بهائيت و اسرائيل؛ پيوند ديرين (2)
در كنار اين ديدارهاى رسمى، بهائيان نيز به طور مرتب به ديدار صهيونيستها شتافته و گزارش لحظه به لحظه از تحولات امور به آنان دادهاند. فىالمثل سال 1347 اندكى قبل از جنگ اعراب و اسرائيل و اشغال بخش وسيعى از سرزمينهاى اسلامى، در طي دومين دوره انتخاب كادر مركزى بهائيان جهان ــ كه به بيتالعدل موسوم است و هر پنج سال يك بار در اسرائيل و با حضور نمايندگان بهائيان سراسر جهان برگزار مىشود ــ در روز سوم همايش، درست هنگام اعلام اسامى اعضاى جديد كادر مركزى بهائيان جهان، يكى از سران بهائيت به نام اولينگا و چند نفر ديگر از سران فرقه به ديدار رئيسجمهور اسرائيل رفتند، كه اين امر از اهميت اين انتخابات براى رهبران اسرائيل حكايت مىكند. [55]
راديو اسرائيل گزارش اين اجلاس بهائيان را به شكلى وسيع، هم در بخش عبرى و هم به ساير زبانها (از جمله عربى) پخش كرد و مطبوعات معروف اسرائيل، همچون "جروزالمپست"، نيز شرح مفصلى درباره اهداف اين نشست چاپ كردند. [56]
در اينجا بىمناسب نيست كه به جلوههاى ديگرى از روابط اين فرقه و صهيونيسم، كه همدلى و همسويى دو طرف را در مقابل يكديگر نشان مىدهد، اشاره شود. از جمله اين تعاملات، حضور اعضاى هيأت نمايندگى اسرائيل در ساير كشورها در مجامع مختلف بهائى است كه در زير بعضى از موارد آن به نقل از نشريات بهائيت ذكر شده است:
1ــ هنگامى كه شوقى افندى، آخرين رهبر بهائيان، در لندن از دنيا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائيل به سفارت خود در انگلستان دستور داد در اين مراسم حضور فعالانه داشته باشد. لذا در غياب سفير كبير اسرائيل در لندن، كاردار سفارت به نام گيرشون اولر در مراسم تشييع شركت جست. [57]
به نوشته منابع بهائى در مراسم تشييع و تدفين، كاردار اسرائيل همچون يك صاحبعزا با قدم آهسته و گردنى خميده، پا به پاى سران بهائيت حضور داشت و از چهرهاش غم و تأثر مىباريد. [58]
2ــ به گزارش نشريه رسمى بهائيان ايران، در ماه جولاى سال 1960 (تيرماه 1339) تعداد هفده هزار نفر، از ساختمان بهائيان در امريكا بازديد كردند. در اين گزارش به عنوان چهرههاى سرشناس بازديدكننده از موشه انتريونى، ساكن اسرائيل و نماينده دولت اسرائيل براى شركت در يك كميته ادارى نيز نام برده شده است تا شايد اسباب تجديد روحيه براى بهائيان سرخورده و مأيوس باشد. [59]
3ــ بهائيان امريكا براى غرس نوعى گل سرخ به نام ماريان آندرسون در محوطه ساختمان مركزى خود در آن كشور مراسمى برگزار كردند. در اين مراسم جمعى از شخصيتها، از جمله ژنرالكنسول اسرائيل حضور داشت و سخني نيز ايراد كرد. "آقاى جاكوب بارمور، ژنرالكنسول اسرائيل، در ضمن بيانات خود آرزو كرد كه گل سرخ ماريان آندرسون به زودى در مقامات مقدسه بهائى در جبل كرمل نيز كه شهرت جهانى يافتهاند، غرس شود. "[60]
4ــ در ارديبهشت 1342 اجلاس تعيين كادر مركزى بهائيان جهان در حيفا برگزار شد. در اين مراسم كليه حاضران به مناسبت فوت رئيسجمهور اسرائيل، اسحاق بنزاوى، يك دقيقه سكوت كردند و پيام تسليت فرستادند كه در نشريه "جروزالمپست" اين تسليت درج شد. [61]
بهائيت و جنگهاى اعراب و اسرائيل
بهائيان در خلال اين جنگ برخلاف شعارشان مبنى بر "صلح جهانى" به جاى محكوم كردن صهيونيستها به عنوان "آغازگر جنگ و متجاوز" در كنار ارتش اسرائيل قرار گرفتند و همهگونه حمايت را از صهيونيستها به عمل آوردند و از آن جمله به گزارش ساواك در تاريخ 10/5/1346 مبلغى در حدود 120 ميليون تومان (كه آن موقع رقم بسيار هنگفتى بود) به وسيله بهائيان ايران جمعآورى گرديد كه بهظاهر براى بيتالعدل در حيفا ارسال شد، "ولى منظور اصلى آنها از ارسال اين مبلغ، كمك به ارتش اسرائيل" بود. ساواك در ادامه افزوده است: "مقدار قابل ملاحظهاى از اين پول به وسيله حبيب ثابت تعهد و پرداخت شده است. "[62]
