تحقيق در روزنامه نگاري ايران (قسمت اول)

تاريخ تمدن به تعبيري تاريخ سيرافکار و عقايد بشر است.ازيک جذبه اصلي تاريخ روزنامه نگاري، تاريخ انتشار و نفوذ آگاهي هاي فکري است.در مدت بيش از پانصد سال، بشرمتمدن با استفاده از وسايل و اختراعات علمي، مثل چاپ، تلفن و راديو و تلويزيون، سعي کرده است با همنوع خود ارتباط پيدا کند.با به کاربردن وسايل ارتباطي اعضاي مختلف جامعه انساني کوشش کرده اند از وقايع روز با خبر شوند، عقايد خود را به همديگر ابراز کنند، انديشه هاي محيط خود را تفسير و تعبير نمايند و
يکشنبه، 27 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحقيق در روزنامه نگاري ايران (قسمت اول)
تحقيق در روزنامه نگاري ايران قسمت اول
تحقيق در روزنامه نگاري ايران (قسمت اول)





تاريخ تمدن به تعبيري تاريخ سيرافکار و عقايد بشر است.ازيک جذبه اصلي تاريخ روزنامه نگاري، تاريخ انتشار و نفوذ آگاهي هاي فکري است.در مدت بيش از پانصد سال، بشرمتمدن با استفاده از وسايل و اختراعات علمي، مثل چاپ، تلفن و راديو و تلويزيون، سعي کرده است با همنوع خود ارتباط پيدا کند.با به کاربردن وسايل ارتباطي اعضاي مختلف جامعه انساني کوشش کرده اند از وقايع روز با خبر شوند، عقايد خود را به همديگر ابراز کنند، انديشه هاي محيط خود را تفسير و تعبير نمايند و بالاخره با تسلط بر وسايل ارتباطي به پيشرفتهاي فکري، اجتماعي، اقتصادي و سياسي دست يابند.
نقش روزنامه نگاري و ارتباطات اجتماعي در دوران انقلاب فرانسه، نهضت مشروطه ي ايران، تسلط هيتلر براروپا، حکمراني موسوليني در ايتاليا بسياري از وقايع و حوادث تاريخي غير قابل ترديد است.درتحول و انقلاب سي سال گذشته نقاط مختلف دنيا و از جمله خاورميانه، انقلاب و پيشرفت هاي ارتباطي، تأثير مستقيم داشته است.اين پيشرفت ها موانع جغرافيا را در دنياي امروز تا حدي برطرف کرد.و فاصله هاي دور و غير قابل تصور را به دقيقه و ثانيه مبدل ساخته است.مسافرت بشر به کره ماه مظهر و نمودار اين تعدل است.امروز تئوري هاي ارتباطي و فنون روزنامه نگاري يکي از رشته هاي علوم اجتماعي عصر ما به شمار مي رود و هزاران دانشمند و دانشجوي جامعه شناس و علوم سياسي و اقتصادي در اين رشته تحقيق و بررسي مي کنند مطالعات و تحقيقات چند سال گذشته نشان مي دهد بسياري از برنامه هاي عمراني و توسعه در آسيا و آمريکاي جنوبي و حتي در اروپا و آمريکا که همراه با ازتباطات اجتماعي و فنون و تبليغات و روزنامه نگاري نبوده بي نتيجه مانده است و فايده ي مطلوب آنها حاصل نشده.تجربيات تلخ و ناگوار تبليغاتي و روزنامه نگاري در قسمتهاي بهداشت و فرهنگ همچنين ثابت کرده است که اگر آگاهيهاي تبليغاتي و روزنامه نگاري با فرهنگ و رسوم کشور مورد ملاحظه تطبيق نکند، محکوم به شکست است و فايده يي از آنها خاصل نخواهد شد. بدين جهت است که کشورهاي مترقي امروز و مخصوصاً ممالک در حال توسعه که برنامه هاي طولاني و وسيعي در بين دارند سعي مي کنند نه تنها از فنون و آگاهيهاي علمي و فني و ارتباطي دنياي متمدن با خبر شوند، بلکه اين وسايل را با مطالعه تمدن و رسوم خود طوري بکار برند که حداکثر استفاده در پيشرفت هاي ملي از آن بدست آيد.
