آسوده باشيد تا قدرتمند شويد

«هرشب مردم ايالات متحده ي آمريکا براي اينکه راحت بخوابند به بيش از شش ميليون قرص خواب نياز دارند.» اين جمله ي وحشتناک را چندين سال قبل از زبان صاحب يک کارخانه ي داروسازي در گردهمايي صاحبان اين صنعت شنيدم.اگرچه جمله ي او براي من باورکردني نبود اما کساني که از اوضاع اطلاع دارند مي گويند که اين عدد خيلي کمتر از ميزان واقعي است.
سه‌شنبه، 12 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسوده باشيد تا قدرتمند شويد
آسوده باشيد تا قدرتمند شويد
آسوده باشيد تا قدرتمند شويد

نويسنده:نورمن وينسنت پيل
مترجم:اسماعيل حسيني


مثبت انديشي-قسمت چهاردهم
«هرشب مردم ايالات متحده ي آمريکا براي اينکه راحت بخوابند به بيش از شش ميليون قرص خواب نياز دارند.»
اين جمله ي وحشتناک را چندين سال قبل از زبان صاحب يک کارخانه ي داروسازي در گردهمايي صاحبان اين صنعت شنيدم.اگرچه جمله ي او براي من باورکردني نبود اما کساني که از اوضاع اطلاع دارند مي گويند که اين عدد خيلي کمتر از ميزان واقعي است.
در واقع از منبع موثق ديگري هم شنيده ام که مردم آمريکا روزانه حدود دوازده ميليون قرص خواب آور مصرف مي کنند.اين مقدار قرص خواب آور کافي است تا ازهردوازده نفرآمريکايي يک نفر را به خواب ببرد.آمار نشان مي دهد که ميزان استفاده از قرص هاي خواب آور در سال هاي اخير هزار درصد افزايش پيدا کرده است.اما به تازگي جمله اي بسيار وحشتناک تر از جمله هاي قبل شنيده ام.بنا به گفته ي معاون رئيس يک کارخانه ي بزرگ داروسازي،سالانه تقريباً هفت بيليون قرص در آمريکا مصرف مي شود و با اين حساب ميزان مصرف شبانه ي قرص هاي خواب آور نوزده ميليون قرص مي شود.
اين وضعيت بسيارتأسف انگيز است.خواب فرايندي طبيعي و نيروبخش است.هرکس پس از يک روز کار بايد بتواند خواب آرامي داشته باشد اما ظاهراً مردم هنر خوابيدن را فراموش کرده اند.من فرصت خوبي براي بررسي اين موضوع دارم و به شما مي گويم که مردم به قدري عصبي شده اند که ديگر غيرممکن است با موعظه کردن بتوان آنها را خواب کرد.اين وضعيت بسيارنگران کننده است.
يک مقام رسمي در شهر واشنگتن که عاشق اعداد و ارقام،به خصوص اعداد نجومي و حيرت انگيزاست به من گفت که سال گذشته جمعاً هفت و نيم بيليون مورد سردرد در ايالات متحده وجود داشته است.به اين ترتيب تقريباً هر نفر در سال پنجاه مرتبه سردرد گرفته است.آيا شما سهميه ي امسالتان را دريافت کرده ايد؟اين مقام رسمي به من نگفت که اين ارقام را از کجا به دست آورده اما مدت کوتاهي پس از گفت و گويي که با او داشتم گزارشي را خواندم که مي گفت صنعت داروسازي درسال گذشته هفده ميليون پوند قرص آسپرين فروخته است.به قول نويسنده اي شايد اين دوره را بتوانيم به درستي عصر آسپرين بناميم.منبع موثقي اظهار مي دارد که از هر دو تخت بيمارستاني در يکي را بيماري اشغال کرده که به دليل ابتلا به ميکروب يا بيماري جسمي يا تصادف رانندگي بستري نشده است؛بلکه به اين خاطر بستري شده که نمي تواند به احساساتش نظم بدهد.