بــ نبرد رمضان: در اكتبر سال 1973 كه مقارن با ماه مبارك رمضان بود، ارتش كشورهاى اسلامى در عملياتى برقآسا همچون صاعقه بر صهيونيستها فرود آمدند، تا اراضى خود را پس بگيرند. نيروهاى مصرى در مدتى كوتاه از كانال سوئز عبور كردند و ديوار عظيم بارلورا، كه از سوى صهيونيستها تسخيرناپذير خوانده مىشد، پشت سر گذاردند. در ساير جبههها نيز سوريه و اردن صهيونيستها را گوشمالى دادند و براى نخستينبار افسانه شكستناپذيرى ارتش اسرائيل را باطل ساختند. در اين اوضاع، نشريات بهائيان به تكاپو افتادند و عليه جنگ و ويرانى به مبارزه برخاستند. آنان كه در جنگ سال 1967 سكوت اختيار كرده بودند، اين بار قلم در دست گرفتند و در سر مقاله نشريه رسمى محفل ملى بهائيان ايران با عنوان "نزاع و جدال منفور درگاه كبرياست" چنين نوشتند: "بشر غافل خيلى زود اثرات شديد جنگهاى گذشته را از نظر دور داشته و تحت عناوين مختلفه به بهانهجويى پرداخته و مىكوشد تا براى اطفاى آتش اغراض خويش دوباره هوا را مسموم سازد و ابناي نوع خود را به ديار نيستى و هلاكت رهسپار نمايد. " و در ادامه مقاله مفصل در مذمت جنگ سخن كنند. [63]
بهائيان چنان از شكست صهيونيستها سرخورده و ناراحت شده بودند كه حتى مجله ورقا، نشريه ويژه نونهالان بهائى، را نيز از مويههاى خويش بىنصيب نگذاشتند و در شماره 52 آبانماه (اولين شماره پس از جنگ) در مقالهاى مفصل، كه ظاهراً يك دختربچه بهائى به نام سويدا معانى (از بهائيان ايرانىتبار ساكن اسرائيل) فرستاده بود، شديداً براى خانوادههاى صهيونيست كه فرزندانشان را به ميدانهاى جنگ فرستاده بودند، نوحهسرايى كردند و با استفاده از عبارات عاطفى كوشيدند احساسات اطفال بهائى را به نفع صهيونيستها تحريك كنند و اين كودكان را از همان ابتدا با محبت صهيونيستها و كينه مسلمانان پرورش دهد. در بخشى از اين مقاله آمده است: "در اين چند روزه جنگ، وضع مردم خيلى رقتبار بود، مادرها و بچههايشان نگران و پريشان، منتظر وصول اخبار جنگ بودند.... وقتى خبر قتل كشتهشدگان و شماره آنها منتشر مىگرديد، اشكها سرازير مىشد و همگى داغدار بودند... و غروبها كه مادران دست فرزندانشان را گرفته تنهايى به گردش مىرفتند، حالت محزونى از چهره همگى نمودار بود. "[64]
ممنوعيت فعاليت بهائيان در مصر توسط جمال عبدالناصر
الفــ در سال 1960 در خلال مجمع عمومى مؤتمر اسلامى بيتالمقدس، يكى از شركتكنندگان ايرانى از فعاليتهاي اطلاعاتى بهائيان براى اسرائيل سخن به ميان آورد كه كشورهاى عربى مسأله را جدى نگرفتند.
بــ پس از شكستهاى سنگين اعراب از اسرائيل و روشن شدن حضور و فعاليت بهائيان در كشورهاى اسلامى براى كسب اطلاعات به نفع رژيم صهيونيستى بود كه اتحاديه عرب در برابر اين فرقه موضعگيرى كرد و موضوع بهائيت در دستور كار "دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل" قرار گرفت. اين دفتر مأموريت داشت كه تمام شركتها و مجتمعهاى صنعتى و اقتصادى خارجى را، كه با اسرائيل منافع مشترك دارند، شناسايى كند و نام آنها را براى تحريم در اختيار كشورهاى عربى قرار دهد.
خبرگزارى رويتر در 10 ژانويه 1975 از دمشق، به نقل از محمد محجوب، مسئولدفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل، اعلام كرد كه در كنفرانس ماه آينده، مبارزه با گروه بهائى از سوى اين دفتر به طور جدى بررسى خواهد شد. او در ادامه اين فرقه را يك جنبش طرفدار اسرائيل و صهيونيسم خواند. [65] همين مضمون را خبرگزارى خاورميانه، همان روز به نقل از محمد محجوب مخابره كرد.
