نویسنده: مهدی بیات مختاری (1)
1. مقدمه
در موضعی از قرآن آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا: ای مؤمنان از بدگمانی بپرهیزید که پارهای از آنها گناه است و تجسس نکنید» (حجرات/12). و در جایی دیگر، یعقوب به فرزندانش دستور میدهد: «یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ: ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید» (یوسف/87). «تجسس» و «تحسس» که در قرآن به کار رفتهاند، هر دو، به معنی جستجوگریاند؛ ولی واژهی نخست معمولاً در امور نامطلوب میآید؛ زیرا مقصود از آن به دنبال عیبهای پنهانی مردم رفتن و رازهای آنها را تفتیش نمودن جهت آگاهی از امور ناپسند و پنهانی است، و دومی غالباً در امر خیر به کار میرود (طریحی، ج 4؛ ص 57، ذیل ماده «جسس»).در فرهنگ قرآن و روایات معصومین و مبانی عقلی، تجسس در امور شخصی دیگران، خصلتی ناپسند و از معایب اخلاقی محسوب میشود و قرآن مجید، اهل ایمان را از آن نهی میکند؛ زیرا این خصلت باعث برملا شدن نقاط ضعف دیگران و آشکار گشتن زشتیهای مردم میشود و کسی که با تجسس کردن، زشتیها را برملا سازد، ارکان نظام اجتماعی را که باید بر اعتماد مبتنی باشد، متزلزل میکند و لذا سزاوار عذاب خواهد بود.
این نکته قابل توجه است که نهی از تجسس در آیهی دوازده سورهی حجرات، گرچه هیچ قید و شرطی ندارد، نشان میدهد که اصل بر حرمت تجسس به عنوان قاعدهی کلّی است؛ اما بیتردید در شرایط خاص و استثنایی، به خاطر اهداف مهمتری، گاه مجاز و بلکه تکلیف شمرده میشود. کسب اطلاعات و حفاظت از آنها، در نظام مکتبیِ ایران اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا حفظ استقلال ملی و آزادیهای مشروع و معقول و امنیت در قلمروهای گوناگون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، و خنثی کردن نقشهها و توطئهها و جلوگیری از ایجاد نابسامانیها و هرجومرج، بدون آن امکانپذیر نیست. خرد ناب که از منابع فقه به شمار میآید، بر ضرورت وجود تشکیلاتی جهت جمعآوری اخبار و اطلاعات، در راستای حفظ نظام پای میفشرد و کتاب و سنت نیز افزون بر آن، همواره مسلمانان را از نیات و اغراض شرورانه و نقشههای برافکنانهی دشمنان داخلی و خارجی برحذر داشته و حکومت اسلامی را امانتی در دست مسئولان و مردم دانسته و حفظ آن را از اهمّ واجبات شمرده است.
از طرفی، ماهیت و حکم فقهی و اخلاقی تجسس یکی از موضوعات مهم برای عموم مردم، به ویژه افرادی است که مقتضای شغلی آنها در ارتباط با تجسس است؛ مانند: نیروهای انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی، روزنامهنگاران و اصحاب خبر که انجام وظیفهی آنان با جان، مال و حیثیت و آبروی آحاد جامعه مرتبط است و عملکرد آن نهادها و مأموران و کارگزاران آن عرصهها، معروض احکام خمسه (حرام، واجب، مستحب، مکروه، و مباح) است و فعالیتشان در پارهای موارد واجب و در برخی مواضع حرام است. لذا بایسته و شایسته است که حدود جواز «تجسس» و عدم جواز و الزامات اخلاقی و فقهی آن را بشناسند در عِداد «رستگاران» در دنیا و آخرت جای بگیرند نه «زیانکاران».
2. کاربرد واژهی تجسس در قرآن و مفاد آن در لغت
دو واژهی «تجسس» و «تحسس» به صورت فعل امر «فَتَحَسَّسُواْ» (یوسف/87) و فعل نهی «وَلَا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) در قرآن کریم آمدهاند. معنای کلمهی «تجسس» در لغتنامههای فارسی و عربی یکی است. خلیل بن احمد فراهیدی نگاشته است: «جسس: جسته بیدی أی لمسته لأنظر مجسه أی ممسه. و الجسّ جسّ الخبر، و منه التجسس للجاسوس» (فراهیدی، ج 6، ص. 5) و ابن فارس نیز نوشته است: (جسّ) الجیم و السین أصل واحد و هو تعرف الشیء بمس لطیف. و لجاسوس فاعول من هذا لأنّه یتخبر ما یریده بخفاء و لطف (ابن فارس، ج. 1، ص. 414). تعبیرات گوناگون کتابهای لغت در معنای آن واژه و ترجمانش عبارت است از: «جستوجو کردن، بررسی کردن، تحقیق کردن، جاسوسی کردن، خبر جستن، کسب خبر و خبرجویی، نگاه کردن از سرِ کنجکاوی برای شناسایی دیگران و تفتیش از باطن امور و تتبع خبر که بیشتر در مورد شرّ به کار میرود (آذرنوش، ص. 85؛ طریحی، ج. 4، ص. 57؛ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژهی جاسوس؛ ابنمنظور، ذیل واژهی «جس»؛ مصطفی و همکاران، ص. 122). ابوالفتوح رازی نیز مینویسد: «تحسّس»، تفعّل باشد از «حسّ»، یقال: تجسس و تحسّس و تبحّث و تفحّص، اذا تطلّبت؛ پس تحسّس طلب چیزی باشد بهحاسّه، و این لفظ برای مبالغت باشد در طلب (رازی، ج. 11، ص. 141).واژهی «تجسس» در مورد کشف امور مخفی، اعم از شخصی و اجتماعی به کار میرود که عامل درصدد پنهان داشتن آن است. بنابراین، به کارگیری واژهی «تجسس» در تفحص از اموری که ماهیت ظاهر و آشکار دارند یا به تعبیر دیگر، ماهیت اجتماعی و جمعی دارند، شاید صحیح باشد. متعلق تجسس هر امری میتواند باشد؛ ولی بیشتر در مورد جستجو در بدیها و نقاط ضعف به کار میرود و کسی که چنین کاری را انجام میدهد «جاسوس» نامیده میشود. یکی از واژههای مترادف تجسس «تحسس» است. «تحسس» نیز مانند تجسس، عبارت است از: خبر جستن و کنجکاوی کردن در اسرار. البته برخی میان مفهوم این دو واژه تفاوت قائل شدهاند؛ از جمله طریحی گفته است: «قوله تعالی: و لاتجسسوا: التجسس التفتیش عن بواطن الأمور و تتبع الأخبار، و أكثر مایقال فى الشر، و منه الجاسوس، و هو صاحب سر الشر، كما أن الناموس صاحب سر الخیر، و قیل التجسس بالجیم أن یطلبه لغیره و بالحاء [التحسس] أن یطلبه لنفسه، و قیل بالجیم البحث عن العورات، و بالحاء الاستماع لحدیث القوم، و قیل معناهما واحد فی تطلب معرفة الأخبار، و یقال فی معنی و لاتجسسوا خذوا ما ظهر و دعوا ما تستتر. و فی الحدیث الناس جواسیس العیوب فاحذروهم وجسه بیده جسا: مسه. قوله: «اذهبوا فتحسسوا من یوسف وأخیه» تحسسوا بالحاء و تجسسوا بالجیم، بمعنی واحد. أی تبحثوا و تخبروا: تجسس، جستوجو در باطن کارها و بیشتر به امور شرّ مربوط است؛ اما «تحسس» آگاهی جستن از ظواهر امور به واسطهی حواس ظاهری است و کاربرد آن بیشتر در امور خیر است. همچنین گفته شده است که «تجسس» جستوجو برای دیگری، و «تحسس» کاویدن برای خویش است یا اینکه «تجسس» تفحص و جستوجو از عورات و عیوب مردم است؛ ولی «تحسس» گوش دادن و شنیدن حدیث قوم است و گفته شده که معنای هر دو یکی است (طریحی، ج. 4، ص. 57 و 62، ذیل مادهی «جسس و حسس»). بنابراین، همهی اهل لغت و آگاهان به واژگان قرآن، «تجسس» و «تحسّس» را به معنای جستجو دانستهاند، با این تفاوت که اولی در مواردی استعمال میشود که نیت شرّ در کار باشد و دومی در جایی که نیت خیر. مفسران نیز این تفاوت را پذیرفتهاند. به گزارش تفسیری سه مفسر نامبردار اشاره میکنیم:
1. امینالاسلام طبرسی در ذیل تفسیر آیهی «وَلَا تَجَسَّسُوا» نگاشته است: ابن عباس و قتاده و مجاهد گویند در جستجوی لغزشهای مؤمنین نباشید، و ابوعبیده گفته است «تجسس» و «تحسّس» هر دو به یک معنی است، و در قرائتهای شاذّ و نادر از ابنعباس نقل شده است که «لاتجسوا» با حاء قرائت میشود. اخفش گوید: «تجسس» و «تحسس» دو واژهاند که در معنی از یکدیگر جدا نیستند، جز اینکه تجسس در مورد چیزهایی است که پوشیده شده است و «جاسوس» هم از آن گرفته شده است، و تحسّس با حاء عبارت است از: بحث نمودن دربارهی چیزی که آن را میشناسی. بعضی دیگر گفتهاند: تجسس با جیم در شرّ است، و «جاسوس» صاحب سرّ شرّ است، و تحسّس در خیر است و «حاسوس» صاحب سرّ خیر است و «ناموس» صاحب سرّ خیر است. بعضی گفتهاند: یعنی در جستجوی عیبهای مسلمین نباشید تا عیبهایی را که پوشاندهاند ظاهر سازید. از اوزاعی نقل شده است: از عیبهای پنهان جستجو نکنید که ظاهر شود (طبرسی، ج. 23، ص. 220).
