دوگانگی عقل و عاقل

ماهیّت عاقل (همان که عاقل با «من» بدان اشاره می‌کند)، ذاتاً هیچ کمالی ندارد. یعنی ماهیّت عاقل، ظلمانی الذّات است و همه‌ی کمالات- از جمله عقل- از او قابل سلب می‌باشد و فرض سلب آنها از او، تناقض آمیز نیست.
پنجشنبه، 27 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دوگانگی عقل و عاقل
 دوگانگی عقل و عاقل

نویسنده: دکتر سید محمد بنی هاشمی

 

ماهیّت عاقل (همان که عاقل با «من» بدان اشاره می‌کند)، ذاتاً هیچ کمالی ندارد. یعنی ماهیّت عاقل، ظلمانی الذّات است و همه‌ی کمالات- از جمله عقل- از او قابل سلب می‌باشد و فرض سلب آنها از او، تناقض آمیز نیست.
خداوند، ماهیّت ظلمانی الذّات را مالک عقل نوری الذّات می‌کند و آن ماهیّت عاقل می‌شود. البتّه «تملیک» نور عقل به ما، سبب تسلّط وجودیِ ما بر آن نمی‌گردد. همچنین نور عقل، جزئی از ما نمی‌گردد. بنابراین مغایرتِ وجدانی عقل و عاقل روشن است. این تمایز نیز، تباینی ذاتی است. «من» با عاقل شدن به هنگام بلوغ عقلی و نیز در زمان درکِ تک تکِ معقولات، کمال می‌یابد. امّا در ذات «من» که ظلمانی است تغییری رخ نمی‌دهد (نورى الذّات نمی‌گردد)، همچنانکه عقل هم نوری الذّات باقی می‌ماند. لذا پس از عاقل شدن نیز، میان عقل و عاقل اتّحادی برقرار نمی‌گردد.
نکته‌ای ظریف در اینجا مطرح است: با آنکه نور عقل عین «من» و جزء «من» نیست، ولی شرطِ لازم برای وجدان «من» (ماهیّت) است. یعنی اگر من، عاقل نباشم، ماهیّت ذاتاً نادار خود را وجدان نمی‌کنم. به بیان دیگر، غیر عاقل را نمی‌توان به ماهیّتش تذکّر داد. مثلاً: کودک نابالغ، گویی خود را به کمالاتش می‌شناسد و آن «من» که در بحث خود، قدم به قدم بدان تذکّر دادیم و بر مغایرت آن با همه کمالات تأکید کردیم، برای او قابل فهم نیست. وجدان این مغایرت- و به عبارت دیگر، دریافتن فقر و ظلمت ذاتی خود- تنها برای عاقل میسِر است. خود این وجدان، از سنخ علم است نه عقل، زیرا که حُسن یا قبحی در آن مطرح نیست. ولی علمی است که تنها برای «عاقل» حاصل می‌شود. (دقّت شود.)
در اینجا به اشاره می‌گوییم: «اثبات صانع» به معنای دقیق آن، یعنی مصنوعیّت و اتّکاء به غیر و تنبّه به وجود صانع، از جمله علومی است که- به سنّت الهی- تنها برای عاقلی رخ می‌دهد. زیرا که تنها انسان عاقل، «من» را به همراه تنها ذاتی خود- که فقر و ناداری «من» است- می‌یابد (وجدان مصنوعیّت). به همین دلیل «اثبات صانع» را به «عاقل» نسبت می‌دهیم؛ اگر چه از «سنخ علم» است.
به طور کلّی ما معلوماتی داریم که علم نسبت به آنها، در بستر حضور نور عقل پدید می‌آید. شاهد آن، کودکی است که هنوز عاقل نگردیده است. او معلوماتی دارد، ولی وجدان مصنوعیّت- به معنای دقیق کلمه که ملازم با اثبات صانع است- برای او حاصل نمی‌شود. لذا می‌توان گفت شرط وجدان «من» به عنوان یک ماهیّت ظلمانی الذّات، عقل است. در عین حال «من» خود را مغایر با «عقل» بلکه مباین (غیر هم سنخ) با آن می‌یابم. از اینکه غیر عاقل، خودش (ماهیّتش) را درک نمی‌کند نمی‌توان مطلقاً نتیجه گرفت که عقل، جزء مقوّم «من» (ماهیّت) است.

پی‌نوشت‌ها:

منبع مقاله :
بنی هاشمی، محمد؛ (1385)، کتاب عقل، تهران: انتشارات نبأ، چاپ اول.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.