هنر اسلامي (قسمت دوم)

درواقع ايران از همان نخستين قرن هجري [قرن هفتم]ميراث هنري مستقلي به جهان اسلام عرضه کرد.و شيوه ي ساختن طاقهاي سکنج دار و گنبدهاي ضربي آجري و نيز به کارگيري کاشي هاي الوان براي تزيين رويه ها بنا به شيوه ي ايراني بود.از بناهاي که خصوصاً توسط معماران ايراني طرح افکني شد مدرسه بود، عبارت از حياطي مرکزي و به گرداگرد آن حجره هاي ايوان دار براي طُلّاب و در دو سوي مقابل حيات دو تالار بزرگ، با گنبدي پيازي شکل بر روي تالار بزرگ تر [مدرسه
يکشنبه، 27 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر اسلامي (قسمت دوم)
هنر اسلامي (قسمت دوم)
هنر اسلامي (قسمت دوم)





درواقع ايران از همان نخستين قرن هجري [قرن هفتم]ميراث هنري مستقلي به جهان اسلام عرضه کرد.و شيوه ي ساختن طاقهاي سکنج دار و گنبدهاي ضربي آجري و نيز به کارگيري کاشي هاي الوان براي تزيين رويه ها بنا به شيوه ي ايراني بود.از بناهاي که خصوصاً توسط معماران ايراني طرح افکني شد مدرسه بود، عبارت از حياطي مرکزي و به گرداگرد آن حجره هاي ايوان دار براي طُلّاب و در دو سوي مقابل حيات دو تالار بزرگ، با گنبدي پيازي شکل بر روي تالار بزرگ تر [مدرسه چهارباغ اصفهان].ساختن مدرسه هاي مشروح در بالا از قرن هفتم تا قرن نهم ه ق رونق و رواج يافت .و از قرن نهم به بعد شبستان هاي ساده و ستون دار مساجد جاي خود را به تالارهايي با فضاي چهارگوش وسيع و گنبدي فراخ بر فرازشان داد، که از بيرون و درون با انواع کاشي هاي منقوش يا معرّق زينت و جلامي يافتند.مسجد کبود تبريز و مسجد شاه اصفهان[قرن 12 ه ق]نمونه هاي درخشاني از اين بناهاست. شيوه هاي معماري و هنري ايران درمعماري اسلامي هندوستان نفوذ فراوان کرد.و برسنّت هاي معماري بومي آن سامان تأثير آشکار برجا گذاشت.امّا در معماري هند از کاشي کاري به شيوه ي ايراني فقط براي پوشش دروني بنا استفاده شد.علاوه بر اين در معماري اسلامي هند سنگ مرمر سفيد فراوان به کار رفت؛ و باموزاييک کاري رنگارنگ از قطعات کوچک سنگ تزئينات بسيار بر رويه ي بنا افزوده شد، که بناي معروف تاج محل در شهر آگره [1040] نمونه بسيار بارز و شکوهمند آن است.
