ضعف احادیث مهدویت و پاسخ به آن

منکران مهدویت بعد از آنکه خود را در برابر دسته هایی از روایات در رابطه ی با ظهور حضرت دیدند درصدد برآمدند که موضع و موقفی صریح در برابر آنها داشته باشند، آنان راهی جز این ندارند که مجموعه ی این احادیث را انکار کرده و با ادله ی سست
يکشنبه، 10 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضعف احادیث مهدویت و پاسخ به آن
ضعف احادیث مهدویت و پاسخ به آن (قسمت اول)
 
 
 
 
 

 

منکران مهدویت بعد از آنکه خود را در برابر دسته هایی از روایات در رابطه ی با ظهور حضرت دیدند درصدد برآمدند که موضع و موقفی صریح در برابر آنها داشته باشند، آنان راهی جز این ندارند که مجموعه ی این احادیث را انکار کرده و با ادله ی سست و واهی خود آنها را ردّ نمایند. اینک به برخی از توجهات آنها اشاره کرده آن گاه به جواب تفصیلی می پردازیم:

کلمات مخالفین:

1- ابن خلدون می گوید: «مشهور بین کافه ی اهل اسلام در گذر زمان ها آن است که به طور حتم و قطعی مردی از اهل بیت علیهم السلام در آخرالزمان ظهور خواهد کرد که دین را تأیید کرده و اقامه ی عدل خواهد نمود. مسلمانان او را متابعت نموده و بر مالک اسلامی استیلا پیدا خواهد کرد. اسم او مهدی است... آنان در این زمینه به احادیثی استدلال می کنند که امامان حدیث در کتب خود ذکر کرده اند، و منکرین نیز در رابطه ی با آنها سخن گفته اند... ولی معروف نزد اهل حدیث این است که جرح مقدم بر تعدیل است، و لذا هرگاه طعنی در برخی از رجال سندها بیاییم مثل غفلت یا سوء رأی، به طور حتم این ها به صحت حدیث سرایت کرده و آن را سست می نماید...»(1)
او نیز بعد از عرضه کردن برخی از احادیث وارده در موضوع مهدویت و تضعیف آنها می گویند: «این جمله از احادیثی است که امامان حدیث در شأن مهدی و خروج او در آخرالزمان نقل کرده اند، و اینها همان گونه که مشاهده می کنید به استثنای کمی یا کمتر از کمی از تضعیف خلاصی نمی یابند.»(2)
عده ای دیگر از علمای اهل سنت همین خط را ادامه داده و در صدد تضعیف احادیث مهدویت برآمده اند که از جمله ی آنها یکی از شیوخ ازهر «سعد محمد حسن» است. او در این باره می گوید: «علما و نقادین حدیث این مجموعه از احادیث را به طور وسیع به نقد کشیده و ابطال کرده اند، از جمله ی آنها که به شدت با این روایات برخورد کرده «ابن خلدون» است».(3)
«محمد ابوزهره» نیز در کتاب «الامام الصادق علیه السلام» می گوید: «علمای اهل سنت در سندهای روایاتی که سخن از مهدی به میان آورده بحث نموده و در آنها خدشه وارد کرده اند. و لذا می گوییم: این مسأله عقیدتی که نزد اهل سنت ثابت باشد نیست».(4)
«محمد فرید وجدی» نیز بعد از نقل پانزده روایت در رابطه ی با حضرت مهدی علیه السلام می گوید: «بسیاری از امامان در حدیث، احادیث مهدی را تضعیف نموده اند و معتقدند که این گونه احادیث قابل نظر و تأمل نیست، و ما آن ها را به صورت دسته جمعی نقل نموده ایم تا در نظر هر شخص محققی این موضوع باشد، و هرگز برخی از غالیان آنها را گمراه نسازند».(5)
«احمد امین مصری» همین خط فکری را دنبال کرده و از کلام «ابن خلدون» اظهار رضایت کرده است.(6)
«شیخ جبهان» در «تبدیل الظلام» نیز گمان کرده که احادیث ظهور مهدی علیه السلام در کتاب های اهل سنت همگی باطل اند، و کتب جرح و تعدیل بر صحت آنچه او ادعا کرده گواهی داده است.(7)
«شیخ سائح لیبیایی» در کتاب «تراثنا و موازین النقد» می گوید:
«ابن خلدون این احادیث را نقد کرده و حدیث به حدیث آن ها را تضعیف نموده است.»(8)

نقد کلمات مخالفین:

