ابزار دعوت به سوی خدا

مطابق آنچه از آیات کریمه قرآن استفاده مى‌شود «معرفت خدا» و عبادت و تقرب به او، مقصود بالذات است نه مقصود بالعرض؛ و حداقل این است که بگوییم انبیاء دو هدف داشته‌اند
دوشنبه، 12 شهريور 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابزار دعوت به سوی خدا
سه طریق براى ارشاد خلق و راهنمایى به سوى حق‌تعالى
 
چکیده
مطابق آنچه از آیات کریمه قرآن استفاده مى‌شود «معرفت خدا» و عبادت و تقرب به او، مقصود بالذات است نه مقصود بالعرض؛ و حداقل این است که بگوییم انبیاء دو هدف داشته‌اند: یکى ارشاد به «سعادت معنوى» که در پرتو توحید و ایمان به معاد و صفات فاضله پیدا مى‌شود، و دیگرى ارشاد به «مصالح عالیه اجتماعى» به وسیله جعل مقررات عادلانه؛ به عبارت دیگر، «دین» از دو جهت ضرورت دارد، هم از جهت سعادت شخصى و فردى و هم از جهت اجتماعى. در بعضى از آیات، هدف را «معرفة‌اللّه» و «ابزار دعوت به سوی خدا» را ذکر مى‌کند و خطاب به رسول خود می‌فرماید: «ادْعُ‌ إِلى‌ سَبِیلِ‌ رَبِّکَ‌ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن‌»[1]؛ (اى رسول ما! خلق را) به «حکمت» (و برهان) و «موعظه نیکو» به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل «مجادله نیکوتر» کن (وظیفه تو بیش از این نیست!) در مقاله‌ای که تقدیم مخاطبان و علاقه‌مندان علوم قرآنی و عرفانی می‌شود، اصول هدایت و «ابزار دعوت به سوی خدا» که از درجه اهمیت بسیار بالایی، خصوصاً در عصر حاضر برخوردار است که سخت به آن‌ها محتاجیم و رعایت و عمل به این ابزارهای توصیه شدۀ الهی بر تمامی مؤمنان لازم است، و در کلام خدا خطاب به اسوه آفرینش و به تبع آن تمامی بندگان نیک و بافضیلتی که قصد تبلیغ معارف دین و تبین حقایق را دارند موجود است، در قالب تفاسیری از مفسران بزرگ گذشته و معاصر با گرایشات عرفانی همراه با شرح عارفانه‌اش معرفی و بیان می‌شود.

تعداد کلمات 1408/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
ابزار دعوت به سوی خدا
نویسنده: حمید حنائی‌نژاد
 
مراد از «حکمت» و «موعظه حسنه» و «جدال احسن» در آیه‌ 125 سورۀ مبارکۀ نحل از دید مفسر بزرگ قرآن مرحوم علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان.
«مراد از حکمت، حجتى است که حق را نتیجه دهد، آن هم طورى نتیجه دهد که هیچ شک و ابهامى در آن نماند، و موعظه عبارت از بیانى است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقّت درآورد، و آن بیانى خواهد بود که آنچه مایه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت‌آور که آثار پسندیده و ثناى جمیل دیگر آن را در پى دارد، دارا باشد. جدال عبارت است از: دلیلى که صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه که بر سر آن نزاع مى‌کند بکار برود، بدون اینکه خاصیت روشن‌گرى حق را داشته باشد؛ بلکه عبارت است از اینکه آنچه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند بگیریم و با همان ادعایش را رد کنیم. بنابراین، این سه طریقى که خداى تعالى براى دعوت بیان کرده با همان سه طریق منطقى، یعنى برهان و خطابه و جدل منطبق مى‌شود. چیزى که هست خداى تعالى موعظه را به قید حسنه مقید ساخته و جدال را هم به قید" بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ" مقید نموده است، و این خود دلالت دارد بر اینکه بعضى از موعظه‌ها حسنه نیستند، و بعضى از جدال‌ها حسن (نیکو) و بعضى دیگر احسن (نیکوتر) و بعضى دیگر اصلا حسن ندارند و گر نه خداوند موعظه را مقید به حسن و جدال را مقید به احسن نمى‌کرد.» (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج12، ص 534 با اندکی تلخیص و تصرّف).
 
