دایره‌ای را فرض کنیم که از دو قطب افق و محل ستاره‌ای مشخص می‌گذرد، آن را دایره‌ی ارتفاع می‌نامند. فاصله‌ی میان محل ستاره تا افق روی این دایره «ارتفاع» ستاره را مشخص می‌کند.

مدل‌های سیاره‌ای

از باب ششم تا باب دهم زبدة درباره‌ی حرکت کواکب هفتگانه است. به جز ستارگان ثابت که بر مدار مشخصی حرکت می‌کنند هفت جسم متحرک دیگر در آسمان – با چشم غیر مسلح – دیده می‌شوند که هر یک حرکتی خاص خود دارند. خورشید، ماه و پنج سیاره‌ی عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل. به طور معمول در آثار هیئت، بررسی درباره‌ی افلاک این کواکب با مطالعه‌ی افلاک خورشید که ساده‌تر است، آغاز می‌شود. مدل‌هایی ‌که در کتاب زبده توصیف شده‌اند ‌بر پایه‌ی مدل‌هایی ‌است که بطلمیوس در اقتصاص آنها را تبیین کرده است. (49)

خورشید

حرکت ظاهری خورشید بر دایرة البروج است، اما با کمی دقت در حرکت خورشید چنین به نظر می‌رسد که خورشید کاملاً بر دایرة البروج حرکت نمی‌کند، از این رو فلکی خارج مرکز برای حرکت خورشید در نظر گرفته می‌شود و در نتیجه خورشید در مسیر حرکت خود به ظاهر از زمین دور و بدان نزدیک می‌شود و در این دوری و نزدیکی سرعت ظاهری آن نیز متفاوت است به این ترتیب که در اوج کندترین سرعت، در حضیض تندترین سرعت و در میانه‌ی راه (اوسط) سرعتی نزدیک به مقدار میانگین را دارد. منجمان گذشته مقدار متوسط حرکت خورشید را برحسب طول قوس حرکت، در نقاط مختلف به دست می‌آوردند و آنها را در جداولی ثبت می‌کردند اما این مقادیر در کتاب‌های هیئت ذکر نمی‌شده است.
Darsnameh3
مدل افلاک خورشید
در این تصویر راصد بر مرکز عالم تصور شده است، خورشید روی فلک خارج مرکز ABCD حرکت می‌کند و نقطه‌ی A همان نقطه‌ی اوج است. به دلیل تطابق حرکت ظاهری خورشید بر فلک البروج، خورشید عرض ندارد و به سبب فلکی که برای آن در نظر گرفتیم تنها یک اختلاف برای آن وجود دارد و آن هم زاویه‌ای است که در مسیر، بین خط خارج شده از مرکز عالم و خط خارج شده از فلک خارج مرکز در مرکز خورشید ظاهر می‌شود که این مقدار در شکل بالا با زاویه‌ی β نشان داده شده است.

ماه

درباره‌ی ماه و دیگر سیارات وضع متفاوت است. مسیر آنها دقیقاً بر دایرة البروج نیست و همچنین در طول سال تغییراتی در حرکات آنها دیده می‌شود. بطلمیوس در مقالات چهارم و پنجم مجسطی به بررسی مدل افلاک ماه پرداخته است. او نخست شرایط رصد ماه را عنوان می‌کند و سپس تک به تک افلاک و اختلاف‌های موجود را معرفی می‌کند و جداول حرکت میانگین را به دست می‌دهد. او در نهایت برای ماه چهار فلک و چهار حرکت برای ماه در نظر می‌گیرد. در شکل زیر فلک ممثل ماه حذف و بقیه‌ی مشخصه‌ها حفظ شده است.
Darsnameh4
مدل افلاک ماه
در این تصویر H اوج فلک تدویر است، در صورتی که حرکت متوسط ماه را مرجع در نظر بگیریم (ذروه‌ی وسطی)، T اوج فلک تدویر در رصد، C مرکز تدویر و L جرم ماه است. مقدار زاویه‌ی α اختلاف اول ماه است، یعنی اختلافی که به سبب فاصله‌ی قوسی این دو اوج به وجود می‌آید. در مورد ماه و افلاک آن مهم‌ترین مسأله نقطه‌ای است که به عنوان نقطه‌ی محاذات اضافه شده است. بطلمیوس این نقطه را از آن رو اضافه کرده بود که قطر فلک تدویر با مرکز عالم و مرکز خارج در تمام مسیر ماه بر یک راستا نیستند. زاویه‌ای که میان خط واصل از نقطه‌ی محاذات به سطح فلک تدویر و خط خارج شده از مرکز عالم بر سطح فلک تدویر ایجاد می‌شود را تعدیل اول می‌گویند که در این تصویر با زاویه‌ی δ نشان داده شده است.