از آنجا که تکیه گاه کلام مخالفین بر سخن ابن خلدون است، لذا در نقد کلمات مخالفین به سخن او پرداخته و در نتیجه تمام سخنان آن ها را ابطال خواهیم کرد.
1- ابن خلدون هنگامی که اسامی کسانی که احادیث مهدی علیه السلام را ذکر می کنند، برمی شمارد استقصا نکرده و بسیاری از آنان را نام نمی برد، کسانی که سابق بر او یا معاصر با او بوده و احادیث را نقل کرده اند. ما در فصلی جداگانه آن ها را نام خواهیم برد.
2- و نیز هنگامی که اسامی صحابه ای که احادیث مهدویت را نقل کرده اند نام می برد به تعداد کمی از آن ها اشاره می کند در حالی که ناقلین این نوع احادیث از اصحاب بیشتر از آنانند که ایشان نام برده است. «شیخ عبداامحسن بن حمد العباد» در گفتاری در این زمینه اسامی (26) نفر از صحابه را ذکر کرده است.(9)
3- همو می گوید: «ابن خلدون شخصی مورخ است نه فردی از رجال حدیث، لذا به تصحیح یا تضعیف او توجهی نمی شود، اعتماد در این زمینه به امثال بیهقی، عقیلی، خطابی، ذهبی، ابن تیمیه، ابن قیم، و دیگران از اهل روایت و درایت است. کسانی که قایل به صحت بسیاری از احادیث حضرت مهدی علیه السلام بوده اند. کسانی که در این زمینه به ابن خلدون رجوع کرده اند همانند کسانی هستند که قصد جوی آب کرده و دریاهای جوشان و خروشان را رها نموده اند. عملکرد ابن خلدون در این زمینه همانند شخصی ناشی در طبّ است که با تمام طبیبان به مخالفت پرداخته است».(10)
4- این که ابن خلدون می گوید: جرح مقدم بر تعدیل است نزد اهل سنت عمومین ندارد، زیرا منشأهای جرح نزد آنان متفاوت و مختلف است، برخی با کمترین جهت راویان را تضعیف می کنند، و لذا دانشمندان علوم حدیث شرط کرده اند که علت جرح و طعن باید تفسیر شود که به چه جهتی بوده است.
خطیب بغدادی بعد از آنکه نمونه هایی از تضعیفات را ذکر می کند که قابل اعتماد نیست، می گوید: «این که جارح می گوید: فلان شخص ثقه نسیت، احتمال دارد که از همین قبیل باشد، لذا باید سبب جرح تفسیر گردد».(11)
«قاضی سبکی» می گوید: «برحذر باش از این که قاعده ی «الجرح مقدم علی التعدیل» را به اطلاق و عموم حمل کنی، بلکه صواب آن است که هر کس امامت و عدالت او به اثبات رسیده و مدح کنندگان آن زیاد و جرح کنندگان او قلیل اند، و قرینه ای بر سبب جرح او از قبیل تعصب مذهبی یا جهات دیگر نباشد هرگز التفات به جرح و طعن او نمی شود...»(12)
«ابن حجر عسقلانی» می گوید: «این که به طور مطلق جماعتی از علما می گویند: (جرح مقدم بر تعدیل است) حرفل صحیحی نیست، بلکه این حرف در صورتی قابل قبول است که از کسی عارف به اسباب جرح باشد بیان شده باشد؛ زیرا در غیر این صورت، هرگز به کسی که عدالتش ثابت شده جرح تفسیر نشده ضرری نمی رساند. و اگر جرح از شخصی وارد شده باشد که هیچ آگاهی به اسباب آن ندارد اصلاً هیچ اعتباری بر آن نیست...»(13)
همین مضمون نیز از نووی، سخاوی، سیوطی، سندی و دیگران وارد شده است.(14)
«دکتر عبدالحکیم بستوی» می گوید: «حتی در صورتی که جرح در روایاتی به اثبات برسد، هر جرحی روایت را از اعتبار ساقط نمی کند، بلکه برخی از جرح ها است که شدید و مستلزم ترک روایات است، و برخی تا به این حد نیست، بلکه روای متصف به جرح یا غیر خود از کسانی که دارای اعتبارند تقویت شده و روایتش قابل احتجاج است».(15)
به همین جهت است که بسیاری از علمای اهل سنت درصدد ردّ و تضعیف ابن خلدون برآمده و از اشکالات او جواب داده اند که از آن جمله می توان از اشخاصی همانند: علامه صدیق حسن خان در کتاب «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» شیخ محدث شمس الحق عظیم آبادی در «عون المعبود»، علامه عبدالرحمن مبارکفوری در «تحفه الاحوذی»، شیخ محدث احمد شاکر در حواشی خود بر «مسند احمد بن حنبل»،شیخ عبدالله بن محمد صدیق در «ابراز الوهم المکنون» و ناصرالدین البانی در «تخریح احادیث فضائل شام و دمشق» نام برد.(16)
دکتر بستوی نیز می گوید: «ابن خلدون احادیث وارده در مورد امام مهدی علیه السلام را احصا نکرده است، تنها جزء کمی از آنها را ذکر کرده، و هنگام تضعیف آنها نیز چاره ای جز آن ندیده که به صحت سند برخی ازآنها اعتراف کند... آیا همین مقدار اسناد صحیح قابل استدلال نیست؟
آن گاه بستوی (46) روایت با سند صحیح و حسن در باب قضیه ی مهدویت ذکر می کند.»(17)
«عظیم آبادی» نیز در »عون المعبود» می گوید: «امام مورخ عبدالرحمن ابن خلدون در تاریخ خود در تضعیف احادیث مهدی مبالغه کرده و به صواب نرفته بلکه خطا کرده است».(18)
«شیخ محمد حبیب الله شنقیطی» نیز در کتاب خود «الجواب المقنع المحرر فی اخبار عیسی و المهدی المنتظر» بر ابن خلدون به جهت تضعیف احادیث مهدی ایراد گرفته است.(19)
«علامه احمد محمد شاکر» بعد از آن که برخی از احادیث وارده در شأن امام مهدی علیه السلام را در تحقیق خود بر کتاب «مسند احمد» تصحیح کرده، شدیداً بر ابن خلدون به جهت تضعیف احادیث مهدویت حمله کرده است و می گوید:
«ابن خلدون از اموی که علم آور نیست پیروی کرده و دست به کاری زده که اهلیت آن را نداشته است. او کسی است که اوقات خود را مشغول به سیاست و امور دولتی نموده، و خدمت گذار ملوک و امیران بوده است، لذا گمان کرده که قضیه ی مهدی یک عقیده ی شیعی است یا این که نفسش او را به توهم انداخته است. ابن خلدون به طور صحیح کلام محدثین را نفهمیده است که می گوید: «جرح مقدم بر تعدیل» است، و اگر بر اقوال و فقه آنان مطلع می گشت هرگز چنین حرفهایی را نمی زد. گویا چیزی در این زمینه خوانده و دانسته ولی به جهت غلبه ی رأی سیاسی در عصرش دست به تضعیف احادیث مهدی زده است.»(20)
«شیخ محمد مغربی» نیز می گوید: «برخی به تقلید از ابن خلدون درصدد طعن بر احادیث خروج مهدی آخرالزمان برآمده و آنها را باطل دانسته اند، در حالی که ابن خلدون در مذهب خود فقیه نبوده تا چه رسد به آنکه محدث باشد، و تا چه رسد به این که مصحح احادیث باشد... از جمله غلط های فاحش که در بسیاری از خواص مردم پیدا شده تا چه رسد به عوام آن ها، قضاوت کردن بر کل است به حکم بعض، او به جهت ضعف برخی از اسناد روایات، تمام آن ها را از خرافات رافضه و دسائس آنها دانسته است...»(21)
«شیخ محمد جعفر کتانی» می نویسد: «اگر خوف طولانی شدن نبود در اینجا بخشی از احادیث مهدی علیه السلام را ذکر می کردم؛ زیرا مشاهده نمودم که عده ای از مردم در امر مهدی تشکیک کرده اند و می گویند: آیا احادیث مهدی قطعی است یا خیر؟ بسیاری از آنان به کلام ابن خلدون اعتماد کرده اند، با آنکه او اهل این کار نبوده است. حقّ آن است که در هر فنی رجوع به متخصصین آن شود...»(22)
«شیخ محمود بن عبدالله تویجری» می نویسد: «وسیله ای که ابن خلدون با آن احادیث مهدی را قربال کرده پارگی زیادی داشته و هیچگاه مضبوط و محکم نبوده است، لذا بسیاری از احادیث صحیح و حسن که در باب مهدی وارد شده از قربال او خارج شده و تنها عدد قلیلی در آن باقی مانده است.(23)