در درمانگاهي پانصد بيماربه طوردقيق مورد معاينه قرار گرفتند و مشخص شد که سيصدوهشتادوشش نفريا هفتاد وهفت درصد از آنها به دليل مشکلات روان تني(بيماري جسمي که تا حد زيادي به دليل حالات روحي ناسالم به وجود مي آيد)بيمارشده بودند.درمانگاه ديگري در مورد تعداد زيادي از موارد زخم معده تحقيقي انجام داد و نتيجه ي تحقيق اين شد که تقريباً نيمي از بيماران،نه به دليل مشکلات جسمي بلکه به خاطر نگراني بيش از اندازه،نفرت بيش از اندازه،احساس گناه بيش از اندازه يا فشارعصبي به اين بيماري دچار شده بودند.
پزشکي در يک درمانگاه ديگرمشاهده کرد که علي رغم پيشرفت هاي خارق العاده ي علمي،پزشکان مي توانند با استفاده از علم تنها کمتر از نيمي از بيماراني را که به آنها مراجعه مي کنند درمان کنند.او اظهار مي دارد که در بسياري از موارد،بيماران افکاربيمارذهنشان را به جسمشان برمي گردانند.درميان اين افکار بيمارگونه،نگراني و فشارعصبي از بقيه برجسته تر هستند.
وقتي کسي به درمانگاه ما مراجعه مي کند اولين مشاوري که با او ملاقات مي کند يک روانشناس است که با روشي دقيق و توأم با مهرباني مشکل مراجعه کننده را بررسي مي کند و به او مي گويد چرا اينگونه رفتار مي کند و وضعيتش چنين است.دانستن اين نکته بسيار اهميت دارد.مثلاً چرا شما تمام عمرتان از عقده ي حقارت رنج برده ايد يا چرا هميشه دچار ترس هستيد يا چرا کينه در دل شما جا دارد و آن را پرورش مي دهيد؟چرا هميشه کمرو و کم حرف بوده ايد ؟چرا کارهاي احمقانه مي کنيد يا حرف هاي نا به جا مي زنيد؟اين پديده به خودي خود اتفاق نمي افتد .دليلي براي اينکه چرا چنين کارهايي مي کنيد وجود دارد و مهم ترين روز زندگي شما روزي است که عاقبت دليل کارهايتان را کشف مي کنيد.شناخت خود،آغاز اصلاح خود است.
مشکلي که معمولاًبا آن مواجه مي شويم،مشکل فشار عصبي است.اين مشکل را تا حد زيادي مي توان بيماري فراگير مردم دانست.بانک سلطنتي کانادا مدتي پيش ماهنامه ي خبري خود را با عنوان "بياييد سرعت خود را کم کنيم"به طور کامل به اين موضوع اختصاص داد.در قسمتي از اين نشريه آمده است:«اين خبرنامه قصد ندارد به عنوان مشاورسلامت جسمي و رواني خوانندگان عمل کند اما قصد دارد مشکلي را که مايه ي عذاب تمام افراد بزرگسال در کانادا است ازبين ببرد.»
خبرنامه ي اين بانک مي گويد:«ما قربانيان فشارعصبي فزاينده هستيم؛مشکل مي توانيم استراحت کنيم.سيستم عصبي حساس شده ي ما دائماً تحت فشار است.تمام روز و حتي شب درحال بدو بدو هستيم.به طور کامل زندگي نمي کنيم.بايد چيزي را که کارلايل«غلبه آرام روح برشرايط »مي ناميد دوباره به ياد بياوريم.
وقتي يک مؤسسه ي برجسته ي بانکي توجه مشتريان را به اين واقعيت جلب مي کند که آنها نمي توانند از زندگي چيزي را که واقعاً مي خواهند به دست بياورند چون قرباني فشارعصبي هستند،معلوم مي شود که واقعاً زمان آن فرا رسيده که فکري به حال اين مشکل کنيم.