به طور کلي از مشخصات عمده ي معماري اسلامي، از اسپانيا گرفته تا هندوستان، بايد طاق نما و قوس و طاق گهواره اي و گنبد و مناره و گلدسته و محراب رانام برد؛ و از عناصر عمده اي که در زينت کاري معماري اسلامي به کار گرفته شد بايد گچ بري و کاشي کاري معرّق و مقرنس کاري و شباک سازي و کتيبه نويسي به انواع خوشنويسي هاي نسخ و ثلث و ريحاني و رقاع و کوفي و خطوط بنّايي [با سرکش ها و زواياي حروف به شکل قائم]را متذّکر شد.و اما بناهايي که نمايانگر گونه معماري اسلامي هستند عبارتند از مسجد، محراب، مقبره، بقعه، مدرسه، کاروانسرا، بازارهاي سرپوشيده، سقاخانه، گرمابه و نيز خانه هاي مسکوني با جرزهاي ستبر و حفاظ سايه گستر، وراق جانبي براي دور داشتن گرما و آفتاب و شباک هاي آجر و کاشي در بدنه ي ديوار به جاي پنجره، و بام تخت، و گاهي زيرخانه و سرداب و احياناً حوض خانه در بناي اعياني خلافت عباس تلفيق عناصر معماري و تزئيني را ترويج مي کرد.همچنين ويژگي هاي هنري هر يک از بلاد يا خطّه هاي اسلامي در هم تأثير متقابل مي گذاشت.ابن طولون [والي مستقل و مقتدر مصر درعهد خلفاي عباسي]پس از مشاهده ي مناره ي مشهور مَلَّويه [حلزوني-شکل]در سامرّا [شمال بغداد]فرمان داد در قاهره مسجد جامعي بنا کنند [در سده دوم ه ق]، و چنانکه مشاهده مي شود درودگري و قاب بنديهاي چوبي آن با کنده کاري گل و بقه اي و نقوش درهم تابيده اي تزيين يافته که متأثر از شيوه ي بين النهّرين بوده است.از جانب ديگر همين گونه امتزاج عناصر هنري در ساختمان سراسر شهر و بخصوص مسجد جامع قيروان [در تونس]مشهود است، که از خاورميانه به وام گرفته شده بود [ساختمان در سده اول هجري].در مناعت سفالگري و رقيب طّراحان و هنرورزان طراز اول ايراني چينيان بودند که در اسلوب کار خود، بخصوص چيني سازي را به کمالي بي مانند رساندند؛ و در زمينه ي پارچه بافي نيز به همين منوال بود.مراکز سامرّا و شوش و ري و نيشابور و سمرقند در سده ششم ه ق عالي ترين آثار سفالين اسلامي را به وجود آوردند.در پايان به خلاصه اشاره مي شود که در ايران اسلامي نقاشي مشتمل بود بر جزئي تصويرسازي کتابهاي فني و يا داستاني، و بخش عمده اي مينياتور، که هنر ملي و بارز ايرانيان شناخته شده و ارزش والا دارد.پس از بغداد اين هنر مستمّر ومترقّي ايراني به تبريزو اصفهان و شيراز و هرات انتقال يافت که هر يک ويژگيهاي خاصّ خود داشت، و کلاً در دوره ي تيموريان [قرن نهم )به اوج کمال و رونق رسيد.ديگر از هنرهاي تزييني ايران تذهيب قرآن و نسخ دستنويسي، قلمزني روي فلز، ترصيع، عا جکاري، گچبري، درودگري و منبت کاري [بخصوص درهاي مسجد و منبر]، سلاح سازي ، مفرغکاري، شيشه گري، زردوزي و زربفت سازي، و مهمتر و پرحاصل تر از همه قاليبافي است، که همه آن صناعات آثار نفيس و طراز اول به وجود آوردند، و بسياري شان نيز سرمشق کار ديگران قرار گرفتند.
گسترش اسلام به سوي باختر و شمال-در حدود سال 30 ه ق (650ميلادي)يعني کمتر از بيست سال پس از رحلت رسول اکرم(ص)، دولت اسلامي با پيروزي بر امپراتوري در کشور بيزانس دو کشور مصر، سوريه را به تصرف خود درآورد؛ و در همين مدّت زمان بر سراسر بين النهريّن و ايران ساساني نيز دست يافت.از آن پس اعراب با معماري و هنر پيشرفته ايران و مصر و سوريّه [شامل کليساي شکوهمند به شيوه ي بيزانس]آشنا شدند و هنرورزان و هنرمندان ايراني و سوريايي ومصري را به خدمت گزيدند و به دنبال رقابت و مجاهدت هنري که در جامعه عرب به وجود آمد، هنر اسلامي رو به شکوفايي و تکامل گذارد:هنري که به موجب همين اسباب و علل در آغاز از يک جهت جنبه ي التقاطي يافت.التقاط از سنتّهاي هنري و عناصر تزييني ساساني و سوريايي آميخته به نفوذ شديد يوناني مآبي و همچنين مصر قبطي يا مصر مسيحي-و از جهت ديگر در هر اقليم و ديار از قلب اسپانيا تا اقصاي خاور زمين، از جنوب جزيره العرب تا سيبريّه به رنگي و شيوه محلي درآمد.با حکومت يافتن سلسله کوتاه طولوني بر مصر، سوريّه به سرسلسلگي و رهبري احمدبن طولون، شاخه ممتاز از هنر اسلامي در وجود آمد. و نمونه بارز آن مسجدي است که در سال 255 ه ق به اهتمام و نام ابن طولون و با ويژگي هاي معماري و عناصر تزييني معمول در بين النهرّين ، در قاهره برپاشد.از سال 297 ه ق حکومت مصر به دست خلفاي فاطمي به سرسلسلگي عبيدالله مهدي افتاد که همگيشان هنرپروراني گشادنظر بودند.