مطالعه تاريخ ارتباطات و روز نامه نگاري هر کشوري اولين قدم توسعه و گسترش بيشتر دانش و علوم ارتباطات اجتماعي آن کشور است. تنها پس از بررسي عميق در سير افکار و عقايد عمومي و چگونگي پيدايش و تکامل روزنامه نگاري يک ملت است که مي توانيم بطور عاقلانه از دانستنيهاي ارتباطي دنياي صنعتي براي آن ملت استفاده کنيم. تقليد چشم بسته از سيستم ارتباطي و روزنامه نگاري و تلويزيوني ملل ديگري بي مطالعه امکان هماهنگي آنها با فرهنگ و تاريخ و ارتباطات خودمان نتايج ناگوار و زيان باري خواهد داشت.هدف کتاب حاضر اينست که ما را به تاريخ روزنامه نگاري و سير تکامل ارتباطات اجتماعي ايران، از آغاز تا عصر کنوني آشنا کند. اميد است که اين بتواند اولين تحقيق و تدوين جامع و علمي در تاريخ رونامه نگاري ايران باشد.در نيم قرن گذشته تحولات روزنامه نگاري و فنون چاپ و غيره در ايران مورد بحث و گفتگو نويسندگان مختلف خارجي و ايراني بوده است و جزوه ها و مقالات متعددي در باره بازيگران عرصه ي روزنامه نگاري ايران نوشته شده، ولي تا به امروز کتابي که تاريخ روزنامه نگاري ايران را به صورت جامع و کامل بررسي کند به رشته تحرير درنيامده است. از اين جهت مآخذ و منابع مؤلفان اين رشته در ايران فقير و نسبت به ساير رشته هاي تاريخ تمدن ايران عقب مانده است.با اين وصف در پنجاه سال اخير، تحقيقات پراکنده با ارزشي انجام شده که بي آنها امروز مطالعه ي تاريخ روزنامه نگاري ايران مشکل بود.
اولين جزوه که در ايران راجع به روزنامه نگاري و مطبوعات منتشر شد به قلم اچ.ل.رابينو در رشت بود. اين جزوه در 29 صفحه تحت عنوان «صورت جرائد ايران جرائدي که در خارج ايران به زبان فارسي طبع شده است، در چاپخانه عروه الوثقي در سال 1911 ميلادي چاپ شد. مقدمه اين جزوه را که از چند صفحه تجاوز نمي کند محمد رضا پس از اسماعيل رشتي نوشته است و رابينو در صفحه هاي بعد اسم و شرح خيلي مختصري از 243 روزنامه فارسي که تا آنروز در ايران و خارج چاپ شده بود به ترتيب الفبا ذکر کره است.ترجمه جزوه رابينو در سال بعد در 1913 ميلادي در مجله (جهان مسلمان ص315-287)در پاريس منتشر شد در سال 23 مه 1913 ميلادي پروفسور ادوبرون در دانشگاه کمبرج انگليس نطقي راجع به تاريخ روزنامه نگاري ايران ايراد کرد که بعد ما به صورت جزوه يي کوچک در لندن به چاپ رسيد. سخنراني پروفسور برون و جزوه ي ابتدايي او مرهون جزوه و مطالعات رابينو در ايران بود و دانشمند انگليسي در نوشته هاي بعدي خود به اين مطلب اعتراف مي کند. در همين سالها پروفسور برون که مشغول مطالعه و تحقيق در ادبيات و تاريخ ايران بوده، علاقه ي فوق العاده به تاريخ روزنامه نگاري ايران و مخصوصاً تأثير آن در ادبيات و شعر فارسي پيدا مي کند و در سال 1914 ميلادي کتاب «مطبوعات و شعر در ايران نو»را منتشر مي سازد. اين کتاب به دو قسمت اصلي تقسيم شده است:
1-تاريخ چاپ و روزنامه نگاري در ايران مخصوصاً روزنامه هاي انقلاب مشروطه
2-شعراي معاصر نهضت آزادي خواهي.