كنفرانس يادشده روز 23 فوريه در قاهره برگزار، و تصميمات آن، روز 25 فوريه منتشر شد. اين اجلاس درخصوص بهائيت تصميم مهم ذيل را اتخاذ كرد:
"و قرر المكتب ايضاً فرض حظر على نشاط البهائيين فى الدول العربيه و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهيونيه تستر ورائهم. "
(يعنى: همچنين دفتر [تحريم اعراب عليه اسرائيل] مقرر داشت كه بايد دولتهاى عربى از تحركات بهائيها و تشكيل محافل آنها شديداً جلوگيرى كنند، زيرا [براى اعضإ؛ ببث6 مسلم شد كه] صهيونيسم پشت آنان پنهان شده است). [66]
جــ مجمع الفقه الاسلامى وابسته به سازمان كنفرانس اسلامى بالاترين مرجع دينى در جهان اسلام است كه فقهاى 57 كشور اسلامى از تمامى مذاهب و فرق حتى وهابيت در آن عضويت دارند. اين مجمع در جلسات 6 تا 11 فوريه 1988/ 18 تا 23 بهمن 1366 خود طى مصوبهاى، "ادعاى رسالت بهاءاللّه و نزول وحى بر وى" و ديگر معتقدات بهائيان را مصداق "انكار ضروريات دين" شمرد. [67] در 26 ژانويه 1987 مطابق 29 جمادىالاول 1407 نيز قطعنامهاى به امضاى فقهاى شيعه و سنى عضو مجمع منتشر شد كه در آن بهائيان به اجماع مسلمانان، كافر و خارج از دين اسلام شمرده شدهاند و از دولتها و ملتهاى اسلامى درخواست شده است اقدامي مقتضي در برابر آنان انجام دهند. [68]
حمايت رسانههاى اسرائيل از بهائيت
اين امر مؤيد آن است كه حمايت اسرائيل از بهائيت جلوههاى ديگر نيز دارد؛ از جمله رسانههاى اسرائيل با كمترين بهانهاى به تعريف و تمجيد از بهائيت برميآيند و اخبار مربوط به آن را پوشش مىدهند. در ذيل بعضى از اين موارد، از منابع بهائى نقل شده است.
1ــ در نشريه اخبار امرى، از قول محفل روحانى ملى بهائيان امريكا، گزارشى آمده است مبنى بر اينكه در روز 29 دسامبر سال 1952 بخش انگليسىزبان راديو اسرائيل برنامهاى در مورد بهائيت پخش كرد و در خلال آن دوبار با روحيه ماكسول (همسر شوقى) درباره تاريخچه باب و بهاء و دفن اجساد آنان در فلسطين اشغالى توضيحاتى داد. سپس با لروى آيواس، از سران بهائيت، نيز در مورد اماكن بهائى در اسرائيل گفتوگو كرد. در ابتداي برنامه مجرى آن در اظهاراتى جانبدارانه گفت: "اكنون كشور اسرائيل نه تنها مركز ديانت كليمى و مسيحى است، بلكه ديانت چهارمى كه ديانت بهائى است نيز مركزش در اين سرزمين است. "[69]
2ــ لطفالله حكيم بهائى يهودىتبار، كه پيشتر در محفل ملى بهائيان ايران مشغول بود، بعدها به اسرائيل رفت و در تشكيلات مركزى بهائيان در بيتالعدل فعاليت نمود. او به طور مرتب، اخبار بهائيت و مطالب منتشر شده در نشريات اسرائيل در مورد بهائيت را به منظور تقويت روحيه بهائيان براى ترجمه و انتشار در مجلات بهائى به ايران مىفرستاد. از جمله در مهرماه 1332، پس از كودتاى انگليسى ــ امريكايى 28 مرداد و سرنگونى دولت دكتر مصدق، در نشريه رسمى بهائيان ايران آمده است: "جناب دكتر لطفالله از ارض اقدس [= اسرائيل] چنين مرقوم داشتهاند: اين ايام در اسرائيل جرايد، چه به زبان عبرى و چه عربى و چه انگليسى، مقالات مفصل راجع به ديانت بهائى و مقام اعلى درج مىنمايند. ساختمان مقام اعلى [= قبر منسوب به عليمحمد باب شيرازى] هيجان غريبى بين مردم انداخته، به طورى كه همهروزه صدها نفوس از سياحان و از اهالى اسرائيل براى زيارت آن مقام مقدس مىآيند. اى كاش ممكن بود از همه جرايد براى شما ارسال مىنمودم. امروز در روزنامه يوميه [جروزالم پست] Jerusalem Post شرح مفصلى با عكس مقام اعلى درج شده، عجالتاً اين روزنامه را براى محفل مقدس روحانى ملى و محلى مىفرستم كه اگر صلاح بدانند، ترجمه نموده، انتشار دهند. "[70]
سپس در مجله رسمى محفل ملى بهائيان ايران، متن كامل مقاله بسيار جانبدارانه اين نشريه صهيونيستى، كه در شماره 16 اكتبر 1953 (24 مهر 1332) چاپ شده[71] درج گرديد.