در اين دوران که تا سال 567 ه ق دوام يافت با آنکه کشمکش هاي خونين و شورش و شکست و قحط و غلا به دفعات کشور را دچار تيره روزي ساخت، بر روي هم اوضاع ديواني و مالي مصر رشد و سامان گرفت و باز از ادب و هنر گرم ماند، و نفوذ فرهنگ اسلامي در شمال آفريقا تا مراکش (کشور مغرب)گسترده شد.در سال 360 ه ق بناي مسجد و دانشگاه ديني الازهر در قاهره آغاز شد، که تا سال ها بعد به دست خلفاي فاطمي توسعه و تکامل يافت.خليفه عزيز در حدود 380 ه ق کتابخانه اي داير کرد که به قولي داراي 200،000 مجلّد کتاب بود؛ و خليفه حاکم بناي ديني دارالحکمه را در قاهره برپا کرد. بدين ترتيب از همان ميانه ي قرن اول هجري، اسلام در شمال آفريقا به سوي مغرب گسترش يافت، و کشورهاي ليبي و تونس و الجزيره و مراکش را به زير لواي خود درآورد.و مساجد و بقاع و دارالحکمه هاي آراسته به گنبد وگلدسته و مناره و طاق مقرنس و درها و منبرهاي منبّت و گچبري و کاشي کاري را در مراکزي چون طرابلس و الجزيره و فاس و تلمسان و رباط برپاساخت
در سال 90 هجري طارق ابن زياد سرداري مسلمان از قوم «بربرشمالي آفريقا»به فرمان والي طنجه [مراکش]از تنگه ي ميان دو خاک مراکش و اسپاينا-که به نام او جبل الطارق خوانده شده است-گذشت و با سپاهيان خود شروع به پيشروي سريع در آن سرزمين کرد، چنانکه در مدت پنج سال بخش بزرگتر اسپانيا را، تا مرزهاي پادشاه نشينهاي آراگون و کاستيل در شمال، به تابعيّت اسلام درآورد.چهل و پنج سال بعد عبدالرّحمان[عبدالّرحمان سوّم که لقب خليفه گرفت]يکي از جان به دربُردگان کشتار اُمويان توسط عباسيان، با پشتيباني پادگان سوريايي مستقّر در جنوب اسپانيا ايالت اندُلُس را به زير فرمان گرفت و شهر قرُطُبه را پايتخت خود قرار داد، و چندي بعد درآن شهر بناي مسجد بزرگ قُرطُبه را آغاز کرد.بدين ترتيب بسياري از مردم اسپانيا به دين اسلام درآمدند وفرهنگ و معماري و هنر اسلامي در آن سرزمين رو به گسترش گذاشت؛ ليکن با آنها که مسيحي مانده بودند عموماً با رفيق و مدارا رفتار شد. در سال 410 ه ق خلافت امويان در اسپانيا به پايان رسيد.و از آن پس سلسله اميراني چند از جمله بربرهاي مسلمان مراکش-«يا قوم مغربي»و عباسّيان و مرابطون زيريّون و موّحدون هر يک در بخشي از نواحي مرکزي و جنوبي آن کشور تاسده نهم ه ق به حکومت ملوک الطّوايفي خود ادامه دادند. ليکن برا اثر تفرقه و توطئه دايمي در ميان اميران عرب و مغربي، از سده ششم ه ق اسلامي به سنتي گراييد و پادشاهان کوچک شمال اسپانيا چون کاستيل و لئون و آراگون قدرت بيشتر يافتند و فرصت را براي بيرون