2. علامه طباطبایی مینویسد: «تحسس»- با حاء- به معنای طلب چیزی است به حس، و «تجسس»- با جیم- هم نظیر آن است و در حدیث آمده: «لاتحسّسوا و لاتجسّسوا»، بعضی هم گفتهاند: اصلاً معنای این دو کلمه یکی است، و اگر در این روایت و جاهای دیگر به هم عطف شدهاند، صرفاً به سبب اختلاف لفظ است، نه اختلاف معنی. بعضی هم گفتهاند: این دو واژه هر یک معنای به خصوصی دارند: تجسس به معنای تعقیب و جستجو کردن عیب مردم است، و تحسس به معنای گوش دادن به گفتگوی مردم است، و از ابنعباس فرق میان این دو کلمه را پرسیدند، گفت: زیاد از هم دور نیستند، جز آنکه تحسس در خیر گفته میشود، و تجسس در شرّ (طباطبایی، ج. 11، ص. 320). وی همچنین مینویسد: کلمهی «تجسس»- با جیم- به معنای پیگیری و تفحص در امور مردم است؛ اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آنها را پیگیری کنی تا خبردار شوی. کلمهی «تحسس»- با حاء بینقطه- نیز همین معنا را میدهد، با این تفاوت که تجسس- با جیم- در شرّ استعمال میشود، و تحسس- با حاء- در خیر به کار میرود، و به همین جهت، بعضی گفتهاند: معنای آیهی «لاتجسسّسوا» این است که دنبال عیوب مسلمانان را نگیرید و در این مقام برنیایید که اموری را که صاحبانش میخواهند پوشیده بماند، تو آنها را فاش سازی (طباطبایی، ج. 18، ص. 486). وی همچنین مینویسد: «این را نیز بدان که همین تعلیلی که در جملهی «أیُحِبُّ أَحَدُکُم أن یَأکُلَ ..» برای حرمت غیبت آمده، تعلیل برای حرمت تجسس نیز هست؛ چون فرق غیبت با تجسس تنها در این است که غیبت اظهار عیب مسلمانی است برای دیگران- چه اینکه عیبش را خود ما دیده باشیم و چه اینکه از کسی شنیده باشیم- و تجسس عبارت است از اینکه به وسیلهای، علم و آگاهی به عیب او پیدا کنیم؛ ولی در اینکه هر دو عیبجوییاند مشترکند؛ در هر دو میخواهیم عیبی پوشیده برملا شود: در تجسس برای خود ما برملا شود و در غیبت، برای دیگران؛ و به همین جهت بعید نیست که جملهی «أیُحِبُّ أحَدُکُم أن یَأکُلَ لَحمَ أخِیهِ مَیتاً ...» تعلیل باشد برای هر دو جمله، یعنی هم جمله «وَلَا تَجَسَّسُوا» و هم جمله «وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا» (طباطبایی، ج. 18، ص. 486).
3. استاد مکارم شیرازی نیز نگاشته است: «تحسس» از مادهی «حسّ» به معنی جستجوی چیزی از طریق حس است، و اینکه با «تجسس» چه تفاوتی دارد، در میان مفسران و ارباب لغت مورد بحث است: از ابنعباس نقل شده که «تحسس» در امور خیر است و «تجسس» در امور شرّ. بعضی دیگر گفتهاند: تحسس کوشش برای شنیدن سرگذشت اشخاص و اقوام است؛ اما تجسس کوشش برای جستوجوی عیبها، و بعضی هر دو را به یک معنی دانستهاند؛ ولی با توجه به حدیثی که میگوید: «لاتجسسّسوا و لاتحسّسوا» روشن میشود که این دو باهم مختلفند، و نظر ابنعباس در تفاوت میان این دو متناسب معنی آیات مورد بحث به نظر میرسد، و اگر میبینیم که در حدیث از هر دو نهی شده، ممکن است اشاره به این باشد که جستجو در کار مردم نکنید، نه در کار خیرشان و نه در کار شرّشان (مکارم، ج. 10، ص 58). وی در موضع دیگر مینویسد: «تجسس» و«تحسس» هر دو به معنی جستجوگری است؛ ولی اولی معمولاً در امور نامطلوب میآید، و دومی غالباً در امر خیر، چنانکه حضرت یعقوب (علیه السّلام) به فرزندانش دستور میدهد: «یا بَنِیَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَ أخِیهِ: ای فرزندانم، بروید و از (گمشدهی من) یوسف و برادرش جستجو کنید» (مکارم، ج. 22، ص. 183).
بنابراین، در لغت عرب و فرهنگ قرآن، «تحسس» به معنی جستجوگری در امور مثبت است و در جایی به کار میرود که انسان در جستجوی شیء مطلوبی باشد؛ اما «تجسس» به معنی جستجوگری در امور مربوط به دیگران است و غالباً در مورد امور نامطلوب و خلاف اخلاق به کار میرود.
3. نکوهش تجسس در امور شخصی و خانوادگی دیگران و چرایی آن
از رهگذر اینکه هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت و سلطه ندارد و به علاوه، حفظ کرامت و شرافت انسانی لازم است، عقل حکم میکند که ورود به حریم خصوصی اشخاص جایز نیست. خردمندان، تجسس در زندگی و مسائل شخصی مردم را به سبب تأثیرات منفی آن در جامعه، به عنوان یک ناهنجاری عقلانی، ناروا دانستهاند. اسلام نیز این حکم عقلایی را تأیید کرده و نه تنها آن را نکوهیده، بلکه به عنوان گناه یاد کرده و برایش عقوبت اخروی وعده داده است. برای دستیابی به جامعهی سالم، آموزههای قرآنی، جهتگیری برخی از قواعد اصلی فقهی را به گونهای سامان داده که به انسجام اجتماعی منجر شود. از جملهی این قواعد اساسی میتوان به «حسن ظنّ» به جای «سوءظنّ» و مثبتنگری به جای منفینگری اشاره کرد. هرگونه رفتاری که بنیاد اجتماع را تهدید کند، در منظر دین مردود شناخته میشود و تجسس منفی یکی از موانع تحقق جامعهی سالم است. تجسس مذکور موجب میشود سرمایهی مهم اجتماعی یعنی اعتماد عمومی کمرنگ شود. این درحالی است که آموزههای قرآنی تلاش دارد این اعتماد را در میان افراد افزایش دهد. بسیاری از احکام و قواعد فقهی بر اموری تأکید دارند که مثبتنگری را در زندگی دیگران تقویت میکنند. بسیاری از شرایط رشد و تکامل انسان در مسیر تقرب به سوی الله، در عمل اجتماعی تحقق مییابد و بسیاری از اسماء الهی سرشته در ذات انسانها، در فعالیتهای اجتماعی است که فعلیت مییابد. تجسس در امور شخصی افراد، بنابر دلایل عقلی متعدد، عملی غیراخلاقی و طبق نصّ صریح آیات و روایات متعدد حرام است.1-3. تجسس در قرآن
تجسس در حریم خصوصی هر فردی، همانند: استراق سمع برای تشخیص غناء بودن آهنگ مسموع از وی، استشمام دهانش برای کشف شرب خمر وی، سؤال از خانم همراه وی، بازرسی از لباسها و آنچه در زیر لباس مخفی کرده، و تلاش در جهت تحصیل اسرار و عورات وی و خانوادهاش، از منظر اسلام ممنوع و یکی از معایب اخلاقی محسوب میشود و سبب ناامنی اجتماع و سرچشمهی انواع خصومتها میگردد (فیض کاشانی، ص. 201). اگر اجازه داده شود هرکس به جستجوگری در زندگی خصوصی دیگران بپردازد، ممکن است آبروی بسیاری از افراد بر باد برود، آتش کینهتوزی و دشمنی در جامعه روشن شود، و جهنمی به وجود آید که تمام افراد اجتماع در عذاب باشند. غالب مردم دارای نقاط ضعف و عیوبی هستند که چنانچه مستور بماند، میتوانند با هم زندگی کنند؛ ولی برملا شدن عیوب پنهانی سبب بدبینی و بیاعتمادی به دیگری خواهد شد و همین امر شیرازهی امور اجتماعی را از هم خواهد پاشید. تفتیش دربارهی عقاید و اسرار و عیوب دیگران سبب کینهتوزی و عداوت در صحنهی اجتماع و گاه منجر به درگیریهای شدید میشود. اگر سلامت جامعه و امنیت و آرامش را طالب باشیم، باید از این امر به شدت بپرهیزیم. از نظر فقها، تجسس در مسائل شخصی و خانوادگی، حتی در مفاسد اخلاقی افراد، توسط هیچ شخص یا سازمانی جایز نیست و مصداق اشاعهی فحشاست. اگر کسی بر اثر تجسس بر رازی از رازهای زندگی مردم آگاه شود، نباید آن را افشا کند، و اگر چنین کند و موجب زیان مالی کسی شود یا آبروی او را بریزد، صرفنظر از گناهی که کرده، باید آن را جبران نماید. به گفتار قرآن بیندیشیم:الف) قرآن مجید با خطاب «لَا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) اهل ایمان را از تجسس در حریم خصوصی افراد نهی میکند؛ زیرا این خصلت باعث برملا شدن نقاط ضعف دیگران و آشکار گشتن زشتیهای آنها میشود و کسی که با تجسس کردن زشتیها را برملا سازد، بیتردید مغضوب خداوند قرار میگیرد. در آیهی دوازده سورهی حجرات آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا». طبق این آیهی شریفه، خداوند متعال مؤمنان را به صراحت از تجسس و کنجکاوی در امور مؤمنان و کشف اسرار و عیوب آنها نهی کرده است؛ یعنی در حقیقت، سه گناهی را تقبیح نموده که در واقع علت و معلول یکدیگرند و ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند: ابتدا سوءظن، سپس تجسس و در نهایت، غیبت، که منشأ اصلی و اولیهی همهی آنها نیز همان سوءظن است؛ چون وقتی انسان به دیگری سوءظن داشته باشد، باعث میشود برای کشف واقعیت و به قطعیت رساندن ظنّ خود، دست به تجسس در زندگی او بزند. تجسس موجب کشف اسرار و عیوب پنهان او میشود. پس از کشف عیوب او، نوبت به نقل این عیوب به دیگران میرسد و گناهِ بزرگ غیبت پدید میآید. از آنجا که متعلّق «ولاتجسّسوا» در آیه ذکر نشده است، به نظر میرسد میتوان از آن استفادهی اطلاق کرد و تجسس در امور دیگران را به طور مطلق حرام دانست. این نکته قابل توجه است که نهی در این آیه هیچ قید و شرطی ندارد و این نشان میدهد که اصل بر حرمت تجسس به عنوان یک قاعدهی کلی است، و اگر در شرایط خاصی به خاطر اهداف مهمتری مجاز شمرده شود، یا با دلیل خاصی استثنا شده است و یا تخصصاً از موضوع تجسس خارج است که در مورد آن بحث خواهیم کرد. قرطبی نیز دربارهی معنای آیهی شریفه میگوید: معنای آیه این است که آنچه از مسلمانان بر شما ظاهر است بگیرید و دربارهی اسرار و عورات آنها جستوجو نکنید؛ یعنی هیچیک از شما دربارهی عیب برادرش بعد از آنکه خداوند آن را پوشانده، فحص و جستوجو نکند تا بر او آشکار شود (قرطبی، ج. 16، ص. 332).
