بررسي عنصر تقيه در حديث شيعه
اول آنکه بحث از تقيه و بررسي تأثير مثبت و منفي آن بر حديث شيعه، خود ناشي از وجود تقيه در تاريخ سياسي شيعه و زندگي شيعيان در شرايط خفقان مي باشد و چنانکه خواهيم ديد شيعيان به جهت حفظ موجوديت و مواريث علمي خود - در قرون متمادي - از اين اصل استفاده کرده اند.
ديگر آنکه وقتي از عامل تقيه و تأثير آن بر حديث شيعه سخن به ميان مي آيد، دو مفهوم کاملا متفاوت به ذهن متبادر مي گردد و بايد توجه داشت تا بين اين دو مفهوم اختلاطي صورت نپذيرد اما شرح اين دو مفهوم به صورت زير است:
الف- حديث شيعه در شرايط تقيه و استتار صادر و منتشر شده است به اين معني که امامان شيعه در جمع خصوصي ياران خود، مطالب خود را به آنان عرضه کرده اند و شاگردان نيز در کمال دقت و مراقبت احاديث خود را بازنويسي و به دور از چشم اغيار به طبقات بعد منتقل کرده اند. اين موضوع يکي از محسنات حديث شيعه را تشکيل مي دهد.
ب- امام به دليل زندگي در شرايط خفقان، در جمع مراجعان خود به رعايت تقيه پرداخته و از بيان نظر و فتواي حقيقي خود، خودداري کرده است و نظرات وي که هماهنگ با فقه و فتواي اهل سنت بوده، در اختيار شيعيان نيز قرار گرفته است. در اين صورت، اين موضوع يکي از اسباب ضعف حديث شيعه به شمار مي رود.
در اين قسمت سعي مي شود به مسأله تقيه از هر دو زاويه نگريسته شود و تأثير هر يک در حديث شيعه مورد بررسي قرار گيرد. لکن قبل از هر موضوعي، لازم است به معناي تقيه از نظر لغوي و اصطلاحي، جايگاه تقيه از نظر قرآن و حديث و ضرورت و فلسفه ي تقيه اشاره شود.
تقيه از نظر لغوي و اصطلاحي
و اما در اصطلاح ديني عبارت از اظهار سخن يا انجام عمل برخلاف معتقدات دروني – آن هم به انگيزه ي دفع ضرر از جان، مال و آبرو و حفظ موجوديت - مي باشد.(2) اين تعريف با روايتي از امام باقر (ع) تأييد مي شود آنجا که مي فرمايد: «پيشنهاد تقيه و استتار به خاطر حفظ جان است اما اگر ريخته شدن خون قطعي است، تقيه و استتار هم منتفي است».(3)
تقيه از نظر قرآن
آيه ي اول - «من کفر بالله من بعد ايمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالايمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعليهم غضب من الله و لهم عذاب عظيم»(4).
يعني: هر کس سخن کفر بر زبان جاري سازد، بعد از آنکه اظهار ايمان کرده باشد، نه آنکه مجبور مي شود و کفر مي گويد ولي دل او در ايمان خود مطمئن و ثابت است، بلکه آن کسي که سخن کفر مي گويد و عقده ي دلش از گفتن کفر باز مي شود، خشم و غضب خدا بر آنهاست و براي ايشان شکنجه ي بزرگي در دوزخ مهياست.
در اين آيه که در مکه نازل شده است خداوند تقيه ي عمار ياسر را – که جهت حفظ جان خود کلمه کفر بر زبان جاري کرده بود- به رسميت شناخت و علاوه بر آن به ديگران رخصت فرمود که در صورت اجبار و اکراه با مشرکان هم آواز شده و سخنان کفرآميز بر زبان جاري کنند.