پروفسور برون در اين کتاب پس از چند صفحه مقدمه ي مختصر که راجع به فن چاپ و شروع «روزنامه نگاري در ايران نوشته، قسمت اعظم مطالعات خود را به ذکر نام نشريه، نام مدير و سردبير و نويسندگان و محل چاپ 371 روزنامه و مجله ي فارسي اختصاص داده ا ست. قسمت مهمي از مطالعات پروفسور برون راجع به مطبوعات ايران در حقيقت ترجمه و نتيجه تحقيقات دانشمند ايراني ميرزا محمدعلي خان تربيت تبريزي است. محمد علي خان تربيت تحقيقات بسيار جالبي در باره فن چاپ و روزنامه هاي دوره ي مشروطه انجام داده بود ولي موفق به چاپ نوشته هاي خود نشد وفقط به اهتمام پروفسور برون بود که مطالعات او به صورت مرتبي در کتاب«مطبوعات و شعر در ايران نو»منتشر گرديد.
پروفسور برون در ساير نوشته هاي خود از جمله «انقلاب ايران»،«دوتاريخ ادبيات ايران» گاهگاهي به مطالعه ي توسعه و نقش مطبوعات در ايران پرداخته است و مخصوصاً در نوشته هاي دوره ي نهضت مشروطه، اهميت روزنامه نگاري و روزنامه نگاران را در پيشرفتهاي اجتماعي و سياسي ايران معاصر بررسي مي کند:نوشته هاي پرارزش پروفسور برون مأخذي قابل اعتنا در تحقيقات مطبوعات ايران و مخصوصاَ دوره هاي اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است.ولي نوشته هاي«برون» و تحقيقات او در باره معرفي فن چاپ در ايران و انتشار روزنامه هاي ابتدايي و بطور کلي وضع ارتباطات و روزنامه نگاران ايران در نيمه اول قرن نوزدهم، چندان عميق نيست.مثلاً تاريخچه ي روزنامه نگاري ايران در نوشته هاي پروفسور برون از زمان صدارت اميرکبير شروع مي شود و هيچگونه اشاره يي به نويسندگان و روزنامه نگاران و روزنامه هاي پيش از ناصرالدين شاه، خصوصاً دوره محمدشاه و فتحعلي شاه نکرده است و با اين که اولين روزنامه ايران توسط ميرزا صالح شيرازي (که مدتها در انگلستان اقامت داشته)در زمان محمد شاه در تهران منتشر شده و نسخه هاي آن به لندن فرستاده شده است و حتي نسخه شماره ي اول آن به طور کامل در مجله ي سلطنتي آسيايي انگلستان به سال 1839 در لندن به چاپ رسيده بود و نوشته هاي پروفسور برون نشان مي دهد که او از وجود چنين روزنامه هايي باخبر نبوده است و تحقيقات وي در اين مورد ناقص است.