3ــ نشريه هفتگى "جروزالمپست" نيز در شماره 26 آوريل 1963 خود، انتخاب اولين دوره اعضاى كادر مركزى بهائيان جهان، موسوم به بيتالعدل، و اسامى منتخبان و خبر حركت آنها براى شركت در كنفرانس لندن را درج كرده است. اين نشريه همچنين سكوت يكدقيقهاى بهائيان به مناسبت مرگ رئيسجمهور اسرائيل (اسحاق بن زاوى) و نيز پيام تسليت آنان را منتشر كرده است. [72]
4ــ روزنامه انگليسىزبان "جروزالمپست" در دو صفحه كامل كتاب حسن باليوزى (موقر) به نام "عبدالبهاء" را شرح و تفسير كرده است. جالب است كه مقدمه اين مطلب را يك بهائى به نام بهيه آدمس نوشته است. جالبتر اينكه مقاله ديگرى نيز "كه توسط يك روزنامهنگار معروف اسرائيلى" در مورد بهائيت تهيه شده بود همراه "عكسهاى جالبى" در همين شماره درج گرديد. از همه جالبتر آنكه "بعضى از روزنامههايى كه به زبان هبرو [= عبرى] نيز منتشر مىشود، خلاصهاى از آن را درج كردند. "[73]
بهائيان نيز به بهانه مناسبتهاى مختلف، مراسم گوناگونى برگزار مىكردند كه همين امر مستمسك لازم را براى تبليغ بهائيت در اختيار نشريات اسرائيل قرار مىداد. به نوشته يكى از بهائيان ايرانى به نام فريده سبحانى، كه براى حضور در اين برنامه به اسرائيل سفر كرده بود، "جرايد مختلف اسرائيل هر يك به نحوى با عكس و تفصيلات درباره اين روز تاريخى و همچنين درباره امر جهانى بهائى به قلمفرسايى پرداختند. از جمله روزنامه "جروزالمپست"[74] مقاله مشروحى... انتشار داد و روزنامه "استاندارد" مقاله مشروح خود را با عنوان "پيام اميدبخش... " شروع كرد. در اين گزارش اضافه شده كه به اين مناسبت سازمان توريستى اسرائيل نيز چندينبار جشنهاى باشكوهى در زيباترين هتلهاى حيفا برپا كرد و از جمله "در ميهمانى ديگرى، مشهورترين هنرمندان اسرائيل، سرودها و ترانههاى بسيار زيبايى به افتخار دوستان بهائى خواندند. "[75]
همه اين امور از هماهنگى گسترده نشريات صهيونيستي براى تبليغ بهائيت حكايت مىكند و صد البته اين امر فقط به اسرائيل محدود نمىشود و به مافياى رسانههاى صهيونيستى در سطح جهان تعميم مىيابد كه شرح آن در اين مجال نمىگنجد.
همچنين بخشى ديگر از حمايتهاى اسرائيل از اين مسلك را مىتوان در توزيع خدمات به نشريات بهائى منتشر شده در ايران دانست. فىالمثل اين نشريات از طريق اسرائيل براى بهائيان در سراسر جهان ارسال مىشد. در اين زمينه نامهاى از فردي بهائى به نام آقاى عزتالله زهرايى، ساكن فرانسه (شهر سنكلو)، در آهنگ بديع از مجلات بهائيان ايران درج گرديده كه در قسمتى از آن نوشته شده است: "شمارههاى مجله زيباى شما، مرتباً از طريق ارض اقدس [= اسرائيل] به اين جانب مىرسد. "[76]
توريسم بهائى؛ مددكار اقتصاد ورشكسته اسرائيل
همچنين دفتر نمايندگى توريسم اسرائيل در امريكا (نيويورك) متن مفصل و تبليغى در مورد بهائيت و اماكن آن در فلسطين اشغالى به زبان انگليسى منتشر كرد. اين مطلب، بيش و پيش از آنكه يك بروشور تبليغى براى معرفى جاذبههاى توريستى اسرائيل، و از جمله جاذبههاى گردشگرى بهائى باشد، به متن تبليغى بهائى شبيه است. در قسمتى از آن آمده است: "ديانت بهائى، كه مروج صلح و اخوت بين افراد جامعه بشرى است، در سال 1844 با ظهور باب در ايران آغاز گرديد و باب خود را مبشر [آمدن] نفسى اعز و اشرف از خود [= حسينعلى بهاء] معرفى نمود.... "[78]
حضور گسترده بهائيان سراسر جهان در اسرائيل نيز منبع درآمد خوبى براى رژيم صهيونيستى محسوب مىشد. تشكيلات بهائيت نيز سعى ميكرد بهائيان را براى سفر به اسرائيل و ديدار از اماكن متعلق به خود تشويق كند و اين امر به اشكال مختلف انجام ميشد. به عنوان مثال با ايجاد بهانههايى، همچون يكصدمين سال ورود بهاء به عكا، بهائيان را به اسرائيل فرامىخواند. همچنين پس از تشكيل يك كنفرانس بينالمللى بهائى در نقطهاى از جهان، شركتكنندگان در آن كنفرانس را به "ارض اقدس" مىبردند و بعضى مواقع نيز، در قالب كاروانهاى نُه نفره از هر كشور، وابستگان خويش را به اسرائيل مىبردند و بالاخره آنان، كه براى تبليغ بهائيت در خارج از وطن خود، عزم مهاجرت مىكردند، در آغاز سفر براى تشويق، در سفري چند روزه به اسرائيل مىرفتند و چون معمولاً افرادى كه در بالا برشمرديم از گروههاى مرفه و داراى تمكن مالى بودند، سفر آنها به اسرائيل براى دولت اين كشور نيز از نظر اقتصادى و توريستى سودمند بود. در اين زمينه روزنامه "جروزالمپست" ــ كه عملاً به ارگان تبليغى بهائيت تبديل شده بود ــ در شماره 28 اوت 1968 خبر داده است كه دستجات مختلف بهائيان از كنفرانس پالرموى ايتاليا به اسرائيل آمدهاند و متذكر شده است كه "اين عده بزرگترين اجتماع زائرين بهائى را كه تاكنون به اراضى مقدسه مسافرت نمودهاند تشكيل مىدهند. "[79]
هرچه زمان ميگذشت، تبليغات بهائيان براى سفر به اسرائيل مؤثرتر واقع ميگشت و سفر بهائيان به اراضى اشغالى رو به فزونى ميگذاشت. تا آنجا كه شوقى افندى در تلگراف مورخ 7 اكتبر 1953 به كنفرانس دهلى گفته است: "تعداد نفوسى كه از دور و نزديك براى زيارت مقام اعلى مىآيند، روزبهروز در تزايد است و چندين روز، عده آنان از هزار نفر تجاوز مىنمود. "[80] اما اشتهاى صهيونيستها سيرىناپذير بود و بايد اماكن بهائى فعاليت بيشتري در جذب توريست انجام ميدادند و همينطور هم شد. تا آنجا كه شش سال بعد، يعنى در سال 1338، به گفته سران بهائيت: "در ظرف اين يك سال، عدد زائرين و سياحان" بازديدكننده از اماكن بهائى "به بيش از يكصدهزار بالغ گرديده است. " بدينترتيب، بهائيت در عرصه جذب توريست و كمك به اقتصاد شكننده اسرائيل نيز فعاليت بسزا و در خور توجهى داشته است.
بهائيت و اسرائيل، پس از پيروزى انقلاب اسلامى
1ــ به گزارش خبرگزاريها، رئيس مجلس رژيم صهيونيستى روز 14 تير 1377 از مركز بهائيت در شهر حيفا بازديد كرد و ضمن حمايت از فعاليتهاى اين فرقه، خواستار آزادى عمل بيشتر پيروان آن در ايران شد. [81]
2ــ در روز سهشنبه اول خرداد 1380 مصادف با 28 صفر سالروز رحلت پيامبر اكرم(ص) و امام حسن مجتبى(ع)، رژيم صهيونيستى به مناسبت تجمع بهائيان براى افتتاح ساختمان مركزى اين فرقه در حيفا مراسم جشن و پايكوبى مفصلى به راه انداخت.
به گزارش خبرگزاريها ساخت اين مجموعه 250 ميليون دلارى با حمايت مستقيم اسحاق رابين، نخستوزير وقت رژيم صهيونيستى، از سال 1372 آغاز شد. نكته شايان توجه، دعوت گسترده از خبرنگاران راديو ــ تلويزيونهاى جهان براى پوشش خبرى اين مراسم بود. برگزاركنندگان مراسم از خبرنگاران خواستار نشر مطالب مختلفى به نفع رژيم صهيونيستى و بهائيت بودند كه از آن جمله اين مطلب بود كه "دولت اسرائيل با نهايت افتخار مىتواند ميزبان همه بهائيان جهان ــ بهويژه بهائيان ساكن در كشورهاى اسلامى ــ باشد. "[82]
اين دعوت مبين آن است كه رژيم صهيونيستى با توجه به فرار صهيونيستها از فلسطين اشغالى و نياز مبرم به افزايش جمعيت وفادار به خود، چون بهائيان را نيز در شمار نيروهاى خودى و همچون صهيونيستها فرض مىكند، از آنان براى مهاجرت به اسرائيل دعوت به عمل مىآورد.