در شهر سنت پترزبورگ فلوريدا دستگاهي را در خيابان ديدم که روي آن نوشته شده بود:«فشار خون شما چقدر است؟»مي توانستيد سکه اي به درون دستگاه بيندازيد و ازفشارخون خود با خبرشويد.وقتي مي توانيد با انداختن يک سکه به درون دستگاه از ميزان فشارخون خود باخبرشويد معلوم مي شود که بسياري از افراد به مشکل فشار خون گرفتار هستند.
يکي از آسان ترين روش ها براي پايين آوردن فشارعصبي تمرين روش آسان گرفتن کارهاست.تمام کارهايتان را آرام تر،بدون شتاب زدگي و بدون فشار انجام بدهيد.دوست خوب من برانچ ريکي،مرد مشهوردنياي بيسبال،يک بار به من گفت او هرگز ازبازيکني که بيش از حد به خودش و ديگران فشار بياورد استفاده نمي کند.براي اينکه بازيکني در ليگ بزرگ بيسبال موفق شود بايد در تمام حرکات و ذهن او جرياني از قدرت طبيعي وجود داشته باشد.مؤثرترين شيوه براي ضربه زدن به توپ شيوه ي بدون زور زدن است. دراين شيوه تمام عضلات قابليت انعطاف دارند و در يک قدرت هماهنگ با هم عمل مي کنند.اگر سعي کنيد توپ را محکم بزنيد يا پاره مي شود و يا اينکه اصلاً نمي توانيد به آن ضربه بزنيد.اين موضوع درمورد گلف،بيسبال و هر ورزش ديگري صدق مي کند.
سال ها پيش در يک دوره مسابقه ي جهاني بيسبال،تاي کاب که کي از بزرگ ترين قهرمانان اين رشته است چهار ضربه ي فرار چوب زن به ثمررسانيد و تا آنجا که خبردارم هنوز کسي اين رکورد را نشکسته است.تاي کاب چوب بيسبالي را که با آن اين نمايش حيرت انگيز را انجام داده بود به يکي از دوستانم هديه کرد.يک روز دوستم اجازه داد که اين چوب را در دست بگيرم .با نهايت احترام آن را در دست گرفتم.درحال و هواي بازي قرار گرفتم و ژست ضربه زدن به توپ را گرفتم .البته حالت ضربه زدن من به هيچ وجه شباهتي به تاي کاب افسانه اي نداشت.راستش را بخواهيد دوست من که زماني خودش هم در ليگ بيسبال بازي مي کرد خنديد و گفت:«تاي کاب هيچ وقت اين طور به توپ ضربه نمي زد .تو خيلي خشک و منقبض هستي.معلوم است که داراي زياد زور مي زني.ضربه ي تو به احتمال زياد خراب مي شود.
تماشاي بازي و ريتم حرکات تاي کاب زيبا و لدتبخش بود.انگار او و چوب بيسبالش يکي بودند .وقتي مي ديديد با چه راحتي به توپ ضربه مي زند چاره اي جز تحسين کردن او نداشتيد .او استاد راحت ضربه زدن بود.اين موضوع درباره ي تمام افراد موفق صدق مي کند.اگر کارهاي کساني را که واقعاً کارآمد هستند تحليل کنيد متوجه مي شويد که انگار همه ي کارها را راحت و با حداقل تلاش انجام مي دهند.آنها با اين شيوه حداکثر قدرت خود را آزاد مي کنند.
يکي از دوستانم که تاجر مشهوري است و کارهاي مهم و متنوعي انجام مي دهد هميشه راحت به نظر مي رسد.همه ي کارهايش را با کارايي و سرعت انجام مي دهد اما هرگز شتاب زده نيست.هرگز مانند کساني که نمي توانند زمان يا کارشان را درست مديريت کنند نگران و خسته نيست.از او درباره ي راز قدرتش سؤال کردم.
لبخندي زد و گفت:«اي،راستش رازي در کار نيست.فقط سعي مي کنم کارهايم را با خداوند هماهنگ کنم.همه اش همين است.من و همسرم هر روز صبح بعد از صبحانه براي مراقبه به اتاق نشيمن مي رويم .يکي از ما مطلب الهام بخشي را با صداي بلند مي خواند تا به حالت مراقبه فرو برويم .ممکن است اين مطلب يک شعرياجملاتي از يک کتاب باشد.
بعد از آن آرام مي نشينيم و هريک از ما به روش خودش دعا يا مراقبه مي کند بعد هر دو با صداي بلند مي گوييم که خداوند دارد ما را از قدرت و انرژي سرشار مي کند .اين مراسم دقيقاً پانزده دقيقه طول مي کشد و هرگز آن را از دست نمي دهيم.بدون آن نمي توانيم به زندگي ادامه دهيم و از پا درمي آييم .در نتيجه ي اين کار ،هميشه بيش از نيازم انرژي و قدرت دارم.»اين مرد کارآمد چنين گفت.
مردان و زناني را مي شناسم که از اين روش يا روش هاي مشابه براي کم کردن فشارعصبي استفاده مي کنند .امروزه اين روش عموميت پيدا کرده و طرفداران زيادي دارد.
صبح يک روز فوريه داشتم با عجله درايوان هتلي در فلوريدا با يک بغل نامه که تازه از دفترم در نيويورک رسيده بود به سرعت راه مي رفتم .براي تعطيلات نيمه ي زمستان به فلوريدا آمده بودم اما نتوانسته بودم عادت خواندن نامه ها در اول صبح را ترک کنم.همين طور که با عجله راه مي رفتم تا يکي دو ساعت به نامه ها برسم دوستي که در يک صندلي راحتي نشسته بود و کلاهش را روي صورتش گذاشته بود مرا متوقف کرد و با لهجه ي آرام و دلنشين جنوبي اش گفت:«دکتر،با اين عجله کجا مي روي؟اين نحوه ي کار کردن زير آفتاب نيست.بيا اينجا و روي يکي از اين صندلي هاي راحتي بنشين وبه من کمک کن يکي از بزرگ ترين هنرها را تمرين کنم.»
من که از اين حرف شگفت زده شده بودم گفتم:«به تو کمک کنم يکي ازبزرگ ترين هنرها را تمرين کني؟»
جواب داد:«بله ،هنري که متأسفانه دارد منسوخ مي شود.ديگر تعداد کمي از افراد مي دانند چطور آن را انجام بدهند.»
پرسيدم:«خُب.لطفاً به من بگو که اين چه هنري است.من که نمي بينم چيزي تمرين کني.»
گفت:«چرا،دارم تمرين مي کنم.دارم هنرنشستن زيرنورآفتاب را تمرين مي کنم.اينجا بنشين و بگذار نورآفتاب روي صورتت بتابد.آفتاب گرم است و بوي خوبي دارد.به تو آرامش دروني مي دهد.هرگزتا به حال به خورشيد فکرکرده اي ؟او هرگز عجله ندارد ،هيجان زده نمي شود.آرام و آهسته کار مي کند و سرو صدا راه نمي اندازد-زنگ نمي زند،تلفن جواب نمي دهد-فقط مي درخشد و در يک صدم ثانيه بيشتر ازتمام کارهايي که من و تو تا آخرعمرمي توانيم انجام بدهيم کارمي کند .به کارهايي که مي کند فکرکن .باعث مي شود گل هل شکفته شوند،درخت ها رشد کنند،زمين گرم شود،ميوه ها و سبزي ها رشد کنند و غلات آماده ي برداشت شوند.آب را از زمين بلند مي کند و دوباره به زمين مي گرداند .باعث مي شود که انسان احساس آرامش کند.»
«وقتي زيرنورآفتاب مي نشينم و مي گذارم درمن اثرکند اشعه هايش را به درون من مي فرستد و به من انرژي مي دهد .البته براي اين کار بايد وقت بگذارم و زيرآفتاب بنشينم.پس حالا آن نامه ها را کنار بگذار و اينجا در کنار من بنشين.»
