برو کار مي‌کن، مگو چيست کار

که سرمايه‌ي جاوداني است کار برو کار مي‌کن، مگو چيست کار به فرزندگان چون همي خواست خفت نگر تا که دهقان دانا چه گفت که گنجي ز پيشينيان اندر اوست که : « ميراث خود را بداريد دوست
دوشنبه، 5 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برو کار مي‌کن، مگو چيست کار
برو کار مي‌کن، مگو چيست کار
برو کار مي‌کن، مگو چيست کار

شاعر : ملک الشعرا بهار

که سرمايه‌ي جاوداني است کار برو کار مي‌کن، مگو چيست کار
به فرزندگان چون همي خواست خفت نگر تا که دهقان دانا چه گفت
که گنجي ز پيشينيان اندر اوست که : « ميراث خود را بداريد دوست
پژوهيدن و يافتن با شماست من آن را ندانستم اندر کجاست
همه جاي آن زير و بالاکنيد چو شد مهر مه، کشتگه برکنيد
بگيريد از آن گنج هر جا سراغ » نمانيد ناکنده جايي ز باغ
به کاويدن دشت بردند رنج پدر مرد و پوران به اميد گنج
هم اينجا، هم آنجا و هرجا که بود به گاوآهن و بيل کندند زود
ز هر تخم برخاست هفتاد تخم قضا را در آن سال از آن خوب شخم
چنان چون پدر گفت، شد گنجشان نشد گنج پيدا ولي رنجشان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.