تا پايان جنگ دوم بين المللي نوشته هاي پروفسور برون تنها تاريخچه قابل توجهي بود که در باره ي روزنامه نگاري ايران به چاپ رسيده بود. با اينکه در سالهاي بين جنگ اول و دوم بين المللي مقالات متعددي در باره مطبوعات ايران در تهران و اروپا منتشر شد، اين نوشته ها اطلاعات مهمي بر آگاهيهاي روزنامه نگاري و مطبوعات ايران اضافه نکرده است و غير از چند مقاله جالب توجه در مجله کاوه چاپ برلين که توسط سيدحسن تقي زاده و همکاران او منتشر مي شد، تاريخچه جديدي در اين مورد نوشته نشد. چند مقاله اي که در مجله کاوه در باره روزنامه نگاري ايران منتشر شد، از اين جهت مهم است که اين مجله براي اولين باز احتمال وجود روزنامه را قبل از سلطنت ناصرالدين شاه متذکر شده است و اطلاعات جديدي راجع به معرفي چاپخانه در جلفاي اصفهان و فعاليت گروه ارامنه ايران بدست داده.کامل ترين ليست روزنامه ها و مجلات ايران(از عصر اميرکبير تا آغاز جنگ بين المللي دوم)توسط محمد صدرهاشمي بين سالهاي 1327 تا 1333 شمسي(1948 تا 1953)در اصفهان منتشر شد. صدرهاشمي نيز مثل رابينو، تربيت، پروفسور برون فصل اول «تاريح جرايد و مجلات ايران» خود را به تاريخچه روزنامه نگاري و فن چاپ ايران در ايران و باقي فصول چهار جلو کتاب را به معرفي 1186 روزنامه و مجله چاپ شده در ايران اختصاص داده است. کتاب صدرهاشمي در حقيقت دائرةالمعارف و راهنماي خوبي براي مطبوعات ايران است که به صورت الفبايي تنظيم شده.
چنانچه پيداست جزوات و کتاب هاي منتشره درباره مطبوعات و روزنامه نگاري ايران تا اين تاريخ بطور عام به ذکر نام به نشان و شرح مختصر روزنامه ها اختصاص داده شدهاست و هيچگونه کوشش و اهتمامي که تاريخ روزنامه نگاري را بطور کامل و علني مطالعه و بررسي کند به عمل نيامده. با وجود اهميتي که روزنامه و روزنامه نگاري در انتشار عقايد جديد دو تاريخ معاصر ايران و به ويژه در انقلاب مشروطه ايران و آگاهيهاي فکري سالهاي بعد در ايران داشته ، قبل از کتاب حاضر تاريخچه جديد و کاملي که نقش ارتباطات و روزنگاري را در امور اجتماعي و اقتصادي و سياسي ايران بررسي کند، نوشته نشده است. علاوه بر اين آنچه راجع به روزنامه نگاري، در دسترسي علاقه مندان تاريخ ايران هست ناقص و ناصحيح است. مثلاً توسط پروفسور برون و ساير نويسندگان خارجي و ايراني، «وقايع اتفاقيه» اولين روزنامه ايران ذکر شده است و آغاز روزنامه نگاري ايران در کتب درسي و تاريخي از زمان صدارت اميرکبير و سلطنت ناصرالدين شاه شروع مي شود.
آن عده از نويسندگان هم که سالهاي بعد بطور پراکنده به وجود روزنامه و انتشارات قبل از وقايع اتفاقيه اشاره کرده اند، تير به تاريکي انداخته اند و از نشريه يي نام نبرده اند وفقط متذکر شده اند که نسخه اي از اين روزنامه باقي نيست. در سال 1342 شمسي مطابق با 1963 ميلادي مطالعات و تحقيقات نگارنده راجع به تاريخ روزنامه نگاري ايران در دو جلد در آمريکا منتشر شد. قسمتي از جلد اول اين کتاب به پيدايش فن چاپ و روزنامه نگاري در ايران اختصاص داده شده است که در آن به تفضيل تاريخ پيدايش و متن کامل روزنامه هاي قبل از وقايع اتفاقيه را تدوين و وجود انتشار روزنامه يي را که توسط ميرزا صالح شيرازي در زمان محمدشاه منتشر مي شد ذکر کرده ام. در اواخر همين سال بود که تحقيق و مطالعه در روزنگاري ايران مرا به انگلستان کشيد و موفق شدم دو نسخه اصلي روزنامه يي را که ميرزا صالح شيرازي منتشر کرده بود در موزه ي بريتانيا در لندن کشف کنم. در آبانماه 1342 مقامات موزه بريتانيا اجازه عکس برداري و انتشار اين دو نسخه اصلي را براي من صادر کردند و عکس متن کامل دو شماره را براي اولين بار به تهران آوردم.سردبير نگارنده در روزنامه هاي کيهان و سالها بعد، اشتغال به تدريس در دانشگاه هاي آمريکا فرصت نداد کتاب تاريخ روزنامه نگاري ايران را که به انگليس نوشته شده بود به فارسي برجمه کنم. خوشتختانه آگاهيهاي جديد از تاريخ روزنامه نگاري ايران چند آن از نويسندگان ايران را به اکتشاف آثار تازه علاقه مند کرد و دو سال بعد مقاله اي راجع به اولين روزنامه ايران را به قلم علي مشيري در شماره 24 سال 1345 مجله ي خواندنيها منتشرشد.