اين کار را کردم و وقتي به اتاقم برگشتم و مشغول خواندن نامه ها شدم در يک چشم به هم زدن آنها را تمام کردم و هنوز قسمت بيشتر روزرا براي لذت بردن از تعطيلات و نشستن زير آفتاب در اختيار داشتم.
البته افراد تنبل زيادي را مي شناسم که تمام عمرشان را زير نورآفتاب نشسته اند و هرگز به جايي نرسيده اند.نشستن و استراحت کردن با هم خيلي فرق دارند .اما اگرشما بنشينيد و استراحت بکنيد و به خدا فکر کنيد و خودتان را با او هماهنگ کنيد و آماده سرازيرشدن قدرتش به درونتان باشيد در اين صورت نشستن شما تنبلي نيست.در واقع اين بهترين راه براي تجديد قوا کردن است .اين کار مولد انرژي مؤثر است:آن نوع انرژي که شما آن را به جريان مي اندازيد نه آن نوع انرژي که شما را به حرکت وا مي دارد.
راز اين کار در اين است که ذهنتان را آرام کنيد،از نشان دادن واکنش هاي عجولانه خود داري و شيوه ي تفکرآرامش بخش را تمرين کنيد.اصل اين هنر اين است که سرعتتان را کاهش بدهيد و مسئوليت هايتان را با ذخيره کردن انرژي به انجام برسانيد .خوب است يک يا دو برنامه ي کاري طرح کنيد تا با استفاده از آنها بتوانيد در تمرين استفاده از قدرت با راحتي و آسودگي استاد شويد.
يکي از بهترين روش ها در اين زمينه را کاپيتان ادي ريکن بيکر به من پيشنهاد کرده است.او که مردي بسيار پرمشغله است به نحوي ترتيب کارها را مي دهد که بتواند وظايفش را با ذخيره کردن نيرو به انجام برساند .من کاملاً به طور اتفاقي توانستم به قسمتي از رازش پي ببرم.
با او مشغول فيلم برداري يک برنامه ي تلويزيوني بوديم.مطمئن بوديم که کار به سرعت انجام مي شود به همين خاطر او را آزاد گذاشته بوديم تا به کارهاي متنوعي که در برنامه ي روزانه اش داشت برسد.
به هرحال برنامه ي فيلم برداري بيش از آنچه انتظار داشتيم به تأخير افتاد.اما متوجه شدم که کاپيتان اصلاً از خودش ناراحتي نشان نمي دهد.او عصبي و نگران نشد.در اتاق بالا و پايين نمي رفت و ديوانه وار به اينجا و آنجا تلفن نمي زد .در عوض با خوشرويي اين موقعيت را پذيرفته بود.در استوديوي فيلم برداري يکي دو تا صندلي راحتي قديمي گذاشته بودند که احتمالاً مربوط به دکور صحنه ي برنامه ي ديگري بود.او با حالتي بسيار آسوده روي يکي از اين صندلي ها مي نشست.
من هميشه تحسين کننده ي ادي ريکن بيکربوده ام و اين بار هم آرامشش را تحسين کردم.گفتم:«مي دانم که چقدر گرفتار هستي،و تعجب مي کنم چطورمي تواني آرام و خونسرد با اين آرامش خاطراينجا بنشيني .»
خود من به خاطراينکه وقت زيادي از کاپيتان ريکن بيکرگرفته بوديم ناراحت بودم به همين خاطر پرسيدم:«چطور مي تواني اينقدر خونسرد باشي؟»
در حالي که مي خنديد جواب داد:«من فقط به چيزي که تو موعظه مي کني عمل مي کنم.بيا،سخت نگير.اينجا کنار من بنشين.»
صندلي راحتي ديگر را کنار صندلي او گذاشتم و خودم هم کمي استراحت کردم .بعد گفتم:«ادي مي دانم روشي براي رسيدن به اين آرامش داري.لطفاً آن را برايم توضيح بده.»
او مرد متواضعي است اما وقتي اصرار کردم فرمولي به من داد که مي گويد اغلب آن را به کار مي برد.حالا خود من هم از اين فرمول استفاده مي کنم و بايد بگويم که بسيارمؤثر است.اين فرمول به شرح زير است:
اول،بدنتان را شل کنيد.اين کار را روزي چند مرتبه انجام دهيد .تمام عضلات بدن را آزاد کنيد.خودتان را به شکل يک چتر دريايي تصورکنيد که اجازه مي دهد بدنش کاملاً شل شود.يک گوني سيب زميني يکي يکي قل بخورند و از گوني خارج بشوند .تصورکنيد که آن گوني سيب زميني هستيد .چه چيزي از يک گوني سيب زميني خالي آسوده تر است؟
عامل دوم در اين فرمول خالي کردن ذهن است.هر روز چند مرتبه ذهنتان را از تمام ناراحتي ها،کينه ها،عصبانيت ها،و نااميدي ها خالي کنيد.اگر ذهنتان را به طور مرتب خالي نکنيد اين افکار ناخوشايند روي هم انبار مي شود،آن وقت لازم است که ذهنتان را يک مرتبه خالي کنيد.ذهنتان را از تمام عواملي که مانع از راحت جريان پيدا کردن قدرت مي شود خالي کنيد.
سوم،تفکر معنوي داشته باشيد.فکرکردن به طورمعنوي به اين معناست که در زمان هاي نامنظم ذهنتان را متوجه خدا کنيد.حداقل روزي سه مرتبه چشمتان را به تپه ها بدوزيد .اين کار شما را با نظم خداوند هماهنگ مي کند و وجود شما را دوباره از آرامش پرمي کند.
اين برنامه ي سه مرحله اي به شدت مرا تحت تأثير قرار داد و چند ماه آن را تمرين کردم.اين روش براي آرامش يافتن و انجام دادن راحت کارها عالي است.
از دوستم دکتر تيلربرکو ويتس هنر راحت کار کردن را تا حد زيادي آموخته ام.او اغلب وقتي تحت فشار قرار مي گيرد ،وقتي مطبش پراز بيمار است و تلفن دائماً زنگ مي زند ناگهان دست از کار مي کشد روي ميزش خم مي شود و با خداوند با لحني که طبيعي و احترام آميزاست صحبت مي کند.من سبک دعا کردن او را دوست دارم.او مي گويد که معمولاً اين طور دعا مي کند:«خدايا ببين،من دارم به خودم زياد فشارمي آورم.دارم عصبي مي شوم.اينجا دارم به مردم مي گويم که سعي کنند آرام باشند حالا خودم بايد آرام بودن را تمرين کنم.حالا آرامش شفابخشت را براي من بفرست.به من خونسردي ،آرامش و قدرت بده و انرژي عصبي مرا ذخيره کن تا بتوانم به مراجعينم کمک کنم.»
او يکي دو دقيقه آرام مي ايستد بعد ازخداوند تشکر مي کند و با قدرت کامل و به راحتي به ادامه ي کارش مي پردازد.
اغلب وقتي در اطراف شهربه ديدن بيمارانش مي رود در راهبندان گير مي کند.او روش بسيار جالبي براي استفاده از اين تأخيرهاي آزاردهنده براي استراحت و آرامش پيدا کردن دارد.ماشينش را خاموش مي کند و درصندلي اش فرو مي رود،سرش را به پشتي صندلي تکيه مي دهد،چشمانش را مي بندد و گاهي به خواب مي رود.مي گويد دليلي براي نگران شدن از خواب رفتن پشت فرمان ماشين ندارد چون از صداي خراش بوق زدن راننده ها ،وقتي ترافيک به جريان مي افتد،بيدار مي شود.
اين وقفه هاي ميان راه بندان براي استراحت کردن تنها يکي دو دقيقه طول مي کشد اما براي تجديد انرژي بسيار ارزشمند است.اگر بدانيد چه دقايق يا ثانيه هايي در طول روز براي استراحت دراختيار داريد شگفت زده خواهيد شد.حتي اگر درچنين دقايق کوتاهي از قدرت خداوند کمک بگيريد مي توانيد از استراحت و آرامش کافي برخوردار شويد.اين طول مدت زمان استراحت نيست که مولد قدرت است بلکه کيفيت آن است.
شنيده ام که راجر بابسون ،کارشناس مشهور آمار،اغلب به يک مکان خالي مي رود و آرام مي نشيند.دعا مي خواند و با اين کار آرامش مي يابد و تجدبد قوا مي کند .ديل کارنگي،وقتي تحت فشار قرار مي گرفت،عادت داشت و پانزده دقيقه دعا و مراقبه کند.او مي گفت در شلوغ ترين اوقات براي اين کار از دفترش خارج مي شد.اين مثال نشان مي دهد که مي توانيم زمان را در اختيار بگيريم و اختيارمان را به دست زمان ندهيم.همچنين نشان مي دهد بايد مراقب باشيم که فشار عصبي ازحدي که قابل مهارنيست بيشتر نشود.
يک شب درقطاري با دوستي ملاقات کردم.اين مرد نماينده ي است و به من گفت که دارد به حوزه ي انتخاباتي اش مي رود تا دراجتماع رأي دهندگانش سخنراني کند.گفت که اين جمع به خصوص که مي خواست برايشان سخنراني کند احساس دوستانه اي نسبت به او ندارند و احتمالاً سعي مي کنند شرايط دشواري را براي او به وجود بياورند.اگرچه آنها نماينده ي گروه اقليت در حوزه ي او بودند اما قصد داشت با آنها ملاقات کند.
«آنها شهروندان اين کشورهستند و من نماينده ي آنها هستم .اگر بخواهند حق دارند با من ملاقات کنند.»
گفتم:«به نظر نمي رسد از اين موضوع زياد نگران باشي.»
جواب داد :«نه،اگرنگران بشوم ناراحت و مضطرب خواهم شد و در اين صورت نمي توانم به خوبي براوضاع مسلط باشم.»
پرسيدم :«آيا روش به خصوصي براي اداره کردن چنين وضعيت پرتشنجي داري؟»
جواب داد:«آه،بله.آنها جماعت پر سر وصدايي خواهند بود.اما من به شيوه ي خودم با چنين موقعيتي برخورد مي کنم بدون اينکه دچار فشارعصبي بشوم.نفس عميق مي کشم ،آرام صحبت مي کنم ،صادقانه حرف مي زنم ،با احترام و دوستانه با آنها برخورد مي کنم،براعصابم مسلط هستم و به خدا توکل مي کنم که تا آخر به من کمک کند.»
اين نماينده ي ادامه داد:«واقعيت مهمي را ياد گرفته ام و آن اين است که در هرموقعيتي آرامشم را حفظ کنم،راحت باشم،رفتاري دوستانه در پيش بگيرم،ايمان داشته باشم و حداکثر تلاشم را بکنم .در اين صورت مي توانم مشکلات را از پيش رو بردارم .»
ترديدي ندارم که اين نماينده ي مي تواند بدون فشارعصبي زندگي و کار کند و مهم ترازآن به هدف هايش هم برسد.
وقتي در مزرعه ام مشغول ساختن بنايي بودم،متوجه ي کارگري شدم که داشت بيل مي زد.داشت يک کپه شن را خالي مي کرد .منظره ي زيبايي بود.تا کمربرهنه شده بود و اندام لاغرو عضلاني اش با دقت وهماهنگي کارمي کرد.بيل را با ريتمي عالي بالا و پايين مي آورد.بيل را وارد توده ي شن مي کرد،با بدنش به آن فشارمي آورد و آن را تا جايي که مي شد در شن فرو مي کرد.بعد با حرکتي آرام و راحت بيل را بالا مي آورد و شن را خالي مي کرد،بدون اينکه ريتم حرکتش به هم بخورد.اين کار را بارها تکرار مي کرد و هربارحرکتش با قوس کامل بيل تمام مي شد.آدم احساس مي کرد که مي تواند با ريتم حرکت آواز بخواند .در واقع خود اوهنگام کار کردن آواز مي خواند.
وقتي سرکارگر به من گفت که او يکي از بهترين کارگرانش است اصلاً تعجب نکردم .سر کارگر اضافه کرد که او مرد خوش اخلاق وشادي است و کار کردن با او لذت بخش است.آن روز در مزرعه ي من مرد آسوده اي بود که با نيرويي شادي آفرين زندگي مي کرد و استاد <راحت کار کردن>بود.
استراحت از بازسازي منشاء مي گيرد و فرايند بازسازي بايد پيوسته باشد.انسان بايد به جريان پيوسته ي قدرت که از خداوند به درون فرد و از فرد به خداوند براي تجديد شدن جريان دارد وصل باشد.وقتي انسان هماهنگ با اين روند بازسازي نيرو زندگي کند به ارزش استراحت و راحت کار کردن پي مي برد.
حالا ده قانون به شما ارائه مي دهم که بتوانيد راحت کار کنيد.اين روش آزموده شده را به کار گيريد تا کار سخت برايتان آسان شود.اين قوانين به شما کمک مي کنند که استراحت کنيد و قدرتي داشته باشيد که راحت عمل مي کند.
1-خيال نکنيد که اطلس هستيد و دنيا را روي دوشتان گذاشته ايد.خودتان را تحت فشار نگذاريد.بيش از حد خودتان را جدي نگيريد.
2-تصميم بگيريد که کارتان را دوست داشته باشيد.دراين صورت کار کردن لذتبخش مي شود و ديگرجان کندن نيست.شايد به اين ترتيب نيازي نباشد مرتب شغلتان را عوض کنيد.خودتان را عوض کنيد تا شغلتان هم عوض شود.
3-براي کاربرنامه ريزي کنيد و مطابق اين برنامه ريزي کار کنيد.نداشتن سيستم و برنامه براي کار کردن باعث مي شود فکرکنيد کار روي سرشما خراب شده است.
4-سعي نکنيد همه ي کارها را يک دفعه انجام بدهيد.شبانه روز بيست و چهار ساعت است.به اين نصيحت عاقلانه توجه کنيد:«اين کار را من انجام مي دهم.»
5-نگرش خود را اصلاح کنيد.به ياد داشته باشيد که سختي و راحتي کار بسته به طرز فکر شماست.اگر فکر کنيد سخت است،سخت مي شود و اگر فکر کنيد راحت است آن کار راحت خواهد شد.
6-در کارتان کارآمد بشويد.«دانش قدرت است».هميشه انجام دادن کار به شکل درست راحت تر است.
7-تمرين کنيد که راحت کارکنيد.به خودتان فشار نياوريد.کار را راحت قبول کنيد.
8-خودتان را عادت بدهيد کاري را که امروز مي توانيد انجام بدهيد به فردا نياندازيد.جمع شدن کارهاي ناتمام کارشما را سخت تر مي کند.مطابق برنامه کار کنيد.
9-درباره ي کارتان دعا کنيد.به راحتي با دعا کردن به کارايي مي رسيد.
10-«شريک ناپيداي»خود را در کار سهيم کنيد.باري را که خداوند مي تواند از دوشتان بردارد قابل تصورنيست.خداوند در اداره،دفتر،کارخانه،مغازه و فروشگاه همانقدر حضور دارد که درمعبد .او خيلي بيشتر از شما درباره ي کارتان مي داند.کمک او کار شما را راحت خواهد کرد.
منبع:کتاب مثبت انديشي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.