ب) قرآن مجید همچنین میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان مقدّر است (نور/19). تجسس عامل مؤثری در ایجاد بدبینی و ازهمگسیختگی اخوت است و کسی که در پی لغزشهای مؤمنان باشد، نمیتواند مسلمان واقعی باشد.
ج) همچنین میتوان با استناد به برخی آیات که لوازم تجسس (مانند ورود مخفیانه به خانهی دیگران) را نهی میکنند، تجسسی را که چنین لوازمی داشته باشد حرام دانست. بر اساس این آیات، از جمله: آیهی «وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره: 189) و «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا» (نور: 27)، ورود مخفیانه و بدون اجازه به حریم خانهی دیگری ممنوع است و بر پایهی آراء فقهی، هرکس میتواند به هر شکل ممکن با متجاوز به این حریم مقابله کند. از نظر فقهای شیعه و اهل سنت، هرگاه کسی در پی تجسس از درون منزل مؤمن برآید، صاحب منزل حق دارد وی را از این کار بازدارد و اگر تجسسکننده کار خود را ادامه دهد، صاحبخانه مجاز است با پرتاب سنگریزه، وی را از این کار منع کند. به نظر بسیاری از فقها، اگر این کار به جراحت و حتی مرگ این شخص منجر شود، صاحبخانه ضامن نیست (نجفی، ج. 41، ص. 660).
2-3. واکاوی تجسس در روایات
تجسس در حریم خصوصی افراد نیز در روایات اسلامی مورد نکوهش شدید واقع شده است، به گونهای که هر خوانندهای به اهمیت آن به طور کامل واقف میشود؛ از جمله:1-2-3. ممنوعیت و حرمت تجسس
الف) در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) میخوانیم: «ایَّاکُم وَ الظَّنَّ اکذَبُ الحَدِیثِ و لاتَحاسَدُوا و لاتَباغَضُوا وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لاتَحَسَّسُوا وَ لاتَناجَشُوا وَکُنُوا عِبادَ اللهِ اخواناً: از گمان بد بپرهیزید؛ زیرا گمان بد، دروغترین سخن است. به یکدیگر حسد نورزید و بغض و کینه نداشته باشید، و در کار دیگران تحسس و تجسس نکنید، و مردم را با کارهای مختلف از خود نرانید، و بندگان خدا و برادران دینی باشید» (ابن حنبل، ج. 2، ص 287؛ بخاری، ج. 6، ص. 136 و ج. 8، ص. 88؛ مسلم نیشابوری، ج. 8، ص. 10؛ ابوداود سجستانی، ج. 2، ص. 459؛ بیهقی، ج. 6، ص. 75؛ ابنحبان، ج. 12، ص. 500؛ ابوالفتوح رازی، 1378، ج. 18، ص. 33). این روایت نه تنها از تجسس و تفتیش در امور باطنی و پنهانی مردم، بلکه از تحسس نیز به معنی گوش دادن به سخنان دیگران در مورد امور ظاهری افراد نهی کرده و بیان کرده است که تجسس همانند حسد، کینه، و نفرت سبب دوری مردم از یکدیگر و از هم پاشیدن شیرازهی اجتماع میشود.ب) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: «اِنّی لَم اُومَر أن انقّبَ عَن قُلوبِ النّاسِ و لاأشُقّ بُطُونَهُم: من مأمور نشدهام که از قلوب مردم تفتیش کنم یا باطن آنها را بشکافم» (ابن حنبل، ج. 3، ص. 4؛ بخاری، ج. 5، ص. 111؛ مسلم نیشابوری، ج. 3، ص. 111؛ بیهقی، ج. 8، ص. 196؛ سیوطی، 1401، ج. 1، ص. 403، ح. 2637؛ متقی هندی، ج. 6، ص. 102، ح. 15035).
ج) در حدیثی از امام علی (علیه السّلام) میخوانیم: «تَتَبَّعُ العُیُوبِ مِن اقبَحِ العُیُوبِ وَ شَرَّ السَّیِّئاتِ: جستجو کردن دربارهی عیب دیگران از زشتترین عیوب و بدترین گناهان است» (آمدی، ج. 3، ص. 1386، ح. 5481؛ ری شهری، 1416، ج. 3، ص. 2208).
د) حرمت تجسس در میان مسلمین به قدری روشن بوده است که تودهی مردم نیز در مسائل مورد ابتلاء خود به آن استدلال میکردند. حدیثی که در برخی از منابع اهل سنت نقل شده، شاهد این مدعاست. «عمر بن خطاب» در شبی که برای مسائل امنیتی در مدینه گشت میزد، از درون خانهای صدای مردی را شنید که مشغول آوازخوانی بود. «عمر» از دیوار بالا رفت و گفت: ای دشمن خدا، آیا گمان کردی تو مشغول گناهی و خداوند تو را مستور داشته است؟ آن مرد به «عمر» گفت: ای خلیفه، عجله مکن! اگر من یک گناه کردهام تو سه گناه کردهای. خداوند میفرماید: «ولاتجسّسوا» و تو تجسس کردی؛ خداوند میفرماید: «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا: از در وارد خانه شوید» (بقره/ 189) تو از دیوار آمدی! و خداوند میفرماید: «لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا: در خانههایی غیر از خانههای خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید» ( نور/27) و تو بدون اجازه وارد شدی. عمر در برابر این استدلال واماند و به او گفت: اگر تو را مورد عفو قرار دهم، به راه راست خواهی آمد؟ گفت: آری. عمر از او صرفنظر کرد و بیرون آمد (متقی هندی، ج. 3، ص. 808، ح، 8827؛ سیوطی، بیتا، ج. 6، ص. 96؛ ریشهری، ج. 1، ص. 390).
ه) همچنین در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، گوش دادن به مکالمات شخصی افراد به عنوان مصداقی از تجسس منع شده است: «و المستمع بین قوم و هم له کارهون یصب فی أذنیه الأنک یوم القیامة: کسی که به سخن و مکالمات افراد گوش میکند، درحالیکه آنها از اینکه کسی به گفتهشان گوش دهد کراهت دارند، روز قیامت در گوش او سرب گداخته ریخته میشود» (برقی، ج. 2، ص. 616، ح. 44، عروسی حویزی، ج. 5، ص. 93، ج. 66؛ صدوق، 1362ش.، ص. 109، ح. 77؛ صدوق، 1368ش.، ص. 223؛ حر عاملی، ج. 17، ص. 297، ح. 9، مجلسی، ج. 7، ص. 218، ح. 128؛ بروجردی، ج. 17، ص. 221؛ نمازی شاهرودی، ج. 5، ص. 147).
و) امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) در عهدنامهی مالک اشتر بیان میدارند: «دورترین و مبغوضترین رعیتها در نزد تو، آنها باشند که دربارهی عیبهای مردم بیش از همه کنجکاوی و پیگیری میکنند؛ زیرا در مردم عیبهایی وجود دارد که ولیامر مسلمین سزاوارترین مردم به پوشانیدن آنهاست. پس، هیچگاه چیزهایی را که از تو غایب است فاش مساز. همانا تو به آنچه ظاهر است مکلف هستی و آنچه از تو پنهان است، حکم آن با خداست و تا میتوانی، عیبها و زشتیهای مردم را بپوشان» (نهجالبلاغه، نامهی 53).