در سالهاي اخير مطالعات نويسندگان مثل دکتر محمد اسمائيل رضواني، مسعود برزين و اسمائيل رائين نکات بسيار جالب توجهي به تاريخ روزنامه نگاري ايران اضافه کرده است.کتاب«سفرنامه ميرزا صالح شيرازي که در سال 1347 در تهران منتشر شد نمونه خوبي در اين رشته به شمار مي رود. مي توان گفت که امروز راه تحقيق براي پژوهندگان هموار شده است.

بنياد ارتباطات اجتماعي در ايران

تاريخ روزنامه نگاري و ارتباطات اجتماعي در ايران نه فقط بايد از جنبه ي تاريخ اجتماعي مورد مطالعه قرار گيرد، بلکه از جنبه طبيعت تاريخي نيز بايد ملاحظه و بررسي شود. تاريخ روزنامه نگاري هر کشور تنها نتيجه ي اقدام و کوشش دسته ي برجسته و اشخاص معين و مشخص نيست، بلکه حاصل جريان تاريخي است که اعضاي مختلف جامع در آن شرکت داردند اغلب بي آنکه اثر مداوم آنها در ظاهر به چشم آيد به توسعه و تکامل وسايل اجتماعي و ارتباطي و از جمله روزنامه نگاري نو کمک مي کنند.تاريخ روزنامه نگاري و ارتباطات اجتماعي و ارتباطي و از جمله روزنامه نگاري نو کمک مي کنند. تاريخ روزنامه نگاري و ارتباطات اجتماعي ايران از تاريخ تمدن کشور ما جدا نيست.درعصري که انقلاب ارتباطات، دانشجويان علاقه مند به تاريخ ارتباطات و تمدن ايران بايد بيش از همه گذشته کشور خود را مطالعه و بررسي کنند و مخصوصاً پيشرفتها و نقش رهبري ايران را در اختراع و توسعه شاهراههاي تجارتي، سيستم حمل نقل و بست، دريانوردي و مخابرات، کتاب نويس و نقشه کشي، مأخذ مطالعات تطبيقي قرار دهند و به طبع تاريخ ارتباطات اجتماعي خود پي ببرند.
دراين فصل فرصت بسان و تشرح پيشرفت هاي محصول تمدن سلسله هاي پادشاهي ايلام و هخامنشي و ساساني و غيره نيست و پيشرفت ارتباطات اجتماعي در ايران باستان در حقيقت تاريخ مخصوص به خود دارد که توسط دانشمندان داخل و ايران شناسان خارجي به نفضيل بيان شده است. ولي قبل ار تاريخ آغاز روزنامه نگاري و ارتباطات اجتماعي کنوني ايران، بررسي تحول و توسعه ي دو عامل مهم-«پيدايش صنعت کاغذ» و«بنياد خبرنويس در ايران»-ضروري به نظر مي رسد.

پيدايش کاغذ در ايران

پيدايش کاغذ، سرفصل فن چاپ و انتشار کتاب و روزنامه نگاري است. درست است که پيش از آن آثار مهم بزرگان و دانشمندان و شعراي دنيا و نيز مکاتبات و محاسبات و قراردادها، روي پوست حيوانات و نباتات نوشته و پخش مي شود، ولي اختراع و پيدايش کاغذ بود که وسيله جديد و بزرگي د رتوسعه دانش و اطلاعات و اخبار در آسيا و اروپا بوجود آورد و کشورهايي که به اين صنعت فرهنگي دست پيدا کردند، توانستند آثار علمي و ادبي و اجتماعي خود را بطور منظم و آسان بين جامعه و همسايگان خويش پخش کنند و رونق دهند. مورخان عقيده دارند در سال 105 ميلادي صنعت توليد کاغذ در چين اختراع شد و در قرن بعد به ساير نقاط آسيا و سرانجام آسيا و سرانجام به اروپا راه پيدا کرد.
سمرقند اولين شهر ايران بود که در سال 751 ميلادي صنعت کاغذسازي در آن رواج يافت و بعد از آنکه اعراب نقاط مختلف آسياي جنوبي ترکمنستان کنوني را تسخير کردند، صنعت کاغذ به ساير نقاط امپراتوري اسلام توسعه پيدا کرد. در حقيقت در اواسط قرن هشتم ميلادي در جريان هجوم اعراب به ماواءالنهر و استانها شمالي ايران، عده يي از زندانيان چنين که امير اعراب شدند، به توليد کاغذ در سمرقند پرداختند. و از آن به بعد کاغذ سازي در شهرهاي ديگر ايران داير شد. و اين صنعت از طريق ايرانيها به ساير نواحي دنياي اسلام و از اين رهگذر به قاره اروپا انتقال يافت. تاريخ پيدايش صنعت کاغذ در نقاط ذيل خط سيرتوسعه اين وسيله مهم ارتباطي را و نيز نقشي را که ايران و آسيا در آن دانسته اند به خوبي روشن مي سازد:چين-105 ميلادي، ترکستان-159 ميلادي، تورمان-399 ميلادي کشمير-600 ميلادي، سمرقند751 ميلادي، بغداد-793 ميلادي، مصر-900 ميلادي، مراکش-1100ميلادي، اسپانيا 1150 ميلادي، ايتاليا-1270 ميلادي، آلمان-1390 ميلادي، انگليس-1394 ميلادي، آمريکا-1690 ميلادي. جالب توجه اينجاست که صنعت کاغذسازي موقعي در سمر قند رواج پيدا کرد که ايرانيها بنه کمک خاندان عباسي، حکومت بني اميه را سرنگون ساختند و نفوذ سياسي و اقتصادي و اجتماعي خود را در بدن اسلام توسعه دادند. در حقيقت نفوذ ادبي و سياسي ايرانيها از آغاز خلافت عباسي(د 750 ميلادي) با توسعه صنعت کاغذسازي، انقلاب فرهنگي بزرگي در خاورميانه بوچود آورد و توسعه تمدن ايران و اسلام در قرن بعدي مرهون اين آميزش تاريخي است. سمرقند با امکانات وسيع و قدرت توليدش شهر بزرگ بازرگاني بود و ماواءالنهرکه سمرقند يکي از شهرهايش بود، مرکز پرورش شعراي بزرگ ايران گرديد و کتابخانه هاي متعددي در آنجا داير شد. صنعت کاغذسازي که در اين دوره ي منحصر به ايران و اعراب بود باعث شد آثار علمي و فلسفي و ادبي ايرانيها و دنياي اسلام از سمرقند گرفته تا بغداد و مصر توسعه پيدا کند و بالاخره راه خود را به اروپا و کشورهايي مثل اسپانيا بگشايد. سمرقند و نواحي اين شهر به علت آب و هواي ملايم و رواج کشت کتان و شاهدانه که لازمه صنعت کاغذ بود، مدتي طولاني مرکز بخش اين وسيله ارتباطي و فرهنگي باقي ماند. در دوران خلافت هارون الرشيد عده ي زيادي از متخصصان کاغذسازي اين شهر به بغداد منتقل شدند و از آن پس بغداد و دمشق مرکز توليد و تقسيم صنعت کاغذ سازي قلمرو خلفا شد. با توليد کاغذ ، صنعت کتاب سازي در ايران پيدا شد.تاريخ نويسان تکامل خط «کوفي»را توسط ايرانيان مرهون توسعه صنعت کاغذ مي دانند.در قرن يازده ميلادي صنعت کاغذسازي در ايران، نه تنها در ساير نقاط اسلامي بلکه در دنياي آن روز بي نظير بود. توسعه اين هنر و صنعت سبب شد که قسمت مهمي از آثار ادبي و هنري ايران در خاورميانه و آفريقا و اروپا پخش شود، و صنعت کاغذ و فن کتاب سازي، تغييرات مهمي در گسترش عقايد سياسي و اجتماعي طبقات مختلف آن زمان بوجود آورد.نسخه هاي گرانقيمت کتاب «قابوسنامه»و شاهنامه فردوسي، و ديگر متن هاي معتبر فارسي در موزه هاي مختلف دنيا نشاني از اثرات فوق العاده ي اين رشته از وسايل ارتباطي است که توسط ايرانيها تأسيس و تکميل شده است.

وقايع نويس و خبرنويسي

پيشرفت وسايل ارتباطي و توسعه صنعت و کاغذ و کتاب سازي در ايران سبب شد در دوره ي حکومت خلفاي عباسي و بعدها در دوره ي فرمانروايي سامانها و تيموريها؛ شغل وقايع نويس و خبرنويس در دربار و ادارات دولتي همچنين بين انسانها و فرمانداريها رواج پيدا کند. مثلاً در اواخر حکومت خلفاي عباسي خبرنويسان آن زمان که به «صاحب البريد» معروف بودند، اخبار وقايع مهم مملکتي را در روزنامه هاي خصوصي که در چندين نسخه محدود تهيه مي شد، نوشته براي حکمرانان مختلف مي فرستادند. از جنبه توسعه و رواج شغل وقايع نويسي سلسله ي تيموري دوره ي بسيار مهمي بشمار مي رود.حکمرانان تيموري براي اولي بار دردتاريخ ايران، سمت وقايع نويس را در ادارات و استان های مختلف به رسميت شناختند و شاهان اين دوره اشخاص بسيار مطلع و نويسندگان برجسته دولتي را به اين سمت منصوب کردند. وظيفه ي وقايع نويسندگان دوره تيموري اين بود که مرتب خبر و تفسير امور شهري و مملکتي را به فرمانداري ها و مرکز خبر دربار تيموري گزار ش مي دادند و بطوري که مورخان ايراني و خارجي ذکر کرده اند تصميمات بزرگ مملکتي و سياست کشوري مبتني و متکي بر اخباز و گزارشهايي بود که وقايع نويسان و خبر نويسان تيموري به پايتخت مي فرستادند.در اوايل قرن چهاردهم ميلادي، حکمران معروف، غازان خان، فرمانرواي مغول گاهگاهي روزنامه هاي ديواري منتشر ودرشهرهاي مختلف پخش و نصب مي کرد. اين گونه روزنامه هاي ديواري معمولاً فرمانها غازان خان و دستور هاي دولتي بين مردم و رعاياي کشور مي بود و مخصوصاً در جاهايي که ماليات از طرف مأموران دولت دريافت مي شد، اخبار مقدار ماليات سالانه در روزنامه هاي دولتي منتشر مي گرديد تا اهالي هر شهر و دِه از مقررات آگاهي يابند و صاحب منصبان کشوري نتوانند ماليات اضافه و غير قانوني به مردم تحميل کنند. مقام«وقايع نويسي»که از زمان تيموريان در ايران رونق يافت به مدت چندين قرن در واقع تا پيدايش صنعت چاپ در ايران ادامه پيدا کرد.اين شغل مخصوصاً در قرن شانزدهم و هفدهم ميلادي در حکومت صفويه در امور دولتي نقش بسيار مهمي داشت جهانگرد معرف يي پترودلاواله که در زمان سلطنت شاه عباس به ايران مسافرت کرده است در سفرنامه خود ذکر مي کند وقتي شاه عباس در ميدان عمومي اصفهان نطق مي کرد، گزارش سخنراني او توسط وقايع نويسان نوشته شده در کاغذهاي منظم در نقاط مختلف شهر به ديوار نصب مي شد تا مردم از آن آگاهي يابند.