عطارد

آنچه بحث درباره‌ی عطارد را مشکل‌تر از سایر کواکب می‌سازد سرعت زیاد حرکت و نزدیکی آن به خورشید است و به همین سبب افلاکی که برای آن در نظر گرفته می‌شود تا حدی متفاوت از سایر کواکب است. در شکل زیر از مجموعه‌ی افلاک عطارد سه فلک رسم شده است که عبارتند از فلک مدیر، فلک حامل و فلک تدویر که اختلافات عطارد روی این سه فلک و فلکی که در میان ایشان به عنوان فلک معدل مسیر رسم می‌شود، مشخص می‌شود. به نوعی آنچه که در اینجا به عنوان فلک معدل مسیر در نظر گرفته می‌شود نقشی مشابه نقطه‌ی محاذات در افلاک ماه بازی می‌کند و مبین اختلاف جهت مرکز عالم از امتداد قطر فلک تدویر است و همچنین حرکت عطارد حول مرکز آن در فاصله‌های زمانی برابر یکسان است.
Darsnameh5
مدل افلاک عطارد
در این تصویر دایره‌ی بزرگ‌تر فلک مدیر است و دایره‌ی مماس بر آن، فلک حامل و دایره‌ی سوم فلک تدویر است که جرم عطارد بر روی آن با M مشخص شده است، C مرکز تدویر، H ذروه‌ی وسطی و T ذروه‌ی مرئی هستند و در نتیجه زاویه‌ی ζ تعدیل اول، یعنی مقدار فاصله‌ی قوسی این دو اوج است. مقدار زاویه‌ی γ که فاصله‌ی قوسی میان محل مرئی سیاره و محل آن را با در نظر گرفتن حرکت متوسط نشان می‌دهد را تعدیل دوم عطارد می‌نامند. این مقدار به سبب حرکت فلک تدویر بر خلاف توالی بروج در نیمه‌ای از حرکت وسط کم می‌شود و در نیمه‌ی دیگر بدان اضافه می‌شود.

زهره و سیارات علوی (مریخ، مشتری و حل)

مدلی که برای این کواکب در نظر گرفته می‌شود به مراتب از مدل ماه و عطارد ساده‌تر است. برای هر کدام از این کواکب سه فلک مفروض است که عبارتند از فلک ممثل، فلک حامل و فلک تدویر و البته فلک معدل مسیر که گردش کوکب حول آن در زمان‌های مختلف یکسان است. از آنجا که فلک ممثل تنها نقش متحرک فلک حامل را ایفا می‌کند در شکل زیر از کشیدن آن پرهیز کرده‌ایم. در این شکل P مبین کوکب مورد نظر است و C مرکز تدویر آن را نشان می‌دهد و زاویه‌ی γ نیز مقدار حرکت متوسط کوکب را نشان می‌دهد.
Darsnameh6
مدل افلاک زهره و سیارات علوی
Darsnameh7

پی‌نوشت‌ها:

* پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
1. راهنمایی‌های دکتر معصومی همدانی در تدوین این مقاله بسیار راهگشا بود، در اینجا بر خود لازم می‌دانم مراتب تشکر خود را از ایشان ابراز دارم.
2. فارابی، صص 84-86.
3. ج1، ص 114.
4. ص 209.
5. ص 111.
6. ص 84-85.
7. برگ 20 رو.
8. آملی، ج3، ص 26.
9. همو، ج3، ص 365.
10. همو، ج3، صص 366-393.
11. Aristotle, Methaphiysics, Book λ, 1073a25-1074a15.
12. Ibid, 1073b17-1073b39.
13. حداد عادل، ص 474.
14. همو، صص 474-488.
15. Planetary Hypothesis
16. نکـ: معصومی همدانی، الاقتصاص، ص 261-262.
17. Goldstein, pp. 13-14.
18. Hypotoposis
19. معصومی همدانی، همان، ص 263.
20. همو، ص 264.
21. De Scientia Motus Orbis
22. در سیاهه‌ی آثاری که ابن ندیم از یعقوب بن طارق (ص 336) و ماشاءالله (ص 333) آورده، نام این دو کتاب نیامده است.
23. Cf: Ragep, vol. 1. P. 29; Pingree. 1968, pp. 105-109; Idem, 1973, pp. 32-34.
24. ابن ندیم از کتاب فرغانی با نام الفصول اختیار المجسطی (ص337) یاد کرده است؛ نکـ: معصومی همدانی، الاقتصاص، ص 264.
25. ص 151.
26. ص 364.
27. ابن هیثم، صص 42-64؛ نیز نکـ: معصومی همدانی، همانجا.
28. معصومی همدانی، همانجا.
29. در تصحیح لانگرمن از فی هیئة العالم این واژه به این صورت آمده است اما ابن هیثم در دیگر آثار خود «اصحاب التعالیم» به کار برده است (برای نمونه نکـ: راشد، ج2، صص 295-325).
30. Langermann, English translation, pp. 53-55; Arabic text, pp. 5-7.
31. Langermann, Arabic text, p. 6.
32. نکـ: خرقی، منتهی الادراک، برگ‌های 2 پشت – 3 رو؛ التبصره ، برگ ارو.
33. برای سیاهه‌ای از این شرح‌ها نکـ: 64-58. Ragep, vol. 1, pp
34. نکـ: معصومی همدانی، «رساله‌ای در اثبات هیئت جدید»، سراسر مقاله.
35. صص161-162.
36. نکـ: مسعودی، ص 1.
37. نسخه‌هایی ‌که در این مقاله به آنها اشاره شده است، نسخه‌هایی ‌هستند که برای تصحیح زبده در اختیار نگارنده بوده‌اند.
38. نکـ: الفهرست الفبایی کتب خطی کتابخانه‌ی مرکزی آستان قدس رضوی؛ فهرست کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران؛ فهرست نسخه‌های خطی مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ فهرست کتابخانه‌ی مجلس، ذیل عنوان.
39. ج2، ص 8.
40. نک: حاجی خلیفه، به کوشش گوستاو فلوگل، ج3، صص 537-538.
41. معصومی همدانی، استاد بشر، صص 17-22.
42. الذریعه، ج4، ص 106؛ نیز نکـ: مدرس رضوی، صص 390-391.
43. نکـ: حاجی خلیفه، ج2، ص 6.
44. Ptolemy, pp. 35-47.
45. Neugebauer, vol. 1, p. 148.
46. Goldstein, pp. 27-28.
47. قطب الدین شیرازی، برگ‌های 12 رو – 14 رو.
48. شکل‌هایی ‌که در این قسمت کشیده شده است مأخوذ از مقاله‌ی جرج صلیبا در کتاب دائرة المعارف تاریخ علوم اسلامی هستند (نکـ: مآخذ انگلیسی، Saliba).