آوردن ايالات کشور از زير سلطه ي مسلمانان به دست گرفتند از آن پس سلسله اميران و خلفاي اسلامي در برابر حملات نيروهاي پادشاهان مسيحي شمال اسپانيا تاب مقاومت نياوردند، و مراکز فرمانرواييشان يک به يک به تصرف مسيحيان درآمد، تا آنکه در سال 897 ه ق [1492ميلادي] آخرين پايگاه اسلامي در غرناطه [واقع در مرز جنوبي اسپانيا] تسليم اسپانياييها شد دوران حکومت اقوام مسلمان در آن سرزمين به پايان رسيد. آنچه اکنون بايد به بررسي درآيد شناخت شيوه هاي هنري و آثاري است که بر اثر سلطه اسلام دراسپانيا آميزه ي دو هنر اسلامي و مسيحي به وجود آمده؛ و اين همان معني است که عنوان هنر «اسلامي-اسپانيايي» يا «اسپانيايي-مغربي»يافته است.شيوه ي مُستَعربي-درحکومت اسلامي مستقر در اسپانيا براي گروهي از مسيحيان کوشا به حفظ فرهنگ و هنر قومي خود که ناگزير به پذيرش نفوذ فرهنگ و معماري اسلامي بودند که«مُستَعرب» متداول شد؛ و از اين رو معماري و هنري ايشان که از سده هشتم تا يازدهم ميلادي (دوم تا پنجم ه ق)در کنار معماري و هنر اسلامي تحول مي يافت شيوه ي مستعربي خوانده شد.دراين شيوه در سده يازدهم ميلادي با نفوذ ورواج هنر«رومي-وار متروک ماند و از ميان رفت
واليان و خليفگان مسلمان با روش مسالمت آميزي که داشتند به مسيحيان اجازه مي دادند که با رعايت پاره اي شرايط بري اجراي مراسم ديني خود پرستشگاههاي مسيحي بسازند در نتيجه شيوه ي معماري و تزييني دور گراي توسّط آن مسيحيان به وجود آمد، که آميزه اي بود از هنر عاميانه ي محلّي و عناصرشکوهمند شيوه ي اسلامي.
در قرن سوم ه ق که بر اثر سرکشيهاي مسيحيان مُداراي اميران مسلمان جاي خود را به سختگيري داد، مُستعريون راه مهاجرت به پادشاهيهاي کوچک شمال اسپانيا را در پيش گرفتند و از آن پس هنر مُستعربي در شمال اسپانيا هويتي مشخص يافت که از آميزه ي هنري «اسلامي-اسپانيايي»متمايز بود، و هم از سنتهاي هنري اقوام شمالي اروپا در ميان اندک نمازخانه هايي که از معماري مستعربي برجامانده يکي نمازخانه ي ويران شده بوباسترو است که به فرمان عمر ابن حَفصون در «مالقه»ساخته شد.شهر «طليطله» يکي از مراکز عمده خلافت اسلامي، در فاصله ي سالهاي 230 تال 310 ه ق به حکومت نيمه-مستقلي دست يافت، و مسلماً کليساي سانتا مارياد مِلکه از بناهاي آن دوران بوده است که اکنون ويرانه هايش در نزديکي طليطله جلب نظر مي کند.بزرگ ترين بنايي که از معماري مستعربي برجا ماند. کليساي مستطيل شکل سانتا ميگل داسکالا نزديک شهر لئون و متعلق به آخر سده سوم هجري است.