عنوان وقايع نويس و سمت او در دوره حکومت صفويها(1520 تا 1736 ميلادي)چنان رونق يافت که دوره هاي مختلف حکمراني شاهان اين سلسله، وقايع نويس در تمام جلسات دولتي که تصميمات مهم سياست داخلي و خارجي گرفته مي شد، شرکت نموده گزارش جامع آن را براي پخش و اطلاع اشخاص و گروه هاي مختلف ثبت مي کرده است.
به اين ترتيب عنوان وقايع نويس در ممالکي که زبان فارسي زبان رسمي و دولتي به شمار مي رفت رواج پيدا کرد و سمت خبرنگاري حوادث و تصميمات مهم مملکتي مورد حمايت و تشويق حکمرانان مختلف قرار گرفت. مثلاً در هند که زبان فارسي تا قرن هجدهم ميلادي زبان رسمي و دولتي به شمار مي رفت، وقايع نويسان به صورت خبرنگاران کنوني، تصميمات و حوادث مملکتي را براي اعضاي دولت و طبقه مهم مملکتي جمع آوري کرده و در آثار مختلف که به روز نامه هاي کوچک امروزي شباهت داشت ثبت مي کرده اند.
ابوالفضل دکني تاريخ نويس معروف به دوره ی حکمراني اکبرشاه در هند، در کتاب «آيين اکبري»به تفضيل راجع به نقش وقايع نويس دوره سلطنت اکبرشاه درهند صحبت کرده و وظايف خبرنگاري او را شرح مي دهد. تاريخ نويس ديگري به نام خافي خان د رکتاب خود به نام «منتخب الباب» گزارش مي دهد.روزنامه هاي کوچک فارسي توسط وقايع نويسان درهند منتشر مي شد، اخبار مملکتي را به مردم اطلاع مي داد و در واقع که نسخه هاي اين گونه روزنامه ها به همه مردم نمي رسيد، واقع نويسان ديگر نسخه آن را هر هفته در مسجد جامع براي مردم مي خواندند. در سال 1828 ميلادي جيمزتاد سرهنگ انگليسي در حدود صد نسخه از روزنامه هاي کوچک فارسي را که توسط وقايع نويسان هند منتشر شده بود و به دوران حکومت مغولها درهند تعلق داشت به انجمن سلطنتي آسيايي در لندن فرستاد شرح و محتويات اين خبرنامه ها در مجله انجمن سلطنتي آسيايي به سال 1908 ميلادي مفصل چاپ شده است.سمت و عنوان وقايع نويس تا اواسط حکومت قاجار در جلسات مختلف درباري و دولتي و عمومي رواج داشته است و به رسميت شناخته مي شود.مثلاً در دوره سلطنت فتحلي شاه(1797 تا 1824 ميلادي)در ميان وزرا، علما وررؤساي مختلف مملکتي که در «مجلس شاه»هميشه حضور داشتند، شاعر دربار،وقايع نوس وزرا از جمله حاضران بودند. تاريخ نويسان ايراني و خارجي در نوشته هاي خود از اهميت اين دو پست مهم:شاعر دربار، وقايع نويس روز، در حکومت فتحعلي شاه صحبت کرده اند.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.