اگر «طریق حکمت و برهان عقلى» و نیز «موعظه نیکو» بر این مردم تأثیر ننمود به «طریق جدل آن طوری که نیکوتر باشد» با آن‌ها تکلّم نما.
در آیه، سه طریق براى ارشاد خلق و راهنمایى به سوى حق‌تعالى به رسولش دستور می‌فرماید: اول، «طریق حکمت» و شاید مقصود از حکمت، حکمت نظرى باشد که رسول(ص) را موظّف می‌گرداند که مردم را از راه برهان و دلیل عقلشان را به راه معرفت و شناسایى مبدأ متعال ارشاد گرداند تا اینکه خودشان به عقل خدا‌داده‌شان به حقایق پى ببرند و دیگر شکّ و ریبى پیرامون آن‌ها نگردد. دوم، از «طریق ارشاد موعظه حسنه» است و این نسبت به کسانى است که طریق دلیل و برهان نمی‌دانند که بایستى رسول(ص) آن‌ها را از راه موعظه و اندرز نیکو به سوى حقیقت راهنمایى نماید، و اینکه موعظه را مقیّد کرده به حسنه شاید مقصود چنین باشد که باید با هر کس به قدر و گنجایش فهم و استعدادش و به طرز روش اخلاقى و حالات روانى و سجیّه او، وى را ارشاد به حق نماید، فهم و استعداد همه در قبول نمودن حق یک جور نیست ممکن است یک موعظه به کسى تأثیر کند و همان به دیگرى تأثیر نکند، این است که واعظ باید لیّن و مدارا تکلم نماید و هر کسى را به گونه‌ای موعظه نماید و این است موعظه حسنه. سوم، از «طریق ارشاد به حق مجادله» است و این قسم از ارشاد راجع به کسانى است که نه طریق برهان را می‌دانند و نه موعظه حسنه بر آنان تأثیر می‌کند پیغمبر(ص) مأمور می‌گردد که با آن‌ها از راه جدل منازعه کند، و یکى از راه‌های جدل ظاهراً این است که مسلّمیات طرف را می‌گیرند و بر خودش حجت قرار می‌دهند و جدل را مقیّد گردانید؛ (بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ) یعنى اى رسول اکرم(ص) اگر طریق حکمت و برهان عقلى و نیز موعظه نیکو بر این مردم تأثیر ننمود، به طریق جدل، آن‌طوری که نیکوتر باشد، با آن‌ها تکلّم نما. (‌امین (بانوی اصفهانی)، سیده‌نصرت، مخزن‌العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج7، ص260-261، با اندکی تلخیص و تصرف)

 

 بیشتر بخوانید: شیوه های دعوت در آیه 125 سوره نحل


«حکمت» براى دعوت خواص است و «موعظه حسنه» براى ارشاد عوام و «جدال» براى دفع معاندان.
«"ادْعُ"‌ بخوان اى محمد خلق را "إِلى‌ سَبِیلِ رَبِّکَ"‌ به راه پروردگار خود "بِالْحِکْمَةِ" به سخنى محکم، یعنى دلیلى که حق را ثابت و شبه را زائل گرداند "وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ" و به پندى نیکو که خطابات مقنعه و حکایات نافعه است‌ "وَ جادِلْهُمْ‌" و جدال کن با ایشان، یعنى مباحثه نماى‌ "الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ" به راهى که آن نیکوترست، یعنى برفق و خوش‌خوئى و ترتیب مقدمات ظاهره؛ گفته‌اند که حکمت براى دعوت خواص است و موعظه حسنه براى ارشاد عوام و جدال براى دفع معاندان.» (کاشفی سبزواری، حسین‌بن‌علی، جلالی نائین، مواهب علیه، 1369ش، ص605).
 