در اين پرستشگاه نقشه ساختماني مسيحي با عناصر و تزيينات اسلامي اجرا شده است، بدين صورت که سه شبستان مستطيل شکل و به هم پيوسته با طاقگانهاي (رديف طاقنماهاي)پنج دهانه و قوسهاي نعل اسبي سوار بر ستونهاي مرمرين، تقسيم بندي سه گانه يافته اند؛ و سرستون هايشان با نقوش ظريف و زيبا، شبيه به سرستونهاي مغربي وار(مراکش)مسجد قُرطُبه تزئين شده است.درکليساي چليپايي و يا مستطيل شکل مُستعربي همچنين تونشستگيهايي نعل اسبي تعبيه شده که محتملاً تقليد ي از محراب مساجد اسلامي بوده است.ديگر از عناصر اسلامي به کارگرفته شده در معماري مُستعربي مسيحيان اسپانيا، گنبدنما-مِگرد چند تَرکي و پنجره دوچشمه ي (يا شميُسه)[پنجره اي با دو طاقنما و ستون يا عضو فاصلي که آن را از ميان به دو چشمه تقسيم مي کند، اسلامي است.در مينياتورسازي و تذهيب نسخ دست نويس نيز مستعربون شيوه مشخص بوجود آوردند که تلفيقي بود از ويژگيهاي شمايلسازي وطراحي اسلامي با مضامين مسيحي، و از آن جمله است آثار تصويري نسخ باقي مانده از سده هاي چهارم و پنجم [قرون 10و 11ميلادي]شيوه ي مُدَجّني اين واژه در زبان عربي براي توصيف شيوه معماري و هنرهاي تزييني «مُدَجَّن»ها يعني هنرمندان و هنرورزان مسلماني که در فرمان و خدمت بزرگان مسيحي روزگار مي گذراندند، به کار رفت؛ و مراد از آن شيوه اي بود ترکيب يافته از ويژگي هاي دو هنر اسلامي «گوتيک» [هنر وابسته به قوم شمالي گوت و پاگرفته در بخش ايل دوفرانس واقع در شمال شرقي پاريس].معماري «مُدَجّني»از سده ششم ه ق [دوازدهم ميلاي]که مسيحيان اسپانيا مندرجاً شروع به واپس گرفتن ايلات خود از مسلمانان کردند، تا سده نهم ه ق [پانزدهم ميلادي]که آغاز دوران رنسانس اروپابود در اسپانيا و پرتغال رواج يافت.در ميان بسياري کاخها برجامانده از معماري مُدَجّني، شکوهمندتر از همه القصر در شهر اشبيليّه (سويل)است که به فرمان پادشاه ايالت کاستيل در جايگاه کافي مغربي-متعلق به سده پنجم-بناشد و سجيّه اي کاملاً اسلامي داشت نمونه هاي بارز ديگر کليسه هاي است که در سده هاي هفتم وهشتم برپا و بعدا تبديل به کليساهاي سانتاماريالا بلانکا و اِل ترانسيتو در طليطله شد .از آثارچشمگير معماري مُدجني برج ناقوسهاي آجري چهار بر و هشت بر است که از سده هاي هفتم تا دهم [13 تا16ميلادي]در شهرهاي شمال و شرق اسپانياچون «تروئل»و «ساراگوسا»و «کالاتايود»ساخته شد.سطوح بيروني اين برج ناقوسها را با آجرکاري برجسته ي توربافت آميخته با طاقنما ها و پنجره هاي دو چشمه ي کور.(يا کاذب، يعني پشت بسته)و لوحه هايي از کاشي لعابي به تقليد از مناره هاي مغربي،ساخته شده است.