2-2-3. موجب رسوایی تجسس کننده
بسیاری از مردم در موضوع تجسس مقابله به مثل میکنند؛ یعنی سعی میکنند به اسرار زندگی و عیوب پنهانی تفتیشکنندگان پی ببرند و آن را برملا سازند. احادیث ذیل به همین معنی یا به اثر وضعی و مجازات الهی این عمل در دنیا اشاره دارند:الف) پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «یا مَعشَرَ مَن اسلَمَ بِلِسانِهِ وَ لَم یُسلِمُ بِقَلبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ المُسلِمینَ، فَانّهُ مَن تَتَبَّعُ عَثراتِ المُسلِمینَ تَتَبَّعُ اللهُ عَثرَتَهُ وَ مَن تَتَبَّعُ عَثرَتَهُ یُفضِحهُ و لَو فی جُوف بیته: ای گروهی که با زبان مسلمان شدهاید، اما دل شما اسلام را نپذیرفته است، از لغزشهای مسلمانان جستجو مکنید؛ زیرا هرکس دربارهی لغزشهای مسلمین تجسس کند، خداوند از لغزش او جستجو خواهد کرد، و هرکس که خداوند از لغزش او جستجو کند، رسوایش خواهد نمود» (کلینی، 1365، ج. 2، ص. 355، ح. 4 و 5؛ صدوق، 1368، ص. 241؛ برقی، ج. 1، ص. 104؛ حسین بن سعید کوفی، ص. 71، ح. 194؛ متقی هندی، ج. 3، ص. 585، ح. 8021 و 8022؛ و ج. 16، ص. 125، ح. 44149).
ب) در حدیثی از امام علی (علیه السّلام) میخوانیم: «مَن بَحَثَ عَن اسرارِ غَیرِهِ اظهَرَاللهُ اسرارَهُ: کسی از اسرار دیگران تفتیش کند، خداوند اسرار او را برملا میسازد» (کلینی، 1365، ج. 5، ص. 371، ح. 8799؛ لیثی واسطی، ص. 436؛ آمدی، ش. 7753، 7378، 8800، 8489، 8799؛ ریشهری، ج. 3، ص. 2208).
ج) در خبر دیگری از آن حضرت آمده است: «مَن کَشَفَ حِجابَ اخِیِهِ انکَشَفَ عَوراتِ بِیِتهِ: کسی که پرده از اسرار دیگران بردارد، اسرار خانهی او فاش خواهد شد» (لیثی واسطی، ص. 436؛ آمدی، ح. 3505، 8542، 8802؛ نجفی، ج. 9، ص. 343، ح. 11734).
د) بازهم در حدیث دیگری از آن امام بزرگوار آمده است: «مَن تَطَّلَعَ عَلی اسرارِ جارِهِ انتَهَکَت استارُهُ: کسی که از اسرار همسایه خود تفتیش کند، پردهی اسرار او پاره میشود» (لیثی واسطی، ص. 436؛ آمدی، ح. 8798).
3-2-3. محروم شدن از دوستی مردم
تجسس در کار، زندگی و اسرار خصوصی دیگران سبب نفرت مردم میشود. هیچ کس تحمل نمیکند که دیگری در زندگی خصوصی او دخالت کند و یا درپی کشف اسرار او باشد؛ چنین کسی را بیشخصیت میدانند و مردم از او سخت متنفرند. غالب مردم نواقصی در عقیده و یا در عمل دارند که هرگاه پنهان بماند و عمل به ظاهر حال بشود، دوستی مردم با یکدیگر میسر است؛ در غیر این صورت، انسان بدون دوست و تنها میماند.1. امام علی (علیه السّلام) در این باره فرمودهاند: «مَن تَتَبَّعَ خَفِیَاتِ العُیُوبِ حَرَّمَهُ اللهُ مَوَدّاتِ القُلُوبِ: کسی که در جستجوی عیوب پنهانی دیگران باشد، خداوند او را از دوستی دلهای مردم محروم میسازد» (آمدی، ش. 7753، 7378، 8800، 8489، 8799؛ لیثی واسطی، ص. 436؛ ریشهری، ج. 3، ص. 2208؛ سعادتپرور، ج. 1، ص. 309، ح. 13).
2. در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) چنین میخوانیم که ایشان به یکی از یارانشان فرمودند: «یا أبا محمد لاتَفَتَّشِ النَّاسَ عَن ادیانِهِم فَتَبقی بِلا صَدِیقٍ: دربارهی عقاید مردم تفتیش نکن که بیدوست خواهی ماند» (مجلسی، ج. 75، ص. 253، ح. 109؛ ابن شعبهی حرانی، ص. 369؛ نمازی شاهرودی، ج. 2، ص. 61 و ج. 8، ص. 116؛ ریشهری، ج. 1، ص. 45 و ص. 391).
4-2-3. سرچشمههای رذیلهی اخلاقی تجسس
بیتردید ضعف ایمان یکی از عوامل بنیادین صفات رذیله، از جمله تفتیش حال دیگران است؛ زیرا چنین فردی به آسانی به حریم زندگی خصوصی مؤمنان تجاوز میکند و از بین بردن آبروی مسلمانان آبرومند برای او مسئله مهمی محسوب نمیشود. از طرفی، سوءظنّ و بدبینی غالباً انسان را به سوی تجسس دربارهی دیگران میکشاند که هرگاه جای خود را به حسن ظنّ بدهد، به فکر تفتیش دربارهی عیوب دیگران نخواهد افتاد و همین گونه، حسد و کینهتوزی و عداوت و تکبر هرکدام میتواند عاملی برای جستجوگری باشد تا فرد مورد نظر را از درجهی اعتبار بیندازد و خودبرتربینی را اشباع کند. آلودگی به گناهان و عقدهی حقارت یکی دیگر از عوامل جستجوگری در حال دیگران است؛ زیرا اینگونه افراد میخواهند همتایانی مانند خود پیدا کنند تا به مصداق «البَلِیَةُ اذا عَمَّت طابَت» از این طریق به خود آرامش کاذب دهند. در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) میخوانیم: «شَرُّ النَّاسِ الظَّانُّونَ وَ شَرُّ الظَّانِّینَ المُتَجَسِّسُونَ...: بدترین مردم سوءظن برندگانند و بدترین سوءظن برندگان تفتیش کنندگانند» (نوری، 1408، ج. 9، ص. 147، ح. 15؛ بروجردی، 1407، ج. 13، ص. 399؛ نجفی، ص. 213).4. موارد سه گانهی جواز و وجوب تجسس
بیان شش نکتهی کلیدی
آیا در اصل تجسس لازم و واجب است؟ اندیشیدن در شش نکتهی مقدماتی ذیل، ما را به دریافت پاسخ صحیح رهنمود میکند:الف) گفته شد که تجسس در زندگی خصوصی افراد و به دنبال عیبهای آنان رفتن حرام است و قرآن، حدیث، و عقل بر حرمت آن تصریح کردهاند؛ اما آیا تجسس در تمام موارد ممنوع شمرده میشود و یا استثنائاتی هم دارد؟ قانون معروف علمای علم اصول فقه به نام «ما من عام الّا و قد خصّ» حاوی تخصیص عمومات است.
ب) همهی کشورهای دنیا اعم از اسلامی و غیر اسلامی با رهنمود خرد و تجربه دارای سازمانهای وسیع اطلاعاتیای هستند که گاه تمام زندگی افراد را مورد تجسس قرار میدهند و سعی در کشف اسرار آنها دارند. تجسس و تفتیش در موارد لزوم از نظر عقلای جهان نه تنها ممنوع نیست، بلکه لازم هم شمرده میشود.
ج) بیشتر روایاتی که با موضوع تجسس مطرح شدند، روی دو قید «ایمان» و «اخوت» تکیه کردهاند و به دخالت این دو در حرام بودن تجسس اشاره دارند. بنابراین، کسانی که برضد «ایمان و مؤمنین» قیام کردهاند و یا به جای تحکیم مودت بین مسلمانان فتنهانگیزی میکنند، از این اصل مستثنا هستند و تجسس در امور آنان جایز است؛ زیرا واجد آن دو ویژگی نیستند.
د) تجسس به دو قسم ممنوع و مجاز تقسیم میشود که به یک اعتبار میتوان ممنوعیت و یا مجاز بودن آن را با قصد و غرض تجسسکننده مرتبط دانست؛ به این بیان که هرگاه غرض فرد جستجوگر، دنبال کردن عیبهای دیگران به قصد ضربه زدن به آبرو و هتک حرمت مؤمنان باشد و هیچ غرض عقلایی در کار نباشد، ممنوع و حرام است؛ ولی در مواردی که فرد تجسس کننده در جهت رعایت مصلحت برتر و بالاتری مثل: حفظ نظام یا انجام وظیفهی قانونی و شرعی تفتیش و تجسس کند، نه تنها جایز، بلکه واجب است. مؤید تقسیم فوق روایتی از امام صادق (علیه السّلام) است که در آن، تجسس از لغزشهای مؤمن به غرض فاسد رسوا کردن او مقید شده است: «مَن یَتَّبِعَ عَثَراتِ أحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ لِیَفضَحَهُ بِذلکَ فَضَحَهُ بِذلکَ فَضَحَهُ اللهُ وَلَو فی بَیتِه: هرکس لغزشهای مؤمنی را تجسس کند تا از این راه او را رسوا سازد، خدای متعال او را رسوا میکند، هرچند در خانهاش باشد (نجفی، 1416، ص. 228، ح. 685/3؛ نوری، ج. 9، ص. 109؛ بروجردی، ج. 16، ص. 316، ح. 9).