آيه ي دوم- «لا يتخذ المؤمنون الکافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلک فليس من الله في شي الا ان تتقوا منهم تقيه و يحذرکم الله نفسه و الي الله المصير»(5) يعني: مؤمنان نبايد کافران را به عنوان حامي و دوست خود اتخاذ کنند و دوستي مؤمنان را واگذارند و هر کس مرتکب اين خطا گردد و با کافران پيوند حمايت و دوستي ببندد از پيوند خدا برکنار است. مگر آنکه از کافران در هراس باشيد، خداوند شما را از جانب خود برحذر مي دارد و بازگشت همه ي کارها به سوي اوست، اين آيه نيز که در مدينه نازل شده - و در مورد کساني است که با يهوديان هم پيمان بودند- (6)، به مسلمانان رخصت داده است که در صورت ترس از کفار (از مشرکان يا اهل کتاب) با آنان پيمان دوستي و ترک مخاصمه اعلام کنند و با صلح و صفا زندگي مسالمت آميز، آغاز نمايند.(7)
به موجب پاره اي از روايات رخصت تقيه در صدر اسلام براي همه ي مسلمانان صادر گرديده و در صورت ضرورت در فروع دين نيز جايز است.(8) اين مطلبي است که نه تنها مورد ادعاي شيعه بلکه بزرگان اهل سنت نيز به آن تصريح کرده اند به عنوان مثال غزالي در احياءالعلوم گفته است:
«مراقبت از خون مسلمان واجب است و هرگاه هدف جلوگيري از ريخته شدن خون مسلماني باشد که از دست ظالم مخفي شده باشد، دروغ گفتن به عنوان يک ضرورت واجب مي شود»(9).
تقيه در روايات شيعه
الف- عبدالله بن ابي يعفور در روايت مفصلي از امام صادق (ع) آورده است:«دين خود را با تقيه حفظ کنيد. چرا که هر که تقيه ندارد، ايمان ندارد. به درستي که شما در بين مردم همانند زنبور در ميان پرندگانيد، اگر پرنده بداند چه چيزي در شکم زنبور - از عسل - وجود دارد، چيزي از او باقي نمي گذارد مگر آنکه بخورد و اگر مردم بدانند چه چيزي از حب و دوستي، در دلهاي شما مي گذرد، با زبان خود به شما طعن زده و آشکارا و پنهان عليه شما توطئه مي کنند، خداوند هر يک از شما را که بر ولايت ما از دنيا رحمت کند»(10).
ب- ابوجعفر باقر (ع) فرمود:«تقيه و پنهانکاري از آيين من و آيين پدران من است. کسي که تقيه و استتار نکند، ايمان ندارد»(11).
ج- ابوجعفر باقر (ع) فرمود:«تقيه و استتار در مواقع ضرورت لازم مي گردد و صاحب تکليف بهتر مي تواند مورد ضرورت را تشخيص دهد».(12)
ارتباط تقيه با شرايط سياسي شيعه
به همين ترتيب در دوران امام صادق (ع) نيز علي رغم وجود آزادي نسبي، از شيعيان رفع اختناق نگشت و پيوسته امام (ع) به رعايت تقيه و حفظ اسرار سفارش مي نمود.
حماد بن واقد لحام کوفي گويد:«با ابوعبدالله صادق (ع) در راهي مواجه شدم اما روي خود را بازگردانده و رفتم، سپس روزي به خدمت او شرفياب شدم و گفتم: قربانت گردم من با شما مواجه مي شوم، اما روي خود را باز مي گردانم و مي روم مبادا مايه ي گرفتاري و سختي شما گردم. ابوعبدالله (ع) گفت: خدايت رحمت کناد...»(15).
بايد گفت: به ميزاني که پايه هاي خلافت عباسيان تثبيت مي گرديد، فشار و اختناق عليه شيعيان افزايش مي يافت به گونه اي که شيعيان مجبور بودند در رفت به خدمت امام صادق (ع) کاملا جانب احتياط را رعايت کنند. در اين مورد هشام بن سالم گويد: به امام صادق (ع) پيغام داديم که ما جمعي از شيعيان کوفه هستيم و قصد خداحافظي و وداع از مدينه کرده ايم. حضرت پيغام داد: يکي يکي يا دو تا دوتا بياييد(16).
