خلیفه خدا در تصوّف و عرفان اسلامی

چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «إِنِّی جاعِلٌ فی الْأَرْضِ خَلِیفَه»[1]؛ یعنی به تأکید من در روی زمین خلیفه (جانشینی) برای خودم قراردادم، لذا مقام و مرتبه انسان کامل یا خلیفه خدا از قدیم جزو مهم‌ترین مباحث و موضوعات در علم تصوّف و عرفان اسلامی بوده
يکشنبه، 10 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلیفه خدا در تصوّف و عرفان اسلامی
انسان کامل در اندیشه عرفان اسلامی
 
چکیده
چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «إِنِّی جاعِلٌ فی الْأَرْضِ خَلِیفَه»[1]؛ یعنی به تأکید من در روی زمین خلیفه (جانشینی) برای خودم قراردادم، لذا مقام و مرتبه انسان کامل یا خلیفه خدا از قدیم جزو مهم‌ترین مباحث و موضوعات در علم تصوّف و عرفان اسلامی بوده و دوستداران حقایق قرآنی و علاقه‌مندان علوم عرفانی به دنبال کشف رازها و اسرار خلیفه خدا بوده و هستند. در این مقاله فی‌الجمله از پیشینه این موضوع یادی کرده و ضمن تعاریف اصطلاحی از لسان عارفان مسلمان و مقید به شریعت و طریقت و حقیقت در خصوص دیدگاه‌های عرفان اسلامی، به ذکر خصوصیات و احکام وجودی انسان کامل و خلیفه خدا پرداخته‌شده است. امید است با تعریف و بیان خصوصیات و ویژگی‌های مربوط به انسان کامل و خلیفه حضرت حق خوانندگان این مقاله و مخاطبین گرامی بتوانند قدری بر آگاهی‌های خویش در این مورد بیفزایند.


تعداد کلمات 1850/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه

خلیفه خدا در تصوّف و عرفان اسلامی

نویسنده: حمید حنائی نژاد


تاریخچه اجمالی انسان کامل در تصوّف و عرفان اسلامی

استاد شهید مطهری (ره) در اینکه اول‌بار در دنیای اسلام در چه زمانی و چه کسی این بحث را طرح نموده می‌گوید:
«تعبیر «انسان کامل» در ادبیات اسلامى تا قرن هفتم هجرى وجود نداشته است. امروز در اروپا هم این تعبیر خیلى زیاد مطرح است، ولى براى اولین بار در دنیاى اسلام این تعبیر در مورد انسان به‌کاربرده شده است. اولین کسى که در مورد انسان تعبیر «انسان کامل» را مطرح کرد عارف معروف، محیى الدین عربى اندلسى طایى است. انسان کامل که خلیفه خداوند و آینه جامع اسماء و صفات او می‌باشد دارای وصف کمال و ولایت بوده و این صفت کمال درصورتی‌که به شخص رسول گرامی (ص) اطلاق شود که صاحب همان حقیقت محمدیه می‌باشند و مظهر اسم الله و به عبارتی عین ثابت اسم جامع الله هستند؛ به‌صورت اطلاقی استعمال می‌گردد و لذا کمال سایرین برحسب جامعیت عین ثابت ایشان از اسماء و صفات در مراتب علمی و فعلی به‌صورت نسبی مورداستفاده قرار می‌گیردمحیى الدین عربى به پدر عرفان اسلامى شهرت دارد؛ اکثر عرفایى که از قرن هفتم به بعد در میان ملل اسلامى به چشم می‌خورند و ازجمله عرفاى ایرانى فارسی‌زبان، را می‌توان از شاگردان مکتب محیى الدین دانست. او شاگردى به نام صدرالدین قونوى دارد که بعد از محیى الدین، بزرگ‌ترین عارف شمرده مى‏شود. اینکه عرفان اسلامى به‌صورت علمى، آن‌هم علم بسیار غامض درآمده است، محصول کار محیى الدین و شروح صدرالدین قونوى است. افکار محیى‌الدین به‌وسیله صدرالدین قونوى به مولوى انتقال پیداکرده است‏ یکى از مسائلى که این مرد طرح کرد مسئله «انسان کامل» بود، ولى البته او از دیدگاه عرفان آن را طرح کرده است‏. مخصوصاً یکى از سؤالاتى که از محمود شبسترى معروف، صاحب منظومه نفیس ادبى گلشن راز شده است در مورد انسان کامل است که او هم با دید عرفانى جواب داده است. پس اولین کسى که با لفظ «انسان کامل» این مسئله را طرح کرد و با دید خاص عرفانى این مطلب را بیان کرد، محیى الدین عربى است». (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (انسان کامل)،1377 ش، ج‏23، ص 99 – 100 با تلخیص).
 

تعریف «کمال انسان» و «انسان کامل»

«وصف کمال وصفی نسبی است و گاهی نسبت به دیگران سنجیده می‌شود که در این صورت در قدم اول انسان کامل منحصر در وجود مقدس حضرت خاتم‌الانبیاء(ص) است و با نوعی تنزل بر هر چهارده معصوم(ع) می‌تواند اطلاق شود؛ و گاهی نسبت به‌مراتب خود شی‌ء سنجیده می‌شود مانند اینکه می‌گوییم این کتاب یک کتاب کامل است که در سنجش با همین کتاب درحالی‌که برخی از اجزائش ناقص شده باشد از آن تعبیر به کامل می‌نماییم. به این معنا هر انسانی کمالی دارد و می‌تواند به کمال برسد. کمال انسان عبارت است از رسیدن وی به بالاترین درجه ممکن برای خود آن شخص گرچه ممکن است بالاترین درجه آن شخص نسبتش با وجود مقدس حضرت رسول(ص) یا اهل‌بیت(ع) نسبت قطره به دریا باشد.
چون بالاترین درجه ممکن برای یک انسان رسیدن به فناء تام و مقام لقاءالله است لذا انسان کامل در اصطلاح به کسی می‌گویند که اسفار اربعه خود را تکمیل نموده باشد یا لااقل سفر اولش به پایان رسیده باشد (وگاهی در اتمام اسفار اربعه از کامل مکمل و در اتمام سفر اول از کامل استفاده می‌نمایند). چنین انسانی در امر تربیت معصوم از خطاست و اگر کسی را به شاگردی بپذیرد در ارشاد و راهنمایی و راهبری وی خطا نمی‌نماید. صفات و علامات انسان کامل فراوان است.». (امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی،1394 ش، ص: 609 با تلخیص).

 

بیشتر بخوانید: انسان کامل در عرفان ابن عربی

 

اقوال عارفان مسلمان در تعریف انسان کامل

1 - ابن عربی می‌گوید:
«انسان برای عالَم همانند روح برای جسد است، پس انسان روح عالم و عالم جسد اوست... و کمال عالم به انسان همانند کمال جسد به روح می‌باشد و انسان (همانند روح) در جسم عالم دمیده شده است و همو مقصود اصلی از عالم است. (ابن عربی، محی‌الدین، فتوحات مکیه (4 جلدی)، چاپ اول، ج 2، ص: 67).
 
2 – محقق قونوی می‌گوید:
«انسان کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان است و آینه جامع برای ذات و مرتبه‌ای از صفات قدیم و احکامش می‌باشد و همچنین چیزهایی که به وجود می‌آیند و به همین خاطر است که - انسان کامل حقیقی – محل خلافت و جانشینی خداوند در زمین قرار داده‌شده همان کسی است که مرکز دایره وجود است، پس مناسبت دارد ازاین‌رو که گفته شد شایسته خلافت باشد به دلیل اینکه اولین تعین وجودی و اولین مرتبه بوده و گرچه از حیثیت صورت در عالم کون در رتبه و مرتبه آخر واقع گردد. انسان کامل واسطه بین حق و خلق است و به سبب او و از مرتبه او فیض حق‌تعالی و مددی که سبب بقای ماسوی ‌الله است به همه عالم از بالا و پایین می‌رسد و اگر نبود انسان کامل ازآن‌جهت که برزخیت داشته و با طرفین حق و خلق مغایرت ندارد (بلکه مناسبت دارد)، هیچ‌چیزی از عالم، به‌واسطه‌ آنکه مناسبت و ارتباطی با خداوند ندارد، مدد الهی وحدانی را نمی‌پذیرفت و فیض الهی بدو نمی‌رسید و از همین جهت انسان کامل ستون آسمان‌ها است».
(قونوی، صدرالدین، الفکوک، نسخه 727 کتابخانه یوسف آغا قونیه‏، ص 248).
 
3 - محقق قیصری می‌گوید:
«دائماً در مرتبه قطبیت نظام هستی، یکی از انسان‌های کامل، هست که در این مقام قرار می‌گیرد تا این ترتیب و نظام را حفظ نماید چراکه خداوند می‌فرماید: «برای هر قومی هدایت‌گری هست» و یا می‌فرماید: «هیچ امتی نیست مگر آنکه خداوند نذیری در میان آن‌ها قرار داده است» همچنان‌که درباره رسول‌‌الله (ص) (همین تعبیر را به کار می‌برد و) می‌فرماید: «نیستی تو مگر نذیر امت». این مسیر ادامه می‌یابد تا آنکه با ظهور خاتم اولیا که ولایت مطلقه را پایان می‌دهد، خاتمه پذیرد و وقتی دایره ولایت همچون دایره نبوت کامل شد، رستاخیز واجب می‌شود». (قیصری، داود، شرح فصوص الحکم (قیصری) مقدمه قیصری،1370 ش، ص: 129).
 

انسان کامل صاحب صفت «ولایت» است

««ولایت» عبارت است از ارتباط بی‌واسطه انسان کامل با حق‌تعالی که از طریق فنای‌ در حق حاصل می‌شود و انسان در این مسیر بدون هیچ واسطه‌ای معارف و حقایق را از خداوند اخذ می‌نماید." (امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی،1394 ش، ص: 614).
انسان کامل که خلیفه خداوند و آینه جامع اسماء و صفات او می‌باشد دارای وصف کمال و ولایت بوده و این صفت کمال درصورتی‌که به شخص رسول گرامی (ص) اطلاق شود که صاحب همان حقیقت محمدیه می‌باشند و مظهر اسم الله و به عبارتی عین ثابت اسم جامع الله هستند؛ به‌صورت اطلاقی استعمال می‌گردد و لذا کمال سایرین برحسب جامعیت عین ثابت ایشان از اسماء و صفات در مراتب علمی و فعلی به‌صورت نسبی مورداستفاده قرار می‌گیرد لذا در اینجا مناسب می‌بینم که مطلبی را عارفان محقق ولایت را از مقام نبوت بالاتر و برتر می‌دانند و در کلمات خود گاهی تصریح به برتری ولی از نبی می‌کنند. این کلمات موجب کج‌فهمی‌هایی برای برخی افراد بی‌اطلاع شده و گمان کرده‌اند که عرفا، اولیا را از انبیا برتر می‌شمارند! درحالی‌که آنان ولایت هر نبی‌ای را از نبوت و رسالت خود آن نبی برتر می‌شمارند نه آنکه اولیای تابع آن نبی، برتر و بالاتر از آن پیامبر الهی باشند زیرا همه ایشان ولایت را از همان پیامبر و باطن او به ارث برده‌اند.
 

آیا همه انسان‌ها می‌توانند انسان کامل گردند؟

«اگر انسان در میان موجودات عالم، اشرف مخلوقات محسوب می‌شود و هیچ موجودی به پایه کمال انسانی نمی‌رسد، به‌حسب نوع انسان تنها در قابلیت مقام جمعی تحلیل می‌گردد و به‌حسب افراد انسان‌ها ازنظر فعلیت یافتن چنین مقامی مورد ملاحظه قرار می‌گیرد، یعنی اشرفیت انسان از همه مخلوقات، به نحو بالقوه در نوع انسان و به‌صورت فعلیت یافته در انسان کامل تحقق می‌یابد؛ و به بیانی دیگر، اشرفیت نوع انسان به لحاظ قابلیت و استعداد است زیرا در میان انواع موجودات، هیچ نوعی ازنظر استعداد و قابلیت به پایه استعداد‌های نهفته در نوع انسان نمی‌رسد، اما به لحاظ فعلیت یافتن این استعدادها، تنها عده‌ای‌ـ که از آن‌ها با عنوان انسان‌های کامل یاد می‌شودـ اشرف مخلوقات و برترین موجودات نظام هستی به شمار می‌آیند و سایرین در درجات نازل‌تر قرار دارند تا آنجا که ممکن است، برخی از انسان‌ها حتی از جمادات و حیوانات نیز فروتر و پست‌تر باشند. از همین رو ابن عربی در پاره‌ای از کلمات خود انسان‌هایی که به مقام شهودی حق دست نیافته‌اند را از حیوانات و گیاهان و حتی از جمادات پست‌تر می‌شمارد ... ابن عربی برترین موجود را جماد و پس‌ازآن گیاه و پس‌ازآن حیوان می‌شمارد و انسان را در آخرین رتبه از کمال قرار می‌دهد و سرّ آن را علم کشفی جماد و گیاه و حیوان به خداوند متعال می‌شمارد، اما نباید پنداشت که از منظر وی همه انسان‌ها از جماد و گیاه و حیوان پایین‌تر هستند زیرا مراد او، تنها انسان‌های مقید به فکر و عقل مشوب و یا ایمان تقلیدی است نه نوع انسان و یا انسان کامل. به‌عبارت‌دیگر نوع انسان قابلیت دستیابی به همه مراحل کمالی حتی تعین اول را داراست و عده‌ای نیز از این قابلیت بهره برده و آن را تبدیل به فعلیت می‌کنند که اینان اشرف همه مخلوقات می‌باشند اما عده دیگری از انسان‌ها از این قابلیت‌های نهفته در خود استفاده نمی‌کنند که در این صورت از جماد نیز فرو پایه‌تر خواهند بود». (امینی نژاد، علی، حکمت عملی،1394 ش، ص:590).
 

حسن ختام با ذکر کلامی از استاد یزدان پناه در مورد «انسان کامل»

به‌عنوان نتیجه‌گیری و حسن ختام مقاله بر خود لازم می‌بینم کلامی از استاد بزرگوارم که حدود یک دهه از محضرشان استفاده نمودم یعنی جناب یزدان پناه سلمه الله تعالی در مبحث انسان کامل خاطرنشان شوم، ایشان در بحث انسان کامل می‌گوید:
«انسان کامل مظهر اسم جامع الله است و همچنان‌که اسم جامع الله، دارای جامعیت کامل و سیطره بر جمیع اسما می‌باشد، مظهر او نیز این‌چنین خواهد بود، چراکه چینش اسما در تعین ثانی که از اسم الله شروع می‌شود و بعد به اسمای اربعه و بعد سبعه و سپس تا بی‌نهایت پیش می‌رود در کنار خود چینش اعیان ثابته که مظاهر اسما هستند را در پی دارد و در عرض اسما از مظهر و عین ثابت اسم الله آغاز و به ترتیب تا بی‌نهایت پیش می‌رود، در این ساختار، انسان کامل همان مظهر و عین ثابت اسم جامع الله است و از جهتی عین و متحد با این اسم بوده و همه کمالات او را داراست و نقش الوهیت و تدبیر نسبت به مادون دارد (با تذکر مکرر این نکته که بحث ما در الله وصفی است نه الله ذاتی که احدی بدان دسترسی ندارد)».

منابع:

1 – مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، ایران، تهران / قم،1377 ش، چاپ هشتم.
2 – امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی (تحریری از درس‌های عرفان نظری استاد سید یدالله یزدان پناه حفظه الله)، ایران، قم،1394 ش، چاپ سوم.
3 – ابن عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه (4 جلدی)، لبنان، بیروت، چاپ اول.
4 – قیصری، داود، شرح فصوص (قیصری) مقدمه قیصری، ایران، تهران،1370 ش.
5 – قونوی، صدرالدین، الفکوک، ایران، چاپ بر اساس نسخه یوسف آقا در قونیه.
 . سوره 2 / آیه 30.[1]



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.