ه) به مقتضای قاعدهی باب تزاحم و «اهمّ و مهمّ»، در معارضهی دو مصلحت، همیشه مصلحت اهمّ مقدم بر مهمّ میشود؛ از این رو، در جایی که امر بین تجسس حرام و حفظ نظام و یا ممانعت از هرج و مرج دایر شود، حفظ نظام که اهمّ واجبات است، بر حفظ حرمت دیگران مقدم میشود و با توجه به این اصل، تجسس برای روشن شدن حقایق، کشف خیانت، شناسایی کارشکنان و منافقان، آگاهی از برخورد کارمندان با ارباب رجوع، پذیرش و استخدام کارمندان دولتی و غیره جایز میشود.
ز) میتوان اقسام تجسس را به موارد آن مربوط دانست؛ یعنی در جایی که به جستوجوی عیبهای فردی اشخاص و اسرار آنها مربوط باشد و هیچ ربطی به امور اجتماعی نداشته باشد، تجسس حرام و ممنوع است، برخلاف جایی که پای مصالح جامعه در میان باشد و تجسس کردن، نادیده گرفتن مصلحت فرد و مراعات کردن مصالح جامعه باشد، تجسس جایز میشود.
با توجه به نکات فوق، حداقل در موارد سهگانهی ذیل تجسس و تفحص لازم است:
1-4. تجسس در مسائل شخصی سرنوشتساز
این نکته قابل توجه است که نهی از تجسس در آیهی دوازده سورهی حجرات، گرچه هیچ قید و شرطی ندارد، نشان میدهد که اصل هر حرمت تجسس به عنوان یک قاعدهی کلی است؛ اما بیتردید، در شرایط خاصی به خاطر اهداف مهمتری مجاز شمرده میشود. کسی که میخواهد ازدواج کند یا با کسی شریک شود و یا کارمندی را برای مؤسسهی حساس خود بگمارد، به یقین طبق خردورزی و تجربهی ممتد بشری، بدون تفحص و تجسس چنین کاری را نمیکند و شرع هم به او اجازه میدهد که حال آنها را از دوستان و همسایگان و معاشرانشان جستجو کند، یا شخصاً از دور و نزدیک مراقب او باشد تا اطمینان حاصل کند که او شخص صالحی است و برای هدفی که دارد مناسب است. به یقین، این جستجوگری از موضوع تجسسِ حرام خارج است؛ ولی نباید از این قانون برداشت غلط کرد و در مسائل غیرکاری ورود یافت.2-4. لزوم نظارت و تجسس در امور اجتماعی
نوع دیگری از موارد لزوم تجسس، تجسس در امور اجتماعی است. امور اجتماعی عبارت است از: امور مربوط به مشاغل، اصناف، شرکتها، سازمانها، نهادها، کارکنان، دولتمردان، و هر مجموعهای که شأن اجتماعی دارد. هدف از این نوع تجسس، کسب اطلاع از چگونگی عملکرد اجتماعی افراد، نهادها و سازمانهاست تا طبق آن، راهکارهایی برای اصلاح امور اجتماعی مردم ارائه، و از فعالیت مفسدان جلوگیری شود. در همین راستا، تجسس در مورد چگونگی عملکرد کارکنان دولت از جهت امانت، درستکاری، رسیدگی به شکایات مردم، و مواظبت از پایمال شدن حقوق آنان، توسط کارگزاران دولتی نه تنها جایز، بلکه بنابر دلایلی چون: وجوب حفظ عدالت و احقاق حق مردم وظیفهی حاکم بوده و واجب است. مبنای حکومت حاکمان را چه خدا بدانیم و چه قرارداد اجتماعی، شکی نیست که وظیفهی حاکم محافظت از مردم خویش در برابر خطرهایی است که ممکن است جان و مال آنها را تهدید کند. حاکم و دولت باید بر تمام سازمانها و نهادهای اجتماعی نظارت داشته و مراقب باشند که آنها علیه حقوق مردم و امنیت اجتماعی اقدامی نکنند. حکم تجسس در امور اجتماعی یا به عبارت بهتر، بازرسی و نظارت، بنابر دلیل عقلی و برخی روایات، جواز و حتی وجوب است. مهمترین وظیفهی حکومت ایجاد عدالت اجتماعی است که برای تحقق این هدف، اطلاع یافتن از کارکرد مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظارت بر آنان لازم است تا دربارهی انجام یافتن وظایف واگذار شده اطمینان حاصل شود و از ظلم و فساد اداری پیشگیری گردد تا حقی از مردم ضایع نشود.امروز در تمام ادارات و مؤسسات مهم، سازمانهایی به نام سازمانهای بازرسی وجود دارند که کار آنها نظارت بر اعمال کارمندان و کارکنان، جلوگیری از حیف و میلها، و کنترل حسن انجام وظیفه از سوی آنان است. بدیهی است کار آنها تجسس در زندگی شخصی کارمندان و کارکنان نیست، بلکه نظارت آنان بر امور، مربوط به انجام وظایف اجتماعی و رعایت مصالح امت است و اگر چنین سازمانهایی به کلی برچیده شوند یا افراد ناصالح در آنها قرار گیرند، ممکن است فساد، سراسر اجتماع را بگیرد. روشن است این مسئله مخصوص به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه در گذشته نیز در مناطق مختلف جهان وجود داشته است. تفاوت سازمانهای اطلاعاتی با سازمانهای بازرسی در این است که سازمانهای اطلاعاتی مخفیانه کار میکنند، ولی سازمانهای بازرسی آشکارا دربارهی مسائلی که مشکوک به نظر میرسند تجسس مینمایند تا اگر خلافی واقع شده باشد کشف شود و خلافکار به دست عدالت سپرده شود.
علاوه براین، به عقیدهی فقها، اختلال در نظام اسلامی ممنوع و حفظ نظام از اهمّ اموری است که شارع بر آن تأکید دارد و از طرفی، تحقق این اصل بر اموری همچون بازرسی دولتمردان متوقف است. با وجود بدیهی بودن حکم وجوب حفظ نظام، احادیث و سیرهی نبوی و علوی نیز بر آن تأکید دارند.
1-2-4. دلایل روایی و فقهیِ وجوب تجسس در امور اجتماعی
حفظ اسرار اجتماعی دیگران گرچه لازم است، به ویژه از ناحیهی کسانی که زودتر و بیشتر از دیگران رازها در اختیارشان قرار میگیرد، مانند کسانی که در رابطه با امنیت داخلی یا خارجی کار میکنند و یا کسانی که در قسمت جذاب و گزینش نهادها، ادارات، و سایر مراکز هستند و دربارهی نیروهایی که میخواهند به کار بگیرند، اطلاعاتی را کسب میکنند؛ اما در مواردی تجسس و افشاگری مهمتر و ضروریتر است.الف) امام رضا (علیه السّلام) فرمودهاند: «كان رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اِذا وَجَّهَ جَیشاً فَاَمَّهُم اَمیرٌ بَعَثَ مَعَهُم مِن ثِقاتِهِ مَن یَتَجَسَّسُ لَهُ خَبَرُه»: پیامبر هنگامی که لشکری را به سویی گسیل میداشت، امیری برایشان برمیگماشت و از کسان مورد اعتماد خود شخصی را روانه میکرد تا از احوال آن امیر جستوجو کند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را آگاه نماید (حمیری قمی، ص. 342، ح. 1249؛ نوری طبرسی، ج. 9، ص. 147، ح. 15؛ حر عاملی، ج. 15، ص. 60، ح. 4؛ مجلسی، ج، 97، ص. 61، ح. 2؛ طباطبائی، 1370، ص. 85؛ ح. 73؛ نمازی شاهرودی، ج. 2، ص. 61؛ عطاردی، ج. 1، ص. 76، ح. 49).
ب) امام علی (علیه السّلام) به مالک بن کعب ارحبی (والی «عین التمر») طی حکمی مأموریت داد که با مأموران تحت امر خود، منطقهی وسیعی را بازرسی کند: «اما بعد، کسی را به جانشینی خویش بگمار و با گروهی از همکارانت به سوی منطقهی «کوره السواد» حرکت کن و عملکرد کارگزاران را از «دجله» و «غریب» پرسش و بررسی کن و حساب و کتاب آنها را به طور دقیق به انجام رسان. در این مأموریت که خدا به تو سپرده، به فرمان او باش و بدان که اعمال آدمیزاد برای خودش محفوظ است و در ازای آن پاداش میگیرد. بنابراین، راستی و نیکی را پیشه کن- خدا با ما و شما به نیکی رفتار کند! و در مأموریتی که به انجام میرسانی، راستی و درستیات را به ما نشان بده (یعقوبی، ج. 2، ص. 204 و 205).
ج) بر اساس گزارشهایی که از تجسس در کار کارگزاران حضرت علی (علیه السّلام) به ایشان میرسید، بسیاری از کارگزاران با عتاب و نکوهش حضرت روبهرو شدند؛ برای نمونه، میتوان به نامههای ایشان به «عثمان بن حنیف»، «مصقلهی بن هَبیره»، «زیاد بن ابیه»، «ابوموسی اشعری»، «مُنذر بن جارود عبدی»، «محمد بن ابی بکر»، و «شریح بن حارث» اشاره کرد (امام علی (علیه السّلام)، نامههای 3، 34، 43، 44، 45، 63، 71).
د) حضرت علی (علیه السّلام) در فرمان خود به مالک اشتر نخعی دستور داده است که فقط به گزینش دولتمردان صالح اکتفا نکند، بلکه با کمک مأموران مخفی، اعمال آنان را نیز زیر نظر بگیرد. امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) به او دستور میدهد که مأموران اطلاعاتی خود را مخفیانه برای بررسی حال کارمندان و کارکنان بفرستد، به گونهای که آنان احساس کنند که دائماً چشمهایی از نقطهای نامعلوم مراقب کار آنهاست. حضرت میفرمایند: «ثُمَّ تَفَقَّد اعمالَهُم وَابعَثِ العُیُونَ مِن اهلِ الصِّدقِ وَالوَفاءِ عَلَیهِمُ، فَانَّ تَعادهُدَکَ فِی السِّرِّ لِاُمورِهِم حَدوَةٌ لَهُمُ عَلی استِعمالِ الامانَةِ وَالرِّفقِ بِالرَّعِیّةِ: با فرستادن مأموران مخفی از افراد راستگو و باوفا، اعمال کارمندان و کارکنانت را زیر نظر بگیر؛ زیرا جستجوی مداوم و پنهانی دربارهی کارهای آنها سبب میشود که به امانتداری و مدارا کردن در خصوص زیردستان تعقیب شود» (امام علی (علیه السّلام)، نامهی 53). از لفظ «تعاهد» چنین برمیآید که بازرسی باید مداوم و سرّی باشد. در این عبارت، علاوه بر بیان نقش بازرسی که سبب میشود کارمندان به رسم امانت و مدارا با مردم رفتار کنند، به شیوهی بررسی گزارشِ مأموران بازرسی و ضمانت اجرای ناشی از تخلف کارگزاران نیز اشاره شده است.
ه) نامههای حضرت علی (علیه السّلام) که با عبارتهایی چون: «فَقَد بَلَغِنیَ عنک» یا «فانّ عینی ... کَتَب إلَیّ..» آغاز میشوند، بر وجود بازرسی در حکومت ایشان دلالت دارند (امام علی (علیه السّلام)، نامههای 33، 34، 41، 43، 44 و 45).
فقیه و مفسر معاصر، استاد مکارم شیرازی مینویسد: قرآن با صراحت تمام تجسس را در آیهی «لاتجسّسوا» منع نموده و از آنجا که هیچگونه قید و شرطی برای آن قائل نشده است، نشان میدهد که جستجوگری در کار دیگران و تلاش برای افشای اسرار آنها گناه است؛ ولی البته قرائن موجود در داخل و خارج آیه حاکی از آن است که این حکم مربوط به زندگی شخصی و خصوصی افراد است و در زندگی اجتماعی، تا آنجا که تأثیری در سرنوشت جامعه نداشته باشد نیز این حکم صادق است. اما روشن است آنجا که ارتباطی با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند، مسئله شکل دیگری به خود میگیرد. لذا شخص پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مأمورانی را که از آنها به عنوان «عیون» تعبیر میشد، برای جمعآوری اطلاعات قرار داده بودند تا آنچه را با سرنوشت جامعهی اسلامی در داخل و خارج ارتباط داشت، برای ایشان گردآوری کنند؛ به همین دلیل است که حکومت اسلامی میتواند مأموران اطلاعاتی داشته باشد، یا سازمان گستردهای برای گردآوری اطلاعات تأسیس کند، و از آنجا که بیم توطئه بر ضد جامعه، و یا به خطر انداختن امنیت و حکومت اسلامی میرود، به تجسس برخیزند، و حتی در داخل زندگی خصوصی افراد جستجوگری کنند (تفسیر نمونه، ج. 22، ص. 188).
بنابراین، گزینش مسئولان و کارگزاران حکومتی نیازمند شناخت دقیق آنان، از نظر تعهد، ایمان، مسئولیتپذیری و تخصص است و به دست آوردن این شناخت، به بررسی و تجسس نیاز دارد. به علاوه، حاکم اسلامی برای انجام دادن وظایف خود باید از افکار و آرا، نیازها، درخواستها، و شکایتهای مردم آگاه باشد و این آگاهی مستلزم نوعی تجسس از جانب حاکم در امور یادشده است. در صدر اسلام، اشخاصی به عنوان «نقیب» و «عریف» واسطهی میان دستگاه حاکم و مردم بودند؛ اما نکتهی بسیار مهم در باب تجسس در امور اجتماعی این است نباید به بهانهی تجسس در کارها و فعالیتهای شغلی و اجتماعی افراد، وارد حریم خصوصی آنان شد. حریم خصوصی و خانوادگی کارکنان دولت و مسئولان نظام و همهی کسانی که در نهادهای اجتماعی کار میکنند، به شأن اجتماعی آنها ربطی ندارد و ورود به آنها و تجسس در امور شخصی شمرده شده و حرام است.
3-4. لزوم جاسوسی از دشمنان
هر حکومتی وظیفه دارد کشورش را از شرّ توطئههای دشمنان بیرونی و درونی و جاسوسان دشمن حفظ کند. بیشک، اگر مدیران جامعه بخواهند در برابر هر پیشآمدی با حسن ظنّ برخورد کنند، بهزودی گرفتار عواقب دردناک توطئههای منافقان داخلی و دشمنان خارجی خواهند شد؛ زیرا نقشههای آنان بسیار مرموز است و جز با تفتیش و تجسس دقیق، امکان آگاهی از توطئهها و خنثی کردن آنها وجود ندارد. در چنین مواردی باید حسن ظنّ را کنار گذاشت و با سوءظنّ به هر پدیدهای نگریست و برای حفظ اهداف بزرگتر و والاتر به تجسس پرداخت و درواقع، فلسفهی تشکیل دستگاههای اطلاعاتی همین است. ممکن است افرادی که مورد سوءظن واقع میشوند و در اسرار زندگی آنها تفتیش به عمل میآید، افراد سالم و بیگناهی باشند، ولی بدیهی است برای پیدا کردن گناهکاران واقعی و مزدوران دشمن، چارهای جز جستجوی وسیع در تمام مواردی که احتمال آن وجود دارد نیست. حتی گاه لازم میشود جاسوسانی به میان دشمنان بفرستند یا در مؤسسههای مهم داخلی افرادی در قالب کارمند و کارگر و نظافتچی و مانند آن بفرستند تا اگر بذر فتنهای پاشیده شده و توطئهای در حال شکل گرفتن است، پیش از آنکه آتش آن زبانه کشد و مصالح امت را در کام خود فرو برد، در نطفه خفه و خاموش کنند.بنابراین، اهمیت نظام اسلامی و تقدم «اهمّ» بر «مهمّ» اقتضا میکند که جهت کشف و خنثیسازی توطئهها در حد لزوم در امور شخصی دیگران تجسس شود، اگرچه موجب برملا شدن برخی از اسرار شخصی گردد. ضرورت تجسس در کارهای اطلاعاتی- امنیتی روشن است؛ زیرا انقلاب اسلامی که همواره خار چشم استکبار جهانی ایادیاش بوده، از ناحیهی آنان همیشه در مخاطره است. استکبار در هر فرصت مناسبی، قصد ضربه زدن به انقلاب را داشته و نقشههای شوم خود را توسط منافقین و عوامل خودفروختهی داخلی و خارجیاش به اجرا گذارده است. بنابراین، همهی ملت به ویژه نیروهای اطلاعاتی موظفند جهت حفظ و حراست از این شجرهی طیّبه، هوشیاری کامل خود را حفظ کنند و هرجا که کشف توطئههای دشمن و منافقین را احتمال میدهند، تجسس و تحقیقات لازم را به عمل آورند و نقشههای آنان را در نطفه خفه سازند. کنترل تحرکات نظامی دشمنان و زیر نظر گرفتن تلاشهای مخالفان نظام اسلامی همانند منافقان و احزاب سرّی داخلی و خارجی مخالف نظام اسلامی، اولویتی درجه یک محسوب میشود تا بتوان در موقع مناسب واکنش نشان داد، نقشههای آنها را نقش بر آب نمود، و از ملت و میهن خود دفاع کرد. این نوع تجسس شامل اموری چون: تعقیب و زیرنظر گرفتن افراد مشکوک، رفتوآمدها و ملاقاتهای آنان با افراد و گروههای مختلف و استراق سمع نیز میشود.
1-3-4. دیدگاه قرآن در مورد تجسس از دشمنان
در مورد جواز تجسس در امور دشمن هیچ شکی نیست. دشمن و جنگ با وی اخلاق خاص خود را دارد و بسیاری از اعمال، مثل: دروغ، فریب، و قتل که در شرایط عادی در خصوص افراد دیگر که دشمن ما نیستند، غیراخلاقی و حرام است، در جنگ جایز میشوند. فقها در بیان مسائل جنگ، یکی از مستحبات و از وظایف امیر لشکر اسلام را فرستادن طلایع و تجسس در اخبار کفار دانستهاند: «إذا بعث الامام سریة استحب له.. و أن یبعث الطلایع و یتجسس أخبار الکفار» (حلّی، ج. 1، ص. 410).دلایل قرآنی متعددی در جواز این نوع تجسس وجود دارد:
الف) قرآن با عبارت «وَفِیكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» (توبه/47) تصریح میکند که در میان شما، جاسوسان دشمن وجود دارند؛ یعنی باید مراقب آنها باشید.
ب) آیهی «إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ كُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَكُونَ» (منافقون/4) پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را از منافقان بر حذر داشته است. در شأن نزول این آیه گفتهاند که «زید بن ارقم» از عبدالله بن أبیّ، سرکردهی منافقان مدینه شنید که وی قصد دارد پس از ورود به مدینه، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را از آنجا بیرون کند: «یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ» (منافقون/8)؛ از اینرو، زید به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر داد و حضرت در حق وی دعا کرد (طبرسی، ج. 25، ص. 46).
ج) آیاتی مانند آیهی «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ» (انفال/60) که مؤمنان را به تجهیز نظامی در برابر دشمنان خدا فرمان داده است، میتوانند شامل تجهیز قوای اطلاعاتی برای مقابله با حملههای دشمن باشد (مکارم شیرازی، ج. 7، ص. 223).
د) همچنین ظاهر آیهی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ» (حجرات/6) از اعتماد به خبر فاسق بدون تجسس منع میکند و اینکه در مقام عمل باید از چیزی که خبر داده است، تفحص و تجسس صورت گیرد.
ه) در آیهی دیگری، تفحص از حال مشرکانی که لشکر اسلام با آنها وارد جنگ میشود واجب شده است تا مبادا کسی که مستحق قتل نیست کشته شود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِیرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْكُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» (نساء/94) در تفسیر این آیه گفتهاند که در غزوهای که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با اهل فدک داشت، همهی آنها فرار کردند جز «مرداس بن نهیک» که اسلام آورد. در توصیف این غزوه گفتهاند که وقتی لشکر اسلام به فدک حمله کرد، گوسفند مرداس به کوه فرار کرد. او به دنبال گوسفند از کوه بالا رفت و در حالی که «لا إلّه إلّا الله، محّمدٌ رَسولُ الله» میگفت از کوه پایین آمد؛ ولی «اسامه بن زید» او را کشت و گوسفندش را گرفت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از اطلاع از این ماجرا، این آیه را تلاوت کرد و از اسامه قسم گرفت که هرگز کسی را که شهادتین میگوید نکشد. از ظاهر آیه چنین برمیآید که استدلال اسامه در کشتن او این بوده که او از ترس جانش، اسلام دروغین آورده است. بنابراین، آیه از طرفی بر این دلالت دارد که تجسس در ایمان کسی که شهادتین میگوید و تفحص در اینکه آیا او واقعاً به گفتهاش معتقد است یا نه جایز نیست، بلکه باید اخذ به ظاهر کرد. از طرف دیگر، آیه بر وجوب تفحص و احتیاط در اقداماتی که ضرر زدن به دیگران است (مانند: قتل) دلالت دارد تا مبادا ضرری به بیگناهی برسد (حویزی، ج. 1، ص. 535، ح. 497؛ فخر رازی، ج. 11، ص. 189).
2-3-4. جاسوسی بر ضد دشمن در روایات
تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) و روایات اسلامی و سیرهی بزرگان دین، اشارات روشنی به کاربرد جاسوسی و مجاز بودن آن دارد و به لحاظ اهمیت مورد، یا خود تجسس میکردند و یا افرادی را مأمور میکردند که در خصوص موضوعی تحقیق و جستجو کنند. در سیرهی جنگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز مصادیق متعددی از تجسس وجود دارد. از آیات قرآن مجید استفاده میشود که این مسئله در عصر انبیاء گذشته نیز وجود داشته است و گاه به صورت اعجازآمیز، حتی از پرندگان برای آگاهی از اوضاع مناطق دوردست- مانند آنچه در داستان حضرت سلیمان (علیه السّلام) و هدهد آمده است- استفاده میکردند:الف) قبل از شروع جنگ بدر، یک گروه گشتی که در میان آنها «زبیر عوّام» و «سعد ابی وقّاص» بودند، به فرماندهی علی (علیه السّلام) کنار آب «بدر» رفتند تا اطلاعات بیشتری از وضعیت دشمن به دست آورند. این نقطه به طور معمول، مرکز تجمع و دستبهدست گشتن اطلاعات بود. گروه مزبور در اطراف آب، یک شتر آبکشی با دو غلام را که متعلق به قریش بودند دیدند و هر دو را دستگیر کردند و به محضر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) آوردند. پس از بازجویی معلوم شد که آن دو مأمورند که آب را به قریش برسانند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از آنها پرسیدند که قریش کجا هستند. گفتند: پشت کوهی که در بالای بیابان قرار گرفته است. سپس از تعداد افراد آنها پرسیدند و آنها گفتند: به طور دقیق نمیدانیم. حضرت فرمودند: برای خوردن چند شتر میکشند؟ گفتند: برخی روزها ده شتر و برخی روزها نه شتر. فرمودند: افراد آنها بین نهصد تا هزار نفرند. پس از آن، از سران آنها پرسیدند. گفتند: عتبه بن ربیعه، شیبه بن ربیعه، ابوالبختری بن هشام، ابوجهل بن هشام، حکم بن حزام، امیّه بن خلف در میان آنها هستند. در این هنگام، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رو به اصحاب کردند و فرمودند: شهر مکه جگر پارههای خود را بیرون ریخته است. سپس دستور دادند این دو نفر را زندانی کردند تا تحقیقات ادامه یابد (ابنهشام، ج. 2، ص. 449؛ طبری، بیتا، ج. 2، ص. 142؛ بلخی، ج. 4، ص. 187؛ ابن جوزی، ج. 3، ص. 102؛ ابنأثیر، ج. 2، ص. 120؛ ابنکثیر، 1408ق، ج. 3، ص. 324؛ ابنکثیر، 1396ق، ج. 2، ص. 398).
ب) داستان تفتیش زنی که اخبار مدینه را در آستانهی جریان فتح مکه برای ابوسفیان میبرد، به وسیلهی امام علی (علیه السّلام) از طریق تهدید او با شمشیر، تا آنجا که مجبور شد نامهی منافقان را که در لابهلای گیسوی خود پنهان کرده بود بیرون بیاورد و تحویل دهد. حضرت علی (علیه السّلام) نقل میکنند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به ایشان و زبیر و مقداد امر کردند که به مکانی بروند. در آنجا زنی را در کجاوه میبینید که نامهای با خود دارد. آن نامه را از او بگیرید. حضرت میفرمایند: ما راه افتادیم و به آن نقطه رسیدیم و زنی را در کجاوه یافتیم. گفتیم نامهای را که همراه داری بده. گفت: نامهای ندارم. من گفتم یا نامه را میدهی یا تو را تفتیش میکنیم. زن نامه را از لابهلای گیسوانش درآورد. نامه را خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آوردیم. نامهای بود از حاطب بن ابی بلتعه به گروهی از مشرکان که در آن، اطلاعاتی دربارهی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به آنها داده بود (طبری، 1412ق، ج. 28، ص. 38؛ فخررازی، ج. 29، ص. 515؛ عروسی حویزی، ج. 5، ص. 300).
ج) ماجرای استخبار حذیفه بن یمان، در جنگ احزاب از وضع دشمن و نفوذ در قلب لشکر آنها و آوردن اخبار آنها برای رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز در تاریخ اسلام معروف است (طبری، بیتا، ج. 2، ص. 244).
د) از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) یکی از یارانشان به نام بَسبُسه (بَسبَس) را به عنوان مأمور اطلاعاتی فرستاد تا خبرهایی از قافلهی ابوسفیان که از کنار چاههای بدر عبور میکردند برای او بیاورد، که دریافت آنها به طرف شام رفتهاند (ابنسعد، ج. 2، ص. 12؛ ابنأثیر، بیتا، ج. 1، ص. 179؛ طبری، بیتا، ج. 2، ص. 139؛ ابنأثیر، 1386ق، ج. 2، ص. 119؛ ابنهشام، ج. 2، ص. 446).
ه) امام امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السّلام) به قُشَمِ بن عباس، فرماندار مکه چنین مینویسند: «امَّا بَعدُ فَانَّ عَینی بِالمَغرِبَ کَتَبَ الَیَّ یُعلِمُنی انَّهَ وُجِّهَ اَلی المُوسِمَ اناسٌ مِن اهلِ الشَّامِ، العَمیِ القُلُوبِ ... الَّذِینَ یَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ یُطیعُونَ اَلمخلُوقَ فِی مَعصِیَةِ الخالِقِ ... فَاقِم عَلی ما فِی یَدَیکَ قِیامَ الحازِمِ الصَّلِیب: اما بعد، مأمور اطلاعات من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا آگاه ساخته که گروهی از مردم شام به سوی حج گسیل داده شدهاند، آن گروهی کوردلی که حق را با باطل میآمیزند و از مخلوق در طریق نافرمانی خالق اطاعت میکنند... بنابراین، مراقب منطقهی خویش باش و مراقبت شخصی دوراندیش و نیرومند» (امام علی (علیه السّلام)، نامهی 33).
و) امام علی (علیه السّلام) وقتی که زیاد بن نضر را به صفین فرستادند تأکید کردند: «اعلم أن مقدمة القوم عیونهم، وعیون المقدمة طلایعهم، فإذا أنت خرجت من بلادک ودنوت من عدوک فلا تسأم من توجیه الطلایع فی کل ناحیة: بدان که مقدمهی سپاه چشمانداز آنان است و آنان طلایع و جاسوسان و آگاهان هستند و هرگاه به دشمن نزدیک شدی، در همهی نواحی، آنان را توجیه و رهنمودبخش باش (ابنمیثم بحرانی، ج. 4، ص. 377؛ مجلسی، ج. 97، ص. 24، ح.20؛ بروجردی، ج. 13، ص. 131، ح. 7).
ز) در حدیث معروف امام حسین (علیه السّلام) در مورد ماندن محمد حنفیه چنین میخوانیم: هنگامی که حضرت آمادهی حرکت از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کربلا شدند، برادرشان محمد از آن حضرت خواست که با آنها همراهی کند، ایشان فرمودند: «امَّا انتَ فَلا، عَلَیکَ ان تُقِیمَ بَالمَدِینَةِ وَ تَکُونُ لِی عَیناً لا تَخفَ عَنّی شَیئاً مِن اُمورِهِم؛ اما تو همراه من نیا؛ در مدینه بمان و چشم من در آنجا باش تا چیزی از اخبار آنها (دشمنان) بر من مخفی نماند» (شریف قرشی، ج. 2، ص. 263).
5. نتیجهگیری
گرچه در آیات و روایات، تجسس در حریم خصوصی افراد، از رهگذر آثار منفیِ وضعی و کیفری آن ممنوع تلقی شده است، آن قانون عامی است که برخی موارد بنیادین، به گونهی تخصیص یا تخصص، از تحت آن خارج است و نمیتوان به بهانهی حرمت، از تجسس و تفحص سودمند برای کلیت جامعهی اسلامی دور ماند:الف) قصد و غرض تجسس کننده تعیین کنندهی ارزشی یا ضدارزشی بودن «تجسس» است. اگر دنبال کردن عیبهای دیگران به قصد هتک حرمت و بردنِ آبروی مؤمنان باشد و غرضِ عقلایی در آن کار نباشد ممنوع است؛ ولی در مواردی که فرد در راستای انجام وظیفهی قانونی و شرعی، مصلحت فراگیر و مفید برای جامعه را پیگیری میکند، تجسس نه تنها جایز، بلکه واجب است.
ب) گزینش کارگزاران حکومتی نیازمند شناخت دقیق آنان از جهت تعهد و تخصص است و از طرفی، پس از گزینش، تحقیق و تفحص از عملکرد سازمانها و نهادهای دولتی و اجتماعی یا تحقیق دربارهی شئون و وظایف اجتماعی آنان و جریان امور بر طبق هنجارهای مکتبی، بر نظارت و بازرسی کارکنان متوقف است.
ج) حرام بودن تجسس و ممنوعیت آن تا جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار نباشد، وگرنه به مقتضای قاعدهی اهمّ و مهمّ، مصلحت «اهمّ» مقدم میشود و جستجو و تفتیش برای کشف خلاف یا توطئه، روشن شدن حقایق، و شناسایی کارشکنان مجاز میگردد. ضرورت وجود دستگاههای اطلاعاتی در حکومت اسلامی که مربوط به سرنوشت جامعه و پیشگیری از نفوذ عوامل بیگانه و توطئه و تخریب آنان است، امری «اهمّ» است و نمیتوان امت را در برابر کاستیها و توطئهها بیدفاع ساخت.
د) حاکمیت دینی و قرآنی را که به بهای خون هزاران شهید و جانباز به دست آمده است باید حفظ نمود و به علاوه، صیانت از نفوس مسلمانان و صالحان و برگزیدگان و خدمتگزاران امت اسلامی امری الزامی است و این دو، جز با کار اطلاعاتی و قطع تمام خارها و موانع ممکن نیست.
منابع تحقیق :
- قرآن مجید.
- نهج البلاغه.
- آذر نوش؛ آذرتاش (1379ش). فرهنگ معاصر عربی به فارسی؛ تهران؛ انتشارات نی.
- آمدی، عبدالواحد بن محمد (1366). غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: مصطفی درایتی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
- ابن اثیر (1386ق). الکامل فیالتاریخ، بیروت، دار صادر للطباعه والنشر و دار بیروت للطباعه والنشر.
- ابن جوزی (1412ق). المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- ابن حبّان، محمد (1414ق). صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأنؤوط، بیروت، مؤسسه الرساله.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1363). تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه وآله وسلم)، تصحیح و تعلیق: علی أکبر غفاری، چاپ دوم، قم المشرفه، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
- ابن فارس؛ أحمد بن فارس بن زکریا (1404). معجم مقاییس اللغه؛ تحقیق: عبدالسلام محمدهارون؛ قم، مكتبه الإعلام الإسلام.
- ابن کثیر (1408ق). البدایه والنهایه، تحقیق: علی شیری، چاپ اول، بیروت، دار إحیاءالتراث العربی.
- ابن کثیر (1396ق). السیره النبویه، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر والتوزیع.
- ابن منظور؛ جمال الدین محمد بن مکرم (1363). لسان العرب؛ قم؛ نشرالأدب الحوزه.
- ابن هشام حمیری (1383ق). السیره النبویه، تحقیق: محمل محیی الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبه محمد على صبیح وأولاده.
- ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث (1410ق). سنن ابی داود، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
- ابوالفتوح رازی؛ حسین بن علی (1408ق). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن؛ مشهد؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- بخاری، محمد بن اسماعیل (1401ق). صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر للطباعه والنشر و التوزیع.
- برقی، أحمد بن محمد بن خالد (1330). المحاسن، تحقیق: سید جلال الدین حسینی، طهران، دارالكتب الإسلامیه.
- بروجردی، سید حسین (1412ق). جامع احادیث الشیعه، قم: منشورات مدینه العلم.
- حر عاملی، محمدبنحسن (1414ق). وسائلالشیعه، چاپ دوم، قم: مؤسسهی آل البیت لإحیاءالتراث.
- حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، (بیتا)، تذکره الفقهاء، تهران، منشورات المکتبة المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، دو جلد، چاپ سنگی.
- ابن میثم بحرانی، میثم بن علی بن میثم (1362). شرح نهج البلاغه، قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی.
- حمیری قمی، عبدالله بن جعفر (1413ق). قرب الأسناد، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم السّلام) لإحیاء التراث.
- حسین بن سعید کوفی (1404ق). المؤمن، چاپ اول، قم، مدرسه الإمام المهدی.
- ری شهری، محمد (1416ق)، میزان الحکمه، چاپ اول، قم، دارالحدیث.
- سعادت پرور، علی (1374ش)، سر الإسراء فی شرح حدیث المعراج، چاپ اول، قم، مکتبهالتشیع.
- سیوطی، جلال الدین (1401ق). الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
- سیوطی، جلال الدین، (بیتا)، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر.
- شریف قرشی، باقر (1395ق). حیاه الإمام الحسین (علیه السّلام)، چاپ اول، نجف أشرف، مطبعه الآداب.
- صدوق، محمد بن حسین (1368)، ثواب الأعمال، چاپ دوم، قم، منشورات الشریف الرضی.
- صدوق، محمد بن حسین (1362). الخصال، تصحیح و تعلیق: علی أکبر غفاری، قم المشرفه، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
- طباطبایی، سید محمد حسین (1370). سنن النبیّ (صلی الله علیه وآله وسلم)، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
- طباطبایی؛ سید محمد حسین (1374). المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی؛ قم؛ انتشارات اسلامی جامعه مدرسین.
- طبرسی؛ فضل بن حسن (1360). مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تهران؛ انتشارات فراهانی.
- طبری، محمد بن جریر، (بیتا)، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
- طبری، محمد بن جریر (1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
- طریحی؛ فخرالدین (1362). مجمع البحرین؛ چاپ دوم؛ تهران؛ انتشارات مرتضوی.
- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (1415ق). تفسیر نورالثقلین، محقق و مصحح: هاشم رسولی محلاتی، قم: اسماعیلیان.
- عطاردی، عزیزالله (1406)، مسندالإمامالرضا (علیه السّلام)، مشهد، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس الرضوی.
- فخررازی، محمد بن عمر (1420ق). مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- فراهیدی؛ خلیل بن احمد (1410ق). العین؛ تحقیق: مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی؛ چاپ دوم، 1410؛ قم؛ مؤسسه دار الهجره.
- فیض کاشانی، محسن (1370). التحفهالسنیه فی شرح النخبه المحسنیه؛ تهران؛ شرکت سهامی طبع کتاب.
- قرطبی؛ محمدبن احمد (1364). الجامع لاحکام القرآن؛ تهران؛ انتشارات ناصر خسرو.
- کلینی، محمدبن یعقوب (1365). الکافی، تعلیق: علی أکبر غفاری، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
- لیثی واسطی، علی بن محمد (بیتا). عیون الحکم والمواعظ، تحقیق: حسین حسینی بیرجندی، چاپ اول، قم، دارالحدیث.
- متقی هندی (1409)، کنزالعمال، تصحیح: شیخ صفوه السقا، بیروت، مؤسسة الرساله.
- مجلسی، محمد باقر (1403ق). بحارالأنوار، تحقیق و تصحیح: جمعی از محققان، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج، (بیتا)، الجامع الصحیح، بیروت، دارالفکر.
- مصطفی، ابراهیم و دیگران (1426ق). المعجم الوسیط، تهران، مؤسسه الصادق للطباعه و النشر.
- مکارم شیرازی؛ ناصر (1374). تفسیر نمونه؛ تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- نجفی صاحب جواهر؛ محمد حسن (1363). جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ تهران؛ دارالکتب الاسلامیه.
- نجفی، هادی (1416ق). ألف حدیث فی المؤمن، چاپ اول، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
- نمازی شاهرودی، علی (1418ق). مستدرک سفینه البحار، تحقیق و تصحیح: حسن نمازی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
- نوری طبرسی، میرزاحسین (1408ق). مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث.
- یعقوبی، أحمد ابن أبی یعقوب، (بیتا)، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار الصادر.
پینوشتها:
1- مدرّس حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه نیشابور.
منبع مقاله :چیتسازان، امیرحسین، (1388)، آموزش عالی درگسترهی تاریخ و تمدن اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.