وجود اختناق موجود نه تنها امنيت مالي و جاني شيعيان را به خطر مي افکند، بلکه اداي شهادت و نقل حديث آنان را نيز با دشواري همراه مي ساخت. در چنين شرايطي نه تنها براي شيعيان بلکه برا ي هر کس که مي خواست به نحوي از علي (ع) و اهل بيت او سخني بر زبان جاري سازد، رعايت تقيه امري الزامي بود و به طوري که تاريخ نشان مي دهد حصن بصري از علي (ع) با کنيه ي ابوزينب ياد مي نمود(17)، و از شعبي که بزرگ محدثان عراق بود اقراري به جا مانده است به اين مضمون که :«از دست آل علي (ع) چه کنيم. اگر بخواهيم آنها را دوست بداريم به دست خلفا کشته مي شويم و اگر بخواهيم دشمني بورزيم در قيامت داخل آتش مي گرديم»(18) و وقتي بزرگان اهل سنت در اظهار دوستي نسبت به علي (ع) با چنين مشکلاتي درگير بوده اند تکليف شيعيان مشخص مي باشد. بنابراين در اين شرايط ياران اهل بيت جز آنکه اعتقادات خود را مخفي ساخته و مطابق با فرهنگ و رسومات اهل سنت زندگي کنند و يا در مجالس درسي به گونه ي آنان فتوي دهند چاره اي در مقابل خود نمي ديدند. چنانکه امام صادق (ع) رسما به ابان بن تغلب اجازه داد که در مسجد بنشيند و با استفاده از فقه و معالم ديني اهل سنت به مراجعان پاسخ دهد.(19)
بايد يادآوري کرد که رخصت تقيه پس از رحلت صادقين (ع) نيز ادامه يافت، چنانکه در قرنهاي چهارم و پنجم هجري برخي از دانشمندان شيعه، در پوشش علماي اهل سنت زندگي کرده و در عين حال حافظ مکتب و مواريث مذهب بوده اند. به عنوان مثال سيوطي در مورد شيخ طوسي مي نويسد: «او به بغداد آمد و فقه شافعي آموخت و در آن استاد شد، سپس ملازمت شيخ مفيد را برگزيد و به مذهب رافضيان گراييد»(20).
به هر حال استفاده از تقيه توسط شيعيان معلول فشار و اختناق به عمل آمده از سوي اهل سنت بوده تا نفاق و دوگانگي شيعيان، از اين رو به محض تقليل فشار و اختناق اهل سنت به شيعيان، استفاده از تقيه نيز منتفي گشته است(21).
صدور حديث در شرايط تقيه
اساس آن را همگوني با فرهنگ عامه و استناد به سنت نبوي (22) تشکيل مي داده است. لذا فعاليت علمي در شرايط تقيه به نوبه ي خود تأثيراتي متفاوت بر حديث شيعه گذاشت که به بررسي آن مي پردازيم.
فوايد صدور حديث در شرايط تقيه
مشکلات ناشي از صدور حديث در شرايط تقيه
1-حيرت در شناخت حقيقت
2-حيرت در عمل به تکاليف ديني
پي نوشت :
1- المعجم الوسيط ج2 ص105.
2- الشيعه و التشيع از محمد جواد مفنيه، بيروت، دارالجواد ص 49.
3- الکافي ج2 ص220.
4- نحل آيه 106.
5- سوره آل عمران آيه 28.
6- تفسير مفاتيح الغيب، فخر رازي، بيروت، دارالمعرفه ج8 ص 11.
7- گزيده ي کافي ج 1 ص 218، شرح حديث 3030.
8- دراسات في الحديث و المحدثين تأليف هاشم معروف حسني، بيروت، دارالتعارف ص 327.
9- به نقل از کتاب مع الصادقين تأليف محمد تيجاني سماوي، بيروت، دارالفجر ص 185.
10- الکافي ج2 ص 218.
11- همان، ج 2 ص 206.
12- همان، ج 2 ص 209.
13- گزيده ي کافي ج1 ص218، شرح حديث 304.
14- حيات فکري و سياسي امامان شيعه ص 184.
15- الکافي ج2 ص 219.
16- همان مأخذ ج 2 ص 219.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد ج4 ص 73، الامام الصادق تأليف عبدالحليم جندي، مصر، المجلس الاعلي للشئون الاسلامي شعبي ص 107.
18- النصايح الکافيه تأليف محمد بن عقيل، بيروت، مؤسسه الفجر ص 197.
19- اختيار الرجال به رقم 602.
20- طبقات المفسرين تأليف جلال الدين سيوطي، ط ليدن ص29.
21- الشيعه و الحاکمون ص 42-182.
22- مقصود سنتي است که به وسيله محدثان آن دوره نقل مي شده و يا حديثي است که با سند متصل از امام (ع) به رسول خدا (ص) مي رسيده است.
23- معرفه الحديث ص 40 «جنه التقيه».
24- الکافي ج 3 ص 370.
25- اختيار الرجال به رقم 525.
26- اختيار الرجال کشي به رقم 430، فرق الشيعه ص 60.
27- مفصل جريان را بنگريد در فرق الشيعه ص 64 الي 66.