کتابنامه:
آقابزرگ، الذریعة فی تصانیف الشیعة، بیروت، 1925 م.
آملی، شمس الدین، نفایس الفنون، به کوشش میرزا ابوالحسن شعرانی، تهران، 1379 ق/ 1339 ش.
ابن الاکفانی، ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، به کوشش روئر، کلکته، 1849 م.
ابن سینا، «فی اقسام العلوم العقلیة»، تسع رسائل فی الحکمه و الطبیعیات، قاهره، 1326 ق/ 1908 م(چاپ شده در الفلسفة الاسلامیة، به کوشش فؤاد سزگین، ج42، فرانکفورت، 1420 ق/ 1999 م.
ابن ندیم، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، تهران، 1381 ش.
ابن هیثم، الشکوک علی بطلمیوس، به کوشش عبدالحمید صبره و نبیل الشهابی، قاهره، 1971 م.
اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، قم، 1405 ق.
بیرونی، التفهیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، 1367 ش.
ـ ، تحقیق ماللهند، بیروت، 1403 ق.
حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، 1378 ق/ 1967 م.
ـ ، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1835-37 م.
حداد عادل، غلامعلی، «نجوم در فلسفه‌ی ارسطو»، یادنامه‌ی علّامه‌ی امینی، به کوشش جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، تهران، 1361 ش.
خرقی، التبصرة فی علم الهیئة، نسخه‌ی خطی شماره‌ی 3936/1 کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی.
ـ، منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک، نسخه‌ی خطی شماره‌ی 6413 کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی.
خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش فن فلوتن، لایدن، 1895 م.
عرضی دمشقی، مؤیدالدین، کتاب الهیئة، به کوشش جورج صلیبا، بیروت، 2001 م.
فارابی، احصاء العلوم، به کوشش عثمان امین، قاهره، 1949 م.
فهرست کتابخانه‌ی مجلس، ج2، گردآوری از یوسف اعتصامی، تهران، 1311 ش.
ـ، ج10، بخش چهارم، گردآوری از عبدالحسین حائری، تهران، 1352 ش.
فهرست کتابخانه‌ی مجلس سنا، ج1، گردآوری از محمدتقی دانش پژوه و بهاء الدین علمی انواری، تهران، 2536.
فهرست نسخه‌های خطی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، گردآوری از احمد منزوی، تهران، 1377 ش.
فهرست کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران، ج3، بخش پنجم، مجلد هفتم، گردآوری از محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1338 ش.
فهرست الفبایی کتب خطی کتابخانه‌ی مرکزی آستان قدس رضوی، گردآوری از محمد آصف فکرت، مشهد، 1369 ش.
فهرست کتابخانه‌ی آیت الله مرعشی نجفی، ج16 و 21، زیر نظر سید محمود مرعشی نجفی، قم، 1367 ش.
قطب الدین شیرازی، التحفة الشاهیة، نسخه خطی شماره‌ی 6130 کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی.
مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار نصیرالدین طوسی، تهران، 154 ش.
مسعودی، شرف الدین، جهان دانش، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران: میراث مکتوب، 1382 ش.
معصومی همدانی، حسین، «استاد بشر»، دانشمند طوس (مجموعه مقالات گردهمایی علم و فلسفه در آثار خواجه نصیر)، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، 1375 ش.
ـ، «الاقتصاص»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، تهران، 1383 ش، صص 265-261.
همو، «رساله‌ای در اثبات هیئت جدید»، معارف، شماره‌ی دوم، تهران، 1363ش، صص 117-185.
Aristotle, Methaphysics, v.2, London, 1935.
Goldstein, Bernard. R, The Arabic version of Ptolemy’s Planetary Hypothesis
Transaction of the American philosophical society, Held at Philadelphia, v. 57, part4, 1967.
Langermann, Y.T., Ibn-al-Haytham’s On the Configuration of the World, New York, 1990.
Neugebauer, O., A History of Ancient Mathematical Astronomy, New York, 1975.
Pingree, The Fragments of the Works of Ya’qub ibn Tariq, Journal of Near Eastern Studies, vol. 27, 1968, pp 97-125.
Idem, The Greek Influence on Early Islamic Mathematical Astronomy, Journal of the American Oriental Society, vol. 27, 1973, pp 32-43.
Ptolemy, Almagest, translated and annotated by G.J. Toomer, London, 1984.
Rajep, F.J., Nasir al-Din al-Tusi’s Memoir on Astronomy (al-Tadhkira fi ‘ilm al-hay’a), New York, 1993.
Rashed, R., Les Mathematiques infinitesimales du IX e Siècle, London, 1993.
Saliba, G., Arabic planetary theories after the eleventh century A.D. Encyclopedia of the History of Arabic Science, vol. I, edited. By Roshdi Rashed, New York, 1996, pp 58-127.

منبع مقاله :
آقایانی چاوشی، جعفر؛ (1390)، پژوهشهایی در تاریخ علم، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما