عوامل مؤثر بر اختلافات خانوادگي

خانواده از مجموعه افرادي تشكيل شده كه مسوليتهاى متقابلى برعهده آنهاست. اين افراد نيازهاى مادى، عاطفى و اجتماعى دارند كه بايد در محيط خانواده برآورده شود. گذشته از اين، اعضاي خانواده معمولا بيشتر مدت زندگى و ساعات روزانه را با هم به سر مى برند، به گونه اي كه با هيچ فردي ديگر به اين ميزان تعامل ندارند. در عصر حاضر تماسهاي بين برخى اعضاي خانواده مانند كودكان و والدينشان كمتر شده،
جمعه، 22 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل مؤثر بر اختلافات خانوادگي
عوامل مؤثر بر اختلافات خانوادگي
عوامل مؤثر بر اختلافات خانوادگي





مقدمه

خانواده از مجموعه افرادي تشكيل شده كه مسوليتهاى متقابلى برعهده آنهاست. اين افراد نيازهاى مادى، عاطفى و اجتماعى دارند كه بايد در محيط خانواده برآورده شود. گذشته از اين، اعضاي خانواده معمولا بيشتر مدت زندگى و ساعات روزانه را با هم به سر مى برند، به گونه اي كه با هيچ فردي ديگر به اين ميزان تعامل ندارند. در عصر حاضر تماسهاي بين برخى اعضاي خانواده مانند كودكان و والدينشان كمتر شده، ولى تعامل بين آنها از نظر زمانى طولانى تر شده است؛ زيرا اميد زندگى بيشتر شده و گاه سه نسل سالها با هم زندگى مى كنند.(1) اعضاي خانواده، برخلاف بسيارى از گروههاي اجتماعى ديگر، معمولا افرادى از مراحل مختلف سنى و با جنسيت مختلف اند. همه اين عوامل باعث مى شود زمينه اختلاف بين اعضاي خانواده بيش از هر گروه اجتماعى ديگر باشد. البته دلبستگى ها و روابط عاطفى بسيار عميق در خانواده نيز بيش از هر گروه اجتماعى ديگر است. «خانواده به عنوان گروه، اعضايش را با احساس صميميت، همكاري و تشريك مساعى به هم پيوند مى دهد؛ يعنى رابطه اعضاى خانواده بر پايه صفت صميميت و زندگى اجتماعى در داخل گروه استوار است. صميميت مشخصه ي اساسى و غيرقابل تفكيك خانواده است و همين صفت آن را از ساير گروه هاى اجتماعى متمايز مى كند»(2) در صورتى كه عوامل دلبستگى در خانواده تضعيف نشود، بسيارى از اختلافات به كمك همين روابط عاطفى مثبت و بسيار نزديك، قابل حل و فصل است. در اين بخش، به بررسى عوامل اختلاف در خانواده و سپس به ارائه ي راه حلهاي پيشگيرانه و برطرف كننده برخى اختلافات مى پردازيم.
در بررسى عوامل مشكلات خانوادگى كه گاه خانواده ها را به فروپاشى كامل مى كشاند، به مواردى متعدد برمى خوريم كه در گستره اى از مسائل روانى، اجتماعى، فرهنگى، دينى، اقتصادى و جسمانى جاي مى گيرند. اينك با اذعان به تفاوت ميزان نقش اين عوامل در اختلافات خانوادگى، به بررسى اجمالى آنها مى پردازيم.
1. عوامل روان شناختى: از عوامل مؤثر در اختلافات خانواده، مسائل شناختى و هوش زوجين است. نقص در رشد و تحول اجتماعى و عقلانى و به عبارتى ديگر، عدم پختگى، موجب رفتارهاى نسنجيده و نامناسب با شرايط مختلف مى شود. افزون بر اين، واكنش مناسب به رفتارهاي ديگران نيز نيازمند تحول يافتگى مناسب است. همين مسئله زمينه ي اختلاف زن و شوهر را فراهم مى كند. در بسيارى موارد، افراد آگاهى كافى از وظايف و حقوق متقابل ندارند و به همين جهت، گاه در انجام وظايف و رعايت حقوق ديگران ناموفق اند. كم سن و سالى زن و مرد از عوامل ديگر اين امر است، به گونه اي كه پس از مدتى با فروكش كردن نسبى هيجان جنسى نبود رشد كافى يا بروز رفتارهاى ناسازگارانه روشن مى شود. اين مشكل در جامعه ما نيز ديده مى شود.(3) پژوهشى نشان داد كه سن ازدواج در زنان در شرف طلاق در مقايسه با افراد ديگر، به طور معنا داري كم تر است.(4) تفاوت زياد در بهره ي هوشى زن و مرد نيز زمينه اى براي اختلاف آنهاست. از آن جا كه هوش در انجام رفتار سازگار بسيار مؤثر است، فاصله زن و شوهر در آن به فاصله در رفتارها مى انجامد. افزون بر اين، درك متقابل نيز در صورت تفاوت هوشى زياد دشوار مى شود و افراد در ابراز واکنش مناسب، دچار تعارض خواهند شد.(5)
برخى اختلافات زن و مرد به چگونگى روابط كلامى و غيركلامى آنها باز مى گردد. عواملى در تعامل زن و مرد مانند ساير تعاملهاى اجتماعى اخلال ايجاد مى كند. بسيارى از افراد تصور مى كنند ديگران از مقاصد و مسائل آنان آگاهى دارند و همين امر موجب مى شود در روابط كلامى به بيان همه نكات نپرداخته، با كنايه و استعاره سخن گويند. استفاده از واژه هاي مبهمى مانند «اين»، «آن» و «چيز» نيز مانعى براي تفاهم است. افراد گاه در مقام توضيح و بيان مسائل، از واژه هايى كه در بردارنده ي معناي داورى و قضاوت است، استفاده مى كنند و همين امر موجب مى شود ناخواسته به داوري روي آورند. نكته ديگر آنكه برخى افراد براى بيان قدرشناسى، کم تر از الفاظ استفاده مى كنند، در حالى كه در انتقاد و ايراد گرفتن، صراحت بيشترى دارند و کم رويى نشان نمى دهند.(6) ارتباط دو سطحى نيز كه پيشتر به آن اشاره شد، عامل مهمى در اختلاف خانواده هاست. در متون اسلامى به اثر مخرب جدال يا بگومگو در روابط انسانى اشاره شده است؛ از جمله اين گه گذر زندگى را دشوار مى كند،(7) روابط عاطفى بين افراد را تضعيف مى نمايد(8) و به روابط دورويانه مى کشاند،(9) نوعى برتري جويي(10) و كينه ورزي(11) به دنبال دارد، از حرمت و احترام فرد مى كاهد،(12) و در مجموع افراد را به قطع روابط مى كشاند.(13) از آن جا كه در بگومگوها به ويژه بين زن و شوهر، افراد بيشتر به دنبال برتري جويي هستند و غالبا ناهشيارانه از رفتار مناسب سرباز مى زنند، حتى در موردى كه فرد احساس مى كند بر حق است، توصيه مى شود از جدال خودداري كند.(14)
در روابط غيركلامى، خودبرتربينى يا تكبر عاملى براى اختلاف است. تكبر معمولا در وضعيت بدنى فرد بروز مى کند. به نظر مى رسد خودمحورى و عدم پذيرش ويژگى هاى فردي ديگران، مانع مهمى براى تفاهم و همكاري در زندگى خانوادگى است. عدم شناسايى فرديت و تلاشهاى بيهوده در جهت يكسان سازى آمرانه فضاى خانواده هزينه هاي عاطفى سنگينى را بر اعضاي آن تحميل مى كند كه خود بيگانگى اعضا كم ترين و فروپاشى خانواده بزرگ ترين پيامد رفتار و نگرش فوق است؛ از اين رو، در متون اسلامى در مورد تكبر و خودمحورى نكوهشهايى وارد شده(15) و حتى گفته شده است كه اگر ذره اى تكبر در وجود فرد باشد، وارد بهشت نمى شود.(16)
در روابط عاطفى، عدم توجه به نيازهاى يكديگر به نارضايى در زندگى و اختلاف مى انجامد. گاه روابط عاطفى اعضاى خانواده با افراد بيرون خانواده قوى تر و با خود اعضاي خانواده سرد و منفى است. چنين خانواده اي با مشكلات جدي عاطفى روبه رو است و اعضا، خانواده را محيط مناسبى براى ارضاي نيازهاي عاطفى خود نمى بينند در روابط عاطفى بى اعتنايى، نفرت، وابستگى، حسادت و خودخواهى موجب كشمكشها در خانواده است.(17)
عدم ارضاي نيازهاي جنسى، عامل ديگري براي اختلاف زن و شوهر است. عدم توجه به نيازهاي جنسى يكديگر كه به ناتوانى، بن ميلى يا سردمزاجى فرد مربوط مى شود، با لطمه به روابط زن و شوهر، افراد را دچار عصبانيت و دلسردي نسبت به همسر و زندگى مى كند و به تدريج موجب بروز رفتارهاى پرخاشگرانه و در نهايت افسردگى مى شود. مشكل ترين وضعيت براي افرادى است كه همسرشان دچار سردمزاجى، بى ميلى جنسى يا نوعى اختلال جنسى است. اين افراد به دليل ممنوعيتها و شرايط اجتماعى، اقتصادي و خانوادگى، وابستگى به فرزندان و نگرانى نسبت به آينده، به ناچار شرايط را با فشار تحمل مى كنند. گاه ايرادگيري از هم، نارضايتى از زندگى، قهرهاى طولانى مدت، كوبيدن يكديگر، تهديد به جدايي، ابراز خستگى و تمارض، از عوارض برآورده نشدن نيازهاى جنسى زن و شوهر است.(18) ارضاي نيازهاى جنسى در خارج از محدوده ي خانواده نيز عاملى مهم در بروز اختلافهاي زن و شوهر است كه در جامعه ما نيز ديده مى شود. پژوهشى در كشور نشان داد كه در ميان زوجين متقاضى طلاق، 11% عدم تمكين و 2% سردمزاجى يا ناتوانى جنسى را عامل درخواست طلاق اعلام كرده اند.(19) در متون اسلامى نيز بر اهميت روابط جنسى در نظام خانواده و تأثير كوتاهى هريك از زوجين و رفتارهاى جنسى خارج از محدوده ي خانواده بر اختلافها(20) تأكيد شده است. عدم آمادگى مرد و رفتار نامناسب او در اين زمينه،(21) مشغوليت ذهنى و رفتاري به ديگران(22) و عدم توجه به نيازهاي مناسب زن؛(23) همچنين رفتارهاي خلاف شرع زن در حد جزئى يا بيشتر در گفتار و حركات كه بار جنسى دارد، به روابط جنسى مناسب و مطلوب زن و شوهر آسيب رسانيده، زمينه را براى مشكلات و فروپاشى خانواده فراهم مى آورد.(24)
2. عوامل اجتماعى و فرهنگى: هر خانواده فرهنگ ويژه اي دارد كه به اموري مانند نگرش خصوصى خانواده در رفتارها، سنتها و شيوه روابط با ديگران، مربوط مى شود.(25) زن و شوهر در دو خانواده جدا رشد يافته اند كه تفاوتهاي فرهنگى، علاقه ها و سليقه هاى گوناگون دارند؛ در نتيجه در روند سازگاري زوجين بايد برخى ويژگى ها و سليقه ها را پذيرفت و برخى را كنار گذاشت. عدم توجه به اين امر، اختلاف و ناسازگارى را در پى دارد. نوع تربيت هر خانواده نيز متفاوت است، به گونه اى كه شوخى ها و ساير رفتارهاى احتمالا آزاردهنده در هر خانواده در محدوده ي خاصى كه با خانواده ديگرى متفاوت است، تربيت يا مهار مى شود و همين نكته مى تواند موجب اختلاف گردد.(26)
عامل ديگري كه در اختلافات خانواده نقشى مهم دارد و با فرهنگ ويژه خانواده هاي اصلى زن و شوهر بى ارتباط نيست، دخالتهاي ديگران در تصميمها و امور زندگى خانواده جديد است. 27% از متقاضيان طلاق در ايران، دخالت بى جاي خويشاوندان و آشنايان را علت تقاضاى جدايي دانسته اند؛(27) اين عامل از نظر فراوانى در رتبه دوم عوامل مؤثر در طلاق قرار دارد. و چنان كه در بحث روابط خويشاوندى بيان شد، از آسيبهاي روابط خويشاوندى به شمار مى رود. البته اين روابط مى تواند حمايت اجتماعى و عاطفى مناسبى را براى افراد، به ويژه خانواده هاي نوپا، فراهم كند.
زندگى شهري و توسعه صنعت نيز زمينه اي براى اختلافات در خانواده است و تفاوت اين نوع زندگى با زندگى هاي پيشين را به راحتى مى توان در سرنوشت ازدواجها، ملاحظه كرد.(28) گسترش روابط اجتماعى، دور شدن از خانواده هاى اصلى و حمايت آنها، مشكلات خانواده ي هسته اي و تفاوتهاى فرهنگى بين زن و مرد، زمينه ي مناسب براي تحصيلات زنان، و موارد ديگر، از آثار توسعه هاي صنعتى جوامع كنونى است. همه اين امور مى تواند زمينه اى براي اختلافات در خانواده باشد. اختلاف بسيار در تحصيلات، انتظارات متفاوت را موجب مى شود و همين امر درك متقابل را دشوارتر مى سازد.
از ويژگى هاى زندگى صنعتى و پيشرفته ي كنونى، تأثير بسيار شديد و عميق محيط اجتماعى بر خانواده هاست. امروزه خانواده ها با گستره ي وسيعى از افراد با ويژگى هاي گوناگون كه گاه مرضى و مضر است، تعامل دارند. افراد در معاشرت با ديگران، خواه ناخواه و هشيارانه يا به طور ناهشيار، ويژگى هاي شناختى و عاطفى و رفتارى ديگران را در خود جاى داده(29) و با آنها همانندسازى مى كنند. اعضاي خانواده ها به ويژه زن و شوهر ممكن است در اثر معاشرتهاى مختلف، شيوه هايى را در پيش مى گيرند كه زمينه اي براى اختلاف درون خانواده است. در تعاليم اسلامى نيز نوع معاشرت و تأثير عميق آن مورد توجه قرار گرفته است؛(30) براي نمونه، معاشرت با افراد نادان و كم خرد،(31) بزهكاران و افراد داراي رفتارهاي نامناسب نهى(32) شده است.
بخشى از تأثير محيط كه بيش از روابط اجتماعى و معاشرتها، بر خانواده تأثير دارد، رسانه هاى جمعى به ويژه راديو و تلويزيون است. اكنون گرد هم آمدن شبانه ي خانواده، صرف غذا و حتى گفتگوي اعضاى خانواده، در ضمن تماشاى تلويزيون صورت مى گيرد. ارتباطات در خانواده هـا معمولا با توجه به تلويزيون، بريده و منقطع مى شود. البته خانواده هاى كم درآمد و كم سواد از تلويزيون بيشتر استفاده مى كنند، در حالى كه ديگران با ورزش، مسافرت، مطالعه كتاب، و امور ديگر اوقات فراغت خود را صرف مى كنند.(33) در حال حاضر در خانواده ها، بسيارى از فرصت هاى تعامل با يكديگر صرف تماشاى تلويزيون مى شود. صرف نظر از آثار مثبت تلويزيون، از جمله آثار تربيتى، تنوير افكار عمومى، آموزش، هدايت و كمك به افراد و حتى ايجاد وحدت در خانواده با جمع كردن افراد در خانه،(34) نبايد از آثار منفى آن غفلت كرد. زندگى خانوادگى نمايش داده شده در تلويزيون ايران، با سنتهاي خانوادگى متفاوت است، و اين مسئله در رابطه زن و شوهر، والدين و فرزندان، نوع خانواده هسته اى، نقشها در خانواده، مسؤليت مادرى، و رابطه ميان خواهران و برادران به راحتى قابل مشاهده است.(35) اين امور زمينه ي مناسبى را براى بروز تعارض در خانواده فراهم مى كند و از اين رو، بايد نقش تلويزيون را در كشمكشهاى خانوادگى جدى گرفت.
3. عوامل اقتصادى: بخش مهمى از اختلافات خانوادگى به مسائل اقتصادى باز مى گردد. تحقيقى در ايران نشان داد از ميان متقاضيان طلاق، 12% علت درخواست طلاق را مشكل امرار معاش، 4% بى كاري و 11% ندادن نفقه اعلام كرده اند. افزون بر اين، 49/6% اعلام كرده اند ميزان حقوق آنان در زمان طلاق كفاف زندگى شان را نمى داده است.(36) فقر و بيكاري، به ويژه مرد را تحت فشار قرار مى دهد و عاملى براى تعارضها به شمار مى رود. در متون اسلامى نيز به تأثير اين مشكل به فشارهاى خانوادگى،(37) و آثار ناخوشايند آن در زندگى دنيا و آخرت اشاره شده است(38) همچنين ممكن است توقعات مادى زياد در خانواده، موجب تعارض و اختلاف شود. مرد اگر توان برآوردن خواسته هاى روزافزون اعضاي خانواده را نداشته باشد، باتندى به آنها واكنش نشان مى دهد و زمينه رفتارهاى ناسازگارانه را فراهم مى كند، و يا حالت تسليم و درماندگى را پذيرفته، سررشته را از كف مى دهد و در هر صورت، نظام خانواده با مشكلات و اختلافات جدى روبه رو خواهد شد. از سوى ديگر، تجمل طلبى و غوطه ورشدن در مواهب مادي و احساس بى نيازى مستانه نيز به رفتارهاى برترى طلبانه(39) و ناسازگارى مى انجامد. گاه رسيدن ناگهانى يك خانواده به ثروت نيز به عاملى براى خودفراموشى و سركشى و اختلاف تبديل مى شود. توجه زياد به تجملات و ظواهر زندگي، زمينه اى براي دورشدن از روابط انسانى مناسب فراهم كرده(40) و افراد را به از خودبيگانگى گرفتار مى كند. در اين حالت، ارزشهاي اخلاقى و دينى جاي خود را به امتيازهاى مادى و تجملى مى دهند. از آن جا كه انسان در اين موارد سيرى ناپذير است،(41) هيچ گاه از زندگى و تعامل با ديگران رضايت نخواهد داشت؛(42) سپاس گزاري نيز در او كمرنگ شده و روابط افراد به سردى و نفرت مى گرايد.(43) مسائل مربوط به اشتغال مرد و زن نيز ممكن است زمينه برخى اختلافات شود. تصدي برخى مشاغل در فرهنگ ويژه خانواده ي زن يا مرد، ممكن است نامناسب به نظر آيد و موجب كشمكش زن و شوهر گردد. اشتغال زنان در بيرون خانه، با توجه به سنگينى مسؤليتهاى آنان به ويژه در فرهنگ ما، ممكن است آنان را از ايفاى مسوليتهاي خانوادگى ناتوان كرده و موجبات اختلاف را فراهم آورد. گاه اشتغال زن، زمينه اى براى استقلال و جدايى وى از خانواده مى شود. مسئله مادران مجرد در برخى كشورها، ناشى از همين استقلال طلبى است كه به نوعى كيان خانواده را به خطر انداخته است. همچنين كار بيش از حد كه موجب حضور كم تر در محيط خانواده است، به روابط عاطفى مناسب ضربه زده و موجبات اختلاف را فراهم مى كند.
4. عوامل جسمانى و بدنى: از عوامل مؤثر بر اختلاف در خانواده، بيمارى هاي جسمانى است كه سازگاري هاي جدي تري را مى طلبد و ممكن است اعضاي خانواده توانايى سازگارى با آنها را نداشته باشند. اختلالات روانى شديد نيز به مرتبه بالاتري از سازگاري نيازمند است. نازايى زن يا مرد ممكن است به سردى فضاي عاطفى خانواده بينجامد. فرزندداري در مرد نشانه كمال و در زن نوعى شكوفايى استعداد است.(44) فرزند نداشتن از مشكلات جدى برخى خانواده هاست كه گاه حل ناشدنى باقى مى ماند. ويژگى هاى ظاهرى و زيباشناختى نيز مسئله مهمى در خانواده است كه ممكن است در اثر عوارض پس از ازدواج مانند معلوليت و بيماري پديد آيد. اين مشكل بيشتر براي زن و مردهايى بروز مى كند كه بدون توجه به زيبايى هاى ظاهرى، به ازدواج اقدام كرده اند و پس از مدتى اين نكات براى آنها برجسته شده است. ناتوانى جنسى نيز از اين موارد است که پيش تر به آن اشاره شد. اعتياد كه امري روان شناختى و بدنى است، از نظر فراوانى سومين عامل اختلاف و درخواست طلاق در ايران مى باشد و 18% درصد موارد علت درخواست طلاق را تشكيل مى دهد.(45) اين امر موجب رفتارهاي نابهنجار و در نهايت، ناسازگارى مى شود. با ورود اعتياد به يك خانواده، پدركه معمولا اعتياد از او آغاز مى شود، براى حفظ رابطه همسري و جلوگيرى از فروپاشى خانواده، همسر را نيز به مشارکت در مصرف مواد سوق مى دهد. البته بررسى ها نشان مى دهد، بسيارى از زنان با بردبارى و استوارى تا آخرين نفس براى نجات خانواده تلاش مى كنند. آنان در طول زمان به خاطر وحشت از آبروريزي و پرهيز از رسوايى دم فرو مى بندند و با شرايط خوي گيرند و مشكلات اقتصادي شديدي را متحمل مى شوند. در نهايت نيزگاه زن راه طلاق يا ناسازگارى را در پيش مى گيرد، و يا مهره اي دست آموز و انعطاف پذير مى شود كه ممكن است به رفتارهاى نابهنجار ديگري نيز كشيده شود. اركان خانواده در اين وضعيت، به سستى و تزلزل مى گرايد و خانه به محيط نا امن تبديل مى شود. در اين گونه خانواده ها، سرنوشت كودكان به گونه اي نامطلوب و خطرناك رقم مى خورد، زمينه ي بزهكارى در اثر همانندسازى با والدين در آنان فراهم مى شود. در شرايط حاد، در صورتى كه نتوان خانواده را از اين آسيب اجتماعى و فروپاشى باز داشت، نجات كودكان از محيط فاسد خانواده و پيشگيري از زوال اخلاقى و اجتماعى آنها ضرورى است.(46)
5. عوامل دينى: عدم توجه اعضاي خانواده به باورهاى دينى و انجام رفتارهاي خارج از محدوده ي مجاز شرعى، زمينه اي براي ضربه به روابط عاطفى مثبت اعضاي خانواده و بروز اختلافات مى شود. بخشى از اين امر به عدم رعايت موازين شرعى در روابط زن و مرد باز مى گردد كه پيش از اين بررسى شد. همه رفتارها، حالات عاطفى و صفاتى كه در دين اسلام گناه محسوب مى شود، به روابط مناسب اعضاى خانواده آسيب مى رساند. در اين جا به مواردي كه بيشتر بر خانواده اثر دارد، اشاره مى كنيم.
آزار به والدين و ناخشنود ساختن آنها(47) گاه موجب فروپاشى ساخت خانواده و واكنش تند و نامتعادل والدين نسبت به فرزندان مى شود. در وظايف فرزندان، به آثار دنيوى و اخروي اين امر اشاره شد. نسبت نارواي بى عفتى، به ويژه به زنان پاكدامن، به راحتى مى تواند روابط عاطفى زن و شوهر را خصمانه و زمينه اختلاف شديد آنها را فراهم كند؛ به همين جهت، در متون اسلامى با تقبيح و تهديد شديد(48) براي جلوگيرى افراد از اين رفتار تلاش شده است. شراب خواري كه موجب رفتارهاى نابهنجار(49) و پيامدهاى نامطلوب بهداشتى و در نهايت، روانى مى شود، زمينه اختلاف را فراهم مى كند. اين رفتاركه در تعاليم اسلام به شدت مورد نهى قرارگرفته، مى تواند از دو جهت به خانواده آسيب رساند: در روابط زوجين و تنظيم روابط جنسى اختلال ايجاد كند، موجب خشونت و بدرفتاري با همسر شود، همسر را از نقش همسري و مادري دلسرد كند، و پايگاه اجتماعى زن را تنزل دهد. در روابط با فرزندان نيز ممكن است موجب رفتارهاي نابهنجاري مانند زناي با محارم شود، زمينه پرورش نسل معيوب و بيمار را فراهم كند، مراقبت از كودكان و فرآيند جامعه پذيري آنان را مختل نمايد، پايگاه اجتماعى فرز ندان را تنزل دهد و در نهايت، امنيت اقتصادي خانواده را سست گرداند.(50) ترك وظايف دينى، به ويژه نماز، خواه ناخواه بر زندگى فرد آثار ناخوشايند بر جاى مى گذارد. غيبت كردن، ظاهر نمودن نقصهاى فرد در غياب او است كه با عيب جويى و محاكمه غيابى، حرمت فرد شكسته مى شود و به روابط بين فردي آسيب مى رساند. قرآن اين رفتار را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه كرده(51) تا نفرت افراد را نسبت به آن برانگيزاند. اين رفتار در خانواده نيز اختلاف به وجود مى آورد؛ زيرا انتقاد فقط با صراحت، بدون كنايه و در حضور فرد و بدون قصد تحقير و توهين مناسب است. سخن چيني كه در آن گفتار افراد به واسطه نفر سومى به هم منتقل مى شود،(52) مي تواند اختلاف بين دو نفر را تشديد(53) كند. گاه افراد در غيات ديگران سخنانى درباره آنان بيان مى كنند كه در حضور آنها هيچ گاه ابراز نمى كنند. نفر سومى كه اين سخنان را به طور مرتب به آنان انتقال مى دهد، شعله اختلاف را افروخته تر مى كند،(54) از اين رو سخن چيني(55) در متون اسلامى بسيار مذمت شده است.
از ديگر رفتارهاي مخل به روابط مناسب در خانواده، آوازه خوانى و سرگرمى هاى نامشروع است،(56) آوازه خوانى حرام مطالبى نامناسب را شامل مى شود و به رفتارهاى نامشروع اشاره دارد و لحن و آهنگ صدا نيز متناسب با چنين رفتارهايى است.(57) گاه با شنيدن اين نوع آواز، فرد از جهت عاطفى و شناختى به حالتى دچار مى شود كه زمينه بروز رفتارهاى نابهنجار از جمله روابط جنسى نامشروع در او فراهم مى شود.(58) بديهى است شنيدن اين امور، فرد را به اين رفتارها متمايل مى كند. مسؤليتها و وظايف مهم نيز ممكن است در اثر شنيدن چنين آوازهايى مورد غفلت قرار گيرد و زمينه اي. براى اختلاف در خانواده فراهم شود.(59) يكى از سرگرمى هاي حرام، قمار است(60) كه افزون بر آسيب اقتصادى، به عزت نفس افراد خدشه وارد مى كند؛ زيرا گاه آبروى خود و خانواده خويش را در اين جهت فدا مى کنند.(61)
برخى سرگرمى هايى كه حرام نيستند نيز ممكن است در شرايطى موجب اختلاف در خانواده شود. گاه افراد با زياده روى در اين امر، نسبت به مسؤليتهاى خانوادگى كوتاهى نموده و زمينه اختلال در روابط مناسب را فراهم مى آورند. همچنين سرگرمى ممكن است در تصميمات مهم اخلال ايجاد كند،(62) و گاه افراد را به دشمنى و درگيرى بكشاند(63) و باورهاى دينى آنها را متزلزل كند.(64) سرگرمى زياد، افراد را از رفتار مناسب و معقول باز مى دارد(65) و موفقيت و نيل به اهداف را دشوار مى سازد.(66) البته اصل سرگرمى به ويژه با همراهى خانواده امري مطلوب است و آموزه هاي اسلام بر آن تأكيد دارد.(67) توصيه مهم، دوري از زياده روى در سرگرمى است تا افراد از انجام مسؤليتها باز نمانند.
يكى از عوامل مهم اختلاف در خانواده ها، استفاده از روشهاى غير موجه و نامتعارف براى برقرارى روابط مناسب بين اعضاى خانواده به ويژه بين زن و شوهر است. در متون اسلامى به مواردى اشاره شده كه براى ايجاد روابط عاطفى مثبت يا براي اختلاف افكنى از روشهايى مانند جادوگرى استفاده شده است.(68) فال گرفتن كه يكى از اين موارد است، در عصر حاضر نيز شيوع دارد، و گاه به عنوان وسيله اى براى ايجاد روابط مثبت يا حل مشكلات و اختلافات خانوادگى به كار مى رود.(69) معمولا در فالگيرى ها و روشهاى ناموجه كه از ديدگاه دين و علم نادرست است، به افراد توصيه هايى مى شود يا براى آنها ذهنيتهايى ايجاد مى گردد كه در اثر عمل به آنها، زمينه اي براي رفتارهاى نابهنجار و تشديد كننده اختلاف فراهم مى آيد.(70) تفاوت مراتب ايمانى و برداشتها از دين نيز به تعارضهايى در خانواده مى انجامد. گاه در ابتدا زن و شوهر شناخت كافى نسبت به هم ندارند و پس از مدتى با درك تفاوتهاى عقيدتى و به تبع آن رفتارى، به توافق و سازگارى نمى رسند و هر روز به كشمكش بيشتري مى پردازند. پژوهشى در شهر كرمان نشان مي دهد تفاوت در باورهاى دينى از عوامل مؤثر در گسست پيوند زناشويى است.(71)

پي‌نوشت‌ها:

1. کارلسون، ج، خانواده درماني، ص 22.
2. روزن بام، خانواده به منزله...، ص 95.
3. فرجاد، محمد حسين، آسيب شناسي اجتماعي ستيزه هاي خانواده و طلاق، ص 154.
4. مير احمدي زاده، عليرضا، «رضامندي زناشويي»، انديشه و رفتار، ش 32، ص 60.
5. عسکري، حسين، نقش بهداشت روان در ازدواج، ص 260.
6. ستير، آدم سازي در روان شناسي خانواده، ص 69 - 90.
7. «لم يصبح ليله» نهج البلاغه، حکمت 31.
8. آمدي، غررالحکم، ح 10523، کليني، کافي، ج 2، ص 300، ح 1.
9. «اياکم و المراء و الخصومة فانهما يمرضان القلوب علي الاخوان و ينبت عليهما» کليني، کافي، ج 2، ص 300.
10. محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج 11، ص 5538.
11. آمدي، غررالحکم، ص 5524.
12. «من ظن بعرضه فليدع المراء» نهج البلاغه، حکمت 362.
13. محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج 11، ص 5538.
14. «ان يترک المراء و ان کان محقا» همان، ص 5540.
15. نهج البلاغه، خطبه 192؛ محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج 11، ص 5076.
16. «لا يدخل الجنة من في قلبه مثقال ذرة من کبر» کليني، کافي، ج 2، ص 309.
17. قائمي، نظام حيات خانواده در اسلام، ص 294.
18. عسکري، نقش بهداشت روان در ازدواج، ص 244.
19. فرجاد، اسيب شناسي اجتماعي ستيزه هاي خانواده و طلاق، ص 208.
20. حرعاملي، وسائل الشيعة، ج 18، ص 183 و 129.
21. همان، ج 14، ص 183.
22. همان.
23. همان، ص 83 و 100.
24. اين موضوع در بحث «مرزها در خانواده»، بررسي شد.
25. عسکري، نقش بهداشت روان در ازدواج، ص 196 و 261.
26. همان، ص 262 - 263.
27. فرجاد، آسيب شناسي اجتماعي...، ص 208.
28. کي نيا، عوامل اجتماعي طلاق، ص 7 - 17.
29. «الاصدقاء نفس واحدة في جسوم متفرقة» آمدي، غررالحکم، ح 2059.
30. محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحکمة، ص 101 (مجالست)، و ص 290 (صديق) و ص 348 (معاشرت).
31. «اياک و مصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعک فيضرک» مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 198.
32. آمدي، غررالحکم، ح 2601.
33. اعزازي، شهلا، خانواده و تلويزيون، ص 54.
34. وهابي، زهرا، نقش تلويزيون در بزهکاري اطفال و نواجوانان، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي نراق،ص 93.
35. اعزازي، خانواده و تلويزيون، ص 14 - 96.
36. فرجاد، آسيب شناسي اجتماعي...، ص 208.
37. محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج 10، ص 4660 - 4662.
38. همو، منتخب ميزان الحکمة، ص 408.
39. «ان الانسن ليطغي أن رءاه استغني»، علق، 6 و7.
40. «المال مادة الشهوات» نهج البلاغه، حکمت 58.
41. قال رسول الله (ص): «منهومان لا يشبعان: طالب دنيا و طالب علم...» کليني، کافي، ج 1، ص 46 و «منهوم بالمال...» مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 168.
42. همان، کافي، ج 2، ص 316 و 317.
43. «لا يجتمع المال الا بخصال خمس: بخل شديد و امل طويل و حرص غالب و قطعية الرحم و ايثار الدنيا علي الاخرة» صدوق، الخصال، ص 282، ح 29.
44. در بحث «فرزندان»، به کلمات اولياي دين (ع) در اين مورد اشاره شد.
45. فرجاد، آسيب شناسي اجتماعي...، ص 208.
46. کار، مهرانگيز، بچه هاي اعتياد، ص 24 - 25 و 41 - 45.
47. «برا بولدتي و لم يجعلني جبارا شقيا» مريم، 32.
48. «ان الذين يرمون المحصنت الغفلت المؤمنت لعنوا في الدنيا و الأخرة و لهم عذاب عظيم» نور، 23.
49. مائده، 90.
50. ضميري، محمدرضا، «مشروب خواري، جرمي عليه زنان و خانواده»، کتاب زنان، ش 20، ص 203.
51. حجرات، 12.
52. محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ج 13، ص 6476.
53. «النميمة القالة بين الناس» متقي هندي، کنز العمال، ح 8348.
54. «تورث الضغائن، تزرع الشحناء في قلوب الرجال» درآمدي، غررالحکم، ح 2663؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 293.
55. «هماز مشاء بنميم» قلم، 11؛ کليني، اصول کافي، ج 4، ص 75.
56. براي حرمت اين رفتار دلايلي از قرآن و کلمات معصومين وارد شده است؛ از جمله: حج، 30؛ لقمان، 6؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 79، ص 241 - 252؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 80، ح 177.
57. انصاري، مرتضي، مکاسب، بحث غنا، ص 103 - 113.
58. «الغناء عش النفاق» و «الغناء رقية الزنا»، محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ص 4420.
59. «ثلاث يقسين القلب: استماع اللهو...» مجلسي، بحارالانوار، ج 79، ص 252؛ «من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه» آمدي، غررالحکم، ص 477؛ «لم يعقل من و له باللعب و استهتر باللهو الطرب» همان، ص 64.
60. بقره، 219.
61. کليني، کافي، ج 5، ص 122، ح 1 و ص 123، ح 6.
62. «اللهو يفسد عزائم الجد» آمدي، غررالحکم، ص 2165.
63. «اول اللهو لعب و آخره حرب» همان، ح 3132.
64. «مجالس اللهو تفسد الايمان» همان، ح 9815 و «المؤمن لا يلهو حتي يغفل» محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ص 5358.
65. «من کثر لهوه استحمق» آمدي، غررالحکم، ح 7969، «ابعد الناس عن الصلاح المستهتر باللهو» همان، ص 460.
66. «ابعد الناس من النجاح المستهتر باللهو المزاح» همان، ص 333.
67. «لهو المؤمن في ثلاثة اشياء... و مفاکهة الاخوان...» بحارالانوار، ج 76، ص 59؛ «ملاعبة امراته...»، کليني، کافي، ج 5، ص 50؛ «الهوا و العبوا فياني اکره ان يري في دينکم غلظة» محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ص 5360.
68. بقره، 102، و حديث رسول اکرم (ص) که زني را به دلي سحر کردن شوهرش براي جلب محبت بيشتر او، به شدت سرزنش کرد (کليني، کافي، ج 2، ص 60).
69. حسيني، ک، «نگاهي به پديده فال و...»، مجله ايران دخت، ش 11، به اين نکته اشاره دارد.
70. سالاري قايني، محمد، سحر و جادوگري «تأثير فال و جادوگري در اختلافات خانوادگي»، ص 100.
71. بني اسدي، حسن، بررسي عوامل مؤثر اجتماعي - فردي در زوجهاي سازگار و ناسازگار در شهر کرمان، پايان نامه کارشناسي ارشد دانشگاه تربيت مدرس، چکيده.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.