مکتب پیغمبر(ص) و أمیرالمؤمنین(ع) و بقیّه ائمّه(ع) یک مکتب برهانى قوىّ عقلى بوده است.
بحث و دعوت با حکمت، عبارت است از بحث بر اساس حقائق و واقعیّات؛ و مجادله و مباحثه به طریق أحسن عبارت است از ترتیب قیاس‌هاى منطقى صحیح و استخدام برهان فلسفى، و دور انداختن اعتباریّات و مغالطات و طریقه خطابه و أمثال ذلک. مکتب پیغمبر(ص) و أمیرالمؤمنین(ع) و بقیّه ائمّه(ع) یک مکتب برهانى قوىّ عقلى، و یک منهاج فلسفى عجیب و غریب بوده است. هرکس بدان رویّه و طریقه آشنا شود، مى‌فهمد که بحث‌هایشان با جمیع مخالفان، بر اساس مقدّمات فلسفى بوده است. با استخدام قواى عقلیّه و فکریّه، آنان را مُفحَم و منکوب و مغلوب‌ مى‌نموده‌اند. حضرت امام جعفر صادق(ع) صاحب مکتب و مذهب جعفرى، شاگردانى داشت که بر اصل و اساس منطق و استخدام صغرى و کبراى صحیح براى استعمال قیاس، در برابر کفّار و معاندین و مادّیّین و حتّى مخالفین از عامّه آن‌ها را تربیت مى‌فرمود. (علامه تهرانی، سید‌محمد‌حسین، الله شناسی، 1426ق، ج3، ص287-288)
 
خداى سبحان در قرآن کریم به پیامبرش دستور مى‌دهد که بندگانش را با سه طریق «برهان» و «خطابه» و «جدال احسن» به راه پروردگارش بخواند و صنعت شعر منطقى را براى او روا و سزاوار نمى‌داند تا چه رسد به مغالطه‌.
معلمان واقعى بشر و مکملان نفوس انسانى، که هدف عالى و نهایى مقدسشان، به ثمر رساندن نهال‌هاى وجود انسان‌ها و به مرتبه کمال نائل شدن آن‌ها مى‌باشد. نظر اولى آنان، تفهیم و تلقین حقایق به نفوس مستعده از راه برهان است، که حجتى تمام و یقین‌آور است و چون طرف را شایسته آن نبینند، از ایقانیات به اقناعیات روى آورند. اعنى به راه خطابه درآیند، و اعمال شایسته و پیراسته و اقوال آراسته و بایسته را به آنان تعلیم مى‌دهند و طریقت و سیرت مردان حق را، چه فعلى و چه قولى، در مقدمات خطابى خود به کار مى‌برند تا آنان را فرا راه رستگارى بدارند؛ این است که فرموده‌اند: برهان خواص را به کار آید و خطابت عوام را. چنین معلمانى دور از شأن و خرد و هدف انسانى آن‌هاست که به ایراد قضایاى تخیلى و وهمى، و به کار بردن صناعت شعرى و مغالطى ایجاد تاثیرات شعرى و مغالطى در نفوس نمایند، و چون کسانى را سر لجاج و عناد باشد و بخواهند با حق و اهل حق، ستیزگى نمایند، و یا پنجه علمى دهند و کشتى علمى بگیرند، با آنان به جدال برخیزند؛ آن هم به طریقه‌اى احسن که غرض استنقاذ غریق یا دفع شر و فتنه است. خداى سبحان در قرآن کریم به پیامبرش حضرت خاتم انبیاء(ص) دستور مى‌دهد که بندگانش را با سه طریق برهان و خطابه و جدال احسن به راه پروردگارش بخواند، و صنعت شعر منطقى را براى او روا و سزاوار نمى‌داند تا چه رسد به مغالطه‌. (علامه حسن‌زاده آملی، حسن، قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند، 1370ش، ص4-5)

 

منابع:

1 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ یازدهم، 1378ش.
2 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده‌نصرت، مخزن‌العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1361ش.
3 - کاشفی سبزواری، حسین‌بن‌علی، جلالی نائین، مواهب علیه، ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، چاپ اول، 1369ش.
4 - علامه تهرانی، سید‌محمد‌حسین، الله‌شناسی، ایران، مشهد، انتشارات علامه طباطبائی، چاپ چهارم، 1426ق.
5 - علامه حسن‌زاده آملی، حسن، قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند، ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1370ش.

پی نوشت:
[1]. نحل: 125.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.