3ــ در شهريور سال 1382 آريل شارون، نخستوزير رژيم صهيونيستى و قصاب صبرا و شتيلا، از هند ديدار كرد. او در اين سفر، از مركز بهائيان در دهلى، كه به نام نيلوفر آبى شهرت دارد، براى ساعاتى بازديد نمود. [83] بازديد از اين مركز، اهميت بهائيت براى رژيم صهيونيستى را نشان مىدهد.
4ــ در يكى از اين حمايتهاي جديد، ايهود اولمرت، نخستوزير اسرائيل، براى توجيه عقبنشينى دولتش از تهديد جمهورى اسلامى به حمله نظامى، ارادت خود را به جامعه بهائى اعلام، و روغن ريخته را نذر امامزاده كرد. وى روز يكشنبه 17 دى 1385 در سخنرانى خود، كه تعدادى از سران اين فرقه ضاله نيز در آن حضور داشتند، ضمن ردّ اخبار منتشرهشده در مورد حمله ارتش رژيم صهيونيستى به تأسيسات ايران، به سران بيتالعدل بهائيان اطمينان داد كه به احترام مقدسات بهائيها در ايران از حمله به اين كشور منصرف شده است!
به گزارش يك روزنامه اسرائيلى، بهائيان يادشده به دعوت وزارتخارجه اسرائيل در اين جلسه حضور يافتند و در ميان آنها چهرههاى سرشناس بهائى و ازجمله يك ايرانى وابسته به آن فرقه نيز به چشم مىخوردند. [84] بايد به آقاى اولمرت يادآور شد: به دشت آهوى ناگرفته، مبخش!
5ــ بهائيان نيز متقابلاً با همه توان در خدمت صهيونيسم و زائده آن يعنى اسرائيلاند و علاوه بر جمعآورى كمك مالى و ارسال آن به اين رژيم، با ورود غيرقانونى و قاچاق كالاهاى اسرائيلى به داخل ايران سعى ميكنند اقتصاد رو به موت آن رژيم را شكوفا كنند. براي مثال، به گزارش جرايد، بيش از 440 هزار عدد لنز عينك ساخت رژيم اشغالگر قدس در كارخانه "شايان عدسى" واقع در شهرك صنعتى جعفرآباد كاشان كشف شد. شايان ذكر است كه اين كارخانه به منصور ــ م، بهائى ساكن كاشان، تعلق دارد. او، كه قاچاقچى لنز عينك ميباشد، آنها را از اسرائيل وارد كرده است. وى لنزهاى ساخت كارخانجات اسرائيل را در جعبههاى معمولى و با مارك يك شركت لنزسازى خارجى قاچاق كرده است. گفتنى است فرزند ارشد رئيس تشكيلات بهائيت در ايران معروف به نيكى نيز يكى از دلالان عينك در ايران به شمار مىرود. [85]
سخن آخر
عجيب است كه بهائيان در سايتها و رسانههاى مربوط به خويش، در مقابل سؤال (يا اعتراض) نسبت به پيوند اين فرقه با اسرائيل، با جسارت "كبكوار"! ادعا مىكنند كه هيچ رابطهاى بين اين فرقه با صهيونيسم و اشغالگران فلسطين وجود ندارد و تمركز بيتالعدل اعظم بهائيان در اسرائيل پديدهاى كاملاً تصادفى است! و هيچ ارتباطى به علائق و منافع مشترك دو طرف ندارد!
اين شواهد فراوان و انكارناپذير، بيشوپيش از همه، حجت را بر افراد عادى بهائيت تمام مىكند كه حكم پيادهنظام، سپر، خاكريز و گوشت دم توپ را براى سران فرقه دارند. آنان بايد بدانند كه رهبران آنها چه وابستگى و پيوستگى عميقى با صهيونيستهاى غاصب و خونآشام دارند؟ و از تشكيلات خود بخواهند كه بابت اين همه وابستگى به جنايتكاران اشغالگر، به جاى بعضى مغالطههاى خندهآور، توضيح قانعكننده بدهند.
با توجه به روابط وسيع و صميمانه و اعتماد مشتركى كه ميان صهيونيسم و بهائيت وجود دارد، طبيعى است كه جهان اسلام و آزادگان عالم، به حضور اعضاي اين تشكيلات در بين خود با ديده سوء ظن بنگرند و با آنان رفتاري طردآميز پيش داشته باشند. متقابلاً بديهى است كه وقتى بهائيت، كاكل خود را اينگونه محكم به زلف صهيونيسم گره مىزند، نمىتواند ادعا كند كه استقرار مركزيت اين تشكيلات در اسرائيل، صرفاً به دليل قرار داشتن قبور سران فرقه در فلسطين اشغالى است و به همين دليل اسرائيل قبله اهل بهاء شده است.