مشهورتر از آنچه گذشت کاخ مستحکم الحمراء يا مقّر دژمانند و شکوهمند اميران مراکش غرناطه [معروف به سلسله بونصريان]است که بخش عمده اش در سده هفتم هجري برپاشد.اين کاخ پُر زينت و تفصيل در داخل ديواري دژمانند به رنگ قرمز بنا شده، که به همان سبب در زبان عرب «الحمراء» يا «جايگاه قرمز»نام گرفته است نقشه اصلي بنا نامنظم و گسترده، به طور عمده مشتمل است بر دو حياط مستطيل شکل عمود بر هم که هر يک به رديف هايي از وروديّه ها و سرسراها و اتاق ها راه مي يابند.حياط شيران که کوچکتر آن دو و داراي تزيينات بيشتر است، در طاقنماهاي چهار جانبي که متناوباً بر تکستونيها و دو ستونيهاي ظريف با سرستونها مزّين به نقوش توربافت سوارند، محصور شده است، و قوسها از درونسو دالبري چند پرّه و سطح ديواره ي بالاي آنها با گچبري راستخطهاي درهم تنيده و کتيبه هاي قرآني زينت يافته است.در مرکزحياط حوضحه اي سنگي سوار بر پشت دروازه پيکره شير از سنگ سياه تعبيه شده است.بر روي هم نماي بيروني بين الحمراء ساده و تزيينات گوناگون آن به شيوه ي کاخسازي بربرهاي مراکش در درونخانه تعبيه شده است، که عبارتند از:کاشي کاري لعابي منقوش و هفترنگ، گچبري فراوان به نقش تور بافت يا با راستخطهاي هندسي و گُل هاي گياهي درهم بافته، کتيبه هاي حاشيه بندي شده قرآني به خطوط کوفي و نسخ و ريحاني.
شک نيست که در کنار معماري، هنرهاي تزييني اسلامي چون: بافندگي، کنده کاري روي فلّز و عاج، سيم و زرکوبي روي مفرغ و فولاد با اسلوب معروف به «دمشقي»[مثلاً در ساختن، کلاه خودها و شمشيرهاي گرانبها]و بخصوص انواع کاشي سازي و سفال گري با رنگ هاي درخشان درهم بافته نيز شکوفان و مکتب ساز شد.اسلام در گسترش خود رو به شمال تا سرزمينهاي جنوبي روسيه در ترکيه عثمان، که از سده نهم [پانزدهم ميلادي، با آغاز دروان رنسانس اروپا]به صورت قدرتي قهّار و رُعب انگيز درآمده بود، پايگاهي معتبر يافت.در سده دهم [شانزدهم ميلادي] عثماننيان مسلمان سلطه ي خود را بر بالکان و مصروسوريه و بين النهرين و قسمت عمده ي شمال آفريقا گستردند؛ و به پشتيباني و تشويق فرمانروايان آن امپراتوري بزرگ يکي از دوره هاي درخشان هنراسلامي در وجود آمد.
معماران عثماني پايه ي کار خود را بر موازي معماري بيزانس منطبق ساختند از جمله مسجد سلطان سليمان [يا سلمانّيه ي، حدود 950 ه ق به پيروي از نقشه ياصوفيه [کليساي شکوهمند که در سال 360ميلادي بنا شد و بابه قدرت دولت عثماني تبديل به مسجد شد و اکنون موزه شهر قسطنطنّيه در هيئتي حاصل از تلفيق دو معماري بيزانس و اسلامي.رک.هنر بيزانس]بنا شد گر چه کاشي کاري هاي لعابي و مناره هاي ظريف و بلند آن به سنت اسلامي است.مسجد شکوهمند ديگر در قسطنطنّيه مسجد سلطان احمد اوّل [آغاز سده ي يازدهم]با گنبد کم خيز مرکزي و نيمگنبدهاي تقويتي جانبي، و مناره هاي بلند و نو ک نيز به شيوه ي عثماني است.در ميانه سده ي دهم انواع پارچه و مخمل و زربفت، و همچنين سفالينه هاي ساخت عثماني با رنگهاي تابناکشان در اروپا شهرت و بازار يافتند.نقوش روي آنها به طور عمده مشتمل بود بر گل هاي سرخ و لاله و قرنفل، و نيز درخت سرو نقش پردازي شده که حتي در ايتاليا مورد تقليد قرار گرفت.مينياتورسازي و تذهيب نسخ دست نويس و منبت کاري روي چوب نيز در ترکيه ي عثماني شکوفان شد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط