ارتش سازمان مجاهدین در کنار حزب بعث

رهبریِ سازمان با این تصور که سرنوشت جمهوری اسلامی به نتیجه جنگ عراق علیه ایران گره خورده است و با توجه به این‌که ابرقدرت‌ها مایل نبودند ایران در جنگ پیروز شود و بنابراین رژیم صدام در نهایت بازنده نخواهد بود
دوشنبه، 15 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارتش سازمان مجاهدین در کنار حزب بعث
سازمان برای کسب قدرت، در کنار دشمنان علیه ملت خود جنگید
 
چکیده
رهبریِ سازمان با این تصور که سرنوشت جمهوری اسلامی به نتیجه جنگ عراق علیه ایران گره خورده است و با توجه به این‌که ابرقدرت‌ها مایل نبودند ایران در جنگ پیروز شود و بنابراین رژیم صدام در نهایت بازنده نخواهد بود، در چارچوب طرح آمریکا و متحدانش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، رسماً و علناً در کنار عراق قرار گرفت. آن‌چه در این مقاله می خوانید مربوط به همین همکاری بین سازمان و حزب بعث در جنگ ایران و عراق می باشد.

تعداد کلمات 1875/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
 ارتش سازمان مجاهدین در کنار حزب بعث
 

مواضع علنی سازمان در قبال عراق

اولین موضع‌گیری علنی و ثبت‌شده سازمان در قبال عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۱۸ فروردین ۱۳۵۹ رخ داد. در پی ادعای رژیم بعث عراق در مورد جزایر سه‌گانه خلیج فارس و متهم ساختن ایران به تحریم مخالفان دولت عراق، سخنگوی سازمان «ضمن محکوم کردن شدید این نحوه برخورد رژیم عراق» تأکید کرد که: «دولت بعث، زخم‌های کهنه را مجدداً سرباز نموده و علیه ایران مستمسک قرار داده است. ... ادعا و عرضی نظیر مسئله جزایر، پیوست عامل تحریکی در دست امپریالیست‌ها بوده است ... ما خواستار آن هستیم که دولت بعث، هرچه سریع‌تر به این فتنه‌انگیزی خاتمه داده و بیش از این، اسباب رضایت خاطر امپریالیست‌ها و تفرقه خلق‌ها را فراهم نگرداند.»[1]
در ۲۷ فروردین ۱۳۵۹، هم‌زمان با اوج‌گیری تنش سیاسی و نظامی بین عراق و ایران، پس از پخش گفتاری در تجلیل از مجاهدین خلق و سران و بنیان‌گذاران آن در بخش فارسی رادیو بغداد، سخنگوی سازمان در مورد «برنامه‌های اخیر بخش فارسی رادیو عراق» مطالبی را اظهار و این روش رژیم عراق را به ضرر مجاهدین اعلام و از آن انتقاد کرد.
 یک روز پس از اعلام موضع مزبور، سخنگوی سازمان در ۲۸ فروردین ۵۹ درباره کلیپ ملاقات مسعود رجوی با هانی‌الحسن، سفیر فلسطین در ایران، اظهارات صدام حسین در مورد شرایط پایان درگیری با ایران را «شرایط بسیار غیر عملی و شگفت‌انگیزی» توصیف نمود و آن را متعارض با ابراز تمایل وزیر خارجه عراق به حل اختلافات از طریق مذاکره برشمرد.
 هم‌چنین در نشریه رسمی این سازمان، در تاریخ ۶ اردیبهشت ۵۹، شهادت آیت‌الله محمدباقر صدر و خواهر ایشان، «مظلومانه‌ترین شهادت‌ها» و نشانه دیگری بر «خلق و خوی فاشیستی عمال بعثی عراق» توصیف شد.
 

همکاری اولیه سازمان با ارتش عراق

از مجموعه اولین اقدامات سازمان، مورد «تخلیه تلفنی»، به دلیل نقش با اهمیت و جامع آن، در خدمت به عراق، - نمونه‌وار - در این‌جا می‌آید.
 تخلیه تلفنی یا جاسوسی تلفنی که با شیوه‌ها و تکنیک‌هایی چون زیرپاکشی، استنطاق، تهدید، تطمیع، یکدستی تجاهل و غیره اقدام به کسب اطلاعات محرمانه می‌شود، از ابتدای پس از پیروزی انقلاب تاکنون یکی از مهم‌ترین روش‌های گردآوری اطلاعات طبقه‌بندی شده توسط سازمان محسوب می‌گردد.
 نخستین شواهد در مورد تلاش سازمان در این زمینه، مربوط به سال ۵۹ است. طبق رهنمود مرکزیت به برخی از اعضای سازمان تأکید شده بود که نظام فاقد پیچیدگی لازم است و شما می‌توانید از این روش جهت کسب اطلاعات استفاده نمایید.تخلیه تلفنی یا جاسوسی تلفنی که با شیوه‌ها و تکنیک‌هایی چون زیرپاکشی، استنطاق، تهدید، تطمیع، یکدستی تجاهل و غیره اقدام به کسب اطلاعات محرمانه می‌شود، از ابتدای پس از پیروزی انقلاب تاکنون یکی از مهم‌ترین روش‌های گردآوری اطلاعات طبقه‌بندی شده توسط سازمان محسوب می‌گردد.
 سازمان در دوران جنگ، از زمان حضور تشکیلاتی در کردستان عراق و افزایش همکاری‌های متقابل اطلاعات به دست آمده را بیشتر در زمینه اطلاع‌رسانی به عراق (جهت افزایش اعتماد مقامات امنیتی و سیاسی رژیم صدام و سرویس‌دهی بیشتر و کسب امکانات مالی و نظامی) خرج می‌کرده است. در آن زمان، سازمان قبل از هر چیزی در پی آن بود که:
    1- روند برنامه‌های جاری و طرح‌های درازمدت ارتقای توان دفاعی کشور را شناسایی نماید؛
    2- از محتوای فرمان‌های فرماندهی کل قوا به سیاست‌گذاران و مجریان نیروهای مسلح مطلع شوید؛
    3- زمان و انگیزه ورود هیئت‌های نظامی و سیاسی خارجی و نوع مذاکرات و مشخصات و اهداف ماموران اعزامی نیروهای مسلح به خارج از کشور را پی ببرد؛
    4- با شناسایی تغییر و تحولات پایگاه‌های هوایی و پادگان‌ها، مأموریت‌ها و نقل و انتقالات فرماندهان، تجهیزات و خطوط تولید کارخانجات نظامی، امکان ارزیابی دقیق‌تر توان نظامی و تهاجمی را برای رژیم عراق تامین نماید؛
    5- از زمان و مکان و محتوای مراسم مهم نظامی و کمیسیون‌هایی که در سطح عالی ستادی تشکیل می‌شد، مطلع شود؛
    6- مسائل و معضلات و نارسایی‌های پرسنل و مشکلات ستادی و لجستیکی نیروهای مسلح را به دست آورد.

 

بیشتر بخوانید: ارتش «سازمان» در استراتژی عراق


 از آن‌جا که تخلیه تلفنی نسبت به سایر روش‌های جاسوسی به دلیل سهل‌الوصول بودن، کم‌هزینه بودن، کم‌خطر بودن، سرعت بیشتر در دسترسی و انتقال اطلاعات، امکان دستیابی به همه مراکز و افراد موردنظر، عدم هوشیاری و آموزش کافی در بین بسیاری از مسئولان و ضعف امکانات فنی در جلوگیری از این شیوه، از امتیازات منحصر به فردی برخوردار است، در سطح وسیعی مورد استفاده سازمان قرار گرفته است. رجوی، بعدها در خارج از کشور در یک جمع خصوصی عنوان نموده است: «۸۰ درصد مکالمات تخلیه تلفنی که با داخل کشور داشته، این موفقیت‌آمیز بوده است.»[2]
پس از اعلام رسمی حضور کامل سازمان در عراق از سال ۱۳۶۵، مقدمات علنی آن در ملاقات طارق عزیز، نایب نخست وزیر عراق، با مسعود رجوی در دی ماه ۱۳۶۱ فراهم شد و روابط اطلاعاتی و نظامی با عراق، «رسمیت تبلیغاتی» یافته بود، بالاترین سطح خدمات‌رسانی ممکن به ارتش عراق در تداوم علیه ایران، از سوی سازمان انجام شده است. مسعود جابانی عضو سابق سازمان که خود در عملیات نظامی داخل عراق، به شدت زخمی شده است، درباره روابط سازمان و عراق چنین می‌نویسد:
«کشور عراق، زمین و تدارکات و تجهیزات نظامی و لجستیکی و هزینه ارتش آزادی‌بخش مجاهدین را تأمین می‌کرد و در مقابل، مجاهدین اطلاعات جبهه‌ها و تحرکات نظامی ایران و شنود بیسیم ارتش ایران را به دولت عراق می‌داد. ...این عراق بود که کاملاً سازمان را در خدمت خود گرفته بود.»[3]
محمد حسین سبحانی از مسئولان اسبق اطلاعاتی و امنیتی سازمان درباره نحوه هماهنگی عراق و سازمان در زمینه کسب اطلاعات می‌نویسد:
«... استخبارات عراق [=سازمان اطلاعات نظامی] از طریق مهدی ابریشم‌چی، «پرسش‌های اطلاعاتی» مورد نیاز ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پل‌ها، تأسیسات آب و برق، کارخانه‌ها و مراکز اقتصادی و نظامی ایران را به مسعود رجوی می‌داد و سپس رهبری سازمان نیازهای اطلاعاتی «استخبارات» کشور عراق، زمین و تدارکات و تجهیزات نظامی و لجستیکی و هزینه ارتش آزادی‌بخش مجاهدین را تأمین می‌کرد و در مقابل، مجاهدین اطلاعات جبهه‌ها و تحرکات نظامی ایران و شنود بیسیم ارتش ایران را به دولت عراق می‌داد. ...این عراق بود که کاملاً سازمان را در خدمت خود گرفته بود.عراق را به «ستاد اطلاعات» سازمان ارجاع می‌داد. «ستاد اطلاعات» نیز بعد از کار اطلاعاتی بر روی سوالات، اقدام به تهیه پاسخ‌های آن می‌کرد.»[4]
به نوشته سبحانی، «مسئولیت ستاد اطلاعات» [سازمان] را تاکنون [۱۳۸۳] مهدی افتخاری، هادی روشن‌روانی، مهدی براعی، مسعود خدابنده، حمید باطبی و زهره حسنی برعهده داشته‌اند ... در «ستاد اطلاعات» جمع‌آوری اطلاعات نظامی برای عملیات‌های نظامی و تروریستی مورد نظر بود.»[5]
در این ستاد «شبکه شنود» وجود داشت که یکی از منابع جاسوسی و کسب اطلاعات برای رژیم صدام حسین بود و شبکه‌های بی‌سیمی و مخابراتی ایران را در جبهه‌های جنگ، مانیتور و شنود می‌کرد.
اعضای سازمان در این بخش، پیام‌های رمز فرماندهان ارتش و سپاه را به دلیل آشنایی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، با رمزگشایی کشف می‌کرد. سپس مسئول «ستاد اطلاعات» پیام‌های کشف‌شده را به مهدی ابریشم‌چی و نهایتاً در اختیار ارتش صدام حسین قرار می‌داد. در سال ۱۳۶۶ مسئولیت این بخش با محسن سیاه‌کلاه از اعضای مرکزیت سازمان بود.[6]
مهدی خوشحال، عضو سابق سازمان، با استناد به اسناد و مدارکی که از همکاری‌های اطلاعاتی سازمان و عراق در اروپا منتشر شده است، می‌نویسد:
«مجاهدین خلق نه‌تنها به راحتیِ آب خوردن اطلاعات سری کشورشان را در اختیار عراقی‌ها قرار می‌دادند، بلکه رهبرشان برای خوش‌رقصی نزد افسران اطلاعاتی عراق، نه‌تنها ایرانی بودنش را منکر می‌شد، بلکه صریحاً وطن خود را «عراق» و خون خود را هم «عراقی» می‌خواند.»[7]
جمشید طهماسبی یکی دیگر از جداشدگان سازمان چنین نوشته است:
«... مجاهدین خلق تبدیل به عوامل نفوذی ارتش عراق و حزب بعث در ایران شدند، با «خلوص» و اخلاص به نفع ارتش عراق و رژیم صدام حسین جاسوسی کردند ...»[8]
به نوشته اعضا و مسئولان جدا شده سازمان، علاوه بر روش‌های مرسوم کسب اطلاعات، سازمان از ارتباطات خانوادگی اعضا و هواداران نیز در بسیاری اوقات بدون اطلاع و موافقت آنان، بهره‌برداری نموده و اطلاعات محرمانه نظامی را از داخل کشور گردآوری کرده و به رژیم صدام انتقال می‌داد.[9]
 

نقش سازمان در کشتار مکه

در مراسم حج سال ۱۳۶۶ تهاجم خونین به تظاهرات حجاج ایرانی رخ داد که منجر به شهادت صدها نفر شد. در آن زمان، دولت عربستان سعودی مقصر این فاجعه را نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد. جمهوری اسلامی نیز، علاوه بر رژیم آل سعود، «از عوامل عراق و منافقین» را هم از مسببان حادثه معرفی کرد. به تصویر یکی از عناصر سابق «سازمان»، رجوی با استفاده از فرصت ایام حج، «طبق یک طرح از قبل تعیین‌شده و با همکاری دولت عراق»، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را «به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد»![10]
سبحانی در کتاب خود عکس رجوی و همراهانش در لباس احرام را چاپ کرده و نوشته است:
تصویر بالا مربوط به سفر مسعود رجوی به عربستان سعودی هم‌زمان با آشوب‌های مکه در سال ۱۳۶۶ می‌باشد. اولین‌بار در ۱۶ اسفند ۱۳۷۹ در نشریه مجاهد به چاپ رسید و سازمان مجاهدین بعد از ۱۳ سال اعلام کرد که وی در سال ۱۳۶۶ برای زیارت به مکه رفته است. آیا جای سوال وجود ندارد که چرا این خبر و عکس، 13سال پنهان نگاه داشته شده است.[11]
افراد همراه رجوی در عکس مذکور عبارتند از: عباس داوری، علیرضا باباخانی، محمد سید المحدثین، علیرضا صدر، حاج سید جوادی و رضا درودی که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی سازمان بودند.
 در سال ۶۶، دولت عربستان سعودی در حال نزدیک شدن به ایران بود و تمایل داشت بسیاری از مشکلات و اختلافات فی‌مابین را حل نماید و روابط خود را با ایران بهبود بخشد. نزدیکی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران، در حالی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسیده بود، هم برای صدام و هم برای رجوی بسیار هولناک بود؛ چرا که هر دو به کمک‌های مالی سعودی نیازمند بودند و این در صورتی ممکن بود که آن رژیم را - هرچه بیشتر - از جمهوری اسلامی دور سازند؛ از این رو، می‌بایست تضاد بین آن‌ها را دامن بزنند تا نزدیکی آن دو را مانع شوند. تدارک امکانات اولیه و مقدمات اجرای توطئه را مأموران عراقی، در پوشش مصونیت دیپلماتیک برعهده داشتند. اینان مواد منفجره و نیز تصاویر امام را با خود به فرودگاه جده آوردند، بدون آن‌که بازرسی و کنترلی در کار باشد. افراد سازمان، با گذرنامه‌های عراقی، به عنوان حجاج عراقی، وارد خاک عربستان شدند. ریاست کاروان سازمان را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت. نیروهای رجوی در این مأموریت، که از خارج کشور و منطقه جمع‌آوری و اعزام شدند و از هفته‌ها قبل ریش گذاشته بودند، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به «سعادتی» در بغداد حرکت کردند. این جمع، پس از ورود به عربستان، خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان، به نام ایرانیان تمام شود. نوروز علی رضوانی، عضو سابق سازمان، می‌نویسد:
اسامی بعضی از افراد کاروان را که توانسته‌ایم به‌دست آوریم، عبارتند از: 1- حاج مسیح؛ ۲- حاج‌صادقی؛ ۳- حسین مسلمی؛ ۴- بهرام (تقی)؛ ۵- اصغر (معروف به اصغر رادیو)؛ ۶- جواد صالح تهرانی (بیژن روابط)؛ ۷- کاوه روابط؛ ۸- حسین فیلی (عباس روابط)؛ 9- حمید باطنی (رحیم روابط)؛ 10- جواد؛ 11- حسین عنایت (صادق روابط).
رئیس اکیپ عراقی فردی به نام «سروان خالد» بود.[12]
پس از بازگشت کاروان مزبور از عربستان، عده‌ای از این افراد - به مرور زمان - «مسئله‌دار» شدند و احتمال جدایی آن‌ها از سازمان افزایش یافت. به تصریح همان عضو جدا‌شده، «به منظور جلوگیری از انتشار خبر در بیرون، سازمان افراد مسئله دار را - یکی پس از دیگری - سر به نیست می‌کند.»[13]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] .مجموعه اعلامیه ها...: ج3، ص141؛ روزنامه کیهان، 19/1/59، ص12.
[2] .بررسی تخلیه تلفنی...: ص14-22؛ با تلخیص.
[3] .جابانی، روانشناسی خشونت و ترور، ص68.
[4] .سبحانی، روزهای تاریک بغداد، ص304.
[5] .همان.
[6] .همان، ص306-307.
[7] .برای قضاوت تاریخ، ص13.
[8] .همان، ص45.
[9] .سبحانی، روزهای تاریک بغداد، ص304-307.
[10] .نشریه نگاه، سازمان مجاهدین....، بیانیه رضوانی، ص330.
[11] .سبحانی، روزهای تاریک بغداد، ص92.
[12] .نشریه نگاه، سازمان مجاهدین خلق...، بیانیه رضوانی، ص331.
[13] .همان.

منبع: کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ بهار 1389.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.