با وجود اين پيوند عميق، بديهى است كه بهائيان ناگزيرند در هزينههايى كه اسرائيل و صهيونيسم جهانى (در برابر خروش انقلابى مظلومان و محرومان جهان) مىپردازند، سهيم و شريك باشند. لذا سال گذشته در نبرد شكوهمند حزبالله لبنان با ارتش صهيونيستى كه با پيروزى رزمندگان اسلام پايان يافت، بندر حيفا، كه مركز بهائيان در آن قرار دارد، آماج حملات موشكى دلاورمردان حزبالله قرار گرفت و مىتوان حدس زد كه تلاش حكومت اسرائيل براى جلب مساعدت بهائيان به منظور جلوگيرى از فرارشان (همراه يهوديان) از اسرائيل، در اقدام اخير نخستوزير آن كشور (اولمرت) به دلدارى خالهمآبانه سران بهائيت، بىتأثير نبوده است.
پي نوشت
[1]ــ آهنگ بديع، نشريه جوانان بهائي ايران، سال 1347، ش7 و 8، ص209
[2]ــ خاطرات حبيب، ص20؛ نيز رك: آهنگ بديع، سال 1330، ش3، ص53
[3]ــ اخبار امري (نشريه رسمي محفل ملي بهائيان ايران)، تير 1333، ش3، صص9ــ8
[4]ــ همان، بهمن ــ اسفند 1340، ش12ــ11، صص621ــ620؛ راجع به دوستي و روابط موشه شارت (اولين وزير خاره رژيم صهيونيستي) با عبدالبهاء نيز، روحيه ماكسول (همسر شوقي) در كتاب مشهورش: "گوهر يكتا"، اشاره گذرايي دارد.
[5]ــ خاطرات حبيب، همان، ص239
[6]ــ همان، ص54؛ فلسطين در آن زمان جزء ايالت سوريه و بخشي از امپراتوري عثماني بود و هنوز به نام فلسطين خوانده نميشد.
[7]ــ رك: "جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران"، تاريخ معاصر ايران، سال 7، ش27، پاييز 1382
[8]ــ اخبار امري، فروردين 1329، ش12، ص540؛ آهنگ بديع، سال 1330، ش3، ص53
[9]ــ اطلاعات سياسي ــ ديپلماتيك، سال 1، ش12، 28 خرداد 65، ص6
[10]ــ همانجا.
[11]ــ شوقي افندي، قرن بديع، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، ج3، ص291
[12]ــ همان، ص297
[13]ــ قرن بديع، ج2، ص214
[14]ــ همان، ج3، ص321
[15]ــ اخبار امري، سال 1324، ش7 و 8 (آبان و آذر)، ص7
[16]ــ اخبار امري، آبان 1326، ص130؛ بهائينيوز، سپتامبر 1947؛ همچنين رك: سيد محمدباقر نجفي، بهائيان، چاپ اول، طهوري، 1357، صص691ــ698
[17]ــ شوقي افندي، توقيعات مباركه، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، بديع 125، ص290
[18]ــ آهنگ بديع، سال 1333، ش3، ص7
[19]ــ همان، سال 1333، ش3، ص7
[20]ــ همانجا.
[21]ــ همان، سال 1323، ش3، ص8
[22]ــ اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني، تهران، مؤسسه تحقيقاتي رائين، ص69
[23]ــ شوقي افندي، توقيعات مباركه، همان، ص290
[24]ــ اخبار امري، شهريور 1331، ش5، ص16
[25]ــ جواد منصوري، تريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، ج1، ص332 به نقل از: اخبار امري، سال 1330، ش5، صص 8 و 14
[26]ــ اخبار امري، مرداد ــ شهريور 1333، ش5ــ4، صص5ــ2
[27]ــ همان، مرداد ــ شهريور 1333، ش5ــ4، صص5ــ2
[28]ــ همان، فروردين 1329، ش12، ص540
[29]ــ سالنامه جوانان بهائي ايران، ج3 (109ــ108 بديع)، ص130
[30]ــ آهنگ بديع، سال 1339، ش10ــ8 (ويژهنامه شوقي افندي)، ص219
[31]ــ اسماعيل رائين، همان، صص171ــ170، به نقل از قرن بديع، قسمت چهارم، ص162
[32]ــ اخبار امري، خرداد ــ تير 1331؛ براي شرح ماجرا رك: نامه مفصل هيأت ينالمللي بهائي، مورخ 1 ژوئيه 1952 (10 تير 1331) به محفل روحاني ملي بهائيان ايران (اخبار امري، سال 1331، ش5 (شهريور ماه).
[33]ــ اخبار امري، سال 1331، ش5 (شهريور ماه)
[34]ــ همانجا.
[35]ــ همان، سال 1329، ش9ــ8 (آذر ــ دي).
[36]ــ آهنگ بديع، سال 1339، ش10ــ8 (ويژهنامه شوقي)، ص219
[37]ــ اخبار امري، آذر 1338، ش9، ص259
[38]ــ همان، مرداد 1331، ش4، ص4
[39]ــ آهنگ بديع، سال 1339، ش4، ص96
[40]ــ خواهر عباس افندي كه دشمن وي بود.
[41]ــ اخبار امري، سال 1333، ش9ــ8 (آذر ــ دي)، ص5
[42]ــ همان، فروردين 1329، ش12، ص6
[43]ــ آهنگ بديع، سال 1340، ش10، ص252
[44]ــ جواد منصوري، همان، ج1، سند شماره 2/90 و ص330
[45]ــ اخبار امري، مرداد ــ شهريور 1340، ش6ــ5، ص303
[46]ــ متن كامل خبر در اخبار امري امريكا، ش245 و ترجمه آن توسط ذكرالله خادم در اخبار امري ايران درج شده است.
[47]ــ اخبار امري، سال 1333، ش3 (تيرماه) صص9ــ8
[48]ــ همان، ش2ــ1 (ارديبهشت ــ خرداد)، صفحات اوليه.
[49]ــ همان، ش3 (تيرماه)، صص9ــ8
[50]ــ همان، ش1 و 2 (ارديبهشت ــ خرداد)، ص15
[51]ــ همانجا.
[52]ــ همان، ارديبهشت ــ خرداد 1333، ش1 و 2، ص16
[53]ــ همان، سال 1331، ش5 (شهريور).
[54]ــ همان، آبان 1343، ش8، صص406ــ405
[55]ــ همان، خرداد 1347، ش3، ص137؛ و آهنگ بديع، سال 1347، ش1 و 2، ص8
[56]ــ آهنگ بديع، سال 1347، ش1 و 2، ص13
[57]ــ همان، سال 1339، ش 10ــ8، ص263
[58]ــ همان، ص268
[59]ــ اخبار امري، سال 1340، ش3 و 4، ص178
[60]ــ آهنگ بديع، سال 1344، ش2، ص60
[61]ــ اخبار امري، 1342، ش8 و 9، (آبان ــ آذر)، ص505
[62]ــ جواد منصوري، همان، ج1، ص332 و سند 2/96
[63]ــ اخبار امري، سال 1352، ش13، سخن ماه (نزاع و جدال منفور درگاه كبرياست)، صص380ــ377
[64]ــ اورقا (نشريه نونهالان بهائي ايران)، سال 1352، ش8 (آبان)، صص22ــ20
[65]ــ محمدرضا نصوري، "پيوند و همكاري متقابل بهائيت و صهيونيسم"، صلنامه انتظار موعود، ش18، ص247؛ به نقل از بولتن خبري سازمان راديو ــ تلويزيون ملي ايران، دفتر مركزي، خبر 232، 21 دي 1353.
[66]ــ همانجا.
[67]ــ مجمع فقه اسلامي، مصوبهها و توصيهها: از دومين تا پايان نهمين نشست، ترجمه محمد مقدس، قم، 1418. ق، صص85ــ84
[6]ــ مع مؤتمرات مجمع الفقه الاسلامي (المؤتمرات الفقهيه)، محمد علي تسخيري، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج1، صص 327ــ326
[69]ــسيدمحمدباقر نجفي، بهائيان، تهران، طهوري، 1357، صص736ــ735؛ به نقل از اخبار امري، سال 1332، ش 1 و 2 (ارديبهشت ــ خرداد).
[70]ــ اخبار امري، ش7ــ6 (مهر ــ آبان 1332)، صص17ــ13
[71]ــ براي ديدن متن كامل اين مقاله، رك: سيدمحمدباقر نجفي، همان، صص735ــ732
[72]ــ اخبار امري، آبان ــ آذر 1342، ش 8 و 9، ص505
[73]ــ همان، فروردين 1351، ش1، ص19
[74]ــ در متن اصلي: پست اورشليم.
[75]ــ آهنگ بديع، سال 1347، ش 7 و 8، صص235ــ233
[76]ــ همان، سال 1348، ش 3 و 4، ص103
[77]ــ اخبار امري، ش4، تير 1344، ص244
[78]ــ سيدمحمدباقر نجفي، همان، صص739ــ737؛ به نقل از: اخبار امري، سال 1333، ش 3 (تيرماه)
[79]ــ اخبار امري، آبان ــ آذر 1347، ش9ــ8، ص592
[80]ــ پيام شوقي مندرج در آهنگ بديع، سال 1332، ش13ــ12، ص241
[81]ــ روزنامه جمهوري اسلامي، 15 تير 1377
[82]ــ پايگاه اطلاعرساني موعود: www. Mouood. com
[83]ــ مهرداد صفا، "افعي در هند"، روزنامه جامجم، 17/2/1383، ص8
[84]ــ روزنامه جمهوري اسلامي، سال 28، ش7962، چهارشنبه 20 دي 85، ص2
[85]ــ كيهان، 8 و 29 شهريور 1385
/خ