پی نوشت :

1- تاریخ ابن خلدون، ج1، ص311-312.
2- همان، ص322.
3- المهدیه فی الاسلام، ص69.
4- الامام الصادق علیه السلام، ص239.
5- دائر المعارف القرن العشرین، ج10، ص481.
6- المهدی و المهدویه، ص108.
7- تبدید الظلام، ص479-480.
8-تراثنا و موازین النقد، ص187.
9- عقیده اهل السنه و الأثر فی المهدی المنتظر، ص128.
10- همان، الامام المهدی عند اهل السنه، ج2، ص449.
11- الکفایه فی علم الروایه، ص139.
12- طبقات الشافعیه، ج4، ص188.
13- نخبه الفکر ابن حجر، ص 232.
14- الرفع و التکمیل، ص58.
15- المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحه، ص364-365.
16- الاذاعه، ص162، عون المعبد، ج11، ص243، تحفه الاحوذی، ج6، ص401، مسند احمد، ج5، ص197، الامام المهدی عند اهل السنه، ج2، ص251، فضائل الشام و دمشق، ص100.
17- المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحه، ص366.
18- عون المعبود، ج11، ص243.
19- فتح المنعم، ج1، ص331.
20- مسند احمد، ج5، ص197.
21- سید البشر یتحدث عن المهدی المنتظر، ص58 و59.
22- نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر، ص 228.
23- الاحتجاج بالاثر، ص202.

منبع: کتاب دفاع از مهدویت




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط